نویسنده: سید باقر سید نژاد *




 

5. سازوکار تأثیر گذاری سلفی گری

نگارنده، معتقد است نمی توان به طور مطلق، کارکرد این جریان در عراق را به ابعاد سلبی و منفی صرف تقلیل داد. همچنان که نمی توان مثل برخی از نظریه پردازهای سلفی، حکم نمود که سازمان القاعده بهترین یا بیشترین خدمت را برای سیاست خارجی ایران ارائه کرده است (سید امام بن عبدالعزیز، 2008)، اما می توان گفت در بعضی موضوعات و حوزه ها، از جمله در رویکرد کلی این جریان نسبت به غرب، نوعی همگرایی و همپوشانی با منافع جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. از جمله اینکه، جریان سلفی گری دارای اختلاف ایدئولوژیک با برخی رقبا و دشمنان ایران است. قدرت های غربی نیز با آگاهی از این موضوع، عملاً سیاست مهار دوگانه ای را در قبال ایران و سلفی گری دنبال می کنند. در عین حال، ملاحظات رئالیستی غربی ها بر مبنای نظریه قدرت، آنها را مُجاب می کند ضمن حفظ فاصله خود با سلفی گری، آنها را به همکاری درباره منافع مشترک فراخوانند.
همچنین، به دلیل ارتباط گسترده گروههای سلفی در عراق با مدارهای بیرونی، درک تأثیرات آن در هم پوشانی و هم افزایی آنها با یکدیگر ممکن است. به عبارت دیگر، ویژگی تأثیر گذار سلفی های حاضر در عراق این است که در حوزه بسیار گسترده و مهمی اتفاق می افتد که در آن، میان قابلیت ها و توانمندی های بالقوه اهل سنت و تهدیدزایی آنان رابطه وجود دارد. یعنی، مجموعه پتانسیلی که امروزه در اختیار اهل سنت قرار دارد، امکان تبدیل آنان را به نیروی عظیم با دو قابلیت متفاوت «فرصت ساز» یا «تهدیدزا» فراهم می کند (اکبر پور، 1376). از دیدگاه سلفی ها، امکانات و قابلیت های عظیم اهل سنت، به مثابه عقبه مناسب و بی پایان قلمداد می شوند که می تواند به منزله عامل تفوق و مزیّت سیاسی جریان های سلفی در برابر ایران به کار گرفته شوند. پدیده ای که به اعتراف پدر معنوی زرقاوی برای اولین بار با کمک رژیم های عربی در جنگ عراق علیه ایران باب شد (المقدسی، 2008). این مدارهای بیرونی و حامیان سلفی، دایره وسیعی را در بر می گیرد که از آن جمله می توان به تلاش کشورهای عربی برای تضعیف شیعه و تقویت جایگاه اهل سنت در عراق اشاره کرد (اچرش، 1388: 27).
علاوه بر این، سلفی گری به دلیل فقدان نظام معرفتی منسجم، طیف گسترده ای را شامل می شود که «اختلاف نظر و نزاع آنها با یکدیگر کمتر از نزاع آنها با غیرسلفی ها نیست» (عبیدالجحمی، 2008). همچنان که گروه الجهاد به رهبری ایمن الظواهری، اخوان المسلمین را در شمار کفّار قرار داد (صلاح، 1380: 128). حتی اختلافات منازعه آمیز گاه در درون یک شاخه پدید می اید. این بدان معناست که مؤلفه های زیر لزوماً درباره همه سلفی ها صادق نیست. از این رو، تأثیرات و مؤلفه های مورد نظر بیشتر در قیاس با جریان های شاخص سلفی گری همچون شاخه عراقی القاعده (1) پیگیری شده اند که پس از سال 2003، به اصلی ترین بازیگر غیردولتی در عراق تبدیل شد و ضمن مخالفت با روند سیاسی، رویکرد مسلحانه و خشونت آمیزی را اتخاذ نمود.
1-5. ابهام آفرینی در ژئوپلتیک شیعه و ایران
جریان سلفی گری در راستای ارائه تفسیرهای طائفه گرایانه، انطباق موقعیت و قدرت جغرافیایی با قدرت سیاسی شیعه را نیز به مفهوم امتداد جغرافیای سیاسی شیعیان در کشورهای مختلف خاورمیانه با مرکزیت ایران تلقی می کند. بر مبنای همین تحلیل، گروه های سلفی رها شدن اکثریت شیعه عراق از چنگال دیکتاتوری و ظهور حکومت شیعه عرب را نخستین پدیده در تارخی مدرن جهان عرب و اسلام می دانند که با توجه به موقعیت و جغرافیای سیاسی شیعیان در منطقه، معادلات ژئوپلتیکی را در مدار ایران قرار می دهد. روشن است که تفسیر مذهبی سلفی گری از ژئوپلتیک شیعه در راستای همان نگاه فرقه گرایانه و منازعه آمیز سلفی ها قرار دارد و در حقیقت، مسأله تقابل با اهل سنت، مفروض این تلقّی از ژئوپلتیک شیعه است که در تعارض با اصول اساسی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. در عین حال، نفی نگاه تک بُعدی از سیاست خارجی ایران، به منزله نفی واقعیت های موجود در حوزه جغرافیای و انکار رابطه مذهب و جغرافیا و ایران در حوزه ژئوپلتیک شیعه نیست. از این رو، هر نوع استراتژی ژئوپلتیکی که به سیاست های ایران در منطقه می پردازد، باید جایگاه و وزن استراتژیک شیعیان را نیز در نظر بگیرد. در واقع، استراتژی ژئوپلتیکی (2) اقتضای خط مشی ای را دارد که هر دولتی بر پایه جنبه های فضایی و جغرافیایی و عوامل ژئوپلتیک ثابت و متغیر در پیش می گیرد تا به اهداف، منافع و امنیت ملی خود دست پیدا کند (حافظ نیا، 1385: 211). این موضوع نه فقط درباره عراق با اکثریت شیعه، صادق است، بلکه چشم انداز این فرایند برای سیاست خارجی ایران، این امیدواری را به وجود می آورد که عراق در آینده به عنوان کشور اسلامی و مستقل با گرایشات نزدیک تر بتواند نقش فعالی در جهان اسلام و عرب ایفا نماید، به ویژه آنکه، این کشور افزون بر اعتبار مذهبی به عنوان «مرکز عتبات عالیات تشیع»، در شکل دادن به هویّت عربی نیز نقش محوری داشته و به لحاظ سیاسی، نخستین کشور عربی است که پس از جنگ جهانی اول استقلال یافت. بنابراین، مطالعه این فرایند در محیط جغرافیایی منطقه نشان می دهد موضوع ژئوپلتیک شیعه به امر محصّلی (به ویژه پس از سال 2003) تبدیل شده و این امر می تواند در تلاقی با منافع کلی جهان اسلام مورد توجه سیاست خارجی ایران قرار گیرد. در عین حال، دخالت تفاسیر طایفه گرایانه (اعم از شیعی یا سنی و غیره) کارکرد ژئوپلتیک اسلامی را کاهش داده یا خنثی می نماید. سلفی گری و رژیم های محافظه کار عرب، اساساً هم گرایی ایران و عراق را بر خلاف منطق ژئوپلتیکی و فرهنگی خود می دانند. از این رو، نه تنها سپردن چنین نقشی را به عراق بر نمی تابند، بلکه آن را موجب به هم خوردن توازن چند صد ساله در منطقه ارزیابی می کنند. اظهارات تحریک آمیز عبدالله دوم پادشاه اردن در دسامبر سال 2004 درباره «هلال شیعی» (3) و اندکی بعد، ادعای حسنی مبارک، رئیس جمهور پیشین مصر مبنی بر «تعلّق خاطر شیعیان منطقه به ایران به جای وفاداری به ملّیت هایشان»، در این چارچوب قابل تحلیل است. در واقع، در چشم انداز آنها، خاورمیانه ای که پس از سال 2003م سربرآورده، بسیار شیعه تر شده است. از این رو، برای مقابله با این فرایند، عربستان تلاش بسیاری کرد تا وهابیت را در عراق توسعه دهد (جعفری ولدانی، 1384: 52) و ابومصعب زرقاوی از سوی دولت عربستان، مصر و اردن برای قتل و بمب گذاری تجهیز شد (Nasr, 2006). بنابراین، با دامن زدن به احساسات سنّی ها، واکنش اهل سنّت از مرزهای عراق فراتر رفته تا سوریه و پاکستان نیز امتداد یافت. بدین ترتیب، با طرح مسائل فرقه ای به عنوان نوعی بلوک عقیدتی در مقابل سنّی ها، مهمترین زمینه جنگ فرقه ای در عراق پی ریزی شد و علمای وهابی بارها از اهل سنّت منطقه خواستند برای ستیز با دولت شیعی عراق به کمک سنّی های عراق بشتابند. بنابراین، بر هم زدن تعادل سیاسی –امنیتی موجود در عراق، یکی از اهداف راهبردی گروه های سلفی گری در راستای ناکام گذاشتن پروسه به قدرت رسیدن شیعیان و نزدیکی عراق به ایران بود تا از این طریق، تحوّلات ایجابی در ژئوپلتیک ایران تحت تأثیر قرار گیرد. بخشی از این تأثیرگذاری در قالب اختلال در سیاست راهبردی ایران در عراق مبنی بر «تبدیل آن کشور از تهدید امنیتی به دوست و متّحد استراتژیک» ظاهر شده است که ارتباط تنگاتنگی با تفسیرهای ژئوپلتیکی سلفی ها دارد. بنابراین، می توان گفت استراتژی اصلی جریان سلفی گری در عراق معطوف به تضعیف و مهار موقعیت ژئوپلتیک ایران از طریق سیاست «تشدید منازعات فرقه ای در قالب شیعه و سنی» می باشد که رسانه های عربی نیز در همگرایی با این راهبرد، شیعیان را نماینده واقعی حضور ایران در عراق به شمار می آورند (الهاشمی، 1385: 71). به نظر می رسد چنانچه این جریان در همکاری با بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بتواند اهداف خود را در عراق پیش ببرد، قطعاً در چشم انداز کلان، سطوح گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی، ‌ایران و شیعیان را متأثر خواهد کرد که بخشی از آن دارای ابعاد امنیتی است، زیرا به واسطه ایجاد بی ثباتی سیاسی در این حوزه ژئوپلتیکی، امنیت ملی ایران نیز تهدید می شود. حتی ورود سلفی ها به ساختار قدرت عراق با رویکرد فعلی، می تواند اختلافات سرزمینی و مرزی ایران و عراق را تشدید نماید.
2-5. تخطئه «منزلت» و «توانِ» ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران
نقطه عزیمت در این مبحث را باید در تأثیر انقلاب اسلامی بر معادلات کلان منطقه ای و نظام بین الملل طی دهه های اخیر جستجو کرد. مروری بر این تحولات بیانگر آن است که یکی از مهمترین عوامل تغییر در معادله قدرت در مجموعه امنیتی خاورمیانه، تغییر معادلات ایدئولوژیکی بوده است. دلیل مؤید این مدّعا تغییر مناسبات امنیتی و الگوهای دوستی و دشمنی به موازات تغییر یا جابه جایی ایدئولوژی های حاکم همچون پان عربیسم، مارکسیسم و اسلام سیاسی است. در این میان، پیروزی انقلاب اسلامی، نقطه عطفی در آخرین تحوّل ایدولوژیکی به ویژه در منطقه پیرامونی به شمار آمد، زیرا پیرو آن، ماهیّت نزاع های اصلی در منطقه خاورمیانه تحت تأثیر اسلام گرایی قرار گرفت. در عین حال، چون اسلام گرایی دارای گرایش های مختلف و گاه متعارض با یکدیگر است، این مسأله اهمیت خود را بیش از پیش در این تحولات نشان داد. تقابل سلفی هایی مانند القاعده به عنوان گروه افراطی برگزیده و پیشتاز (4)، تبعات ایدئولوژیکی را بر ایران تحمیل نموده است:
1) در بُعد منطقه ای و جهانی، به نظر می رسد سلفی گری سیاسی ابعادی از منافع ملی جمهوری اسلامی را با تهدید مواجه می سازد که می توان آن را «منزلت ایدئولوژیک» نامید. به این معنا که مهمترین مزیّت جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه، مقام و منزلت ایدئولوژیک آن در بین مسلمانان و حتی غیرمسلمانان است (پورسعید، 1385: 842). این جایگاه مثبت از مهمترین رهاوردهای انقلاب اسلامی است که دست کم از جنبه معنوی به امت اسلامی وحدت سیاسی می بخشد. به طور حتم، تداوم منزلت ایدئولوژیک و ارتقای آن منوط به تضعیف شکاف های «سنّی-شیعه» و «عرب-عجم» در برابر تضاد «اسلام-غرب» و «اسلام-صهیونیسم» است. تهدید سلفی گری به چند دلیل عمده، این منزلت را مخدوش و معادله فوق را معکوس می کند: اولاً با دستاویزهای مذهبی، همزیستی میان شیعه و سنّی در منطقه را به شدت به مخاطره می اندازد. ثانیاً شکاف «سنی-شیعه» در برابر شکاف «اسلام و غرب» تقویت می کند. از این منظر، رویکرد سلفی گری در تلافی با جهت گیری قدرت های غربی-صهیونیستی قرار می گیرد که به جای خط مشی «وحدت گرایانه»، اختلاف و واگرایی را توسعه می دهد. دلیل سوم اینکه، در صورت اوج گرفتن این شکاف احتمالاً منافع مشترکی بین ایران و آمریکا در منطقه ایجاد می شود که ممکن است دو طرف را به همکاری پیرامون این منفعت مشترک ترغیب نماید. در این صورت، مرز ترسیم شده میان جمهوری اسلامی و آمریکا به ویژه در تحلیل های عوامانه مخدوش می شود که بیش از هر چیز دیگری به منزله تضعیف شأن ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران در بعد منطقه ای است(همان).
2) یکی دیگر از وجوه تمایز انقلاب اسلامی با سایر جنبش های سیاسی معاصر، توانایی ایدئولوژیک آن است. یعنی علاوه بر اینکه پیام و ایدئولوژی سعادت بخشی را برای نهضت های مردمی به ارمغان آورد، راهبردهای قدرت های غربی در منطقه را به چالش سرنوشت سازی کشاند. انقلاب اسلامی با چنین ظرفیتی، مبنای تحوّلات جدید اجتماعی-سیاسی در قالب ضدیت با استعار غربی شد؛ به نحوی که امروزه حتی این انقلاب در نظر غیرمسلمانان به نماد قدرتمند و افتخار آمیزی برای مبارزه با امپریالیسم و استکبار جهانی تبدیل شده است. این توان الهام بخش انقلاب اسلامی در حوزه جهان اسلام، چشم انداز جدیدی ایجاد نمود و از جمله موجب شد جنبش های آزادیبخش در این حوزه، چه به لحاظ ماهیت و راهبرد و چه به لحاظ تاکتیک و عناوین و شعارها، تحت تأثیر گفتمان انقلاب اسلامی قرار گیرند. نمونه آن تفاوت ماهوی جهت گیری جنبش های آزادی بخش فلسطینی در قیاس با قبل از انقلاب اسلامی است. همچنین، جهان اسلام به تأثیر از انقلاب اسلامی از رخوت و انفعال چندین قرنی خارج شده و یا ظهور بیداری اسلامی، جهان اسلام به مرور به عمق استراتژیک سیاست خارجی ایران تبدیل شد و ظرفیت های جدیدی را در راستای افزایش توان ملی ایران ترسیم نمود. گروه های سلفی، بنا بر مبانی فکری خود و اقتضائات آن نتوانستند افزایش نفوذ ایران در قالب فضای حیاتی (5) را تحمّل کنند. فضایی که فراتر از فضای سرزمینی و فیزیکی با ورود به عرصه های فرهنگی و ایدئولوژیکی، توان فائقه و فزاینده ای را نصیب جهان اسلام و سیاست خارجی ایران می نماید. در نگاه سلفی ها، تداوم این وضع به منزله برهم خوردن توازن قدرت در جغرافیای سیاسی منطقه به نفع جریانی است که سابقه دیرینه ای از اختلافات ایدئولوژیک با آن دارد. بنابراین، این جریان با تکیه بر شکاف مذهبی و فرهنگی سعی می کند ضمن کاستن از توان الگوی سیاست خارجی ایران، در پروسه نفوذ منطقه ای و احیاناً جهانی آن اخلال نماید. ظهور عینی این مسأله در تحولات پس از 2003م پدیدار شده و در قالب چالش های پایدار، بخشی از توان سیاست خارجی ایران را در عراق و منطقه به تحلیل می برد.
3-5. ایجاد تقارن بین «ایرانیّت و تشیّع» در مقابل «عربیّت و تسنّن»
یکی از هنجارهای مورد مناقشه و دیرین در محاسبات جریان سلفی گری سیاسی، مسأله «عربیت» و تمایز آن با «فرهنگ عجم» است. در واقع، هرچند جریانات معتدل سلفی همچون اخوان المسلمین، تلاش کرده اند یگانگی عرب را بر بنیاد اسلامی تحقق بخشند، اما در برخی گرایشات افراطی، آثار و تعلّقات قومی عربی بسیار برجسته است. دست کم آن را در تقابل با جمهوری اسلامی ایران برجسته می نمایند، به ویژه در عراق که یکی از ریشه های بدبینی گروه های سنّی- شیعی نسبت به یکدیگر در آن به دوران ظهور نهضت شعوبیه در قرون اولیه بعد از ظهور اسلام و اتهامات شعوبی گری باز می گردد. این جریان در دوران رژیم صدام تقویت شد و طی آن، هر عراقی از باب احتیاط بایستی از ناسیونالیسم عرب و صلاحیت های ناسیونالیستی عراق تمجید می کرد (غبرا، 1381: 141). با پیوند قومیت عربی با اسلام، این مسأله ابعاد جدیدی یافت. محمد باشمیل نویسنده عرب برای ایجاد چنین ارتباطی، حدیث مشکوکی را مستمسک قرار داده در خصوص اینکه هرگاه عرب خوار شد، اسلام خوار می شود. بعثی ها در تقویت این گرایش تلاش بسیاری به عمل آوردند. آنها در کتابی تحت عنوان «محمد(ص)؛ رسول عرب»، تصریح کردند که خدا قادر بود اسلام را بر ملل دیگر نازل کند، ولی اعراب را برگزید چون اعراب شایسته ترین قوم بودند (امامی، 1383: 908). ایجاد تقابل با ایران، مرحله دیگری از این القائات است که در دائره المعارف مشهور عراق، بروز یافت. بر اساس آن، «هیچ ملتی همچون ایرانی ها نسبت به عرب ها و اسلام کینه نورزیده اند» و «کینه ایرانی ضد امت عربی در طول تاریخ به خاطر امتناع از پذیرش اسلامی بود که عرب ها برای گسترش آن تلاش می کردند»(عبدالرزاق، 1387: 20-17). این تلقّی از عربیّت و اسلام، با توجه به سلطه دیرپای پان عربیسم بر عراق، خود به خود، مخالفت با جمهوری اسلامی ایران، به ویژه در میان اعراب سنّی عراق را توجیه می نماید. جریان سلفی گری در بستر فرهنگی مذکور با ایجاد تقارن بین قومیّت ایرانی و مذهب شیعه از یک سو و تأکید بر تمایز و اختلاف آن با قومیت عربی و مذهب اهل سنّت از سوی دیگر، موجبات افتراق هر چه بیشتر آنها را تدارک نموده و به اختلافات تاریخی بین اعراب و ایرانی ها دامن می زند. در همین راستا، برخی جریانات سلفی در عراق با تفکیک ضمنی «اسلام عرب» و «غیرعرب» سعی می کنند از ظرفیت های قومی و عربی در مناسبات خود علیه سیاست خارجی ایران بهره ببرند. همچنان که همین طیف، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، جانب عراق را گرفتند با این توجیه که دو هویت عربی و فارسی در حال جنگ اند. این موضوع، آنچنان در فرهنگ سیاسی برخی سلفی های افراطی دارای اهمیت و اعتبار سیاسی است که امروزه، هم «عربیّت» و «اسلام گرایی سلفی» در برخی کشورهای عربی، حامل «نوعی ضدیّت با ایران و شیعه» است. هرچند میزان آن در کشورهای مختلف متفاوت است، اما جمع هر دو را می توان به وجه ملموس در میان سلفی های فعال در صحنه عراق ملاحظه کرد. در این تصویرسازی، از یک سو فرهنگ عربی تا حدزیادی صبغه مذهبی(سنّی) یافته و از سوی دیگر، سنی گرایی وضعیت طبیعی اعراب قلمداد می شود. بدین ترتیب، در سایه این نگره، مکرر تأکید می شود که عراق فقط با تکیه بر عربیّت، راه رستگاری را می یابد. در این چارچوب، سیاست نزدیکی یا همگرایی ایران با برخی کشورهای عربی مانند سوریه به مثابه شکاف در امّت عربی تعبیر می شود و حمایت ایران از جنبش های سنی نیز به منزله نفوذ سیاست خارجی ایران در میان اهل تسنّن قلمداد می گردد. البته، تأثیرگذاری گروه های سلفی از طریق این محور، مطلق نبوده و به مانند متغیرهای دیگر دارای محدودیت های خاص خود در عراق می باشد، زیرا بعد از سال 2003م، روند عربی سازی ساختار دولت-ملت عراق که از ابتدای 1920 توسط نخبگان عرب سنی آغاز شده بود و تا قبل از سرنگونی صدام در دستور کار قرار داشت، متوقف شد و قانون اساسی جدید عراق بر احیای حقوق از دست رفته قومیت های دیگر تأکید نمود (مقصودی، 1384:‌139).
4-5. تمایز گذاری بین «گونه ایرانی تشیّع» و «گونه عربی تشیّع»
گروه سلفی، همزمان با اتخاذ راهبرد ایجاد تقابل بین «قومیت ایرانی و مذهب شیعه» با «قومیت عربی و مذهب اهل سنّت»، استراتژی تکمیلی بر مبنای تمایزگذاری بین شیعیان عراق و ایران طرح می کنند که هدف آن جذب شیعیان عراق است. این رویکرد نیز با توجه به هنجارسازی سابقه داری انجام می گیرد که به طور اختصار به آن اشاره شد و طی آن، گروه های سلفی با تمایزگذاری بین «گونه ایرانی تشیع» و «گونه عربی تشیّع» (عراق)، شیعه ایرانی را متّصف به تعابیری همچون «شیعه صفوی» در مقابل «شیعه علوی» کرده و موجبات تضعیف تشیّع و ناکارآمدی سیاست خارجی ایران را فراهم می نمایند.
5-5. تقلیل «اسلام محوری» به «شیعه هراسی»
«اسلام محوری» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مهمترین مؤلفه قدرت نرم انقلاب اسلامی است. آنگاه که هویّت اسلامی با درونمایه شیعی مبنای نظام سیاسی در ایران شد، حسّاسیت بسیاری از دولت ها و گرایش های سیاسی-ذهبی از جمله سلفی ها نسبت به آن برانگیخته شد. در عین حال، انقلاب اسلامی به دلالت پسوند «اسلامی» و با شعار اخوّت اسلامی از بدون ظهور، راهبرد تقریب مذاهب اسلامی و آرمان شکل گیری «امت واحده اسلامی» را در قبال جهان اسلام اتخاذ کرد. این ماهیت اسلامی انقلاب، به مرور زمان، چنان از اهمیتی برخوردار شد که امروزه مهمترین منبع نفوذ و تجهیز ایدئولوژیک آن در جهان اسلام قلمداد می شود. جریان سلفی گری در چارچوب فرقه گرایی خودبنیاد، «اسلام محوری» ایران را به «شیعه محوری» و بلکه «شیعه هراسی» تقلیل می دهد. تداوم این رویکرد در عمل، موجب برهم خوردن وضعیت تثبیت هویّت اسلامی می شود که بعد از انقلاب اسلامی در منطقه در حال شکل گیری است و انقلاب اسلامی ایران نیز پرچم دار و منادی آن شناخته می شود. بنابراین، این جریان با هدف قرار دادن هویت اسلامی به عنوان نرم افزار اصلی انقلاب اسلامی، علاوه بر اینکه مرزهای هویتی آن را نزد ملت های مسلمان تخطئه نموده و از جمهوری اسلامی ایران «مشروعیت زدایی و اعتبار زدایی» می کند، مانع بروز کارکرد گفتمان انقلاب اسلامی در انسجام بخشی به امت اسلامی می شود. در واقع، اتخاذ رویکرد فرقه ای در تقابل جدی با اقتضائات استراتژیک الگوی انقلاب اسلامی قرار دارد که وحدت اسلامی در آن، اصل دینی است.
6-5. تخطئه فعالیت های تقریبی و راهبرد وحدت اسلامی
راهبرد وحدت اسلامی ضمن اینکه مقتضای هویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، مؤلفه های مهم و بی بدیلی از قدرت نرم را در اختیار سیاست خارجی ایران و جهان اسلام قرار می دهد. در عین حال، نگاه منفی سلفی های افراطی به مذاهب اسلامی و تفسیر انحصار طلبانه آنها درباره «فرقه ناجیه»، از عوامل آسیب پذیری این راهبرد است. این نگرش به حدّی در افکار جریان سلفی گری رسوخ پیدا کرده که به عنوان مثال، «پذیرش رسمی مکاتب فقهی و دینی اهل سنت، توهینی آشکار به اعتقادات وهّابی در عربستان قلمداد می شود» (فولر، 1384: 388). بنابراین جریان مذکور، از نگاه تقریبی، مشکل اصلی جهان اسلام در شرایط کنونی است. نگاه حاکم بر این طیف از سلفی گری، موجب شده آنها نه تنها ضرورتی برای راهبرد سیاست خارجی ایران مبنی بر وحدت اسلامی یا تقریب مذاهب اسلامی قائل نباشند، بلکه فعالیت های تقریبی را مخالف سلفی گری خالص و تابعی از نیاز و منافع ایران معرفی کنند. این در حالی است که راهبرد مذکور مقتضای عقاید شیعی است و از این رو، «شیعیان» در شمار اهل جماعت اند، زیرا معتقد به عدم جواز تفرقه مسلمانان می باشند (شمس الدین، 1386:‌16) بنابراین، همچنان که راهبرد وحدت اسلامی مقتضای دیدگاه اسلامی است، سلفی سازی و ایجاد مرز بندی افراطی فرقه ای نیز از لوازم اندیشه سلفی گری است. از این رو، باز به مقتضای این اندیشه، هرچه سلفی گری، افراطی تر باشد، بیشتر به سمت فعالیت های تخریبی در باب وحدت اسلامی سوق پیدا می کند و بالعکس؛ یعنی هرچه سلفی گری معتدل تر باشد، اقبال بیشتری از خود به راهبرد وحدت اسلامی و تقریب مذاهب نشان می دهد.
7-5. بی اعتبار سازی شعارهای مسالمت آمیز انقلاب اسلامی
عملیات های انتحاری و تروریستی گروه های سلفی آن هم به صورت گسترده و سازمان یافته در عراق و در میان مردم بی گناه، پدیده جدیدی در تاریخ اسلامی است که پس از حادثه 11 سپتامبر2001، به شدّت مورد توجه جهانیان قرار گرفت. این تاکتیک ها یا روش ها، ضمن اینکه فی نفسه به حاکمیت فضای غیرعقلانی، رشد تعصّبات کور مذهبی و نضج برخی انگاره ها و گرایش های افراطی و به شدت احساساتی و انتقام جویانه در میان مسلمانان کمک می کند، اساساً در تعارض با رویکرد و مشی مسامحه آمیز ایران قرار دارد، زیرا سیاست متکی بر مبانی اسلام در گفتمان جمهوری اسلامی، ناظر به «عقلانیت و نفی خشونت» است. این خط مشی، جزء جدایی ناپذیر خصلت های درونی سیاست خارجی ایران است و برای تأمین منافع از طریق خشونت و راههای غیر مشروع (برخلاف رئالیست ها) محدودیت های زیادی دارد. بنابراین، اقدامات تروریستی سلفی ها و تبدیل آن به قاعده تحت پوشش «جهاد»، موجب می شود اولاً، این مسأله در فرایند تبلیغاتی سوء به نام «اسلام» و یکسان انگاری «جهاد» با «ترور» تمام شود و اقدامات تروریستی القاعده در ردیف مقاومت مقدس حزب الله، ذیل بنیادگرایی تعریف شود. ثانیاً، به دلیل اراده های موجود برای «این همانی گرایشات مختلف اسلام گرایی»، شعارهای حقیقی ایران تحت الشعاع قرار گرفته و اعتبار خود را نزد افکار عمومی از دست بدهد.

نتیجه گیری

جمهوری اسلامی ایران از فرصت های جدیدی ژئوپلتیکی و ایدئولوژیکی در حوزه پیرامونی برخوردار شده که از آن جمله می توان به تحول ژئوپلتیک شیعه و کانونی شدن نقش ژئوپلتیک ایران در پی تحولات عراق پس از سال 2003م اشاره کرد. در عین حال، چالش ها و تهدیدات نوینی عمدتاً با ماهیت نرم، فراروی آن قرار دارد که مشخصاً در این مقاله به رویکرد خاصی از اسلام گرایی که سلفی گری معرف آن است، اشاره شد. با توجه به درهم تنیدگی مسائل ژئوپلتیکی ایران و عراق، مطالعه تأثیر تشدید فعالیت جریان سلفی گری و فرایند انجام آن در عراق، نشان می دهد این جریان پس از سال 2003، در تلاقی و همپوشانی ارگانیکی با مدارهای وسیع و قدرتمند سلفی گری در خارج قرار گرفت و با شدت و حجم بی سابقه ای، تمام ظرفیت ایدئولوژیکی خود را برای مهار و تضعیف موقعیت ژئوپلتیکی و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران به کار بست. در این فرایند، مسائلی از قبیل «ژئوپلتیک شیعه با محوریت ایران»، «منزلت ایدئولوژیک و نرم افزار اصلی جمهوری اسلامی ایران» و «مناسبات جدید ایران و عراق»، در معرض تهدیداتی با ماهیت نگرش های افراطی و ضد ایرانی و ضد شیعی قرار می گیرند که همه آنها در چارچوب استراتژی واحدی ذیل «سیاست تشدید منازعات فرقه ای در قالب شیعه و سنّی» و توسط جریان شاخص سلفی گری پیگیری می شود.

ابن تیمیه، ابوالعباس تقی الدین احمد (1971م)؛ تعارض العقل و النقل، محمد رشاد سالم، جمهوریه العربیه المتحده،‌ دارالکتب.
ابوزهره، محمد (1386)؛ سلفیان، ترجمه علیرضا ایمانی، قم: ادیان.
الکثیری، السید محمد (1429ق)؛ السلفیه بین أهل السنه و الإمامیه، بیروت: دارالغدیر.
الرزقاوی، ابومصعب(1427ق)؛ «کلمات مضیئه؛ الکتاب الجامع لحطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه ابی مصعب الرزقاوی»، شبکه البراق الاسلامیه.
الرهیمی، عبدالحلیم (1380)؛ تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ترجمه جعفر دلشاد، اصفهان: چهارباغ.
العزاوی، عباس (1955م)؛ تاریخ العراق بین احتلالین، جلد8، بغداد.
الهاشمی، محمد صادق، (1385)؛ اشغال عراق توسط آمریکا: پیامدها و نتایج طرح خاورمیانه بزرگ، ترجمه محمد رضا بلوردی، تهران: مؤسسه اندیشه سازان نور.
المقدسی، ابومحمد (2008)؛ السلفیه الجهادیه و...، قناه الجزیره،: www.aljazeera.net
استوارت. آر. کلگ(1379)، چارچوبهای قدرت، ترجمه مصطفی یونسی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
الگار، حامد (1386)؛ وهابی گری، ترجمه احمد نمایی، مشهد: آستان قدس رضوی.
اچرش، وفا و حسینی شوشتی، مریم (1388)؛ توسعه مناسبات کشورهای عربی با عراق و پیامدهای منطقه ای آن، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
احمدی، احمد (1380)؛ «نگاهی به پدیده بنیادگرایی اسلامی ناکام در ستیز با تاریخ»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش 28.
اعظمی، هادی (1387)؛ «تأثیر عوامل ژئوپلتیک بر مناسبات جمهوری اسلامی ایران»، اطلاعات راهبردی، ش 63.
اسماعیلی، حمیدرضا (1386)؛ «بازشناسی اندیشه سیاسی القاعده»، فصلنامه جهان اسلام، ش 30 و 31.
اسدی، علی اکبر (1387)؛ تحولات و مسایل جدید عراق و رویکرد ایران، تهران: شادان.
امیر نوحی، محمد (1386)؛ بررسی جریانات سلفی اهل سنت و تأثیرات آن بر محیط جمهوری اسلامی ایران، سخنرانی در تاریخ 1386/8/7 در دانشگاه امام حسین (ع).
برزگر، کیهان (1381)؛ «وقایع سپتامبر و کانونی شدن نقش ژئوپلتیک ایران»، راهبرد، ش 24صص317-320.
پورسعید، فرزاد (1385)؛ «تروریسم نوین و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران»، مطالعات راهبردی، 34.
پورفرد، مسعود (1386)؛ «جهان اسالم و رادیکالیزم افراطی»، پگاه حوزه، ش 204.
جعفری ولدانی، اصغر(1384)؛ مواضع و عملکرد کشورهای عربی نسبت به تحولات عراق، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه.
جعفری، محمد (1386)؛ بررسی چشم انداز آینده تحولات عراق، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
حافظ نیا، محمد رضا(1385)؛ اصول و مفاهیم ژئوپلتیک، تهران: پاپلی.
خسروشاهی، رضا(1341)؛ علل ظهور فرق و مذاهب اسلامی، تهران: وزارت امور خارجه.
سجادپور، محمد کاظم(1386)؛ چارچوب های مفهومی و پژوهشی برای مطالعه سیاست خارجی ایران، ‌تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه.
سید امام بن عبدالعزیز (2008)؛ التعریه لسّید إمام فی الرّد علی «تبرئه» الظواهری، مصر: المصری الیوم. ارقام: (18و19و21و23و2008/11/24). و همچنین صحیفه الشرق الأوسط، ارقام 10945-10960.
سید نژاد، سیدباقر(1388)؛ موج جدید سلفی گری و تأثیر آن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام حسین(ع).
شمس الدین، محمد مهدی (1386)؛ «شیعه و راهبرد وحدت»، ترجمه مجید مرادی، پگاه حوزه، ش24.
صلاح، محمد (1380)؛ «ناگفته های جنبش های رادیکال سیاسی»، ترجمه سید محمود موسوی بجنوردی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش 28.
عزتی، عزت الله (1381)؛ تحلیلی بر ژئوپلتیک ایران و عراق، تهران: وزارت امور خارجه.
عبیدالجحمی، سعید علی (2008)؛ «تنظیم القاعده: النشأه، الخلفیه الفکریه-الإمتدایه»، القدس العربی، ارقام (12و13و14و2008/2/18).
علی اکبرپور، رضا (1376)؛ نقش فرقه گرایی مذهبی در روابط جمهوری اسلامی ایران و پاکستان، پایان نامه کارشناس ارشد روابط بین الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
عطیه الله، عبدالرحمن (2008)؛ حزب الله اللبنانی و القضیه الفلسطینیه: رؤیه کاشفه، مؤسسه السحاب.
عبدالرزاق، محمد أسود (1387)؛ فرهنگ جنگ عراق-ایران، ترجمه یوسف فرزانه، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
غبرا، شفیق (1381)؛ «فرهنگ خشونت در کشور عراق»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش 15.
فاضلی نیا، نفیسه (1385)؛ «ژئوپلتیک شیعه و مسأله امنیت ملی ایران»، فصلنامه شیعه شناسی، ش 13.
فولر، گراهام ای و فرانکه، رندرحیم (1384)؛ شیعیان عرب مسلمان فراموش شده، ترجمه خدیجه تبریزی، قم: شیعه شناسی.
قراگوزلو، محمد (1386)؛ ظهور و سقوط بنیادگرایی، تهران: قصیده سرا.
کیوان، مأمون (2008) خریطه الجماعات المسلحه فی العراق: النشأه و المسار و الآفاق، فصیله شؤون الأوسط، لبنان، ش 130.
گلچین، علی (1388)؛ تعارضات ساختاری عراق و تأثیر آن بر افراط گرایی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
مریجی، شمس الدین (1386)؛ مبانی فکری و زمینه های اجتماعی جریان های معاصر عراق، پایان نامه، قم: حوزه علمیه.
مطالعات اندیشه سازان نور (1379)؛ تاریخچه سیاسی وهابیت، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، جلد1.
مقصودی، مجتبی (1384)؛ «نقش گروههای قومی در شکل دهی به نظام سیاسی عراق»، در عراق پس از سقوط بغداد، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
ملکی، مصطفی (1389)؛ آیا آنان زمین را به ارث می برند، تهران: کاوش قلم.
مسجد جامعی، محمد (1386)؛ تحولات اندیشه سلفی در دوران معاصر: کدامین آینده؟ دفتر مطالعات وزارت امور خارجه (سخنرانی 1386/11/2).
مکارم شیرازی، ناصر(1386)؛ وهابیت بر سر دوراهی، قم: مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع).
معاش، مهدی (2006)؛ الوهابیه بمنظار الحقیقه، لبنان: مؤسسه الباقر(ع).
مهربان، احمد (1387)؛ «جنگ علیه تروریسم و افزایش حملات انتحاری در عراق و افغانستان»، راهبرد، ش48.
نصر، سید ولی رضا (1383)؛ «پیامدهای منطقه ای تجدید حیات شیعه در عراق»، ترجمه وحیدرضا نعیمی، همشهری دیپلماتیک، شماره 34.
ندا یوسف(2009)؛ «نحن والشیعه للمره الثالثه و الاخیره»، صحیفه المصری الیوم، رقم 1784.
یوسف قرضاوی (2008)؛ «دول کانت سنّیه خالصه أصبح فیها شیعه، الشرق الأوسط»، صحیفه المصری الیوم، رقم 10894.
Nase, Vali R (2006); “When the Shiites Rise”, Foreign Affairs, No July/August.
Riedel, Bruce (2007); “Al Qaeda Strikes Bake” Foreign Affairs, May/June.

پی نوشت ها :

1. Al Qaeda.
2. Geopolitical strategy.
3. Shiite crescent.
4. Vanguard or Spearhead.
5. Vital Space.

منبع: خسروی، غلامرضا، (1390)، چشم انداز عراق آینده، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول.