نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی



 

در میان پدیده های پس از جنگ جهانی و آنچه متعاقب جنگهای ناپلئونی رخداد مشابهت ها چشمگیر است. پیشتر به آنها در مورد بازرگانی بین المللی اشاره کردیم. در بحرانهای اقتصادی نیز، جلوه گری مشابهت ها کمتر از آن نیست. عهدنامه های وین به زحمت امضاء شده بود که یک سلسله بحرانهای اقتصادی در 1815 و 1818 و 1825 انگلستان و به دنبال وی کشورهای دیگر قاره اروپا را تکان داد. یکصد سال بعد نیز هنوز مرکب امضاهای قرارداد صلح ورسای خشک نشده بود که در ممالک متحده آمریکا بحران 1920 و به دنبال آن با ده سال فاصله، بحران باز هم شدیدتر 1930 رخداد. این بحران با حاصل آوردن یک بیکاری بی سابقه در امریکا، در آلمان و در انگلستان و با فراهم آوردن سقوط بزرگترین پولهای جهانی، نشان فجیع خود را همواره در تاریخ گزارش اقتصادی جهان حفظ خواهد کرد.
آیا این مشابهت ها صرفاً اتفاقی و تصادفی بوده است؟ به هیچوجه. هر جنگ ممتد و عمومی، کالاها را کمیاب می کند و معمولاً دولت ها را مجبور می سازد که به پولهای کاغذی متوسل شوند(1)، و همین خود باعث صعود قیمت ها می گردد. با استقرار صلح، تولیدات کارهای خود را از سر می گیرند و دولت ها ناگزیر می شوند که به وضع مالی و پولی عادی رجوع کنند. فراوانی جدید کالاها در بازارها و توقف ساده ای در پدید آمدن قدرت خرید (حتی بی متروک داشتن پولهای کاغذی) در آن وقت کاهشی در قیمت ها به وجود می آورد. این سقوط به همان نسبت شتابناک خواهد بود که صعود پیشین فاحش بوده است. این ترتیب جریان پذیری مجدد کسب و کار ناگزیر در مراحل نخستین صورت بحران اقتصادی به خود می گیرد و ممکن است سالها ادامه بیابد. هرگاه از آن پس تناوب ساده ی دوره های رونق و رکود که صفت ممتاز تحول صنعتی نوین است، بحرانهای جدیدی برانگیزد، اینان به سبب گرایش عمومی قیمت ها به کاهش شدت می یابند. این کیفیت در جریان پذیری مجدد کسب و کار بعد از جنگهای ناپلئونی، بعد از جنگهای انفصال آمریکا، و بعد از جنگهای 1870-71 به وقوع پیوست. بررسی منحنی های عمومی قیمت ها در هر یک از این دوره ها، کیفیت مذکور را با چنان بداهتی مدلل می دارد که تعجب بسیاری از مردمان از پیش آمدن آن به دنبال جنگهای جهانی اول خود موجب حیرت است. وضع در این زمان ثقلت و سنگینی خاصی در برگرفت که به جسامت ترقی پیشین قیمت ها مرتبط می گردید، وحدت بحرانهای متعاقب آن را شدت می داد. در تفسیر این رویدادها، هرگز نباید مداومت این عامل را از نظر دور داشت که بی توجه به آن گسترش یابی آنها و زهرناکی آنها غیرقابل توضیح می ماند.
مشابهت با دوره ی بعد از ناپلئون به همین جا خاتمه نمی یابد. پایان یک جنگ بزرگ تنها اصلاح یابی و انطباق پذیری مجدد قیمت ها را به دنبال خود ندارد. اصلاح یابی و انطباق پذیری جدید شامل همه ی تولیدات می شود. کارخانه های بزرگ که برای جنگ کار می کردند به کارخانه های مصنوعات مصرفی مبدل می شوند. آنان باید وسایل و ابزار خود را با وضع جدید تطبیق بدهند و بازارهای فروش عادی برای خود تأمین کنند. در کشورهای اساساً فلاحتی (بدانسان که فرانسه پس از 1815 بود)، مشکلات سبکتر است، ‌زیرا دهقان با فرا رسیدن صلح زمین خود را مجدداً برای پذیرائی بذر و باردهی آماده و حاضر می یابد. هرچند برای او نیز از هم گسیختگی بازارهای فروش کشاورزی به سبب جنگ، و تبدلات کشت و کار، مسائل دشوار جدیدی مطرح می سازد، همچنان که پس از 1918 در فرانسه دیده شد.
ولی در کشورهای صنعتی باید تمام جهت سرمایه و کار تغییر پیدا کند. ریکاردو و هم چنین آدام اسمیت در مطالبی که قبلاً نقل کرده ایم، به آن اشاره کرده بودند. در حالی که قیمت های فروش عموماً و با هم رو به کاهش می روند، مطابقت دادن مجدد تولید، که نیازمند کوشش های جدی برای تأمین پائین آوردن هزینه ی تولید است، دشوارتر می گردد، زیرا هرگاه در بدایت جنگ تطبیق پذیری لازم را، ترقی قیمت ها آسان می سازد، در پایان آن به سبب کاهش عمومی قیمت ها با مشکلات بزرگ مواجه می شود.
پس از 1815، در اروپا، انگلستان تنها کشور واقعاً صنعتی بود. و به همین جهت برگشت به حالت صلح در آن کشور اختلالات عظیمی به وجود آورد. بحرانهای کارگری و بیکاری، ‌آن چنان گسترش یافت که موجب شگفتی همه ی جهانیان گردید. در آغاز قرن بیستم، ترتیب صنعتی شدن، فرانسه و آلمان و ممالک متحده ی امریکا را هم دربرگرفت. و این کشورها با همان مشکلات مواجه شدند که در 1815، تقریباً تنها انگلستان از آن رنج می برد. مع الوصف این بار نیز، باز در همان انگلستان بود که بیکاری، بویژه پس از بحران 1920، دوام بیشتری یافت. آلمان و کشورهای متحده ی امریکا و فرانسه به همه ی دشواریهای آن آشنا نشدند، مگر بعد از 1930. انگلستان از همان آغاز، نواحی بیکاری زده ی مخصوصی داشت که فقر و استیصال مردم آنها را با مناطق غارت زده فرانسه مقایسه می کرد و آنها را مناطق ویران شده خود می نامید. و همین باعث بود که مسئله بیکاری به عنوان مظهر اصلی بحران، با قدرت خاصی، برای اقتصادشناسان آن کشور مطرح گردد. تمام عقاید اینان، بویژه نظریه های کینز متأثر از همین کیفیت است و در پیشنهادهای آنان یافتن وسایل برای برقراری مجدد«اشتغال کامل» مقام برتری پیدا می کند.
وقتی که در ادبیات اقتصادی سرشار این زمان، برانگیخته شده بوسیله این رویدادها نظر می شود، باید اوضاع و احوال مذکور را به خاطر داشت و خود همین فراوانی تألیفات نیز نشانی دیگری از مشابهت با دوره ی بعد از ناپلئون است.
مشاجرات آن زمان بین سیسموندی و ریکاردو و ژان باتیست سی مشهور مانده اند. اغلب انگاره های بعدی درباره ی بحرانها متأثر از همانها هستند، خواه نظریه های رودبرتوس و مارکس در مجرم شمردن توزیع نادرست درآمدها باشد و یا نظریه های توک(2) و یا از آن مکتب کرنسی(3) راجع به متهم ساختن افراط در اعتبارات و انتشار بی بند و بار پولهای کاغذی. از آن پس این موضوع پیوسته اذهان اقتصادشناسان را به خود مشغول داشته است (بویژه بعد از بحرانهای 1900 و 1907). مع الوصف آن دو بحران متعاقب جنگهای جهانی یعنی بحرانهای 1920 و 1929 که هر دو از امریکا سرچشمه گرفتند، مخصوصاً بحران دومی، آن چنان گسترشی یافتند و چنان عمقاً ارکان اقتصادی کشورهای بزرگ را متزلزل ساختند و چنان بازتابهای پولی و صنعتی و حتی سیاسی دیرپایی داشتند و آن چنان شدیداً بازرگانی بین المللی را درهم کوبیدند که در همه ی کشورها سرشناس ترین اقتصادشناسان عیناً مانند دوره ی بعد از 1815 بر آن شدند که آراء و نظرهای خود را راجع به علل آنها و درمان آنها اظهار بدارند. این مباحثات با پهناوری خود، یادآور مشاجرات آغاز قرن 20 است. نکته پرمعنی آنکه کنجکاوی تاریخ نگاران هم همانند اقتصادشناسان کنونی، نسبت به رویدادهای آن زمان بیداری یافت و انگیزه ی تألیفات تاریخی متعددی شد که در آنها رویدادهای مذکور در روشنائی زمان حاضر مورد بررسی قرار گرفته اند.
این مباحثات نیز، بالطبع از دگرگونیهای یکصدسال اخیر در کیفیات زندگی اقتصادی نقش پذیر شده اند. مثلاً در مورد اعتبارات، دیگر مانند زمان ژوکلار(4) و لاوله(5) نیست که پولهای کاغذی حائز مقام اول باشند. از پنجاه سال پیش به این سو اسکناس اهمیت خود را در برابر حساب جاری از دست داده است. پس این حساب جاری قابل استفاده بوسیله چک یا به اصطلاح «پول دفتری»(6) است که نقش اساسی در انگاره های جدید بحران پیدا کرده است. در امر تولید نیز، صنعت های سازنده ی «لوازم تولیدی» (ماشین ها، تیرها و الوار آهنی، لوله ها، صفحات آهنی، سیم های آهنی و مسی و غیره) در برابر صنایع تولیدکننده مواد مصرفی واجد اهمیت روزافزونتری شده اند. تمییز بین این دو نوع مؤسسات تولیدی که مورد توجه سیسموندی و یا ژان باتیست سی نبود، در نظریه های جدید، برعکس مقام مهمی یافته اند. بویژه درباره ی نوسانات نیرومندتری تأکید می شود که در صنایع نوع اول محسوس می گردد. بالاخره پس انداز و یا اندوخته و تأثیر آن در هدایت صنایع به ندرت مورد بحث نویسندگان قدیم (به استثنای سیسموندی و مالتوس) قرار می گرفت. برعکس توسعه ی عظیمی که از یک قرن پیش در امر اندوخته ها حاصل شده است، چه «اندوخته ی خلاق» و چه «اندوخته ی ذخیره» توجه اقتصادشناسان را به افزاربندی این عامل و تأثیری که ممکن است در ایجاد و گسترش بحرانها داشته باشد، معطوف کرده است. به همین جهت در بررسی بحرانها، انگاره هائی راجع به پس انداز ترتیب یافته است که فصل مهم و تازه ای از عقاید نوین را تشکیل می دهد.
این انگاره ها با وجود برجسته نمودن جوانبی از بحرانها که تا آن زمان کمتر مورد توجه بوده اند، مشابهت های عمیق با نظریه های قدیم دارند. امروز نیز مانند یکصدسال پیش این انگاره ها را، برحسب آنکه صاحبنظران اثر قاطع را به مداخله اعتبار داده باشند و یا به آهنگ نابرابر تولیدات صنعتی و یا به کمی مصارف، می توان طبقه بندی کرد.
مع الوصف این تقسیمات در برابر یک معارضه ی اصولی که بین دو مقوله از ذهنیات مشهود است، فرعی و ثانوی محسوب می شوند. گروهی( به پیروی از سنت ریکاردو و ژان باتیست سی) بر این عقیده استوارند که بحرانها عوارض گذرا و اجتناب ناپذیر ترقیات اقتصادی هستند که مربوط به نارسائی پیش بینیهای ما، به اشتباهات جدانشدنی از هر گونه تلاش انسانی و یا ناشی از اتفاقاتی می باشند که فرا می رسند و یک دوره توسعه و رونق اقتصادی را قطع می نمایند و غیره... برعکس گروهی دیگر و در شماری بزرگتر، همراه با سیسموندی، برگشت منظم بحرانها را به عمل بعضی از عناصر خاص حیات اقتصادی، خواه به سازمان اعتبارات، و یا به روشهای تولید در جوامع صنعتی نوین، و یا به ترتیب توزیع درآمدها و یا هزینه ها نسبت می دهند. به نظر نویسندگان این گروه، برگشت مستمر دوره های رونق و رکود، قرینه ی بارزی است که یک عامل مؤثر مداوم، خود نیز تابع یک نوسان قهری انبساط و انقباض، بر اوج و حضیض تحولات اقتصادی حکمفرما است(6)، و بنابراین همه ی مساعی خود را صرف طریقه ی کشف آن می کنند. آنان، همچنان که هابرلر در گزارش ممتع خود که همه ی تفسیرات شناخته شده مربوط به دورهای اقتصادی را تلخیص نموده و مورد بحث قرار داده می گوید، قبول دارند که :« یک جریان انبساط و انقباض ممکن نیست بطور نامحدود ادامه بیابد،‌ زیرا که خود باعث نیروهای معارضی می شود که سرانجام آن را زایل می سازد»(7). این مباحثات مربوط به بحرانها، منتهی به دریافت سومی شده است که ظاهراً امروزه همه ی اقتصادشناسانی را که به مطالعه ی تحققی این پدیده دلبسته اند در برمی گیرد. این دریافت جمیع عواملی را که به آنها اشاره شد شامل می شود و در عین حال در را برای عوامل جدید نیز باز می گذارد. به عبارت دیگر نه تنها یک جریان بلکه جریانات گوناگون را مورد نظر قرار می دهد.

پی نوشت ها :

1. معذلک وضع فرانسه در زمان ناپلئون بدین صورت نبود. او رسم پرداخت هزینه ی جنگ را بوسیله ی کشورهای مغلوب متداول ساخت. وحشتش از تجربه آسینا (اسکناسهای غیرقابل تبدیل به پول فلزی در دوره ی انقلاب بزرگ) وی را همیشه از توسل به پولهای کاغذی باز می داشت، تجربه ای که برعکس انگلستان بدان دچار گردید.
2.توک Tooke
3.مکتب کرنسی Currency School، کرنسی در اصلاح عبارت از پولهای در جریان، مخصوصاً پولهای کاغذی بی پشتوانه است (مترجم).
4. ژوگلدر Clement Juglar اقتصادشناس فرانسوی(1819-1905)مؤلف کتاب بحرانهای اقتصادی و برگشت ادواری آن در فرانسه و انگلستان و امریکا، اولین اقتصادشناسی که بطور اصولی ادواری بودن بحرانها را معلوم داشت(مترجم)
5.لاوله Emile, Baron de Laveleye اقتصادشناس بلژیکی از مکتب تاریخی(1822-1892)مترجم.
6. اصطلاح «پول دفتری» را ما برای Monnaie Scripturale پیشنهاد نموده ایم که عبارت از پول و یا قدرت پرداختی است که بانکها به صورت اعتبار در حساب جاری مشتریان خود وارد می کنند و بوسیله چک قابل استفاده است. امروزه «پول بانکی» یا پول قابل استفاده بوسیله ی چک قریب 80 درصد در ممالک متحده آمریکا، 75 درصد در انگلستان و 50 درصد در فرانسه، از تمام جریانات پولی را شامل می شود(مترجم).
7.مثلاً کینز در صفحه 313 از کتاب«نظریه عمومیش» چنین می گوید:« پیشنهاد من این است که صفت اصلی دورهای اقتصادی و مخصوصاً نظم فواصل، و طول مدت آن که مجوز نامگزاری «دورها Cycles» شده است اساساً مربوط به نحوه ی تغییر کارآئی نهائی و مرزی سرمایه ها باشد. به نظر من دور اقتصادی را، باید محصول تغییرات ادواری کارآئی نهائی سرمایه دانست». در اینجا ملاحظه می شود که چگونه بحران به عنصر پوشیده تری مربوط می گردد که تغییرات آن مفسر خود بحران می شود. و همین نیروی ناپیدا است که اقتصادشناسان حرکات و نوسانات آن را مورد بررسی قرار می دهند.
8. G.von Haberler کتاب Prosperity and Depression صفحه 245(ژنو 1937).

منبع: ژید، شارل؛ ریست، شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد دوم: از مکتب تاریخی تا جان مینارد کینز)، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم.