نویسنده: محمد کاوه




 

اضطراب شدید و طولانی مدت بدون علت خارجی مشخص را اختلال اضطرابی (Anxiety Disorder) می گویند (ویتیگ، 1386: 160 و 159). بین تمام اختلالات روانی، اختلالات اضطرابی احتمالاً شایع ترین اختلالات می باشند (کاپلان و سادوک 2، 1379: 185). وجود حداقل 4 مورد از این علائم، نشانه وجود اختلال اضطرابی است: ترس کهنه و مزمن که در موقعیتهای متعدد فرد را دچار تپش قلب طولانی می کند، عرق کردن زیاد به ویژه در دست ها، لرزه و رعشه به صورت آشکار به ویژه در دست ها، احساس تنگی نفس و بسته شدن راه گلو، احساس درد و ناراحتی در قفسه سینه، تهوع و ناراحتی شکمی و برهم خوردن وضع طبیعی گوارش، احساس سرگیجه، بی ثباتی، گیجی یا ضعف بدون دلیل بیرونی، احساس واقعی نبودن و جدایی از خود،‌ ترس از دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل، ترس از مرگ به طوری که فرد احساس کند به زودی خواهد مرد، بی حس و سوزش در پوست بدن، تب و لرز، برافروختگی، آشفتگی خلقی و افسردگی، از نظر سبب شناسی، وجود کشمکش بیش از توانایی فرد با محیط بیرونی، وجود تغییرات مستمر و زیاد خارج از توان انطباق فرد، سانسور شدید و زیاد ارزش های درون سازی شده با کنش های غریزی فرد، سخت گیری زیاد عوامل فرهنگی مثل: مذهب، تحصیلات و نظام ارزش های فردی و فقدان دانش و توانمندی های فرد در حل تعارض های پیش رو در بروز این اختلال دخیل هستند.

1: اضطراب (Anxiety):

اضطراب حالتی است که فرد مبتلا به آن، احساس ناآرامی و ترس ناخوشایند و منتشر با احساس قریب الوقوع دارد که منبع آن قابل شناختن نیست (شیخ زاده، 1387: 100 و 99) برای بعضی افراد این حالات ممکن است ناگهانی روی دهد و برطرف شود؛ اما برای بعضی دیگر این حالت به صورت مزمن درمی آید (اسدپور، 1385: 22). در واقع،‌ اضطراب معمولی ترین پاسخ به محرک تنش زا می باشد. منظور از اضطراب، هیجانی است ناخوشایند که همه انسان ها درجاتی از آن را در قالب کلمه هایی همچون: دل شوره، نگرانی، تنش و ترس تجربه می کنند (اتکینسون، اتکینسون و همکاران، 1385: 492). اضطراب اگر در برابر عاملی حقیقی ایجاد شود، سازنده است؛ چون فرد را از خطر دور می کند. اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، غیر عادی است و نه تنها سازنده نیست، بلکه آثار مخرب و زیان باری نیز دارد (زائر رضایی، 1385: 21). با این حال متأسفانه اضطراب یکی از شایع ترین مشکلات انسان امروز است و آن چنان در تار و پود زندگی او ریشه دوانیده که به جرأت می توان گفت زمینه بسیاری از بیماری های روحی، آشفتگی های رفتاری و واکنشهای نامناسب را تشکیل می دهد (بنایی قهفرخی، 1385: 22). علائم اضطراب گوناگون هستند. برخی از این علائم عبارتند از: احساس اینکه یک اتفاق نامطلوب یا زیان بار به زودی رخ خواهد داد، خشک شدن دهان، مشکل در بلع غذا یا خشونت صدا، تند شدن تنفس و ضربان قلب، حالت لرزش یا پرش عضلات، انقباض عضلات، سردرد، کمر درد، عرق کردن، منگی یا غش، اسهال، حالت تهوع، کاهش وزن، خواب آلودگی، تحریک پذیری، کابوس، مشکل در حافظه،‌ ناتوانی جنسی، عصبی بودن، آرام و قرار نداشتن، تنش، احساس خستگی، سرگیجه، تکرر ادرار، بی حالی، تنگی نفس، نگرانی و بی خوابی (اسدپور، 1385: 22).
در واقع اضطراب یکی از شایع ترین هیجان های احساس شده می باشد که همانند سرما خوردگی تهدید کننده سلامت روانی است. منشأ اصلی اضطراب ناشی از هیجان ترس است. افراد مضطرب ممکن است از چیزهای خاصی مانند: ارتفاع، مار، لاغری، پرواز با هواپیما یا حتی دندانپزشک بترسند. کودکانی که مضطرب هستند، آمادگی عصبی بودن یا هیجان زدگی را دارند. آنها مستعد زود رنجی و بی قراری هستند و ممکن است در خوابیدن و تمرکز حواس آنها اختلال به وجود آید و به سادگی دچار خستگی شوند (آقایار و شریفی درآمدی، 1386: 53). خانواده نیز ممکن است در ایجاد اضطراب کودکان نقش مؤثری داشته باشد. برخی از کارهای والدین که می تواند منجر به افزایش اضطراب فرزندانشان شود عبارتند از: انتظارات بیش از حد از فرزندان و مقایسه آنها با هم سالان و هم کلاسی هایشان، تحمیل آرزوهای تحقق نیافته والدین به کودکان و نادیده گرفتن نیاز به محبت و امنیت کودکان، تنبیه بدنی کودک به دلیل گرفتن نمره پایین امتحانی، فرق گذاشتن خواسته یا ناخواسته میان فرزندان، از هم گسیختگی خانواده، زورگویی و دیکتاتوری در محیط خانه و عدم احساس مسئولیت نسبت به فرزندان. اما والدین می توانند با انجام کارهایی از قبیل: ایجاد اعتماد به نفس و استقلال، پر کردن فضای خانه از محبت و صمیمیت، عدم انتظارات بیش از حد توان کودک، استفاده از الگوها و روش های علمی برای آرامش جسمانی، معطوف کردن توجه کودک به نکات مثبت، پرهیز از تنبیه و تبعیض در محیط خانه و جلب توجه او به سوی خدا، در کاهش اضطراب فرزندانشان تأثیرگذار باشند (بنایی قهفرخی، 1385: 22).

2: اضطراب فراگیر (Generalized Anxiety):

اضطراب فراگیر با اضطراب طولانی مدت و مداوم بدون علتی روشن مشخص می شود. این نوع از اضطراب اغلب منجر به آشفتگی رفتار شده و نشانه های جسمانی مثل: سر درد، سرگیجه و بی خوابی ایجاد می کند (ویتیگ، 1386: 160 و 159) که شامل: ترس بدون دلیل از حال و آینده، تند زدن نبض، پلک زدن چشم ها و فشار خون بالا می شود (نیکزاد، 1382: 310). اختلال اضطراب فراگیر نیز در (DSM-4) به صورت اضطراب افراطی و نگرانی ذهنی غیر قابل کنترلی تعریف می شود که در آن، فرد دست کم 3 علامت بدنی را به مدت 6 ماه نشان دهد. این اختلال یکی از اساسی ترین اَشکال ناسازگاری فراشناختی است که ویژگی اصلی آن «نگرانی» می باشد. بورکوک، رابینسون، پروزینسکی و دپری (Borkovec, Robinson, Pruzinsky & Depree-1987) یک تعریف عملیاتی از نگرانی ارایه داده اند. با این مضمون که نگرانی عبارت است از: «زنجیره ای از افکار و تصورات منفی و نسبتاً غیر قابل کنترل درگیر مسائل روانی و یا موضوعاتی که نتایج آن شامل احتمال یک یا چند پی آمد منفی است». از این رو نگرانی ارتباط بسیار نزدیکی با پردازش ترس دارد. چنین پنداشته می شود که فرد مبتلا به این اختلال، برای روبه رو شدن با خطرها و تهدیدهای پیش بینی شده دچار نگرانی می شود. در این میان مطالعات نشان می دهند که افکار اضطرابی دختران به طور معناداری بالاتر از افکار اضطرابی پسران است. این یافته ها می توانند تبیین کننده تفاوت میان دختران و پسران در شیوع اضطراب فراگیر باشند. در متن تجدید نظر شده (DSM-4)، شیوع این اختلال در زنان نسبت به مردان 3 به 2 نشان داده شده است. همچنین شیوه های درمانی باید در راستای تغییر ارزیابی ها و باورهای منفی بیماران در زمینه نگرانی و فراهم ساختن راهبردهای جانشین برای مقابله با تهدید باشد. بنابراین بیش از هر چیز باید ارزیابی ها و باورهای منفی در زمینه غیر قابل کنترل بودن نگرانی اصلاح شود (بهرامی و رضوان، 1386: 253-249). در واقع، وقتی شخص تلاش می کند رفتارهای غیر انطباقی معینی هم چون: هراس،‌ وسواس فکری و عملی را کنترل کند، گرفتار اضطراب فراگیر یا وحشت زدگی می شود. این نوع اختلال دارای 4 دسته نشانه است که عبارتند از: نشانه های جسمانی، شناختی، رفتاری و هیجانی (اتکینسون، اتکینسون و همکاران، 1385: 544).

3: اضطراب اجتماعی (Social Anxiety):

یافته ها نشان می دهند که اختلال اضطراب اجتماعی در دوران کودکی و نوجوانی با مشکلات مهمی در کارکرد افراد همراه است. به طور مثال، مطالعات بوتلر و متیوس (Butler & Mathews-1983)، فوا، فرانکلین، پری و هربرت (1996) و لاکاک و سالکوسکیس (Locock & Salkovskis-1988) نشان داده است که افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی، پی آمدهای رویدادهای منفی را بیشتر از افراد بهنجار برآورد می کنند؛ گرچه احتمال دارد این داوری های اغراق آمیز با بیشتر اختلالات عاطفی همراه باشد. به اعتقاد رینگولد، هربرت و فرانکلین (Rheingold, Herbert & Franklin-2003) اختلال اضطراب اجتماعی به ترس آشکار و پیوسته از موقعیت های اجتماعی یا عملکردی اشاره دارد و از این باور فرد ناشی می شود که او در این موقعیت ها به طرز خجالت آور یا تحقیرآمیزی عمل خواهد کرد. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی به طور معمول از موقعیت های ترس آور پرهیز می کند و به ندرت خود را مجبور به تحمل موقعیت اجتماعی یا عملکردی می کنند؛ اما اگر با این موقعیتها رو به رو شوند دچار اضطراب شدیدی خواهند شد. اختلال اضطراب اجتماعی با ترس های اجتماعی پیوسته که آسیب در کارکردهای شغلی، تحصیلی و اجتماعی افراد را در پی دارند، مشخص می شوند. افزون بر این، پی آمد اختلال اضطراب اجتماعی در کودکان و نوجوانان با امتناع شدید از مدرسه ارتباط دارد. همچنین این اختلال در نوجوانان با اختلال افسردگی در ارتباط است (خیر و استوار، 1386: 257 و 256).

4: اضطراب جدایی (Separation Anxiety):

یکی دیگر از اختلالات اضطرابی، اضطراب جدایی است. در این نوع اختلال، کودک از 3 ماهگی تا 1 سالگی از جدایی می ترسد. اگرچه این ترس معمولاً در 3 سالگی از بین می رود، اما با رسیدن کودک به سن مدرسه بار دیگر آغاز می شود. کمک به کودک برای آنکه با اضطراب جدایی از والدین کنار بیاید کار سخت و طاقت فرسایی است. آموختن استقلال، درسی است که از هنگام تولد آغاز می شود و تا آغاز نوجوانی ادامه می یابد. تنها راه کاستن از این اضطراب، گفتن جملاتی اطمینان بخش به کودکان از سوی والدین است. جملاتی مانند: «خودم مراقبت هستم» و یا «حتماً می آیم دنبالت» (صادقی، 1386: 23). اختلال اضطراب جدایی با شیوع 5/2 تا 5/5 درصد، شایع ترین اختلال اضطرابی در کودکان و نوجوانان زیر 18 سال است. هسته اصلی و زمینه ای این اختلال، اضطراب و نگرانی شدیدی است که کودک هنگام جدا شدن از اشخاص مهم زندگی خود تجربه می کند. کودک نگران افرادی است که به آنها دلبستگی شدیدی دارد که به طور عمده شامل پدر و مادر می شود (عربگل، 1386: 23). برخی از راه های برخورد با اضطراب جدایی کودکان عبارت است از: خواباندن کودک در رختخواب خود، تعریف داستان های خوشایند در هنگام خواب، در آغوش گرفتن کودک هنگامی که نیمه شب از خواب می پرد و روشن نکردن چراغ تا هنگام آرام شدن او، تعریف خاطرات خوش مدرسه، بوسیدن و نوازش کردن کودک هنگام ترک او، دادن هدیه به او، اعلام زمان دقیق بازگشت خود به مدرسه برای آوردن کودک و ماندن در کنار رختخواب وی مشروط به اینکه بعد از به خواب رفتن او والدین به اتاق خود برمی گردند (عالمی، 1388: 17).

5: هراس (Phobia) یا اختلالات ترس مرضی (Phobic Disorders):

هراس یا فوبیا به ترس مداومی گفته می شود که به اندازه ای شدید است که در زندگی عادی اختلال ایجاد می کند. معمولاً فوبیا را به صورت ترس غیر منطقی نیز تعریف می کنند (کالات، 1386: 340). این اختلال عبارت است از: ترس های شدید از یک شیء یا یک موقعیت خاص که احتمالاً در اثر شرطی سازی کلاسیک یا جابه جایی ایجاد می شوند؛ به طوری که ترس از یک چیز، ترسی نمادین از چیز دیگر است (ویتیگ، 1386: 160 و 159). در این بیماری، فرد از ترس های غیر منطقی نسبت به بعضی از اشیاء و مکان ها رنج می برد؛ در حالی که آن اشیاء و مکان ها مخاطره آمیز نیستند. روان شناسان معتقدند که هراس به تجربیات ناخوشایند گذشته فرد مربوط می شود (نیکزاد، 382: 310). شروع این اختلال معمولاً در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی است؛ هر چند شروع در دوران کودکی و اوایل نوجوانی و میان سالی نیز گزارش شده است (کاپلان و سادوک 2، 1379: 214). هراسهای مهم و شایع عبارتند از: هراس از ازدحام جمعیت و مکان های عمومی، سفر کردن به تنهایی، تنها ماندن در خانه، زخمی شدن و دیدن خون، غذا خوردن با افراد غریبه، زیرنظر بودن، میکروب، بلندی، دریا، مرگ، مکان های بسته، زنده به گور شدن، سوزن، مدرسه، مار و برخی حیوانات، تاریکی و آتش. برخی از علل بروز هراس نیز عبارتند از: شرطی شدن و یادگیری ترس، تبلیغ ترس از طرف بزرگسالان، حادثه هم زمان ترس از اشیاء و افراد و موقعیت (شیخ زاده، 1387: 110-104).

6: استرس پس از ضربه (Post Traumatic Stress Disorder-PTSD):

اختلال استرس پس از ضربه، یکی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی می باشد و وقتی بروز می کند که شخص، فشار روانی و هیجانی که شدت آن عملاً برای هر کسی آسیب رسان خواهد بود را تجربه کرده باشد. این اختلال شامل ویژگی هایی مانند: یادآوری خاطرات و تجربه مجدد سانحه در رؤیا و بیداری، اجتناب مستمر از یادآوری سانحه و کرختی عاطفی و بی حسی و برانگیختگی شدید می باشد. این علائم حداقل باید یک ماه تداوم یابد تا فرد به اختلال استرس پس از ضربه مبتلا شود. نتایج برخی از بررسی ها بیانگر میزان شیوع و بروز متفاوت اختلال استرس پس از ضربه می باشد؛ اما به طور کلی، پی آمدهای روان شناختی آن 25 الی 30 درصد گزارش شده است (میرزایی و همکاران، 1358: 65). تحقیقات هامبلن (Hamblen-2001) نشان داده است 100 درصد کودکانی که شاهد قتل والدین خود و یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن آنها هستند، 90 درصد کودکانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند، 77 درصد کودکانی که با تیراندازی و شلیک گلوله در مدرسه مواجه می شوند و 35 درصد از افرادی که با خشونت در محله زندگی خود روبه رو بوده اند دچار اختلال (PTSD) شده اند (تاسیگ و همکاران، 1386: 104). این اختلال که در ایران پس از جنگ و در بسیاری از رزمندگان به چشم می خورد (سلطانی، 1388: 15)، در تمام دوره های پس از جنگ در طول تاریخ نیز تشخیص داده شده و نام های مختلفی مانند: «خستگی میدان جنگ» یا «روان رنجوری جنگ» به آن داده شده است. یکی از نتایج اختلال استرس پس از آسیب، استرس شدید است. افرادی که استرس شدید را تحمل کرده اند احساس اضطراب و افسردگی طولانی می کنند. همچنین افراد مبتلا به اختلال استرس پس از آسیب از کابوس های مکرر، طغیان های خشم، ناخشنودی و گناه رنج می برند. یادآوری مختصر تجربه مصیبت بار می تواند آغازگر بازگشت به گذشته باشد که به وحشت زدگی شباهت دارد. مشکلات مختصر، حتی سال ها بعد از رویداد اصلی، خیلی استرس زا به نظر می رسند. با این حال اغلب کسانی که متحمل رویدادهای شدیداً آسیب زا می شوند به (PTSD) مبتلا نمی شوند. اغلب افراد چند هفته اول رنج زیاد می کشند؛ ولی بعداً به تدریج بهبود می یابند. برخی از روان شناسان فرض کرده اند که هرچه واکنش اولیه به رویداد استرس زا شدیدتر باشد فرد به احتمال بیشتری دچار اختلال استرس پس از آسیب می شود. اگر چنین باشد، در این صورت مداخله فوری مانند صحبت کردن با یک درمانگر بلافاصله بعد از رویداد آسیب زا باید به کاهش احتمال اختلال استرس پس از آسیب کمک کند (کالات، 1386: 205 و 204). اما درمان (PTSD) ساده نیست. اقدامات سریع و دراز مدت درمانی که درمان های دارویی تا روان درمانی های گوناگون و اقدامات رفاهی - اجتماعی و آموزش خانواده قربانیان را شامل می شود معمولاً با موفقیت نسبی به کار گرفته می شود (سلطانی، 1388: 15).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.