نویسنده: محمد کاوه




 

قاطعیت (Decisiveness) عبارت است از: «ایستادگی بر نظرات شخصی و بیان افکار، احساسات و باورها به صورت مستقیم، صادقانه و متناسب به گونه ای که به حقوق دیگران نیز احترام گذاشته شود». کسب مهارت قاطعیت، یکی از مهم ترین مهارت های اجتماعی و سلامت رفتاری است. تحقیقات فراوان در نیم قرن اخیر نشان داده اند که یکی از مهم ترین دلایل ابتلای افراد به آسیب های روانی و اجتماعی مانند: ایدز و اعتیاد، ناتوانی افراد در مهارت قاطعیت و به خصوص مقابله با پیشنهادهای ناسالم دیگران است. در خصوص قاطعیت باید دانست که این مهارت با پرخاشگری، عصبانیت و خجالت و کم رویی متفاوت است. اغلب افراد رفتار قاطعانه را با «نه گفتن» مترادف می پندارند. این در حالی است که «نه گفتن» فقط یکی از انواع رفتارهای قاطعانه است. انواع رفتارهای قاطعانه عبارتند از:
• رد قاطعانه:
«نه گفتن» همان رد قاطعانه است. در این نوع رفتار قاطعانه، فرد درخواست ها، پیشنهادها، تحمیل ها و فشارهای منفی دیگران را به گونه ای اجتماع پسند رد می کند.
• بیان قاطعانه:
در این نوع رفتار قاطعانه، فرد احساسات مثبت مانند: علاقه، محبت، قدردانی، ستایش، تعریف و تمجید یا احساسات منفی خود هم چون: نارضایتی ها، گلایه ها و ناراحتی ها و همچنین سایر نظر و عقاید خود را بیان می کند.
• درخواست قاطعانه:
یکی از مهم ترین انواع رفتار قاطعانه و سالم ترین شکل رفتار قاطعانه، توانایی درخواست کردن از دیگران است.
رفتار قاطعانه اجزایی دارد که عبارت است از: عوامل غیر کلامی، عوامل کلامی و محتوای کلام، عوامل تعاملی، عوامل شناختی و نحوه بیان (ضیاءالدینی و همکاران، 1388: 35-32).
افزایش خودباوری، اعتماد به نفس، شناخت توانمندی های فردی، توانایی «نه گفتن» به دیگران، تصمیم گیری درست، کاهش اضطراب و افسردگی، همگی از نتایج مثبت مهارت قاطعیت می باشد. تقویت نگرش منفی نسبت به سوء مصرف مواد نیز یکی دیگر از نتایج مثبت مهارت به شمار می رود و موجب تقویت ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری افراد در این زمینه می شود. با استفاده از مهارت های قاطعیت، تصمیم گیری و تفکر نقاد، می توان در مقابله وسوسه یا پیشنهاد مصرف مواد از سوی دیگران به خصوص گروه هم سالان مقاومت کرد (ماه نامه ایران پاک، ش 21: 31 و 30). در روش آموزش قاطعیت، فرض بر آن است که نوجوانان به دلیل فقدان اعتماد به نفس و احساس ضعف در برابر دیگران، نمی توانند به تقاضاهای نامعقول آنان جواب منفی بدهند. راه حل پینشهادی عبارت است از تمرین در شرایط خطر ساز و مشابه سازی این شرایط مخاطره آمیز به گونه ای که فرد وقتی در شرایط واقعی قرار گیرد با توجه به تمرین های انجام شده، توانایی ایستادگی در برابر تقاضاهای نامعقول از جمله دعوت به استعمال مواد مخدر را داشته باشد. این شرایط نه تنها در مورد پیشگیری از عود مجدد اعتیاد در افراد بازپروری شده نیز مؤثر است. با توجه به سن، سواد و شرایط اجتماعی فرد، امکان استفاده از تمرین فردی، مشاهده فیلم مناسب با نیاز فرد یا ترکیبی از 2 روش وجود دارد. فرض بر آن است که مکانیسم های تنبیه و تشویق در این زمینه فعال می شوند و فرد را از عواقب اعمال خود آگاه می کنند (محمدزاده و قنبران، 1388: 25). البته برخی از افراد، قاطعیت را نوعی خودخواهی تلقی می کنند؛ زیرا آن را نوعی منیت می دانند. در حقیقت، از جمله انتقادهایی که از آموزش قاطعیت می کنند این است که چنین آموزشی بازتاب فرهنگ منیّت است. اما این انتقاد وارد نیست؛ زیرا هر چند آموزش قاطعیت حول محور ابراز وجود است، با این حال احترام گذاشتن به دیگران و دیدگاه های آنها نیز جزئی از محتوای این آموزش است و بخش زیادی از آموزش قاطعیت، معطوف به پرورش مهارت های جرأت ورزی می باشد (انی تاون، 1386: 18 و 15).

* «نه گفتن»:

همان طور که گفته شد، منظور از مهارت «نه گفتن» این است که فرد در هنگام مواجهه با درخواست های نابجای دیگران بتواند از کلمه «نه» استفاده کند. یکی از دلایلی که می تواند باعث شود فرد نتواند در مقابل درخواست دیگران «نه» بگوید، این احتمال است که فرد نگران از دست دادن ارتباطات مؤثر یا نگران وارد آمدن آسیب به روابط است. یکی دیگر از علل نیز می تواند آن باشد که از گفتن «نه» احساس گناه می کند؛ چون آموخته است برای اجتناب از وارد کردن آسیب به دیگران، از خواسته های خود دست بکشد. اولین کار برای کسب مهارت «نه گفتن»، تشخیص احساسات دست و پا گیر و باورها و مرتب کردن این باورها بر اساس یک شیوه منطقی است. قدم دوم، گفتن کلمه «نه» به شیوه مستقیم به طرف مقابل است؛ به گونه ای که قاطعیت در صدا و رفتار مشاهده شود. البته بهتر است این کار را از ابتدا در موقعیت های کم خطرتر شروع کرد. در موقعیت های پر خطرتر نیز می توان با استفاده از جمله «باید درباره اش فکر کنم» به خود فرصت بررسی و کنترل احساسات را داد. در نهایت نیز اگر طرف برخواسته خود اصرار کرد، فرد نیز باید بر مخالفت خود پافشاری کند (مهربانی، 1384: 119 و 118).
* مهارت های مقابله ای (Oppositional Skills):
هیجان ها و برانگیختگی های فیزیولوژیکی ناشی از موقعیت های تنش زا بسیار ناخوشایند هستند و همین رنج موجب تحریک شخص برای تسکین آن می شود. به این فرآیند که شخص برای حل و فصل شرایط تنش زا کوشش می کند، مقابله می گویند. مقابله به دو صورت اصلی صورت می گیرد. می توان توجه خود را معطوف موقعیت یا مشکل خاصی که پیش آمده کرد و در پی تغییر یا اجتناب از آن بر آمد که به روش «مقابله مسئله مدار» شهرت دارد؛ یا اینکه درصدد تسکین هیجان های ناشی از موقعیت تنش زا برآمد هر چند نتوان تغییری در خود موقعیت ایجاد کرد. این فرآیند دوم، «مقابله هیجان مدار» نامیده می شود؛ که البته اغلب مردم در مقابله با تنش ها هر دو شیوه مسئله مدار و هیجان مدار را به کار می برند.

الف- مقابله مسئله مدار:

تدابیر حل مسئله شامل: تعریف مسئله، یافتن راه حل های گوناگون، سبُک و سنگین کردن راه حل ها به لحاظ سود و زیان آنها، انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی است. این تدابیر ممکن است متوجه خودِ شخص هم بشود. یعنی به جای تغییر محیط، شخص در خودش تغییری ایجاد کند؛ سطح آرزومندیش را تغییر دهد؛ هدف و محمل خوشنودی دیگری در پیش بگیرد یا مهارت های تازه ای بیاموزد. موفقیت این تدابیر به دامنه تجربیات و خویشتن داری شخص بستگی دارد. کسانی که در موقعیت های تنش زا به تدابیر و شیوه های مقابله مسئله مدار دست می زنند، هم در جریان موقعیت تنش زا و هم پس از سپری شدن آن، کمتر به افسردگی دچار می شوند.

ب- مقابله هیجان مدار:

آدمی برای جلوگیری از فرسودگی ناشی از هیجان های منفی که منجر به درگیر نشدن با جریان های عملی مسئله است، به مقابله هیجان مدار رو می آورد. علاوه بر این، در مواجهه با مسائل بدون حل نیز مردم به این شیوه مقابله ای دست می زنند. شیوه های بسیار متعددی برای مقابله با هیجان های منفی وجود دارد. بعضی از محققان، این شیوه ها را به دو دسته «رفتاری» و «شناختی» تقسیم کرده اند که تدابیر رفتاری عبارت است از: دست زدن به تدابیر فیزیکی از قبیل: ورزش یا مصرف الکل و سایر داروها، خالی کردن خشم خود بر سر دیگران و درخواست حمایت عاطفی دوستان برای دور نگه داشتن ذهن خود از مسئله. تدابیر شناختی نیز عبارتند از: نیاندیشیدن موقتی به مسئله؛ مانند گفتن این جمله: «به نظرم ارزش نگران شدن ندارد»، و کم کردن تهدید موجود از راه تغییر معنای موقعیت (اتکینسون، اتکینسون و همکاران، 1385: 507). از میان این دو شیوه مقابله ای، محققان شیوه مقابله مسئله مدار را از این جهت که به طور فعال تری فرد را با مشکل درگیر می کند و در واقع فرد تلاش می کند تا تعارض ایجاد شده را به نحو مؤثری حل کند، نسبت به شیوه مقابله هیجان مدار دارای کارآیی بیشتری می دانند (کهرازهی و همکاران، 1382: 140 و 139).
از نظر جنسیتی، مَتیود (Matud-2004) نشان داد که زنان در مقایسه با مردان در سَبک های مقابله هیجانی و اجتنابی نمره های بالاتری به دست می آورند. به بیان دیگر، مردان بیشتر از زنان در رویارویی با موقعیت های تنیدگی زا بازداری هیجانی نشان می دهند و اگرچه زنان و مردان جوان به استفاده از راهبردهای مقابله ای هیجان مدار تمایل نشان می دهند، اما تفاوت های جنسیتی در تبیین بهزیستی افراد با استفاده از راهبردهای مقابله ای گوناگون تعیین کننده است (شکری و همکاران، 1386: 287). پژوهش ها نشان داده اند کسانی که به طور موفقیت آمیز با مشکلات و موقعیت های تنیدگی زا مقابله می کنند، افرادی هستند که خود را به مجموعه ای از مهارت های مقابله ای مجهز کرده اند. در مجموع مقابله کننده های موفق از 3 مهارت برخوردارند:
1- انعطاف پذیری: یعنی توانایی ایجاد و در نظر گرفتن راه حل های مختلف را دارند.
2- دوراندیشی: یعنی اثرات دراز مدت پاسخ های مقابله ای خود را پیش بینی می کنند.
3- منطقی بودن: به معنای ایجاد ارزیابی های منطقی و درست از کارهاست.
اهمیت تنیدگی و شیوههای مقابله با آن به حدی است که در برنامه های جدید مدارس دوره ابتدایی کشورهای اروپایی به دانش آموزان این شیوه ها و مهارت های صحیح مقابله با تنیدگی آموزش داده می شود. محور اصلی این برنامه ها آموزش مهارت هایی به کودکان است که به آنها در رویارویی با تنیدگی های روزمره کمک کرده و آنها را کمتر وسوسه می کند تا برای گریز از مشکلات و تنیدگی ها روزمره کمک کرده و آنها را کمتر وسوسه می کند تا برای گریز از مشکلات و تنیدگی ها به مواد مخدر، داروها، پرخاشگری و سایر رفتارهای مخرب روی آورند. البته لازم به ذکر است که هدف از آموزش مهارت های مقابله ای، حذف کامل تنیدگی از زندگی نیست؛ زیرا این کار نه امکان پذیر است و نه لازم. بلکه منظور این است که افراد با استفاده از این تکنیک ها به کنترل فشار حاصل از رویدادهای تنیدگی زا، پیشگیری از این رویدادها و افزایش سلامت روان توفیق یابند (موقر و همکاران، 1383). مطالعات گوناگون نشان داده اند که پرورش مهارت های مقابله ای به خصوص مقابله مسئله مدار سهم به سزایی در افزایش سلامت روانی و کاهش مشکلات رفتاری دارند. به طور مثال، رابینسون و والش (Robinson & Walsh-1994)، لوینسون، گوتلیب و سیلی (Lewinsohn. Gotlib & Seeley-1995)، برسلین، کیفی، بارل، راتلیف - کراین و باوم (Breslin, Keeffe, Burrell, Ratliff-Crain & Baum-1995) و مک کی، هینسون و وال (Mc Kee, Hinson & Wall-1998) نشان دادند که پرورش مهارت های مقابله ای راهبردی می تواند احتمال عود سوء مصرف مواد را کاهش دهد (عاشوری و همکاران، 1387: 285). هژیر (1376) نیز در بررسی سبک های مقابله ای در نمونه ای از معتادان به کوکایین با متوسط سنی 32 سال پی برد افرادی که در گذشته استرس های زیادی را تحمل کرده اند و از حمایت اجتماعی کمتری برخوردار بوده اند، همچنین از سبک مقابله هیجان مدار بیشتر استفاده کرده اند، با احتمال بیشتری به مصرف مواد روی آورده اند. این افراد مصرف کوکایین را به عنوان شیوه ای برای مقابله با عوامل استرس زا در زندگی به کار برده اند. همچنین طوفانی و جهان بخت (1380) گزارش کردند که نداشتن مهارت های مقابله ای کافی، یک عامل خطر مهم در شروع مصرف مواد در نوجوانان است؛ ضمن آنکه بین راهبردهای مقابله ای ضعیف و شیوه های حل مسئله نامناسب با مصرف مواد در معتادان رابطه وجود دارد (بخشی پور رودسری و همکاران، 1387: 291). علاوه بر این، مطالعات گوناگون نقش مثبت آموزش مهارت های مقابله ای را در کاهش علائم اختلالات روانی (صادقی موحد و همکاران، 1387)، افزایش سلامت روانی و جسمانی و کاهش مشکلات رفتاری و اجتماعی (رامشت و فرشاد، 1383)، افزایش عزت نفس و رشد تعامل گروهی و کاهش افسردگی و گوشه گیری (King & Kirshenbaun-1996)، بهبود عملکرد و افزایش کیفیت زندگی در افراد دارای بیماری های شدید روانی (Corrigan & Basit-1996)، کاهش درد و مشکلات روان شناختی بیماران مبتلا به درد (Keefe et Al-1996)، کاهش اضطراب امتحان هونگ (Hong-1998)، بهبود روابط بین فردی و کاهش پرخاشگری و مشکلات رفتاری (Sukhodolsky et Al-1998)، افزایش خود - کارآمدی و جرأت ورزی و کاهش پرخاشگری و خصومت (Weitlauf et Al-2000)، خوشنودی و رضایت بیشتر و فشار روانی تحصیلی کمتر میشارا (Mishara-2006) و افزایش آستانه درد و کاهش درد (Emery et Al-2006) به اثبات رسانده اند (صادقی موحد و همکاران، 1387: 263 و 262).
از طرفی، بررسی های ویندل و ویندل (Windle & Windle-1996)، ترینداد و جانسون (Trinidad & Johenson-2002)، سیاروچی، دین و اندرسون (Ciarrochi, Dean & Anderson-2002) و الگار، آرلت و گراوز (Elgar & Arlet & Groves-2003) حاکی از آن هستند که چنانچه نوجوانان به راهبردهای مقابله ای کارآمد مجهز نباشند و توانایی کمی برای درک هیجان های خود و دیگران داشته باشند، در برخورد با فشارها و بحران های دوران نوجوانی توان کمتری خواهند داشت و مشکلات رفتاری بیشتری را به صورت پرخاشگری، افسردگی و اضطراب نشان خواهند داد (محمدی و همکاران، 1387: 177 و 176). نتیجه یک مطالعه دیگر (1380) نیز بیان کننده آن است که آموزش تنش زدایی تدریجی موجب کاهش میزان تنش شده و افرادی که با شیوه مقابله ای مسئله مدار با موقعیت های تنش زا مواجه می شوند، علایم آشفتگی کم تری از خود نشان می دهند (معظمی گودرزی و همکاران، 1380: 316). همچنین نتیجه به دست آمده از یک پژوهش (1382) نشان می دهد که بین عوامل تنش زا و شیوه های مقابله با این عوامل در دختران فراری و عادی تفاوت معناداری وجود دارد (بازیاری میمندی و همکاران، 1382: 387). علاوه بر این موارد، آدام و آدام (Adam & Adam-1996) به این نتیجه رسیدند که رویدادهای منفی زندگی مانند: تعارض های خانوادگی و افت تحصیلی و شیوه های مقابله ای ناکارآمد، رابطه مستقیمی با افسردگی و خودکشی دارند (کهرازهی و همکاران، 1382: 130) و کُمپاز (Kompas-1989)، پلی جزینی (Pellegrini-1994)، فری و گوودمن (2000) و کافی (1375) در پژوهش های خود ثابت کردند که بین شیوه مقابله افراد و مشکلات رفتاری و عاطفی آنها ارتباط معناداری وجود دارد و در صورت استفاده از شیوه مقابله ای مسئله مدار این مشکلات کاهش می یابد. ضمن اینکه تسلط بر موقعیت تنیدگی زا افزایش یافته، سازش فرد بهتر و سلامت روان وی ارتقاء می یابد. داپر و کریشیف (Dapper & Krishef-1993) نیز پس از مطالعات خود ادعا کردند که آموزش مهارت های مقابله ای در سلامت روان و کنترل مناسب تر مشکلات رفتاری مؤثر است. همچنین کازدین (Kazdin-1993) اثر آموزش مهارت های مقابله ای را بر روی نوجوانانی که به دلیل رفتارهای ضد اجتماعی از سلامت روان پایین برخوردار بودند مورد بررسی قرار داد و نتیجه گرفت که رفتارهای اجتماعی این گروه و سلامت روان آنها بعد از آموزش، به طور معناداری در خانه و مدرسه بهبود یافته است (موقر و همکاران، 1383). رحمتی (1383) نیز نقش آموزش مهارت های مقابله ای به شیوه بحث گروهی را بر نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد مخدر بررسی کرد. بررسی او نشان داد که آموزش مهارت های مقابله ای تغییرات معناداری در نگرش دانش آموزان مورد آزمایش ایجاد می کند (گلستانی، 1387:89).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.