ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری




 
چرا بدن ما می‌خارد؟ جواب راحت طلبانه و مختصر، این است: نمی‌دانیم. اما جواب مفصل آن این است: خارش، پدیده‌ی پیچیده‌ای است. اگر شخصی به پزشک مراجعه کند و بگوید بدنم خیلی می‌خارد، اگر پزشک بر روی پوست او کهیر مشاهده کند، می‌تواند او را معالجه کند و خارش بدن او را فرونشاند. اما بیش‌ترِ خارش‌ها علت آشکاری ندارند و با بیماری همراه نیستند. دانشمندان می‌توانند با حرارت دادن بدن، خارشِ دردآوری ایجاد کنند. هم‌چنین برخی از مواد شیمیایی، به ویژه هیستامین، خارش می‌آورد (به همین سبب است که پزشکان برای مداوای خارش، آنتی هیستامین تجویز می‌کنند). اما از این کارها نباید نتیجه بگیریم که پزشکان علت خارش را می‌دانند.
درست در زیر پوست بدن، گیرنده‌های حسی وجود دارند که پیام را به مغز می‌رسانند. چنین پیداست که احساس خارش از همان راه‌های سلسله‌ی اعصاب انتقال می‌یابد که احساس درد گذر می‌کند. بیش‌ترِ گیرنده‌های حسی، دارای پایانه‌های عصبی «آزاد» هستند. به نظر می‌رسد این پایانه‌های آزاد کاری ندارند جز این که احساس درد و خارش را به مغز منتقل کنند. ظاهراً هنگامی که این پایانه‌ها فعالیت اندکی دارند احساس خارش را بروز می‌دهند نه احساس درد را.
بسیاری از دانشمندان در مورد کارکرد خارش، کند و کاو کرده‌اند. برخی بر این باورند که خارش به ما خبر می‌دهد که دردی در راه است و ما با خاراندن به مقابله با آن می‌رویم و از وقوع درد جلوگیری می‌کنیم. برخی دیگر خارش را به منزله‌ی هشداری می‌دانند که باید حشره‌های موذی را از پوست و موی خود دور کنیم. البته ممکن است خارش، پیش درآمد بیماری‌های وخیم، از قبیل مرض قند، نیز باشد.
احساس خارش از غلغلک جداست؛ برخی از افراد از دومی خوششان می‌آید، اما خیلی کم پیش می‌آید که کسی از خارش خوشش بیاید. در واقع، بیش‌تر مردم درد را بهتر از خارش تحمل می‌کنند و حاضرند محل خارشِ سخت را زخمی کنند. درد زخم را می‌شود تحمل کرد ولی خارش را نه.

چرا هر کسی صدای خود را همان جور نمی‌شنود که دیگران می‌شنوند؟ حتماً برای شما هم پیش آمده است که صدای خود را ضبط کرده‌اید و چون به پخشِ صدای ضبط شده‌ی خود گوش کرده‌اید، فکر کرده‌اید که این اصلاً به صدای شما شباهت ندارد، ولی صدای دیگران را که گوش می‌کنید متوجه می‌شوید که عین صدای خودشان است. دوست شما هم، عقیده دارد که صدای ضبط شده‌ی شما عین صدای خودتان است اما صدای او به صدای ضبط شده‌اش که در حال پخش است شبیه نیست. به گفته‌ی متخصصانِ گفتار درمانی، در هر کس این خصلت هست که صدای واقعی خود را نمی‌پسندد. آیا این گفته، یک تفسیر و توجیه طبی است؟
بلی. گفتار از حنجره بر می‌خیزد، زیرا سرچشمه‌ی ارتعاش آن‌جاست. بخشی از ارتعاش از راه هوا انتقال می‌یابد، و این همان صدایی است که به شنوندگان و نیز به ضبط صوت می‌رسد و صدای شما را می‌شنوند. بخش دیگری از ارتعاش، از راه مایعات و جامدات سر منتقل می‌شود. گوش داخلی و گوش میانی، بخشی از حفره‌هایی هستند که در استخوان ایجاد شده‌اند. در سخت‌ترین استخوان، یعنی کاسه‌ی سر، گوش داخلی، حاوی مایع است، و گوش میانی حاوی هواست، و این دو، پیوسته به یک‌دیگر فشار می‌آورند. دور حنجره را نیز بافت‌های نرمِ پر از مایع فرا گرفته است. صدا از راه هوا به گونه‌ای عبور می‌کند و از راه جامدات و مایعات به گونه‌ای دیگر. و همین تفاوت باعث می‌شود که ما نسبت به صدای ضبط شده‌ی خویش که در حال پخش است واکنش منفی داشته باشیم زیرا برایمان ناآشناست.
هنگامی که به سخن گفتن مستقیمِ خویش گوش فرا می‌دهیم، تنها از راه گوش نمی‌شنویم، بلکه از راه درون سر هم می‌شنویم که در آن، صدا بیش‌تر از راه مایعاتی که در اعضا جای دارند منتقل می‌شود. هنگامی که گیتار الکتریکی میان جمع نواخته می‌شود، چه کسی صدای واقعی گیتار را می‌شنود؟ آیا شنوندگان که به صدای تقویت، و نیز تحریف شده گوش فرا می‌دهند صدای واقعی را می‌شنوند؟ آیا خودِ گیتار نواز که آمیزه‌ای از صدای تحریف شده و تحریف نشده را می‌شنود صدای واقعی را دریافت می‌کند؟ یا نوار یا دیسک ضبط صوت که درون گیتار جای گرفته است صدای واقعی را می‌شنود؟ این، پرسش بحث برانگیزی است. گیتار نواز، در هر زمان، سه صدای مختلف ایجاد می‌کند، و همین اصل در مورد صدای انسان نیز درست است. ما نمی‌توانیم بگوییم که نوار یا دیسک ضبط صوت یا گوینده، صدای «درست» را می‌شنوند، تنها می‌توانیم بگوییم که این دو صدا باهم فرق می‌کند.

دکتر آسارو که این عقاید را ابراز کرد گفت که ما یک حافظه‌ی درونی برای صدای خود در مغز خویش داریم، و این حافظه، همیشه قوی‌تر از شنیده‌هایی است که از پخش ضبط صوت به گوش ما می‌رسد. هر چند الگوی استواری پیش رو نداریم که بدانیم مردم صدای خویش را زیرتر یا بم‌تر از دیگران می‌شنوند، اما تردیدی نیست که به شنیده‌های درونی، خیلی بیش‌تر می‌توان اعتماد کرد تا شنیده‌های بیرونی. گوش فرا دادن به پخش صدای ضبط شده‌ی خویش، درست همانند گوش فرا دادن به یک سمفونی دلپذیر از یک رادیوی ترانزیستوری خراب است؛ صدا قابل تشخیص است ولی در حقیقت، بَدَلِ بی‌جان و رنگ پریده‌ای از صدای اصلی است.
منبع: راسخون