تأثیر جاذبهی زمین در جریان خون در بدن مارها
چنین سازگاریهایی قرنهاست که ذهن کنجکاو پژوهشگران را به خود مشغول داشته است. دستگاه قلبی-عروقی جانوران کرهی زمین باید واکنش مناسبی بر اثر گرانی داشته باشد. تأثیر این نیرو بر جانورانی که اندازهی بزرگی دارند و حرکتشان عمودی است بیشتر است. اصولاً دستگاه قلبی-عروقی هر جانور بر اساس شیوهی زندگی آن جانور و نیز بر مبنای تأثیر گرانش بر این دستگاه تعدیل شده است. بنابراین برخی از جانوران میتوانند مدل خوبی برای مطالعهی چگونگی تنظیم گردش خون در مقابل اثر گرانش باشند. زرافه از جملهی این جانوران است. سر این حیوان بسیار بالاتر از قلبش قرار دارد و قلب باید با فشار زیادی خون را به گردش در آورد تا خون به مغز جانور برسد. ولی مارها از نظر دامنهی تغییرات سازگاری سیستم قلبی-عروقیشان با گرانش، نسبت به سایر مهره داران مدل بهتری هستند. مارها به طور شگفت انگیزی خود را با تغییرات محیط وفق دادهاند و طی دوران تکامل خود که زمانی است بیش از صد میلیون سال، توانستهاند در شرایط کاملاً متفاوت زیست محیطی (اکولوژیکی) زندگی کنند. امروزه در حدود دو هزار و هفت صد نوع مار با اندازههای مختلف و شیوههای زیستی و رفتاری متفاوت در جهان پراکندهاند. برخی از این انواع به طور کامل آبزی هستند، برخی دیگر بر روی خشکی و انواعی هم بر روی درختها زندگی میکنند. در چنین شرایط متفاوت زیستی، دستگاه قلبی-عروقی مارها به شکل اعجاب برانگیزی خون را در بدن آنها به گردش در میآورد. به عنوان مثال، ماری تخم خوار را میبینیم که برای تغذیه از تخم پرندگان، از تنهی درختی بالا میرود تا به آشیانهی بیمحافظ پرندهای برسد، یا بوآی درختی را در حالی میبینیم که به شاخهای آویزان و سرش به سمت زمین است و شکاری را تعقیب میکند. در هر دو مورد، وقتی تغییر رفتار و برگشتن از حالت افقی به عمودی برای این مارها امکان پذیر است که دستگاه قلبی-عروقی آنها بتواند در این تغییر وضعیت کماکان خون را مثل حالت افقی در بدن آنها به گردش درآورد. برای درک این مطلب که چرا دستگاه قلبی-عروقی ناگزیر به پاسخ مناسب به اثر گرانش است، رگهای خونی را به مثابه لولهی استوانهای معمولی در نظر میگیریم. اگر این لولهی استوانهای را که جداری سخت دارد، پر از آب کنیم و دو سر آن را ببندیم و از یک سر روی زمین قرار دهیم وزن آب بر سطح تحتانی و نیز سطوح جانبی فشار وارد میآورد. این فشار در بالای استوانه کمتر و در انتهای آن بیشتر است ولی در مرکز تغییر فشار دیده نمیشود. حال اگر به جای این استوانهی سخت بادکنکی نازک را پر از آب کنیم و آن را به طور عمودی نگه داریم، انتهای بادکنک به علت فشار آب داخل آن باد میکند به طوری که ممکن است بادکنک را بترکاند. چنین فشاری را فشار گرانشی مینامند. فشار هنگامی بیشتر است که عمق آب بیشتر باشد. فشار گرانشی در تمام لولههای پیوستهی محتوی مایع وجود دارد بدون آن که ارتباطی با جاری یا ثابت بودن مایع داخل آن داشته باشد.
اگر مایع به وسیلهی تلمبهای به جریان افتد – مانند گردش خون در بدن – فشار تلمبه، و یا در صورت گرم کردن مایع، فشار حاصل از گرما، به فشار گرانشی افزوده میشود. حیوانات بزرگی که دستگاه بدن آنها قدرت مقاومت در برابر فشار گرانشی را ندارند در مقابل این فشار به شدت آسیب پذیر هستند، بدین شکل که ازدیاد فشار موجب جمع شدن خون در تحتانیترین رگهای سیستم گردش خون آنها میشود. در نتیجه جدار رگهایشان باد میکند که ممکن است نشت پلاسما از مویرگها را به دنبال داشته باشد. به همان اندازه که خون در رگهای بخش تحتانی بدن جمع میشود فشار خون مرکزی هم پایین میافتد و از سرعت گردش خون در اندامهای حساسی مثل مغز کاسته میشود. با این حساب اگر همهی مارها، غیر از مارهای کوچک، نسبت به جمع شدن خون اینقدر حساس باشند، برای تضمین حیات خود یا میباید در آب دریا زندگی کنند و یا این که همیشه وضعیت افقی داشته باشند، در حالی که چنین نیست.
در حدود سی سال پیش، هاروی لیلیوایت، استاد جانورشناسی از ایالت فلوریدای امریکای شمالی، با همکاری سیمور از دانشگاه آدلائید استرالیا به مطالعهی مقایسهای اثر نیروی گرانش بر روی مارها پرداختند. آنها دریافتند که مارهای دریایی تا هنگامی که در محیط طبیعی زیست خود یعنی آب دریا شناورند و همچنین مارهای زمینیای که معمولاً حرکت افقی دارند و نیز مارهای درختی که اغلب، هنگام بالا رفتن و پایین آمدن از درخت موقعیت عمودی دارند عملاً در مقابل نیروی گرانش در امان هستند. مارهای دریایی در اقیانوسهای نواحی گرمسیری زندگی میکنند. این مارها را آب شور دریا که وزن مخصوصی تقریباً برابر وزن مخصوص خون جانور دارد در مقابل اثر نیروی گرانش محافظت میکند. مارهای دریایی علاوه بر آنکه به علت وزن مخصوص آب در آب شناورند حجم ظرفیت ششی خود را نیز طوری تنظیم میکنند تا حالت بیوزنی پیدا کنند درست مثل معلق ماندن جسمی در خارج از فضا. جریان گردش خون مارهای دریایی خیلی کم تحت تأثیر گرانش زمین قرار میگیرد چون فشار حاصل از حرکت عمودی در رگهای خونی آنها را فشار مشابه آب دریا بیاثر میکند، و خون بدون توجه به جهت حرکت جانور جریان مییابد.
مارهای دریایی از اعقاب مارهای زمینی هستند. در این جا این سؤال مطرح است که این مارها قدرت مقاومت در مقابل نیروی گرانش را هنگامی که از آب دریا خارج میشوند چگونه به دست میآورند. برای درک این مطلب لیلیوایت و همکارش برای آزمایش چند مار دریایی را که صید کرده بودند با مقداری خرده یخ بی حس کردند. سپس برای اندازه گیری تغییرات فشار خون آنها سر لولهای باریک و قابل انعطاف (کاتتر) را که پر از محلول سرم فیزیولوژیکی بود وارد سرخرگ پشتی هر یک از مارها کردند. قبل از این که مارها به حالت طبیعی خود بازگردند آنها را به طور مجزا در لولهی پلاستیکی بلندی قرار دادند. این لولهها که در وسط به پایهای متصل بودند قابلیت تغییر زاویه به سمت بالا و پایین داشتند و میتوانستند مثل الاکلنگ بالا و پایین بروند. سر آزاد کاتتر را به دستگاه الکترونیکی انتقال فشار وصل کردند و با این شیوه توانستند میزان اثر نیروی گرانش را در دستگاه قلبی-عروقی مارها اندازه گیری کنند. لوله چنان متمایل شده بود که سر مار در بالا قرار داشت. انتظار آنها این بود که ماری که به نیروی گرانش عادت ندارد فشار خون مرکزی بدن را از دست بدهد و نتواند افت فشار خون در ناحیهی سر را جبران کند. نتیجهی مشاهده برای آنها جالب بود. به محض آن که زاویهی تمایل لوله با بالاتر بردن سر مار زیاد میشد از فشار خون در ناحیهی مرکزی کاسته میشد و این نشانهی آن بود که خون در پایینترین بخش ناحیهی دم مار جمع شده است. در این حالت ضربان قلب تند میشد، ولی این تندی ضربان قادر نبود افت فشار را در ناحیهی مغز که به صفر یا حتی رقمی منفی میرسید جبران کند. احتمالاً رگهای قدامی بدن دچار اضمحلال شده و تا هنگامی که در این حالت بودند نمیتوانستند جریان کامل خون را برقرار سازند. این آزمایش روی نوعی مار زمینی که بر اساس برخی رده بندیها هم تیره با مار دریایی دانسته شده است تکرار شد ولی نتایج کاملاً عکس آزمایش قبلی بود.
مار مورد آزمایش توتکیس اسکوتاتوس نام دارد و در دشتهای سیلابی تا جنگلهای گرمسیری استرالیا دیده میشود. وقتی که سر لولهی پلاستیکی که این مار داخل آن بود به سمت بالا برده میشد فشار خون ناحیهی مرکزی بدن مار زیاد ولی فشار خون ناحیهی سرش اندکی کم میشد. این نشان آن بود که افتی در فشار دستگاه قلبی-عروقی جانور ایجاد نشده است. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که تغییرات فشار خون مارهای زمینی را مکانیسم فیزیولوژی بدن آنها کنترل میکند. پی گیری این آزمایشها مشخص کرد که گرچه تمام مارهای زمینی قابلیت تنظیم فشار خون خود را دارند ولی این امر در همهی مارهای زمینی یکسان نیست و تفاوتهایی را نسبت به شرایط زیست آنها نشان میدهد. مثلاً مارهای درختی نسبت به مارهایی که از درخت بالا نمیروند قابلیت بیشتری را در تنظیم تغییرات فشار خون خود دارند. البته تراز فشار خون هم که از ویژگیهای نوعی است در این تفاوتها دخالت دارند. تراز فشار خون در انواعی از مارهای زمینی که در حال استراحت بودند نیز اندازه گیری شد و مشخص شد که فشار خون مار به عادت و شرایط زیستی جانور هم بستگی دارد. فشار سرخرگی در چند مار درختی که در وضعیت افقی قرار گرفته بودند پنجاه تا نود میلیمتر جیوه بود، در حالی که فشار در همان تعداد مار آبی، پانزده تا سی و نه میلیمتر جیوه اندازه گیری شد. میزان فشار خون سرخرگی در مارهای دریایی که برای تخم گذاری به ساحل دریا میآیند و نیز در مار زنگی که ماری است خشکیزی، رقم حد وسط را نشان داد. فشار خون بالای مارهای درختی را باید نتیجهی ثانویهی سفتی ماهیچههای جدار رگها در این مارها دانست. این ماهیچهها با انقباض رگهای خونی، مقاومت آنها را در مقابل جریان خون زیاد میکنند درنتیجه فشار آنها را بالا میبرند. دلیل هرچه باشد فشار خون باید اثر کاهشی نیروی گرانشی را در رساندن خون به مغز – وقتی که مار در حالت سر به بالا قرار دارد – به حداقل برساند.
در آزمایشی دیگر، دم مار را در لولهای کاملاً بسته که ارتباطی با هوای اطراف نداشت قرار دادند. در این حالت هم مثل آزمایش قبلی، مار در لولهی بلند پلاستیکی قرار داشت. لولهی کوچکتر را که دم مار در آن قرار گرفته بود به دستگاه پلتیسموگراف وصل کردند. (plethysmograph دستگاهی است که تغییرات حجم مایعات را از روی میزان تغییر فشار نشان میدهد.) دیده شد که مارهایی که کنترل فیزیولوژیکی ضعیفی روی فشار خون خود دارند اگر سر آنها را به سمت بالا قرار دهیم خون در ناحیهی دم آنها جمع میشود. ولی حجم خون دم در مارهایی که کنترل فیزیولوژی مناسب را روی فشار خون خود دارند خیلی کم تغییر میکند. تجمع خون در حالت سر به بالا در دم مارهای درختی، در مقایسه با مارهای دریایی یا غیر درختی سی درجه کمتر است. در حالی که در چنین وضعیتی تجمع خون در بخش تحتانی بدن مارهای دریایی زیاد است، به طوری که حجم خون برگشتی به قلب کاهش مییابد و موجب افت فشار خون در ناحیهی میانی و سر جانور میشود. در آزمایش های دیگری، حجم خون مار موشخوار را که ماری است نیمه درختی و با زاویهی چهل و پنج درجه سر به بالا نگه داشته شده بود با استفاده از تزریق مواد رادیواکتیو اندازه گیری نمودند. مشاهده شد که جریان خون در اندامها و عضلات نیمهی پایینی بدن مار کم میشود، ولی در اندامهای قدامی مثل قلب و ریه و مغز تغییر نمیکند. این کاهش، نتیجهی انقباض عضلات صاف جدار رگهای خونی این اندامهاست. این انقباض موجب ازدیاد فشار خون میشود. در نتیجه خون به سمت اندامهایی که بافتهای آنها کمتر منقبض میشوند جاری میگردد. چنین پدیدهای در انسان و دیگر پستانداران که ناگهان از حالت درازکش سرپا میایستند اتفاق میافتد.
حال ببینیم هنگامی که ماری از درختی پایین میآید یا به شاخه آویزان است چگونه از تجمع خون در ناحیهی سر جانور جلوگیری میشود و چگونه دستگاه قلبی-عروقی خون مورد نیاز را به ناحیهی دم جانور میرساند. در این حالت دستگاه فلبی-عروقی برعکس عمل میکند، یعنی ضربان قلب کاهش مییابد، عضلات صاف جدار رگهای خونی در بافتهای مختلف به حال استراحت درمیآیند و ازدیاد فشار گرانش را در ناحیهی سر جانور جبران میکنند. ضمناً چون حجم رگهای خونی سر در مقایسه با بخش خلفی بدن کمتر است و سر را جمجمهای سخت احاطه کرده است تجمع خون در آن ناچیز است.
مارها به طرق دیگر، از جمله برخورداری از ویژگیهای تشریحی اندامها هم به تغییرات زیستی محیط خود واکنش مطلوب نشان میدهند. میدانیم که مارها فاقد دست و پا هستند. در نتیجه استخوان لگن و کمربند شانهای ندارند. لذا قلب از نظر محل استقرار محدودیتی ندارد، در حالی که قلب پستانداران به علت وجود قوس استخوانی محافظ دستها الزاماً در قفسهی سینه قرار دارد. ولی در مارها انتهای دندهها آزاد است و محوطهی بدن در تمام طول خود مانع استخوانی ندارد. به همین دلیل است که قلب مارهای دریایی نزدیک ناحیهی میانی بدن قرار گرفته است و کار رساندن خون به دو انتهای بدن را سهلتر میکند. در مارهای خشکیزی که از درخت بالا نمیروند اگر بدن را به چهار قسمت فرضی تقسیم کنیم قلب در بخش چهارم ناحیهی سر قرار دارد و در مارهای درختی فاصلهی قلب تا سر به نسبت پانزده درصد تمام طول بدن است. کم شدن فاصلهی قلب نسبت به سر، رساندن خون به مغز مارهایی را که از حالت افقی خارج میشوند میسر میکند. مشخص شده است که در مارهای درختی اعصاب رگهای خونی پشت قلب بیشتر از اعصاب رگهای خونی جلوی آن است و تصور بر این است که رشتههای عصبی هم در تنظیم درجهی سختی دیوار رگها و در نتیجه فشار خون مؤثرند. اعصاب خودکاری که انقباض عروقی را در بیشتر جانوران کنترل میکنند تحت تأثیر واکنش گیرندههای حساسی به نام باروسپتور (baroreceptor) هستند. محل دقیق این گیرندهها در مارها شناخته نیست، ولی تصور بر این است که مثل سایر مهره داران نزدیک یا روی قلب باشند. کار این گیرندهها، کنترل انقباض عضلات صاف جدار رگها و تنظیم ضربان قلب در مقابل تغییرات فشار جو است. اثر نیروی گرانش در دو انتهای مار بیشتر از جاهای دیگر بدن است. بنابراین هر اندازه این گیرندههای حساس در مارهای درختی به ناحیهی سر نزدیکتر باشند کنترل بیشتری را در اختلالات ایجاد شده توسط نیروی گرانشی و نیز مراقبت از عمل مغز را به عهده دارند. نزدیکی فاصلهی قلب به سر در مارهای درختی، دو زیان کوچک هم برای این جانوران در بر دارد. یکی این که هنگامی که سر این مار در شیب تندی به سمت زمین است از نظر رساندن خون به دم ممکن است دچار مشکل شود اگرچه ادامهی جریان خون به سمت دم نسبت به رسیدن خون به مغز از اهمیت کمتری برخوردار است. دیگر این که به عکس حالت قبل، اگر در شیب تند، سر مار به سمت آسمان باشد، برای این که خون به قلب بازگردد میباید تقریباً تمام طول مسیر سیاهرگها را در جهت خلاف نیروی گرانشی طی کند. این امر چگونه تحقق میپذیرد؟ سیاهرگ مارها بر خلاف سیاهرگ پستانداران فاقد دریچهی داخلی است تا مانع برگشت خون شود، ولی درعوض به طرق زیر به جریان صعودی خون کمک میکند: * با انقباض عضلات صاف جدار رگها که تحت تأثیر گیرندههای حساس هستند * با حرکات عضلات بدن که بر رگها فشار وارد میکنند * و سرانجام به وسیلهی جلد نسبتاً سختی که مارها دارند.
مارهای درختی در فواصل بالا رفتن از درخت اغلب توقفی کوتاه میکنند تا بدن خود را به ارتعاش درآورند. این موج ارتعاشی موجب انقباض عضلات از بخش خلفی بدن به سمت سر جانور میشود و فشاری بر سیاهرگها وارد میسازد و سرعت جریان خون آنها را افزایش میدهد به طوری که خون سیاهرگی باقی مانده فشار سرخرگی را حفظ میکند و به سمت قلب رانده میشود. در آزمایشگاه هم به طور تجربی نتایج مشابهی به دست آمده است. از یک نوع مار درختی در حدود سی تا پنجاه درصد حجم کل خونش خونگیری شد، به طوری که فشار سرخرگی سی و شش درصد کمتر از مقدار فشار طبیعیاش شد. جانور با به ارتعاش در آوردن بدن به این وضع پاسخ داد. لرزش بدن موجب گردید تا فشار خون در ناحیهی جمجمه زیاد شود و به تراز طبیعی برسد. به نظر میرسد که این واکنش، رفتاری مخصوص به مارهای درختی است و در مارهای آبزی چنین واکنشی دیده نمیشود. سایر حرکات بدن جانور هم کمک به جریان خون میکنند ولی اثر آنها مثل اثر موج ارتعاشی بدن نیست.
به نظر میرسد نوع مار و ویژگیهای ریخت شناسی آن هم عامل مهمی در بیاثر کردن فشار گرانشی باشد. به همین دلیل، مارهای درختی بدنی باریکتر، عضلاتی محکمتر از دیگر مارها، و نیز پوستی کاملاً چسبیده به بدن دارند. همهی این عوامل در مقابل جمع شدن خون مقاومت میکنند. لباس مخصوصی که خلبانان جتهای جنگی هنگام مانور عملیاتی با سرعتهای بالا میپوشند نیز همین اثر را دارد. پوست چسبان به عضله و وجود بافت همبند اطراف اندامهای تحتانی پستانداران بزرگ مثل انسان، اسب، و زرافه هم عامل مقاومی هستند در مقابل گشاد شدن رگها، در حالی که چنین ویژگیای را در پستانداران کوچک مثل خرگوش نمیبینیم. مارهای آبزی و خشکیزی غیرِ درختی که دستگاه قلبی-عروقی آنها در مقابل فشار گرانشی دچار تغییر چندانی نمیشود بدن سست و پوست شلی دارند.
شکل و اندازهی شش هم در رفتار و روش مارها دخالت دارد. خیلی از بافتهای بدن به تورم حاصل از فشار گرانشی حساس هستند. ولی در بین این بافتها ششها در اثر احتباس مایعات با شدت بیشتری دچار ضایعه میشوند. علت آن است که تورم حااصل از احتباس مایعات فاصلهای را که باید گازها در خون وارد شوند زیاد میکند، در نتیجه اختلال تنفسی حاصل میشود. به همین جهت برای کاهش عبور مایعات از بافت شش، فشار خون در این عضو در تمام مهره داران از جمله مارها نسبت به سایر بافتها کمتر است. مارها یک شش طویل دارند. این ویژگی تا هنگامی که آنها در وضعیت افقی قرار دارند اشکالی برای آنها ایجاد نمیکند، ولی برای مارهای درختی مشکلاتی اختصاصی را دربر دارد. اصولاً تبادلات گازی در بخشهایی از شش انجام میگیرد که بافت اسفنجی پر از رگهای خونی است و بخش عروقی شش نامیده میشود. بخش دیگر آن بسته به نوع مار گاهی فاقد رگهای خونی است. مارهایی که حرکت عمودی دارند نیروی گرانشی فشار سیاهرگی و سرخرگی آنها را زیاد میکند و موجب میشود خون تمام بخش عروقی شش را طی کند. این فشار به مویرگها هم میرسد و احتمالاً به تورم شدید ریه میانجامد. بنابراین برای رفع این خطر میباید طول رگهای خونی شش در این مارها کم باشد. مطالعهی تشریحی مارهای مختلف نیز مؤید این مطلب است که طول بخش عروقی شش بستگی به عادت زیستی جانور دارد. مثلاً در مارهای آبزی بخش عروقی شش تقریباً تمام طول محوطهی بدنی را فرا گرفته است، در حالی که در مارهای درختی بخش عروقی شش کوتاهتر است و چیزی درحدود ده درصد طول بدن را دارد. به همین علت در هنگام بالا رفتن از درخت فشار گرانشی اثر چندانی روی جریان خونی آنها ندارد. اندازهی بخش عروقی شش در مارهای زمینی غیر درختی و نیم آبزی حد متوسط این دو است. لیلیوایت با اندازه گیری فشار خون ماری دریایی ثابت کرد هرقدر حرکت نوسانی مار بیشتر باشد فشار خون در بخش تحتانی شش هم افزایش مییابد. بررسی میکروسکوپی بافتهای شش این مار، متورم شدن آن را هم نشان داد. شدت ضایعهی تورم بستگی به درجهی بالا رفتن سر مار در آزمایش دارد، ولی اگر همین آزمایش در آب دریایی که مار در آن زندگی میکند انجام شود حتی اگر مار به طور عمودی قرار گیرد، تغییرات یاد شده ملاحظه نمیشود. چون فشار آبِ نمکین دریا موجب انقباض بخشی از شش میشود، درنتیجه طول رگهای خونی شش را که در معرض تبادلات گازی هستند کم میکند.
این تجربیات نشان میدهد که مارها به علت شکل کشیدهی بدن و عادات زیستی متفاوتی که دارند مدل ارزشمندی برای مطالعهی چگونگی تنظیم عمل دستگاههای قلبی-عروقی هستند. چنان که در مارهای درختی ویژگیهای تشریحی و فیزیولوژی مختلفی از قبیل موقعیت قدامی قلب، کوتاهی بخش عروقی شش، ارتباط مخصوص رگهای خونی با اعصاب، باریکی و کمحجمی بدن، رفتار اختصاصی (حرکات ارتعاشی بدن) در هنگام بالا رفتن از درخت به منظور به جریان انداختن خون سیاهرگی به سمت قلب، مجموعاً در کار تنظیم گردش خون جانور در مقابل اثر فشار گرانشی دخالت دارند و مطالعهی دستگاه قلبی-عروقی این جانوران میتواند راهگشایی برای فیزیولوژیستها باشد تا در سفرهای فضایی بتوانند با اثر نیروی گرانش بر انسان به مقابله برخیزند.
منبع: راسخون
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}