نویسنده: ویلیام کروپر
مترجم: احمد خواجه نصیر طوسی



 
MeV: یک واحد انرژی مورد علاقه فیزیکدانان ذره ای؛ برابر با یک میلیون الکتروولت است.
آنود: در الکتروشیمی، الکترود مثبت یک سلول الکترولیز، که یونهای منفی (آنیونها) به طرف آن جذب می شوند.
آنیون: یونی که بار منفی دارد.
اختر فیزیک: مطالعه نظریه ای ماهیت فیزیکی ستارگان، کهکشانها و دیگر اجرام سماوی.
اخترشناسی: مطالعه ستارگان، کهکشانها و دیگر اجرام سماوی، از طریق مشاهده با تلسکوپ و وسایل وابسته.
اصل طرد (یا اصل پائولی): اصلی که دو فرمیون (مثلاً الکترونها، نوترونها، پروتونها و کوارکها) نمی توانند حالت یکسانی را اشغال کنند.
القاء: اثر الکتریکی یا مغناطیسی به وسیله میدان تولید می شود.
الکترودینامیک: بررسی بارهای الکتریکی متحرک و میدانهای آنها.
انتروپی: اندازه بی نظمی، تغییرات اندک dS در انتروپی همراه عبور گرمای dQ ورود یا خروج از یک سیستم در دمای T است، که با رابطه محاسبه می شود.
اندازه حرکت: جرم یک جسم ضرب در سرعت آن.
انرژی: توانایی انجام کار؛ که بر حسب ژول، کالری و غیره اندازه گیری می شود.
انرژی آزاد: انرژی ای که می تواند به کار تبدیل شود؛ انرژی گیبس نیز نامیده می شود.
انرژی درونی: انرژی جسمی که در تصرف مولکولهای سازنده آن است.
انگستروم: یک واحد بسیار کوچک مسافت، برابر با سانتیمتر.
بردار: هر کمیتی که هم جهت و هم بزرگی دارد.
بی نظمی: به طور کلی حدّی که سیستم قاطی یا آشفته می شود، و با استفاده از روشهای ترکیبی بولتزمن محاسبه می شود.
پاد الکترون: الکتروم مثبت یا پوزیترون.
پادذره: ذره ای که همانند ذره متناظر آن است، جز آنکه بار و بعضی از خواص دیگر آن متضاد آن است. هرگاه یک ذره و پاد ذره متناظر آن با هم برخورد کنند، یکدیگر را نابود می کنند و تنها انرژی به جای می گذارند. همه ذرات ماده ضد همتاهای خود را دارند.
پتانسیل شیمیایی: یک انرژی نسبی که اختصاص به یک جزء شیمیایی، برای میل ترکیبی، یا میل به مشارکت با اجزای دیگر در واکنش شیمیایی دارد. واکنشهای شیمیایی در دما و فشار ثابت از پتانسیل بالاتر به پتانسیل پایینتر شیمیایی پیش می رود.
پخشیدن(diffusion): جاری شدن خود به خود ماده ای از ناحیه ای با غلظت زیاد به ناحیه ای با غلظت کم.
پراش (diffraction): پراکندگی امواج (مثلاً نور) پس از عبور از یک شکاف باریک.
تابع حالت: تابعی که خاصیتی از یک سیستم را دقیقاً بر حسب حالت سیستم بیان می کند، مثلاً با فشار و دما معین می شود.
تابع نمایی: هر تابعی که شامل متغیری در یک نما (توان) است، مثلاً ترمودینامیک: ابتدا، علم گرما بود، اما سرانجام وسعت یافت، به طوری که مواردی از قبیل نیروهای محرکه شیمیایی را شامل می شد.
تلسکوپ شکستی: تلکسوپی که با عدسی کوژ نور را جمع آوری و کانونی می کند.
ثابت بولتزمن: عدد بسیار کوچکی که به صورت k در اکثر معادلات مکانیک آماری نشان داده می شود.
ثابت گرانشی: عددی که با نماد G در اکثر معادلات نظریه گرانی ظاهر می شود.
ثابت هابل: ثابت تناسب در قانون هابل؛ که با H نشان داده می شود. معکوس H تخمینی از عمر جهان است.
جبر: شاخه ای از ریاضیات که با نشان دادن اعداد به صورت نمادها، حساب ها را کلی تر می کند.
جرم: خاصیتی از یک جسم که مقاومت آن در برابر تغییر حرکتش را اندازه گیری می کند؛ همچنین خاصیتی است که در جاذبه گرانشی حاصل می شود. اندازه گیری جرم بر حسب گرم، کیلوگرم و غیره است.
جسم سیاه: جسمی که بر اثر گرم شدن تابش می کند، اما تابش فرودی را باز نمی تابد.
حرکت دایمی: این مفهوم که بتوان ماشینی طراحی کرد تا برونداد مفید مداوم همیشگی را فراهم کند، بدون آنکه درونداد انرژی لازم داشته باشد.
حسابان (calculus): شاخه ای از ریاضیات که تغییر مداوم را بیان می کند. ابزارهای حسابان، دیفرانسیل گیری، انتگرال گیری، و معادلات شامل مشتقها و انتگرالها است.
خازن: وسیله ای که بار الکتریکی را بین دو صفحه فلزی جدا از هم با ماده عایقی بین آنها، ذخیره می کند.
خطوط نیرو: نمایش فارادی از نیروهایی که ذاتاً در میدان الکتریکی یا مغناطیسی وجود دارند.
دمای مطلق: مقیاس محاسبه ای که صفر آن بنابر مقیاس سلسیوس در حدود 273- درجه است.
دی الکتریک: یک ماده عایق الکتریکی.
دیفرانسیل: تغییری بسیار کوچک در یک کمیت.
دینامیک: علم حرکت با توجه به نیروها و انرژی.
ذره بنیادی: ذره ای که ساختاری ندارد، و از لحاظ ریاضی به صورت نقطه ای تلقی می شود، مانند الکترونها، کوارکها و نوترونها.
سلول الکتریکی: دستگاهی که ورودی الکتریکی مصرف می کند و موجب واکنش شیمیایی می شود.
سیستم آدیاباتیک: سیستمی عایق شده از گرمای محیط پیرامونش است.
سیستم منزوی: سیستمی که کاملاً از محیط اطرافش جدا شده است.
سیستم هم دما: سیستمی که در دمای ثابت نگه داشته شده باشد.
شتاب: آهنگ تغییر سرعت با زمان؛ که بر حسب متر بر ثانیه بر ثانیه اندازه گیری می شود.
شتاب گرانی: آهنگ تغییر سرعت با زمان کم ناشی از جاذبه گرانشی است؛ که روی زمین در حدود 8/9 متر بر ثانیه بر ثانیه است.
ظرفیت گرمایی: گرمای لازم برای بالا بردن یک درجه دمای مقدار معینی از یک ماده است.
عدد آووگادرو: تعداد مولکولهای موجود تقریباً دو گرم هیدروژن (در واقع 016/2 گرم).
عدد اتمی: عددی که به هر عنصر شیمیایی اختصاص داده می شود که جای آن عنصر را در جدول تناوبی مشخص کند. این عدد برابر با هسته اتمی عنصر بر حسب واحدهای بار پروتون نیز هست.
فاکتوریل: فاکتوریل یک عدد صحیح n عبارت است


فرایند گرماده: فرایندی که با آزادشدن انرژی گرمایی پیش می رود، مثلاً واکنش احتراق.
فرایند گرماگیر: فرایندی که با جذب انرژی گرمایی پیش می رود؛ یک نمونه ذوب شدن یخ است.
فلوکسیون: واژه نیوتون برای آهنگ تغییر یک کمیت بر حسب زمان است.
فیزیک کلاسیک: فیزیک پیش از ظهور فیزیک کوانتوم، در قرن نوزدهم.
قانون پایستگی: قانونی که می گوید در فرایندهای فیزیکی و شیمیایی کمیت معینی تغییر نمی کند، مثلاً پایستگی اندازه حرکت و پایستگی انرژی.
قانون هابل: قانونی که رابطه خطی بین سرعت پس رفت یک کهکشان از زمین و فاصله کهکشان از زمین را بیان می کند.
قضیه H : قضیه ای که به وسیله بولتزمن بسط یافت، که ثابت می کند خاصیت H یک سیستم بزرگ مقیاس (ماکروسکوپی) افزایش نمی یابد. در ارتباط با قانون دوم ترمودینامیک.
قضیه همپاری: قضیه ای که ثابت می کند (نه همیشه به طور درست) انرژی افزوده شده به یک سیستم به طور مساوی میان وجوه حرکت سیستم تقسیم می شود.
کاتود: در الکتروشیمی، الکترود منفی، که یونهای مثبت (کاتیونها) به طرف آن جذب می شوند.
کاتیون: یک یون باردار مثبت.
کار: در فیزیک، آنچه انجام می شود وقتی که نیرویی بر جسمی وارد می شود تا آن را در مسافتی به حرکت درآورد، مانند بلند کردن، هل دادن یا کشیدن یک جسم؛ اندازه گیری آن بر حسب ژول، کالری و غیره است.
کالری: واحدی از انرژی، معادل گرمای لازمی که دمای یک گرم آب را در یک درجه سلسیوس بالا می برد.
کیهان شناسی: مطالعه ساختار، منشأ، و تاریخ جهان.
گرما: به طور کلی انرژی گرمایی، در ترمودینامیک، گرما انرژی گرمایی است که از مرز یک سیستم به درون یا بیرون آن عبور می کند.
گرماسنج: وسیله ای برای اندازه گیری گرما.
لختی (اینرسی): تمایل یک جسم به اینکه در حالت سکون یا در حرکت یکنواخت بماند، مگر آنکه تحت تأثیر نیرویی قرار گیرد.
لگاریتم طبیعی: لگاریتمی که مبنایی آن عدد e است.
ماشین حرارتی: وسیله ای است که از گرما کار ایجاد می کند.
متافییک: بررسی طبیعت ماورای فیزیک.
مشتق: یک مبحث ریاضی که آهنگ تغییر یک کمیت را با توجه به کمیت دیگر معین می کند. مثلاً، سرعت مشتق مسافت نسبت به زمان و شتاب مشتق سرعت نسبت به زمان است.
مشتق گیری (differentiation): رویه ای ریاضی برای تعیین مشتق.
مشدّدها: اصطلاح پلانک برای مولکولهای در حال ارتعاش در دیواره های کوره یک جسم سیاه.
مکانیک: علم حرکت.
مکانیک آماری: بررسی سیستمهای ماکروسکوپی (بزرگ مقیاس) از نقطه نظر رفتار میانگین مولکولهای سازنده سیستم.
مکانیک ماتریسی: نوعی مکانیک کوانتومی که به وسیله هایزنبرگ، بورن و جردن ابداع شد.
میل ترکیبی: واژه اولیه ای برای نیرویی که واکنشهای شیمیایی را پیش می راند.
نسبیت: بررسی مکانیک اجسام در حرکت نسبی به یکدیگر.
نظریه کالریک: یک نظریه منسوخ قدیمی است که گرما را به صورت سیالی تخریب ناپذیر و ایجاد ناپذیر در نظر می گرفت.
نیروی مرکزگرا: واژه نیوتون برای نیروی گرانشی که سیاره ای را در مدارش نگه می دارد.
وزن: اعمال نیروی گرانشی بر یک جسم.
وزن اتمی: جرم یک اتم نسبت به جرم یک اتم هیدروژن که در حدود 1 گرفته می شود (در واقع، 008/1).
وزن هم ارز: از یک عنصر شیمیایی، وزنی تقریباً برابر با جرم آن عنصر است که با یک گرم هیدروژن ترکیب می شود.
هم ارزی مکانیکی گرما: اثر مکانیکی (سقوط وزنه ها در آزمایشهای جول) هم ارز با یک واحد گرما، که با J نشان داده می شود. اندازه گیری جول بر حسب فوت-پوند بر واحد گرمایی بریتانیایی بود.
هنگرد (ensemble): در مکانیک آماری، مجموعه ای مفهومی از نسخه های بسیاری از یک سیستم موردنظر.
منبع: کروپر، ویلیام ه؛ (1390)، فیزیکدانان بزرگ از گالیله تا هاوکینگ، ترجمه احمد خواجه نصیر طوسی، تهران؛ انتشارات فاطمی، چاپ سوم.