نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

اندیشه سیاسی عبارت است از هر تأملی درباره ی مسایل اساسی سیاسی. اندیشه سیاسی لزوماً در پی آن نیست که با بهره گیری از شیوه های خاص به معرفت درست برسد و معرفت حقیقی درباره سیاست را جانشین گمان سیاسی کند. (1) اما فلسفه سیاسی چنین داعیه ای را دارد؛ یعنی در پی آن است که از گمان سیاسی به سوی معرفت درست حرکت کند. اندیشه سیاسی ممکن است دفاع از یک عقیده جزمی باشد، ممکن دفاع از یک ایمان و اعتقاد دینی باشد یا حتی در یک اسطوره متبلور شود. اندیشه سیاسی تاریخی طولانی دارد و پیشینه آن به پیشینه تاریخ بشر می رسد.

تعریف فلسفه سیاسی

فلسفه سیاسی کوششی روشمند و پیگیرانه برای رسیدن به معرفت سیاسی یا حل معماهای سیاسی است. بزرگترین فیلسوفان سیاسی کوشیده اند با عزیمت از مبادی وجودشناسی، روش شناسی و کیهان شناسیِ معین به چنین معرفتی برسند و درباره معماهای سیاسی راه حل های فلسفی ارائه دهند. (2) به بیان دیگر این فیلسوفان از مطالعه در مبادی وجودی انسان و کنکاش در سرشت انسان و هستی به کشف احکام مستدل درباره ی حیات سیاسی می پردازند. بنابراین فلسفه سیاسی کوششی است نظام مند برای فهم ماهیت امور سیاسی.
فلسفه سیاسی تلاش زیادی برای جستجوی یک مبنای متیقن برای عدالت و نظام عادلانه سیاسی داشته است. (3) فلسفه سیاسی در یونان باستان با جستجوی بهترین نظام سیاسی و شیوه حکومت شروع شد. مدار مطالعات فلسفه سیاسی اساسی ترین اهداف و دل مشغولیهای بشر مثل، عدالت، آزادی و سرشت فرمانروایی در جامعه بشری است. فلسفه سیاسی شاخه ای از فلسفه است و همچون فلسفه جستجویی ژرف در معرفت نسبت به جهان، انسان و طبیعت حیات انسانی است. فلسفه سیاسی برخلاف اندیشه سیاسی همزاد جامعه بشری نیست بلکه در مرحله خاصی از تکامل فکری بشر، یعنی در یونان باستان و به قولی باکار سقراط پیدا شد.
به این ترتیب ما می توانیم به هر فلسفه سیاسی اصطلاح اندیشه سیاسی را اطلاق کنیم اما به هر اندیشه سیاسی نمی توانیم عنوان فلسفه سیاسی بدهیم. این هر دو به مطالعه در مسایل سیاسی مانند سرشت و سرچشمه ی دولت، مبانی مشروعیت، عدالت و آزادی، انواع نظامهای موجود و مطلوب سیاسی، جایگاه مردم در اداره امور سیاسی می پردازند اما فلسفه سیاسی مطالعات خود را به نحوی روشمند و با رجوع به مبادی وجودشناسی و هستی شناسی انجام می دهد، در حالی که اندیشه سیاسی این التزام را ندارد. با این حال اندیشه سیاسی نیز از دغدغه مطالعه در ماهیت مسایل سیاسی فارغ نیست.
ترتیبی که در بالا درباره ی تمایز اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی آوردیم مورد قبول همه ی پژوهشگران نیست. برخی از دانشوران با ذکر اینکه اندیشه سیاسی اندیشه ای عقلانی در موضوع سیاسی است دسته بزرگی از اندیشه هایی را که ما تحت عنوان اندیشه سیاسی معرفی کرده ایم به سبب همین قید «عقلانی» از شمول در ذیل اندیشه سیاسی خارج می کنند. در تعبیر این دسته از دانشوران اندیشه سیاسی بسیار به فلسفه سیاسی نزدیک است. مثلاً از این دیدگاه آنچه که برخی آن را کلام سیاسی می خوانند و معرفت خود را با عزیمت از نقطه وحی آغاز می کند به عنوان اندیشه سیاسی محسوب نمی شود. به همین ترتیب ایده های سیاسی که در اسطوره ها آمده است از نظر این دانشوران در زمره ی اندیشه سیاسی قرار نمی گیرد.
ما بی آنکه درباره ی این نظر وارد مجادله شویم به یادآوری این نکته می پردازیم که بحث ما در تاریخ اندیشه سیاسی غرب از یونان باستان و از زمانی شروع می شود که بحث عقلی جای اسطوره را گرفته است و اطلاق مفهوم اندیشه سیاسی بر آن مورد اختلاف نظر زیادی نیست.

پی نوشت ها :

1. لئو اشتروس، فلسفه سیاسی چیست، ترجمه فرهنگ رجایی، نشر علمی و فرهنگی، 1373 ص 4.
2. Iain Mclean ed, Oxford Concise Dictionary of Politics New York Oxford University Press, 1996, p. 384.
3. حسین بشیریه، مسایل اساسی در فلسفه سیاسی، نشریه دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 23-22 ص 119.

منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382