نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

در جستجوی شالوده های نظام اخلاقی در روح انسانی


سقراط (399-469 ق م) بزرگترین فیلسوف قرن چهارم پی میلاد در یونان است. چهره سقراط را عموماً به واسطه ی نوشته های افلاطون و در جدل با سوفیست ها می شناسند. افلاطون تعدادی از رساله های خود را به جدل سقراط با سوفیست ها اختصاص داده است. او به این ترتیب ضمن مجادله با نظر سوفیست ها شیوه خاص سقراطی را در تفکر فلسفی معرفی کرده است. از سقراط آثار مستقلی باقی نمانده است. او یک معلم اخلاق بود و نقش خود را در دولتشهر آتن و تاریخ اندیشه با همین سیمای معلم اخلاق ایفا کرده است و جان خود را نیز بر همین سلوک خویش نهاده است.

فضیلت به مثابه ی اساس اقتدار سیاسی

سقراط را در جدل با سوفیست ها می شناسند. اما به این نکته نیز باید توجه کرد که سقراط از جهتی دنباله ی تفکری بود که سوفیست ها در تکامل دادن بینش حکمای طبیعی بنا نهاده بودند. چنان که در مبحث پیشین اشاره کردیم سوفیست ها به اهمیت تربیت آگاهانه پی برده بودند. پروتاگوراس بر لزوم فضیلت سیاسی برای یک دولتشهر دموکرات تأکید کرده بود. سوفیست ها پایه های اخلاقی و سیاسی تربیت اشرافی را متزلزل کرده بودند. اما چه چیزی جانشین آن کرده بودند؟ جدا کردن قانون دولت از قانون طبیعی پایه های نظری قانون دولتی را سست کرده بود. چه چیزی باید تکیه گاه اعتبار قانون می بود؟ پیش از سوفیست ها پایگاه اعتبار قانون دولتی، بنا به نگرش حکمت طبیعی، قانون طبیعی شمرده می شد. جلوتر از آن نیز پایگاه اعتبار قانون، اسطوره و دین بود. در قرن پنجم همه ی این پایگاه ها مورد نقد و انکار قرار گرفته بود. به این ترتیب یک خلاء نظری در توجیه مشروعیت قانون پیدا شده بود. سقراط برای پر کردن این خلاء قدم به میدان گذاشت. سقراط می خواست پایه های قانون را در روح انسان جستجو کند. همه همت سقراط صرف این تلاش شد و افلاطون نیز راه او راه در همین مسیر ادامه داد. سقراط و افلاطون که دنبال آرمان فضیلت بودند آن را به جای تبار و طبیعت در فلسفه و تربیت پیدا کردند. تلاش آنها در واقع تکمیل طرح ناتمام سوفیست ها درباره ی فضیلت سیاسی و جایگاه فضیلت بود. (هر چند که در مجادلات فلسفی این دو رودرروی یکدیگر قرار داشتند)
سقراط و افلاطون برخلاف سوفیست ها سنت را یکسره مردود نمی شمردند بلکه می خواستند آن را بر پایه اصول تازه ای قرار دهند. سقراط با ایجاد یک فلسفه مبتنی بر عقل و با روش پیچیده جدل و استدلال کار توجیه عقلانی برخی فضیلتهای سیاسی را که در سنت یونان نیز ریشه داشت برعهده گرفت. به همین دلیل کار سقراط هم نو است و هم در عین حال وجوهی سنتی دارد.

دانش و تخصص به عنوان مبنای فضیلت

سقراط فضیلت سیاسی را به عنوان رشته ای از علم به حساب می آورده است و معتقد بود که تخصص باید سرچشمه ی اداره ی سیاسی جامعه باشد. سقراط می پرسید وقتی کفشدوزی و درودگری برای حرفه خود نیازمند تخصص اند چگونه انتظار داریم که حکومت به عنوان دشوارترین حرفه که به بالاترین تخصص نیاز دارد به مردم عادی سپرده شود. این دیدگاه سقراط در برابر روش و نظریه حکومت دموکراسی قرار می گیرد. چنین دیدگاهی با نظریه ی حکومت اشرافی نزدیک است. اشراف نیز حق خود را در اداره جامعه به فضیلت خاص خود منتسب می کردند. آنها این فضیلت را به طبیعت و تبار خود نسبت می دادند. سقراط نیز فضیلت را پایه حکومت به حساب می آورده است اما فضیلت را به فلسفه متکی می کرد نه به تبار. البته این یک واقعیت است که فضیلت مورد نظر سقراط، که بیش از هر چیز به تربیت و کسب معرفت نیاز دارد، در آن زمان اساساً به اشراف می توانست تعلق داشته باشد.
در آن زمان دولت مبتنی بر قانون خود را متکی بر «فضیلت مدنی» می دانست و فضیلت مدنی عبارت بود از اطاعت آزادانه ی همه شهروندان از قوانین شهر صرف نظر از مقام اجتماعی و تبار. در این مفهوم از فضیلت انضباط و رعایت قانون مهمتر از دانش اداره سیاسی جامعه بود.

درگیری سقراط با دولت

می دانیم که دموکراسی آتن با سقراط درگیر شد و او را محکوم به مرگ کرد. درگیری سقراط با دولت زمان خود نه اتفاقی بود و نه نای از سوء تفاهم. این نیز نبود که سقراط نتوانست درست از خود دفاع کند یا دادگاه نتوانست به دادگری داوری کند. برخورد سقراط با دولت مبتنی بر اصول دموکراسی، با اوصافی که برشمردیم، گریزناپذیر بود. از وقتی که فلسفه روی از پژوهش در طبیعت گردانده بود و به امور انسانی یعنی مسایل سیاسی و طرح فضیلت سیاسی روی آورده بود برخوردش با دولت که هیچ معیاری را بیرون از خود نمی پذیرفت حتمی بود. تقدیر تاریخی فلسفه سیاسی از زمان سقراط تا زمان ما چنین رقم خورده است.
این نکته را نیز باید اضافه کرد که دموکراسی آتن رو به انحطاط گذاشته بود و نظر سقراط درباره ی نادرست دانستن حکومت اکثریت به دلیل بود که به وضع دموکراسی آتن مربوط می شد. در هر حال نظر سقراط جوانان متمایل به الیگارشی را دور او جمع می کرد و این موجب عصبانیت آتنیان بود که با خطر توطئه اشراف و توانگران روبرو بودند. محاکمه و محکومیت سقراط با این اوضاع دور از انتظار نبوده است.

پی نوشت ها :

1. ورنریگر، پیشین، ص 435
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382