نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

افلاطون پس از آنکه دولت کامل خود را در کتاب جمهور به عنوان الگو و سرمشق صورت بندی می کند در کتاب قانون به سراغ دولتهای موجود، دولتهای واقعی، می رود. دولت کامل یکی بیش نمی تواند باشد اما دولتهای ناکامل انواع گوناگونی دارند. اما دولتهای ناکامل یا ناقص را چگونه می توان دسته بندی کرد؟ افلاطون چگونه می تواند دولتهای ناقص را دسته بندی کند؟ پاسخ این است که برحسب فاصله ای که از دولت کامل دارند، یعنی برحسب میزان ناقص بودن. به این ترتیب دولتهایی که بیشتر به دولت کامل نزدیک اند و از این رو نقص کمتری دارند در ردیفهای بالاتری قرار می گیرند. پس می تواند این دولتها را برحسب ارزشی نسبی طبقه بندی کرد.
اما از جهتی دیگر نقطه عزیمت ما عدالت مطلق است. دولت آرمانی تجلی عدالت مطلق است و گفتیم عدالت یعنی هماهنگی مطلوب بین اجازء روح (خرد، غضب، شهوت) و طبقات در جامعه (زمامداران، پاسداران و تولیدکنندگان) به نحوی که بالاترها (خرد و فلسفه) بر پایین ترها حکومت کنند. این در عین حال حکم «طبیعت» امور است. هرچه بر وفق طبیعت امور باشد سلامت است. خلاف آن بیماری است. جوامع ناکامل برحسب فاصله از (الف) دولت کامل (ب) عدالت، (ج) طبیعت امور، 1- ناقص، 2- ناعادلانه و 3- بیماراند. حکومتهای ناقص برحسب فاصله ای که از حکومتهای کامل دارند عبارتند از تیموکراسی، الیگارشی، دموکراسی و جباری.

تیموکراسی - حکومت متفاخران

تیموکراسی یا تیمارشی یا حکومت متفاخران کمترین فاصله را با دولت آرمانی یا دولت کامل دارد. الگوی این دولت نظام اسپارت است که پیش از این توضیح کوتاهی درباره ی آن آوردیم. افلاطون می گوید در روح اسپارتی سه عنصر زر، مس و آهن با یکدیگر درآمیخته اند. عنصر زر آن را به سوی فضیلت، عنصر مس آن را به سوی ملکداری و اندوختن پول سوق می دهد. افلاطون زراندوزی را از فقر روح به حساب می آورد. تیموکراسی حد میانی بین دولت آرمانی و الیگارشی است که نظامی پایین تر از آن است. تیموکراسی از نظر افلاطون هنوز ارزشهای مثبتی را در خود حفظ کرده است. از این جمله اند احترام به مقامات دولتی (که در دموکراسی جایش خالی است)، احتراز از شغل تجارت، گستردن خوانهای همگانی و شکار و ورزش. اما نزول خرد در اسپارت (به عنوان الگوی تیموکراسی) باعث جنگ طلبی آن است. این عنصر آهن از عوارض منفی روح اسپارتی و دولت اسپارتی است.
پژوهش افلاطون در مورد دولتهای واقعی (ناقص) بسیار دقیق و همه جانبه است در اینجا (کتاب قانون) افلاطون با واقعیات زنده سر و کار دارد و آسیبهای جوامع و نظامها را با هوشیاری موشکافی می کند. او عوامل نزول یک نظام به نظام پایین تر را نیز با دقت بررسی و شناسایی می کند. عوامل نزول نظام تیموکراسی عبارتند از نفوذ حرص زراندوزی که به تدریج در جوان اسپارتی نفوذ می کند و روح او را فاسد می کند. گسترش این روحیه به تدریج نظام تیموکراسی را به انحطاط می کشد و به سوی نظام پایین تر یعنی الیگارش می راند.

الیگارشی - حکومت متنفذین

حکومت الیگارشی یا حکومت گروه محدود توانگران در مرتبه بعدی نزول قرار دارد. الیگارشی از انحطاط تیموکراسی حاصل می شود. وجه مشترک تیموکراسی و الیگارشی وجود آزمندی در جامعه تیموکراسی است. وقتی جامعه تیموکراسی به واسطه نفوذ حرص ثروت اندوزی نزول کرد الیگارشها بر جامعه مسلط می شوند. انسان تیموکرات هنگامی که می بیند جلال و شکوه که مستلزم از خودگذشتگی است فایده ندارد به ثروت رو می کند. الیگارشی هنوز با نظام اشرافی پیوندهایی دارد اما الیگارشها می گویند که جوهر اشرافیت همان پول است. افلاطون می گوید آنجا که مقام پول بلند می شود ارزش فضیلت پایین می آید. جامعه الیگارشی چهار خصوصیت عمده دارد: 1- پول معیار همه چیز است؛ 2- جامعه به دو قطب یا در واقع به قول افلاطون به دو جامعه تقسیم شده است؛ 3- هر کس به مشاغل متعددی مشغول است؛ فرد حتی وقتی نسب و ثروت خود را از دست می دهد همچنان عضو جامعه می ماند. از عوارض بیماری جامعه الیگارشی انبوه تهیدستان، خلاف کاران، دزدان و اوباش است.

دموکراسی

از نظر افلاطون دموکراسی در مرتبه سوم نزول قرار دارد. جاه طلبی و حرص پول تیموکراسی را به طرف الیگارشی نزول می دهد و آزمندی سیری ناپذیر پول سرانجام جامعه را به انقلاب و استقرار دموکراسی می کشاند. ثروت اندوزی هیچ حدی را نمی شناسد و چون در جامعه الیگارشی قانونی برای محدود کردن این صفت ناخوشایند نیست قطب بندی در جامعه هر روز شدید می شود و شکاف بین فقر و ثروت هر روز ژرفتر می کرد. رباخواری غوغا می کند و نارضایتی به اوج می رسد. جوان الیکارگ در جستجوی ثروت بی حد از تربیت و دانش و ظرفیت روحی خالی می شود. به این ترتیب انبوه تهیدستان ناراضی به حاکمان خالی از فضیلت و دانش و توانایی حمله می برند و نظام الیگارشی را برمی افکنند.

تیرانی (تغلب)

حکومت تیرانی یا تغلب و یا جباری در عصری جلوتر از افلاطون مرحله ی گذر از حکومت اشرافی به حکومت دموکراسی بود. جباران (تیرانها) که خود از اشراف بودند در رأس جنبش مردمی با نظام اشرافی مستقر جنگیدند و حکومت تغلب خود را مستقر کردند. بعداً این حکومتها جایشان را به دموکراسی دادند. اما در زمان افلاطون اوضاع تغییر کرده بود. اکنون انحطاط دموکراسی ها بود که به دلیل افراطهای خاص خودش راه را برای حکومتهای جباری باز می کرد. آزادی مفرط در دموکراسی به ضد خودش یعنی حکومت تغلب تبدیل می شود. از لحاظ ظاهری بین حکومت جباری که یک فرد در رأس آن قرار دارد و حکومت ایدال افلاطون که آنهم تحت فرمانروایی مطلق یک فرد است شباهتی وجود دارد. اما معیار افلاطون در حق فرمانروایی فضیلت و عدالت است، در حالی که ریشه حکومت جباری بی عدالتی است.
حکومت تغلب ناشی از نزول و دموکراسی است. دموکراسی به هرج و مرج کشیده می شود. حرمت بزرگترها شکسته می شود. فرزندان به پدران و شاگردان به استادان و جوانان به سالخوردگان بی اعتنا می شوند. خودسری همه جا را فرا می گیرد و راه برای سلطه یک جبار باز می شود که او هم به نوبه خود در معرض دگرگونی و سقوط است.

تقارن نظامها با روح یا ساختار «طبیعت» انسان

چنان که اشاره کردیم افلاطون بین نظام دولت و نظام روح آدمی توازی و تناظر می بیند. نظامهای تیموکراسی، الیگارشی، دموکراسی و تیرانی به موازات آدمهای تیموکرات، الیکارک، دموکرات و تیران وجود دارد. روح نظام سیاسی از سیرت و اخلاق مردمانی سرچشمه می گیرد که جامعه را ساخته اند. اما انحراف از یک نظام به نظام دیگر ناشی از تربیت است. استحاله در نظام از طبقه زمامداران شروع می شود. در انسان تیموکرات به دلیل پیروزیها و غرور جزء مربوط به شجاعت در روح بر جز خردمندی تفوق به دست می آورد و در انسان الیکارک جزء شهوی بر جزء شجاعت غلبه می کند و انسان دموکرات به سبب نبردی که در درون جزء شهوی روح در می گیرد به وجود می آید. در همه این نظامها نسلهای جوانتر هستند که به دلیل وضعیت تربیتی ناشی از دگرگونی اوضاع حامل نزول و معرض استحاله اند.
منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382