ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون



 
سی سال پیش هنگامی که مجلات معتبر دنیا عکس‌هایی از قربانیان بیماری میناماتا (نوعی اختلال عصبی که معمولاً با عدم تعادل و اختلال در تکلم و بیان مشخص می‌شود و بر اثر مسمومیت با جیوه ایجاد می‌شود) به چاپ رساندند – کودکانی با چهره‌های تکیده و گونه‌های فرورفته و اندامی تاب برداشته و تغییر شکل یافته از اختلال عصبی درمان‌ناپذیر – انسان، با ترس و وحشت به عواقب بی‌احتیاطی‌های خود پی برد. ژاپنی‌هایی که بر اثر خوردن ماهی‌های مسموم از زباله‌های صنعتی زهرآگین مرده یا برای همیشه فلج شده بودند به گونه‌ای اسف‌بار، آن روی سکه‌ی رشد و گسترش صنعتی و اثرهای نامطلوب آن را بر محیط زیست مجسم می‌کردند.
در حال حاضر چگونگی تجمع برخی از مواد مسموم کننده در هر یک از حلقه‌های زنجیره‌ی غذایی به خوبی مشخص شده است و در بیش‌تر کشورها، احتیاط‌های لازم برای محدودتر کردن مواد خطرناک در زباله‌های صنعتی به عمل می‌آید. ولی این امر مانع از آن نیست که مواد خطرناکی چون هیدروکربن‌ها، کلر، مواد پاک کننده، روغن‌های معدنی، جیوه، و غیره.... به طور دائمی وارد دریاها و اقیانوس‌ها نشوند. در این میان زباله‌های پرتوزا (رادیو اکتیو) ناشی از مراکز هسته‌ای، بمب‌های گم‌شده در دریاها و اقیانوس‌ها، زیردریایی‌های غرق شده‌ی مملو از موشک‌های هسته‌ای، مزید بر علت شده‌اند. در دریاهای بسته که این مواد نمی‌توانند پراکنده بشوند، موقعیت از آن‌چه گفته شد نیز وخیم‌تر است و مجموعه‌ی موجودات زنده‌ی این محیط‌ها رو به نابودی می‌روند. در این‌جا مسأله فقط مربوط به تعداد ماهی‌های قابل صید نمی‌شود، بلکه آن‌چه مطرح است ظرفیت دریاها و اقیانوس‌ها برای زندگی مساعد است. اکنون زمان آن فرارسیده است که آلوده کننده‌ها به فعالیت نابود کننده‌ی خود پایان بدهند، زیرا هیچ کس نمی‌داند در چه زمانی به مرحله‌ای خواهیم رسید که دیگر راه بازگشتی وجود نداشته باشد.
نیمه شب 24 مارس 1989 میلادی، اکسون والدز، یک نفت‌کش سنگین، به طول برج ایفل، با یک تخته سنگ برخورد کرد. سحرگاه آن شب، سی و هشت میلیون لیتر نفت خام، دویست و پنجاه کیلومتر مربع از آب‌های سرد تنگه‌ی پرینس ویلیام در آلاسکا را پوشانده بود. پرده‌ی سیاهی اندک اندک تخته سنگ‌ها و آب‌های ساحلی را فراگرفت و بر سر راه خود فک‌ها و پرندگان دریایی را مسموم و خفه کرد. این یک قلم از نزدیک دویست مورد مربوط به حوادثی است که نفت‌کش‌ها از سال 1970 میلادی آفریده‌اند.
در حالی که ایالات متحده‌ی امریکا سعی در پاک کردن سواحل خود داشت خبر دیگری مثل صاعقه در واشنگتن صدا کرد. پس از دو سال مبارزه‌ی سخت برای برملا نشدن اسرار نظامی، سرانجام بوم‌شناسان گرین‌پیس (صلح سبز) افشا کردند که یک زرادخانه‌ی واقعی هسته‌ای در اعماق دریاها غنوده است. از سال 1945، در پی نزدیک به هزار و پانصد سانحه و تصادف، هواپیماها، کشتی‌ها، زیردریایی‌ها، و موشک‌هایی از هر نوع در اقیانوس‌ها و دریاها غرق شده‌اند. این حوادث که بیش‌ترشان از افکار عمومی پنهان نگاه داشته شده‌اند منجر به مرگ بیش از سه هزار نفر شده‌اند. باز هم به همت گرین پیس، یک بمب هیدروژنی با قدرتی هفتاد برابر بمب هیروشیما که از نیم قرن پیش در صد کیلومتری سواحل اوکیناوا مدفون شده بود کشف شد. قضیه از این قرار بود که هواپیمای شکاری اسکای هاوک در زمان پرواز از ناو هواپیمابر تیکوندروگا سقوط کرده، همراه با خود، این بمب را هم در پهنه‌ی آب‌های اوکیناوا به زیر دریا برده بود. در آن زمان تحقیق در این زمینه و کشف دقیق محل فرو رفتن هواپیما بسیار مشکل بود، زیرا امریکا درگیر مسائل سیاسی بود، بدین معنی که متعهد شده بود که در پایگاه نظامی خود در ژاپن، سلاح اتمی نداشته باشد.
آیا این سوانح که به هر جهت پنهان نگاه داشته شدند، همراه با آلودگی‌های دیگر که امروزه دریا و اقیانوس‌ها را قربانی خود کرده‌اند منجر به خطراتی غیر قابل جبران نخواهند شد؟ فیلیپ لوکن، نماینده‌ی سابق گرین پیس در پاریس راجع به این مسأله محتاطانه برخورد کرده، بیان داشت: «وجود پلوتونیوم در دریاها نگران کننده است زیرا پرتوزایی آن نیمه عمری بیست و پنج هزار ساله دارد. اگر ما امکاناتی برای اثبات خطرات ناشی از این حوادث نداریم پس این بر عهده‌ی نظامیان است که ثابت کنند هیچ خطری وجود ندارد.»
کلود تروشو مدیر سابق حفاظت از آب‌ها در برابر آلودگی، در وزارت محیط زیست فرانسه در این زمینه نه از انفجار واهمه‌ای داشت و نه از آلودگی، و بیان داشت: «وقتی یک زیردریایی آب‌ها را می‌پیماید هیچ نوع آلودگی‌ای به بار نمی‌آورد، پس دلیلی ندارد که وقتی غرق می‌شود آلودگی ایجاد کند.» در این زمینه از برتراند روئگر، فیزیک‌دان آژانس انرژی هسته‌ای در سازمان همکاری و رشد اقتصادی در فرانسه نیز سؤال شد و او نیز پاسخ فوق را تأیید کرد. تاکنون هم هیچ نظریه‌ی خاصی، عکس این مسأله را به اثبات نرسانده است. وقتی که در هفتم آوریل سال 1989 زیردریایی مایک متعلق به روسیه در سواحل نروژ غرق شد، میزان پرتوزایی در هوا و دریا، از جانب مقامات ذی‌صلاح کشور نروژ، منفی اعلام گردید. بنا بر گزارش خبرگزاری تاس، کارکنان زیردریایی احتمالاً رآکتورها را خاموش کرده بودند و «مسأله‌ی واپاشی قلب رآکتور» منتفی بوده است.
اگر نظامیان فقط بر اثر تصادف، مواد پرتوزا را در دریا می‌ریزند، ولی صنعت هسته‌ای، دانسته و آگاهانه این کار را انجام می‌دهد. از زمان تعدد مراکز هسته‌ای، دست اندرکاران واقعاً نمی‌دانند با پسماندهای مواد سوختی این مراکز چه کنند. خطرناک‌ترین قسمت پسماندهای مواد پرتوزا، جای چندان زیادی اشغال نمی‌کند، ولی روپوش‌ها، دست‌کش‌ها، مواد و مصالح آزمایشگاهی یا زباله‌های مراکز هسته‌ای که آلودگی مختصری به مواد پرتوزا دارند، جای بزرگی را اشغال می‌کنند. در پنجاه سال گذشته، کشورهای عضو سازمان همکاری و رشد اقتصادی، در حدود نیم میلیون تُن سوخت پرتوزا، و بیش از پنج میلیون متر مکعب زباله‌های با آلودگی کم، تولید کرده‌اند. از نظر دست اندرکاران، بهترین راه حل برای رهایی از شر این مواد، دفن آن‌ها در دریا بود. بنا بر این در شمال اقیانوس اطلس، در فاصله‌ای مساوی بین ایرلند، انگلستان، و جزایر آسور، محلی انتخاب شد تا چلیک‌های پر از زباله که به طرز مناسبی بسته‌بندی شده بودند در آب‌های آن منطقه رها شوند.
از سال 1949، انگلستان، بلژیک، هلند، آلمان، سویس، و فرانسه کشتی‌های مملو از زباله‌های پرتوزا را به این نقطه می‌فرستادند، تا این که در 1983، کنوانسیون لندن به این امر خاتمه داد. مسأله‌ای که مطرح شده بود این بود که آیا این انبار زیر دریا، به رغم تکذیب‌های رسمی، در بلند مدت، خطراتی به بار نخواهد آورد؟ کلود گیمن، بازرس افتخاری سابق اداره‌ی پژوهش‌های زمین شناسی و معدنی در فرانسه با نگرانی با این مسأله رو به رو شد: «فقط به این دلیل که چلیک‌های زباله در قالب‌های بتونی در زیر آب‌ها رها شده‌اند، هیچ کس نمی‌تواند به یقین بگوید که تمام جوانب احتیاط رعایت شده است، زیرا چه بسا که به مرور زمان مسأله‌ی تخریب و فروپاشی پیش بیاید. هم‌چنین هیچ کس به طور قطع نمی‌داند که آیا طی هزاران سال آینده، کف دریاها حرکت خواهند کرد یا نه. بنا بر این برای حل این مشکل باید تدبیری اندیشید.»
آن‌چه بیان شد تنها قطره‌ای از رودخانه‌ی پرتوزایی است که در دریاها فرو می‌ریزد. برخلاف زباله‌های جامد، زباله‌های مایع و جاری آزادانه اجازه یافته‌اند از مراکز هسته‌ای به طبیعت راه یابند. یکی از مقامات محیط زیست فرانسه، راجع به بی‌ضرر بودن زباله‌های مایع و جاری، چندان مطمئن نبود. او گفت: «مثلاً مرکز بلایه (در فرانسه) در روند کارکرد عادی خود، آب‌های پرتوزایی را وارد رودخانه‌ی گارون می‌کند. در مصب این رودخانه (ژیروند) مقدار بسیار زیادی خاک رس (سیلیکات آلومینیم) با جزر و مد دریا به این سو و آن سو می‌رود. از طرفی می‌دانیم که خاک رس استعداد زیادی برای تثبیت زباله‌ها دارد. هنگامی که در باره‌ی این مسأله در نزد مقامات ذی‌صلاح اظهار نگرانی شد هیچ پاسخی دریافت نگردید.»
ژان – ماری ماسن، یکی از معاونان وزارت محیط زیست فرانسه می‌گفت که «دریای ایرلند، پرتوزاترین دریای دنیاست. در 1957، مرکز هسته‌ای ویندسکیل واقع در کرانه‌ی باختری انگلستان، دچار سانحه‌ای خطرناک شد. مواد حاصل از شکافت هسته‌ای، پس از آلوده کردن صد و بیست و شش کارگر، وارد محیط زیست شدند، بعدها، به علت شهرت بدی که این مرکز در اذهان عمومی به جا گذاشته بود، با نام جدید سلافیلد به کار خود ادامه داد. ما جوی باریکی از تراکم اورانیوم 236، که از هاگ، تنها مرکز بازپردازش مواد سوختی هسته‌ای در اروپا (در شمال فرانسه)، از طریق دریای ایرلند به سوی گروئینلند جاری است، را شناسایی کرده‌ایم.»
متخصصان همواره تأکید می‌کنند که زباله‌های جاری در دریاها از میزان مجاز تجاوز نمی‌کنند، ولی برخی از دانشمندان از پدیده‌ها و روی‌دادهای احتمالی که ممکن است تمرکز و تراکم مواد پرتوزا در زنجیره‌ی غذایی ایجاد کنند، نگران هستند. زنجیره‌ی غذایی از فیتوپلانگتون‌ها، جلبک‌های میکروسکوپی که مواد هسته‌ای و فلزات سنگین را جذب می‌کنند ، آغاز می‌شود. این جلبک‌ها (که پلانکتون‌های گیاهی هستند) را پلانکتون‌های جانوری می‌خورند که خود غذای نرم‌تنان می‌شوند و نرم‌تنان نیز به نوبه‌ی خود قوت ماهیان مرکب می‌گردند که این‌ها هم در نهایت خوراک ماهی‌های بزرگ (تُن و غیره) می‌شوند. ولی مسأله‌ی مهم این است که در هر یک از این مراحل، تراکم و زیان آلوده کننده‌ها افزایش می‌یابد.
این پدیده بر اثر واقعه‌ی اسف‌بار میناماتا به اثبات رسید. از 1956 تا 1967، کارخانه‌ی «شیزو» در نزدیک‌ترین رودخانه‌ی محدوده‌ی کارخانه، پسماندهای مواد آلی و جیوه‌ای را تخلیه می‌کرد. ژاپنی‌ها که قسمت عمده‌ی غذایشان را ماهی‌ها تشکیل می‌دهند به مرور مسموم می‌شدند. در این میان بیست هزار نفر به اختلالات عصبی دچار شدند که هر روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شد تا جایی که هشت‌صد و پنجاه و هفت نفر جان خود را از دست دادند. سال‌ها طول کشید تا پژوهشگران بتواند ارتباطی بین علت و معلول به دست آورند و کارخانه را متهم کنند.
در هر حال، این آلودگی‌ها به هر ترتیبی که ایجاد شده باشند، ممکن است عواقب سنگینی به بار آورند. اقیانوس‌ها و دریاها به منزله‌ی انبار ذخیره‌ی غذای کره‌ی زمین هستند و سالیانه هشتاد میلیون تن ماهی برای ما تهیه می‌کنند. در دریاهای نیمه بسته‌ای مانند دریای بالتیک، موضوع آمادگی، اثرات سنگین‌تری به جا می‌گذارد. هارالد زیندلر، یکی از مبارزین گرین پیس، یک روبوت هدایت شونده از راه دور و مجهز به یک دوربین را وارد آب‌های دریای بالتیک کرد. آن‌چه در آن جا مشاهده شد، منظره‌ای مشابه با سطح کره‌ی ماه بود، یعنی پوشیده از گرد سفید. فقط چند گیاه مرده مانند اشباح، این سو و آن سو غوطه می‌خوردند. مسئول این وضعیت، یک کارخانه‌ی فنلاندی تولید کننده‌ی مواد شیمیایی به نام کمیرااوی است. ضایعات ناشی از تولید دی اکسید تیتان، دریا را به وسعت بیست کیلومتر مربع عقیم ساخته است. سی تا پنجاه درصد از ماهی‌های این منطقه (ماهی‌های کوچک استخر و تالاب، ماهی کاد که از جگر آن روغن ماهی می‌گیرند، سپرماهی، و انواع دیگر ماهی‌های خوش گوشت و لذیذ) دچار بدشکلی‌های ناهنجاری شده‌اند. البته در این ماجرا تنها فنلاندی‌ها را نمی‌توان متهم کرد، بلکه دانمارک، سوئد، آلمان، روسیه، و لهستان نیز دخالت دارند.
حال که به عنوان نمونه‌ای از آلودگی‌ها از دریای بالتیک صحبت می‌کنیم بهتر است بدانیم که این دریا هر ساله هفتاد هزار تن فسفر، یک میلیون تن نیتروژن (از طریق کشاورزی)، و پانزده هزار تن فلزات سنگین از جمله جیوه، سرب، و کادمیوم ناشی از زباله‌های صنعتی دریافت می‌کند. کارخانه‌های سلولز نیز دویست و پنجاه هزار تن کلر به این زباله‌های جاری می‌افزایند. دریای بالتیک دیگر نمی‌تواند روی همسایه‌اش، دریای شمال، حساب کند که یک چندی آب‌های آن، آلودگی این را کم‌تر می‌کرد، زیرا خود دریای شمال سالیانه چهارصد هزار تن جیره‌ی هیدروکربن دارد، و این در حالی است که این دریا یکی از بزرگ‌ترین منابع غذایی کره‌ی زمین و یکی از مهم‌ترین شاه‌راه‌های دریایی است.
برای برآورد نیاز کشورهای مختلف، بیش از شش هزار نفت‌کش به طور لاینقطع در رفت و آمد هستند. وقتی که در سال1967، کانال سوئز بسته شد، به منظور رعایت جوانب اقتصادی، سازندگان کشتی، دست به ساختن تانکرهای بزرگ نفت‌کش زدند که برخی از آن‌ها پانصد هزار تن ظرفیت دارند. ولی هیچ یک از این نفت‌کش‌ها، مجهز به بدنه‌ی مضاعف نیستند تا در صورت وقوع حوادثی از محموله‌ی خود محافظت کنند. باز هم به علل اقتصادی، چهل و پنج درصد از نفت‌کش‌ها زیر پرچم آزاد که پرچم کشتی‌های تفریحی نیز گفته می‌شوند، ثبت شده‌اند. امتیاز این کار در این است که صاحبان کشتی این امکان را می‌یابند که کارکنانی بدون برخورداری از تأمین اجتماعی، یا به طور خلاصه کارکنان ارزان، را از جهان سوم استخدام کنند. این اهمال‌کاری‌ها، همراه با آمد و شد متراکم در راه‌های دریایی (مثلاً هر ساله بیش از پنجاه و دو هزار کشتی از پهنه‌ی دریا در سواحل اواِسان، یکی از جزایر واقع در شمال فرانسه، عبور می‌کنند)، عواقب بسیار تأسف برانگیزی به بار می‌آورند. توفان‌ها، خسارات وارد بر کشتی‌ها، تصادم‌ها یا اشتباهات ناوبری، دریاهای پررفت و آمد را تبدیل به وعده‌گاه دائمی امواج سیاه ناشی از نشت نفت خام و دیگر آلودگی‌ها کرده‌اند.
صرف نظر از حوادث مربوط به کشتی‌رانی، تعدادی از کشتی‌ها نیز به دور از چشم مأموران محافظ، پسماندهای انبارهای خود را در محل‌های غیر مجاز تخلیه می‌کنند. سکوهای حفاری نزدیک به ساحل‌ها نیز به این آلودگی‌ها دامن می‌زنند و در صورت بروز حوادثی در ابعاد وسیع، هزاران تن نفت خام به دریا می‌ریزد. برای مثال می‌توان از حادثه‌ای نام برد که در سال 1979 بر اثر فرو ریختن سکوی حفاری Ixtoc I در خلیج مکزیک روی داد که در اثر آن روزانه پنج هزار تن نفت خام به مدت ده ماه در آب‌های خلیج جاری می‌شد. به نظر می‌رسد آلودگی زیست محیطی دریا برای کارکنان سکوهای حفاری آن‌چنان دغدغه‌ی خاطری به بار نمی‌آورد.
برای کشتی‌های حامل محموله‌های شیمیایی نیز مانند نفت‌کش‌ها حوادثی پیش می‌آید. در ماه مارس 1989، کشتی پرینتیس، حامل محفظه‌هایی پر از مواد شیمیایی، در ناحیه‌ای در دریای مانش غرق شد. در این ماجرا همه‌ی محفظه‌ها از آب گرفته شدند به جز محفظه‌ای که محتوی شش تن لیندین بود. (لیندین یا لندان (Lindane) ترکیبی است که به منظور درمان جرب (کال) و آلودگی به شپش و خلاص کردن حیوانات از شر انگل‌های خارجی به کار می‌رود.) نیروی دریایی فرانسه از تمام توان خود و بودجه‌ای بالغ بر هشت میلیون فرانک برای پیدا کردن این محموله استفاده کرد ولی جستجوها بی‌نتیجه بود. در این زمینه یکی از دست اندرکاران گفت: «میزان لیندین در ماهی‌های صید شده در 29 مارس، در بندر شربورگ، در حدود هزار مرتبه کم‌تر از میزانی بود که جامعه‌ی کشورهای اروپایی مجاز می‌دانند، یعنی در حدود دویست و نُه میلیاردم گرم در هر کیلو خرچنگ. اگر قرار باشد بر اثر خوردن این خرچنگ‌ها خطری متوجه کسی بشود، باید یک نفر در هر روز در حدود یک تُن خرچنگ بخورد!» اصولاً هفتاد درصد از لیندین موجود در آب دریا، در اثر عملیات کشاورزی وارد آب‌ها می‌شود. ولی در هر حال آن‌چه مسلم است محموله‌ی لیندین گم شد که گم شد.
دریای مدیترانه یکی از زیباترین دریاهای جهان است. در کمال تأسف، آلودگی، این دریا را هم به شدت در بر گرفته است. در این دریا بر اثر آلودگی، مرجان‌ها چنان سوخته‌اند که گویی اسید بر تنشان پاشیده شده باشد. این منظره، کیلومترها در زیر دریا دیده می‌شود. لوله‌هایی از کاغذهای بهداشتی مانند شال گردن جلبک‌ها را در بر گرفته‌اند. در این دریا سالانه یک میلیون تن هیدروکربن، صد و بیست هزار تن روغن‌های معدنی، شصت هزار تن مواد پاک کننده، دویست و چهل هزار تن کلر، و صد تن جیوه سرازیر می‌شود. به این ارقام باید آلودگی‌های ناشی از بیش از صد میلیون نفر جمعیت مردمی سواحل مدیترانه را هم بیافزاییم که البته در سال 2025 به نزدیک دویست میلیون نفر بالغ خواهد شد. اگر این روند ادامه پیدا کند زباله‌های خانگی سالیانه به دو میلیارد متر مکعب خواهد رسید.
با این حال جهان‌گردان هم‌چنان به سوی این دریا سرازیر هستند و بار سنگینی بر روی اکوسیستم این دریا وارد می‌آورند. هر چه بر میزان دمای دریا افزوده شود میزان باکتری‌ها هم اضافه می‌شود. آیا زمان آن فرا نرسیده است که چاره‌ای برای این معضل اندیشیده شود، یا این که باید چشم به راه زمانی باشیم که جهان‌گردان در ساحلی پوشیده از نفت سیاه و مملو از بقایای موجودات دریایی مرده و آشغال و زباله استراحت و در میان امواجی از پلاستیک‌های رنگارنگ شنا کنند؟
دریای بالتیک، دریای شمال، و مدیترانه تنها قربانیان منطقه‌ی اروپا نیستند. چندین سال پیش رسانه‌های روسیه اعلان کردند که دریای سیاه به میزان نود درصد آلودگی دارد و از عمق هشتاد متری به بعد، دیگر حیات وجود ندارد. سطح دریای کوچک آرال در جنوب روسیه طی دهه‌های گذشته چندین متر پایین آمده است و حجم آب آن خیلی کم‌تر از نصف شده است و شوری آن چهار پنج برابر شده است. روش‌های کشت و کار سنتی و باستانی، مقدار بسیار زیادی از کودها را به سوی این دریا سرازیر می‌کنند.
در میان اقیانوس‌ها که آلودگی رقیق‌تر است و به وسیله‌ی جریان‌های بزرگ آب پراکنده می‌شود، شدت آلودگی چندان روشن نیست. اگرچه اقیانوس‌ها در این سطح نقشی سودآور و مثبت دارند ولی در عین حال زباله‌ها و ضایعات جامد شناور را به سوی سواحل می‌رانند. در این زمینه می‌توانیم از سواحل موریتانی یاد کنیم که درست شبیه محل تخلیه‌ی زباله‌های شهرداری شده است. اشتباه بزرگی است که تصور کنیم که دریاها و اقیانوس‌ها را می‌توانیم هر قدر بخواهیم از زباله و ضایعات پر کنیم. آن‌چه ما به دریاها می‌ریزیم به صورت مرئی یا نامرئی به سوی خود ما بازمی‌گردد.
برای رویارویی با این چشم‌انداز سیاه چه باید بکنیم؟ از بیش از چهل سال پیش تاکنون همواره برنامه‌ها و طرح‌های مختلفی در زمینه‌ی بهداشت دریاها ارائه شده است و عملاً قلب اقیانوس‌ها و جریان‌های بزرگ آب‌ها مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. در این زمینه توافق‌های بین‌المللی با نام‌های اختصاری مختلف هم‌چنان بیش‌تر و بیش‌تر می‌شوند. ولی آلوده کننده‌ها فارغ از این توافق‌ها هم‌چنان سرگرم کار خود هستند. پیش از آن که آلودگی دریاها به حدی برسد که دیگر نتوان چاره‌ای برای آن اندیشید باید به فوریت اقداماتی اساسی صورت بگیرد. هیچ کس قادر به ارزیابی این مسأله نیست که برای نجات دریاها چقدر فرصت باقی مانده است. بنا بر این باید با توسل به فرضیات، یک کار اساسی انجام بدهیم. کلود گیمن که در این زمینه دارای تخصص بود معتقد بود که بهتر آن است که زباله‌های هسته‌ای در خشک‌ترین صحراهای جهان، مانند صحرای آتاکاما در شیلی، به صورت هرم بزرگی مدفون شوند. این در نظر نسل‌های آینده به صورت نمادی از آینده‌نگری نسل ما جلوه‌گر خواهد شد، زیرا فرزندان ما شایسته‌تر از آن هستند که زباله‌دان‌هایی به نام دریا را از ما به ارث ببرند.