جایگاه امامزاده ابویعلی زید (شاهزید) و کارکرد اجتماعی آن
دکتر بدرالسادات علیزاده مقدم(1)
ملیحه زمانی(2)
چکیده
تشکیل سلسله اموی و بالا گرفتن ستم نژادی آنان، سرآغاز سلسله ای از مهاجرت سادات به سرزمین های دور از دسترس دستگاه خلافت بود. این جریان، بعدها در دوره عباسیان نیز همچنان استمرار یافت. ورود سادات مهاجر، تاثیرات عمیقی بر ساختارهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مناطق پذیرای آنها گذاشت. از جمله مهم ترین این مناطق، ناحیه خراسان به ویژه شهر نیشابور و بیهق بود. این مناطق از دیرباز به دلایل مختلف از جمله دوستداری اهل بیت، مورد توجه خاندان های متعددی از سادات قرار گرفت. ثمرات حضور این خاندان ها به تدریج گسترش یافت و مرزهای خراسان را نیز درنوردید. از جمله مهم ترین این خاندان ها می توان از خاندان آل زباره یاد کرد. مهاجرت این خاندان به نیشابور و سپس بیهق، تاثیرات مهمی به همراه داشت. که فقط به خراسان محدود نشد. ابویعلی زید بن سید بن علی مشهور به شاه زید، از جمله فرزندان فرهیخته از خاندان آل زباره بود. ابویعلی که نسبش به امام سجاد (ع) می رسد، در حدود سال375 هجری به اصفهان مهاجرت کرد و در همین شهر، حدود سال 447 هجری وفات کرد. علیرغم شهرت این امامزاده، به ابعاد شخصیتی ایشان و جایگاه اجتماعی و فرهنگی بنای آرامگاهی ایشان در ادوار مختلف کمتر پرداخته شده است. در این مقاله، ضمن بررسی شخصیت ابویعلی بن زید، به جایگاه اجتماعی و فرهنگی این امامزاده در ادوار مختلف پرداخته خواهد شد.کلید واژه ها: ابویعلی زید، آل زباره، تلواسگان، امامزاده شاهزید، صفویه.
مقدمه:
یکى از دلایل عمده نفوذ تشیع در ایران، مهاجرت و ورود سادات و شیعیان به این منطقه است. ایران به دلیل این که دور از دسترس حکومت هایى بود که مرکز آنها در شام و یا عراق قرار داشت، مکان امنی برای اسکان شیعیان و تبلیغ عقاید آنان بود و بدین ترتیب قسمت های مختلفی از ایران پذیرای شیعیان شد. دامنه این مهاجرت ها به تدریج به مناطق مرکزی ایران نیز کشیده شد. یکی از مناطق مهاجرپذیر مرکزی، شهر اصفهان بود. محیط اصفهان علیرغم سنى گرى متعصبانه مردم خود که گاهى معاویه را تا حد پیامبرى بالا مى بردند و حتى گاه درگیری هاى مکررى با شیعیان قم داشتند، باز محلى جاذب براى گروه های مختلفی از سادات بود. این مهاجرت ها، به تدریج خود موجبی برای تقویت پایه های تشیع در اصفهان شد. مهاجرت سادات علوی از قرن اول هجری تا قرن چهارم هجری همچنان استمرار داشت. از جمله سادات فرهیخته مهاجر، زید بن علی بن محمد از ساکنین فریومد بود. وی پس از وفات پدرش ابوالحسین محمد (339هـ . ق) و شیخ العترة ابومحمدیحیی متوفی به سال 376هـ در نیشابور، به سمت اصفهان مهاجرت کرد. جناب زید از علمای زمان و از خاندان مشهور آل زباره بود که منصب نقابت سادات و شیعیان ناحیه خراسان را عهده دار بودند.1 - خاندان آل زباره
خاندان آل زباره یکی از مهم ترین خاندان های سادات بودند که از مدینه به ایران مهاجرت کردند. احمد بن زباره بن محمد اکبر بن عبدالله زاهد بن حسن مکفوف بن حسن افطس بن علی اطهر بن علی بن حسین (ع)، نخستین فرد از آل زباره بود که به دعوت علویان به طبرستان آمد. وی پس از چندی به خراسان نقل مکان نمود و بدین ترتیب، خاندان آل زباره در نیشابور اسکان یافتند و با ایحاد پیوندهای سببی با طاهریان از جایگاه ویژه ای در نیشابور برخوردار شدند. به تدریج محبوبیت آنها به حدی رسید که نقابت سادات در این منطقه نیز در اختیار آنها قرار گرفت(خضری،1384: 239). نهاد نقابت در دوره عباسیان وظیفه سرپرستی سادات (بنی هاشم) را بر عهده داشت. خلیفه یا سلطان از میان شخصیت های عالم، صالح و مقبول بنی هاشم، سرپرستی برای تمامی سادات سرزمین های زیر فرمان خود بر می گزید و اداره دیوان نقابت و انتخاب نقیبان شهرها، قبایل و محله ها را بر عهده وی می نهاد. ریاست نهاد نقابت در ناحیه خراسان اغلب اوقات با خاندان آل زباره بود و مرکز این خاندان نیز شهر نیشابور بود. به تدریج از اواخر قرن چهارم، سادات آل زباره به منطقه بیهق مهاجرت کردند.ابن فندق در ذکر خاندان سادات بیهق می نویسد: که در این ناحیه سادات متوطن نبوده اند و سادات، بیشتر نیشابور و غیر آن به این ناحیه آمده اند و اولین علوى هم زبارة الغازى بود. به نظر می رسد دلایل متعددی موجب مهاجرت آل زیاره به ناحیه بیهق شد. مورخان از جمله این دلایل را جدال بر سر منصب نقابت میان برخی از سادات حسنی و آل زباره می داند که از جمله سادات حسینی بودند. در این جدال، با حمایت شافعیان نیشابور، سادات حسنی پیروز شدند و سادات آل زباره به اجبار به ناحیه بیهق مهاجرت کردند(سمعانی، بی تا:129). موقعیت ممتاز خاندان آل زباره همچنان در بیهق نیز محفوظ ماند. به تدریج، برقراری ارتباط میان خاندان آل زباره با سایر خاندان های شیعی مورد توجه مردم بیهق، موجب افزایش موقعیت اجتماعی و سیاسی آنها شد (ابن فندق،1410: 101). بزرگان و عالمان متعددی در خاندان آل زباره نشو و نما کردند که از جمله مهم ترین آنها خاندان ابویعلی زید ملقب به شاهزید است.
جستجو در باب اجداد ابویعلی زید موید آن است که اکثر اجداد ایشان در گسترش تشیع در خراسان نقش بسزایی داشته اند. چنان که جد پدری وی، شیخ العتره یحیی بن محمد بن احمد زباره، نقابت نیشابور را درعهد نصربن احمد سامانی عهده دار بود.(عبیدلی،1413: 117). وی همچنین از شخصیت های علمی امامیه نیشابور (آقا بزرگ، 1372: 332) و نقیب النقباء در قرن چهارم است.
نجاشی در ترجمه احوال ابومحمد مینویسدوی اهل نیشابور و متکلم و فقیه بود و آثار بسیاری داشت. از جمله کتابی در مسح پاها (المسح علی الرجلین)، کتابی در ابطال قیاس و کتابی در توحید( نجاشی،1397: 309). شیخ طوسی نیز در الفهرست، ابومحمد یحیی علوی را با اوصافی چون جلیلالقدر، عظیمالریاسه، متکلم حاذق، زاهد و پرهیزگار میستاید. همچنین وی به کثیرالتألیف بودن ابومحمد اشاره می کند. میافزاید که وی با گروهی که نزد ابومحمد تلمذ می کردند دیدار کرده است( شیخ طوسی،1417: 179).
از دیگر شخصیت های برجسته این خاندان، باید از ابوعلی محمد بن ابی الحسین محمد بن شیخ العتره ابی محمد یحیی بن محمد بن احمد بن محمد زباره یاد کرد. وی ازشخصیت های علمی امامیه نیشابور در قرن چهارم هجری است. ابوعلی علاوه بر اینکه ریاست سادات نیشابور را به عهده داشت، منزلش محل تجمع علما و ادبا و مذاکره علم و برگزاری مناظرههای علمی میان اهل فن بود ( آقا بزرگ تهرانی،1372: 305 ).
حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ذکر اخبار اصبهان (358:1309) می نویسد: ابومحمد نیشابوری یحیی بن محمد بن احمد، از اصمّ ابوعلی نیشابوری روایت می کند. از عبارت حافظ ابونعیم چنان برمی آید که ابومحمد یحیی شیخ العترة علوی نیشابوری، مدت زمانی در اصفهان بوده است. ابو علی محمد در تسلیم شهر نیشابور به طغرل سلجوقی در سال 429 ه.ق نقش داشت.
نسب ابویعلی همچنین از طریق مادرش عایشه به بدیع الزمان همدانی می رسد. ابوالفضل احمدبن حسین بن یحیی بن سعید، ملقب به «بدیع الزمان» یا «بدیع»، از نامدارترین ادیبان عربی نویس ایرانی قرن چهارم است. او مبتکر مقامه نویسی است و در این فن، در زبان های عربی و فارسی و ترکی و عبری و... مقدان بسیار داشته است (آقابزرگ طهرانی، 1403: 6). وی در سال 358 ه.ق در همدان متولد شد و همان جا رشد یافت. وی عرب گرا بود و مانند ادیبان عصر خویش گرایش ضد شعوبی داشت یا به آن تظاهر می کرد (الکک،1971: 37؛ ذکاوتی قراگزلو،1364: 27،24، 23). وی با آنکه ایرانی بود، آثار فارسی پدید نیاورد. برخی وی را شیعه (افندی اصفهانی، 1401: 36؛ قمی ،1363: 119) و برخی نیز او را شافعی مذهب دانسته اند(سبکی ،1383ق: 160). او دوستدار اهل بیت بودو حق وفای صحابه را نیز می گزارد و به سنت های واجب عمل می کرد. (محدث ،1358: 765، 7965)همچنین او گرایش های ضد معتزلی نیز داشت. ( ثعالبی ،1403: 309،308 )
شخصیت و نسب امامزاده زید
در باب نسب ابویعلی زید، حاج آقا بزرگ طهرانى در طبقات خود ، از امام زاده زید به این شرح یاد نموده است: گرچه در زبان عوام، امام زاده یاد شد زید بن على بن الحسین خوانده مى شود ولى حتماً او، زید، فرزند امام زین العابدین نیست بلکه با واسطه، به امام سجاد نسبت می برد (آقا بزرگ طهرانى،1372: 86ا،84)بنا به آنچه بر کاشی ورودی امامزاده نوشته شده، نسب امامزاده به قرار زیر است: جناب ابویعلی زید بن ابوالقاسم علی بن ابوالحسن محمدبن ابومحمدیحیی شیخ العتره بن ابی الحسین محمدبن ابوجعفر احمدبن محمدالاکبر زُباره بن ابی عبدالله المفقود ابن ابی الحسن المکفوف بن الحسن الافطس بن علی الاصغر بن الامام علی ابن الحسین علیهماالسلام.
به نظر می رسد از جمله دلایل مهاجرت زید به اصفهان، تسلط حکومت شیعی آل بویه در اصفهان و به ویژه حضور وزیر ادب دوست و دانشمند پرور آنها یعنی صاحب بن عباد، وزیر موید الدوله و فخرالدوله بود. صاحب علاقه ای وافر به حشر و نشر با علما داشت و آنها را محترم می شمرد. از طرف دیگر، در این زمان اصفهان به یکی از قطب های علمی ایران مبدل شده بود چنان که فقط تعداد کتاب های کتابخانه صاحب، بالغ بر صد بار شتر بود(ابن مسکویه،1376 :278). همچنین در سال 383 ، در اصفهان دارالعلمی مشابه نظامیه بغداد دایر شد. که با کتابخانه بزرگی که داشت، وقف عالمان و دوستداران علم و دانش شده بود. وجود چنین جاذبه هایی در اصفهان، از جمله عوامل مهاجرت برای ابویعلی زید از خراسان به اصفهان بود. او که به گواهی مورخان از سرآمدان و عالمان عرصه نجوم و ادب بود، وی تا سال 447 هجری قمری در اصفهان ساکن بود و در همان سال نیز دار فانی را وداع گفت. پس از وفاتش، مقبره وی تحت عنوان مقبره امامزاده زید یا شاهزید، از جمله مقابر مورد احترام عامه مردم شد. در باب اینکه چرا ایشان در افواه عمومی به امامزاده شاه زید اشتهار یافته اند، وجوه مختلفی را می توان مطرح ساخت. واژه که در زبان پهلوی هم کاربرد داشته و به معنای پادشاه، سلطان و ... بوده است و نیز هر چیز بزرگ و مهم تر از نظایر خود را با پیشوند شاه همراه می کردند. برخی این عنوان را به امام رضا(ع) ( شاه خراسان) و یا امامزادگانی مانند احمد بن موسی (ع)(شاهچراغ) و شاه عبدالعظیم نیز داده اند. که بزرگی منزلت و شان آنها را می رساند. همچنین برخی معتقدند استعمال این واژه به سبب تفاوت گذاردن میان فرزندان با واسطه یا بلا واسطه ائمه بوده است. بدین ترتیب که فرزندان بلاواسطه را امامزاده و فرزندان با واسطه را شاهزاده ملقب می کردند (رفیع پور،37:1377). برخی نیز گفته اند علت این امر، انتساب امامزادگان به شهربانو مادر امام سجاد (ع) بوده است و بیان اینکه آنان نسب شاهی ایران را دارند (حاج سید جوادی و دیگران،447:1366). به نظر می رسد از آنجا که ابویعلی نیز فردی اهل فضل و کمالات علمی بود و از جمله فرزندان با واسطه امام سجاد (ع) به شمار می رفت، لقب شاه برای ایشان مصداق یافته است.
کارکرد اجتماعی امامزاده زید
پس از وفات ابویعلی زید، وی را در محله ای به نام تلواسکان دفن کردند و مقبره ایشان به امامزاده شاهزید اشتهار یافت. تلواسکان یکی از محله های قدیمی اصفهان است که در اصفهان قدیم در سمت جنوب شرق قرار داشت و در اصفهان کنونی، سمت شرق واقع شده است. حد شمالی آن از کوی شیخ یوسف و جنوب آن به محله خواجو می رسد. دکتر هنرفر قدمت این محله را به روزگار آل بویه رسانده است. با تعمق در باب سخن دکتر هنرفر و هم زمان شدن به وجود آمدن محله با وفات شاهزید، شاید بتوان این فرضیه را مطرح کرد که آبادی و تجمع مردم و شکل گیری این محله، پس از وفات ابویعلی زید و بواسطه حضور این امامزاده در این مکان بوده است. چنان که واژه تلواسه در لغت نامه ها به معنی اضطراب و ناآرامی و بی قراری و غم و اندوه آمده است (دهخدا،1385: 778 ). تلواسکان و یا در گویش اصفهانی تل واسکون (مهریار،1382: 263) به معنی محل بی قراری و غم و اندوه، یاد آور غم و اندوه مردم به واسطه فقدان این فرزند زاده فرهیخته ائمه اطهار بوده است. به نظر می رسد اگر چه مقبره امامزاده زید پیوسته پس از دوره آل بویه از احترام و اعتبار نزد مردم برخوردار بود اما با رسیدن به دوره صفویان و حمایت این حکومت از مظاهر و نمودهای شیعی و توجه خاص آنها به امامزاده ها، امامزاده زید نیز مورد توجه خاص سلاطین صفویه قرار گرفت. بدین ترتیب اعتبار و اهمیت این امامزاده دو چندان شد و از حالت مقبره-ای کوچک به امامزاده ای مطرح مبدل شد. از شواهد به نظر می رسد که این بنا در زمان سلطنت سلطان محمد خدابنده (پدر شاه عباس) ساخته شده است اما تزئینات کلی و کاشی کاری گنبد در دوران حکومت شاه سلیمان صفوی در سال ۱۰۹۷ هـ.ق که مرمت هایی در آن انجام گرفت، ساخته شده است. قسمت اول کتیبه ای که در مقبره کنده شده بود، با گذر زمان از میان رفته ولی قسمت آخر آن چنین است«بر آستانه مقدس منور شاه زید بن علی بن الحسین رقم صحیفی جویمری 994» (مهدوی،63:1345)که حکایت می کند درِ مزبور در زمان سلطنت محمد خدابنده صفوی ساخته شده است. در قسمت بالای سکوی راست سر در مقبره، لوح سنگی سیاه رنگی به شکل مثلث بلند، در ارتفاع 25 سانتیمتر از سطح سکو بر دیوار نصب شده که کتیبه آن به خط ثلث چنین است:« امام مفترض الطاعه امام رضا (ع) توفیق یافت به تعمیر این آستان منوره متبرکه شاه زید در زمان سلطنت اعظم و خاقان اکرم مالک رقاب الامم سلطان العرب و العجم شاه سلیمان الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان خلد الله ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین عدله و بره. این اقل عباد الله الملک المنان الجمیل الجلیل الوهاب خادم المعصومین میرزا طالب المشتهر بباغاتی معزالدین محمد فی تاریخ سنه سبع و تسعین بعد الالف من الهجرة النبویة و الصلوة و السلام علی محمد و آله اجمعین کتبه محمد حسن الامامی» (هنرفر،1350: 390،391). این کتیبه حکایت می کند که در سال 1090، در زمان شاه سلیمان صفوی شخصی به نام معزالدین محمد، مشهور به میرزا طالب باغاتی آستانه امامزاده شاه زید را تعمیر کرده است. خطاط این کتیبه ها، محسن امامی از کتیبه نگاران برجسته و مطرح دربار صفوی است. وی فرزند محمد رضا امامی اصفهانی (۳۰ـ ۱۶۲۹م/ ۳۹ ۱۰۳۸ه.ق) از خوشنویسان صاحبنام قرن یازدهم، معاصر شاه عباس اول و شاه سلیمان صفوی و از شاگردان علی رضا عباسی بوده است. محمدرضا عمری طولانی داشته است و به او «امام خطاطان» گفتهاند. وقتی علیرضا عباسی در سال ۱۰۰۱ هجری به خدمت شاه عباس درآمد و در زمره ندیمان مخصوص وی داخل شد، شاه عباس، محمد رضا امامی و جمعی دیگر از خوشنویسان مانند محمد صالح اصفهانی و عبدالباقی تبریزی را بدو سپرد تا زیر دست او خط ثلث را بیاموزند. بعدها محمدمحسن امامی فرزند محمد رضا نیز از خوشنویسان زبردست روزگار خود شد. از او نیز کتیبههای زیادی در بناهای تاریخی اصفهان در سده یازدهم و اوایل دوازدهم هجری به یادگار مانده است. محمدمحسن امامی اگرچه نستعلیق و نسخ را خوش مینوشت اما تخصص او در خط ثلث بوده است. کتیبههایی که از او بر جای مانده، بیشتر به خط ثلث نوشته شده است. او در عهد شاه سلیمان صفوی و ابتدای سلطنت شاه سلطان حسین زندگی میکرد (فضایلی،۱۳۶۲: ۳۵1 ، ۳۵0)علاوه بر استفاده از آثار خوشنویسان برجسته دربار صفویه در تزیین این بنا که نشان از اهمیت این مکان در نگاه دربار صفویه دارد. تزیینات دیگر این بنا نیز موید این امر است. چنان که گنبد کوچک این بقعه با کاشی های زیبا و ظریف با نقوش هندسی نیز به لحاظ طرح و نقشه، شباهت تمام به تزیینات کاشی کاری گنبد رفیعا (متوفی 1082)( بنای تاریخی تخت فولاد اصفهان) از علمای بزرگ عهد شاه سلیمان دارد. این بنا نیز (گنبد رفیعا) در دوره شاه سلیمان صفوی به اتمام رسیده است (هنرفر،1350: 631).
علی رغم اهمیت این بنا در دوره صفوی، در مورد وضعیت و کارکرد این بنا در این دوره، اطلاعات بسیار اندکی از خلال منابع این دوره به دست می آید. چنان که شاردن به وجود خانقاهی در این مکان که به اعتبار و ا فتخار این امامزاده برپا شده است، اشاره کرده است. اگرچه شاردن توضیح مشخصی در این باب نیاورده است اما با تعمق در سفرنامه وی و اطلاعات او در باب کارکرد خانقاه های دیگر این دوره، به احتمال در امامزاده زید نیز افراد بی بضاعت می توانستند بیتوته کنند و با استفاده از درآمد موقوفات و نذورات این امامزاده اطعام شوند ( شاردن،334:1349).
از دیگر کارکردهای این امامزاده، وجود قبرستان وسیعی در جوار آن بود. در واقع، در فرهنگ تشیع یکی از طرق اثبات ارادت خالصانه بزرگان و عامه مردم نسبت به ائمه اطهار (ع)، وصیت دفن اجسادشان در کنار قبور ائمه و فرزندان ایشان بود. بنا بر این رسم علما و بزرگانی که فوت می کردند بنا بر وصیتشان و یا به منظور بزرگداشت ایشان، در اطراف امامزاده ها و مکان های مقدس دفن می شدند. بنا به گفته تاورنیه، این مسئله در دوره صفویه به ویژه در میان بزرگان و ثروتمندان معمول بوده (تاورنیه،1383: 321). اطراف امامزاده شاه زید نیز قبر جمعی از بزرگان وجود دارد که برخی از آنان متعلق به دوره صفوی هستند و از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
بقعه چهل دختران: در نزدیکی بقعه شاهزید در وسط قبرستان قدیمی، ساختمان نیمه مخروبه ای بوده است که از عهد صفوی بر جای مانده بود. طاق آن در اثر گذشت زمان و عدم توجه خراب شده و گمان می رود اگر روزی خاک های آنجا را بیرون ببرند، اطلاعاتی به دست آید. شهرت چهل دختران ظاهراً بدان است که در زمان قدیم، قبور دختران سادات را از جهت احترام، از قبور مردان جدا قرار می-دادند (مهدوی ،1345 :61). چهل دختران در خارج از صحن و بارگاه امامزاده قرار داشت و ساختمان آن از خشت و گل بود. در سال-های اخیر آن جا را خراب کردند و جزو خانه ها شد.
شیخ خلیل الله: وی از علما و دانشمندان اواخر دوره صفوی، متوفی به سال 1110 است. قبر او در خارج از صحن و بارگاه امامزاده است و دارای سنگ نوشته ای شامل پنج سطر شعر است. این قبر بسیار بلند است. و بر آن چنین نوشته اند:
کان هنر معدن علم جمیل
مصدر خلّت و سحایب خلیل
تا کند از پاکی دانش بیان
شست به هفت آب دهن سلسبیل
رفته چو از دار فنا سوی خلد
توشه ره ساخته اجر جزیل
سلطنت کشور معنیش بود
کوفت در این دایره طبل رحیل
دل پی تاریخ وفاتش نوشت
آه کشد چرخ ز « موت خلیل»1110=6-1116
محمدرضا: خادم امامزاده متوفی به سال 1098 او بانی تعمیرات امامزاده در سال 1083 بود.
میرزا معزالدین محمد بن میرزا طالب باغاتی: در سال 1097 تعمیراتی در صحن و بارگاه و بقعه جناب شاه زید انجام داده و محتمل است که خود نیز در آن آستانه مبارکه به خاک رفته باشد.
علی فرزند ملا کرم از خدام آستانه مبارکه شاه زید، متوفی به سال1083هـ.ق
جمعی از سادات مختاری نایینی که عموماً سنگ قبرشان در کف امامزاده و دیوارهای آن جا نصب شده و نام و تاریخ فوت بسیاری از آن ها در اثر گذشت زمان غیر خوانا و فرسوده شده است.
از دیگر وجوه منحصر به فرد این امامزاده که می توان آن را یکی از وجوه آموزشی این بنا در طول تاریخ دانست، وجود نقاشی ها و تصویر پردازی واقعه کربلا و مظلومیت شیعه در طول تاریخ است که دور تا دور دیوارهای داخل از پایین تا زیر گنبد را فرا گرفته است. مجالس نقاشی ها از یکدیگر تفکیک نشده اند و مضمون آنها مجالسی همچون ظهر عاشورا، شبیه حضرت عباس کنار شط فرات، اعزام اسرای اهل بیت به شام، مجلس عیش یزید، ضامن آهو، سلطان قیس هندی، مادر وهب، پیکار علی اکبر (ع) با شارق بن شیث، جنگ قاسم بن حسن(ع) با پسران ازرق شامی. امام موسی بن جعفر در غل و زنجیر و گودال قتلگاه است. بدون اینکه ترنج یا محدوده ای هندسی برای عنوان مجلس ها و نام اشخاص در نظر بگیرند آن ها را در کنار افراد و رویدادها بر زمینه دیوار نوشته اند. در کنار برخی از تصاویر نیز متناسب با آن اشعاری نوشته شده است که سراینده آنان مشخص نشده است.
این نقاشی ها به نوبه خود یکی از موثرین راه های انتقال باورهای مذهبی به عامه مردم در ادوار مختلف بود. شاید بتوان نقاشی های امامزاده زید را ادامه فن پرده خوانی اواخر دوره صفویه و پیش درآمد نقاشی های سبک سقاخانه ای امروز دانست. در مورد قدمت این نقاشی ها برخی از محققان بر این عقیده اند که این دیوارنگاری ها که در آن، چرخه وقایع کربلا باز نمایی شده است، مربوط به سال 1097 هـ.ق یعنی زمان مرمت این بنا در روزگار شاه سلیمان است (گدار،1371: 2/166) ولی امروز با توجه به سبک نقاشی ها و جامه پیکرها و پیدا شدن تاریخ 1323 در آنها است. این عقیده مطرح شده که دیوارنگاری های، این امامزاده در نیمه دوم سده سیزدهم هجری اجرا شده است (فلور و دیگران، 1381: 81-80).
اهمیت و اعتبار بنای امامزاده شاه زید در دوره قاجاریه همچنان استمرار داشت. چنان که بنای گنبدخانه از آثار زمان فتحعلی شاه قاجار و مورخ به سال 1245 است. صحن، ایوان و حجرات در زمان ناصرالدین شاه قاجار و در خلال سال های 1297 تا 1301 احداث شده است.در این زمان، تزیینات نقاشی روی گچ در فضای گنبدخانه با تزیین آیینه کاری پوشانده شد. آثار این نقاشی ها در سال 1325 هـ.ش طی مرمت آیینه کاری ها آشکار گردید.
امروزه همچنان امامزاده شاه زید از اعتبار عمده ای نزد عامه مردم اصفهان برخوردار است. اگرچه در دوره معاصر، اسنادی دال بر وجود رقبه موقوفی برای امامزاده شاهزید به دست نیامده است اما از سال 1346ش، هیئت امنایی تشکیل شد تا به بازسازی امامزاده بپردازد (زاهدی، 1366: 92-94 و اداره اوقاف ناحیه 2 اصفهان (3) )
نتیجه:
نفوذ تشیع در ایران به طور تدریجی رخ داد. تا قرن نهم و تثبیت حکومت صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع، امامزادگان و قبور آنان مورد توجه نبود. در این دوره، برای ابراز ارادت و بیان تشیع حاکمان به ساخت بقعه و بنا بر روی قبور سادات و امامزادگان بیشتر توجه شد.دولت صفوی از آغاز تأسیس، با رسمی کردن تشیع در ایران آن را پشتوانه ای برای حمایت از خود قرار داد و با روشهای مختلف توسل و تمسک مذهبی کوشید خود را بیش از پیش مطرح کند و قلوب شیعیان را به صفویه جلب نماید. بنابراین، با مهم شمردن زیارت قبور ائمه اطهار (ع) در عراق عرب، توسعه و آبادانی این اماکن مقدس شیعی، در رأس برنامه های مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دولت صفوی قرار گرفت.
بررسی آثار هنری این سدهها حاکی از آن است که حاکمان این دورهها، به شیعه و پیشوایان آن محبت داشتهاند و نقاشیها، کتیبهها، معماری و تزئین مساجد و تزئین مقابر امام و امامزادگان شیعه، بیانگر این امر است. بسیاری از مورخان، عواملی همچون گرایش به اسلام، تشیع و تصوف حاکمان ایلخانی، تیموری و صفوی، نزدیک شدن عالمان و عارفان شیعی به دربار و گرایش عالمان دینی به عرفان را از مهم ترین عوامل شکلگیری هنر شیعی و عرفانی در این دورهها میدانند.
ساختمانهای مذهبی این دوره از گنبد، ایوان و طاق نما تا سر در ورودی و حتی مناره ها با کاشی آراسته شد. خطاطی و خوشنویسی روی کاشی نیز در آرایش بناهای مذهبی عمومیت یافت و بناهای متعددی با خطوط ثلث، نسخ، نستعلیق و خطوط دیگر تزیین شد.در این دوره، از یک سو با تغییر نقش اجتماعی تکایا، جایگاه این ابنیه، از فضایی فردی برای آرامش یا مکانی جهت آسایش و اطعام فقرا و دراویش، به فضایی عمومی با قواعد و آداب خاصی تبدیل شد؛ و از سوی دیگر، تحول جایگاه معنایی تکیه ها، نقشی نمادین به این بناها داد و باعث شد فضاهای مذهبی چندعملکردی با کاربردهای آموزشی، عبادی، مقابر آرامگاهی، اقامتی و حتی تفریحی، در قالب کالبدهای قدیمی خویش، با معانی تازه در کنار هم قرار گیرند. از جمله این بناها باید به مقبره امامزاده شاه زید اشاره کرد. این مقبره که متعلق به ابویعلی زید از نوادگان امام سجاد (ع) و از خاندان آل زباره است. ابویعلی زید در دوران حکمرانی آل بویه بر مرکز ایران به شهر اصفهان مهاجرت کرد. در این زمان، اصفهان تحت حمایت آل بویه و وزیر دانشمندش صاحب بن عباد، جایگاه کسب فضل و دانش و مامن علما و فرزانگان شده بود .ابویعلی پس از چندی در اصفهان دار فانی را وداع گفت و در حدود شرق اصفهان مدفون گردید. وجود این مقبره از زمان ایجاد آن ثمرات و کارکردهای ارزنده ای را به ویژه در زمینه اجتماعی به همراه داشته است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف- به نظر می رسد تشکیل محله تلواسگان و ایجاد آبادی در این ناحیه، مرهون وجود مدفن این نواده پیامبر (ص) است.
ب- اعتبار این بنا در دوره صفویه زمانی دو چندان شد که این مسئله مورد توجه سلاطین این دوره واقع شد. این سلاطین با انجام مرمت و تزیینات این مقبره، پایبندی خود را به مذهب تشیع و احترام به ائمه (ع) و فرزاندان ایشان را نشان دادند.
ج- به نظر می رسد اهمیت این امامزاده تنها به وجوه عبادی خلاصه نشده بلکه این امامزاده دارای تشکیلاتی برای اطعام فقرا و دستگیری از نیازمندان نیز بوده است.
د- وجود قبرستانی متعلق به سادات و بزرگان در جوار این امامزاده از دیگر کارکردهای این مقبره بوده است.
هـ- آثار خوشنویسی و به ویژه نقاشی این امامزاده با مضامین شیعی، نقش برجسته ای را در انتقال فرهنگ و باورهای مذهب تشیع از دوره صفویه تا عصر حاضر ایفاء کرده است.
پینوشتها:
1. استادیار گروه تاریخ دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان
2. دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
3. مصاحبه با آقایان هادی و عرب از کارکنان امور فرهنگی و امور خیریه اداره اوقاف ناحیه 2 اصفهان
- ابن طقطقی، صفی الدین محمد بن تاج الدین.(1418 ). الاصیلی فی انتساب الطالبین، تصحیح سید مهدی رجایی و سید محمود مرعشی، قم: نشر مکتبه آیت الله مرعشی.
- ابن فندق .(1410). لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، تصحیح سید مهدی رجایی و سید محمود مرعشی، قم: مکتبه آیت الله مرعشی.
- ابن مسکویه.(1376) . تجارب الامم، ترجمه علینقی منزوی، تهران: توس.
- شیخ طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن. (۱۴۱۷). الفهرست، نجف: الفقاهه.
- استیونس، راجر. (1371). سرزمین صوفی بزرگ، ترجمه ی فیروز اشراقی، اصفهان: آترپات.
- اشراقی ، فیروز. (1378). اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان: آترپات.
- افندی اصفهانی،عبدالله بن عیسی. (1401). ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ،ترجمه ی احمد حسینی و سید محمود مرعشی، قم: خیام.
- آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن.(1971). طبقات اعلام الشیعه، تصحیح علی نقی منزوی، بیروت: دارالکتاب العربیه.
- آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن.(1403 ). الذریعة الی تصانیف الشیعة ، تصحیح علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت.
- آل قیس، قیس. (1385 ). بحر الانساب الکبیر فی انساب العلویین، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- پاکباز،رویین.(1387). نقاشی ایران از دیرباز تا کنون،تهران: نشر زرین و سیمین،چاپ هفتم.
- تاورنیه،ژان باتیست.(1383). سفرنامه تاورنیه،ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران: نیلوفر.
- ثعالبی، عبدالملک بن محمد. (1403). یتیمة الدهر، بیروت: چاپ مفید محمد قمیحه.
- حاجی خلیفه ، مصطفی بن عبدالله.(1431). کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت: دارالفکر.
- حرز الدین، شیخ محمد.(1405). معارف الرجال فی تراجم العلما و ادبا، قم: مکتبة آیت الله مرعشی.
- خضری،احمد.(1384).تاریخ تشیع، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- دهخدا، علیاکبر. ( 1385). لغت نامه، به کوشش سیدجعفر شهیدی و محمد معین ، تهران: دانشگاه تهران.
- ذکاوتی قراگزلو، علیرضا.(1364). بدیع الزمان همدانی و مقامات نویسی، تهران: اطلاعات.
- سبکی ، عبدالوهاب بن علی.(1383-1388). طبقات الشافعیة الکبری،قاهره: چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی.
- شاردن، ژان.(1345).سیاحتنامه، ترجمه محمد عباسی، تهران: امیر کبیر.
- فخر رازی، محمد بن عمر. ( 1409). الشجره مبارکة فی الانساب الطالبیه، تصحیح مهدی رجایی، قم: مکتبه آیت الله مرعشی.
- فضایلی، حبیبالله.(1362). اطلس خط، اصفهان:مشعل ،چاپ دوم.
- فلور،ویلم و دیگران.( 1381). نقاشی و نقاشان دوره قاجار، ترجمه یعقوب آژند، تهران: ایل شاهسون بغدادی.
- قمی، عباس.(1363). هدیة الاحباب، تهران: امیرکبیر.
- الکک، فیکتور.(1971). بدیعات الزمان ، بیروت.
- گدار، آندره.(1375). آثار ایران، ابوالحسن سروقدمقدم، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ سوم.
- محدث، جلال الدین.(1358). تعلیقات نقض، تهران: انجمن آثار ملی.
- مهدوی، مصلح الدین.(1345). تاریخچه محلّه خواجو، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
- مهدوی، مصلح الدین.(1348). تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان: ثقفی.
- مهریار،محمد. (1382). فرهنگ جامع اصفهان، اصفهان: فرهنگ مردم.
- میرزایی مهر، علی اصغر.(1386). نقاشی های بقاع متبرکه در ایران، تهران: فرهنگستان هنر.
- نجاشی، ابوالعباس احمد .(1397ق ). فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، مکتبه الداوری.
تصاویر با مراجعه حضوری از بقعه امامزاده شاه زید تهیه شده است.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}