نرمش قهرمانانه؛ استراتژیک؟ یا راهبرد؟!
از آنجایی که راهبرد و استراتژیک تفاوت ماهوی باهم دارند، راهبرد سیاستهای کلان با افقهای بلندمدّت و مبنایی و اصولی، اساسی و زیرساختیدر عرصههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی را گویند. امّا استراتژیک؛ سیاستهای
نویسنده: حجت الاسلام علی کاظم بهرام
از آنجایی که راهبرد و استراتژیک تفاوت ماهوی باهم دارند، راهبرد سیاستهای کلان با افقهای بلندمدّت و مبنایی و اصولی، اساسی و زیرساختیدر عرصههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی را گویند. امّا استراتژیک؛ سیاستهای کوتاه مدّت، انعطاف پذیر، مقطعی در شیوه پیشبرد راهکارها در رسیدن به اهداف کلان را در عرصههای باز هم سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و نظامی را گویند.
با این دو تعریف از راهبرد و استراتژیک، نرمش قهرمانانه مورد تأکید سکاندار انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای(مدّ ظلّه العالی) می تواند یکی از مقوله های استراتژیک باشد، نه راهبرد.
ضرورت پرداختن به مصداق نمایی نرمش قهرمانانه برای استراتژیک جهت رفع و دفع شبهاتی است که متأسفانه در این چند روز أخیر بعضی از سیاسیّون آگاهانه یا از روی بی اطلاعی این شیوه و استراتژیک و تاکتیک را بهانه کردند و حتی بعضی از راهبردهای اساسی مبنایی و اصولی انقلاب اسلامی را مورد هجمه و تخطئه و مصادره قرار داده اند.
به عنوان نمونه: راهبرد اساسی نفی استکبار و با این اقدام شیوه استراتژیکی آن را اشتباهاً از مصادیق نرمش قهرمانانه قرار داده اند. نفی و مبارزه با خوی استکباری (مرگ بر آمریکا و اسرائیل) یک راهبرد اساسی است که تا استکبار، استکبار است و اقدام به استعمار در جهان و مناطق مختلف به ویژه غرب آسیا (خاورمیانه) را دارد، مبارزه با آن ضروری و یکی از اصول اساسی اسلام ناب بوده و می باشد.
بیان استراتژیک نرمش قهرمانانه در دیدار مخاطبین هم موضوعیت ویژه و خاصّی دارد!!
اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، این استراتژیک و تاکتیک را در دیدار پاسداران بیان داشتند و نه در دیدار قشری دیگر؛ خود حکایت از پیام انقلابی و رسالت ذاتی نظام میباشد. چرا که سالها پیش در دیدار قشر دیگری که دیپلماسی فعال مأموریت ذاتی آنها بود بیان شده بود، امّا متأسفانه به فراموشی سپرده شد، یا بر اساس دنیای پرحیله و کلک به کار گرفته نشد و حتی یا کمتر به کار گرفته شد، موجبات اهمّیّت آن در این مقطع که تحوّلات برق آسا در غرب آسیا (خاورمیانه) برجسته تر شده را میرساند.
دیپلماسی، هنر مذاکره است. امّا نه به معنای فراموشی خصومت مستمرّ دشمن. گفتگوی تمدّنها که یک استراتژیک بود، از طرف دشمن کینه توز مورد استقبال و خوشایند زایدالوصفی قرار گرفت. امّا شیوه و تاکتیک زیرکانهای از طرف دشمن و غفلت بعضیها ثمرهای جز قراردادن ملت و کشور ما در محور شرارت را نداشت.
آنجا کشتی گیر رقیب از غفلت و خوشحالی طراح گفتگوی تمدّنها استفاده و ضربه کاری خود را وارد کرد. چرا؟! چون آن استراتژیک (گفتگوی تمدّنها) جای راهبرد بهکارگیری شده و به بهانه تلقی راهبردی از آن خیلی از اصول و مبانی نظام اسلامی را در برابر اصول و مبانی نظام لیبرالیستی توسط مسؤولان سیاسی وقت نظام به سُخره گرفته شد، تا جایی که که تا آنجا پیش رفتند که برای ضربه زدن به نظام اسلامی، دشمن هیچ هزینهای نمیکرد و با گفتگوی پلورالیزم دینی و تسامح و تساهل چنان به نظام اسلامی و مکتب شیعه و اندیشههای ناب و متقن اهل بیت علیهم السلام توسط نشریات کشور با بودجه سالانه خود کشور هجمه میشد که حتی تعبیر پایگاههای دشمن نامگذاری شدند!
امروز هم عدّه ای با حرص و ولع و به بهانه نرمش قهرمانانه دنبال همان شیوه هستند. صلح حدیبیّه و صلح امام حسن علیه السلام استراتژیکی بودند که در استراتژیک اوّل پس از انعقاد آن سوره فتح بر پیامبر نازل شد و ثمره آن کنار آمدن با شرک نشد. بلکه اضمحلال شرک را به دنبال داشت.
پس اضمحلال شرک در جهان یک راهبرد بود از طرف پیامبر اسلام و صلح حدیبیّه هم همان نرمش قهرمانانه است. در صلح امام حسن علیه السلام نیز هدف نهایی افشای استکبار و ارتقاء بصیرت مردم نسبت به شناخت درست از دشمن (بنی امیّه) بوده است. مواد مندرج در صلح نامه که توسط بنی امیه رعایت نشد با اینکه متعهد به انجام آن شده بودند؛ ده سال بعد موجبات همراهی مردم و مسلمین با امام حسین علیه السلام و قیام همه مسلمانان، چه محبّین اهل بیت علیهم السلام ، و چه طرفداران خلفای راشدین را فراهم کرده بود. گرچه خواص طرفدار حق، به موقع لبیک گوی امام حسین علیه السلام نشدند، با اینکه ماهیّت بنی امیه برای تمام مردم روشن شده بود و خروارها دعوتنامه و پیماننامه برای امام حسین علیه السلام از اقصی نقاط جهان اسلام ارسال شده بود؛ امّا امام حسین علیه السلام با این استراتژیک توانست به راهبرد اساسی دست یابد و زمینه قیام و به حاکمیت رساندن اسلام ناب را فراهم کند که فراهم هم شد. یعنی نجات و گسترش اسلام (یا با خون، یا با حاکمیت دین).
در این مقاله در صدد بودیم که نرمش قهرمانانه را به عنوان یک استراتژیک و تاکتیک برای رسیدن به اهداف بلندمدّت و راهبرد اساسی در سیاست خارجی که مبتنی بر عزّت، حکمت، و مصلحت می باشد تبیین کنیم، تا غربگراهای داخلی انحراف ایجاد نکنند و به بهانه این استراتژیک راهبردهای اساسی ملت انقلابی را مصادره و تخطئه ننمایند. بلکه با درک صحیح از ماهیّت طرف مقابل و فهم درست هدف گذاری مانند یک کشتی گیر فنّی، به دلیل فنّی بودنش نرمش نشان دهد تا رقیب را از به پیروزی رساندن باز داشته و خود پیروز کشتی گردد و از طرفی هم این کشتی گیر فراموش نکند که حریفش کیست و هدف اصلی او چیست؟
با این دو تعریف از راهبرد و استراتژیک، نرمش قهرمانانه مورد تأکید سکاندار انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای(مدّ ظلّه العالی) می تواند یکی از مقوله های استراتژیک باشد، نه راهبرد.
ضرورت پرداختن به مصداق نمایی نرمش قهرمانانه برای استراتژیک جهت رفع و دفع شبهاتی است که متأسفانه در این چند روز أخیر بعضی از سیاسیّون آگاهانه یا از روی بی اطلاعی این شیوه و استراتژیک و تاکتیک را بهانه کردند و حتی بعضی از راهبردهای اساسی مبنایی و اصولی انقلاب اسلامی را مورد هجمه و تخطئه و مصادره قرار داده اند.
به عنوان نمونه: راهبرد اساسی نفی استکبار و با این اقدام شیوه استراتژیکی آن را اشتباهاً از مصادیق نرمش قهرمانانه قرار داده اند. نفی و مبارزه با خوی استکباری (مرگ بر آمریکا و اسرائیل) یک راهبرد اساسی است که تا استکبار، استکبار است و اقدام به استعمار در جهان و مناطق مختلف به ویژه غرب آسیا (خاورمیانه) را دارد، مبارزه با آن ضروری و یکی از اصول اساسی اسلام ناب بوده و می باشد.
بیان استراتژیک نرمش قهرمانانه در دیدار مخاطبین هم موضوعیت ویژه و خاصّی دارد!!
اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، این استراتژیک و تاکتیک را در دیدار پاسداران بیان داشتند و نه در دیدار قشری دیگر؛ خود حکایت از پیام انقلابی و رسالت ذاتی نظام میباشد. چرا که سالها پیش در دیدار قشر دیگری که دیپلماسی فعال مأموریت ذاتی آنها بود بیان شده بود، امّا متأسفانه به فراموشی سپرده شد، یا بر اساس دنیای پرحیله و کلک به کار گرفته نشد و حتی یا کمتر به کار گرفته شد، موجبات اهمّیّت آن در این مقطع که تحوّلات برق آسا در غرب آسیا (خاورمیانه) برجسته تر شده را میرساند.
دیپلماسی، هنر مذاکره است. امّا نه به معنای فراموشی خصومت مستمرّ دشمن. گفتگوی تمدّنها که یک استراتژیک بود، از طرف دشمن کینه توز مورد استقبال و خوشایند زایدالوصفی قرار گرفت. امّا شیوه و تاکتیک زیرکانهای از طرف دشمن و غفلت بعضیها ثمرهای جز قراردادن ملت و کشور ما در محور شرارت را نداشت.
آنجا کشتی گیر رقیب از غفلت و خوشحالی طراح گفتگوی تمدّنها استفاده و ضربه کاری خود را وارد کرد. چرا؟! چون آن استراتژیک (گفتگوی تمدّنها) جای راهبرد بهکارگیری شده و به بهانه تلقی راهبردی از آن خیلی از اصول و مبانی نظام اسلامی را در برابر اصول و مبانی نظام لیبرالیستی توسط مسؤولان سیاسی وقت نظام به سُخره گرفته شد، تا جایی که که تا آنجا پیش رفتند که برای ضربه زدن به نظام اسلامی، دشمن هیچ هزینهای نمیکرد و با گفتگوی پلورالیزم دینی و تسامح و تساهل چنان به نظام اسلامی و مکتب شیعه و اندیشههای ناب و متقن اهل بیت علیهم السلام توسط نشریات کشور با بودجه سالانه خود کشور هجمه میشد که حتی تعبیر پایگاههای دشمن نامگذاری شدند!
امروز هم عدّه ای با حرص و ولع و به بهانه نرمش قهرمانانه دنبال همان شیوه هستند. صلح حدیبیّه و صلح امام حسن علیه السلام استراتژیکی بودند که در استراتژیک اوّل پس از انعقاد آن سوره فتح بر پیامبر نازل شد و ثمره آن کنار آمدن با شرک نشد. بلکه اضمحلال شرک را به دنبال داشت.
پس اضمحلال شرک در جهان یک راهبرد بود از طرف پیامبر اسلام و صلح حدیبیّه هم همان نرمش قهرمانانه است. در صلح امام حسن علیه السلام نیز هدف نهایی افشای استکبار و ارتقاء بصیرت مردم نسبت به شناخت درست از دشمن (بنی امیّه) بوده است. مواد مندرج در صلح نامه که توسط بنی امیه رعایت نشد با اینکه متعهد به انجام آن شده بودند؛ ده سال بعد موجبات همراهی مردم و مسلمین با امام حسین علیه السلام و قیام همه مسلمانان، چه محبّین اهل بیت علیهم السلام ، و چه طرفداران خلفای راشدین را فراهم کرده بود. گرچه خواص طرفدار حق، به موقع لبیک گوی امام حسین علیه السلام نشدند، با اینکه ماهیّت بنی امیه برای تمام مردم روشن شده بود و خروارها دعوتنامه و پیماننامه برای امام حسین علیه السلام از اقصی نقاط جهان اسلام ارسال شده بود؛ امّا امام حسین علیه السلام با این استراتژیک توانست به راهبرد اساسی دست یابد و زمینه قیام و به حاکمیت رساندن اسلام ناب را فراهم کند که فراهم هم شد. یعنی نجات و گسترش اسلام (یا با خون، یا با حاکمیت دین).
در این مقاله در صدد بودیم که نرمش قهرمانانه را به عنوان یک استراتژیک و تاکتیک برای رسیدن به اهداف بلندمدّت و راهبرد اساسی در سیاست خارجی که مبتنی بر عزّت، حکمت، و مصلحت می باشد تبیین کنیم، تا غربگراهای داخلی انحراف ایجاد نکنند و به بهانه این استراتژیک راهبردهای اساسی ملت انقلابی را مصادره و تخطئه ننمایند. بلکه با درک صحیح از ماهیّت طرف مقابل و فهم درست هدف گذاری مانند یک کشتی گیر فنّی، به دلیل فنّی بودنش نرمش نشان دهد تا رقیب را از به پیروزی رساندن باز داشته و خود پیروز کشتی گردد و از طرفی هم این کشتی گیر فراموش نکند که حریفش کیست و هدف اصلی او چیست؟
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}