فیزیوکرات ها
مترجم: کریم سنجابی
آنچه در اواسط سده ی هیجدهم، بنابر نامگذاری یک قرن و نیم پیش آنتوان دومون کره تین (1) «اقتصاد سیاسی» نامیده می شد، با آنچه ما امروز از این عنوان درک می کنیم مطابقت نداشت و هنوز علم خاصی را تشکیل نمی داد. برای حصول اطمینان از این مطلب کافی است به دایرةالمعارف مشهور فرانسه مراجعه کنیم و مقاله ای را بخوانیم که بسال 1775 تحت همین عنوان چاپ و به امضای شهره مردی چون ژان ژاک روسو است. در این مقاله تقریباً آنچه از این عنوان انتظار داریم نمی یابیم. در آن زمان اقتصاد از سیاست جدایی نداشت و بنابراین بیهوده نبود که آن را با صفت «سیاسی» مشخص می ساختند، صفتی که امروزه به نظر ما در غیر موضع خود قرار دارد و با ترجیح دادن عناوینی مانند «علم اقتصاد» و «اقتصاد اجتماعی» در پی حذف آن هستیم.
ولی اگر این علم در آن زمان جزئی از فن مملکتداری بشمار می آمد، بطور اخص مربوط به آن قسمت از وظایف حکومت بود که با امور معاشی ملت ارتباط داشت و هدفش فراهم آوردن آبادانی و رفاه مادی و یا به قول هانری چهارم مرغ بریان در سفره ی مردم بود. از طرف دیگر چنانکه خواهیم دید، بعدها آدام اسمیت نیز موضوع این علم را «توانگر ساختن ملت و دولت» معرفی می کند.
ولی نسخه ها و اندرزها که برای رسیدن به این هدف عرضه می شد بس متنوع و مبهم بود. بعضی ها که «مرکانتیلیست(2)» و یا اصحاب مکتب سوداگری نامیده می شدند، تعلمیشان بر این اساس بود که برای ثروتمند کردن دولت، درست نظیر آنچه در مورد افراد لازم است، باید هر چه بیشتر طلا و نقره تدارک شود. دولت هایی به نظر آنها خوشبخت شمرده می شدند که یا مانند اسپانیا به کشف پرو توفیق یافته بودند و یا مانند هلند قادر بودند، به این ترتیب تجارت خارجی در نظر آنها مانند معدن واقعی و پایان ناپذیر جلوه می کرد. برخی دیگر که هنوز در آن روزگار سوسیالیست نامیده نمی شدند از همان ایام تعلیم می دادند که جز از طریق رعایت مساوات بیشتر در تقسیم ثروت های موجود و الغاء و یا تجدید مالکیت خصوصی و نیز از راه ایجاد اجتماعی نوین بوسیله ی «قرارداد اجتماعی» تازه و یا تحقق بخشیدن به نوعی مدینه ی فاضله ی خیالی، ملت بر خوشبختی دست نخواهد یافت.
آنگاه مردی به میدان گام نهاد که حرفه اش طبابت بود، ولی در آستانه ی پیری با روی آوردن به مطالعه ی آنچه امروز اقتصاد روستایی می نامیم، یعنی زمین و محصولات زمین که مایه ی حیات آدمیانند، (3) اعلام داشت که هیچ موضوعی برای کشف و ابداع وجود ندارد؛ زیرا تمامی روابط بین افراد تابع قوانین است، قوانینی قابل تحسین که هر کس یک بار چشم بگشاید بدیهی بودن آنها را درمی یابد، قوانینی که هیچ فرد برخوردار از خرد نمی تواند حاکمیت آنها را منکر شود، همچنان که در مورد قوانین هندسه چنین انکاری جایز نیست. کافی است آنها را منکر شود، همچنان که در مورد قوانین هندسه چنین انکاری جایز نیست. کافی است آنها را درک کنیم تا از آنها تبعیت نماییم. مسلماً آنجا که دوپن دونمور (4) می گوید: «این مکتبی بسیار جدید است» به راه اغراق نرفته است. لیکن این گفته کافی نیست، زیرا آنچه بوجود آمده بود تنها یک مکتب نبود، بلکه علم جدید بود: علم اقتصاد. (5)
در اینجا دیگر عصر طلایه داران به پایان می رسد و دوران بنیانگذاران با نام کنه و پیروانش آغاز می گردد. حق ناشناسی اقتصاددانان فرانسوی، با آنکه خود مستقیماً وارث فیزیوکراتها بودند، سبب شد که عنوان «بنیانگذار» سالیانی عاطل بماند و سرانجام به آدام اسمیت نسبت داده شود، ولی این لقب بعداً بوسیله ی اقتصادشناسان خارجی به فیزیوکراتها برگردانیده شده و بی شک بطور نهایی و قطعی برای آنان همچنان باقی خواهد ماند. در این باب حتی می توان گفت که در میان علوم مختلف، کمتر علمی وجود دارد که نسبت و تاریخ ولادت آنان تا این حد به طور روشن مشخص باشد. فیزیوکراتها اولین کسانی بودند که از علوم اجتماعی به معنای کامل کلمه تصویر جامعی در ذهن داشتند؛ یعنی آنها ثابت کرده اند که امور اجتماعی بوسیله ی روابط ضروری به یکدیگر پیوسته است و افراد و حکومت های کاری جز این ندارند که آن ضرورت ها را درک کنند و مشی خود را با آن منطبق سازند. اکنون بگویند که: دریافت فیزیوکراتها از قوانین اقتصادی به صورت مشیت الهی فاقد جنبه ی علمی بوده، که: آنان به گمان خود در طبیعت روابطی مشاهده کرده اند که فی الواقع جز در ذهنشان وجود نداشته، که: آدام اسمیت چه از نظر هنر مشاهده و چه از لحاظ شایستگی در تشریح مسائل و چه از جهت سهمش در تشکیل قطعی علم برتر از آنها بوده است. اما این همه، مانع از آن نخواهد بود که راه را نخست فیزیوکراتها گشوده باشند، راهی که بر آن خود آدام اسمیت و تا یک قرن بعد از او اقتصاددانان دیگر طی طریق کرده اند. از طرق دیگر این را نیز می دانیم چنانکه دکتر کنه سه سال قبل از چاپ کتاب اسمیت جهان را بدرود نگفته بود، آدام اسمیت همچنان که خود گفته است کتابش را به سوی وی تقدیم می داشت.
نکته ی دیگر آنکه فیزیوکراتها اولین دانشمندانی بودند که مکتب علم اقتصاد را به معنی واقعی کلمه بنیان نهادند، و این امری تقریباً استثنایی و واقعاً رقت آور است که می بینیم افراد این گروه کوچک با عنوانی مشترک و به صورت ناشناس وارد تاریخ شده و در این عنوان تقریباً نام و شخصیت فردی خود را از دست داده اند. آری اتحاد و همبستگی آنها در عقیده ی مشترک چنین بود. (6)
آثار فیزیوکراتها در طی بیست سال از 1756 تا 1778 انتشار یافته است. (7) هیچیک از آنان به استثنای تورگو دارای قریحه ی واقعی نویسندگی نبود و هیچیک از آنها حتی تورگو هم بهره ای از ذوق نداشت، آنهم در عصری که فرانسه سرشار از این موهبت بود. آنها مردمانی موقر و رسمی و متعصب بودند و با دم زدن دائم از «بدیهی» چنانکه گوئی امانتدار حقیقت ابدی هستند، خسته کننده و کسالت آور می نمودند و بدینسان وسیله ی خوبی به دست استهزاءکنندگان می دادند که در رأس آنها ولتر قرار داشت. (8) معذلک آنان نزد همه ی کسانی که از متشخصان عصر بشمار می رفتند، در بین رجال سیاسی و سفراء، از نفوذ و اعتبار قابل ملاحظه ای برخوردار بودند و حتی گروهی مستمع در میان سلاطین داشتند که حکمران ناحیه ی مرزی باد- همانکه کوشید اسلوبشان را در امارت خود عملی سازد- و گراندوک لئوپولد فرمانروای تسکان و ژزوف دوم امپراطور اتریس و کاترین کبیر ملکه ی روسیه و استانیسلاس پادشاه لهستان و گوستاو سوم پادشاه سوئد از آن جمله بودند و بالاخره، آنچه بیشتر خلاف انتظار است، آنکه زنان زیبای دربار ورسای به سخنان آنان توجه بسیار مبذول می داشتند. خلاصه و در یک کلام، آنها در روزگار خود «باب روز» بودند، بسی بیش از آنچه اقتصاددانان امروز هستند. هر چند این به نظر ما عجیب می نماید، با این حال دلایل مختلفی برای توضیح آن می توان یافت. شاید جامعه ی اشرافی لطیف طبع و بی بند و بار آن زمان در اقتصاد روستایی فیزیوکراتها همان لطف و گیرایی نقوش قالی های کاخ تریانون و مناظر روستایی نقاشی های واتو (9) را می دید. شاید در دورانی که جامعه ی مذکور احساس می کرد نظام اجتماعی و سیاسی در زیر پایش به لرزه درآمده، در اندیشه ی «نظامی طبیعی و تزلزل ناپذیر» برای خود تسلای خاطر می جست و شاید هم برعکس، دلبستگی اش بدان سبب بود که در ندای این «اصحاب فرقه» (10)، چنانکه در آن روزگار نامیده می شدند، مثلاً در سر لوحه ای که دکتر کنه برای جدول اقتصادی خود انتخاب کرده بودند: «دهقانان فقیر، کشور فقیر! کشور فقیر، شاه فقیر» وزش نسیم تازه ای احساس می کرد که هنوز تهدیدکننده نبود ولی می توانست طلیعه ی طوفان سهمناکی باشد که در حال فرا رسیدن بود.
پی نوشت ها :
1- آنتوان دومون کره تین (Antoin de Montchrétien) نویسنده و اقتصادشناس فرانسوی متولد 1575 و مقتول در 1621 که رساله ای تحت عنوان «اقتصاد سیاسی» (Economie politique) به رشته ی تحریر درآورده است. (مترجم)
2- مرکانتیلیست ها (Les Mercantilistes) که از آنها به عنوان اصحاب مکتب سوداگری نام برده ایم نحله ای از اقتصاددانان قرن 15 تا 18 میلادی بودند که اساس ثروت و قدرت هر کشور را پول طلا و نقره می دانستند. در این کتاب بحثی از آنان نیست، زیرا مؤلف عقاید آنها را فاقد جنبه ی علمی دانسته است. (مترجم)
3- اولین مقالات اقتصادی کنه در همان دایرةالمعارف بزرگ فرانسه که روسو مقالاتش را در آن می نوشت درباره ی «غلات» و راجع به «کشاورزان» است.
4- Dupont de Nemours
5- پروفسور هکتوردنی (Hector Denis) درباره ی مکتب فیزیوکراسی می گوید: «نواقص آن را به سهولت دریافته اند، ولی عظمت بی نظیر آن تقریباً هرگز شناخته نشده است».
6- «توصیف اقتصاددانان واقعی آسان است... آنها مرشدی می شناسند به نام دکتر کنه و مکتبی دارند که همان فلسفه ی کشاورزی و تجزیه و تحلیل اقتصادی است که در کتاب های کلاسیک آنها دیده می شود و نامش فیزوکراسی است و نیز نسخه ای دارند به نام جدول اقتصادی و مقادیری اصطلاحات فنی، درست همانند فضلای سابق چین». این توصیف را که کششی از خود فیزیوکراتها بنام آبه بودو (Abbé Baudeau) از آنان می کند و در گاهنامه ی (Éphémérides, avril 1776) خود بدست داده است اگرچه از هرگونه شائبه ی نیش و کنایه عاری است، معهذا جنبه های تعبدی مکتب فیزیوکراتها و آنچه را در آن مکتب تا حدی «شیوه ی چینی» داشته است به خوبی روشن می سازد.
7- دکتر کنه Quesnay (1774-1694) طبیب لوئی چهاردهم و مادام پمپادور، رهبر اصلی فیزیوکراتها بشمار می رود و این تنها به اعتبار تقدم زمانی نیست، بلکه از آن جهت نیز هست که سایرین او را رهبر مسلم خود می شناختند. وی پیش از آنکه به مسائل مربوط به اقتصاد کشاورزی بپردازد کتب متعددی در طب انتشار داده بود که «آزمایش حسی در اقتصاد حیوانی» (Essai physique sur L’économie animale) از شمار مهمترین آنها بود. او نظریات اقتصادیش را ابتدا در دایرةالمعارف بزرگ فرانسه طی مقالاتی درباره ی «دهقانان» و «غلات» (1757-1756) منتشر ساخت و آنگاه در ضمن کتاب معروفش به نام «جدول اقتصادی» (Tableau Économique) که به سال 1758 در 64 سالگی انتشار داد به طرح آنها پرداخت و سرانجام در 1760 کتاب «اصول کلی حکومت اقتصادی در یک کشور کشاورزی».
(Maximes générales du gouvernement économique d' un royaume agricole)
را منتشر کرد که شرح و تکمیل کتاب قبلی است.
اوکم نوشته، ولی همچون سقراط از طریق نفوذ در پیروان خود شخصیتش بسیار مؤثر واقع شده است. بهترین طبع آثار کنه همان است که توسط اونکن (Oncken) استاد دانشگاه برن تحت عنوان: «آثار اقتصادی و فلسفی ف. کنه»
(Ouvres économiques et philosophiques de F. Quesnay, Paris, Francfort 1888)
به چاپ رسیده است. معهذا آنچه ما از کنه و سایر بنیانگذاران نقل می کنیم از مأخذ «مجموعه ی اقتصادشناسان بزرگ» (, Collection des Principaux Économistes) است که بوسیله ی در (Daire) به چاپ رسیده است.
مارگی دومیر ابو پدر خطیب برزگ انقلاب فرانسه که در تندی و سرکشی کم از پسر نبود در همان تاریخ 1756 کتاب «دوست انسان ها» (L’ami des hommes) را انتشار داد. ولی این کتاب که بسیار درخشید به معنی اخص کلمه جزء مجموعه ی آثار فیزیوکراتها بشمار نمی آمد، زیرا مؤلف در آن تاریخ از وجود این مکتب آگاه نبوده است. برعکس در کتاب «نظریه ی مالیات» (La Théorie de l’ impôt) سال 1760 و نیز در کتاب «فلسفه ی کشاورزی» (La philosophie Rurale)» سال 1763 از آن مکتب الهام گرفته است.
مرسیه دولاریویر (Mercier de la Rivière) عضو پارلمان، به سال 1767 «نظام طبیعی و اساسی جوامع سیاسی» (l’ordre naturel et éssential des sociétés politiques) را منتشر کرد اثری که دوپون دونمور آن را «تألیف شریف» نامیده است که اگر چنین عنوانی را توجیه نکند، لااقل می توان گفت مجموعه ی کاملی از معتقدات مکتب فیزیوکراسی است.
دوپون که به اعتبار زادگاهش به دونمور معروف است تقریباً در همان اوان (1761) در حالی که بیش از 24 سال نداشت کتابی انتشار داد به نام «فیزیوکراسی یا قانون اساسی مفیدترین حکومت برای نوع بشر». چنانکه می دانیم فیزیوکراسی به معنی «حکومت طبیعت» است و به این ترتیب مشاهده می شود که مکتب مزبور نام خود را به دوپون مدیون است، ولی این نام موفقیتی کسب نکرد و کمی بعد مهجور ماند و به جای آن عنوان «اقتصادشناسان» متداول گشت. بنابراین کنه و پیروان او نخستین کسانی بودند که به اقتصاددانان یا اقتصادشناس (Economiste) معروف شدند و تنها دیرزمانی بعد بود که این عنوان به صورت اسم عام درآمد و به همین جهت چون دیگر برای توصیف مکتب خاصی مناسب نبود، اسم فیزیوکرات به مکتب مزبور داده شد.
دوپون شاگرد پرشور کنه مبلغ مکتب فیزیوکراسی بود، بی آنکه با ابتکارات خود چیزی بر آن بیفزاید. بعلاوه حوادث بزرگ سیاسی که او نیز فعالانه در آن شرکت جست از همان آغاز وی را از فعالیت های علمی بر کنار می داشت. او آخرین بازمانده ی فیزیوکراتها و تنها فردی از پیروان آن مکتب بود که انقلاب فرانسه را درک کرد و حتی نقش مهمی در آن ایفاء نمود.
ابتدا به عضویت مجلس ملی تیرزاتا (tiers État) انتخاب شد و بعد به ریاست مجلس مؤسسان و سپس در دوران هیئت مدیره به ریاست «شورای شیوخ» برگزیده شد و حتی دوران امپراطوری را نیز درک کرد و نیز علم اقتصاد برای اولین بار با شخص او به انستیتو (Institut) مؤسسه ی بزرگ علمی فرانسه وارد شد.
لوترون (Le Trosne) دادستان دادگاه جنائی اورلئان در سال 1776 کتابی تحت عنوان «مصالح اجتماعی، ارتباط آن با ارزش، پول و صنعت و تجارت»
(De I’ intérêt social, par rapport à la valeur, à la circulation à l’ industrie et au commerce)
انتشار داد که شاید به جهت محصور بودن به مسائل اقتصادی بهترین و یا لااقل اقتصادی ترین اثر مکتب فیزیوکراتها بوده باشد.
و نیز لازم است نام آبه بودو را اضافه نمائیم که 84 رساله (!) مخصوصاً درباره ی تجارت غلات نوشت؛ ولی تألیف عمده ی او «مدخلی بر فلسفه ی اقتصادی» (L’ Introduction à la philosophie économique-1771) است. در اینجا باید از کشیشی دیگر به نام آبه ربو (Raubaud) و امیر ناحیه ی مرزی باد (Bade) یاد کنیم که مؤلف کتاب «ملخص اصول علم اقتصاد» (1771) است و این امتیاز را داشت که نه تنها نویسنده بلکه امیر و حکمران نیز بود و با آزمایش عقاید فیزیوکراتها در چند روستای امارت کوچک خود به تفریح خاطر می پرداخت.
تا اینجا هنوز از معروفترین فرد مکتب چه از لحاظ شایستگی و چه از نظر علو مقام یعنی از تورگو Turgot (1781-1726) نامی به میان نیاورده ایم. علت اینست که هر چند معمولاً او را به مکتب فیزیوکراسی منسوب می دارند و چنین نسبتی نیز به ملاحظه ی اشتراک در نظریات اساسی به حد کافی موجه است، با وجود این، چنانکه خواهیم دید، از بسیاری جهات از آنها جدا و به آدام اسمیت نزدیکتر است. بعلاوه او قبل از فیزیوکراتها به نوشتن مسائل اقتصادی پرداخته و یادداشت هایش درباره ی «پول کاغذی» مربوط به سال 1748 است، زمانی که وی بیش از 22 سال نداشت، ولی مهمترین تصنیف او «تفکراتی درباره ی تشکیل و توزیع ثروتها» (Réflexions sur la formation et la distribution des richesses) مربوط به سال 1766 است. او که مدت 13 سال مباشرت ولایت لیموژ و سپس وزارت لوئی چهاردهم را بعهده داشت، برای تحقق بخشیدن به افکار و عقاید خود درباره ی آزادی اقتصادی واجد صلاحیت لازم بود و سرانجام نیز با فرمان معرفی به الغای عوارض غلات بین ایالات و امحاء سلطه ی استادکاران و هیئت های صنفی در امور صنعتی دست زد.
برخلاف سایر فیزیوکراتها که فقط به نام کنه سوگند یاد می کنند تورگو استاد دیگری داشته است: وی یکی از بازرگانان بزرگ بود که بعدها مدیر اداره ی تجارت شد و ونسان دوگورنه (Vincent de Gournay) نام داشت و در 1759 در حالی که بیش از 47 سال نداشت درگذشت. ما راجع به او جز آنچه خود تورگو در مدحش گفته است اطلاع دیگری نداریم (مراجعه شود به کتاب شل درباره ی معروفی او) (Schelle: Vincent de Gournay, 1897).
فهرست کتب مربوط به مکتب فیزیوکراتها چه در زبانهای خارجی و چه در زبان فرانسه بسیار قابل ملاحظه است و آن را بطور مشروح می توان در تألیف بزرگ ولرس (Weulersse) بدست آورد که در دو جلد در 1910 تحت عنوان «نهضت فیزیوکراتها در فرانسه از 1756 تا 1770» (Le Mouvement physicratique en France- de 1756 à 1770) - انتشار یافته است و در عین حال خود جدیدترین و کامل ترین شرح مکتب مذکور است.
همچنین در زبان انگلیسی باید به یک شرح موجز ولی بسیار اساسی درباره ی اسلوب فیزیوکراسی اشاره کنیم که توسط هیگز (Higgs) تحت عنوان شش درس درباره ی فیزیوکراتها (Six lectures on the Physiocrats- 1897) انتشار یافته است.
8- مخصوصاً در رساله ی هجایی معروفش به نام «مردی که چهل غار پول داشت» (. L’homme aux quarante écus)
9- آنتوان واتو Antoine Watteau (1721-1684) نقاش فرانسوی که بیشتر به ترسیم مناظر روستایی و طبیعی گرایش داشت. (مترجم)
10- Sectaires
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}