نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی



 

سی سال اول قرن 19 شاهد دگرگونی های عمیق در جهان اقتصادی است:
آزادی طلبی اقتصادی در همه جا پیروز می شود. در فرانسه نظام صنفی (1) از سال 1791 به طور قطع ریشه کن گردیده،‌ اعتراضات و کوشش های تنی چند از ارباب صنایع برای احیای آن در دوران امپراطوری اول با شکست مواجه می شود. در انگلستان آخرین بخش از نظامنامه ی شاگردی و کارآموزی به صورت آخرین قسمت بنای از هم در رفته ی نظام مقرراتی در سال 1814 ملغی می گردد. دیگر چیزی مانع آزادی اقتصادی نیست. در همه جا و همه چیز رقابت آزاد حکمفرما است. دولت از هر نوع مداخله ای در سازمان تولید و در روابط بین کارگر و کارفرما صرفنظر می کند...، مگر در مورد جلوگیری از اتحادها و دسته بندی ها و آن نیز بدین منظور است که میدان بیشتری به جریان آزاد قانون عرضه و تقاضا داده شود. در فرانسه قانون جزای امپراطوری هر نوع دسته بندی و هم پیمانی را به همان شدت کیفر می دهد که در دوران سلطنتی قدیم و در عصر انقلاب معمول بود. در انگلستان به موجب قانون سال 1825 اتحاد اصناف آزاد می شود ولی محدود به چنان شرایط سختی می گردد که عملاً وجود خارجی ندارد. عقیده ی عمومی قانونگذار انگستان از این عبارت گزارش انجمن تحقیق مجلس عوام سال 1810 که به وسیله ی آقا و خانم وب نقل شده است به خوبی روشن می گردد: «هیچ نوع مداخله ی قانونگذار در آزادی صنایع و مشاغل و یا در آزادی و اختیار تام اشخاص برای استفاده ی کامل از وقت خود و کار خود به هر ترتیب و هر شرط که مناسب و مفید به حال خویش می دانند صورت پذیر نخواهد بود، مگر این که اصول اساسی و درجه ی اول و لازم عمران و آبادی و سعادت جامعه را نقض کند» (2). در هر دو کشور فرانسه و انگلستان در کارخانه ها و صنایع نظام قراردادهای آزاد فردی معمول می گردد و هیچ قانون دولتی آزادی مطلق آن را محدود نمی کند، آزادی و اختیاری که در واقع و حقیقت یک جانبه و فقط به سود کارفرمایان بود.
در چنین نظامی صنعت کارخانه داری جدید، ‌مولد اختراعات فنی و ماشینی با شکوه حیرت آوری گسترش می یابد. در بریتانیای کبیر شهرهای منچستر و بیرمنگام و گلاسکو و در فرانسه شهرهای لیل و سدان و روان والبوف و مولهوز مراکز انتخابی تولیدات عظیم صنعتی می شوند.
ولی در کنار این پیشرفت های درخشان، دو پدیده ی تازه و نگرانی آور توجه اشخاص صاحبنظر را جلب می کرد: اول اجتماع و تراکم یک طبقه ی مستمند و مسکین در مراکز عظیم تولید ثروت یعنی طبقه ی کارگر کارخانه ها و دوم بحران های متوالی ناشی از فزونی تولید بر مصرف.
تعدی و اجحاف و سوء استفاده ها که در نیمه ی اول قرن نوزدهم نسبت به کارگران کارخانه ها صورت می گرفت بیش از صد بار مورد تشریح نویسندگان واقع شده است، از آن جمله بود اجیر کردن کودکان در هر سن با بدترین و ناسالم ترین و ظالمانه ترین شرایط (3)، طولانی ساختن تقریباً نامحدود کار روزانه ی زنان و مردان، دستمزدهای قلیل و ناچیز، جهالت، خشونت،‌ بیماری ها و رذائل اخلاقی ناشی از محیط مسکنت بار کار. در انگلستان گزارش های پزشکان و تحقیقات مجلس عوام از سخنرانی ها و نشریه های آون موجب تهییج افکار عمومی گردید و لازم شد که کار کودکان در کارخانه های ریسندگی محدود گردد و این نخستین قدم در راه تصویب قوانین کارگری بود که پس از آن گسترش حیرت آوری پیدا کرد. ژان باتیست سی در سفری که به سال 1815 به این کشور می کند می نویسد: «در انگلستان یک کارگر با در نظر گرفتن افراد خانواده اش و با وجود همه ی زحمات در خور تحسین و ستایشش نمی تواند بیش از سه چهارم و گاهی بیشتر از نصف ضروری ترین مصارف زندگی خود را تأمین کند» (4).
در فرانسه باید تا 1840 صبر کنیم تا در کتاب زیبای دکتر ویلرمه تشریح کاملی از زندگی دلخراش کارگران و از شهادت کودکان آنها بیابیم و مثلاً بفهمیم که «در بعضی از کارخانه های نورماندی، بر بساط کارگاه، شلاق ساخته شده از چرم گاو برای تنبیه کودکان کارگر از جمله ابزار کار محسوب می شود» (5)، ولی پیش از آن در یکی از تحقیقاتی که به سال 1828 در صنعت ریسندگی و بافندگی بعمل می آید کارفرمایان شهر مولهوز اعلام می دارند که: «نسل در حال رشد از کار سیزده تا پانزده ساعت در روز خستگی و برآشفتگی نشان می دهد» (6). نشریه ی شرکت صنعتی مولهوز در همان سال تصدیق می کند که در آلزاس کار کارخانه ها عموماً بین پانزده تا شانزده ساعت در روز است و گاهی تا هفده ساعت هم ادامه می یابد (7). بر طبق همه ی منابع اطلاعات باید قبول کنیم که در سایر شهرهای صنعتی هم اوضاع و احوال به همین منوال و شاید بدتر از آن بوده است (8).
بحران اقتصادی نیز پدیده ای بود که کمتر از فقر و مسکنت کارگران اضطراب آور نبود. در 1815 اولین بحران بازار انگلستان را تکان داد و عده ی کثیری کارگر را از کارخانه ها بیرون انداخت و موجب شورش ها و شکستن ماشین ها گردید. این بحران نتیجه ی حساب غلط کارخانه داران انگلستان بود که به امید صلح و آرامش آینده مقدار فوق العاده و بیش از میزان مصرف مال التجاره برای صدور به بازارهای قاره ی اروپا در مخازن خود جمع کرده بودند. در 1818 رکود مجدد بازار و به دنبال آن آشوب ها و بی نظمی های عمومی انگلستان را مضطرب ساخت. بالاخره در 1825 بحران سوم شدیدتر از بحران های گذشته و احتمالاً محصول افراط در اعطای اعتبارات حساب نشده به بازارهای جدید امریکای جنوب موجب سقوط 70 بانک ایالتی انگلستان و ورشکستگی های بی شمار بازرگانان گردید و عکس العمل آن به کشورهای همسایه نیز رسید. پس از آن با یک نظم و توالی، نه کاملاً یکنواخت ولی نمایان و خیره کننده، بحران های اقتصادی، در طول تمام قرن 19،‌ یکی پس از دیگری به فواصل کم و بیش نزدیک ظاهر می شوند و هر بار به نسبت توسعه و پیشرفت بیشتر صنایع نواحی و مناطق وسیع تری را در بر می گیرند. در برابر این اوضاع و احوال جا داشت که هر شخص صاحب نظر از خود بپرسد که آیا دستگاه اقتصادی جامعه در زیر ظاهر فریبنده و درخشان خود فساد و ناهنجاری عمیقی پنهان نکرده است و آیا بعد از این چنین تزلزل های ادواری فدیه ی لازم ترقیات صنعتی نخواهد بود؟
بدین ترتیب در همان زمانی که آزادی اقتصادی نخستین پیروزی های خود را جشن می گرفت دو واقعیت انکار نکردنی یعنی فقر و مسکنت کارگران و بحران های اقتصادی افکار را به خود متوجه می ساخت و باعث نگرانی می شد.
از آن پس این دو کیفیت پیوسته و بدون انقطاع،‌ علیه نظام اقتصادی جدید‌، مورد استناد نویسندگان مختلف واقع می شود و اندک اندک اعتماد به صحت نظریات آدام اسمیت را در اذهان عده ی کثیری متزلزل می سازد. در نزد بسیاری از نویسندگان بشر دوست و خیر اندیش و یا معتقد به مسیحیت این امور فقط موجب تحریک عواطف انسانی و اعتراضات شورانگیز علیه نظام خشک و بی رحم زمان، سرچشمه ی آن همه فقر و پریشانی و منشاء آن همه ورشکستگی و بی سامانی می شود. دسته ی دیگر از نویسندگان یعنی سوسیالیست ها پا را فراتر نهاده بر افتادن مالکیت خصوصی و زیر و زبر شدن اساس جامعه را خواستار می گردند. ولی همگان بالاتفاق نظریه ی هماهنگی طبیعی منافع خصوصی را با منافع عمومی رد می کنند و اوضاع و احوال زمان را مباین و معارض آن می دانند.
در بین این نویسندگان هیچیک مانند سیسموندی (9) تحت تأثیر این وقایع قرار نگرفته است. به نظر او خلاصه ی تمام علم اقتصاد از لحاظ نظری عبارت است از تشریح و توضیح بحران های اقتصادی و از نظر عملی یافتن وسایلی برای جلوگیری از آنها و بهتر کردن وضع کارگران. هیچ نویسنده ای به اخلاص او در تشریح علل و چاره جویی و درمان نکوشیده است. بدین ترتیب سیسموندی در رأس یک سلسله از نویسندگان و اقتصادشناسان قرار می گیرد که عمل و اثر آنها در تمام طول قرن 19 ادامه دارد و هرگز قطع نمی شود. این نویسندگان بدون آن که سوسیالیست باشند ولی بدون آن که از معایب و مفاسد نظام آزادی اقتصادی هم چشم پوشی کنند در جستجوی راه میانه ای هستند که هم سوء استفاده ها و زیاده روی ها را اصلاح کند و هم اصل آزادی را قربانی ننماید. پیش از همه و بیش از همه سیسموندی احساسات را در سبک خویش وارد می کند و به همین سبب از طرفی هیجانات عمیق برمی انگیزد و از طرف دیگر هدف تلخ ترین سرزنش ها و اعتراض ها واقع می شود و نیز به همین جهت افکار و نظریات او در پایان جنگ های بین المللی اول به وضع حیرت آوری صورت مسائل و مباحث روز پیدا می کند، چنان که بعضی از تازه ترین عقاید مؤلفین معاصر مانند کینز شباهت نمایان با نظریات و افکار سیسموندی دارد.

پی نوشت ها :

1- Le régime corporatif
2- S. et B. Webb، تاریخ اتحادیه های کارگری و اصناف Histoire du Trade-Unionisme،‌ ترجمه ی فرانسه، صفحه ی 61.
3- در 1835، به طوری که آندرواور (Andrew Ure) در تألیف خویش به نام «حکمت کارخانه ها» صفحه ی 481 (Poilosophy of manufactures) حساب کرده است در کارخانه های پنبه و پشم و کتان و ابریشم انگلستان 4800 پسر بچه و 5308 دختر بچه کمتر از یازده سال و 67000 پسر و 89000 دختر بین یازده و هیجده سال در برابر 88000 مرد و 102000 زن و یا به عبارت دیگر جمعاً 151000 پسر بچه و مرد در برابر 193000 دختر بچه و زن مشغول کار بوده اند.
4- انگلستان و انگلیسیان، کلیات ژان باتیست سی، جلد چهارم، صفحه ی 213.
5- گزارش ویلرمه، در مجموعه ی فرهنگستان علوم اخلاقی، جلد دوم، صفحه ی 414. تحقیقات و مطالعات ویلرمه در سال های 1835 و 1836 صورت گرفت ولی کتاب نامی او به نام «جدول احوال جسمی و روحی کارگران» Tableau de l' état physique morale des ouvriers که عین همان گزارش او به فرهنگستان بود در سال 1840 منتشر شد.
6- تحقیق راجع به صنعت پنبه (1829) Enquête sur l' industrie du coton صفحه ی 87.
7- نشریه ی شرکت صنعتی مولهوز سال 1828 صفحات 326 تا 329
Bulletin de la société industrielle de Mulhouse.
8- رجوع کنید به مقاله ی ریست تحت عنوان «مدت کار در صنایع فرانسه از 1820 تا 1870، مجله ی اقتصاد، 1897، صفحات 381 و بعد از آن.
9- سیسموند دوسیسموندی (Sismonde de Sismondi) فرانسوی نبود بلکه سویسی و اهل ژنو بود. خانواده ی او اصلاً ایتالیایی بودند که در قرن ششم به فرانسه مهاجرت کردند. آنها پس از نسخ فرمان نانت (مربوط به پروتستان ها) به ژنو رفتند و سیسموندی در آن جا در سال 1773 به دنیا آمد. دو اثر بزرگ او به نام «تاریخ جمهوری های ایتالیا» و «تاریخ فرانسویان» بیش از آثار و تألیفات اقتصادی باعث اشتهار او شدند. وی یکی از میهمانان همیشگی مادام اشتال در قصر کوپه بود و در آن جا با اشخاص مختلف و از آن جمله با روبرت اون (Robert Owen) آشنا گردید. سیسموندی در 1842 فوت کرد. کتاب مهم اقتصادی او موسوم است به «اصول تازه ی علم اقتصاد» Nouveaux principes d' é. P. مقالات متعددی که سنت بوف (Sainte-Beuve) راجع به او نوشته هنوز قابل استفاده است.

منبع: ژید، شارل؛ ریست شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد اول)، ترجمه ی کریم سنجانی، تهران، دانشگاه تهران مؤسسه انتشارات و چاپ، چاپ چهارم.