نویسنده: شارل ریست
مترجم: کریم سنجابی



 

کتاب‌های سن سیمون زیاد خوانده نمی‌شد. تأثیر او بیشتر در شخصیت و نفوذ کلام او بود. او موفق شد در پیرامون خود جمعی از مردان هنری را گرد آورد که بسیاری از آن‌ها پس از مرگش مبلغ افکار او شدند. اوگوستن تیری (1) از 1814 تا 1817 منشی او بود و خود را پسر خوانده‌ی او می‌نامید. پس از او اوگوست کنت (2) شاغل این مقام شد و در تألیفات با او از 1817 تا 1824 همکاری می‌کرد. اولندرودریگ و برادرش اوژن نیز از شاگردان و پیروان او بودند، کسانی دیگر مانند آنفانتن (3) دانشجوی سابق دارالفنون پاریس و بازار (4) عضو سابق جمعیت مخفی ذغال‌سازان (کاربوناراسیت‌ها) (5) نیز، پس از یأس از فعالیت‌های سیاسی، به جمع آنها پیوستند.
پس از مرگ سن سیمون شاگردانش روزنامه‌ای به نام «تولیدکننده» تأسیس کردند تا مروج و ناشر افکار استاد باشد. اکثر مقالات اقتصادی آن به قلم آنفانتن بود. این روزنامه بیش از یک سال دوام نیاورد ولی شمار گرویدگان به آیین جدید فزونی یافت. همگان اعتقاد راسخ داشتند که اندیشه‌های سن سیمون پایه‌ی ایمانی براستی تازه است که باید در آن واحد هم جانشین آیین فرسوده و منحط کاتولیک و هم جایگزین معتقدات، به نظر آن‌ها، صرفاً منفی آزادی‌طلبی سیاسی بشود.
این افراد مجذوب برای استوار کردن رشته‌ی معنوی که آنها را بهم پیوند می‌داد، در بین خود سلسله مراتبی به وجود آوردند که در رأس آن «انجمنی روحانی» مرکب از رؤساء قرار داشت که آنها را «پدر» می‌نامیدند و پس از آن مقامات مختلفی بود که «فرزندان» بر حسب درجات خود بین آنها تقسیم می‌شدند و متقابلاً یکدیگر را «برادر» می‌خواندند. سن سیمونیان این سازمان فرقه‌ای و شبه مذهبی را در سال 1828 بنابر تلقین اوژن رودریگ به جمعیت خود دادند و در عین حال یکی از رهبران خود، بازار، را مأمور کردند که اصول معتقدات آنها را در سخنرانی‌های عمومی تشریح کند. این سخنرانی‌ها از 1828 تا 1830 در برابر مستمعین نخبه و برگزیده صورت می‌گرفت. در جلسات آن اشخاصی شرکت می‌کردند که بعداً در تاریخ فرانسه صاحب نام و شهرت شدند مانند فردیناند دولسپس (6) (بنیانگذار ترعه‌ی سوئزوپاناما) (7) و آرمان کارل (نویسنده و نقاد روزنامه‌نویس معروف فرانسه و هیپولیت کارنو (سیاستمدار فرانسه و عضو حکومت موقت 1848 و پدر سعدی کار نور رئیس جمهور آینده‌ی فرانسه) (8) و برادران په‌ریر (کازیمیرپریر بانکدار ثروتمند و سیاستمدار معروف فرانسه 1832-1777 و برادرش ژاکوب) (9) و میشل شوالیه (10) (اقتصادشناس بزرگ و از مدافعین سرسخت آزادی تجارت بین‌المللی، و غیره). این سخنرانی‌ها در دو مجله به نام «شرح عقاید سن سیمون» (11) منتشر گردید که جلد دوم آن بیشتر جنبه‌ی فلسفی و اخلاقی دارد، ولی جلد اول مشتمل بر معتقدات اجتماعی مکتب است که به قول منگر- که بسیار صریح تشخیص داد- «یکی از عظیم‌ترین بنیان‌های سوسیالیسم جدید» است. (12)
جای تأسف است که بر اثر نفوذ آنفانتن، جنبه‌ی فلسفی و عرفانی مکتب، روز به روز بر جنبه‌ی اجتماعی آن تفوق بیشتر می‌یافت و مکتب را به پرتگاه ویرانی کشاند.
سن سیمونیان می‌گویند، کافی نیست که مقدرات اجتماعی انسان جدید را مکشوف آدمیان ساخت، بلکه باید آن را محبوب آنان قرار داد که با تمام قدرت احساس دوستش بدارند و طالب و مشتاق آن باشند و بین آنها وحدت عمل، وحدت فکر و وحدت مطلوب که ویژه‌ی معتقدات مشترک دینی است به وجود آید. بدین ترتیب آیین سن سیمونی به صورت مذهب جدیدی درآمد، با اعمال مذهبی و اصول اخلاقی مخصوص و جلسات وعظ و کلیساهای مخصوص که در نقاط مختلف کشور تأسیس گردید و مروجین و مبشرین مخصوص که طی طریق می‌کردند و بشارت جدید را در اطراف پراکنده می‌ساختند. این بحران روحی اشراقی، این ایمان عرفانی اسرارآمیز، در نزد مردمانی با فضیلت و اهل ذوق، دشمن کلیه‌ی مذاهب موجود، مردمانی که اکثراً برای تجارت و معاملات بهتر و بیشتر آماده بودند تا ایجاد دین جدید، از پدیده‌های شگفت‌انگیز و در خور مطالعه است.
آنفانتن و بازار مانند رسولان آئین جدید بودند، ولی بازار بزودی خود را کنار کشید و آنفانتن تنها «پدر عالی» جمعیت باقی ماند و با چهل تن از یاران به خانه‌ای در ناحیه‌ی منیل مونتان (حومه‌ی پاریس) پناه بردند و در آنجا از ماه آوریل تا دسامبر 1831 نوعی زندگانی دیرنشینی اختیار کردند، در حالی که تبلیغات آنها در خارج به وسیله‌ی روزنامه‌ی ناشر افکار آنها به شدت ادامه داشت. این زندگانی عجیب را تعقیبات جزایی بهم زد. آنفانتن و دورژه و میشل شوالیه به بهانه و اتهام تشکیل جمعیت غیر قانونی به یک سال زندانی محکوم شدند و همین محکومیت اعلام جدایی و تفرقه‌ی آنان گردید.
این مرحله‌ی اخیر، مرحله‌ی پرغوغای مکتب، بیشتر مورد توجه معاصران واقع شد. به عبارت دیگر سن سیمونی مذهبی، سن سیمونی فکری و علمی و اجتماعی را برای مدتی تحت‌الشعاع قرار داد و آلوده ساخت، همچنان که بعداً «مذهب تحققی» نیز در اذهان جای «فلسفه‌ی تحققی» را گرفت. ولی آنچه را در اینجا مورد علاقه و موضوع بحث ما است همان معتقدات و اندیشه‌های اجتماعی مکتب سن سیمونیان است که در کتاب اول «شرح عقاید» وارد شده است.
این افکار و اندیشه‌ها به قدری تازه و بکر است که جا دارد آن را بسط و توسعه‌ی فکری جدید و اصیل، و نه تنها خلاصه‌ی عقاید و افکار سن سیمون بدانیم. آنها را احتمالاً باید در آن واحد متعلق به آنفانتن و بازار هر دو دانست، ولی بیشتر عقاید اقتصادی آن، محققاً، مربوط به آنفانتن (1) که در ترتیب بسیاری از آنها از کتاب‌های سیسموندی هم استفاده کرده است. مجموعه‌ی این افکار، هم از جهت صورت بیان محکم و منطقی آن، و هم از جهت ماهیت عقاید بسیار قابل توجه است. پرده‌ی فراموشی که اکنون بر آن کشیده شده به هیچوجه قابل توجیه نیست، به خصوص اگر آن را با بسیاری از تألیفات کم ارزش دیگر مقایسه کنیم که تا زمان ما هنوز باقی مانده‌اند، مع‌الوصف به نظر می‌رسد که در حال حاضر توجه جدیدی به افکار و اندیشه‌های سن سیمونیان ظاهر گردیده و سعی می‌شود مقام رفیعی که حقاً در آثار اجتماعی قرن 19 شایسته‌ی آن بوده‌اند به آنان برگردانده شود.
کتاب «عقاید سن سیمون» تماماً در انتقاد از بنیان مالکیت خصوصی خلاصه می‌شود. اقتصاددان از دو جهت مختلف ممکن است مالکیت را مورد مطالعه و انتقاد قرار بدهد: از جهت توزیع و از جهت تولید ثروت و یا به عبارتی دیگر از جهت عدالت و از جهت سودمندی اجتماعی. کتاب «شرح عقاید» از هر دو جهت با هم به نظام اجتماعی موجود حمله می‌کند و علیه آن مجموعه‌ای از دلایل و براهین ترتیب می‌دهد که اکثر آنها در تمام قرن نوزدهم مورد استفاده‌ی جناح‌های مختلف واقع می‌شود. مباحث آن از هر دو جهت متکی به آراء و عقاید سن سیمون است:
(الف). سن سیمون معتقد بود که در جامعه‌ی جدید، بیکاره‌ها معارض مردان کار و عمل هستند. در نظام صنعتی باید محلی برای بیکاره‌ها باقی نماند. کار و لیاقت، استعداد و هنر فقط شایسته‌ی اجر و پاداش است. معذلک با تناقضی عجیب سن سیمون، سرمایه را مانند سهم و «آورده‌ی» شخصی می‌دانست و برای آن قائل به پاداش بود. در این جا است که سن سیمونیان ظاهر می‌شوند. آیا واقعاً مسلم نیست که مالکیت خصوصی سرمایه‌ها آخرین بقایای امتیازات گذشته است؟ انقلاب فرانسه مزایای طبقاتی و صنفی را از بین برد و حق ارشدیت را که موجب عدم تساوی فرزندان در خانواده است ملغی کرد، ولی مالکیت خصوصی را حفظ نمود، مالکیتی که وسیله‌ی ظالمانه‌ترین امتیازات یعنی «گرفتن باج از ثمره‌ی کار دیگری است»؛ زیرا در واقع تعریف مالکیت چیزی جز «حق استفاده از درآمد، بدون کار» نیست. (14) سن سیمونیان می‌گویند: «مالکیت به کامل‌ترین و رایج‌ترین معنی آن عبارت از اموالی است که مورد مصرف فعلی و فوری نیست و برای صاحب آن ایجاد حق درآمد می‌کند؛ و به این معنی مشتمل است بر زمین‌ها و سرمایه‌ها و یا به قول اقتصادیون مایه‌های تولید (از نظر ما زمین‌ها و سرمایه‌ها هر چه باشند وسایل و ابزار کار هستند). مالکان و سرمایه‌داران (که از این جهت فرقی بین آنها نیست) امانت‌داران این وسایل هستند. کار و وظیفه‌ی آنها توزیع این وسایل بین کارداران است. این توزیع از مجرای معاملاتی صورت می‌گیرد که وسیله‌ی ایجاد سود برای سرمایه و اجازه بها و بهره‌ی مالکانه برای زمین می‌شود. (15) بدین ترتیب کارگران به جهت منحصر بودن مالکیت به چند نفر مجبورند که قسمتی از ثمره‌ی کار و زحمت خود را به مالک تسلیم نمایند. چنین تکلیف و الزام جز «استثمار انسان به وسیله‌ی انسان» نامی ندارد. (16) استثماری به خصوص از این جهت زشت و قبیح که مانند امتیازات ملوک‌الطوایفی دائمی و همیشگی است، دائمی و همیشگی برای استثمارشدگان و استثمارکنندگان بنا بر قانون ارث و وراثت.
اگر به سن سیمونیان ایراد می‌شد که مالکین لزوماً بیکاره نیستند، که اکثر آنها واقعاً و عملاً برای ازدیاد درآمد و ثروت خود کار می‌کنند، جواب می‌دادند که موضوع بحث، مربوط به کار آنها نیست. بی‌شک قسمتی از درآمد آنها مربوط به کار شخصی آنها است ولی آن قسمت از درآمد که به عنوان مالک و سرمایه‌دار دریافت می‌کنند، مسلماً نتیجه‌ی کار و زحمت افراد دیگری است و استثمار هم همین است.
این نخستین بار نیست که به اصطلاح «استثمار» در این تاریخ برخورد می‌کنیم. به خاطر داریم که قبلاً سیسموندی هم آن را به کار برده بود. (17) خواهیم دید که بعداً کارل مارکس و نویسندگان دیگر هم از آن بهره‌برداری می‌نمایند. مع‌الوصف نه سیسموندی، نه سن سیمونیان و نه کارل مارکس آن را در یک معنی به کار نمی‌برند. بنابراین بی‌فایده نیست که از همین حالا معانی مختلف این اصطلاح را که در نوشته‌ها و آثار سوسیالیست‌ها آن همه اهمیت پیدا می‌کند و آن همه شبهه و ابهام درباره‌ی آن وجود دارد روشن سازیم.
چنان که می‌دانیم سیسموندی درآمد حاصل از مالکیت را مشروع می‌دانست، معذلک قبول داشت که کارگر ممکن است مورد اجحاف و استثمار واقع شود و آن وقتی است که مزد او با وجود توانگری کارفرما، اعاشه‌ی او را کفایت ننماید و غیر عادلانه باشد. بنابراین استثمار، در نظر او، یک نوع سوء‌استفاده از حق است، نه یک فساد و نقص جسمی مربوط به ذات و طبیعت نظام اقتصادی. گاهی وجود پیدا می‌کند نه همیشه و قهراً، ممکن است آن را اصلاح کرده بدون آنکه به اصل نظام اجتماعی و اقتصادی موجود لطمه‌ای وارد آید. بدین معنی کلی و اندکی مبهم، که در واقع برگشت به اصل «قیمت عادله» است، اصلی که تعیین ضابطه‌ی دقیق برای آن خالی از اشکال نیست، استثمار ممکن است در احوال مختلف و به اشکال مختلف در دنیای اقتصادی ما ظاهر بشود و منحصر به روابط کارفرما و کارگر نباشد. به عبارت دیگر هر وقت شخصی از اوضاع و احوال استثنایی (مانند جهالت، حجب، ضعف و ناتوانی کسی دیگر) برای خریدن و یا فروختن کالاها و یا خدمات به قیمت‌های گزاف و یا بسیار نازل سوء‌استفاده بکند مرتکب استثمار شده است.
از جهت سن سیمونیان برعکس، استثمار فساد ذاتی و جسمی نظام اجتماعی و جزء لاینفک و نتیجه‌ی قهری و ضروری آن است. استثمار سوء‌استفاده‌های ساده و اتفاقی نیست، بلکه شاخص‌ترین صفت اصلی و همیشگی نظام اقتصادی موجود است، زیرا امتیاز اساسی مالکیت برداشتن محصول بدون کار و کوشش است. بنابراین استثمار منحصر به کارگران نیست، بلکه راجع به کلیه‌ی کسانی است که به مالک و سرمایه‌دار باج می‌پردازند. کارفرمای صنعتکار هم که مجبور است ربح سرمایه به بهره‌خواران بدهد به نوبه‌ی خود از قربانیان همین نظام اجتماعی است. (18)
برعکس به نظر سن سیمونیان سود کارفرما محصول استثمار نیست، بلکه مزد و پاداش مدیریت او است. البته کارفرما ممکن است از مقام و توانایی خویش سوء‌استفاده بکند و مزد کارگر را زیاده از حد پایین بیاورد. در این حال سن سیمونیان هم مانند سیسموندی می‌گویند کارگر استثمار شده است، ولی این وضع را قهری و ضروری نمی‌دانند. برعکس پیش‌بینی می‌کنند که در جامعه‌ی صنعتی آینده اجر و پاداش استعدادهای استثنایی بسیار افزایش خواهد یافت، (19) و این از نکات قابل توجه عقاید آنان است.
مارکس هم استثمار را فساد بدنی و ذاتی جامعه‌ی سرمایه داری می‌پندارد، ولی برای این لفظ معنایی به کلی متفاوت از آن سن سیمونیان قائل است. او با الهام از سوسیالیست‌های انگلیس و استفاده از نظریه‌های آنان، منشاء استثمار را به اصل ارزش و ترتیب مبادلات برمی‌گرداند. به نظر او تنها خالق ارزش کار است. بنابراین، چه سود کارفرما و چه بهره‌ی سرمایه‌دار سرقتی است که از حاصل دسترنج کارگر می‌شود. درآمد کارفرما همانقدر ظالمانه و نامشروع است که ربح سرمایه‌دار و بهره‌ی مالک زمین‌خوار. (20) این عقیده بسیار قاطع‌تر از عقیده‌ی سن سیمونیان به نظر می‌رسد، زیرا بر طبق آن هر درآمدی غیر از مزد کارگر محکوم به بی‌حقی است، معذلک در واقع و حقیقت بسی سست‌تر و آسیب‌پذیرتر از آن است. کافی است ثابت شود که ارزش کالاها ناشی از کار نیست تا تمام داربست بنا به یک بار فرو ریزد. سن سیمونیان هرگز خود را به وسوسه‌ی یافتن علت ارزش گرفتار نکرده‌اند. نظریه‌ی بسیار ساده‌ی آنها مبتنی بر تشخیص بدیهی عواید کار و عواید مالکیت است که به هیچ وجه قابل انکار نیست. سیسموندی هم قبلاً آن را تشخیص داده بود. برای اجتناب از نتیجه‌ای که سن سیمونیان می‌گیرند، یعنی نامشروع بودن عواید بدون کار قطعاً باید مبنایی غیر از کار به این عواید داده شود و برای صفت اصلی مالکیت توجیه تازه‌ای کشف گردد.
معمولاً سعی می‌شود این توجیه را در ضرورت و تولید بیابند. به نظر قاطبه‌ی اقتصاددانان مشروعیت مالکیت خصوصی و عواید ویژه‌ی آن در این است که مشوق تولید و وسیله‌ی افزایش ثروت است. در واقع محکم‌ترین زمینه برای دفاع از مالکیت هم همین است و همین زمینه است که فیزیوکرات‌ها نیز انتخاب کرده بودند. (22)
ولی سن سیمونیان از همان آغاز این برهان را رد می‌کنند و مالکیت خصوصی را به همان شدت، نه تنها به عدالت اجتماعی بلکه از جهت ضرورت تولید نیز مورد اعتراض و انکار قرار می‌دهند و الغای آن را خواستار می‌گردند.
(ب). بدین ترتیب به نکته‌ی ثانوی نظر سن سیمونیان یعنی به انکار مالکیت از جهت مصلحت تولید ثروت می‌رسیم. نظریه ای که آنان در این مورد عرضه می‌کنند و آن را به خوبی تشریح می‌نمایند این است که مالکیت نیز مانند نظام حکومتی باید به نحوی ترتیب داده شود و سامان پذیرد که مفیدترین ترتیب برای تولید ثروت باشد. ولی آیا واقعاً نظام کنونی مالکیت متناسب با این هدف هست؟
سن سیمونیان می‌گویند: چگونه ممکن است به این سؤال پاسخ مثبت داده شود. چگونه ممکن است مالکیت از عهده‌ی ایفاء چنین وظیفه‌ی خطیری برآید، تا زمانی که انتقال وسایل تولید ثروت گرفتار قید کنونی وراثت است.
سرمایه‌ها از راه ارث دست به دست می‌گردند، یعنی فقط «تصادف ولادت» اشخاص را برمی‌گزیند و آنها را امانت‌دار این وسایل و عهده‌دار مهم‌ترین و مشکل‌ترین وظیفه‌ی اجتماعی یعنی بهترین و شایسته‌ترین توزیع وسایل برای بهترین و مناسب‌ترین تولید ثروت می‌کند. نفع مسلم اجتماع اقتضاء دارد که این وسایل در دست اشخاصی قرار بگیرد که بصیرترین و لایق‌ترین افراد باشند، در محل‌ها و بین صنایع و کارهایی توزیع بشود که بیش از همه مورد احتیاج عموم است «به طوری که در هیچ رشته‌ای از امور هرگز نه وحشتی از قحط و کمیابی باشد و نه نگرانی از کثرت و فراوانی اضافه بر احتیاج» (23) ولی اکنون فقط قرعه‌ی کور و چشم بسته، متصدیان و مسئولان این وظیفه‌ی اجتماعی بس دقیق را معین می‌کند! بدین ترتیب انتقاد از ارث نقطه‌ی مشخصی می‌شود که تمام مساعی سن سیمونیان معطوف آن می‌گردد.
بیزاری و نفرت سن سیمونیان به آسانی قابل توضیح است. امری که موردنظر آنان است در واقع عاری از غرابت نیست. هر گاه مانند اسمیت معتقد باشیم که «تأسیس حکومت فقط برای حفظ مالکان در مقابل غیر مالکان است»، در این صورت ارث امری بسیار طبیعی است، ولی هرگاه خود را در نظرگاه سن سیمونیان قرار بدهیم که: در یک کشور صنعتی سرمایه هدف نیست بلکه وسیله است، منبع درآمدهای فردی نیست بلکه ابزار کار اجتماعی است، در این صورت واگذاشتن آن به تصادف و سپردن آن به دست اولین کسی که از راه می‌رسد به کلی زننده و ناروا جلوه می‌کند. بنابراین ارث قابل توجیه نیست مگر آن را وسیله‌ی بسیار نیرومندی برای تشویق و تحریض پدران به اندوختن سرمایه بدانیم و یا بگوییم چون ترتیب معقول و سنجیده‌ی دیگری (برای تشکیل و توزیع و تخصیص سرمایه‌ها) وجود ندارد، تصادف ولادت را نمی‌توان بدتر و نارواتر از ترتیب دیگر دانست.
ولی چنین بدبینی باب ذوق سن سیمونیان نیست. آنها بی‌نظمی واقعی و یا ظاهری تولید ثروت را درست به همین پراکندگی مالکیت، رها شده به تصادفات خوش و ناخوش ولادت و مرگ نسبت می ‌دهند: «هر کس به خویشتن و به اطلاعات شخصی خود واگذار شده است. هیچ نظر کلی و جامع در امر تولید ثروت وجود ندارد. تولید بدون تشخیص و بدون پیش‌بینی صورت می‌گیرد. در یک جا قحطی و نایابی است، در جایی دیگر زیادی و فراوانی. همین فقدان نظر کلی و جامع، درباره‌ی حوایج و مصارف و راجع به وسایل و منابع باعث این همه بحران‌های صنعتی شده است که در تشخیص اصل و علت آنها این همه اشتباه مرتکب شده و هر روز هم مرتکب می‌شوند. هر گاه در این رشته‌ی مهم از فعالیت اجتماعی این همه به هم‌خوردگی، این همه بی‌نظمی و آشفتگی دیده می‌شود به این جهت است که توزیع وسایل و ابزار کار در دست افرادی است منفرد و جدا، بی‌خبر از حوایج صنعت و بی‌اطلاع از اشخاص و وسایلی که برای آن لازم است. علت بیماری همین جا است و در جایی دیگر نیست. (24)
برای رهایی از این «بی‌سامانی اقتصادی» فرضی- که از آن پس این همه درباره‌ی آن بحث می‌شود- پیروان سن سیمون راهی جز «استقرار نظام اجتماعی» به جای نظام فردی نمی‌بینند. (25) به نظر آنان تنها وارث اشخاص باید دولت باشد و تمام وسایل و ابزار کار در تصرف او درآید تا آنها را برحسب مقتضیات مصالح اجتماعی در اختیار تولیدکنندگان قرار بدهد. تصوری که آنها از دولت دارند سازمانی شبیه به یک بانک بزرگ مرکزی است که امانت‌دار همه‌ی سرمایه‌ها و دارای شعب فراوان باشد و بتواند دور افتاده‌ترین نقاط را با سرمایه‌های لازم و ابزار مناسب مجهز و بارور سازد و برای اداره‌ی امور آنها مدیران لایق و شایسته انتخاب کند و آنان را به نسبت ارزش و حاصل کارشان پاداش بدهد. بدین ترتیب برای اداره‌ی خدمات عمومی و اجرای وظایفی که اکنون بدین بی‌سامانی در دست افراد منفرد است باید «یک سازمان اجتماعی» (26) برقرار گردد.
درباره‌ی این طرح کلی و اجمالی نباید توقع تفضیل داشت و از سن سیمونیان توضیحات دقیق خواست که در جواب آن عاجز و درمانده خواهند بود. مثلاً چه کسی این وظیفه‌ی خطیر را بر عهده خواهد گرفت که شایستگی افراد را تشخیص و به میزان آن پاداش بدهد؟ در جواب می‌گویند: «رجال با صلاحیت کلی» یعنی افراد مافوقی که «از قید و بند تخصص آزاد باشند» و عواطف غریزیشان آنها را به طور طبیعی وادار سازد که جز مصلحت اجتماع چیزی در نظر نگیرند. در جای دیگر می‌گویند «رئیس کسی خواهد بود که مقدرات اجتماع را بیشتر از هر چیز دوست داشته باشد». (27) واضح است که این توضیحات کافی و قانع‌کننده نیست، زیرا در نزد بهترین رجال هم گاهی اشتباهات تأسف‌آور بین نفع خصوصی و نفع همومی حاصل می‌شود.
با وجود این، فرض می‌کنیم که فضیلت «رجال با صلاحیت کلی» کافی و اطمینان‌بخش باشد. به چه ترتیب زیردستان از آنها اطاعت خواهند نمود؟ آیا به زور مجبور به تسلیم خواهند شد و یا طوعاً و به رضای خود آن را قبول می‌کنند؟ کتاب شرح عقاید فرض دوم را برمی‌گزیند، زیرا مگر مذهب سن سیمونیان الهام‌بخش ایمان و فداکاری و اطاعت پیروان از پیشروان نیست؟ اطاعتی مستمر، توأم با نشاط از روی عشق (28) و اخلاص! معذلک می‌شود ایراد کرد که آیا مذهب سن سیمونی این امتیاز منحصر به فرد را خواهد داشت که در آن رفض و ارتداد وجود نداشته باشد.
بی‌فایده است رشته‌ی انتقادات را که خود به خود به ذهن می‌رسد بیش از این تعقیب نماییم. به علاوه این ایرادات به طور کلی و ضروری و با اختلاف جزئی متوجه هر نوع سبک و نظام اجتماعی است. روزی که بخواهند به جای ابتکارات انفرادی، به جای خودآیی و خودسازی بنیادهای اجتماعی، سامانی پیش‌بینی شده و تنظیم یافته در جمیع اجزاء آن برقرار نمایند، قهراً و الزاماً با محظورات و مقاومت‌های اخلاقی و روانی انسان مواجه خواهند شد. به جای ضمیر آدمی با انگیزه‌های عادی آن، بدگمانی‌های آن، عصیان‌های آن، ضعف‌های آن، به جای ذهن انسانی با نارسایی‌های آن، جهالت‌ها و اشتباهات آن باید ذهنی و ضمیری در غایت کمال پیدا کرد که طبیعت آن با آنچه ما می‌شناسیم بکلی متفاوت باشد. سن سیمونیان با این اندیشه که برای نگهبانی چنین دستگاهی یک ایمان مشترک مذهبی لازم است ثابت کرده‌اند که بسی هوشمندتر و با درایت‌تر از کسانی هستند که تحقیرآمیزترین انتقادها را در حق آنها روا داشته‌اند.
نکته‌ی مهم‌تر برای تذکر این است که سبک سن سیمونیان نمونه‌ی تمام عیار همه‌ی تخیلات اجتماعی‌طلبی است که در طول قرن 19 یکی پس از دیگری ابراز می‌شود و سبکی سنجیده و کامل است و بر اساس انتقادی نافذ از مالکیت خصوصی قرار دارد و از همه‌ی مساوات‌طلبی‌های خیال‌بافان سابق جدا است. تنها برابری که سن سیمونیان برای افراد مردم می‌خواهند تساوی در فرصت‌ها و تساوی در مبدأ حرکت است. از آن که گذشت، عدم تساوی است و مصلحت همگانی تولید اقتضاء دارد که عدم تساوی باشد. شعار سن سیمونیان و قاعده‌ی اصلی اجتماع نوین آنها این است: «به هر کس به اندازه‌ی استعدادش به هر استعداد به اندازه‌ی اعمالش». (29)
در نامه‌ای که خود آنها به سال 1830 به رئیس مجلس نمایندگان نوشته‌اند، تمام برنامه‌ی خود را در چند جمله‌ی گیرا و مؤثر خلاصه کرده‌اند. (30) بجاست عین آن عبارات را در اینجا نقل نمائیم:
«سن سیمونیان مسلک اشتراک اموال را رد می‌کنند، زیرا چنین اشتراکی نقض صریح نخستین قانون از همه‌ی قوانین اخلاقی است که آنها رسالت تعلیم آن را بر عهده دارند، قانونی که مقرر می‌دارد: جای هر کس باید به فراخور استعدادش و پاداش هر کس به میزان اعمالش باشد.
ولی بر طبق همین قانون آنها می‌خواهند که جمیع امتیازات ناشی از ولادت بدون استثناء لغو شود، بنابراین می‌خواهند ارث که بزرگ‌ترین همه‌ی این امتیازات و امروزه مشتمل بر همه‌ی آنها و نتیجه‌ی آن واگذاشتن توزیع مزایای اجتماعی بر حسب اتفاق و تصادف در دست معدودی از مدعیان و محکوم ساختن پر جمعیت‌ترین طبقات مردم به محرومیت و جهالت فقر است، از بین برود.
آنها می‌خواهند که همه‌ی ابزار کار، زمین‌ها و سرمایه‌ها که امروزه دست‌مایه‌های پراکنده‌ی مالکان خصوصی است، در یک مجموعه‌ی اعتبارات عمومی متمرکز گردد و این سرمایه‌ی عمومی به صورت مشارکت (31) و بر حسب سلسله مراتب مورد بهره‌برداری واقع شود، به‌طوری که مقام هر کس نماینده‌ی استعداد و ثروت هر کس به میزان اعمال او باشد.
سن سیمونیان لطمه‌ای بر اساس مالکیت وارد نمی‌سازند، مگر از این جهت که برای تنی چند موجب امتیاز ناپاک و ناروای بیکارگی می‌شود که از کار و زحمت دیگران اعاشه کنند.»
(ج). بالاخره کسانی که مخالف مالکیت خصوصی هستند، تنها به محکوم ساختن آن از لحاظ مصالح تولید ثروت و توزیع آن اکتفا نمی‌کنند، بلکه بر این دو برهان تقریباً همیشه برهان سومی نیز اضافه می‌نمایند که می‌توان آن را برهان تاریخی نامید و آن عبارت از نشان دادن این نکته است که مالکیت بنیادی غیر ثابت و تغییرپذیر و دائماً در حال تحول است و تمایل تحول آن امروزه در جهتی است که آنان آرزو دارند. پیروان سن سیمون نیز از این برهان غافل نبوده‌اند.
باید فوراً یادآور شویم که این شکل استدلال در جریان قرن 19 اهمیت و مقام بس بزرگی بدواً در نزد سوسیالیست‌ها و سپس در نزد سایر نویسندگان داشته است. فلسفه‌ی تاریخ مورد استناد مکتب‌های مختلف قرار گرفته و امروز نه تنها برای اصلاح نظام مالکیت از آن استفاده می‌شود، بلکه احزاب سیاسی نیز در مورد کلیه‌ی اصلاحات پیشنهادی خود بدان استناد می‌جویند.
ملخص سبک و اسلوب مارکس فلسفه‌ی تاریخی بزرگی است که به موجب آن نظام اشتراکی پایان ضروری و قهری تحول «وجوده تولید» (32) معرفی شده است. سوسیالیست‌های جدید نیز که از مکتب مارکس جدا شده‌اند به نوبه‌ی خود به آن توسل می‌جویند، آقای واندرولد (33) تکیه به آن می‌کند، همچنین تازه‌ترین نویسندگان مکتب «سوسیالیسم در عمل» (34) و نیز آقا و خانم سیدنی وب (35) و سوسیالیست‌های معروف به «فابیان‌ها». (36) یک چنین فلسفه‌ی تاریخی در اساس سوسیالیسم دولتی دوپون وایت (37) و واگنر (38) نیز دیده می‌شود. فردریک لیست (بنیانگذار مکتب اقتصاد ملی) نمونه‌ای از همین فلسفه‌ی تاریخی را در مبحث توالی و تتابع احوال مختلف اقتصادی تشریح می‌نماید. چنانکه خواهیم دید مکتب تاریخی در آغاز پیدایش خویش کوشش می‌کند که همه‌ی دانش اقتصاد را به یک نوع فلسفه‌ی تاریخی برگرداند. هرگاه از قلمرو خاص اقتصادی و اجتماعی به قلمرو عام فلسفه وارد بشویم باز به مساعی مشابهی برخورد می‌کنیم که نامی‌ترین آنها نظریه‌ی «سه حالت» اوگوست کنت است که او نیز از سن سیمون اقتباس کرده است. (39)
اکنون جای آن نیست از اشکالات اساسی که بر اصل جستجوی این نوع قوانین تاریخی وارد است، بحث کنیم. به این مطلب باز در فصل مربوط به مکتب تاریخی برگشت خواهیم کرد. در اینجا کافی است بگوییم که سن سیمونیان نسبت به امکان استفاده‌ی از این استدلال جاهل نبوده‌اند. آنها به نفع «نظام اجتماعی» موردنظر خویش تمام تاریخ مقدم مالکیت را به یاری می‌طلبند و بدین ترتیب علیه مالکیت از پیش، جمیع سلاح‌های مورد استفاده مکتب‌های بعدی را می‌آزمایند.
در کتاب شرح عقاید سن سیمون گفته شده است: «بنابر تصور و توهم مردم گویا هر نوع انقلابی در اجتماعات رخ بدهد تأثیری در مالکیت نخواهد داشت، زیرا مالکیت امری ثابت و تغییرناپذیر است». (40) ولی واقعاً چزی غلط‌تر از این نیست: «مالکیت امری اجتماعی است و مثل همه‌ی امور اجتماعی تابع قانون تحول و ترقی بنابراین ممکن است در ادوار مختلف، مفهوم آن، موضوع آن و قاعده‌ی آن صورت‌های مختلف داشته باشد». (41) بدینسان اصلی که همه‌ی اصلاح‌طلبان بعدی بر آن تکیه می‌کنند از پیش اعلام می‌گردد. اولین اقتصاددانی که این مسائل را به عالمانه‌ترین صورت مورد مطالعه قرار داده است، یعنی اقتصاددان بلژیکی لاوه‌لی چهل سال بعد تحقیق دقیق و طولانی خود را راجع به صور مختلف مالکیت در دوره‌های پیشین با عباراتی همانند خلاصه می‌کند. (42)
سن سیمونیان باز می‌گویند: هرگاه تحولات گذشته را در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که اینک تحول مالکیت در جهتی که ما پیشنهاد می‌کنیم جریان دارد. در آغاز مالکیت با رسم برده‌داری شامل آدمیان نیز می‌شد. پس از آن اختیارات مالک بر بنده به تدریج محدود گردید و کم کم به کلی از میان رفت. مالکیت محدود شده به اشیاء هم قبلاً به هر کس که مالک می‌خواست انتقال می‌یافت، ولی سپس قوه ی حاکمه مداخله کرد و پسران ارشد را وارث منحصر به فرد پدران خواند، تا آنکه بالاخره انقلاب بزرگ فرانسه تقسیم مساوی بین فرزندان را مقرر داشت و بالنتیجه متنعمین از وسایل تولید ثروت را چند برابر ساخت. امروزه تنزل نرخ ربح به تدریج استفاده‌ی صاحبان سرمایه را در تولید ثروت کاهش می‌دهد و در برابر سهم پیوسته متزایدی برای کارگران تأمین می‌کند. (43) اینک یک قدم دیگر باقی است که برداشته شود و آن این که برای همه‌ی مردان عمل حق مساوی استفاده از وسایط و ابزار کار تأمین گردد و با شناختن دولت به عنوان وارث منحصر به فرد عموم مردم مالک بشوند. «قانون ترقی و تکامل، که مورد ملاحظه‌ی ما است، در شرف به وجود آوردن نظم و ترتیبی است که در آن به جای خانواده‌ها دولت وارث ثروت‌های متراکم می‌گردد، ثروت‌هایی که اقتصادشناسان آنها را «مایه‌ی تولید» می‌نامند. (44)
در واقع از این توالی و تتابع امور می‌توان به کلی در عکس جهت فوق نتیجه‌گیری کرد و قاعده‌ی تقسیم مساوی ارث را که انقلاب فرانسه به وجود نیاورده بلکه به رسمیت شناخته است، دلیل بر تحول اجتماعات جدید انسانی بر تکثیر مالکیت فردی و تضمین آن برای عده‌ی پیوسته بیشتری از افراد مردم دانست. ولی چنین بحثی از موضوع این کتاب خارج است. در اینجا کافی است نشان بدهیم که فرضیه‌ی سن سیمونی پیش درآمد همه‌ی نظریه‌هایی است که بعداً ظاهر می‌شوند و سیر تاریخی مالکیت را مجوز تغییر و بلکه امحاء آن قرار می‌دهند.
در این مورد هم سن سیمونیان جز گسترده ساختن راهی که قبلاً استاد آنها، سن سیمون، بر آن رفته بود کاری نکرده‌اند؛ زیرا در واقع همو بود که گمان می‌کرد تاریخ وسیله و آلتی برای پیش‌بینی‌های علمی به همان کمال و دقت مطمئن‌ترین آزمایش‌های تجربی است.
در نظریه‌ی سن سیمون که تا حدی از کندرسه استفاده کرده است، انسان، به صورت نوعی، موجودی است واقعی که مانند افراد مردم، کودکی و جوانی و کمال و پیری مخصوص به خود دارد. دوره‌های رشد فکری انسانیت مقارن با دوره‌های رشد عقلی افراد و قابل پیش‌بینی است. می‌گوید: «آینده عبارت از آخرین بقایای یک سلسله از امور است که مراحل اولیه‌ی آن گذشته را تشکیل می‌دهد. هر گاه مرحله‌های مقدم امری به درستی شناخته شود، مراحل بعدی آن را به آسانی می‌توان معلوم نمود، به عبارت دیگر مطالعه‌ی صحیح گذشته وسیله‌ی مطمئن پیش‌بینی آینده است. (45) بنابر همین روش است که سن سیمون، نظام صنعتی را نهایتی یافته است که سیر قرون جماعات بشری را به سوی آن سوق می‌دهد، باز بر طبق همین روش است که سیر صعودی انسانیت را پیوسته به سوی اجتماعاتی روز به روز وسیع‌تر اثبات می‌کند. از خانواده به شهر، از شهر به ملت، از ملت به اتحاد ملت‌ها، سیری ناگسستنی که از مطالعه‌ی آن می‌توان «تشکیل جامعه‌ی جهانی مرکب از جمیع ساکنان کره‌ی زمین و در جمیع روابط را» به عنوان مرحله‌ی نهایی انسانیت پیش‌بینی کرد. (46) بالاخره بنا بر همین روش است که سن سیمونیان تاریخ مالکیت خصوصی را تفسیر می‌کنند و زوال قطعی آن و بسط تدریجی استفاده از آن را برای عموم مردم به وسیله‌ی الغاء ارث و انتقال آن به دولت اعلام می‌دارند.
همه‌ی عقاید سن سیمونیان را ممکن است مانند یک نوع فلسفه‌ی تاریخی وسیع در نظر آورد. (47) از همین فلسفه‌ی تاریخ است که آنان با اعتمادی غیر عادی تعبیر رؤیاهای خویش را انتظار دارند و آن را نه آرزو بلکه امر مسلم و قطعی می‌شمارند. «پیش‌بینی ما از همان مبدأ و بر همان اساس است که در مورد اکتشافات علمی وجود دارد» (ص 119) سن سیمونیان خویش را عوامل آزاد و مختار و خودآگاه تحول مسلمی می‌دانند که سن سیمون آن را توصیف و پیش‌بینی کرده است. (48) و این یکی دیگر از صفات مشترک آنها با پیروان مارکس است. معذلک با این دو تفاوت اساسی: که از یک طرف پیروان مارکس برای به سرانجام رسیدن تحول امور انقلاب را لازم می‌دانند، در صورتی که سن سیمونیان تبلیغ و اقناع را کافی می‌پندارند و از طرف دیگر اینان مانند فرزندان حقیقی قرن 18 معتقدند که عقاید و افکار موجب تحولات اجتماعی است، و حال آن که مارکس تنها نیروهای مادی تولید ثروت را وسیله‌ی تحولات می‌داند. به نظر وی افکار و عقاید پرتو و انعکاس نیروها هستند نه خود آنها. (49)

پی نوشت ها :

1- Augustin Thierry (1866-1795) مورخ شهیر فرانسه (مترجم).
2- Auguste Conte (1853-1798) ریاضیدان و فیلسوف نامی فرانسه، بنیانگذار فلسفه‌ی تحققی، کتاب «دروس فلسفه‌ی تحققی» او از شاهکارهای فلسفی قرن 19 است (مترجم).
3- Enfantin Berthèlemy (1864-1796) معروف به «پدر»، مهندس و اقتصادشناس فرانسوی. فارغ‌التحصیل از مدرسه‌ی عالی دارالفنون پاریس، مدتی در آلمان و هلند و روسیه به مسافرت پرداخت و در مجامع سری آزادیخواهی شرکت ورزید سپس به سن سیمون گروید. استاد او را وصی تمام کارهای خویش قرار داد. وی روزنامه‌های «تولیدکننده» Le Producteur و «کره‌ی زمین» Le Globe را تأسیس کرد. جنبش سن سیمونی به هدایت او و بازار به صورت کلیسای نوینی درآمد و شمار گروندگان آن به زودی از چهل هزار تن گذشت (مترجم).
4- (Armand)Bazard, (1832-1791)، از اعضاء مؤثر جمعیت سن سیمونیان و مؤلف جلد دوم کتاب تشریح عقاید سن سیمونیان (مترجم).
5- Carbonari به معنی ذغالسازان، یا انگشت ‌گران جمعیت سیاسی مخفی در اوایل قرن 19 در ایتالیا تشکیل گردید و در فرانسه نیز رواج پیدا کرد و مرام آن آزادی‌طلبی و وحدت ایتالیا بود. این اسم از این جهت به آنها داده شده که مانند ذغالسازان در جنگل‌ها اجتماع می‌کردند (مترجم).
6- Ferdinand de Lesseps
7- Armand Carrel
8- H. Carnot
9- Pèriere (Casimir).
10- Michel Chevalier
11- L’Exposition de la doctrine de Saint-Simon
12- عنوان صحیح کتاب «عقاید سن سیمون، سال اول 1829»
La doctrine de Saint-Simon, Exposition, Première anneè, 1829 است.
آنچه را ما در اینجا نقل می‌کنیم مأخوذ از چاپ دوم است (پاریس 1830)، به این کتاب‌ها باید مقالات آنفانتن را نیز افزود که در روزنامه‌ی «کره‌ی زمین» Le Globe چاپ می‌‌شد و بعداً در یک مجلد جداگانه تحت عنوان: «اقتصاد و سیاست» به طبع رسیده است، ولی این مقالات ارزش کتاب «عقاید» را ندارند و تکرار همان مطالب است که آنفانتن قبلاً در روزنامه‌ی «تولیدکننده» منتشر می‌کرد.
چاپ جدید از «عقاید» در 1924 به اهتمام آقایان بوگله و الی هاله وی به وسیله‌ی مؤسسه‌ی ریویر صورت گرفته است «Bouglè et Elie Halèvy- Rivière».
13- اگرچه توضیح شفاهی عقاید به وسیله‌ی بازار و تدوین کتبی آن برای چاپ به دست شاگردان (از آن جمله هیپولیت کارنو) صورت می‌گرفت. مع‌الوصف اکثر عقاید اقتصادی آن را باید از آنفانتن دانست و هم اوست که قبلاً غالب مقالات اقتصادی روزنامه‌ی «تولیدکننده» را تنظیم می‌کرد. ولی افکار و اندیشه‌های «تولیدکننده» با افکار و اندیشه‌های «شرح عقاید» تفاوت محسوس دارد. در آنجا سود سرمایه و بهره‌ی مالکانه مانند باجی که کارگران باید به بیکاره‌ها بدهند عنوان شده و به شدت مورد انتقاد قرار گرفته ولی ارث، با آنکه به سردی و بی‌میلی ذکر شده، بکلی محکوم نگردیده است (Producteur t, I,p. 566-567). آنفانتن آزادی و رهایی کارگران را در کاهش سود سرمایه می‌داند و امیدوار است که با نظام اعتباراتی صحیح بتوان این مشکل را که به نظر او بزرگ‌ترین مسأله‌ی زمان جدید است حل کرد و سازش بین منافع آنها که کار می‌کنند و آنها که بیکاره هستند برقرار داشت: «منافعی که هرگز منطبق با مصالح و منافع عمومی نخواهد شد و تا زمانی که تصرف ثمرات کار گذشته وسیله‌ی تصرف ثمرات کار فعلی و حتی آینده است این وضع همچنان ادامه خواهد داشت (Producteur t, II, p. 124). اینها پیش‌درآمد افکاری است که در «شرح عقاید» مورد بحث قرار خواهد گرفت.
14- کتاب «عقاید» صفحه‌ی 182.
15- مراجعه کنید به «عقاید» صفحات 190 و بعد از آن؛
«Exploitation de l’ homme par l’ homme»
16- همان مأخذ، صفحه‌ی 93.
17- مراجعه شود به مبحث مربوط به سیموندی در منبع همین مقاله.
18- «امروزه توده‌ی کارکنان اجتماع، به وسیله‌ی مالکان استثمار می‌شوند. کارفرمایان صنعت هم در روابط خود با مالکان و سرمایه‌داران متحمل این وضع ناگوار هستند. اگرچه به نسبتی ضعیف و غیر قابل مقایسه با وضع کارگران. خود آنان نیز به نوبه‌ی خود از امتیاز استثمار که فشار و سنگینی آن تمام بر دوش طبقه‌ی کارگر، یعنی توده‌ی عظیم جمعیت کاری مملکت تحمیل می‌شود بهره‌مند می‌گردند» (رجوع شود به «عقاید» صفحه‌ی 176).
19- «ما چنین تصور می‌کنیم که سودها به تدریج کم و مزد کارگران به تدریج زیاد می‌شود، ولی کلمه‌ی مزد را در این مورد شامل استفاده‌ی کارفرمایان صنعت می‌کنیم، زیرا ما این استفاده را مزد و قیمت کار او می‌دانیم». (تولیدکننده، جلد اول، صفحه‌ی 245) این مقاله از آنفانتن است.
20- بالنتیجه معانی مختلف لفظ استثمار را بر حسب عقیده ی سیسموندی و یا سن سیمونیان و یا مارکس می‌توان چنین خلاصه کرد:
الف. در نظر سیسموندی استثمار کارگر وقتی است که مزد کافی برای اعاشه‌ی مناسب به او داده نشود. ولی درآمد بدون کار نامشروع نیست.
ب. به نظر سن سیمونیان از این جهت است که قسمتی از اصل محصول کار، از مجرای بنیادهای اجتماعی، به نفع مالکان برداشته می‌شود.
21- بالاخره از لحاظ مارکس استثمار به این معنی است که قسمتی از ارزش ایجاد شده به وسیله‌ی کار (که منشأ منحصر به فرد ارزش است) از طرف سرمایه‌داران بر طبق بنیادهای اجتماعی و قوانین اقتصادی مبادلات ضبط می‌شود.
22- به صفحه‌ی 38 این کتاب مراجعه شود.
23- شرح عقاید، صفحه‌ی 191.
24- عقاید سن سیمون Doctrine de Saint-Simon, p. 191-192.
25- سن سیمونیان لفظ «نظام اجتماعی» (Collectivisme) را به کار نمی‌برند، ولی آن را با وضوح کامل تشریح می‌نمایند.
26- «ما فعلاً و موقتاً این سازمان را «دستگاه کلی بانک‌ها» Système general de banques می‌نامیم. با آنکه تفسیر تحت‌اللفظی آن ممکن است موجب اشتباه بشود. این سازمان مشتمل است نخست بر یک بانک مرکزی که از لحاظ مادی نماینده‌ی حکومت خواهد بود. تمام ثروت‌ها، کلیه‌ی سرمایه‌های تولیدی، همه‌ی ابزار و وسایط کار و در یک کلام جمیع اموالی که اساس مالکیت انفرادی کنونی را تشکیل می‌دهد: در نزد آن به امانت سپرده خواهد شد. از این بانک اصلی و مرکزی بانک‌های فرعی و درجه‌ی دوم منشعب خواهد گردید که به وسیله‌ی آنها مطلع خواهند شد. این بانک‌ها نیز در حوزه‌ی عملیات خود بر بانک‌های کوچک‌تر محلی و بانک‌های تخصصی دیگر نظارت خواهند کرد. بانک‌های عالی مرجع همه‌ی نیازمندی‌ها و مصدر همه‌ی کوشش‌ها خواهند بود.» (عقاید صفحات 206-207).
ابتکار این سبک و اسلوب به احتمال قوی از آنفانتن است، زیرا او نخست آن را در یکی از مقالات روزنامه‌ی ناشر افکار سن سیمونیان (تولیدکننده) تشریح کرده است (t, III, P, 385)
27- «ما از همه‌ی اصول سیاسی از اصولی که هدف آنها منحصراً و مستقیماً تسلیم سرنوشت ملت به دست نبوغ و فداکاری نباشد خسته و بیزار شده‌ایم» (همان مأخذ صفحه‌ی 330)
(Doctrcne, P. 210. note, ibid, p. 330)
28- «ما با شعف و نشاط به این فضیلت از یاد رفته و حتی می‌توان گفت امروزه تحقیر شده رجوع خواهیم کرد. به این تقوای رنج‌آور و عصیان‌انگیز برای جامعه‌ی خودخواهان ولی چهان سهل و چنان ملایم در میان موجودات با هدف مشترک که همه خواهان و مشتاق آن هستند، آری ما با عشق و اخلاص به اطاعت برگشت خواهیم کرد. (Doctrine, p. 330)
29- در چاپ سوم. شرح عقاید، صفحه‌ی 3. عبارت مذکور مختصر تغییری پیدا کرده است: «هر کسی باید برحسب شایستگی‌هایش مجهز شود و به میزان اعمالش پاداش ببیند». در این‌جا بهتر دیده می‌شود که قسمت اول عبارت راجع به توزیع سرمایه‌ها و وسایل کار و قسمت دوم متوجه توزیع درآمدهای فردی است.
30- این نامه در ضمایم چاپ دوم عقاید به طبق رسیده است.
31- Par association
32- Modes de production
33- Vandervelde (Emile) رجل سیاسی بلژیک (1936-1866)، عضو مؤثر دفتر بین‌المللی سوسیالیست‌ها، مراجعه شود به کتاب کوچکش تحت عنوان «مسلک اجتماعی» (Le Collectivisme)، پاریس 1900.
34- «سوسیالیسم در عمل» Le Socialisme à l’oeuvre، مجموعه‌ی رسالات و انتشارات تحت نظر ژرژ رنار (Georges Renard). با همکاری امه برتود Aimè Berthode و ژرژ فره ویل Georges Frèville و آدولف لاندری Adolphe Landry و پل مانتوو Paul mantou و فرانسواسیمیان Francois Simiand.
(Paris Cornèly, 1907, VIII, p. 493)
35- سیدنی وب Sydney webb و بانو بیاتریس وب Beatrice webb از اقتصادشناسان انگلستان.
36- انجمن فابیان Fabian Society، جمعیتی از سوسیالیست‌های انگلستان که به نام فابیوس مماطله‌کار (رجل سیاسی، کنسول و دیکتاتور رم باستانی که شیوه‌ی جنگ و گریز او با کارتاژی‌ها معروفی است) در سال 1883 به وسیله‌ی ادوارد پیز Edward pease بر پایه‌ی کمال مطلوب اخلاقی و با استفاده از شیوه‌ی مبارزه‌ی فابیوس تأسیس گردید. نخستین اعضای آن نویسندگان معروفی مانند جورج برناردشاو و ولز و اقتصادشناسانی مانند سیدنی وب و بانو بیاتریس وب بودند. این جمعیت بیشتر ملهم از عقاید جان استوارت میل و جونس بودند تا مارکس. فابیان‌ها در 1900 با اتحادیه‌های کارگری متحد شدند و در تأسیس حزب کارگری انگلستان Labour party در 1906 سهم به سزایی داشتند. جمعیت آنان که تصور می‌شد رو به زوال است از سال 1938 جان تازه‌ای گرفت. اکنون بسیاری از نمایندگان حزب کارگری انگلستان و روشنفکران آن وابسته به این انجمن است (مترجم).
37- دوپون وایت Dupont white اقتصاددان فرانسوی از مادر انگلیسی (1807-1878) مترجم.
38- آدولف واگنر Adolphe wagner، اقتصاددان آلمانی (1917-1835) دارای تألیفات بس مهم راجع به مالیه و اقتصاد، از بنیانگذاران مکتب سوسیالیسم دولتی (مترجم).
39- لیتره Littrè (ادیب و زبان‌شناس و پیرو مکتب فلسفه‌ی تحققی اوگوست کنت و مؤلف لغت‌نامه‌ی مشهور زبان فرانسه (1881-1801) در تألیف خود تحت عنوان اوگوست کنت و فلسفه‌ی تحققی (صفحه‌ی 48) منکر این اقتباس است. معذلک سن سیمون در دیباچه‌ی کتاب «سبک اقتصادی» خود اشعار می‌دارد که در سیاست، حقوقدانها واسطه‌ی انتقال حکومت ملوک‌الطوایفی به حکومت صنعتی بوده‌اند، همچنان که معتقدان به ماوراء‌الطبیعه حلقه‌ی واسطه‌ی الهیات به نظام علمی نوین هستند (Oeuvres completes t. V, p. 9)، اگرچه رساله‌ی «سبک اقتصادی» مربوط به سال 1821 یعنی چندین سال بعد از آغاز الفت بین سن سیمون و اوگوست کنت است و بنابراین صراحت متن آن کافی برای تشخیص اثر متقابل «دو مسیح» در یکدیگر نیست. به علاوه تورگو هم قبلاً دارای این فکر بوده است.
40- شرح عقاید سن سیمون، صفحه‌ی 179.
41- همان مأخذ، همان صفحه.
42- «اشتباه بسیار شایع دیگر این است که مالکیت مانند بنیادی در نظر گرفته می‌شود که صورت ثابت و همواره یک‌نواختی داشته باشد و حال آنکه در واقع صورت‌های مختلف در برداشته و هنوز هم در معرض دگرگونی‌های عظیم و غیر قابل پیش‌بینی است.»
Laveleye, de la propriètè et de ses formes primitives, edit, 1874, p.381.
به جهت همین نکته بود که استوارت میل در نامه‌ای که به لاوه‌لی در تاریخ 17 نوامبر 1872 نوشته انتشار فصول اولیه‌ی این کتاب را به صورت مقالات در «مجله‌ی دو جهان» Revue des deux-mondes به او تبریک گفته است (ibid, preface, XIII).
43- به این برهان توجه کنید که از آن پس غالباً به وسیله‌ی اقتصادشناسان آزادی‌طلبی تکرار می‌گردد و باستیا نیز از آن استفاده می‌نماید. در واقع سن سیمونیان پیوسته پایی در آزادی‌طلبی و پایی در سوسیالیسم داشته‌اند.
44- شرح عقاید صفحه‌ی 182. تمام این استدلال تاریخی را که ما در این‌جا به اجمال خلاصه کردیم، کتاب مذکور در صفحات 179 تا 193 به تفضیل مورد بحث قرار داده و شایسته است که درباره‌ی آن مطالعات انتقادی دقیق‌تری به عمل آید، زیرا مطالب آن کاملاً با واقعیات تاریخ مطابقت ندارد.
45- سن سیمون، پیشگفتاری درباره‌ی مباحثات اوبارودرن.
Saint Simon, mèmoire introductif sur sa contestation avec M. de Redern (1812) , Oeuvres. t, I, P. 122
46- عقاید سن سیمون، صفحه‌ی 144.
47- این فلسفه‌ی تاریخی را می‌توان در تناوب ادوار سازمانی Periodes organiques و ادوار انتقادی Periodes critiques خلاصه کرد. صفات مشخصه‌ی دوره‌ی سازمانی، وحدت فکر، وحدت هدف، وحدت احساسات و عمل در جامعه است. دوره‌های انتقادی را برعکس تشتت افکار، تعارض احساسات و ناپایداری اوضاع اجتماعی و سیاسی مشخص می‌سازد. ادوار اولی اساساً مذهبی و ایمانی است. در ادوار دومین خودخواهی حکمفرما است. نهضت معروف به رفرم (نوسازی در مذهب کاتولیک) و انقلاب فرانسه دو مظهر اساسی دوره‌ی انتقادی معاصر هستند. آئین سن سیمونی می‌خواهد جامعه را به دوره‌ی سازمانی قطعی و نهائی وارد سازد و مذهب جامعه‌ی جهانی نوینی بشود که تحول تاریخی، بشریت را به سوی آن هدایت می‌کند.
48- عقاید، صفحه‌ی 121. «آدمی بوجه عاطفی سرنوشت خود را پیش‌بینی می‌کند و چون به وسیله‌ی دانش صحبت پیش‌ بینی ‌های خود را دریافت و از مشروعیت تمایلات خویش اطمینان حاصل کرد، با آرامش و اعتماد به سوی آینده‌ای که بر او معلوم است پیش می‌رود... آری بدین ترتیب است که انسان عامل مختار و خودآگاه مقدرات خویش است، و اگر نتواند آن را تغییر بدهد (زیرا موردی برای تغییر نیست) لااقل می‌تواند با کار و کوشش خود پیش آمدن آن را تسریع کند.»
49- سن سیمون می‌گفت: «سیاست از اخلاق متفرع می‌شود و مؤسسات هر ملت صرفاً نتایج افکار و عقاید آن ملت است» (کلیات آثار، جلد سوم، صفحه‌ی 31). باز می‌گوید «فلسفه و حکمت موجد مهم‌ترین تأسیسات سیاسی است. تنها او است که قدرت کافی برای برانداختن مؤسسات کهن و فرسوده و ایجاد بنیادهای جدید بر اساس افکار مترقی دارد» (سبک صنعتی، کلیات آثار، جلد پنجم، صفحه‌ی 167) و نیز درباره‌ی تکلیف اشخاص نوع‌دوست برای ایجاد جامعه‌ی جدید اصرار می‌ورزد، برای عملی ساختن اصطلاحات سیاسی، بسی مؤثرتر از خودخواهی‌های آن طبقات است که تغییرات و اصلاحات به نفع آنها است. خلاصه و در یک کلام تجربه ثابت کرده است کسانی که با حدت و شدت برای استقرار نظام جدید مجاهده می‌کنند طبقاتی نیستند که بیش از همه در برقراری آن ذینفع باشند» (کلیات آثار، جلد 6، صفحه‌ی 120). تعارضی شدیدتر از این با افکار و عقاید مارکس نمی‌توان تصور کرد. به خصوص با آن جمله‌ی مشهور او که می‌گوید: «رهائی کارگران، کار و عمل خود کارگران خواهد بود».

منبع: ژید، شارل؛ ریست شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد اول)، ترجمه ی کریم سنجانی، تهران، دانشگاه تهران مؤسسه انتشارات و چاپ، چاپ چهارم.