نویسنده: شارل ژید
مترجم: کریم سنجابی




 

در همان زمان که اقتصادشناسان فرانسوی، وحشت‌زده از عواقب احتمالی نظریه‌های ریکاردو و مالتوس، در پی آن بودند که قوانین روئین اقتصادی را به قوانین طلائی مبدل کنند، اقتصادشناسان انگلیسی، خونسرد و اضطراب‌ناپذیر، به سیر در طریقه‌ی استادان بزرگ نسل دوم ادامه می‌دادند و باکی از آن نداشتند که با روش خود ممکن است برای اجتماعیون سلاح نبرد تهیه نمایند.
در مدت سی سال از فاصله‌ی انتشار کتاب «اصول علم اقتصاد» ریکاردو (1817) تا کتاب به همان نام استوارت میل (1848)، اقتصادشناسان درجه دومی به وجود آمدند که عمل آن‌ها، بیشتر تحکیم و تشریح اصول عقاید استادان قدیم بود، تا کشف و بیان اصول و روش جدید. با وجود این نمی‌توان گفت که در این مدت، انگلستان اقتصادشناسان هنری دیگری نداشته است که از بعضی جهات- جهات غالباً مهم- نظریه‌های حاکم بر دانش اقتصاد را مورد انتقاد قرار داده باشند، منتهی دیگر توجهی به آراء و عقاید آنان نمی‌شد، همچنان که در آن زمان به کورنو (1) در فرانسه و یا اندکی بعد به گوسن (2) در آلمان توجه نمی‌شد (3).
در این دوره است که دوشیزه مارتینو (4) و بانو مارست (5) علم اقتصاد را، یکی به شکل داستان‌ها، و دیگری بنام «گفتگو با کارولین جوان»، عرضه می‌کردند. و مک‌ویکار (6) کتابی تحت عنوان «دروس اولیه علم اقتصاد برای استفاده‌ی مدارس ابتدائی» ترتیب می‌داد، و به گمان خویش دانش اقتصاد را چنان مکمل می‌دانست که در آن می‌نوشت: «اصول اولیه علم اقتصاد به حدی ساده و بدیهی است که کودکان به خوبی می‌توانند آن‌ها را فرا بگیرند، و باید هم به آنان تدریس شود. در قرن گذشته تأمل درباره‌ی این مسائل مخصوص دانشمندان بود، ولی امروزه آن‌ها وارد پرستارخانه‌ها گردیده‌اند، و تنها اشکال آموختن آنها در سنین بالاتر، بی‌اعتمادی ناشی از سادگی فوق‌العاده‌ی آن‌هاست» (7).
ما نمی‌توانیم اقتصادشناسان این دوره را یک به یک مورد بحث قرار بدهیم (8). معذلک در بین آن‌ها کسی هست، که معمولاً در تاریخ عقاید محل کافی به او داده نمی‌شود و با وجود این بهتر از هر اقتصادشناس دیگر، نماینده‌ی محاسن و نقایص مکتب کلاسیک است و اوناسوسنیور است (9)، که دانش اقتصاد را با خلاصه‌کردن و جمع کردن در چند اصل معدود ولی اساسی و تزلزل‌ناپذیر- که مسائل دیگر خود به خود متفرعات طبیعی آ‌ن‌ها است- از هر نوع خطر آلودگی با مسلک‌ها و طریقه‌ها، و آمیختگی با اصلاحات اجتماعی، و با اندیشه‌های عاطفی و اخلاقی برکنار داشته است. این اقلیدس جدید چهار اصل کلی را کافی می‌دانست (10) و داعیه‌ی آن‌ را داشت که از دانش اقتصاد علمی جزمی و قطعی بسازد و بدین لحاظ یکی از پایه‌گذاران روشی است که امروزه آن را اصطلاحاً «دانش محض» (11) می‌نامند.
وی در مباحث اقتصادی عنصر جدیدی را وارد کرد که تا آن زمان سابقه نداشت یعنی کف نفس (12) و یا به لفظ دیگر صرفه‌جویی، ولی اصطلاح سنیور دارای قدرت و دقت بیشتر است. فایده‌ی این لفظ جدید چیست؟ آیا کف نفس ممکن است مولد ثروت باشد؟ سنیور می‌گوید خیر، ولی لااقل شایستگی اجر و پاداش به وجود می‌آورد. زیرا آن هم، عیناً مانند کار، مستلزم رنج و فداکاری است. تا آن زمان از سه منبع بزرگ درآمد، مشروعیت سرمایه کمتر از دیگران به نظر می‌رسید، زیرا ریکادو درآمد سرمایه را به طور غیرمستقیم، و بسان باقیمانده‌ی قیمت، پس از کسر دستمزدها توضیح می‌داد. بدیهی و مسلم بود که سرمایه مانند دو عامل دیگر تولید، استحقاق اجر و پاداش دارد. اما کسی در اندیشه کشف مجوز و دلیل آن نبود. به علاوه چه مجوز و دلیل خاصی برای پاداش سرمایه ممکن بود عنوان شود؛ در صورتی که خود عامل مستقلی نیست و از مشتقات زمین و کار است. ولی اینک سنیور عنوان و مجوز خاص آن را بیان می‌دارد و آن را نه در کار بلکه در کف نفس می‌یابد!
اما اگر با دستی منافع سرمایه را تأیید می‌کند با دست دیگر اکثر درآمدهای سرمایه‌داری را ویران می‌سازد. به عقیده‌ی او هزینه‌ی تولید مرکب از دو عنصر است: کار و کف نفس، و هر زمان که رقابت آزاد و کامل باشد، قیمت محصولات به حدود این سطح می‌رسد، ولی اگر رقابت کامل نباشد و یا به عبارت دیگر اگر وضع کم و بیش انحصاری وجود داشته باشد، بین قیمت اشیاء و هزینه‌ی تولید آنها، ارزش اضافی به وجود می‌آید که بر حسب تعریف مستقل از کار و قناعت، مستقل از هر نوع کوشش و فداکاری شخصی است. چنین درآمد را سنیور بر حسب اصطلاح ریکاردو «رانت» می‌نامد. بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که وی تا چه اندازه به نظریه ریکاردو توسعه داده است! رانت دیگر منحصر به ثمره تملک زمین حاصلخیز و یا واقع در محل مرغوب نیست، بلکه ممکن است ناشی از تملک هر عنصر طبیعت، و یا واجد بودن صفات شخصی ممتاز مانند صوت خوشی مغنی و مهارت جراح، و یا تابع کیفیات اجتماعی و یا چنانکه امروزه می‌گوییم مربوط به بخت و اقبال و تصادفات نیک باشد. سنیور نشان می‌دهد که موارد رانت نه تنها نادر و استثنایی نیست، بلکه وضع عادی و عمومی است، بطوریکه این طبقه از درآمد که فاقد هر نوع اساس و پایه شخصی و فردی است، این درآمد که تولید نمی‌گردد، ولی از آن «بهره‌برداری» می‌شود، جای وسیع و پهناوری در توزیع ثروت‌های اجتماعی دارد (13). سنیور حتی از این حد هم فراتر می‌رود و معتقد می‌شود، همین که سرمایه به سبب مرگ از دست مولد آن خارج می‌گردد و به وارث می‌رسد، درآمد آن برای وراث صورت بهره‌ی اتفاقی پیدا می‌کند، و آنها دیگر حق ندارند نسبت به آن به عنوان کف نفس توسل جویند، زیرا این تقوی قابل انتقال نیست، و بنابراین برای آنها مجوزی جز بخت و اقبال وراثت باقی نمی‌ماند (14).
معلوم نیست انقلابی‌ترین سوسیالیست‌ها چه سلاحی کوبنده‌تر از این، می‌توانست برای ویران ساختن نظام اقتصادی موجود بدست بیاورد. چقدر ما از آن نظام طبیعی معروف دور شده‌ایم! ولی سنیور اندک اضطرابی بخود راه نمی‌دهد. فی‌الواقع بی‌تفاوتی عالی این اقتصادشناسان مکتب ریکاردوئی، که با آرامش خاطر، در اثبات آنچه حق و واقع می‌پندارند می‌کوشند و توجهی به نتایج احتمالی و استفاده‌هایی که ممکن است از آن برای ساختن و خراب کردن بشود، ندارند، حاکی از منش علمی قابل تحسین آنها است.
باز هم سنیور است که برای ارزش اساس تازه‌ای ذکر می‌کند یعنی کمیابی و یا به عبارت بهتر سودمندی کمیاب را (زیرا طبیعی است که مطلب همیشه از چیزهایی است که خاصیت ارضاء حاجتی از حاجات انسانی را دارند). معذلک بعداً والراس همین لفظ «کمیابی» را مورد استفاده قرار می‌دهد.
تنها در انگلستان نبود که در نیمه ی اول قرن 19، عقاید و آرائی که از همان زمان می‌شد آنها را مدرسی نامید، تدریس می‌گردید، بلکه تعلیم آنها در اغلب کشورهای رواج داشت. در آلمان تونن (15) که قبلاً از او صحبت شد، و معاصر را و (16) عهده‌دار این سمت بودند. در فرانسه با وجود نفوذ روزافزون مکتب سیاسی و اقتصادی خوش‌بینان که در فصل پیش مورد بحث قرار گرفت، اقتصاد مدرسی انگلیسی به وسیله جمع کثیری از اقتصاد‌دانان تدریس می‌گردید، که از آن جمله باید بخصوص استاد رسی (17) را نام ببریم. درس‌های اقتصاد سیاسی او، منتشر شده در 1840 شهرت بادوامی یافت که بیشتر آن مربوط به انشاء و فصاحت خطابی کتاب بود تا تازگی و اصالت محتویات آن.
اکنون وقت آن است به اقتصادشناسی برسیم که باید چهره‌ی مرکزی این فصل باشد یعنی جان استوارت میل (18) که با او دانش اقتصاد کلاسیک به اوج اعتلاء خویش می‌رسد، و همچنین با او شروع به از هم پاشیدن می‌کند. وی در میانه قرن 19، نقطه ی اعلای قوس را مشخص می‌سازد. و آنچه شخصیت او را جذاب و حتی رقت‌انگیز جلوه می‌دهد، توجه خود اوست که بین دو نظام اقتصادی، بین دو عالم، حالتی شبیه به معلق داشته است: که یکی از آنها با جاذبه‌ی پدری و فلسفه‌ی مصلحت‌اندیشی (19) خویش که مشحون از آن است، ویرا در نزد خود نگاه می‌دارد. و دیگری با افق‌های تازه که سن سیمون و اوگوست کنت بر روی آن گشوده‌اند او را به سوی خود می‌خواند. در نیمه اول حیاتش گرایش بیشتری به مکتب اصالت فرد داشت، ولی در نیمه دوم بیشتر هوادار مکتب اجتماعی است. معذلک ایمان خود را به آزادی حفظ می‌کند. سر تناقضات مکرر در نوشته‌های او و حتی احیاناً برگشت کامل او از عقاید سابق خویش، مثلاً تغییر عقیده ی مشهورش راجع به قانون دستمزدها ناشی از همین کیفیات روحی است. در کتابش از طرفی اصول عقاید مسلک کلاسیک در چنان قواعد صریح و دقیقی متبلور شده‌اند که گویی قطعی و مسلم و تغییرناپذیر هستند، ولی از طرف دیگر باز همان قطعات بلور زیبا در حرارت دم تازه‌ای، شروع به گداختن می‌کنند.
همواست که گفته است، بدان سان که نظریه پردازان منهج «اقتصاد محض» هم خواهند گفت، که «ارزیابی قیاسی دانشمند علوم اخلاقی، محل و مقامی در دانش اقتصاد ندارد» ولی از طرف دیگر همواست که می‌گوید: «هرگاه ناگزیر بین مسلک اشتراک با همه‌ی مخاطراتش و وضع کنونی اجتماع که در آن محصول کار به نسبت معکوس کوشش تقسیم می‌شود- یعنی قسمت اعظم عواید نصیب کسانی می‌گردد که هیچ کاری انجام نمی‌دهند، و سهمی کمتر به اشخاصی می‌رسد که فی‌الجمله متحمل زحماتی می‌شوند، و به همین ترتیب سیر نزولی ادامه می‌یابد، تا کسانی که بار توان‌فرساترین مشقات را بر دوش دارند، حتی از تأمین ضروریات اولیه زندگی محروم هستند- می‌بایستی یکی انتخاب شود، و هرگاه در واقع غیر از وضع موجود و یا نظام اشتراکی شق ثالثی وجود نداشته باشد، آن وقت همه مشکلات زندگی اشتراکی سنگینی ذره ناچیزی در ترازوی مقایسه نخواهد داشت» (20).
همواست که فلسفه اخلاقیش مبتنی بر «مصلحت اندیشی» است و با وجود این می‌گوید «یک اعتقاد یقین از 99 مصلحت قوی‌تر است».
باز همواست که می‌گوید: «رقابت برای زمان حاضر از ضروریات است و نمی‌توان پیش‌بینی روزی کرد که برای ترقی انسانی غیر لازم بشود» ولی باز همو اعلام می‌دارد که: «تعاون شریف‌ترین کمال مطلوب بشری است» و نشان می‌دهد که: «زندگانی انسانی از نزاع طبقاتی ناشی از تعارض منافع، به سوی همکاری و همیاری برادرانه برای خیر و صلاح عموم تحول می‌یابد» (21).
درباره‌ی استوارت میل گفته‌اند که وی شارح هنرمندی بوده است. این عنوان دون شأن او است. راست است که در حق وی نمی‌توان مانند ریکاردو و مالنوس و ژان باتیست‌سی، قوانین بزرگی را نام برد که منسوب به او باشند، ولی حداقل این است که وی افق‌های امیدواری جدیدی را گشوده است، و این برای حفظ نام و افتخارش بسی اطمینان بخش‌تر است. زیرا قوانین ادعائی کذائی همه تقریباً نابوده شده‌اند ولی امیدواری‌ها باقی و پابرجاست. آنچه دوام آثار او را تضمین می‌کند این است که در هیچ اثر دیگر، حتی در کتاب آدام اسمیت هم، نمی‌توان آن همه صفحات دلنشین، شایان ثبت در گلچین آثار اقتصادی، و آن همه عبارات فراموش نشدنی را یافت که پیوسته ورد زبان کسانی است که به تدریس این علم اشتغال دارند. بی‌جهت نیست که کتاب «اصول» او در مدت نیم‌قرن کتاب درسی اغلب دانشگاه‌های انگلیسی زبان بوده است (22).
قبل از بیان دگرگونی‌های عمیق که در فکر او به عقاید کلاسیک داده می‌شود، شایسته است نخست، خطوط اصلی و برجسته‌ی عقاید و اندیشه‌های مذکور را، بدان سان که در اواسط قرن نوزدهم، از تاریخ انتشار کتاب «اصول» استوارت میل تا زمان مرگش یعنی از 1848 تا 1873، عظیم و باشکوه و تقریباً شکست‌ناپذیر جلوه می‌نمود، تذکر بدهیم. این قسمت از زمان در تاریخ فرانسه کم و بیش معادل با دوران امپراطوری دوم است. در همین دوره است که مکتب آزادی طلبی کلاسیک گمان می‌کند، دو حریف دیرین خود یعنی سوسیالیسم و مکتب حمایت طلبی را به طور قطع و غیرقابل برگشت از میدان خارج کرده است. در مورد اولی لغت‌نامه اقتصادی سال 1852 با قلم ری‌بو (23) می‌گفت: «امروزه سخن از سوسیالیسم راندن به منزله‌ی مرثیه خواندن درباره‌ی آن است». مکتب حمایت طلبی هم، پیکارش را در انگلستان با لغو عوارض گمرکی غلات باخت. و بزودی در فرانسه و کشورهای دیگر اروپا نیز با قراردادهای تجارتی سال 1860 به همین سرنوشت دچار می‌شود. بدین ترتیب، دانش اقتصاد مدرسی مطمئن از آینده به نظر می‌رسید، و به هیچ وجه پیش‌بینی نمی‌کرد که در 1867، کتاب «سرمایه» کارل مارکس منتشر خواهد شد، و در 1872 کنگره ایزه ناخ تشکیل می‌شود و اندکی بعد از آن همه قراردادهای 1860 منسوخ و بی‌اعتبار می‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1- کورنو Cournot (Augustin) (1801- 1877)، اقتصادشناس فرانسوی، مؤلف کتاب «تحقیقات راجع به اصول ریاضی در نظریه ثروت‌ها Recherches sur les Principes mathèmatiques de la théorie des Richesses»
2- گوسن Gossen اقتصادشناس آلمانی در نیمه اول قرن 19 از پیشقدمان مکتب ریاضی (مترجم).
3- سلیگمن Seligman در روزنامه اقتصادشناسان 1903 (صفحات 335 تا 511) دو مقاله‌ی مبسوط و جالب راجع به اقتصادشناسان فراموش شده انگلیسی، تحت عنوان: "On some neglected British Economists" نوشته است که عده‌ی آنها و تازگی و اصالت عقاید و آراء آنان موجب حیرت است. بعضی از این اندیشه‌ها فقط در ازمنه‌ی اخیر مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته است.
4- دوشیزه مارتینو Miss Martineau (1802- 1876) نویسنده انگلیسی یکی از ناشرین عقاید ریکاردو- مترجم.
5- بانو مارست Mme Marcet
6-مک‌ویکار Mac wickar
7- به نقل از سیگر Seager (کنفرانس در دانشگاه کولومبیا 1908)
8- پیش‌تر توضیحاتی درباره‌ی شاگردان بلافصل ریکاردو، یعنی مک‌کولو و جیمس میل داده‌ایم. شایسته است نام دو نفر دیگر، رابرت تورنس Robert Torrens و گیبون ویک فیلد Gibbon wakefield را هم اضافه نماییم. نفر آخری تطبیق قابل توجهی از نظریه‌های ریکاردو درباره بعضی از مهاجرنشین‌ها کرد، که مدت‌ها به نام او معروف بود.
9- ناسوسنیور Nassau Senior (مراجعه شود به صفحه 262 منبع این مقاله در فصل مربوط به ریکاردو) مدتی از عمرش را عهده‌دار کرسی درس اقتصاد در دانشگاه آکسفرد بود که در 1825 تأسیس شده و تنها درسی بود که به این عنوان در انگلستان وجود داشت. دروس او راجع به موضوعات مختلف، جداگانه از 1827 تا 1852 منتشر شده‌اند. منتخباتی از این دروس در 1835 به زبان فرانسه، تحت عنوان «اصول اساسی اقتصاد سیاسی، انتشار یافت. ولی مجموعه‌ی نظریاتش به نام ملخصی از دانش اقتصاد An outline of Political Economy، نخست در دائرة‌المعارف بریتانیایی به سال 1836 و سپس به شکل کتاب کوچکی منتشر شد که می‌توان آن را اولین کتاب درسی جامع علم اقتصاد دانست. بسیاری از تألیفات او راجع به پول و تجارت بین‌المللی در سال 1930 با مراقبت مدرسه عالی اقتصاد لندن London School of Economics تجدید طبع شده است.
10- این چهار اصل عبارتند از:
(1). این اصل که فرد انسانی پیوسته در جستجوی حداکثر ارضاء و حداقل کوشش است که بعداً آن را اصل کام‌جویی (Le principe Hedonistique) نامیده‌اند. (2). اصل افزایش جمعیت (3). اصل باردهی متزاید صنعت (4). اصل باردهی متنازل و یا لااقل نامتناسب کشاورزی.
11- L'Economie Pure
12- Abstinence
13- «در محصول هر کشور سهم مهم و قابل توجهی وجود دارد که حاصل هیچ نوع کوشش و فداکاری نیست. این عواید به کسانی می‌رسد که برای تولید آن کوچک‌ترین کاری نمی‌کنند، بلکه فقط دست خود را برای گرفتن آن دراز می‌نمایند» (از کتاب اقتصاد سیاسی صفحه 98). سنیور به عنوان مثال درآمد پزشک مشهور و معتبری را که یکصدهزار فرانک است، انتخاب می‌کند و برای آن صورت حساب حیرت‌آور ذیل را ترتیب می‌دهد:

پاداش و اجرت کار

1000 فرانک

سود، و یا پاداش کف نفس

24000 فرانک

رانت، یا بهره اتفاقی

75000 فرانک


بدیهی است آنچه را سنیور بهره‌ی اتفاقی می‌نامد و سه چهارم از درآمد را شامل می‌شود، چیزی جز پاداش هنر و حذاقت و یا شهرت پزشک نیست. ولی آن را چگونه می‌توان از اجرت کار که به نظر او فقط یک صدم از کل درآمد است جدا کرد؟ (مراجعه شود به «رساله نظریه انحصار» Theory of Monopoly تألیف ریچارد الی Richard Eley در مجموعه‌ی انتشارات انجمن اقتصادی آمریکا American Economic Association سال 1899).
14- این تشبیه وراثت به رانت مایه مباهاتی برای سنیور نیست، زیرا دو امر از مقوله‌های کاملاً متفاوت را بهم مشتبه کرده است. رانت پدیده است صرفاً اقتصادی، ناشی از جهات طبیعی و شرایط ضروری مبادلات، و مستقل از هر نوع سازمان اجتماعی، و حتی از مالکیت فردی. و حال آنکه وراثت امری است کاملاً حقوقی و ناشی از قانون مدنی جامعه. ارث ممکن است لغو شود، و کوچک‌ترین تأثیری در ایجاد و افزایش بهره‌ی مالکانه زمین و انواع دیگر رانت نداشته باشد. و برعکس در نظام مفروض رقابت کامل، که رانت از بین می‌رود، ممکن است قاعده‌ی ارث، با جمیع جهات و آثار آن باقی بماند.
15- تونن Thunen (Baron Jean von) 1780- 1851، اقتصاد‌شناس آلمانی از مالکان بزرگ، مؤلف کتاب «تحقیقات راجع به تأثیر قیمت غلات و حاصلخیزی زمین و مالیات‌ها در نسق‌های زراعتی» مترجم.
16- راو Rau (Charles- Henri) 1792- 1870، آمارشناس و اقتصاددان آلمانی، مؤلف کتاب درسی علم اقتصاد که سالیان متمادی مرجع اهل علم بود- مترجم.
17- رسی (Rossi Pellegrino) 1787- 1848، اصلاً ایتالیایی بود ولی تابعیت فرانسوی اختیار کرد. در کلژدوفرانس Collège de France جانشین ژان باتیست‌سی شد. سپس در دانشکده حقوق پاریس به تدریس حقوق اساسی پرداخت که به یادبود او هر سال جایزه مخصوصی داده می‌شود. پس از آن وارد خدمات سیاسی گردید و به وزارت پاپ‌پی نهم نایل آمد و در رم به قتل رسید.
18- جان استوارت میل John Stuart Mill متولد سال 1806، فرزند جیمس میل اقتصادشناس سابق الذکر، از پدرش تعلیماتی واقعاً فوق طاقت انسانی فرا گرفت، که هر که غیر از او بود، می‌بایست به بلاهت دچار گردد. در 10 سالگی دوره‌ی تاریخ جهانی و ادبیات باستانی لاتین و یونانی را به پایان رساند. در 13 سالگی علوم متداول زمان و فلسفه را آموخت و تاریخی درباره‌ی رم تألیف کرد. در 14 سالگی تمام آنچه را از دانش اقتصاد در آن زمان می‌توان دانست، یاد گرفت. و در 1829 در 23 سالگی نخستین کتاب اقتصادی خود «آزمایشی از دانش اقتصاد» و در 1843 تألیف بزرگ فلسفی خویش به نام «نظام منطق» The System of Logic را منتشر کرد که باعث اشتهار وی گردید. تألیف شریف و گرانقدر او در اقتصاد «اصول علم اقتصاد Principles of Political Economy» در 1849 صورت پذیرفت. از جهت کار و شغل، مقامی عالی، در شرکت هند شرقی داشت، و تا تاریخ انحلال آن در آن خدمت باقی بود. در سه سال 1865 تا 1868 به عضویت پارلمان انگلستان رسید. پس از مرگ همسرش که همکار وی در تصنیف بعضی از تألیفات، به خصوص کتاب «آزادی On Liberty» بود (1895)؛ جان نمی‌خواست گور او را ترک کند و آخرین سال‌های عمرش را (1859- 1873) در آوینیون فرانسه Avignon گذراند (به استثنای چند سالی که عضو پارلمان بود). وی شرح احوال خود را در زندگی‌نامه خویش حکایت کرده است (ترجمه شده به فرانسه تحت عنوان خاطرات من Mes Mémoires) که از جهت شناسایی افکار و مخصوصاً سیر و تحول عقاید او به سوسیالیسم بسیار گرانبهاست.
19- Utilitarisme
20- مراجعه شود به اصول دانش اقتصاد کتاب دوم، فصل اول، مبحث سوم.
21- همان مأخذ کتاب چهارم، فصل هفتم، مبحث ششم.
22- آخرین چاپ کتاب «اصول دانش اقتصاد» استوارت میل در 1909 با مراقبت و توجه استاد آشلی Ashley در یک مجلد فشرده صورت گرفت که در زیر صفحات آن تمام تغییرات چاپ‌های گذشته نقل شده و از این جهت برای مطالعه تحول عقاید استوارت میل بسیار مفید است.
23- Raybaud

 

منبع مقاله: ژید، شارل؛ ریست شارل؛ (1380)، تاریخ عقاید اقتصادی(جلد اول)، ترجمه ی کریم سنجانی، تهران، دانشگاه تهران مؤسسه انتشارات و چاپ، چاپ چهارم.