نویسنده: جیم فی




 
ابزار علاقه و محبت به کودکان باید حد و مرزی داشته باشد. وظیفه ما این است که حد و مرزهایی را برای کودکانمان مشخص کنیم. اما نکته جالب اینجاست که بسیاری از کودکان در ابتدا این حد ومرزها را امتحان می کنند!به نظر شما چرا آن ها این کار را انجام می دهند؟ چون آن ها قصد دارند که بفهمند شما چه قدر در تعیین این حد و مرزها جدی هستید. به نظر شما چه تعداد از والدین و معلمان زمانی که کودکان این حد و مرزها را می شکنند تسلیم آن ها می شوند؟
تحقیقات ما نشان می دهد که اگر والدین فرزندانشان را طوری تربیت کنند که آن ها هیچ وقت والدین خود را از انسان های جدی و سخت گیر ندانند، هرگز احترام، مسئولیت و نظم و انضباط را یاد نمی گیرند.

قانون اول:

والدین باید به صورتی کاملا منطقی حد و مرزهای محکمی را بدون هرگونه عصبانیت، غرغر، تهدید و هشدارهای تکراری برای کودکان ایجاد کنند.
*والدین می توانند حدومرزی تعیین کنند که بدون تنش و درگیری قابل اجرا باشد.
*والدین باید در مقابل غرغرکودکان صبور باشند.

قانون دوم:

زمانی که کودکان مشکلی ایجاد می کنند، والدین باید عواقب آن را به شیوه درستی به خود کودکان واگذار کنند.
*والدین برای اینکه کودکانشان مشکل را حل کنند باید آن ها را تشویق کنند البته به شرطی که حل مشکل توسط خود آن ها باعث دردسر دیگران نشود.
*همدردی والدین با کودکان به این صورت است که قبل از مشاهده عواقب کارشان باید مسئله را حل کنند.

با ایجاد حد و مرزهای صحیح و عملی زندگیتان را شیرین کنید؟!

همان طور که می دانید کودکان به حد ومرزهای جدی و منطقی نیاز دارند.این حد ومرزها اساس و بنیاد امنیت و آسایش خانواده هستند. کودکان خوشبخت کسانی هستند که به صورت مطلوب حد ومرز درستی برای آن ها تعیین شده است و در چهارچوب این حدومرز به اندازه کافی اعتماد به نفسشان را تقویت می کنند.آموزش این بچه ها راحت تر ازدیگر بچه هاست.
آن ها کمتر شلوغ می کنند و همچنین همکاری مناسبی را با والدین خود و دیگران دارند.
من کودکان زیادی را دیده ام که به طرق مختلفی بدرفتاری می کنند و تلاش می کنند تا والدین شان برای آن ها حد و مرز تعیین کنند و انگار قصد دارند که تا با این کارها به والدینشان بگویند که « شما مرا دوست ندارید» و یا قبل از اینکه برایم محدودیت هایی را مشخص کنید، من چه قدر می توانم بد باشم. تعیین حدومرزهای همیشگی و پایدار هدیه ای از عشق و علاقه برای کودکان است.
مشکل اینجاست که ما اغلب تعیین حدومرز را کاری مشکل و پیچیده می دانیم. کودکان با این حدومرزها مبارزه می کنند تا ببینند آیا ما برای حفظ امنیت آن ها به اندازه کافی جدی هستیم یا نه و با گفتن جملاتی مانند «دیگه دوستت ندارم»یا «خیلی بدجنسی» ما را امتحان می کنند. البته ممکن است ما با شنیدن این جملات دچار سردرگمی شویم و حد و مرزهای خود را تغییر دهیم و این همان چیزی است که کودکان منتظر آن هستند.
البته باید به خاطر داشته باشید که شما باید از دستور دادن کاملا اجتناب کنید، چون دستور دادن باعث ایجاد حد و مرز نمی شود.
بلکه کاملا به عکس باعث تنش و درگیری بیشتر می شود. به این دستورات توجه کنید: «من سه بار تو را برای خوردن شام صدا کردم، حالا همین جا بنشین و شامت را بخور» این نوع جملات فقط باعث لجبازی کودک می شود و باعث می شود که او حد و مرزهای تعیین شده را امتحان کند.
به جای این دستورات به این صورت عمل کنید: « من تا پنج دقیقه دیگر غذا را می کشم، امیدوارم که زودتر بیایی و با ما شام بخوری...» بیشتر والدین ها پس از مدتی از نتایج فوق العاده این برنامه واقعا شگفت زده می شوند.
*واژه های پر تنش درمقابل واژه های عاقلانه و منطقی
ازدستور دادن اجتناب کنید:
*واژه های پرتنش: تو حق نداری با من اینطور صحبت کنی. سعی کنید آن چه را که خواهان آن هستید بیان کنید.
*واژه های متفکرانه: «در زمانی به حرف هایت گوش می دهم که صدایت مثل صدای من آرام باشد».
از گفتن آنچه که انجام نخواهید داد اجتناب کنید:
*واژه ها و جملات پرتنش: «من به تو پول توجیبی نمی دهم، چون تو همه را قبلا خرج کردی.»
سعی کنید جملاتی را که خواستار آن هستید بیان کنید؛ جملات متفکرانه: عزیزم نگران نباش، شنبه هفته بعد دوباره به تو پول توجیبی می دهم.
به جای گفتن جملات پرتنشی مثل «تا ده دقیقه دیگر خانه باش»از جمله «عزیزم سعی کن تا ده دقیقه دیگر به خانه برگردی» استفاده کنید.
با استفاده از جملات عاقلانه به جای جملات پرتنش حدومرزها را تعیین کنید.
همان طور که ما درباره محدودیت ها فکر می کنیم اجازه دهید تفاوت میان تعیین حدومرزهای موثر و دعوت به تنش وناراحتی را بررسی کنیم؛
مثلا وقتی ما به کودکمان می گوئیم که «با من اینطور حرف نزن»در واقع با او با بی احترامی صحبت کرده ایم. حالا آیا با گفتن این جمله من توانسته ام حدومرزی را مشخص کنم و یا فقط باعث ایجاد تنش شده ام. بله درست است فقط باعث تنش و درگیری شده ام و کودکم را نیز عصبانی کرده ام.
حال از خود بپرسید آیا داد و فریاد به من کمک می کند؟ آیا گفتن جملاتی مانند «جانم را به لبم رساندی» و یا «کلافه ام کردی؟» به بچه های شیطان و بازیگوش تاثیرپذیر است؟ منظور من این است که آیا این جملات واقعا موثر هستند؟
با گفتن چنین جملاتی فقط باعث ایجاد تنش و ناراحتی می شوید.
ما این جملات را غیرعملی را پیام های «شما باید...»می نامیم . مثلاً بیان جمله «همان کاری را که از تو می خواهم و به تو می گویم باید انجام دهی» هیچ گونه حدومرزی را مشخص نمی کند. بلکه در کوتاه مدت باعث احساس نارحتی و سردرگمی می شود و یا جمله ای مانند «عجله کن، از بس که منتظر تو شدم خسته شدم، آیا می خواهی کارم را از دست بدهم، زودتر بیا، همین الان...» می تواند حدومرزی را تعیین کند و یا تنها باعث دعوا و ناراحتی خواهد شد.
با گفتن جمله ای مانند «من زمان زیادی را صرف کردم تا غذا را آماده کنم، پس همین حالا بیا اینجا و غذایت را بخور» دوباره باعث تنش و درگیری خواهید شد.
و یا با گفتن جملاتی مانند «چرا مثل گداها نگاه می کنی، چیه؟ لابد پول توجیبی می خواهی، من که قبلا پول توجیبی ات را داده ام، در عوض توچه کارکردی آن را هدر دادی، پول که علف خرس نیست.
وقتی با تو صحبت می کنم به من نگاه کن و چشمانت را اینطور گرد نکن، چند بار باید یک حرف را به تو بزنم، طوری رفتار می کنی که انگار همه چیز را می دانی، انگار که یک گوشت در است و گوش دیگرت دروازه، یک حرف را هزار بار باید به تو بگویم.» و درآخر هم می گوئید: باشد اشکالی ندارد، من این بار هم به تو پول می دهم اما این آخرین بار است.
خوب، این والدین با این رفتارشان چه کار می کنند؟ آیا آن ها واقعا کار سختی را انجام دادند و انرژی زیادی را صرف کردند. احتمالا این طور نیست، آیا آن ها از مثال های خوبی استفاده کردند؟ حتما اینطور نیست. چگونه می توانیم حدومرزها را تعیین کنیم؟ این کاربسیار ساده است می توانید از آزمایش هایی استفاده کنید که چگونگی اداره زندگی را به شما نشان دهند.

جملات پر تنش

جملات قابل اجرا و منطقی

لطفاً بنشین، ما الان می خواهیم غذا بخوریم.

ما به محض اینکه تو بنشینی غذایمان را می خوریم.

لطفاً ساکت شو، من نمی توانم وقتی شما دو تا با هم حرف می زنید حرف های تو و برادرت را بشنوم.

 من خیلی خوشحال می شوم که بعد از شنیدن حرف های برادرت به حرف های تو گوش دهم.

اتاقت را تمیز کن تا به فروشگاه برویم.

من خوشحال می شوم که به محض اینکه اتاقت را تمیز کردی به فروشگاه ببرمت.

تا وقتی همه شما ساکت نشوید، با شما توپ پازی نمی کنم.

خوشحال می شوم به محض اینکه ساکت شدید توپ بازی می کنیم.

تا وقتی که تکالیفت را انجام ندهی نمی توانی بازی کنی.

به محض اینکه تکالیفت را انجام دادی برو بازی کن.

خواهرت را اذیت نکن.

تا وقتی که خواهرت را اذیت نکنی می توانی در کنار ما بمانی.

کارهای روزمره ات را خودت انجام بده وگرنه تنبیه می شوی.

همین که کارهایت را انجام دادی می توانی بروی و با دوستهایت بازی کنی.

با اون تن صدا با من حرف نزن.

 به محض اینکه صدایت مثل صدای من آرام شد به حرفت گوش می دهم.

از مدرسه که تعطیل شدی دیر نیایی.

هر کسی از مدرسه دیر نیاید، یک جایزه می گیرد.

من لباس های کثیفت را جمع نمی کنم.

اگر لباس های کثیفت را داخل لباسشویی بریزی، من آن ها را می شویم.

تو نمی توانی بدون اینکه کاپشنت را بپوشی بیرون بروی.

به محض اینکه کاپشن پوشیدی، می توانی بیرون بروی.

این جملات را نیز امتحان کنید:
*اگر مجبور باشم به جر و بحث عقب اتومبیل گوش دهم، دو دلار از شما می گیرم .
*صبحانه فقط تا پانزده دقیقه دیگر هست، اگر تمام شد با هر چیزی خواستی خودت را سیر کن.
*من به بچه هایی که مراقب خواهر و برادر کوچکشان هستند، یک جایزه می دهم.
*وقتی که صدای شما آرام تر شد به حرف هایتان گوش می دهم.
*اتومبیل تا ده دقیقه دیگر حرکت می کند، لطفا لباس هایت را بپوش یا آن ها را داخل کیفت بگذار.
*تو نگران نباش، من حتما یک فکری برای آن می کنم.
*خیلی دوستت دارم.
*اگر تمام سعی و تلاشت را بکنی من هم کمکت خواهم کرد.
*اتوبوس ساعت 7:45 دقیقه حرکت می کند اگر دیرکنی، باید کرایه تاکسی را خودت بدهی.
*اگر عروسک هایت را جمع کنم، برای خودم نگه می دارم.
منبع: فی، جیم، (1934)، مهستی، زهره، چگونگی تربیت فرزندان بدون از دست دادن عشق و احترام، تهران: مبین اندیشه، چاپ اول، (1390).