نویسنده :دکتر سید محمد رضوی




 

چکیده

یکی از بخش های مهمی که در مجموعه ی حدیثی «اصول کافی» نظرها را به خود جلب می کند، کتاب دعا می باشد. اولین باب از این کتاب با عنوان «الدعاء عند قرآءة القرآن» آغاز شده است که در ذیل آن دعایی نسبتاً طولانی از حضرت صادق (علیه السلام) مشاهده می شود. این دعا در صدد بیان اوصافی چند از قرآن کریم و ویژگی هایی است که باید قاریان و حاملان این کتاب آسمانی خود را بدان متّصف سازند. و در مقابل از برخی صفات و خصلت های مذموم گفته شده در این دعا چشم پوشی کنند و از آن پرهیز نمایند. آنچه در این مقاله ارائه خواهد شد، گزارشی است توضیحی از این دعا، با عنایت و توجه به آن اوصاف و خصلت ها و با بهره گیری از آیات و روایات.

کلید واژه ها

دعا، قرآن، اوصاف و صفات، قاری، تهجّد، قلب، شفاعت
1. گزارشی از متن دعا: این دعا با حمد و ثنای الهی آغاز می شود و در عین اظهار خضوع و فروتنی، به قدرت و تسلط بی حد و حصر پروردگار بر کائنات و عزّت و مقام کبریایی حق اشاره می کند. گوینده اش - که فقیه و عالم آل محمّد (صلی الله علیه و آله)- است، خود را همچون متعلّمی می داند که شایسته ی تعلیم الهی قرار گرفته است و البته احراز این شایستگی را جز با فضل و عنایت حضرت حق توجه نمی نماید.
به واسطه ی رحمت خاصه الهی است که به متشابهات قرآن کریم ایمان آورده است و به محکمات آن عمل می کند و تأویل آیاتش را از حضرت ربّ العزّه می آموزد و به سوی او هدایت و رهنمایی می شود و اینچنین بر بصیرت و روشنایی دیدگانش افزوده می گردد.
در سراسر دعا، از صفات و ویژگی هایی ممتاز سخن به میان می آید که در بردارنده این حقیقت است که حاملان واقعی قرآن کریم باید خود را به آن اوصاف بیارایند. توجه به شفابخش بودن آیات و راه بردن به سوی حقیقت، پیروی از احکام و حدود، توجه به فرایض و واجبات، عجایب و حکمت ها و پندشنوی و هشدار پذیری و... از جمله نکات برجسته موجود در این دعاست که دقت و التفات به آن، سبب خواهد شد که قاریان و حاملان قرآن کریم، به خشوعی صادقانه دربرابر ذات اقدس الهی نایل گردند و عجزی عارفانه را در خویش تجربه نمایند.
آنچه در این میان، حائز اهمیت است آنکه قاری و حامل واقعی قرآن کریم باید از بازیچه قراردادن این کتاب آسمانی- و به نفع و منافع شخصی و دنیوی خویش - پرهیز نماید. در صورتی که وی به این پیام هوشیار بخش، گوش جان نَسپارد، خواندن آیات قرآن کریم، نه تنها نورانیتی برای او، همراه نخواهد داشت. بلکه دو چندان برکوروی و بی بهره مندی وی افزوده می شود و اندک اندک او را به وادی ضلالت و گمراهی - که پیش زمینه های آن را خود به دست خویش فراهم ساخته - می کشاند و وی را به آن سوره می نماید.
این دعا با درخواست و خواهش از پروردگار که جایگاه راستین شهدا و همنشینی با انبیا و صلحا را در یوم الفصل، بهره و نصیب حاملان راستین و راست قامت قرآن کریم نماید پایان می پذیرد.

1.1. تقابل صفات متضاد و ناهمگون

از آنچا که استخراج و شرح و توضیح تمام صفات و ویژگی های موجود در این دعای شریف که در وصف قرآن کریم و در بیان عظمت این کتاب آسمانی وارد شده کاری طاقت فرسا و از حوصله ی یک مقاله ی تحقیقی خارج است، از این رو سعی بر آن خواهیم داشت که ضمن اشاره به این صفات و ویژگی ها، مهم ترین آنها را انتخاب کنیم و درباره ی هر یک توضیحی در خور و شایسته ارائه کنیم.
با تأمل در این دعای شریف آشکار خواهد شد که در این میان، ما با دو دسته صفات متضاد و ناهمگون، که تقابل و رویارویی آنها با یکدیگر کاملا ً ملموس و واضح است مواجه هستیم. از طرفی قرآن کریم به سان نوری است که رهروانش را از تاریکی ها خلاص و به ساحل نجات می کشاند. دارویی است که دردها یشان را درمان می کند و راهنمایی است که ایشان را به سرمنزل مقصود می رساند. و از طرف دیگر، برای کسانی که آیاتش را به بازی می گیرند و از پذیرش احکام و تکالیفش، شانه خالی می کنند و آن را در مسیر امیال و خواهش های نفسانی خود به کار می گیرند، شقاوت است و بدبختی، نابینایی است و کوری! نه رحمتی در پی دارد و نه لطف و محبّتی! سراسر نفرین است و لعنت، غضب است و نقمت!
در این میان و در مواجهه با این دو دسته صفات ناسازگار، حاملان واقعی قرآن کریم از آنکه آیات را به پشت سرافکنده و زیر بار تکالیفش نروند به شدت بر حذر داشته شده اند و در مقابل و با درک نورانیت و هدایت بخش بودن این کتاب آسمانی، به خشوع و تواضعی صادقانه دست یافته اند.

2. شرح توضیح بخش های مختلف دعا: ابتدا بخش بخش متن عربی دعا، به همراه ترجمه ی فارسی آن ارائه خواهد شد و سپس به توضیحی در حد توان از متن دعا خواهیم پرداخت. در این جهت سعی خواهد شد با تقسیم دعا به قسمت های مختلف، به صفات و ویژگی های ممتاز قرآن کریم اشاره کنیم و آن را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

1.2. قرآن، نورو ظلمت، شقاوت و هدایت

«اللهم و کما انزلته شفاء لاولیائک و شقاء علی اعدائک و عمی علی اهل معصیتک و نورا لاهل طاعتک، اللهم فاجعله لنا حصنا من عذابک و حرزا من غضبک و حاجزا عن معصیتک و عصمه من سخطک و دلیلا علی طاعتک و نورا یوم نلقاک نستضی، به فی خلقک و نجوز به علی صراطک و نهتدی به الی جنتک»: خداوندا! همچنانکه آن را (قرآن) شفابخش دردهای اولیا و دوستانت و سبب شقاوت و بدبختی دشمنانت فرو فرستادی و آن را نابینایی برای معصیتکاران و نور و روشنایی برای فرمانبرانت مقدّر ساختی، بار خدایا آن را برای ما دژی استوار در برابر عذابت و پناهگاهی از خشمت و مانعی از ارتکاب معاصی و نافرمانیت و نگاهبانی از غضبت و دلیل و راهنمایی به سوی طاعت و فرمانبرداریت قرار ده! نوری که بدان تو را در رستاخیز دیدار کنیم و به وسیله ی آن میان خلق تو ره جوییم و از صراطت به سلامت بگذریم و به سوی بهشت تو هدایت گردیم.
در این عبارت نورانی سخن از قرآن کریم و کتابی است که به تصریح روایات، فضل آن بردیگر سخن ها همچون فضل و برتری خداوند بر خلقش است.(1)
کتابی که برتر از هر چیز غیر از خداست(2). به عبارت دیگر کلام و سخنی یافت نمی شود که همپا و هم کفو آن باشد و این به این خاطر است که قرآن کریم به عنوان معجزه ی ختمی مرتبت، صفات و ویژگی هایی را در خود جای داده است که هر کس خود را به آن متخلّق سازد و از آن صفات در راه کمال و سعادت خویش استمداد و بهره جوید، یقیناً به صراط مستقیم الهی هدایت خواهد شد.(3) (عیاشی، بی تا، ج 1: 7)
چرا که این کتاب یکی از دو خلیفه و جانشین بزرگ پروردگار و ریسمان محکم الهی (4) (متقی هندی 1397، ج یک: 172) و ثقل اکبر هدایت (5) (مجلسی 1360، ج هفت: 29) است که از آسمان به سوی زمین امتداد یافته است و دستگیر کسانی خواهد بود که هدایتش را پذیرفته اند و از اطاعت و فرمانبرداریش شانه خالی نکرده اند.
از مهم ترین صفاتی که در این بخش از دعا نظرها را به خود جلب می کند، نورانیت و شفابخش بودن آیات و هدایت و راهنمایی است که از طریق اطاعت و فرمان پذیری بندگان، نصیب ایشان خواهد شد، در مقابل سخن از کوری و نابینایی و شقاوت و ظلمت و گمراهی کسانی است که خود را از گروه مؤمنان و صالحان خارج و در صف دشمنان دین و اهل معصیت داخل کرده اند.
این سخن امام (علیه السلام) که در وصف نورانیت و شفابخش بودن قرآن کریم بیان داشته اند متأثر از آیه چهل وچهارم از سوره مبارکه «فصّلت» می باشد که خداوند چنین می فرماید:
«ولو جعلنا قرانا اعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته ااغجمی و عربی قل هو للذین امنوا هدی و شفاء و الذین لا یومنون فی آذانهم و قر و هو علیهم عمی اولئک ینادون من مکان بعید»: و اگر آن را قرآنی غیر عربی قرار می دادیم می گفتند: چرا آیاتش به تفصیل بیان نشده است؟ آیا (معقول است که کلام، غیر عربی و (زبان مخاطب) عربی (باشد)؟ بگو: این (قرآن) برای کسانی که ایمان آودره اند هدایت و شفاست و کسانی که ایمان نمی آورند در گوشهایشان سنگینی است و آن (قرآن) برایشان (مایه ی) کوری است. آن ها (همچون کسانی هستند که) از جای دوری خوانده می شوند.
آنچه از این آیه ی شریفه استنباط می شود آن است که به واقع راه ارتباط با آیات قرآن کریم صرف هم زبان بودن با آن نیست! به عبارت دیگر در این آیه، آشنا بودن به زبان عربی به عنوان عنصر اصلی فهم آیات معرفی نشده است. بلکه این ایمان واقعی به آیات و گوش جان سپردن به فرامین و دستورهایش می باشد که سبب خواهد شد این کتاب حضور شفابخش و هدایتگر خود را در تک تک لحظات زندگی مؤمنان از خود بر جای بگذارد، در مقابل آنانی که گوش های شنوایی برای شنیدن معارف و اوامرش ندارند و در گوش خود سنگینی زایدالوصفی برای درک آیاتش احساس می کنند، هر چند به زبان عربی تکلّم کنند و آیاتش را بارها تکرار نمایند، قرائت و خواندن قرآن کریم دیگر نه تنها برایشان سودمند نخواهد بود بلکه بر کوری و نابینایی آنها خواهد افزود. بنابراین و براساس رأی مشهور مفسران (طباطبائی 1379، ج هفده: چهارصد) تأثیر گذاری و اثربخشی قرآن کریم به هیچ وجه دایر مدار عربیت آن نمی باشد. بلکه این مخاطبان قرآن اند که در برابر آن دو طایفه خواهند شد. طایفه ای با ایمان و گروهی بی ایمان و البته که قرآن کریم هدایتگر و شفابخش خواهد بود برای هر آن کس که گوهری چون ایمان داشته باشد. و در مقابل برای بی ایمان ها جز ضلالت و کوری ارمغان دیگری همراه نخواهد آورد!
قسمت پایانی آیه ی شریفه که با عبارت «اولئک ینادون من مکان بعید» خاتمه می یابد، از اهمیت بسیار برخوردار است و نشان از آن دارد که با وجود نزدیکی این قشر از مردمان به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گویی که ایشان فرسنگ ها با وی فاصله دارند و سخن حقِ آن رسول الهی بر آهن سرد وجودشان اثری نمی بخشد.
هر چند به او نزدیک اند، گویی که فقط از دور صدایی می شنوند که بر ایشان واضح و آشکار نمی باشد. (بانوی اصفهانی 1361ج هفت: 338)
آری! این کتاب و به تصریح روایات برای آنانی که گوش شنوایی برای شنیدن و قلب بینایی برای تفکر و تفقّه دارند پنداآموزی است که خیانت نمی کند و راهنمایی است که گمراه نمی کند و سخنگویی است که دروغ نمی گوید.(6) (خوانساری ج دو: 569)
هر کس پیرامون این مائده ی آسمانی بنشیند و زانوی شاگردی، فروتنی و تواضع را بر زمین زند از کنارش بر نخواهد خاست مگر با یک زیادت یا کاستی! زیادت و فزونی در هدایت و رستگاری، و کاستی و نقصان از نابینایی و کوردلی.(7) (دیلمی 1415: 105)
از این رو است که امامان معصوم (علیه السلام) شیعیانشان را از آنکه هدایت را از غیر این کتاب جستجو نمایند به شدت بر حذر داشته اند و آن را سبب گمراهی و ضلالت ایشان معرفی کرده اند(8) (صدوق، عیون، ج دو: 56)
و در مقابل بیان داشته اند که هر کس این کتاب را راهنمای خویش برگزیند به استوارترین راه که هیچ کژی و انحرافی در آن نیست هدایت خواهد شد.(9) (نهج البلاغه، خ 147) از دیگر صفاتی که در این بخش از دعای امام (علیه السلام) نظرها را به خود جلب و اندیشه ها را به سوی خویش فرا می خواند، ویژگی نورانیت قرآن کریم است. نورانیت و نور بودن این کتاب آسمانی، در آیاتی بی شمار از قرآن کریم بیان شده است.(10)
آنچه از مجموع این آیات استنباط می شود آن است که مؤمنان در کنار ایمان به خداوند و رسول (صلی الله علیه وآله) باید به این نور آسمانی که از عالم علیا نشئت می گیرد و گنجینه ای از خزاین علم الهی به شمار می رود ایمان آوردند و از مواهب سرشار آن بهره مند گردند.(11) (حلّی: 267)
ماحصل و نتیجه ی چنین ایمانی و به عبارت دیگر تجسم و تبلور ایمان به این نور الهی آن خواهد بود که در روز رستاخیز، قرآن کریم خود را چون نوری رخشان به مؤمنان می نمایاند و چراغِ روشن تاریکی ها و وحشت های هولناکی خواهد بود که در انتظارشان نشسته است. این نور به یاری و مساعدت مؤمنان می شتابد و پیشاپیش آنها را روشن می کند و به سر منزل مقصود و بهشت جاوید رهنمون می گردد: «یوم تری المومنین و المومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم» (حدید: دوازده): روزی که مردان و زنان مؤمن را ببینی که نورشان در پیش روی ایشان و از سمت راستشان می تابد. امروز بشارت بر شما بهشت هایی است که از زیر (درختان و قصرهای) آن، نهرها جاری است در آنجا جاودانید. این همان رستگاری بزرگ است.
البته در تفاسیر روایی (12) از این نور به نور امام (علیه السلام) نیز تعبیر شده است که به واقع عینیت کتاب و تجسم و تبلور آیات و در یک سخن قرآن ناطق است. و به استناد شریفه ی «یوم ندعو کل اناس بامامهم» (اسراء: 71) پیشاپیش مؤمنان روان می گردد و ایشان را به جنّات عدن و فردوس اعلی ره می نماید (شریف لاهیجی 1363 ج دو: 828). در احادیث معتبر سخن از تجسم قرآن کریم در قالب جوانی رعنا و خوش سیماست که در روز بازپسین در محکمه ی عدل الهی خود را به خلایق نشان می دهد و از میان آن ها، برگزیدگان را گلچین و به بهشت و رضوان الهی رهنمون می سازد. که البته در بخش های بعدی و آنجا که سخن از شفاعت قرآن را به میان خواهیم آورد، متن کامل این حدیث را بازگو خواهیم کرد.

2.2. حاملان قرآن، ویژگی ها و امتیازها

«اللهم انا نعوذ بک من الشقوه فی حمله و العمی عن عمله و الجور عن حکمه و العلو عن قصده و التقصیر دون حقه اللهم احمل عنا ثقله و اوجب لنا اجره و اوزعنا شکره و اجعلنا نراعیه و نحفظه اللهم اجعلنا نتبع حلاله و نجتنب حرامه و نقیم حدوده و نودی فرائضه»: خداوندا! به تو پناه می بریم از آنکه در تحمّل آن (قرآن) دچار شقاوت و بدبختی گردیم و در به کار بستن (دستورهایش) نابینا و کور باشیم و از احکامش تجاوز و از توجه به مقاصدش گردن فرازی نماییم و در مقام اعتراف به حقانیت آن کوتاهی ورزیم. بار خدایا، سنگینی اش را از دوش ما بر زمین نه و پاداشش را بر ما لازم دار و چگونگی شکر و سپاس از آن را به ما الهام کن. مارا به گونه ای پرورش ده تا آن را مراعات و حقوقش را پاس داریم. از حلالش تبعیت و از حرامش اجتناب ورزیم و حدودش را بر پا و واجباتش را ادا نماییم.
در این بخش از دعا آنچه بیش از هر چیز دیگر مورد توجه و عنایت امام (علیه السلام) قرار گرفته است، مسؤولیتی است که حاملان قرآن کریم در قبال این کتاب باعظمت بر عهده دارند. مسؤولیتی که با خواندن و تلاوت ظاهری آیات و به عبارتی حفظ و نگاه داشت حروف و کلماتش ادا نمی شود بلکه آنچه در این جهت مهم جلوه می نماید، پیروی از حلال ها و اجتناب از حرام های این کتاب و اقامه ی حدود و انجام واجبات و فرایض آن می باشد.
از این رو است که در روایات شریف، آنانی که محرّمات قرآن کریم را روا دانسته اند و آن را بر خود حلال و جایز شمرده اند، صراحتاً از دایره ایمان خارج گشته اند(13) (کراجکی 1410: 163). هر چند که شب و روز آیات قرآن کریم را زمزمه و بارها آن را تلاوت کنند! ایشان همان طور که گفته شد حروف و کلمات قرآن کریم را حفظ و کلام و فرایض آن را ضایع نموده اند. در حدیثی که از حضرت امام باقر (علیه السلام) به ما رسیده است، ایشان از حضرت باری تعالی تقاضا می کنند که تعداد این گونه افراد را افزون نفرماید(14) (کلینی 1379، ج چهار: 443) و البته خواسته ی امام شاید حکایت از آن داشته باشد که تعداد چنین قاریانی در جوامع مسلمان نشین اندک نمی باشد. از این رو است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف این صنف از مردمان چنین بیان داشته اند: «هرکه از این امت قرآن بخواند و با این وجود داخل آتش شود، وی از جمله کسانی است که آیات خدا را به سخره و تمسخر گرفته است». (15) (عیاشی، بی تا، ج یک: 120)
نابینا محشور شدن این گروه از قاریان در روز قیامت نیز از جمله رنج هایی است که ایشان را در ستخیز آزار می دهد (16) (صدوق 1373: 337) و از عملکرد سوء و رفتار نامناسب آن ها با کلام خدا ناشی گشته است. به عبارت دیگر آنانی که در دنیا چشمان خویش را برروی حقایق این کتاب شریف بسته اند و در مقابل فرامین و دستورهایش تواضع و فروتنی از خود نشان نمی دهند، شایسته است که در قیامت - و همچنانکه در دنیا کور و نابینا زندگی کرده اند - نابینا و اَعمی محشور شوند.
بنابراین بر قاریان قرآن کریم و حاملان شایسته ی این کتاب الهی است که برخود فرض و لازم بدانند که به این ندای آسمانی و کلام بر حق معصوم (علیه السلام) گوش فرا دهند که فرمودند:
«برشما باد که قرآن را پاس دارید. پس هر گاه آیه ای یافتید که به واسطه ی عمل به آن، آنانی که پیش از شما بوده اند رهایی یافته اند و رستگار گشته اند، شما نیز به آن آیه عمل کنید. و در مقابل اگر آیه ای را مشاهده نمودید که عمل به آن سبب هلاکت پیشینیان شده است شما نیز از آن اجتناب ورزید». (17) (بحرانی 1415: ج یک: هشت)
با چنین نگاهی به کلام وحی است که مسؤولیت حاملان قرآن کریم به مراتب سنگین تر از دیگر قشرهای جامعه تبیین می شود. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان چنین مسؤولیتی خطیر چنین می فرمایند: «ای گروه قرآن خوانان! از خدای عزوجل بپرهیزید در آنچه از کتاب خود به شما داده است. زیرا من و شما هر دو مسؤولیم. من در تبلیغ و انجام امر رسالت مسؤولم و شما نیز از آنچه که از کتاب خدا و سنت من دریافته اید».(18) (کلینی 1379: ج چهار: 416)
هر چند مسؤولیت حاملان وحی - چنانکه بیان شد - مسؤولیتی است سخت و دشوار اما اجر و پاداش آنان نیز جدای از اجر و پاداش دیگر مردم و به مراتب بالاتر از آن محاسبه خواهد شد.
به تصریح روایات، همنشینی و مصاحبت با ملائکه و سفیران باکرامت پروردگار (19) (صدوق 1402، امالی: 59)، بر خورداری از رحمت خاصه و رضوان الهی (کلینی 1379، ج چهار: 411) و رسیدن به مقام و منزلتی که جز پیامبران را شایسته نباشد(20) (کلینی 1379، ج چهار: 413) از جمله موهبت ها و کرامت های ویژه ی پروردگار در شأن ایشان عنوان شده است.
ازاین رو است که بیانات معصومین (علیه السلام) بر این امر تأکید دارند که هر کس قرآن کریم را تماماً در سینه جمع کند و عامل و حامل واقعی احکام، فرامین و معارفش باشد، گویی که نبوت در میان پهلویش گرد آمده، با این تفاوت که به وی تنها وحی نمی شود. (21) (کلینی 1379، ج چهار: 415)
با توجه به این اوصاف و کمالات، شایسته و سزاوار قاری و حامل راستین قرآن کریم است که به خاطر تعظیم و بزرگداشت این کتاب آسمانی، در برابر جهّال و نابخردان، شکیبایی ورزد و در مواجهه با آن کسی که به او خشم گیرد، عفو و گذشت را پیشه ی خویش سازد. در این مقام مقتضی است که برای جلب توجه عاملان و حاملان باکرامت قرآن کریم، نظر ایشان را به حدیث نبوی ذیل جلب کنیم و سخن خود را در این بخش از کلام به پایان برسانیم: «به هر کس که علم قرآن داده شود و وی گمان برد به کسی بهتر از آنچه که به او داده شده، عطا گشته است، در واقع آنچه را که خدا کوچک شمرده، بزرگ دانسته و آنچه را که خداوند بزرگ دانسته، کوچک و حقیر شمرده است». (22) (کلینی 1379، ج چهار: 415)

3.2. قرائت قرآن، تهجُّد و شب زنده داری

«اللهم ارزقنا حلاوه فی تلاوته و نشاطا فی قیامه و جلا فی ترتیله و قوه فی استعماله فی آناء اللیل و النهار، اللهم و اشفنا من النوم بالیسیر و ایقظنا فی ساعته اللیل من رقاد الراقدین و نبهنا عند الاحایین التی یستجاب فیها الدعاء من سنه الوسنانین»: خدایا شیرینی تلاوتش را به ما ارزانی دار و در قیام به آن ما را نشاط بخش و به هنگام ترتیل و خواندن کلمات و آیاتش، دلهامان را ترسان ساز و به ما نیرویی عطا کن که دستوراتش را در تمام اوقات شبانه روز به کار بندیم. خداوندا! به اندکی خواب خستگی ما را درمان کن و در سحر گاهان ما را بیدار نما و از بستر در خواب ماندگان جدا ساز! و در آن لحظات که دعا در آن اجابت شود ما را هوشیار نگاه دار و چرت چرت زنندگان را بر ما مستولی مفرما!
آنچه در این بخش از دعا مورد توجه ویژه امام قرار گرفته است، درک حلاوت و شیرینی و نشاط و شادمانی و خشیت و هراسی است که توأمان، قاری قرآن کریم باید در خود احساس کند. احساسی که وی را نیرومند و توانمند خواهد ساخت تا دستورها و فرامین قرآن کریم را در تمام لحظات زندگی خویش به کار گیرد. شعور پاک و نشاطی که وی را مشتاقانه بر آن خواهد داشت که سحرگاهان از بستر گرم خویش برخیزد و به خوابی اندک قناعت کند و در آن ساعات که احتمال استجابت دعا صد چندان است پروردگار خویش را خاشعانه و با قلبی منیب بخواند.
قرآن کریم در برخی از آیات به ارتباط تنگاتنگی که میان قرائت و ترتیل قرآن کریم از یک سو و قیام به نماز شب از سویی دیگر وجود دارد و نیز برکات و خیراتی که در این میان بهره و نصیب قاری قرآن کریم و به پا دارنده ی نماز شب می شود اشاره کرده است. گویی امام صادق (علیه السلام) نیز با نگاه به آن آیات و از منظر آن عبارات نورانی، دعای خویش را به این باشکوهی سامان بخشیده است.
اوج ارتباط میان خواندن قرآن کریم و اقامه نماز شب را شاید بتوان در سوره ی «مزمل» مشاهده کرد. آنجا که پرودگار و ربّ کائنات، این گونه رسول خود را مخاطب فرمان مهربانانه خویش قرار می دهد: «یا ایها المزمل قم الیل الا قلیلا نصفه او انقص منه قلیلا اوزد علیه و رتل القرآن ترتیلا انا سنلقی علیک قولا تثیلا»: ای جامه بخود پیچیده! شب را جز اندکی (به عبادت) برخیز، نیمی از آن را، یا اندکی از آن (نیمه) را بکاه، یا بر آن (نیمه) بیفزای و قرآن را شمرده، و به تأنّی بخوان. بی تردید ما به زودی سخن سنگینی را بر تو القا خواهیم کرد.
در خصوص عبارت نورانی «قم الیل الا قلیلا» تفاسیر مختلفی ارائه کرده اند، که هر یک از آن ها به نحوی از انحا به این موضوع نگریسته است و از زاویه ای خاص آن را مورد مطالعه و نظر مدّقانه ی خویش قرار داده است. و اما خلاصه ی این آرا به ترتیب ذیل است:
1. مقصود و منظر پروردگار آن است که ای رسول ما، شبی بر تو مگذرد مگر آنکه اندکی در آن به مناجات پردازی و نماز را به پاداری. (بحرانی 1415، ج پنج: 396)
2. نظر دوم که کاملاً عکس نظر پیشین است، براین باور است که پیامبر باید بخش عمده ای از شب را بیدار باشد، مگر اندکی را که بیدار نیست و آن را برای خواب و استراحت قرار می دهد. (23) (طیب 1366، ج سیزده: 247)
3. برخی نیز ضمن پذیرش نظر دوم، به تفسیر روایی ذیل که منقول از حضرت باقر (علیه السلام) می باشد متمایل شده اند: «خداوند به پیامبر دستور داد که در هر شب نماز شب را بخواند مگر آنکه استثنائاً و به علتی همچون بیماری و نظایر آن نتواند». (طباطبایی 1379، ج بیست: 78)
در این میان آنچه حایزاهمیت است، آن است که حاصل و نتیجه چنین شب بیداری و ریاضت و قرائت مدبّرانه کلام خدا، القای قول ثقیل عنوان شده است:
«انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» که عبارت است از درک معارف و حکمت ها و درّ و گوهرهای ثمین و با ارزش آسمانی که از عالم بالا به جهان سُفلی نازل و بر قلب منیبِ انسانِ از خواب گریزنده القا می شود و وجودش را نورانی و از معرفت و معنویت پر می سازد.
در توضیح و تفسیر «قول ثقیل» و برای تکمیل بحث، می توان به آیه ی شانزدهم از سوره ی مبارکه ی «سجده» توجه نمود که خدای متعال در وصف سحرخیزان و شب زنده داران چنین می فرماید:
«تتجافی (24) جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون»: پهلوهایشان از بسترها دور می شود، در حالی که پروردگارشان را با بیم و امید می خوانند و از آنچه روزی شان کرده ایم انفاق می کنند.
شاید از تفاسیر زیبا و ارزنده ای که مفسران گران قدر برای این آیه ی شریفه ارائه کرده اند بتوان به تفسیر مرحوم کمال الدین واعظ کاشفی (م 910ق) صاحب تفسیر مواهب علیه اشاره نمود که در توضیح این آیه چنین نوشته است:
«گفته اند که این آیت در شأن متهجّدان و شب خیزان است که چون شب پرده ی سیاه خویش را بر خلایق بگسترداند و جهانیان سر به بالین غفلت نهند، ایشان پهلو از بستر گرم و فراش نرم، تهی داشته، بر قدم نیاز بایستند و در شب دراز با حضرت بی نیاز راز گویند، ایشان به شب هنگام بر درگاه خالق یکتا داد نیاز و گدایی سر می دهند و به روز در راه ما از آنچه که به ایشان از معارف و حکمت ها ارزانی داشتیم دادِ گدایان دهند و به فریادشان رسند». (واعظ کاشفی 1317؛ ج سه: 459)
البته تعبیردیگری نیز برای این بخش از آیه که فرمود: «ومما رزقنا هم ینفقون» از امامان معصوم (علیه السلام) بیان شده است که اشاره به آن دارد که علمای شیعه باید با بهره گیری از تعالیم معصومین (علیهم السلام) و اخذ علم از ایشان به فریاد «ضعفاء و ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله)(25) رسیده و علم فراگرفته از آن ذوات مقدسه را در میان ایشان پراکنده سازند. (کاشانی 1344، ج یک: 76)
در دیگر آیات قرآنی صفات ممتاز و منحصر به فردی برای این گروه از بندگان عنوان شده است. ترس از آخرت و امید به رحمت پروردگار و نیز دانایی و خردمند ی از جمله ی این صفات و ویژگی ها می باشد.(26)
خشیت از مقام کبریایی پروردگار نیز یکی دیگر از صفات بارز شب زنده داران و بیدار دلان است که خدای متعال با عبارت نورانی «انما یخشی الله من عباده العلماء»(فاطر: 28) از آن یاد کرده است.(27)

4.2. قلب و جایگاه آن در فهم قرآن

«اللهم اجعل لقلوبنا ذکاء عند عجائبه التی لا تنقضی و لذاذه عند تردیده و عبره عند ترجیعه و نفعا بینا عند استفهامه اللهم انا نعوذ بک من تخلفه فی قلوبنا و توسده عند رقادنا و نبذه وراء ظهورنا و نعوذبک من قساوه قلوبنا لما به وعظتنا اللهم انفعنا بما صرفت فیه من آلایات و ذکرنا بما ضربت فیه من المثلات و کفر عنا بتاویله السیات و ضاعف لنا به جزاء فی الحسنات و ارفعنا به ثوابا فی الدرجات و لقنا به البشری بعد الممات»: خداوند! به دل های ما هوش و ذوقی سرشار عطا فرما، آن هنگام که شگفتی های پایان ناپذیر آن را می شنویم و ما را لذّتی بخش آن زمان که آیاتش را مکرر زمزمه می کنیم و عبرتی عطا کن آن هنگام که خواندش را از سر می گیریم و سودی آشکار نصیبمان فرما آن وقت که در مقام پرسش از آن سؤال می کنیم. بار خدایا به تو پناه می بریم از آنکه این کتاب از دل های ما دوری گزیند و آنکه آن را بالش بستر خویش ساخته و پشت سر افکنیم. به تو پناه می بریم از قساوت و سختی دل ها یمان به آنچه که ما را بدان پند و اندرز داده ای. خداوندا! ما را به واسطه ی تصریف و تفصیل آیاتش سود بخش و ما را یادآور ساز به آنچه از مثل ها که در آن آورده ای. با تأویل آن سیئات و بدیهای ما را بپوشان و به وسیله ی آن جزاء و پاداش کردار نیک ما را دو چندان ساز و مقام و منزلت ما را نزد خود بالا بر و بشارت و شادی پس از مرگ را به واسطه ی قرآن به ما ارزانی دار.
در این بخش از دعای امام، آنچه بیش از هر چیز دیگر نظرها را به خود جلب می کند جایگاه و تأثیر ویژه ای است که «قلب»(28) آدمی می تواند در فهم یا عدم فهم صحیح آیات قرآن کریم به خود اختصاص دهد. از طرفی اگر قلب به صفت «سلامت» و «انابت»(29) متّصف باشد و به عبارتی دیگر، قلبی سلیم (شعرا: 89) و منیب (ق: 33) آدمی را در رسیدن به مقصود همراهی نماید، وی قادر خواهد بود ازشگفتی های موجود در این کتاب حظ و بهره ی فراوان ببرد و در مقابل اگر به فرموده ی قرآن کریم، آن قلب در گذر زمان، «متکبّر» و «جبّار» شود (غافر: 35) و قساوت و سنگدلی (زمر: بیست و دو) برآن سایه افکنده باشد، نه تنها بهره ای از معارف و حکمت های کلام الله نمی برد، بلکه در عوض به آن بی اعتنا می گردد و ستیزه گری و مجادله و مراء (غافر: سی و پنج) را در جهت محو و نابودی ارزشهای این کتاب در پیش خواهد گرفت. و این همان چیزی است که در این بخش از دعا مورد توجه امام صادق (علیه السلام) قرار گرفته است و آن بزرگوار را از اینکه صاحب قلبی زنگار گرفته و سخت باشد به ذات مقدس پروردگار متوجه و پناهنده ساخته است.
آنچه احادیث معصومین (علیهم السلام) و از جمله همین بخش از دعا بر آن صحه می گذارد - و البته حامل و قاری واقعی قرآن کریم نیز بر اثر مداومت و انس و تماس همیشگی با قرآن کریم، به آن دست می یابد - آن است که این کتاب مقدس باید جدای از دیگر کتب آسمانی با کتب دیگر مورد توجه و اعتنا قرار گیرد. کتابی که گذر زمان و گذشت اوقات، گرد وغبار کهنگی و پژمردگی را بر آن نمی نشاند؛ بلکه هر چه بیشتر در معرض مطالعه و تدبّر و دقت محقّقانه قرار گیرد، عجایب و زیبایی های آن آشکار تر شده و ارزشهایش به دیگران رخ می نماید.
زیباترین تعبیر در این باره، بی شک بیان رسول گرامی اسلام است که چنین فرموده اند:
«هر که قرآن را راهبر خویش سازد، قرآن او را به بهشت رهنمون گردد و هر که آن را پشت سرافکند او را به سوی دوزخ براند. این کتاب جداکننده ی حق از باطل و رافع هر گونه اختلاف است. ستارگان و اخترانی (از علم و حکمت) دارد و اخترانش نیز اخترانی دارند. شگفتی هایش شمارش نشوند و تازه هایش کهنه نگردند. چراغ ها و مصابیح هدایت و حکمت در آن است و به سوی معرفت و شناخت ره می نماید. پس شایسته ی حامل واقعی قرآن است که نگاه خویش را به سوی درک معانی و معارف آن بگرداند و دیدگان خویش را با تأمل در آن جلا بخشد و نظر خود را تا درک ژرفای معارف آن امتداد دهد. (کلینی 1379، ج چهار: 407)
در آن صورت است که قلب وی جایگاهی امن، و مطمئن برای استقرار و لبریز گشتن از معارف و اسرار و علوم الهی خواهد شد و این قلبی است که البته به فرمایش معصوم (علیه السلام) از عذاب خداوند مصون و محفوظ خواهد ماند. (30) (طوسی، بی تا، ج یک: شش)
از این رو است که در تفاسیر و در شرح و بیان شریفه ی «والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا» (اعراف: 58) واژه ی بلد را به قلب آدمی تفسیر کرده اند که به واقع این سرزمین دل آدمی است که در صورت احراز صلاحیت لازم، همچون زمین هموار و بارور، از آن محصولی پاک بیرون خواهد آمد و درصورت عدم شایستگی همچون زمین های شوره زار و نابارور جز علف هرز و اعمال ناشایست و پلید، چیزی از آن بیرون نخواهد جهید. (جرجانی 1337، ج سه: 186)
به واقع بهار و شکوفایی قلب ها و حیات و سرزندگی آن وابسته به این کتاب (31) (دیلمی 1415: 107) و تفکر و تدبر صحیح در آیات شایسته ی آن می باشد. قرآن کریم همان عهد و پیمانی است که میان خداوند و اهل ایمان استقرار یافته و بر انسان مسلمان و صاحب دل فرض و واجب است که به عهد و پیمان خویش نیکو بنگرد و آن را نقض ننماید.(32) (کلینی 1379، ج چهار: 420)
و البته و در صورت پیمان شکنی، مخاطب خطاب های متعدد قرآنی قرار خواهد گرفت که هر یک، به گونه ای شخصیت چنین انسانِ قرآن کریم گریزی را به تصویر می کشاند و ما را با لایه های پنهان و آشکار تفکرهای بحران زده و ناکارآمد او آشنا می سازد.(33)
قرآن کریم بیان می دارد که این صنف از مردمان مورد لعن و نفرین الهی قرار گرفته اند و باالطبع گوشهای آن ها برای شنیدن آوای دلنشین حق کر و چشمانشان برای دیدن شکوه و عظمت آن نابینا گشته است. برقلبهای شان قفل ها زده شده است و از درک برکات و خیرات این کتاب آسمانی باز مانده اند: «اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم واعمی ابصارهم افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» (محمد بیست و سه و بیست وچهار) اگر به دنبال مصداقی کامل برای این خطاب های قهر آمیز باشیم شاید بتوان به این کلام گوهربار حضرت صادق (علیه السلام) اشاره نمود که در طی آن خاندان برخی از خلفا و نیز بنی امیه و فرزندان طلحه و زبیر در شمار کسانی معرفی شده اند که قرآن کریم را پشت سرافکنده اند و سنت های الهی را باطل و احکام آن را معطّل گذرانده اند. برای این عده نه تنها قرآن کریم نور و وسیله ی هدایت و شفابخش دردهایشان نمی باشد بلکه بر گمراهی و ضلالتشان می افزاید و کوردلی آن ها را دو چندان می سازد. اینان در زمره ی کسانی داخل شده اند که به علت انحراف از قرآن کریم، جز ره به سوی آتش، راه دیگری را در پیش روی خویش مشاهده نمی کنند.(34)(کلینی 1379، ج چهار: چهار صد ونه)
در ادامه ی سخن امام در این بخش از دعا آنچه می تواند مورد توجه قرار گیرد، اشاره ی آن حضرت به تصریف و تفصیل آیات، تکرار ها و تنوع و عبارت پردازی های خاص قرآنی و نیز سود جستن این کتاب از ذکر انواع مختلف امثال، حکایات و تمثیلات گوناگون می باشد که هر یک از آن ها نیز سعی بر آن دارد که غفلت را از ذهن ها بزداید و ظرف دل آدمی را شایسته ی درک کمالات و ارزشهای انسانی نماید. خداوند متعال بیان می دارد که در این کتاب از هر مثل و هر کلامی که بتواند راهگشای هدایت آدمی باشد سخن به میان آمده است.
«ولقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون». (زمر: بیست و هفت)
ازجمله فواید ذکر امثال در قرآن کریم می توان به هشدار و وعظ، انگیزش و شوق آفرینی، منع و بازدارندگی، عبرت پذیری، شرح و تبیین حقایق، نزدیک ساختن مقصود و هدف به اذهان، به تصویر کشاندن امور پیچیده ی عقلی و تشبیه امور پنهان به موضوع های ملموس و آشکار اشاره نمود. (رضوی 1385: 29) که بی هیچ سختی و صعوبتی در اختیار خوانندگان و قاریان قرآن کریم قرار می گیرد؛ و شاید به همین خاطر باشد که عده ای بر این باورند که خداوند متعال از رهگذر ذکر امثال در قرآن کریم، بر بندگان خود منّت گذارده و آن را به عنوان یکی از عنایات خاصه ی خود نسبت به ایشان بر شمرده است.(زمخشری 1987: 76)
به فرموده ی قرآن کریم، جز عالمان احدی را شایسته نباشد که در امثال قرآنی به تعقل و تفکر بپردازد: «وتلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون» (عنکبوت: چهل وسه ) و این خود به وضوح دلالت بر آن دارد که کسانی که به امثال قرآنی بی توجه هستند از این دو ویژگی (علم و عقل) بی بهره اند. بی عبارتی دیگر نه می توان آن را در گروه عالمان و دانشمندان داخل نمود و نه در زمره ی اندیشمندان و متفکران!!
در این بخش از دعا و در خاتمه ی کلام امام، بخشش گناهان و بدی ها و دستیابی به اجر و ثواب اخروی و ارتقای منزلت و مقام در پیشگاه حضرت احدیت - و البته با تمسک به ثقل اکبر الهی - مورد توجه قرار گرفته است؛ و نیزاز بشارت و شادمانی، که از طریق فرمان پذیری و اطاعت از دستورها و احکام الهی و پس از مرگ نصیب مؤمنان می شود، سخن به میان آمده است. از آنجا که در این باره و در بخش آتی از دعای امام بیشتر صحبت به میان خواهد آمد، کلام خود را در اینجا به پایان می رسانیم و در مقاله توضیحات خود را ارائه می کنیم.

پی نوشت ها :

1. قال المعصوم(علیه السلام): فضل القرآن علی سائرالکلام کفضل الله علی خلقه. (شعیری، بی تا: 47)
2. قال المعصوم(علیه السلام): القرآن افضل کل شیء دون الله. (رازی 1335 ج11:1)
3. قال المعصوم(علیه السلام): من قام بالقرآن هدی الی صراط مستقیم.
4. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انی تارک فیکم خلیفتین، کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والارض و عترتی اهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
5. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): القرآن هو الثقل الاکبر فاستمسکوا به لاتضلوا.
6. قال امیرالمومنین(علیه السلام): اعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش و الهادی الذی لا یضل و المحدث الذی لایکذب.
7. قال علی(علیه السلام): ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیاده او نقصان، زیاده فی هدی اونقصان من عمی.
8. قال الرضا(علیه السلام): لا تطلبوا الهدی فی غیرالقرآن فتضلوا.
9. قال علی(علیه السلام): من اتخذ قول الله دلیلا هدی الی التی هی اقوم.
10. رک: نساء: 174، مائده:15، اعراف: 157، توبه: 32، تغابن: 8.
11. قال السجاد(علیه السلام): آیات القرآن خزائن العلم فکلما فتحت خزانه ینبغی لک ان تنظر ما فیها.
12. ر ک: عیاشی، بی تا، ج2» 302؛ بروجردی 1341ج 4: 140.
13. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما آمن بالقرآن من استحل حرامه.
14. قال الباقر(علیه السلام):............ ورجل قرا القرآن فحفظ حروفه و ضیع حدوده ............. فلاکثرالله هولاء من حمله القرآن.
15. قال علی(علیه السلام): من قرا القرآن من هذه الامه ثم دخل النار فهو ممن کان یتخذ آیات الله هزوا.
16. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من قرا القرآن و لم یعمل به حشره الله یوم القیامه اعمی.
17. قال الصادق(علیه السلام): علیکم بالقرآن فما وجدتم آیه نجابها من کان قبلکم فاعملوا به و ما وجدتموه هلک من کان قلبکم فاجتنبوه.
18. قال رسول لله(صلی الله علیه و آله): یا معاشر قراء القرآن اتقوا الله عزوجل فیما حملکم من کتابه فانی مسئول و انکم مسئولون، انی مسئول عن تبلیغ الرساله و اما انتم فتسالون عما حملتم من کتاب الله و سنتی.
19. قال الصادق(علیه السلام): الحافظ للقرآن و العامل به مع السفره الکرام البرره.
20. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان اهل القرآن فی اعلی درجه من الادمیین ما خلا النبین و المرسیلین.
21. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من ختم القرآن فکانما ادرجت النبوه بین جنبیه و نکنه لایوحی الیه.
22. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من اوتی القرآن فظن ان احدا من الناس اوتی افضل مما اوتی فقد عظم ما حقرالله و حقر ماعظم الله.
23. شایان ذکراست که این نظر، با آیه بیستم از همین سوره (مزمل) تطبیق پیدا می کند. خداوند در این آیه چنین می فرماید: «ان ربک یعلم انک تقوم ادنیمن ثلثی الیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک» : به راستی پروردگارت می داند که تو و گروهی از کسانی که با تو هستند نزدیک به (کمتر از) دو سوم شب و نیمی از آن و یک سوم آن را (برای عبادت) برمی خیزید.
24. واژه ی «تجافی» از ریشه ی «جفو» به معنای دور گشتن و در جای خود باقی نماندن است. صاحب قاموس عبارت «لم یلزم مکانه» را در توضیح این کلمه آورده است.
(فیروزآبادی 1412ج4: 452). بنابراین واژه ی تجافی که در وصف سحرخیزان و شب بیداران استعمال شده است، به این معنا اشاره دارد که ایشان از بسترهای خود دوری می کنند و جسم خویش را از آن جدا می سازند و برای اظهار نیاز به درگاه خدای بی نیاز و برای اقامه نماز با فروتنی و ادب بستر خود را رها می سازند.
25. اصطلاح ضعفای شیعه و ایتام آل محمد(صلی الله علیه و آله) از جمله اصطلاحاتی است که به دست خود حضرات معصومین(علیه السلام)جعل و در بیانات ایشان مورد استفاده قرار گرفته است.
در این باره احادیثی چند از ائمه هدی(علیه السلام)منقول است که در مجموع دلالت بر این مفهوم دارد که منظور از ضعفای شیعه، موالیان و دوستداران ائمه طاهرین هستند که برای خلاصی از ظلمت جهل و ورود به صحنه ی نور نیازمند به علمایی می باشند که از ایشان دستگیری نمایند. و مقصود از ایتام آل محمد «ص» نیز شیعیانی هستند که دستشان از دستیابی به امام زمان خود کوتاه است که البته این گروه نیز باید مورد حمایت علمای ربانی شیعی قرار گیرند. (گویا 1376: 185)
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)در این باره چنین فرموده اند:
یتیم تر از یتیمی که پدر و مادرش را از دست داده است، یتیمی است که منقطع از امامش گشته و توانایی دستیابی به وی را ندارد و در تشخیص حکم امامش که درباره ی اوست ضعیف است. پس آگاه باشید که چنین شخصی به واقع یتیمی است که باید در دامان شیعیان ما که عالم به علوم ما می باشند پرورش یابد. پس هر آن کس که وی را هدایت و راهنمایی نماید در بهشت برین و فردوس اعلی با ما خواهد بود. (طبرسی 1381ج 1: 6)
26. امن هو قانت اناء اللیل ساجدا و قائما یحذر الآخره و یرجو رحمه ربه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الالباب (زمر: 9).
27. در توضیح واژه ی خشیت شاید بی مناسبت نباشد که به این کلام نورانی حضرت امیر (علیه السلام)در نهج البلاغه اشاره کنیم که فرمود:
«واخشوه خشیه لیست بتعذیر» (نهج البلاغه، خ23). برخی از شارحان نهج البلاغه «خشیت تعذیر» را خشیتی دانسته اند که از روی کراهت و بی میلی - و نه از روی محبت و عشق و ارادت - نسبت به خداوند ابراز شود. (کاشانی 1364 ج1: 226). درحقیقت منظور امیرمؤمنان از این سخن آن است که بندگان واقعی پروردگار باید از مقام کبریائی پروردگار آن گونه که شایسته است پروا داشته باشند و خشیت ایشان توأم با محبت قلبی و عشق و ارادت باطنی - که ریشه در شعور و آگاهی آنها دارد - بوده باشد. نه خشیت و ترسی که از آن مردمان و بردگانی است که پادشاهان زورمدار زمانه ی خود در دل دارند. البته چنین ترسی هرگز قرین با محبت و تلاش مضاعف برای محقق کردن خواسته های پروردگار نخواهد بود.
28. لازم به ذکر است که قرآن کریم در مواقعی که انسان را به تدبر در آیات فرا می خواند و از واژه ی «قلب» استفاده کرده است؛ و این کلمه در تعالیم معصومین(علیهم السلام)و در سخنان گهربار آن ها به «عقل» تفسیر شده است. (کلینی 1379 ج1 : 24)
29. انابت مصدر باب افعال از ریشه ی «نوب» می باشد؛ و به معنای بازگشت و رجوع همیشگی به سوی خداوند، همراه اخلاص در عمل می باشد، زنبور عسل را از این رو «نَوب» می نامند که پی در پی به کندویش باز می گردد. (راغب اصفهانی 1404: 508).
30. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا یعذب الله قلبا وعی القرآن.
31. قال علی(علیه السلام): فیه (القرآن) ربیع القلوب و ینابیع العلم و ما للقلب جلاء غیره.
32. قال الصادق(علیه السلام)القرآن عهد الله الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده.
33. ر ک: فصلت: 5 و 28، لقمان: 7، اعراف: 179، مدثر: 49-51).
34. قال ابو عبدالله(علیه السلام): لا والله لا یرجع الامر و الخلافه الی آل ابی بکر و عمر ابدا و لا الی بنی امیه ابدا و لا فی ولد طلحه و الزبیر ابدا و ذلک انهم نبذو القرآن و ابطلو السنن و عطلوا الاحکام و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): القرآن هدی من الضلاله و ................. و فیه کمال دینکم و ما عدل احد عن القرآن الا الی النار.


منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد سوم، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).