نقاط مثبت دولت عثمانی
شایسته است ابتدا به جنبه های مثبت دولت عثمانی بپردازیم و پس از آن از جنبه های منفی آن سخن بگوییم. از جمله نقاط مثبت در این دولت عبارت است از:
نویسنده: سبحان پاکپور
« شایسته است ابتدا به جنبه های مثبت دولت عثمانی بپردازیم و پس از آن از جنبه های منفی آن سخن بگوییم. از جمله نقاط مثبت در این دولت عبارت است از:
1. گسترش سرزمین های اسلامی در جهان؛ این کار با فتح قسطنطنیه و ورود مسلمانان به اروپا صورت گرفت؛ کاری که آنان، پیش از آن، از انجامش عاجز بودند، با این که از زمان معاویه به این سو برای گشودن این شهر اقدام کرده، بارها آن را بدون فایده محاصره کرده و تا پشت درهای آن رسیده بودند.
2. ایستادگی در برابر صلیبی ها در جبهه های مختلف، به ویژه در شرق اروپا برای کاهش فشار مسیحیان بر مسلمانان اندلس. همچنان که به دریای سیاه رفتند و تاتارها را برا ضد صلیبی های روس تحریک کردند. این افزون بر آن بود که در دریای مدیترانه در برابر اسپانیا و در شرق آفریقا و خلیج فارس در برابر پرتغالی ها ایستادند. البته در این حملات پیروز نشدند و دلیل آن عدم توجه سایر مسلمانان و در اصل ناشی از بی توجهی آنان به اطرافشان بود.
3. عثمانی ها در کار نشر اسلامی می کوشیدند و دیگران را به ورود در ان تشویق می کردند؛ به طوری که در این باره فعالیت فراوانی کرده،* اسلام را در اروپا نشر دادند و تأثیر زیادی در جوامعی که در میانشان زندگی می کردند، از خود برجای گذاشتند.
4. ورود عثمانی ها به برخی از بلاد اسلامی، مانع از حضور استعمار در آن مناطق شد؛ استعماری که در بلاد دیگر وارد شده بود. در واقع، سرزمین هایی که عثمانی ها به آن جا وارد نشدند، بجز مغرب، [و طبعا ایران][1] طعمه استعمار گردید.
5. دولت عثمانی نماینده دنیای اسلام [سنی] بود و مرکز خلافت به حساب می آمد؛ به همین جهت، سایر مسلمانان در هر نقطه با دیده احترام و ستایش به خلیفه و مرکز خلافت می نگریستند و خود را از شهروندان و پیروان آن می شمردند؛ نگاهی محبت آمیز به مرکز خلافت داشتند و هر زمان که خود را در معرض خطر می دیدند، از مرکز خلافت استمداد می کردند.
6. خلافت عثمانی توانست بیش تر مناطق دنیای اسلامی را به کشوری یکپارچه تبدیل کند و این، شامل تمامی سرزمین های عربی – منهای مغرب – شرق آفریقا، ترکیه، قفقاز، تاتارستان، قبرس، و بخشی از اروپا بود که در جمع مساحت آن به حدود بیست میلیون کیلومتر مربع می رسید.
7. اروپا به این عنوان که دولت عثمانی، دولتی اسلامی است در برابر آن ایستادگی می کرد نه به این عنوان که اینان ترک هستند. آنان با کینه صلیبی به رویارویی به عثمانی پرداختند و شاهد آن بودند که مسلمانان عثمانی بار دیگر روحیه اسلامی جنگی را زنده کرده اند. آنان شاهد بودند که موج تازه ای در فتوحات اسلامی پدید آمده، آن هم بعد از آن که قرن ها بود که مسلمانان گرفتار ضعف گشته بودند و اروپا در انتظار نابودی آنان بود. ترکان عثمانی بودند که میان مسلمانان و جریان صلیبی گری و در شرق و غرب اسلامی قرار گرفتند؛ چیزی که سبب شد تا اروپایی ها کینه عثمانی ها را به دل بگیرند و از آنان متنفر باشند.
8. عثمانی ها دست به اقداماتی زدند که صداقت و اخلاص آنان را ثابت می کرد. از حمله آن که از مسیحی ها در سپاه استفاده نکردند؛ یا آن که دانش آموزان علوم دینی را از خدمت اجباری معاف می داشتند. هم چنین صدور مجله شرعی که مشتمل بر فتاوای علما بود؛ هم چنین احترام به عالمان و تسلیم بودن خلفا در برابر شرع شریف و احترامشان به قاریان قرآن و خدمت به حرمین شریفین، مسجد الاقصی و حرم ابراهیم در شمار این کارها بود.
9. از جمله آثار عثمانی ها در اروپا آن بود که غیر مستقیم سبب شدند تا نظام اقطاعی از بین برود و مرحله بردگی – که در اروپا حاکم بود و کشاورز، برده فئودال به دنیا می آمد، زیست می کرد و همان طور از دنیا می رفت – از بین برود.[2]»[3]
1. گسترش سرزمین های اسلامی در جهان؛ این کار با فتح قسطنطنیه و ورود مسلمانان به اروپا صورت گرفت؛ کاری که آنان، پیش از آن، از انجامش عاجز بودند، با این که از زمان معاویه به این سو برای گشودن این شهر اقدام کرده، بارها آن را بدون فایده محاصره کرده و تا پشت درهای آن رسیده بودند.
2. ایستادگی در برابر صلیبی ها در جبهه های مختلف، به ویژه در شرق اروپا برای کاهش فشار مسیحیان بر مسلمانان اندلس. همچنان که به دریای سیاه رفتند و تاتارها را برا ضد صلیبی های روس تحریک کردند. این افزون بر آن بود که در دریای مدیترانه در برابر اسپانیا و در شرق آفریقا و خلیج فارس در برابر پرتغالی ها ایستادند. البته در این حملات پیروز نشدند و دلیل آن عدم توجه سایر مسلمانان و در اصل ناشی از بی توجهی آنان به اطرافشان بود.
3. عثمانی ها در کار نشر اسلامی می کوشیدند و دیگران را به ورود در ان تشویق می کردند؛ به طوری که در این باره فعالیت فراوانی کرده،* اسلام را در اروپا نشر دادند و تأثیر زیادی در جوامعی که در میانشان زندگی می کردند، از خود برجای گذاشتند.
4. ورود عثمانی ها به برخی از بلاد اسلامی، مانع از حضور استعمار در آن مناطق شد؛ استعماری که در بلاد دیگر وارد شده بود. در واقع، سرزمین هایی که عثمانی ها به آن جا وارد نشدند، بجز مغرب، [و طبعا ایران][1] طعمه استعمار گردید.
5. دولت عثمانی نماینده دنیای اسلام [سنی] بود و مرکز خلافت به حساب می آمد؛ به همین جهت، سایر مسلمانان در هر نقطه با دیده احترام و ستایش به خلیفه و مرکز خلافت می نگریستند و خود را از شهروندان و پیروان آن می شمردند؛ نگاهی محبت آمیز به مرکز خلافت داشتند و هر زمان که خود را در معرض خطر می دیدند، از مرکز خلافت استمداد می کردند.
6. خلافت عثمانی توانست بیش تر مناطق دنیای اسلامی را به کشوری یکپارچه تبدیل کند و این، شامل تمامی سرزمین های عربی – منهای مغرب – شرق آفریقا، ترکیه، قفقاز، تاتارستان، قبرس، و بخشی از اروپا بود که در جمع مساحت آن به حدود بیست میلیون کیلومتر مربع می رسید.
7. اروپا به این عنوان که دولت عثمانی، دولتی اسلامی است در برابر آن ایستادگی می کرد نه به این عنوان که اینان ترک هستند. آنان با کینه صلیبی به رویارویی به عثمانی پرداختند و شاهد آن بودند که مسلمانان عثمانی بار دیگر روحیه اسلامی جنگی را زنده کرده اند. آنان شاهد بودند که موج تازه ای در فتوحات اسلامی پدید آمده، آن هم بعد از آن که قرن ها بود که مسلمانان گرفتار ضعف گشته بودند و اروپا در انتظار نابودی آنان بود. ترکان عثمانی بودند که میان مسلمانان و جریان صلیبی گری و در شرق و غرب اسلامی قرار گرفتند؛ چیزی که سبب شد تا اروپایی ها کینه عثمانی ها را به دل بگیرند و از آنان متنفر باشند.
8. عثمانی ها دست به اقداماتی زدند که صداقت و اخلاص آنان را ثابت می کرد. از حمله آن که از مسیحی ها در سپاه استفاده نکردند؛ یا آن که دانش آموزان علوم دینی را از خدمت اجباری معاف می داشتند. هم چنین صدور مجله شرعی که مشتمل بر فتاوای علما بود؛ هم چنین احترام به عالمان و تسلیم بودن خلفا در برابر شرع شریف و احترامشان به قاریان قرآن و خدمت به حرمین شریفین، مسجد الاقصی و حرم ابراهیم در شمار این کارها بود.
9. از جمله آثار عثمانی ها در اروپا آن بود که غیر مستقیم سبب شدند تا نظام اقطاعی از بین برود و مرحله بردگی – که در اروپا حاکم بود و کشاورز، برده فئودال به دنیا می آمد، زیست می کرد و همان طور از دنیا می رفت – از بین برود.[2]»[3]
پینوشتها:
[1] . داخل کروشه از رسول جعفریان است.
[2] . محمود شاکر، التاریخ الاسلامی، ص 26-34.
[3] . رسول جعفریان، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ص 210-212.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}