نوشته : سبحان پاکپور




 
« هیئت ترکی به ریاست عصمت اینونو این مطالب را رد کرد. مجلس ترکیه نیز رد او را تأیید نمود و وی را به ترکیه فراخواند. با این حال، مصطفی کمال در 24 ژوئیه 1923م (1342هـ) این شروط را پذیرفت و معاهده لوزان را که سیادت ترکیه را بر تمامی سرزمین هایی که ترکیه حاضر را تشکیل می دهد، پذیرفته و امتیازات خارجی داده شده را لغو می کرد، قبول کرد.[1] در نتیجه، دول متفق نیروهای خود را از ترکیه بیرون بردند و ارتش ترکیه وارد استانبول شد. مجلس ملی نیز مصوبه ای را گذراند که آنکارا به عنوان پایتخت دولت جدید جایگزین استانبول شود. همان طور که دولت ترکیه را دولت جمهوری خواند که ریاست آن از آن مصطفی کمال باشد و عصمت اینونو به عنوان نخستین نخست وزیر آن باشد. به دنبال آن در سال بعد، یعنی سال 1924م (1343هـ) خلافت ملغی گردید و به عبد المجید دستور داده شد تا ترکیه را ترک کند. پس از آن، مناصب مربوط به او نیز ملغی شد و اوقاف در اختیار دولت قرار گرفت. بدین ترتیب مصطفی کمال خواست های انگلیس در کنفرانس لوزان را به اجرا گذاشت.
پس از الغای خلافت، مصطفی کمال، به عنوان فردی مستبد حاکم ترکیه گردید. وی قوانین اسلامی را ملغی کرده، حروف عربی را به لاتین تغییر داد و تقویم میلادی را جایگزین تقویم هجری کرد. قرآن به زبان ترکی ترجمه گشت، حجاب ممنوع شد و لباس خارجی و سفور اجباری گردید. پس از آن، هر آنچه مربوط به گذشته بود و رنگ سنتی و دینی داشت، به کناری نهاده شده، لباس علما مختص مسجد شد، پوشیدن آن در خارج از مسجد ممنوع گردید. بدین ترتیب وزارت اوقاف و منصب شیخ الاسلامی نیز ملغی شد و نظارت بر مدارس دینی به اداره تعلیم عمومی واگذار گردید. در ادامه دادگاه های شرع نیز منحل شدند.* برخی از این اقدامات، سبب خشم شماری از دوستان مصطفی کمال شد که بر وی شوریدند. همین طور یک انقلاب کردی به وجود آمد و کرد ها خواهان خلافت و سلطنت سلیم فرزند عبد الحمید شدند. مصطفی کمال این شورش را سرکوب و رهبران آن را اعدام کرد. همان گونه که پیروان طریقت های مختلف صوفی را سرکوب کرد و تکایا و جمعیت های آنان را منحل نمود. وی شماری از مساجد را نیز بست و عدد واعظان را که اکنون حقوق خویش را از دولت می گرفتند، تقلیل داد. هم چنین در دو مسجد ایاصوفیه و مسجد محمد فاتح را بست و اولی را موزه و دومی را به انبار تبدیل کرد. پس از آن اذان به زبان ترکی گفته شد و در سال 1928م قانون اساسی که در آن، اسلام دین رسمی ترکیه شده بود، ملغی گشت.
از آن پس، کشیدن نقاشی و تصویر که در طول حکومت دولت های اسلامی و از جمله آخرین آن ها دولت عثمانی ممنوع بود، بار دیگر آغاز شد. تعدد زوجات لغو شد و اجرای طلاق نیز تنها در دادگاه ها ممکن گردید. آخرین ضربه زمانی وارد شد که همه شهروندان، اعم از مسلمان و کافر، در برابر قانون مساوی شدند. با این حال، باید توجه داشت که توده های مردم، عادات ملی خویش را حفظ کردند و دولت نیز تا وقتی که مردم راضی نبودند، نمی توانست قوانین خود را بر آنان تحمیل کند.
مصطفی کمال حزب جمهوری مردم را تأسیس کرد که مبانی آن عبارت از قومیت، جمهوریت، مردم گرایی، لائیسم، روش انقلابی، تحکیم سلطه دولت، و تحکّم حزب واحد بود. وی بر همین اساس ترکیه جدید را یک قدم به پیش برد؛* آن هم درست زمانی که نظام اسلامی کاملا به ضعف گراییده بود. به دنبال آن اصلاحات اقتصادی و تقویت قدرت سیاسی مطرح شد و مصطفی کمال خود را آتاتورک یعنی پدر ترک ها نامید. وی به زنان حق انتخاب و حضور در مجلس را داد و القاب قدیمی را حذف کرده، ترک ها را مجبور به پوشیدن لباس های اروپایی کرد. مصطفی کمال در سال 1357هـ/1938م درگذشت و عصمت اینونو به عنوان رئیس جمهور جانشین وی گردید. این چنین بود که مصطفی کمال موفق شد طومار دولت عثمانی را درهم پیچید و دولت لائیک ترکیه را جانشین آن سازد.»[2]
« بدین ترتیب سلطه چهارصد ساله عثمانی ها در ممالک عربی پایان یافت. علی رغم زوال این امپراتوری، سقوط آن بسیار اتفاقی بود، چرا که این سقوط قبل از آن که نتیجه تحولات محلی بوده باشد، حاصل نزاع و کشمکش قدرتهای بزرگ در خلال جنگ جهانی اول بود. از میان رفتن امپراتوری عثمانی نه صلح را برای منطقه به ارمغان آورد و نه وحدت را. تاریخ منطقه بعد از این حادقه مهم نیز باز شاهد ترک تازی جناح اصلی، یعنی بریتانیا، فرانسه، حکام محلی و ملی گرایان، بود.»[3]

پی نوشت ها :

[1] . فاضل حسین مؤتمر لوزان و آثاره فی البلاد العربیه، بغداد 1967، ص 22- 23.
* . سایت تاریخ اسلام 7/6/89
* . سایت تاریخ اسلام 7/6/89.
[2] . رسول جعفریان، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ص 193- 194.
[3] . تیمور قادری، تاریخ اسلام کمبریج، ص 509.

منبع : www.tarikheslam.com