شعرا و نظریه ی مصلح جهانی
مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی
شعرا از نظریه اصلاح و مصداق علوی آن برکنار نبوده اند و در تثبیت آن، در بین مردم سهیم بوده اند و با اشعار خود به آن استحکام بخشیده و آن را آراسته اند. محدثان و مفسران نیز در این امر مشارکت کرده اند.
نشر عقیده مهدویت و اشاره به مصداق آن در شعر عربی به قبل از ولادت آن حضرت (ع) باز می گردد. این اشعار از حلقه های تکامل این عقیده و اثبات ولادت آن رهبر موعود به شمار می رود، چون بحث درباره امام مهدی در شعر و قبل از ولادت ایشان، گواه ولادت و موجودیت مصداق حقیقی این عقیده است و این حقیقت بر زبان شعرا جاری شد و آن ها به این عقیده و مهم تر از آن به رهبر و مصداق آن در قصاید خود اشاره کردند. از جمله شعرایی که درباره این مطلب اشعاری سروده اند می توان افراد زیر را نام برد: کمیت بن زید اسدی؛ الورد بن زید اسدی؛ دعبل الخزاعی؛ سید حمیری؛ مصعب بن وهب نوشجانی (معاصر امام رضا (ع))؛ محمد بن اسماعیل صیمری (معاصر امام عسکری (ع))؛ علی خوافی (معاصر امام رضا (ع))؛ قاسم بن یوسف؛ ابن رومی؛ یحیی بن اعقب؛ عبد الرحمن؛ عامر بصری؛ ابوالمعالی؛ بهاءالدین عاملی؛ سید حیدر حلّی؛ سید علی خان؛ خلیعی؛ عبدالغنی عاملی؛ حسن قفطان؛ سید عباس؛ شیخ محمد سماوی؛ فصل بن روزبهان.
این شعرا در اشعار خود از مهدی نام برده اند و بعضی از آنان قبل از ولادت امام می زیسته اند.
کمیت
کمیت بن زید اسدی، ابوالمستهل، با شعر خود از اهل بیت دفاع می کرد ولی برخلاف عادت شعرا، از آنان انتظار صله و انعام نداشت بلکه هدفش از این کار، سروردن حق و حقیقت بود. ابو جعفر (ع) به او گفته بود: «تا وقتی درباره ما شعر می گویی، از تأیید و حمایت جبرئیل برخوردار خواهی بود». (1)کمیت روزی به حضور ابوجعفر رسید و به خواندن شعری پرداخت. امام به غلام خود فرمود: از آن اتاق کیسه ای بیاور و به کمیت بده. کمیت گفت: فدایت گردم به خدا، من برای دنیا به شما عشق نمی ورزم بلکه هدفم از این کار دریافت صله از دست رسول خداست و می خواهم حقی را که خداوند بر عهده من نهاده ادا کنم، ابوجعفر (ع) در حق او دعا کرد. (2)
ما قصد نداریم به تمام آثار و روایاتی که در شأن کمیت رسیده بپردازیم، بلکه در حد نیاز به آن ها اشاره خواهیم کرد. او در اشعار خود از مهدی منتظر (عج) نام برده و به این بُرهه زمانی در تاریخ امامت اشاره کرده است. او می گوید: به حضور سرورم ابوجعفر محمد بن علی الباقر (ع) رسیدم و عرض کردم: یا بن رسول الله، درباره شما ابیاتی سروده ام، اجازه می دهید بخوانم؟ فرمود: ایام البیض است، گفتم: مخصوص شماست، فرمود: بخوان، این ابیات را خواندم:
اضحکنی الدهر و أبکانی
و الدهرُ ذو صرفٍ و الوان
لِتِسعةِ بالطف قدغودروا
صارو جمیعاً رهنَ أَکفان
(1. روزگار مرا می خنداند و می گریاند و زمان دو رو و دو رنگ است. 2. این گریه و خنده من) برای آن نُه بزرگواری است که در کربلا به آن ها خیانت کردند و همه را به کفن ها سپردند).
امام باقر و امام صادق هر دو گریستند و صدای زنی را از پشت پرده شنیدم که می گریست، وقتی به این بیت رسیدم:
متی یقوم الحق فیکم
متی بقوم مهدیکم الثانی
(کی حقّ شما بر پا می گردد و چه وقت مهدی دوم شما قیام می کند؟)
امام فرمود: به زودی، اِن شاءالله، به زودی، سپس فرمود: «ای ابوالمستهل، قائم ما، نهمین تن از اعقاب حسین (ع) است». (3)
ورد بن زید اسدی
او برادر کمیت بن زید و از یاران امام باقر (ع) بوده است، شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شمرده است. (4) او در قصایدش اهل بیت را مدح می کرد و به عقیده مهدویت و مکان غیبت و ظهور امام اشاره کرده و مهدی موعود (عج) را به انبیا تشبیه و همه این ها را بر امام باقر (ع) عرضه کرده است، آن ابیات چنین است:متی الولید به (سامرا) اذا بنیت
یبدو کمثل شهاب اللیل طلاعُ
حتی اذا قذفت ارضُ (العراق) به
الی (الحجاز) أناخوه بجعجاع
وغاب سبتاً و سبتاً من ولادته
مع کل ذی جواب للارض قطاع
لا یسأمون به الجواب قد تبعوا
اسباط هارون کمیل الصاع بالصاع
شبیه موسی و عیسی فی مغابهما
لوعاش عمر یهما لم ینعه ناعِ
تتمة النقباء المسرعین الی
موسی بن عمران کانوا خیر سراع
او کالعیون الی یوم العصا انفجرت
فانصاع منها الیها کلّ منصاع
اِنی لَأرجو له رویا فاُدرِکَه
حتی اَکونَ له مِن خیر اتباع
بذاک أنبأتا الراوون عن نفر
منهم ذوی خشیة الله طواع
روته عنکم رواة الحق ما شرعت
آباؤکم خیرُ آباء وشراع (5)
(1.آن گاه که سامرا بنا شود، مولودی در آن به دنیا می آید که چون شهاب آسمانی در شب تاریخ می درخشد 2. تا آن که عراق را تصرف کند و در مکه رحل اقامت افکند. 3. روزگارانی پس از ولادت از مردم پنهان زندگی می کند و در زمین سیر و سفر می کند. 4. این سیر و سفر او را به ستوه نمی آورد، هم چون اسباط دوازده گانه هارون که رنج ها را تحمل کردند. 5. غیبت او همانند موسی و عیسی است و اگر به اندازه هر دوی آن ها عمر کند، کسی خبر مرگش را نمی آورد. 6. او باز مانده نقبایی است که نزد موسی بن عمران می شتافتند و بهترین شتابندگانند. 7. یا چون چشمه هایی هستند که از ضربه عصا جوشید و هر طایفه ای به سوی یکی از آن ها روان شدند. 8. امیدوارم او را ملاقات کنم و یکی از پیروان خوب او باشم. 9. این خبر را راویانی خدا ترس و مطیع پروردگار به ما داده اند. 10. این راویان بر حق، این اخبار را از پدران شما که بهترین صاحبان شریعتند بیان کرده اند).
در این شعر، شاعر به ساخته شدن سامرا و غیبت امام در آن و حضور در حجاز و شباهت او به پیامبران، آن هم در چند دهه قبل از وقوع این حوادث اشاره کرده که حاکی از نفوذ این عقیده در جان و دل مردم و رواج و شهرت آن در بین شیعیان در آن روزگار است.
دعبل خزاعی
او دعبل بن علی بن رزین بن عثمان خزاعی و اصلاً اهل کوفه و بنا به قولی از مردم قرقیسیا است. مدایح او درباره اهل بیت او را بلند آوازه کرد. در نام او بین محمد و حسن و عبدالرحمن اختلاف است و دعبل لقب اوست. دعبل در سال رحلت امام صادق (ع)، یعنی 148 ق به دنیا آمد و در سال 245 درگذشت.او در مطلبی که از امام رضا (ع) نقل کرده به مهدی موعود اشاره کرده است، شیخ صدوق از عبد السلام بن صالح هروی نقل می کند که از دعبل بن خزاعی شنیدم که گفت: قصیده ای برای مولایم علی بن موسی الرضا(ع) سرودم که مطلع آن چنین بود:
مدارسُ آیات خَلَت مِن تلاوةٍ
و منزلُ وحی مقفر العرصات
( محل هایی که در آن ها آیات الهی تلاوت می شد و جایگاه نزول وحی بود، اینک خالی و متروک است).
وقتی به ابیات رسیدم:
خروج امام لامحالةَ خارجٌ
یِقومُ علی اسمِ الله و البرکات
یمیّز فینا کلَّ حقٍ و باطل
و یجزی علی النعماء و النقامات
(1. بی تردید امامی ظهور و به نام خدا و تأییدات الهی قیام می کند. 2. او در میان ما حق و باطل را از هم جدا می کند و به خوبی ها و بدی ها، پاداش و کیفر می دهد).
حضرت رضا (ع) سخت گریست، سپس سر برداشت و نگاهی به من کرد و فرمود: «ای خزاعی، روح القدس به زبان تو سخن گفت، آیا می دانی آن امام کیست و کی قیام می کند؟»، گفتم: نه، ای مولای من، اما شنیده ام که امامی از خاندان شما قیام می کند و زمین را از فساد پاک و از عدل پُر می کند؛ سپس فرمود: «ای دعبل، امامِ بعد از من، فرزندم محمد است و بعد از او فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و بعد از حسن، فرزندش حجت قائم منتظر به امامت می رسند. او در زمان غیبت در انتظار به سر می برد و چون ظهور کند، فرمانش روان خواهد بود، اگر از عمر دنیا فقط یک روز مانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی خواهد کرد تا او ظهور کند و زمین را که پر از ظلم و جور شده باشد پر از عدل و داد کند». (6)
اشاره به ظهور امام (ع) در این شعر، گواه سابقه ذهنی انتظار در بین مردمان مؤمن آن زمان است.
سید حمیری
اسماعیل بن محمد بن زید از مشهورترین شعرای اهل بیت است، در سال 105در عمّان از پدر و مادری که جزو خوارج اباضی بودند به دنیا آمد. و مذهب پدر و مادرش را در جست و جوی حقیقت رها کرد و سرانجام به مذهب امامیه پیوست و جزو پیروان و معتقدان خالص آن شد. او با زبانش از عقاید امامیه دفاع می کرد، به گونه ای که امام صادق (ع) به او لقب «سید الشعرا» داده او پیوسته حامی و مدافع اهل بیت بود. سید حمیری در سال 173 و به قولی 178 یا 179 در بغداد درگذشت. (7)سید حمیری اشعار فراوانی در مدح اهل بیت و مصایب آنان سروده است که در ضمن آن ها از امام منتظر (عج) یاد کرده است:
و کذا روینا عن وحی محمدٍ
و لم یکُ فیما قاله بالمکذبِ
باَنَّ ولیُ الامرِ یِفقَدُ و لایری
سنینَ کَفعل الخائف المترقبِ
و یقسم اموال العقود کَاَنَمّا
تضمنه تحت الصفیح المنصبِ
فیمکث حیاً ثم ینبع نبعه
کنبعة درّی من الارض یوهَبِ
له غیبةٌ لابُدَّ ان سیغیببُها
فصلّی علیه الله مِن متغیّبِ
(1. از قول وحیانی پیامبر که در گفتارش دروغ نیست، برای ما چنین روایت کرده اند. 2. که ولی امر مسلمین، سال ها همچون فردی بیمناک که در انتظار است از چشم مردم پنهان می گردد. 3. او اموال بیت المال را چنان عادلانه تقسیم می کند که بین هیچ کس فرقی نمی گذارد. 4. او سال ها زنده می ماند و پس از آن، چون ستاره ای درخشان در زمین ظاهر می گردد. 5. آن حضرت غیبتی محتوم خواهد داشت درود خدا بر آن پنهان از نظرها باد).
مصعب بن وهب نوشجانی
او معاصر امام رضا (ع) بود و عقاید خود را در قصایدش آورده است و در اشعاری که درباره ائمه اثنا عشر سروده و آنان را جانشینان پیامبرمعرفی کرده، به وجود مصلح و اصلاح جهانی نیز اشاره کرده است:فَأنَ تسألینی ما لذی انا دائن
به فالذی أبدیه مثل الذی اُخفی
أدین بَانَّ الله لا شیء غیره
قوی عزیز باری الخلق من ضعفِ
و اَنَّ رسولَ اللهِ اضلُ مرسَلٍ
به بَشَّر الماضون فی محکم المصحفِ
و اَنَّ علیاً بعده احد عشرة
مِنَ الله وعدٌ لیس فی ذاک مِن خُلفِ
ائمتنا الهادون بعد محمد
لهم صفوودّی ما حییثُ لهم أصفی
ثامنیه منهم مضوا لِسبیلهم
و اربعة یرجون للعدد الموفی (8)
(1. اگر از من درباره عقیده ام بپرسند، آنچه را بر زبان می آورم با آنچه در دل دارم یکی است. 2. من ایمان دارم که خداوند یکتا، قدرتمند و عزیز است و هیچ چیز جز او نیست و مخلوقات را در نهایت ضعف آفریده است. 3. و پیامبر اسلام برترین فرستاده اوست که پیامبران گذشته در کتب خود مژده آمدن او را داده اند. 4. بعد از علی، یازده امام می آیند، این وعده الهی است و هیچ تخلفی در آن نیست. 5. آنان امام و راهنمای ما بعد از پیامبرند و من تا وقتی زنده ام، عشق خالص خود را به آنان ابراز می دارم. 6. هشت تن از آنان به راه خویش رفته اند و با آمدن چهار تن دیگر تعدادشان کامل می شود).
محمد بن اسماعیل صیمری
او از اصحاب امام هادی (ع) و اصلاً اهل قم است. شیخ در رجال خود از او نام برده است. (9) صیمری درباره امام عسکری (ع) قصیده ای سروده و در آن به مصلح جهانی اشاره کرده است. بخشی از آن قصیده چنین است:عشر نجوم افلت فی فلکها
و یطلع الله لنا امثالها
بالحسن الهادی ابی محمد
تدرک اشباع الهدی آمالها
و بعده من یرتجی طلوعه
یظل جواب الفلا جزالها
ذو الغیبتین الحق التی
لا یقبل الله من استطالها
یا حجج الرحمن احدی عشرة
آلت فثانی عشرها آمالها (10)
(1. در اسمان امامت ده ستاره غروب کردند و خداوند برای ما امام دیگری آشکار گرداند. 2. او امام حسن الهادی ابو محمد است که پیروان هدایت با او به آرزوهای خود می رسند. 3. بعد از او، به امامت کسی امید می رود که سؤال ها درباره او بی جواب می ماند. 4. او دو غیبت طولانی دارد و خداوند از کسی که آن ها را طولانی بداند نمی پذیرد. 5. ای حجت های یازدگانه خداوند، حجت دوازدهم ارزوهای شما را تحقق می بخشد).
علی خوافی
او در عصر امام رضا (ع) می زیست و چون امام رحلت فرمود، قصیده ای در رثای امام سرود و در آن به وجود امام مهدی، سال ها قبل از ولادتش، نام برده و آرزوش قیام او بر پایی دولت حق و اصلاح جهانی را مطرح کرده است. بخشی از آن قصیده چنین است:فی کل عصر لنا منکم امامٌ هدی
فربعه أهل منکم و مأنوس
أمست نجوم سماءالدین آفلة
وظلّ اسدالثری قد ضمهّا الخیسُ
غایت ثامینة منکم و اربعة
یُرجی مطالعها ما حنّت العیس
حتی متی یظهرالحق المنیربکم
فالحق فی غیرکم داج و مطموس (11)
(1. در هر عصری، امامی راهنما و شایسته از شما اهل بیت برای ما می آید. 2. ستارگان اسمان دین غروب کرده اند و شیران زمین را غم و اندوه فرا گرفته است. 3. هشت تن از شما رفته اند و امید است چهار رهبر دیگر به زودی بیایند. 4. حقیقت نورانی زمین چه زمانی به دست شما ظهور خواهد کرد، زیرا حق در میان غیر شما تاریک و پنهان است).
قاسم بن یوسف
ابن عساکر در شرح حال احمد بن یوسف می نویسد: او برادری به نام قاسم بن یوسف داشت که شاعر و نویسنده بود. این دو برادر و فرزندانشان همه اهل فضل و ادب و در پی شعر و بلاغت بوده اند. (12)قاسم بن یوسف بی صبرانه در انتظار مهدی منتظر بود تا به چشم خود پرچم عدالت و صلاح را در بهینه زمین در اهتزاز ببیند و ببیند که ریشه ظلم و فساد قطع شده است، او چنین سروده است:
×××××
اِنی لارجو اَن تنالهم
مِنی ید تشفی جوی الصدر
بالقائم المهدی اِن عاجلاً
او آجلاً اِن مدّفی العمر
او ینقضی مِن دونه أجلی
فالله اولی فیه بالعذر
(1. امیدوارم که دستم به آن ها برسد تا آتش درونم خاموش شود. 2. اگر عمرم به طول انجامد، دیر یا زود به مهدی قائم آل محمد (ص) دست یابم. 3. اگر قبل از او عمرم تمام شود، در پیشگاه خدا معذور خواهم بود).
ابن رومی
او علی بن عباس بن جریح ابو الحسن است. «با بحتری، شاعر معاصر خود مشاعره داشت ... نظم عجیب و سروده های شگفت انگیز دارد. ولادتش در سال 211 و وفاتش سال 283 بوده است». (13)ابن رومی شعری دارد که در رثای شهید یحیی علوی سروده و در آن از عقیده مهدی منتظر سخن به میان اورده و لشکر امام زمان و توان و قابلیت آن ها را در درو کردم سرهای اشقیا و منافقین توصیف کرده است:
غررتم لِاَن صدقتمُ اَنَّ حالة
تدوم لکم و الدهر لونان أخرج
لعل لهم فی منطوی الغیث ثائراً
سیسمولکم و الصبح فی الیل مولج
بجیش تضیق الارض من زفراته
له زجل ینفی الوحوش و هزمج
اذا شیم بالابصار أبرق بیضه
بوارق لا یستطعهن المحمج
توامضه شمس الضحی فکانما
یری البحر فی اعراضه یتموج
له وقدة بین السماء و بینه
تلمّ به الطیر العوافی فتهرج
اذاکرّ فی اعراضه الطرف اعرضت
حراج تُحارالعین فها فتخرج
یؤیده رکنان ثبتان: رجلة
و خیل کأرسال الجراد و أوثج
علیها رجالٌ کاللیوث بسالة
بأمثالهم یثنی الابی فیعنج (14)
(1. شما فریب خورده اید که یقین دارید دنیا برایتان پر دوام خواهد ماند حال آن که روزگار پستی و بلندی دارد. 2. امید است از پس ابر یأس و نومیدی، یکی از آنان برخیزد و بر شما غلبه کند چرا که صبح همواره در دل شب پنهان است. 3. او با لشکری می آید که از فریاد آنان زمین خواهد لرزید و درّندگان زمین را نابود خواهد کرد. 4. کلاه خودش چنان خواهد درخشید که چشم ها بتواند به آن بنگرند. 5. او چون خورشید پرتوافشانی می کند و لشکریانش همچون دریایی مواجند. 6. بین او و آسمان از رفت و آمد پرندگان آسمانی گرمایی برپا خواهد بود. 7. وقتی چشم مردم به لشکر او دوخته شود، همچون جنگلی انبوه خواهد بود که دیدگان به حیرت می افتد. 8. لشکر آن حضرت دو رکن اساسی دارد: یکی پیادگان و دیگر سواران که چون مور و ملخ به دشمنان می تازند. 9. در بین آنها مردانی هستند که رد شجاعت به شیر می مانند و مردم بلند نظر جذب آنان می شوند).
این شاعر به امام غایب مُنتقم اشاره دارد که با لشکری جنگجو خواهد آمد و احدی نخواهد توانست او را از هدفش باز دارد.
یحیی بن اعقب
این شاعر، عصر درخشانی را که دنیا و بندگان خدا در آن از انواع نعمت ها بهره مند خواهند بود، در قصاید خود این گونه توصیف می کند:اسمراللونِ مشرق الوجه بالنو
ملیح البهاء طریاً جنیاً
یَظهرَ الحق و البراهین و العدل
فتلقی اذا اماماً علیاً
و تطبع البلاد من مشرق الارض
الی المغربین طوعاض جلیاً
و تری الذئب عندهالشاة ترعی
ذاک بالعدل و الامان حفیاً
یحکم الاربعین فی الارض ملکاً
یوفی و کل حی و فیاً (15)
(1. او پیشوایی است گندم گون با صورتی نورانی و زیبا و شاداب. 2. حق و عدالت را برپا می کند به گونه ای که گمان می رود علی (ع) دوباره آمده است. 3. شرق و غرب عالم به اطاعت و فرمان او در می آیند. 4. گوسفند را می بینی که در کنار گرگ می چرد، این به واسطه عدالت و امنیتی است که فراهم شده است. 5. او چهل سال بر زمین فرمان می راند و پس از آن، چون هر زنده ای از دنیا می رود).
ابن اعقب در این قصیده، آسایش و امنیت عصر ظهور و میزان اطاعت و انقیاد مردم و یاران امام را از ایشان توصیف کرده است.
فضل بن روزبهان
او مهدی (ع) را در قصیده اش یاد کرد، می گوید:سلامٌ علی القائم المنتظر
ابی القاسم القرم نورالهدی
سیطلع کالشمس فی غاسق
ینجیه من سیفه المنتقی
سلام علیه و آبائه
و انصاره ما تدوم السما (16)
(1. سلام بر آن قائمی که در انتظارش هستیم. آن که کنیه اش ابو القاسم و سرو همه نور هدایت است. 2. و چون خورشید با نور خود در تاریکی ظهور خواهد کرد و با شمشیر ارزشمند خویش، رهایی می بخشد. 3. مادامی که آسمان برقرار است، درود خدا بر او و بر پدران و یارانش باد).
عبد الرحمن بسطامی
او عبد الرحمن بن محمد بن علی بن محمد انطاکی است و در بعضی اشعارش به امام مهدی (ع)، رفاه، امنیت، عدل و قسط دوره ظهور اشاره کرده است. بخشی از یک قصیده او چنین است:و یظهر میسم المجد من آل احمد
و یظهر عدلَ الله من الناس اولاً
کما قدر روینا عن علی الرضا
و فی کنز علم الحرف اضحی محصّلا
و یخرجُ حرف المیم من بعد شینه
بمکة نحوالبیت بالنصر قد علا
بهذا هو المهدی بالحق ظاهر
سیاتی من الرحمن للخلق مرسلا
و یملا کلّ الارض بالعدل رحمة
و یمحو ظالم الشرک و الجور اولا
ولایته بالامر من عند ربه
خلیفة خیرالرسل من عالم العلا (17)
(1. مظهر مجد و عظمت آل احمد و عدل الهی در میان مردم ظهور می کند. 2. همان گونه که از امام رضا (ع) روایت شده، او گنجینه علم حروف است که پدیدار می گردد. 3. او حرف «میم» است که بعد از سختی ها، با فتح و ظفر روانه کعبه به مکه می شود. 4. این همان مهدی است که به حق ظهور می کند و فرستاده خدا بر مردم است. 5. او زمین را پر از عدل و داد و رحمت می کند و ظلم و ستم و شرک را نابود می سازد. 6. او ولی امر خدا و جانشین بهترین پیامبر عالم بالاست).
این مرد در شناخت خواص حروف تبحّر داشته و کتابی با عنوان جامع الاسرار الغیوب را در این باب تألیف کرده است. (18) شماری در این علم صاحب نظر بوده و در اشعار خود بارها از مهدی نام برده اند، از جمله شیخ عبد الکریم یمانی می گوید:
فی یمن آمن یکون لا هلها
الی اَن تری نور الهدایةِ مقبلاً
بمیم مجید من سلالة حیدر
و من آل بیت طاهرین بِمن علا
یُسمی بمهدی مِنَ الحق ظاهر
بِسنّة خیرالخلق یحکم اولاً (19)
(1. در یمن مردم در امنیت بسر می برند تا این که نور هدایت به آنان روی می آورد. 2. با مجد و عظمت از سلاله حیدر و اهل بیت آشکار می شود. 3. او از جانب خدا به حق مهدی نام گرفته است و با سنت بهترین مردمان، یعنی پیامبر حکومت خواهد کرد).
متخصان فن حروف دیگری هم هستند که از مهدی نام برده و به عدل و قسط دوران او اشاره کرده اند.
ذعامر بصری
بنا به قول عمر رضا کحاله، صاحب کتاب معجم المؤلفین، نامش عامر بن بصری ابوالمظفر حکیم ادیب است. (20) او به مهدی منتظر و ظهورش در آخر الزمان ایمان داشته و آن را به نظم آورده است:امام هدیً حتی متی اَنتَ غائب؟
فَمُنَّ علینا یا ابانا بأوبه
تراءت لنا آیات جیشک قادماً
ففاحت لنا منها روائح مسکة
و بشّرت الدنیا بذلک فاغتدت
مباسمها مفترة عن مسرة
مللنا و طال الانتظار فجد لنا
بربک یا قطب الوجود بلقیة
(1. ای رهبر هدایت، تاکی در پرده غیبت خواهی ماند؟ ای پدر گرامی، بر ما منّت گذار و خود را به ما نشان بده. 2. نشانه های لشکریانت که دور تو جمع می شوند پیداست و بوی خوش آن را استشمام می کنیم. 3. دنیا مژده آمدن تو را دریافت کرده و از شادی لبخند بر لبانش نقش بست. 4. انتظارت به طول انجامید و خسته شدیم، ای قطب عالم امکان، تو را به خدا با دیداری بر ما منت گذار).
ابوالمعالی
او شیخ صدر الدین قونوی است، در یکی از اشعار خود از امام مهدی و علامات ظهور یاد کرده است و آن را به حروف اسناد داده است. یکی از قطعات او چنین است:یقوم بامرالله فی الارض ظاهراً
علی رغم شیطانین یمحق الکفر
یؤید شرع المصطفی و هو ختمه
و یمتدّ من میم باحکامها یدری
و مدتّه میقات موسی و جنده
خیارالوری فی الوقت یخلوعن الحصر
علی یده محق اللئام جمیعهم
بسیف قوی المتن علک أن تدری
حقیقه ذاک السیف و القائم الذی
تُعَیَّن للدین القویم علی الامر
لعمری هوالفرد الذی بأن سرّه
بکلّ زمان فی مضاء له یسری
تسمّی باسماءالمراتب کلّها
خفاء و إعلاناً کذاک الی الحشر
اَلیس هو النور الاّتمّ حقیقةً
و نقطه میم منه امدادها یجری
یفیض علی الأکوان ما قد افاضه
علیه إله العرش فی ازل الدهر
فما ثم الا المیم لا شیء غیره
و ذوالعین من نوابه مفردالعصر
هو الروح فاعلمه و خذ عهده اذا
بلغت الی مدّ مدید من العممر
(1. آن حضرت با وجود دسیسه های شیطان صفتان به دستور خدا در روی زمین آشکارا قیام نموده و کفر را نابود می کند. 2. شریعت مصطفی را حمایت می کند و احکام آن را به اجرا در می آورد. 3. مدت حکومتش به اندازه میقات موسی است و لشکریان بی شمارش بهترین انسان های زمانه اند. 4. باید بدانی که او شمشیری برنده دارد که همه افراد پلید را نابود می کند. 5. او و شمشیرش برای احیای دین اسلام به فرمان خدا معین شده اند. 6. به خدا او همان کسی است که راز او در هر زمانی آشکار است. 7. او همواره تا روز باز پسین، چه پنهان و چه پیدا به نام های بلند یاد می شود. 8. آیا او همان نور کامل و حقیقت تام و نقطه میم نیست که امدادهایش جریان دارد؟ 9. آنچه را خداوند از آغاز به او بخشید، به تمام هستی ارزانی می دارند. 10. آن جا جز میم چیز دیگری نیست و نوّاب برجسته اش یگانه روزگارند. 11. او روح خداست، این را بدان و اگر عمری طولانی یافتی، بر عهد با او وفادار باش).
تا این ابیات:
فإن تبغِ میقات الظهور فانَه
یکون بدور جامع مطلع الفجر
بشمس تمدّالکلّ مِن ضوء نورها
و جمع دراری الاوج فیها مِن البدر
علیه صلاةالله مالاح بارق
و ما أشرقت شمس الغزاله فی الظهر (21)
(1. اگر جویای زمان ظهور او هستی، ظهورش در مطلع الفجر خواهد بود. 2. خورشیدی است که همه را با نور خود فرا می گیرد و بدری است که همه ستارگان در برابرش بی فروغند. 3. درود خدا بر او باد، مادامی که ستارگان در آسمان می درخشند و خورشید نور افشانی می کند).
شیخ محمد بن حسین بهاءالدین العاملی
او از شخصیت های علمی معروف است، تألیفات فراوانی در علوم و فنون مختلف دارد و قصیده ای درباره امام منتظر سروده و نام آن را «وسیله الفوز و الأمان فی مدح صاحب الزمان» نهاده است و در آن می گوید:سری البرق فَجَدِّد تذکاری
عهوداً بجزوی و العذیب و ذی قار
و هیچ من أسواقنا کلّ کامن
و أججّ فی أحشائنا لاعج النار
(1. برقی از سرزمین نجد گذر کرد و خاطرات جزوی و عذیب و ذی قار را به یادم آورد. 2. و تمام شور و اشتیاق فرد مرده ما را برانگیخت و در درون من آتش عشق را شعله ور ساخت).
شیخ بهایی آنچه را از بزرگان روزگار می شنید به رشته نظم کشیده که حاکی از تسلط او بر ادبیات است:
خلیلی مالی و الزمان کانما
یطالبنی فی کل وقت بأوتار
فأبعد احبابی و أخلی مرابعی
و أبدلنی من کل صفو بأکدار
و عادلَ بی من کان اَقصی مرامه
من المجد اَن یسمو الی عشر معشار
(1. ای دوست من، مرا به گردش روزگار چه کار، که هر لحظه مرا هدف تیرها می سازد؟ 2. دوستانم را از من دور کرده و لذت هایم را گرفته و به جای خوشی، تیرگی نصیبم می کند. 3. کسانی را با من برابر نهاده که رفتارشان از بزرگواری دور است و آن ها را ده ها برابر منزلت و مقام بخشیده است).
این ابیات حاکی از روی گردانی زمانه از شیخ بهایی و جور و جفا به اوست، او به این سختی ها این گونه اشاره می کند:
و معضلة دهماء لا یهتدی لها
طریق و لایهدی الی ضوئها الساری
تشیب النواحی دون حلّ رموزها
و یحجم من اغوارها کلّ مغوار
اَجَلتُ جیادالفکر فی حلباتها
و وجّهتُ تلقاها صوائب انظاری
(1. در مشکلی سخت گرفتارم که هیچ راهی برای حلّ آن نیست و شب رو به نورش راه نمی یابد. 2. وجود انسان پیر و فرسوده می شود بدون آن که گرهی از کارش گشوده شود و افراد تیزبین از حلّ آن بازمی مانند. 3. اسب اندیشه را در آن میدان تازاندم و نگاه خود را به آن سو معطوف کردم).
او سپس اشعاری می سراید و در آن از فضایل و محاسنی که کسب کرده سخن می گوید و خود را از تسلیم در برابر ستم و نیرنگ زمانه برحذر می دارد:
و أفرح مِن دهری بلذة ساعة
و أقنَع مِن عیشی بقرص و أطهار
(از تمام عمرم به لذت لحظه ای مسرورم و از تمام زندگی به قرص نان و جامه کهنه ای قانعم).
پس از آن عقیده اش را به صراحت بیان می کند و برای رویارویی با سختی ها به امام زمان (ع) متوسل و پناهنده می شود و می گوید:
خلیفة رب العالمین فظلّه
علی ساکن الغبراء من کلّ دیّار
هو العروة الوثقی الذی من بذیله
تمسّک لا یخشی عظائم اوزار
امام هدیً لاذالزمان بظّله
و ألقی الیه الدهر مقود خوّار
علوم الوری فی جنب اُبحرعلمه
کغرفة کف او کغمسة منقار
فلوزار افلاطون أعتاب قدسه
و لم یعشه عنها سواطع انوار
رأس حکمة قدسیة لایشوبها
شوائب انظار و أدناس افکار
بإشراقها کلّ العوالم أشرقت
بما لاح فی الکونین فی نورها الساری
امام الوری طودالنهی منبع الهدی
و صاحب سرِّالله فی هذه الدار
به العالم السفلیّ یسمو و یعتلی
علی العالم العلوی مِن دون انکار
و منه العقول العشر تبغی کما لها
و لیس علیها فی التعلّم مِن عار
(1. خلیفه پروردگار جهانیان که سایه او بر همه موجودات گسترده است. 2. او دستاویز محکی است که هر کس به او متوسل شود، از مشکلات بزرگ نمی هراسد. 3. او رهبری است که روزگار به او پناه می برد و دنیا عنان حل مشکلاتش را به او می سپارد. 4. تمام دانش جهان در برابر دریای خروشان علم او، همچون یک مشت آب یا مقدار آب نوک یک پرنده است. 5. اگر افلاطون آستان مقدس را زیارت کند، از انوار علم او بهره مند می شود. 6. او حکمت الهی محض را در وجود آن حضرت خواهد یافت که دیدگاه های آلوده و اندیشه های پلید به آن نیامیخته است. 7. انوار حکمت آن حضرت تمام جهان را روشن می کند زیرا نور او در دنیا و آخرت جاری است و به خاطر تابش نور حکمت او، در جهان روشن می شود. 8. او پیشوای همه ملت ها و کوه استوار اندیشه و سرچشمه هدایت و مخزن اسرار الهی است. 9. جهان فروردین به واسطه وجود او بر عالم بالا برتری و شرف می یابد. 10. عقل های ده گانه با او به کمال می رسند و از تلمّذ در محضر او عار ندارند).
سپس می گوید:
ایا حجة الله الذی لیس جاریاً
بغیرالذی یرضاه سابق افکار
و یا من مقالید الزمان بکفَّه
و ناهیک عن مجدٍ به خصّه الباری
أغث حوزة الایمان و أعمر ربوعه
قلم یبق منها غیرُ دارسِ آثار
و أنقذ کتابَ الله مِن یدعصبة
عصوا و تمادوا فی عنف و إصرار
و فی الدین قد قاسوا و عاثوا و خُبّطوا
بآرائهم تخبیط عشواء معثار
و أنعش قلوباً فی انتظارک قرّحت
و أضجرها الاعداء أی اضجار
و خلّص عبادَالله من کلّ غاشم
و طهّر بلاد الله من کلّ کفّار
و عجّل فداک العالمون بأسرهم
و بادر علی اسم الله من غیر انظار
تجد من جنود الله خیر کتائب
و اکرم اعوانَ و اشرفَ اُنصار
(1. ای حجت خدا، هم نشینی به جر خداوند که از تو خشنود است نداری. 2. ای کسی که قدرت زمانه در دست توست و از مجد و عظمتی الهی برخورداری. 3. حوزه ایمان را دریاب و ویرانی را آباد گردان که از آن جز ویرانه ای برجای نمانده است. 4. کتاب خدا را از دست گروهی نافرمان و گناهکار نجات دهد. 5. همان کسانی که در دین گرفتار قیاس و لغزش شده اند و با اندیشه های خود گمراه گردیده اند. 6. بیاو دل هایی را که در انتظار تو مجروح است و از دشمنان رنج بسیار دیده، شادمان کن و نیرو بخش. 7. بندگان خدا را از دست ستم کاران رهایی ده و زمین را از وجود کافران پاک کن. 8. ای مهدی، جان جهانیان فدای تو باد، در آمدن شتاب کن و به نام خدا بی درنگ ظهور کن. 9. که لشکریان خدا در بهترین شرایط آماده نبرد هستند و تو را به بهترین وجه یاری خواهند کرد).
سید حیدر حلّی
سید حیدر بن سلیمان بن داود حلّی حسینی، شاعر اهل بیت در عراق است، شعرش نیکو بود و آن را در خدمت مدیحه سرایی و گدایی به کار نمی گرفت و به سخاوت مشهور بود. (22)سید حیدر در شعر خود به جدّ بزرگوارش امام حسین (ع) بسیار پرداخته است و هدفش آن بود تا مظلومیت او را به بهترین وجه آشکار کند و حقّ او را در شعر ادا نماید، اگر چه نتوانست به عمق مصایب امام و رنج های ایشان که دیدگان را اشک بار و دل ها را خون می کند برسد. او در ارائه تصویر این واقعه دردناک، غم و اندوه امام عصر را فراموش نکرد و با کلامی که پیش از اشک، دل ها را خون می کند چنین سروده است:
مَن حاملَ لِولیّ الامر مألکة
تطوی علی نفثاتٍ کلّها ضرم
یا بن الأولی یقعدون الموت إن نهضت
بهم لدی الروعِ فی وجه الضباالهم
الخیل عندک مَلَّتها مرابطها
و البیض منها عری اغمادُها السأمُ
لا تُطَهَّر الارض من رجس العدی ابداً
مالم یَسَل فوقها سیل الدم العرم
و سپس می گوید:
اُعیذُ سیفک اَن تَصدی حدیدته
و لم تکن فیه تجلی هذه النعم
قد آنَ اَن یعطرالدنیا و ساکنها
دماً اَغَرّ علیه النقع مرتکم
اِن اعجب شیء اَن اَبُثُّکها
کأنَّ قلبک خالٍ و هو محتدم
ما خَلت تقعد حتی تستثار لهم
و أنت أنت و هم فیما جنوه همُ
لم تبقَ اسیافهم منکم علی ابن تقیّ
فکیف تَبقی علیهم لا اَباً لهم
فلاو صفحک اِنّ القوم ما صفحوا
ولاو حلمک اِنّ القوم ما حلموا
فحمل أمک قدماً اسقطوا حنفاً
و طفل جدک فی سهم الردی فطموا
(1. چه کسی پیغامی سوزان و آتشین برای ولی امر می برد؟ 2. که ای بزرگ زاده، اگر علیه آنان بپاخیزی، ترسان و لرزان به مرگ می افتند. 3. اسبان جنگی از بسته بودن خسته شده اند و شمشیرها در غلاف زنگ گرفته اند. 4. زمین هرگز از پلیدی دشمنان پاک نخواهد شد، مگر آن که خون آنان چون سیل عزم جاری گردد. 5. به خدا پناه می برم که شمشیرت کُند شود و این نعمت های وعده داده شده آشکار نگردد. 6. زمان آن رسیده که دنیا و مردم آن را با خون فاسدانی که یکباره کشته می شوند خرّم سازی. 7. عجیب ترین چیزی که به خاطر آن ناراحتم این است که قلبت خالی از غم و اندوه به نظر می رسد حال آن که در آتش غم می سوزد. 8. تا کی در انتظار زمان انتقام خواهی ماند؟ حال آن که تو امامی و آنان همان جنایت کارانند. 9. شمشیرهای آنان از کشتن هیچ یک از شما باز نماند، پس چرا این بی اصل و نسب ها را به حال خود می گذرای؟ 10. وقتی آنان نسبت به شما گذشت و بردباری نداشتند، تأمل و صبر درباره آن ها چه معنی دارد؟ 11. آنان با ستم فرزند مادرت را سقط کردند و با تیر، طفل جدّت را سیراب کردند).
سیّد قصاید دیگری دارد که در آن ها تصویری روشن از امام مهدی و مصایب و خطرهایی که به خاطر سلطه جباران، اساس اسلام را تهدید می کند و حلال و حرام خدا را نادیده می گیرند، ارائه داده است و می گوید:
الله یا حامی الشریعة
أتقرّ و هی کذا مروعة
بک تستغیث و قلبها
لک عن جوی یشکو صدوعة
تدعو و جرد الخیل مصغیه
لدعوتها سمیعة
و تکاد السنة السیوف
تجیب دعوتها سریعة
فصدورها ضاقت بسرّ
الموت فأذن اَن تذیعه
(1. ای حامی دین، خدا را، چگونه بر جای مانده ای؟ حال آن که وحشت حکم فرماست. 2. دین فریاد خواهی می کند و یاری می طلبد و قلبش از غم و اندوه شکوه دارد. 3. تو را می خواند و لشکریان همگی آماده دفاع از دین خدا هستند. 4. چیزی نمانده که شمشیرها فریاد دادخواهی شریعت را پاسخ گویند. 5. فریادها در سینه فرو مرده، بگذار تا این فریادها را بشنوی).
سپس می گوید:
مات التصبّر فی انتظارک
ایّها المحیی الشریعة
فانهض فما أبقی التحمل
غیر احشاء جزوعه
قد مزّقت ثوبالأسی
و شکَت لواصلها القطبعه
فاسیف اِن به شفاء
قلوبِ شیعتک الوجیعة
کم ذالعقود و دینکم
هُدّمِت قواعدُه الرفیعه
تنعی الفروع أصوله
و أصوله تنعی فروعه
فیه تَحکّم من أباح
الیومَ حرمته المنیعه
(1. ای زنده کننده دین خدا، صبر در انتظار تو بی تاب شده. 2. برخیز و قیام کن که از صبر و تحمل، چیزی جز درونی دردناک برایم نمانده است. 3. جامه غم دریده شده و دلداده مهجور به دلدار خود شکایت برده است. 4. امروز شمشیرت، شفا بخش دل های غمگین شیعیان است. 5. نشستن تا کی؟ حال آنکه ستون های رفیع دین در حال ویرانی است. 6. اصول دین بر فروع می نالد و فروع دین به اصول، شکایت می برد. 7. امروز کسانی که حرمت دین را زیر پا نهاده اند با استبداد و ستم حکم می رانند).
ابیات دیگری نیز هست که شاعر در آن ها خواستار قیام و انقلاب حضرت ولی عصر شده تا پرده های غیبت را بدرد و به زمین حیات دوباره بخشد و زمانه ما به صبح ظفر پیوندد تا از سرچشمه فیوضاتش سیراب شویم.
سید علی خان موسوی حویزی
عالم بزرگوتر و فاضل و شاعر ادیب و صالح و یگانه دهر و عزیر دیار، فرزند سید بزرگوار، خلف بن مطلب بن حیدر بن محسن بن محمد ملقب به مهدی بن فلاح موسوی المشعشی، حاکم حویزیه است. (23)او درباره امام مهدی چنین سروده است:
أو قائم مهدی جبار السماء
مهدی الوری مِن لیل جهل غاسق
ذی حمله اِن هال یوم کریهة
لم یخش خوضَ بواسلَ و بوارق
للمال اکرم واهب للدین احسن
ناشر للفتق اعظم راتق
تشتاق صحبة انابیب القنا
و له حنین سوابغ و سوابق
الخضرُ حاجبه و عیسی تلوه
یتلوه بین عوالم و خوالق
ذی سیرة نبویة من عدلها
لم یخش لیث الغاب قلب الناهق
الله یظهره و یُدنی وقته
فعسی بطیب به فؤاد الوامق (24)
(1. امام قائم از سوی خداوند هدایت شده و همه جهانیان را از شب تاریک جهل می رهاند. 2. در رویارویی با دشمنان به آنان یورش می برد و از قدرت و تجهیزات آنان نمی هراسد. 3. در بخشندگی سرآمد همه انسان ها و بهترین حافظ دین و حلال مشکلات است. 4. سر نیزه ها مشتاق همراهی اویند و تجهیزات جنگی در انتظارش به سر می برند. 5. خضر (نبی) پرده دار اوست و عیسی پشت سر او در حرکت خواهد بود. 6. در عدالت و رفتار چون پیامبر و شیر بیشه شجاعت است و از فرومایگان هراسی ندارد. 7. خداوند او را ظاهر و فرجش را نزدیک می گرداند و امید است دل های دوستانش با دیدار او شاد گردد).
خلیعی
ابوالحسن جمال الدین علی بن عبد العزیز بن ابی محمد الخلیعی موصلی حلّی، شاعر اهل بیت است، بنا به نوشته علامه امینی در کتاب الغدیر، وی اشعاری بلیغ و فراوان در مدح اهل بیت سروده است و تنها مجموعه شعر باقی مانده از او به مدح و رثای آنان اختصاص دارد. (25)او در مصیبت امام حسین (ع) و اهل بیت و یارانش اشعار فراوانی سروده است و در شعری دیگر آرزومندی خود را به دیدار امام مهدی بیان می کند و می گوید:
طلاب العلی بالسمهری و المقوم
و ضرب الطلی مرمی الی کل مغنم
و ضربة عصب باتر الحدّ مرهف
و صهوة مهر أعوجی مطهم
الا فی سبیل الله نفس تقدمت
و تاقت الی نصرالامام المعظم
الی نصر مغوار طویل نجاده
علی فتک أعداء الاله مصمم
الی القائم المهدی من آل احمد
الی العروة الوثقی الی البطل الکمی
کریم نجاد طالبی مناسب
الی ذروة المجد الحسینی ینتمی
مناقب جلّت أن تُعدَّ لواصف
فبالعقل لا تحصی و لا بالتوهم
یقوم مع الرکن الیمانی قانتاً
یَومُّ بروح الله عیسی بن مریم
و من حوله غیرالملائک عکَّفٌ
و أنصاره من کلّ أشوس معلم
و یسری و أسد الغالب حول رکابه
الی نهج یهدی الی الرشد اقوم
(1. نیل به درجات بالا و مقام عالی، چون شکار آهوی بچگان، نیزه های بلند و محکم و شمشیرهای برّان را می طلبد. 2. و ضربت شمشیر تیز و بران و آخته شده و تحمل لگدمال شدن زیر دست و پای اسبان فربه و سنگین را می طلبد. 3. کیست که در راه خدا حرکت کند و به یاری امام بزرگوار مشتاق باشد. 4. آن امام رشیدی که در نابود کردن دشمنان خدا مصمم است. 5. به یاری مهدی آل محمد و پناهگاه مستحکم امت بشتابد. 6. او از تباری ارجمند و از نسل ابو طالب و منسوب به خاندان بزرگوار حسین است. 7. دارای مناقبی است که فراتر از توصیف است و اوصافش در عقل نمی گنجد. 8. او در کنار رکن یمانی و با خضوع در برابر معبودش، ظهور خواهد کرد و عیسی بن مریم به وی اقتدا می نماید. 9. فرشتگان، گروه گروه در اطرافش گرد می آیند و یارانش انسان هایی بزرگوار و مشهورند. 10. او با دلیرانی شجاع که ملازم رکابش هستند همه را به راه راست هدایت می کند).
شیخ عبدالغنی عاملی
او نواده شیخ حرّ عاملی، صاجب کتاب وسایل الشیعه است. این مرد دیوانی درباره مهدی منتظر به رشته نظم کشیده است. در یکی ازآن قصاید می گوید:یا امام الهدی و خیرَ ملیک
جعل اللهُ جُنده الأملاکا
لم تزل راعیاً بعینی رؤوف
لنفوس طول النوی ترعاکا
قد مددنا الیک کفَّ رجاءٍ
خابَ من مدّ کفّه لِسواکا
انما انتَ نعمةالله فینا
و نعیم الجنان من نعماکا
(1. ای امام مهدی و ای بهترین صاحب که خداوند فرشتگان را ملازم رکاب تو کرده است. 2. تو همواره با نگاهی مهربان، انسان هایی را که در انتظارت هستند می نگری. 3. ما دست امید به سوی تو دراز می کنیم و دستی که به سوی غیر تو دراز شود، زیان دیده است. 4. تو نعمت الهی در میان ما هستی و بهشت نعیم گوشه ای از نعمت های توست).
و در قصیده ای دیگر می گوید:
متی ملیک الوری فی نور طلعته
یجلو دیاجی الرزایا عن رعیته؟
متی نادی المنادی باسمه علناً
هذا امام الهدی بُشری لشیعته؟
متی یقوم بامرالله قائمنا
فیصلح الدینُ و الدنیا بنهضته؟
متی یقوم لنصرالدین ناصره
و ینشر الرایة العظمی لنجدیه؟
فمن سواه لدین الله منتصر
و مستجیب اذا یدعو لدعوته؟
فها هوالدین أمسی باسمه لهجاً
و مُستغیثاً بحامیه و حجّته؟
مقوّمٌ کلّ معوجٍ یُسامُ به
بما ضیین شباالماضی و عزمته؟
لم یأتِ مِن منذر او مرسل زمنا
الّا و بشرّه الباری بدولته؟
(1. رهبر جهانیان چه وقت با نور پر فروغ رویش، ظلمت غم را از پیروانش می زداید؟ 2. چه وقت آشکارا نامش را فریاد خواهند زد که این امام مهدی است و به شیعیانش مژده آمدنش را بدهند؟ 3. او چه زمانی به دستور خدا قیام می کند و با نهضت خود دین و دنیا را به صلاح می آورد؟ 4. چه وقت یاور دین به حمایت از دین خدا بر می خیزد و برای کمک به مجد و عظمت آن پرچم خود را به اهتزار می آورد؟ 5. جز او چه کسی می تواند یاور دین خدا باشد و دعوت حق را برای یاری دین اجابت کند؟ 6. زبان دین نامش را فریاد می زند و حامی و حجت دین خدا را به کمک می خواند. 7. او با عزم آهنین خود تمام انحرافات گذشته را به راه می آورد. 8. پیامبران در هر زمانی که آمده اند، خداوند به واسطه آنان مژده ظهورش را به مردم داده است).
بخشی از این قصیده شامل احادیث نبوی و علوی است که همه را در قالب شعر و به صوری زیبا بیان کرده است.
شیخ حسن قفطان
او ابیاتی درباره امام مهدی (عج) سروده است. و در بخشی از آن می گوید:متی امتطی نهد الجزارة فارهاً
بدولة سلطان الوری مدرک الثار؟
امامٌ یرانا و هو عنّا محجّبُ
اِلی طلعة منه ببارقة الشاری
تعود به الدنیا شباباً نعیمها
لها زهو أزهار و یانعُ اثمار
و یملأها بالعدل مِن بعد جورها
و یَکلأها مِن موبقات و أخطار
و تحصب اقطار البلاد بنائل
لها من نداه لا بوابل أمطار
و یمنی علینا دولة الدین غضة
تُضیء بأنوار و تزهو بأنوار
و در ادامه می گوید:
لقد عقّد اللهُ اللوی و الولا له
فقام مطاعاً بین نهی و إنذار
یبشّر جبریل به کلَّ عالم
و یدعو الی آثاره خیرَ آثار
هلمّوا الی الداعی الی الله و احذروا
مقامی و عوایا ایها الناس إنذاری
یحیط بعلم الکائنات و علّة
لها و علیها مشاهدیوم إقرار
(1. کی می شود که بر مرکب راهوار با شادی تمام بنشینیم و به همراه سلطان بشریت و خون خواه حسین به راه افتیم؟ 2. آن امامی که ما را می بیند ولی از دید ما پنهان است و امیدواریم روزنه امیدی برای دیدن جمالش بیابیم. 3. به یمن وجودش تمام نعمت های دنیا آشکار می شود و شکوفه ها گل می دهد و میوه ها می رسد. 4. او زمین را پس از پر شدن با ظلم و ستم، پر از عدل و داد می کند و از مشکلات می رهاند. 5. از فیض وجودش و باران رحمتش، جهان غرق نعمت و فراوانی می شود. 6. با دولت دین به ما طراوت می بخشد که زندگی ما را سرشار از شکوفایی و شادی کند. 7. خداوند منشور قدرت و ولایت را به او ارزانی داشته و همه فرمانبردار او هستند. 8. جبرئیل مژده ظهور او را به جهانیان اعلام می کند و همه را به پیروی از او فرا می خواند. 9. که ای مردم، از امام هدایتگرتان پیروی کنید و از خدا پروا داشته باشید و هشدارم را بشنوید. 10. او به علم کاینات آگاه و بهانه پیدایش هستی است و شاهد روز جزا خواهد بود).
شمار زیادی از شاعران درباره امام مهدی شعر سروده و از حکومت او یاد کرده و به عدل و داد و آسایش روزگار او اشاره کرده اند. ما در این جا به همین مقدار بسنده می کنیم تا سخن به درازا نکشد. نکته قابل توجه در این سروده ها آن است که شماری از این شاعران، قبل از ولادت امام از او و حکومتش یاد کرده اند و بر این که وی از خاندان اهل بیت و از علویان است تصریح نموده اند.
بنابراین، علاوه بر علما، شعرا نیز به مسئله مهدویت ایمان داشته و دارند، ولی ایمان شعرا لطف خاصی دارد چون بیانگر احساسات مؤمنانه مردم در این باب است و گواه عمق این درک و سازگاری آن با عدالت خواهی است که در ضمیر همه انسان ها نهفته است و جز با ظهور او تحقق نخواهد یافت.
پی نوشت ها :
1- شرح اصول کافی، ج12، ص 286.
2- بصائرالدرجات، ص 396.
3- کفایه الاثر فی النصّ علی الائمة الاثنی عشر، ص 249.
4- رجال طوسی، ص 123 - 1639.
5- مقتضب الاثر، ص 50.
6- کمال الدین و تمام النعمة، ص 372.
7- الفائق فی رواة و اصحاب الامام الصادق (ع)، ج1، ص 184.
8- مقتضب الاثر، ص 52.
9- رجال طوسی، ص 392 - 5779.
10- مقتضب الاثر، ص 55.
11- همان، ص 51.
12- تاریخ مدینة دمشق، ج، ص 114.
13- سیر أعلام النبلاء، ج13، ص 496.
14- مقاتل الطالبیین، ص 654 - 655 .
15- ینابیع المودة لذوی القربی، ج3، ص 219.
16- حیاة الامام المهدی (عج)، ص 329 .
17- ینابیع المودة لذوی القربی، ج2، ص 338 .
18- معجم المؤلفین، ج5، ص 184 .
19- ینابیع المودة لذوی القربی، ج3، ص 337 .
20- معجم المؤلفین، ج5، ص 54 .
21- ینابیع المودة لذوی القربی، ج3، ص 343 .
22- الأعلام، ج2، ص 290 .
23- الکنی و الالقاب، ج2، ص 413 .
24- منن الرحمن، ج2، ص 23 .
25- الغدیر، ج6، ص 12 .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}