وضع سیاسی عمومی قبل و بعد از ظهور (2)
مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی
عراق
عراق قبل از وقوع تحولات سیاسی در سرزمین شام و به حرکت درآمدن پرچم های سیاه، تحت سیطره ستمگران و طاغیان، در هم می ریزد. امام صادق (ع) می فرماید: «وقتی دیوار مسجد کوفه که مجاور خانه عبدالله بن مسعود است خراب شود، زوال حکومت ستمگران در آغاز شروع می شود و همزمان با آن، خروج قائم (ع) صورت می گیرد». (1)در روایت دیگری می فرماید: «در آن روز، امیری ستمگر و عنود حاکم خواهد بود که به کاهن و ساحر مشهور است». (2) در بعضی روایات آمده که شیصبانی قبل از دخول قوای سفیانی، در کوفه مستقر خواهد بود. امام می فرماید: «شما را به سفیانی چه کار، چون قبل از او شیصبانی در سرزمین کوفان، خروج و خون ریزی می کند، آن گونه که آب موج می زند». (3)
مردی موسوم به عوف سلیمی در همین زمان خروج خواهد کرد که روایات مقرّ او را تکریت ذکر کرده اند. (4)
به تصریح روایات، حکومت این جباران بر عراق، موجب از هم گسیختگی اوضاع در آن سرزمین می شود و خسارات بزرگی به بار می آورد و هزاران نفر را گرفتار قتل و آوارگی می کند.
پس از آن، سفیانی از شام به عراق می آید و می کوشد تا تسلط بر آن، اوضاع را آرام کند که این کار او به نابودی هزاران نفر و خرابی شهرهای بزرگ مانند بغداد و بصره و آوارگی مردم این شهرها منجر می گردد. در برخی روایات آمده است که تعداد شهدای بین بصره و اُبُّله (یکی از نواحی بصره) به هفتاد هزار نفر می رسد. امیرالمؤمنین (ع) آن ها را به منزله شهدای بدر دانسته است، خطبه امام (ع) در بصره متضمن حوادثی است که ایشان با علم غیب از آینده بصره و حوادث آن بیان فرموده است. ایشان می فرماید: «ثمّ امورٌ قبل ذلک تُدهِکُمُ عظیمة اُخفِیت عنکم و عَلمِناها...الخ»، (قبل از آن اموری روی خواهد داد که شما را سخت گرفتار می کند؛ این امور بر شما پوشیده است و ما از آن ها آگاهیم». (5)
این خرابی و ویرانی، نتیجه تسلط جباران و مستکبران بر سرزمین عراق است. امیرالمؤمنین (ع) به حوادث دیگری اشاره می کند و می فرماید: «ای مردم، پیش از آن که فتنه شرقی بر شما غالب آید از من بپرسید که وقتی زمان بگذرد خواهید گفت: او (علی) درگذشت و در فلان وادی از دنیا رفت. این فتنه نشانه هایی دارد که اولین آن ها، محاصره کوفه با دیده بانی و حفر خندق و ویران کردن عبادتگاه های محله های آن و تعطیل مساجد به مدت چهل شب و به اهتزاز درآمدن سه پرچم در اطراف مسجد کوفه است... در این فتنه، قاتل و مقتول در آتشند، مرگ فراگیر است و کشتن ها پی در پی... نشانه دیگر، قتل نفس زکیه به همراه هفتاد نفر از صالحان است که در بیرون شهر کوفه اتفاق می افتد». (6)
بدیهی است که نفس زکیه در برابر فساد موجود قیام می کند تا راه را برای امام (ع) هموار سازد. این امر گواه آن است که مردم کوفه یا به طور کلّی عراق دست به قیام خواهند زد. اما این قیام در تحولات سیاسی چندان تأثیری نخواهد داشت. این مطلب در حدیثی از امام باقر (ع) پیداست: «سفیانی و یارانش خروج می کنند و هدفشان نابودی آل محمد و شیعیان آن هاست، او گروهی را به کوفه اعزام می کند که جمعی از خراسان وارد می شود و در بیرون کوفه اردو می زنند و مردی ضعیف از موالی با یارانش خروج می کند و در بیرون کوفه گرفتار می شود». (7)
این شورش هایی که مردم عراق برپا می کنند، حاکی از حس انتقام جویی در برابر حکومت ستمگر وقت است.
از این روایات بر می آید که عناصر ملی از صاحبان پرچم های سیاه خراسانی دعوت می کنند تا مردم عراق را از سلطه جابران نجات دهند. این پرچم ها با رهبری سیاسی خراسانی و فرماندهی نظامی شعیب بن صالح عازم عراق می شوند. در بعضی روایات آمده است: «جوانی بنی هاشمی که خالی بر دست راست دارد، با پرچم های سیاه به پیشوایی شعیب بن صالح از خراسان بیرون می آید و با اصحاب سفیانی می جنگد و آن ها را در هم می شکند». (8)
ظاهراً یکی عوامل پیروزی پرچم های سیاه در مبارزه با سپاه سفیانی، پشتیبانی مردم عراق از آن هاست. در روایتی دیگر آمده است: «وقتی لشکر سفیانی در تعقیب اهل خراسان عازم کوفه می شود و خراسانیان به طلب مهدی بر می خیزند، او (جوان هاشمی) و همراهانش که پرچم های سیاه دارند، و فرمانده لشکرش شعیب بن صالح است، با سفیانی در دروازه اصطخر روبه رو می شوند، بین آن ها جنگ بزرگی روی می دهد که پیروزی نصیب پرچم های سیاه می شود، در این هنگام، مردم خواهان مهدی (عج) می شوند و او را می جویند». (9)
با توجه به این شرایط، طبیعی است که مردم هوادار پرچم داران خراسانی باشند. چون سلطه سفیانی نتیجه ای جز قتل و ویرانی و آوارگی برای مردم عراق نخواهد داشت. روایت تاریخی می گوید: «سفیانی وارد کوفه می شود و سه روز اسیر می گیرد و شصت هزار نفر را به قتل می رساند». (10)
هنگام ورود پرچم های سیاه به عراق، آرامش موقتی حاصل می شود اما با شورش ها و هرج و مرج هایی که گروه های شکست خورده سفیانی برپا می کنند، این آرامش از بین می رود. بعد از مدتی که روایات دقیقاً زمان آن را تعیین نکرده است، مهدی (ع) در مکه ظهور می کند و این پرچم ها بنا به نقل بعضی روایات برای بیعت با ایشان به حرکت در می آید: «پرچم های سیاه برای بیعت با مهدی به راه می افتند». (11)
ما در این جا بیش از این به کارهای امام در مدینه و مکه و جنگ اهواز نمی پردازیم. چون در مبحث مربوط به حجاز به آن خواهیم پرداخت، ولی به اختصار می گوییم که امام پس از سروسامان دادن اوضاع، وارد عراق می شود و در بیرون کوفه اردو می زند. امام باقر (ع) فرموده است که امام در هفت برج نورانی اقامت خواهد کرد که شاید تعبیری از وسایل نقلیه آن زمان باشد: «قائم (ع) "در روز زلزله (انقلاب)" با هفت برج نورانی وارد می شود و کسی نمی داند در کدام یک از آن هاست تا این که وارد کوفه می شود». (12)
در این روایت به سرّیه هایی که امام هنگام ورود به کوفه می فرستد، اشاره شده است. این امر حاکی از عدم ثبات اوضاع است، از این رو امام ابتدا به سامان دادن به وضع داخلی عراق می پردازد و تا مرکز حرکت او به نقاط مختلف دنیا باشد.
بنابر برخی روایات هنگام ورود امام به عراق، سه جریان سیاسی در این کشور دست اندرکارند. امام باقر (ع) می فرمایدک «او (مهدی) وارد کوفه می شود. در آن زمان سه پرچم در عراق خواهد بود که به تزلزل می افتند و همه به فرمان او در می آیند». (13)
شاید بتوان گفت این جریانات سیاسی، بازمانده گروه های حاکم گذشته باشند که پنهانی در عراق و دور از چشم صاحبان پرچم های سیاه فعالیت می کنند و امام به پاکسازی عراق از این عناصر می پردازد. چون اینان به معجزاتی که امام از مکه تا کوفه ارائه کرده است ایمان نمی آورند، بنابراین، تنها راه چاره از میان برداشتن آن هاست. امام باقر (ع) می فرماید: «قائم به حکومت و قضاوتی نو می پردازد که بر عرب بسیار گران خواهد بود، کار او با قدرت شمشیر پیش خواهد رفت ، او از کسی طلب توبه نمی کند و در راه خدا از سرزنش کسی هراس ندارد». (14)
امام چنان این جملات را ادامه می دهد که بعضی در نسب او تردید می کنند و می گویند: «اگر او از اولاد فاطمه (س) باشد، بر مردم رحم می آورد».
امام صادق (ع) می فرمایدک «قائم می آید تا به بازار می رسد، مردی از اولاد پدرش می گوید: تو مردم را همچون گوسفندان می رمانی، آیا این کار به سنت پیامبر است یا چیز دیگر؟ امام صادق (ع) چنین ادامه می دهد: در میان آن مردم کسی از آن مرد نیرومندتر نیست، (وقتی او به امام اعتراض می کند) یکی از موالی به مقابله او بر می خیزد و می گوید: ساکت باش وگرنه گردنت را می زنم، در این هنگام حضرت قائم (ع) عهدنامه ای از پیامبر بیرون می اورد و به آن ها نشان می دهد». (15)
پس از آن، اوضاع مملکت آرام می شود و در پرتو این آرامش، نور تمدنی نو، تابیدن آغاز می کند.
حجاز
روایات تاریخی نشان می دهد که در زمان ظهور، ساختار سیاسی حاکم در این سرزمین مبتنی بر نظام قبیله ای و خاندان واحد است. بدیهی است چنین حکومتی به محض بروز اختلاف در میان اعضای قبیله ای و خاندان حاکم، با خطر سقوط و فروپاشی مواجه خواهد بود. بعضی احادیث به بحران سیاسی که در حجاز و در پی قتل یکی از پادشاهان ایجاد می شود، اشاره کرده اند: «پس از مرگ عبدالله، مردم بر امارت کسی توافق نمی کنند و این کار بدون صاحب الامر شما سامان نمی یابد و حکومت های طولانی جای خود را به حکومت های کوتاه مدت چند ماهه و چند روزه می دهد». (16)با سر برآوردن تعصبات قبیله ای، حکومت حجاز متزلزل و کشت و کشتار میان افراد خاندان حاکم آغاز می شود. روایات می گوید: «یکی از نشانه های فرج، حوادثی است که بین مکه و مدینه روی می دهد، پرسیدم: چه حادثه ای؟ فرمود: تعصب و اختلافی که میان مکه و مدینه برپا می شود و پسر فلانی پانزده نفر از فرزندان فلان را می کشد». (17)
این اوضاع، موجب عدم ثبات سیاسی در حجاز می گردد و زمینه را برای ظهور امام فراهم می کند، در این زمان امام در مدینه ظهور می کند و مردم آماده ظهور می شوند، به ویژه آن که درگیری های سیاسی، انتظام اجتماعی و اقتصادی را از بین برده است.
موقعیت و شرایط استراتژیک مکه موجب می شود سپاه سفیانی برای آرام کردم اوضاع و تصرف حجاز روانه شود. بعضی از روایات می گویند: «سفیانی به کسی که پس از جنگی خونین با کوفیان آن جا را تصرف کرده است نامه ای می نویسد و به او فرمان می دهد که به سمت حجاز برود. او به مدینه می آید و شمشیر در میان قریشیان می نهد و چهارصد نفر از آنان و انصار را می کشد و شکم زنان را می درد و نوزادان را می کشد و مردی قریشی و خواهرش را که فاطمه نام دارد نیز به قتل می رساند».
در این روایت چند نکته به دست می آید:
1. مأموریت پرچم های سیاه خراسانیان، هموار کردن راه ورود سپاه سفیانی به مدینه است و گواه این مطلب آن است که بین صاحبان این پرچم ها و سپاه سفیانی در عرق جنگی شدید صورت نمی گیرد.بله جنگی صورت می گیرد و پرچم های سیاه بر سپاه سفیانی پیروز می شوند. این را می توان از قتل و ویرانی هایی که سپاه سفیانی به تلافی این شکست بر سر مردم مدینه و به خصوص بنی هاشم می آورد، دریافت. بنابر برخی روایات: «سفیانی لشکری را به مدینه می فرستد و دستور می دهد همه افراد بنی هاشم، حتی زنان حامله را بکشند. این به خاطر انتقام از مرد هاشمی است که با یارانش از مشرق قیام کرده است». (18)
2. آن برادر و خواهری که محمد و فاطمه نام دارند و لشکر سفیانی آن ها را در مدینه می کشند و به دار می زنند، افراد برجسته ای هستند که ظاهراً این محمد مردی انقلابی و زمینه ساز قیام امام (ع) در مدینه است یا دست کم، مردم را به این کار فرا می خواند.
در هر حال لشکر سفیانی بعد از قتل و ویرانی در مدینه، بر آن مسلط می شوند و امام به شیوه خروج موسی (ع) با بیم و احتیاط از مدینه خارج می شود. روایت می گوید: «سفیانی گروهی را به مدینه می فرستد. آن ها مردی را در مدینه می کشند و مهدی (ع) با حمایت الهی از مدینه می رود... سپاه سفیانی در تعقیب آن دو مرد از مدینه بیرون می آید و مهدی (ع) سنّت موسی (ع) با بیم و احتیاط از مدینه می رود و به مکه در می آید». (19)
امام در مکه ظهور می کند و دعوت مردم را به رسالت خویش یعنی احیای رسالت جدش، پیامبر (ص) پیش می گیرد، سفیانی گروهی را به مکه اعزام می کند، امام (ع) از فرو رفتن قریب الوقوع سپاه سفیانی در بیداء به یارانش بشارت می دهد. این حادثه روی می دهد. تبلیغات امام (ع) از کنار کعبه آغاز می شود و ایشان اولین بیانیه خود را صادر می کند. در آن بیانیه آمده است:
«ای مردم، هر کس بخواهد درباره خدا با من احتجاج کند، من نزدیک ترین مردم به خدا هستم.
«ای مردم، هر کس بخواهد درباره نوح با من احتجاج کند، من نزدیک ترین کس به نوحم
«ای مردم، هر کس بخواهد با من درباره ابراهیم محاجّه کند، من نزدیک ترین کس به ابراهیم هستم.
«ای مردم، هر کس بخواهد با من درباره موسی احتجاج کند، من اولی ترین کس به موسی ام.
«ای مردم، هر کس بخواهد با من درباره عیسی محاجّه کند، من اولی ترین کس به عیسایم.
«ای مردم، هر کس بخواهد با من درباره محمد (ص) احتجاج کند، من اولی ترین کس به محمد هستم.
«ای مردم، هر کس بخواهد با من درباره قرآن احتجاج کند، من اولی ترین مردم به خدا خدایم.
پس صدای الله اکبر بر می خیزد و صدای بلال بلند می شود: "الله اکبر، اشهد ان لا اله الا لله... الخ". و لشکر سفیانی به زمین فرو می رود. بکره از پدرش نقلا کرده که اُمّ سلمه گفت: پیامبر (ص) فرمود: «مردی به خانه خدا پناه می برد، لشکری به سوی او می فرستند، چون به بیداء مدینه می رسند، در زمین فرو می روند».
زمخشری در تفسیر آیه شریفه «و لو ترَی اذ فَزِعوا فلا فوتَ و اُخذوا من مکان قریب» (20) به نقل از ابن عباس می گوید: این آیه درباره فرو رفتن در بیداء نازل شده است و روایات متعددی در این باره از شیعه و سنی نقل شده است.
بعد از آن که کار سفیانی در عراق و حجاز به پایان می رسد و از لشکریان او تنها گروهی شکست خورده که توان ابراز وجود ندارند بر جای می ماند، امام حجاز را آزاد می کند و وارد مدینه می شود و اوضاع داخلی را سامان می بخشد و پس از آن به سایر مناطق می پردازد. بنا به قولی امام عازم جنوب ایران می شود و بعد از جنگ هایی پراکنده، وارد عراق می گردد و اوضاع عراق، ایران و حجاز را آرام می کند. سپس به تجهیز و اعزام لشکریان خود به مناطق دیگر دنیا می پردازد، همزمان با این تحولات، سفیانی به شام باز می گردد تا قوای خود را گرد آورد.
فلسطین
پس از انکه اوضاع سیاسی در ایران، عراق و حجاز سامان می یابد و مردم به اطاعت امام (ع) در می آیند، امام کوفه را مرکز اعزام لشکر به دیگر نواحی عالم می کند. گروه بازمانده سپاه سفیانی در شام گرد می آیند و نیروهای خسته فرسوده از جنگ جهانی که قبل از ظهور وقوع یافته است، به لشکریان سفیانی می پیوندند. لشکر سفیانی در طلایه و قوای حکومت های منطقه، به خصوص فلسطین که قبل از ظهور مرکز بحران سیاسی خاورمیانه است، به عنوان نیروهای زرهی صف می کشند. این نیروها در مناطق شمالی عراق به فتنه انگیزی و آشوب می پردازند. مهدی (ع) لشکریان خود را برای مقابله با آن ها آماده می کند و در مرج عذراء اردو می زند. شاید قیام مردی در سرزمین شام موجب شکست و عقب نشینی سفیانی به فلسطین شده باشد تا لشکریان خود را برای جنگ بزرگ فتح قدس و مقابله با امام آماده کند. روایات می گوید: امام در مرج عذراء، که یکی از قُرای دمشق است، اردو می زند. در همین زمان سفیانی نیز در رمله است. امام باقر می فرماید: «مهدی و یارانش به مرج عذراء می آیند و جمع فراوانی به او می پیوندند، سفیانی در همان وقت در رمله است، سرانجام دو طرف با هم روبه رو می شوند، آن روز موفقیت نصیبنیک مردان می شود. عده ای که با سفیانی بوده اند، به شیعیان آل محمد می پیوندند و گروهی از شیعیان آل محمد به سفیانی می گروند، اینان شیعیان سفیانی هستند و به او می پیوندند و هر گروه به زیر پرچم خود در می آیند و آن روز، روز فتح نیک مردان است». (21)
امام برای اتمام حجت با لشکر سفیانی می کوشد باب گفت و گو را با آن ها بگشاید تا شاید عده ای هدایت شوند و در صفوف آن ها تزلزل افتد. بنابراین، سفیانی را به مذاکره دعوت می کند. ابن حمّاد می گوید: در پی دعوت امام از سفیانی، او به مذاکره با امام تن می دهد و کار را به امام وا می گذارد و با او بیعت می کند، اما وقتی نزد یارانش باز می گردد، سگی او را پشیمان می کند، او هم عهد و بیعت خود را زیر پا می گذارد و سپاهیان خود را برای جنگ با امام تجهیز می کند. جنگ در می گیرد و امام، سفیانی و رومیان را درهم می شکند. (22)
در بخش پایانی این حدیث، عبارت «خداوند رومیان را به دست او درهم می شکند» اشاره به رومیان و یهودیانی است که به لشکر سفیانی پیوسته اند تا با لشکر امام که از جزیره و بلاد شام آمده اند بجنگند.
جنگ اصلی میان مسلمین و گروه های کافر روم و یهود روی می دهد، در حدیثی که مسلم، ترمذی و احمد بن حنبل از رسول خدا (ص) روایت کرده اند، آمده است: «قبل از آن که مسلمانان با یهودیان بجنگند و آن ها را از بین ببرند، قیامت برپا نخواهد شد». (23)
این جنگ ادامه می یابد و سرانجام مسلمین پیروز می شوند و بیت المقدس را فتح می کنند و وعده الهی تحقق می یابد که: «و قضینا الى بنی اسرائیلَ فی الکتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرضِ مَرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلوّاً کبِیراً * فإذا جَآءَ وَعدُ اُولیهُما بَعَثنا علیکم عِباداً لَنا أولی بأسٍ شدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ و کانَ وَعداً مفعولاً * ثم رَدَدنا لَکُمُ ماکَرَّةَ علیهم و أمَدَدناکُم بأموالٍ و بَنِینَ و جَعَلناکم اکثرَ نفیراً * اِن اَحسَنتُم لِاَنفُسِکم و اِن اَسَأتُم فَلَها فَاِذا جآءَ وَعدُ الآخِرَةِ لِیَسُؤُا وُجُوهَکم و لِیَدخُلُوا المسجِدَ دَخَلُوهُ اَوَّل مَرَّةٍ و لِیتَبّرُوا ما عَلَوا تَتبیراً» ، (در تورات مقرر کردیم که شما بنی اسرائیل دوبار در زمین فساد و خونریزی خواهید کرد و سخت سرکشی می کنید. چون وقت انتقام اول فرا رسید، بندگان جنگاور و نیرومند خود را علیه شما بر می انگیختیم تا جایی که درون خانه هایتان را در جست و جوی شما می کاوند، این وعده حتمی الهی است. آن گاه شما را بر آن ها مسلط کردیم و به مال و فرزندان متنعم گردانیدیم و بر نفرات شما افزودیم. اگر نیکی کنید، به خودتان باز می گردد و اگر بدی پیشه کنید نیز به
خودتان بدی می کنید. آن گاه که وعده انتقام دوم فرا رسد، آثار بیچارگی و ترس بر چهره تان ظاهر گردد و آنان چون نخستین بار فاتحانه به مسجد القصی در می آیند و شما را به سختی می کشند).
عیاشی در تفسیرش به نقل از حمران، از امام باقر (ع) روایت کرد، که وقتی آیه «بَعَثنا علیکم عباداً لنا اولی بأْسٍ شدیدٍ» را خواند، فرمود: «این بنده همان قائم ماست و جنگاوران و قدرتمندان نیز یاران او هستند». (25)
در این جنگ امام قدس را آزاد می کند و قبله اول مسلمین به صاحبان اصلی اش بر می گردد و زمین که امروزه پر از ظلم و ستم است، پر از عدل و داد می شود.
ماشین کفر و نفاق در این جا متوقف نمی شود بلکه دولت های بزرگ که حامی سفیانی بوده اند، مجدداً برای از میان برداشتن مسلمین به تجهیز و تجدید قوا می پردازند.
ظاهراً عیسی (ع) بعد از آزادی قدس از آسمان نازل می شود. چون روایات از نقش او در این جنگ ذکری به میان نیاروده است، بلکه نقش او بعد از این جنگ و با نزول از آسمان و نمازگزاران پشت سر امام (ع) تثبیت شده است. روایت می گوید: «چون روز جمعه برسد و نماز برپا شود، عیسی بن مریم (ع) از آسمان نازل می شود، دو لباس سرخ بر تن دارد، گویا از سرش روغن می چکد. او مردی است خوش اندام و خوش سیما، بیش از همه به ابراهیم (ع) شبیه است. مهدی به استقبالش می آید و به او خوش آمد می گوید و مژده پیروزی می دهد و خطاب به عیسی (ع) می گوید: ای روح الله، پیش بایست و با مردم نماز بگزار. عیسی (ع) می گوید: ای فرزند رسول خدا (ص) امامت نماز از آنِ توست». (26)
از این زمان نقش عیسی (ع) در ارتباط با ملل غربی که تحت حکومت های مسیحی درهم شکسته اند و از عقاید دینی چیزی نمی دانند، آغاز می شود. عیسی (ع) به میانجی گری بین ملل غربی و مسلمین می پردازد، در کتاب خدا آمده است: «و اِن مِن اهل الکتاب اِلّا لَیؤمِنَنَّ به قَبلَ موته و یومَ القیامةِ یکونُ علیهم شهیداً»، (همه اهل کتاب قبل از مرگش به او (عیسی) ایمان خواهند آورد و او در قیامت گواه آنان خواهد بود).
امام باقر (ع) می فرماید: «همه پیروان آیین یهود و نصارا، قبل از مرگ عیسی به او ایمان خواهند آورد و او پشت سر مهدی (ع) نماز خواهد خواند». (27) و به میانجی گری می پردازد. از این رو پیامبر (ص) فرموده است: «بین شما و رومیان چهار آتش بس و متارکه جنگ خواهد بود که آخرین متارکه به همت مردی از خاندان هرقل خواهد بود و سال ها دوام خواهد یافت». مردی از عبدالقیس به نام مستورد بن غیلان پرسید: آن روز امام مردم چه کسی خواهد بود؟ پیامبر فرمود: «مهدی از فرزندان من». (28)
اما این صلح و آتش بس به سرعت نقض می شود و جنگ رهایی بخش دیگری آغاز می گردد.
خدیفة بن یمان از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود: «یکون بینکم و بین بنی الأصفر هدنةٌ فَیَغدِرون بکم فی حمل امرأةٍ یأتون فی غایتین، غایة فی البَّر و البحر و کلّ غایةٍ اثناعشر الفاً فینزلون بین یافا و عکا فیحرق صاحب مملکتهم سُفُنَهم و یقولِ لأصحابه: قاتِلوا عن بلادکم فیلتحم القتالُ و یمدُّ الاجناد بعضهم بعضاً حتیَ یَمدَّکم مَن بحضرموت الیمن فیومئذ یطعن فیهم الرحمن برُمحه و یضربُ فیهم بسیفه و یرمی فیهم بنبله و یکون منه فیهم الذبحُ الاعظم» (29)، (بین شما و رومیان متارکه واقع خواهد شد اما آن ها به فرماندهی زنی شما را فریب می دهند و با دو گروه دوازده هزار نفری، یکی در خشکی و دیگری در دریا به مقابله شما می آیند و بین یافا و عکا اردو می زنند، پادشاه آنان کشتی هایشان را می سوزاند و به سپاهیان می گوید: از سرزمین خود دفاع کنید، جنگ درمی گیرد سربازان یکدیگر را یاری می کنند تا این که مردم حضرموت یمن به یاری شما می آیند، خداوند در آن روز آنان را هدف تیز می سازد و با شمشیر می کشد و کشتار بزرگی رخ می دهد).
در این هنگام امام (ع) پیروز می شود و ملت ها از آزادی و کرامت و عدل و قسط بهره مند می شوند و این امر با قیام گروه های ملحد و منافق در گوشه و کنار دنیا منافات ندارد، چون این گونه تحرکات به سرعت سرکوب می شود و وعده الهی تحقق می یابد که: (او) زمین را همان طور که از ظلم و جور پر شده باشد از قسط و عدل پر می کند.
پس از آن عیسی دعوت حق را لبیک می گوید و از دنیا می رود. امام بر او نماز می خواند و او را در کنار مادرش مریم (س) در قدس به خاک می سپارد.
آن گاه امام با لشکریان خود روانه مبارزه ای جدید در ابعاد اجتماعی و اقتصادی می پردازد تا آرزوی پیامبران و شعارهایشان را تحقق بخشند، یعنی شعار الله اکبر را در تمام عالم طنین انداز می کنند.
لازم به ذکر است که در مناطقی از جمله یمن و مصر شورش هایی مانند انقلاب مرد یمنی برپا می شود که همگی در برابر امام تسلیم می شوند.
پی نوشت ها :
1- کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج3، ص 259 .
2- مختصر بصائر الدرجات، ص 199 .
3- الغیبة، نعمانی، ص 302 .
4- الخرائج و الجرائج، ج 3، ص 1155 .
5- بحارالانوار، ج 57، ص 226 .
6- روضة الواعظین، ص 262 .
7- تفسیر العیاشی، ج1، ص 64 .
8- الفتن، ص 189 .
9- کنزالعمال فی سنن الافوال و الفعال، ج 14، ص 588 .
10- معجم احادیث امام مهدی (ع)، ج 1، ص 400 .
11- الفتن، ص 187 .
12- تفسیر الصافی، ج 1، ص 243 .
13- کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 261 .
14- تفسیر القرآن العظیم، ابو حمزه ثمالی، ص 83 .
15- بحار الانوار، ج 52، ص 387 .
16- الغیبة، طوسی، ص 447 .
17- مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، ص 227 .
18- الفتن، ص 201 .
19- بحار الانوار، ج 52، ص 223 .
20- سباء، 51 .
21- تفسیر العیاشی، ج1، ص 66 .
22- الفتن، ص 218 .
22- مسند احمد، ج2، ص 417.
24- اسراء، 4 - 7.
25- تفسیر نور الثقلین، ج3، ص 138.
26- مجمع النورین، ص 338 .
27- تفسیر القرآن العظیم، ابوحمزه ثمالی، ص 151.
28- بحار الانوار، ج 51، ص 80.
29- الفتن، ص 306.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}