نویسنده: فرید رشودی
منبع:راسخون



 

چکیده

تبلیغ یک متغیر مستقل است که در طول حیات بشری جریان داشته و تمام جوامع بشری را در نوردیده است. این متغیر پیچیده هر چند در زمان‌ها و مکان‌های مختلف گونه‌به‌گونه شده و رنگ عوض کرده، امّا شالوده‌ی اصلی آن تغییری پیدا نکرده است، هر چه زمان می‌گذرد جامعه شناسان، علمای دین، اقتصاددانان و جوامع علمی بیشتر از گذشته به ارزش این مقوله گران بها پی برده و برای آن ارزش بیشتری قائل می‌شوند. تبلیغ عبارتست از مجموعه‌ای از رفتارها، گفتارها و عملکردها که دعوت کننده برای جذب طیف‌های مختلف مردم از آن‌ها استفاده می‌کند. حال در این میان باید پرسید جایگاه تبلیغ در دین مبین اسلام کجاست و شارع مقدس برای پیشبرد دین آیا از این مسئله مهم چشم پوشیده یا برای آن اهمیّت زیادی قائل شده است، به آن اهمّیت زیادی داده است؟ در خلال این بحث مهم می‌توان به این مقولات نیز اشاره کرد که مد نظر محقق قرار گرفته‌اند. واکاوی واژه تبلیغ در قرآن، پیشینه تبلیغ، اصول و مبانی آن. لازم به ذکر است روش تحقیق در این مقاله متن پژوهی و بررسی متون مقدس است که در این بین سهم کتب روایی بیشتر بوده است. البته سعی شده در استفاده از منابع، تنها به کتب شیعه بسنده نشود، و در این راستا از کتب اهل سنت نیز استفاده شود. امید است مقاله، در این راهبرد موفق بوده و توانسته باشد در راه اعتلای دین و تشیع قدمی ولو کوچک برداشته باشد.

قرآن، اهل بیت «علیهم السلام»، مبلغ، تبلیغ،جامعه اسلامی.

مقدمه

تبلیغ به مجموعه رفتارها و گفتارهایی اطلاق می‌شود که شخص دعوت‌کننده برای جذب گروه‌های مختلف هدف از آن‌ها استفاده می‌کند. بشر اولیه سعی داشت تا به واسطه تبلیغ توجه مردم و افراد مختلف را برای جلب منفعت بسوی خود متوجه سازد، امّا هرچه زمان گذشت ارزش این مقوله بیش از پیش هویدا گشت، تمام انبیاء و اولیاء الهی از جانب خداوند برای تبلیغ دین پروردگار عالم مبعوث شدند و در این راستا جان فشانی‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشتند که شرح آن در این مختصر نمی‌گنجد. دین مبین اسلام از همان ابتدای تشکیل به این مقوله اهتمام ویژه‌ای داشته و قرآن بزرگ‌ترین وظیفه پیامبر را، بلکه تنهاترین وظیفه ایشان را تبلیغ دین خداوند می‌داند.

«ماعَلَی الرسولِ اِلاّ البَلاغ المُبین» (1)

استفاده از «ما و الا» در این آیه افاده حصر می‌کند و به این معناست که: ای پیامبر آنچه به عهده تو نهاده شده تبلیغ صحیح دین خداوند است، البته در راستای اهمیّت موضوع، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) خود شخصاً به این موضوع رسیدگی نموده و افرادی را به این امر اختصاص داده و به شهرهای دور و نزدیک گسیل می‌داشتند. با پیشرفت تکنولوژی، در عصر فرا پست مدرن توجه به این امور بیش از پیش اهمیّت پیدا کرده است. به واسطه تبلیغات می‌توان یک حقیقت را تبدیل به یک ناهنجاری اجتماعی کرد و یک دروغ بزرگ را حقیقت جلوه داد، یا یک کالای بی ارزش را به یک کالای با ارزش افزوده بالا تبدیل کرد، در همین راستا توجه به تبلیغات اسلامی در این قرن می‌تواند اسلام ناب را به کانون توجهات مردم تبدیل کند.
در دهه‌ی اخیر شاهد هجمه شدید دشمنان بر علیه اعتقادات و رفتارهای فرقه ناجیه و اسلام ناب محمدی که همان شیعه باشد بوده‌ایم، تبلیغات گسترده محور غربی، عبری و عربی بر علیه شیعه و نشان دادن آن به عنوان محور شرارت حاکی از یک دسیسه بر علیه این تفکر است. آمارها حاکی از آن است که ده‌ها شبکه ماهواره‌ای و هزاران سایت اینترنتی شبانه روز در حال تبلیغات بر علیه فرهنگ اهل بیت «علیهم السلام» و تشیع هستند و این مسئله، تبلیغات بر پایه فرهنگ اهل بیت «علیهم السلام»، با اصول و مبانی تشیع را توجیه می‌کند، این عرصه متأسفانه آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است و لازم است که افراد متخصص وارد این حوزه شده و بیش از پیش از حقانیت شیعه و این فرهنگ غنی دفاع کنند.
در عصری که دنیاپرستان برای تبلیغ کالای زشت و قبیح خود تحقیقات گسترده‌ای انجام داده، حتی روی روانشناسی رنگ‌ها و سیلقه توجه می‌کنند، رها کردن این عرصه و عدم توجه به آن می‌تواند لطمات جبران ناپذیری به اسلام و تشیع وارد کند حال سؤال این است که آیا دین مبین اسلام دارای اصول و مبانی لازم برای تبلیغ است یا خیر؟ و اگر دارای چنین اصولی بوده، این اصول مبتنی بر چه نگرشی می‌باشد؟ جایگاه و موقعیت مُبلّغ در مؤلفه‌های دینی کجاست و ارتباطات مُبلّغ در حوزه تبلیغ بر چه مبنائی استوار است؟ این‌ها سؤالاتی بودند که ذهن این حقیر را به خود جلب کرده و حقیررا وادار کرد در این موضوع تحقیق کنم تا بتوانم با استفاده از قرآن و روایات اهل بیت «علیهم السلام» در صدد پاسخ‌گویی به سؤالات بالا بر آیم، البته واکاوی واژه تبلیغ در قرآن و پیشینه تبلیغ از جمله مواردی است که در خلال مباحث فوق به آن‌ها پرداخته می‌شود. امید است این رساله گامی هرچند کوچک در پیشبرد تبلیغ اسلامی برداشته و بتواند به منویات مقام معظم رهبری زید عزه که همان بلاغ مبین است، جامه عمل بپوشاند.

تبلیغ در لغت و اصطلاح

الف- تبلیغ از حیث لغت

تبلیغ مصدر باب تفعیل از ابواب ثلاثی مزید می‌باشد. فعل ثلاثی مجرد آن «بَلَغَ» می‌باشد که صاحب معجم مقایس الغه درباره این لفظ فرمایند:

« بَلَغَ وهو الوصول الی الشیء تقول به لغت المکان اذا وصلت الیه» (2)

بَلَغَ به معنای رسیدن به چیزی می‌باشد، متکلم می‌گوید به لغت المکان و هنگامی این استعمال را به کار می‌برد که به آن مکان رسیده باشد.
عبدالقادر رازی در کتاب صحاح خود، این لغت را اینگونه معنا می‌فرمایند:
« بَلَغَ المکان وصل الیه و ظکذا اذا شارف علیه »
بلغ به معنای رسیدن به مکانی است یا به معنای تشرف و تسلط بر مکانی است و همچنین در معنای تبلیغ می‌فرمایند: «التبلیغ هو الایصال» تبلیغ به معنای رساندن است. (3)
بلوغ و تبلیغ به معنای رساندن مطالبی است که بارها در آیات شریف قرآن بیان شده است:

 « فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ »

زمانی که رسید و نزدیک شد مرگ ایشان. (4)

 « وَإِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ »

زمانی که جدا شدید از زنان خود به طلاق، پس فرا رسید مدت جدائی ایشان. (5)

 «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»

ای پیامبر ما، برسان آنچه از جانب ما بر تو نازل شده است. (6)
 « الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ » آنان که پیام‌های الهی را به مردم می‌رسانند. (7)
راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود در معنای این واژه می‌فرمایند:
« بَلَغَ: البلوغ .والبلاغ، الأنتهاء إلى أقصى المقصد والمنتهى، مکاناً کان أو زماناً أو أمراً من الأمور المقدرة.»(8)
بلوغ و بلاغ به معنای رسیدن به دورترین چیزی که انسان آن را اراده کرده این دورترین می‌توان یک نقطه مکانی باشد یا زمانی یا یکی از کارهایی که توسط انسان معین شده است. شاید بتوان گفت دهخدا در لغت نامه خود تبلیغ را به گونه‌ای بهتر معنی کرده است: تبلیغ یعنی رساندن پیام یا خبر یا مطلبی به مردم و ابلاغ به معنای: موضوعی را با انتشار اخبار]مسائل مختلف مانند رادیو، تلویزیون،روزنامه و غیره [ در اذهان عمومی جاگیر کردن. (9)
دکتر حسن انوری در تعریف تبلیغ می‌گوید: انجام دادن فعالیتی سازمان یافته برای گسترش یک عقیده یا جلب نظر مردمان به سوی کسی یا چیزی. (10)

ب- تبلیغ از حیث اصطلاح

از توضیحات بالا می‌توان تبلیغ در اصطلاح را اینگونه تعریف کرد که: تبلیغ عبارتست از مجموعه‌ای از رفتارها، گفتارها و عملکردها، که دعوت کننده به دین برای جذب طبقه‌های مختلف مردم از آن‌ها استفاده می‌کند.
بیان شهید مطهری در زمینه تبلیغ اصطلاحی:
تبلیغ با وصول و یا ایثار معنی نزدیکی دارد، ولی در زبان عربی ایثار را به جای ابلاغ نمی‌شود بکار برد، و ابلاغ را هم به جای ایثار نمی‌شود بکار برد، ایثار معمولاً در مورد رساندن چیزی به دست کسی یا در مورد کسی بکار می‌برند، یعنی در مورد امور جسما نی و مادی به کار می‌رود ولی ابلاغ در مورد رساندن یک فکر یا یک پیام است یعنی در مورد رساندن چیزی به فکر و روح و ضمیر و قلب کسی به کار می‌رود لذا محتوای ابلاغ یک امر معنوی است، پس تبلیغ یعنی رساندن یک پیام از کسی به کسی دیگر می‌باشد. (11)
قرآن کریم می‌فرمایند:

 « فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا»

« پس ای رسول ما! از آنان در گذر و پندشان ده و با آنان سخنی بگوی که بر دل‌هایشان نشیند. » (12)
آنچه مسلم است و از تفاسیر(13) بر می‌آید: فِی أَنفُسِهِمْ متعلق به بلیغاً است، یعنی ای پیامبر با گفتاری بلیغ در جان‌هایشان آنان را موعظه کن.
نتیجه اینکه جایگاه گفتار بلیغ در نفس و روح و جان آدمی است و هنر مُبلّغ این است که گفتار دین و پیام پیامبر «صلی الله علیه و آله» را در اعماق وجود انسان‌ها قرار دهد و می‌توان به جرأت گفت هدف غائی برای تبلیغ همین امر خطیر می‌باشد، یک چنین فردی در روایات دارای اجری عظیم می‌باشد.
نام و درجه چنین شخصی معلم الخیر است، که در روایتی از امام باقر علیه السلام از او چنین یاد شده است.

« مُعَلِّمُ الْخَیْرِ یَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوابُّ الْأرْضِ و حیتانُ الْبُحُورِ وَکُلُّ صَغیرَةٍ وَکَبیرَةٍ فى أرْضِ اللَّهِ وَسَمائهِ » (14)

امام باقر علیه السلام فرمودند: جنبندگان زمین، ماهی‌های دریا، هر شیء کوچک و بزرگی در زمین خدا و آسمان او، برای معلم خوبی‌ها استغفار می‌نمایند.

2- واکاوی واژه تبلیغ در قرآن

تبلیغ، بلوغ و بلاغ و مشتقاتشان حدود 77 بار در قرآن ذکر شده‌اند، البته در بیشتر موارد، این واژه‌ها به معنای رسیدن به مکان یا زمان خاصی می‌باشند، مانند:

 « وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ »(15)

پروردگارا در دلم جوششی پدید آور و مرا بر انگیز تا نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارازانی داشته‌ای سپاس گویم،

 «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ » (16)

و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به پایان عده خود رسیدند.
در دو آیه فوق - بلغ- به معنای رسیدن به زمان خاصی می‌باشد. همچنین می‌توان برای رسیدن به مکان خاص از دو آیه زیر نام برد.
 « لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ »(17) یاد کن زمانی که موسی به جوانی که همراهش بود گفت: همچنان خواهم رفت تا به محل برخورد آن دو دریا برسیم.
 «حَتَّی إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا »(18) تا وقتی که به دره‌ای میان آن دو کوه رسید، در مجاورت آن دو کوه قومی را یافت.
البته لازم به ذکر است که واژه‌هایی چون تبشیر و انذار، موعظه، دعوت، امر به معروف و نهی از منکر در قرآن بیان شده‌اند امّا واژه تبلیغ عمومیت داشته و موضوعات زیادی را در بر می‌گیرد، از آنجا که جایگاه تبلیغ رساندن پیام الهی به قلب است موقعیت ویژه‌ای بین مؤلفه‌های دیگر پیدا کرده است.
آیاتی که پیامبر و مسلمین را تشویق به تبلیغ و رساندن پیام دین به خلق می‌کند 24 آیه می‌باشند که در 15 آیه از آن لفظ بَلاغ – به فتح باء - بکار برده شده است، این کلمه اسم مصدر(19) یا حاصل مصدر(20)برای تبلیغ می‌باشد و عبارتست از اثری که از تبلیغ حاصل می‌شود که همان هدایت بسوی صراط مستقیم می‌باشد، در اکثر این 15 آیه‌ای که لفظ بلاغ در آن‌ها بکار رفته از ادات حصر استفاده شده است. آیاتی مانند:

 «وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ »(21)

و اگر روی برتابند، بر تو فقط ابلاغ پیام و رساندن پیام است.
 « فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ »(22) پس اگر روی برتابند بدانید که بر عهده فرستاده ما جز رساندن پیام آثار تکلیفی نیست.

 «ماعَلَی الرسولِ اِلاّ البَلاغ المُبین»(23)

بر عهده پیامبر چیزی جز رساندن پیام‌های الهی نیست.

 « فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ»(24)

آیا بر پیامبران وظیفه‌ای جز رساندن پیام الهی به طور آشکار هست؟

 «فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَی رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»(25)

بر عهده فرستاده ما جز رساندن آشکار پیام چیزی نیست.
با توجه به اینکه خطاب این آیات متوجه پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» بوده و در آن ادات حصر بکار رفته است و ادات حصر در محصور کردن یک حکم برای موضوع بکار می‌رود می‌توان گفت نه تنها مهم‌ترین وظیفه پیامبر اکرم «صل الله علیه و آله» تبلیغ است بلکه گویا خداوند فقط این امر را از فرستاده خود طلب می‌کند و تنها وظیفه پیامبر تبلیغ است، زیرا اصولیین قائلندکه ادات حصر دارای مفهوم مخالف بوده و مفهوم مخالف مطابق قول همه علماء حجت می‌باشد.(26) البته لازم به ذکر است که حصر دارای ادات مختلفی می‌باشد که مهم‌ترین آن‌ها انّما و ما والا می‌باشند.
حال که ثابت کردیم مهم‌ترین خواسته خداوند از پیامبرش تبلیغ و رساندن پیام الهی به روح و جان انسان‌هاست، از آنجا که میراث گرانسنگ رسول الله و ائمه اطهار «علیهم السلام» به علمای شیعه سپرده شده است، همانطور که در روایت شریفی از امام صادق بیان شده:
« الإمام الصادق (ع): انَّ العُلماء وَرَثۀ الانبیاء و ان الانبیا لم یورثوا دیناراً و لادرهما، و لکن ورثوا العلم»(27) همانا که علما وارثان پیامبران هستند، پیامبران دینار و درهم و پول و ثروت به ارث نمی‌گذارند بلکه آنچه به ارث می‌گذارند علم است.
می‌توان گفت تبلیغ همان میراثی است که از پیامبر و اهل بیت «علیهم السلام» به علما رسیده است نتیجه این که همان طور که مهم‌ترین وظیفه پیامبر و اهل بیت «علیهم السلام» تبلیغ است، مهم‌ترین وظیفه‌ی علما در زمان غیبت نیز تبلیغ می‌باشد و اصولاً دلیل برتری عالم بر سایر طبقات حتی عابد و زاهد مسئله تبلیغ است.
قال موسی بن جعفر «علیه السلام »: «فقیه واحد ینقذ یتیماً من ایتامنا المنقطعین عَنّا و عن مشاهدتنا بتعلیم ما هو محتاج الیه اشد علی ابلیس من الف عابد، لان العابد هَمَّه ذات نفسه فقط و هذا هَمَّه مع ذات نفسه ذات عباد الله »(28)
امام کاظم می‌فرمایند: یک عالم دینی که یتیمی از یتیمان ما را نجات دهد که از ما جدا افتاده‌اند و قادر به دیدار ما نیستند، سخت‌تر و سنگین‌تر است برای شیطان از هزار عابد زیرا تلاش عابد برای نجات خویشتن است و تلاش عالم برای نجات خویشتن و جامعه است.
از دقت در آیات قرآن، می‌توان دریافت که هیچ ملتی نبوده است که دارای مُبلّغ و انذار دهنده نباشد:

« واِن مِن اُمَّة اِلاّ خَلا فیها نَذیر » (29)

این آیه شریفه به صراحت دلالت دارد که تمام امت‌های قبلی و بعدی دارای مبلغانی هستند که پیام الهی را به آن‌ها می‌رسانند علاوه بر اینکه استفاده از ادات حصر گویای این مطلب است که پیامبران و مبلغان الهی در بین تمام مردم هستند. آیه دیگری که می‌توان در بیان اهمّیت تبلیغ از آن استفاده کرد، آیه نَفر می‌باشد، قرآن می‌فرمایند:

« فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ.»(30)

چرا از هر جمعیتی گروهی (به سوی پیامبر) کوچ نمی‌کنند تا در دین آگاهی یابند و قوم خود را هنگامی که بسوی آنان بازگشتند، بیم دهند.
لولا در آیه شریفه چون قبل از فعل ماضی واقع شده است، به معنای توبیخ و تندیم ( بازخواست و ملامت) (31) است به عبارت دیگر خداوند در این آیه مؤمنان را بازخواست و ملامت می‌کنند که چرا نسبت به امر تبلیغ کوتاهی می‌ورزید. آیات فراوان دیگری در قرآن وجود دارند که دلالت بر اهمّیت مسئله تبلیغ دارند و بدلیل ذیق مقال نمی‌توانیم به آن‌ها اشاره کنیم.

تاریخچه و پیشینه تبلیغ

خداوند تبارک و تعالی هنگامی که انسان را آفرید، خمیر مایه و شالوده‌ی او را تعقل و تفکر قرار داد و با اعطای عقل به انسان او را اشرف مخلوقات مقرر داشت، در همین راستا پروردگار عالم پس از خلقت عقل او را مورد خطاب قرار می‌دهد.

« عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ «علیه السلام » قَالَ: لَمّا خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمّ قَالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمّ قَالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمّ قَالَ: وَ عِزّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبّ إِلَیّ مِنْکَ وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلّا فِیمَنْ أُحِبّ أَمَا إِنّی إِیّاکَ آمُرُ وَ إِیّاکَ أَنْهَى وَ إِیّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیّاکَ أُثِیبُ‏» (32)

امام پنجم فرمودند: چون خداوند عقل را آفرید او را به سخن در آورد و سنجید، گفتش پیش آی پیش آمد و گفتش پس رو، پس رفت، خداوند فرمودند: به عزت و جلال خودم سوگند خلقی نیافریدم که از تو نزد من محبوب‌تر باشد، تو را به کسی دهم که دوستش دارم همانا روی، امر و نهی من با تو است و کیفر و پاداشم به حساب توست.
آنچه به سادگی از ذیل روایت شریفه استخراج می‌شود این مطلب است که عقل یکی از مُبلّغین بزرگ پیام الهی است، چون عقل است که پیام خداوند را به مملکت روح و جسم می‌رساند و اوست که در حقیقت راه ثواب و عقاب را برای انسان ترسیم می‌کند، هر که به ندای این پیامبر درونی لبیک گفت به جنت المؤدی خواهد رسید .

« امام کاظم علیه السلام: إِنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِیاءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ»(33)

روایت گویای این مطلب است که دو نوع مُبلّغ در عالم وجود دارد، مُبلّغ درونی که همان عقل است و مُبلّغ بیرونی که همان پیامبران و ائمه اطهار «علیهم السلام» و علما هستند نتیجه اینکه اولین پیامبر الهی و مُبلّغ درونی، عقل انسان می‌باشد.
البته در این میان بزرگ‌ترین مُبلّغین جامعه بشری که همان پیامبران الهی و ائمه اطهار «علیهم السلام» هستند نقش بسزایی در تبلیغ دین الهی داشتند، قرآن به گوشه‌ای از مجاهدت‌های این مردان بزرگ اشاره کرده است و در آیات متعددی نحوه تبلیغ ادیان الهی را بیان می‌کند، البته هر پیامبری در کنار خود از مُبلّغین زبده بهره برده تا بتواند در پیش برد اهداف الهی موفق باشد قرآن می‌فرماید:

« وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ »(34)

چه بسیار پیامبرانی که افراد خداجوی زیادی به همراه آنان جنگیدند، ربیون یعنی افرادی که منصوب به رب هستند یعنی خداجو که عبارت دیگر آن مبلغین می‌باشد،تلبیغ از همان پیامبران متقدم و پیروانشنان شروع شده و تا پیامبر خاتم ادامه یافت اولین پیامبر و مُبلّغ بزرگ الهی حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام می‌باشد، حضرت آدم در میان قوم خود مردم را انذار می‌کرد و به راه راست هدایت می‌نمود، پس از او حضرت شیث عهده دار تبلیغ دین الهی گردید.
ابو علی بلعمی در تاریخ خود می‌فرمایند: «و چون از عمر آدم از پس توبه، صد و سی سال بگذشت قابیل ‌هابیل را کشت و پنج سال بر آمد، خدای عز و جل آدم را از حوا پسری داد و جبرئیل آمد و گفت: ‌ای آدم خدای همی‌گوید این بدل‌هابیل است و او را شیث نام کن پس چون شیث بزرگ شد‌، آدم او را بر همه‌ی فرزندان خویش فضل کرد، و چون آدم بمرد، خداوند تعالی شیث را پیامبری داد و به همه‌ی فرزندان آدم فرستاد.» (35)
پس از شیث مبلغان بشریت به ترتیب انوش، قینان، مهلابیل بودند که فقط وظیفه تبلیغ دین سابق را داشتند و وحی دریافت نمی‌کردند تا اینکه نوبت به پسر مهلابیل رسید که اخنوع یا ادریس(36) نام داشت که نام او در زمره پیامبران در قرآن ذکر شده است.(37) و پس از وی نیز حضرت نوح و سایر پیامبران و مبلغان الهی از جانب خداوند گسیل گشتند.(38)
در زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت، پس از استقرار و تأمین امنیت داخلی، پیامبر به گسترش دامنه تبلیغ پرداختند، پس از تعیین افرادی برای تبلیغ دین در شبه جزیره عرب مبلغانی نیز به سوی کشورهای روم، حبشه و ایران گسیل داشتند، این واقعه در سال ششم از هجرت صورت گرفت.(39)
البته این امر یک امر اختیاری بود و بعضاً صحابه از این کار امتناع می‌ورزیدند همانطور که خلیفه دوم از فرمان پیامبر سر باز زد.(40) از جمله اولین مُبلّغین اسلامی، حضرت علی «علیه السلام» و معاذ بودند که از جانب پیامبر به سوی یمن فرستاده شدند.(41) از جانب ائمه اطهار «علیهم السلام» نیز افرادی برای گسترش تشیع و تبلیغ آن به مناطق مختلف اعزام می‌شدند.(42) پس از دوران ائمه اطهار «علیهم السلام» امر تبلیغ به علما و بزرگان دین و شاگردان آنان سپرده شد در حقیقت تولیت امر تبلیغ به حوزه‌های علمیه واگذار شد. در قرون اخیر علما و بزرگان حوزه بیشتر امور خود را صرف مسائل تحقیق و تدریس نموده و متأسفانه این مسئله مهم کم رنگ جلوه داده شد، تبلیغ یک امر پیش پا افتاده تلقی شده و هر کسی به این مقوله می‌پرداخت مورد اتهام به بی سوادی قرار می‌گرفت، لفظ منبری برای یک روحانی مقارن با بی سوادی تلقی می‌شد، و شأن این جایگاه بزرگ به صورت چشمگیری تنزل پیدا کرد، امّا هرچه زمان به جلو حرکت می‌کند، جبر زمانه ما را مجاب می‌کند، تا این مسئله بسیار مهم را ارج نهیم و اهمیت دهیم، امرزوه همه بزرگان و علما به این مطلب پی برده‌اند که تنها تحقیق و تدریس و تألیف در پیشبرد اسلام کافی نیست بلکه تبلیغ از چنان جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که در صورت نپرداختن به آن بستری برای مؤلفه‌های دیگر فراهم نمی‌شود از این روی مراکز متعدد پرورش مُبلّغ اسلامی دائر شده که مشغول تربیت مُبلّغین متبحر در این زمینه می‌باشند.
هرچند جوامع اولیه بشر اهمیّت تبلیغ را درک نکرده بودند امّا با پیشرفت جوامع بشری ضرورت آن بیش از پیش نمایان شده و جهان امروز به گونه‌ای متحول شد است که زندگی بدون تبلیغات امری مشکل به حساب می‌آید. این امر زمانی اهمیت بسیار پیدا می‌کند که هدف، هدایت شاه بیت عالم خلقت یعنی انسان باشد زیرا اهمیت کار هنرمند و صنعتگر به خاطر تلاش روی فلز یا رنگ است، امّا یک مُبلّغ روی خمیر مایه و شالوده هستی یعنی انسان اشرف مخلوقات کار می‌کند، از این جهت است که ازرش کار پیامبران و امامان و مبلغان دین هویدا می‌شود، طبعاً کار با چنین موجودی کار بسیار طاقت فرسا و مشکلی است، امّا اگر با تمام مؤلفه‌های صحیح خود صورت گیرد ارزش افزوده بسیار بالایی دارد.
از دیر باز پیامبران الهی امر تبلیغ را به عنوان مهم‌ترین وظیفه خود قلمداد کرده و نه تنها خودشان بلکه پیروان خود را نیز به این امر می‌گماردند، با نگاهی دقیق‌تر پیامبران، ائمه هدی «علیهم السلام» و علمای دین مطابق نص صریح قرآن وظیفه‌ای جز این امر نداشتند.

«فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ»(43)

این آیه و آیاتی نذیر آن، با بکار بردن ادات حصر بیان می‌کنند که بالاترین و مهم‌ترین وظیفه پیامبر تبلیغ می‌باشد.

موقعیت و جایگاه مُبلّغین

مطابق نصوص وارده یکی از مهم‌ترین طبقات اجتماعی در جامعه اسلامی مُبلّغین می‌باشند این افراد با احراز موقعیت ممتاز از جانب شارع مقدس جایگاه ویژه‌ای در نزد خداوند دارند البته این جایگاه ویژه به دلیل خدمات بزرگی است که به جامعه اسلامی ارائه می‌دهند از اینرو می‌توان موقعیت و جایگاه مُبلّغ را از پنج دریچه نگاه کرد.
1- جایگاه مُبلّغ در عالم تکوین
2- جایگاه مُبلّغ در جامعه اسلمی
3- مُبلّغ و موقیعت او در فرجام شناسی
4- مُبلّغ و مسئله شفاعت
5- فرجام بی اعتنایی به مبلغین.
موقعیت و جایگاه مُبلّغ

تفصیل مطلب

1- جایگاه مُبلّغ در عالم تکوین

موقعیت ممتاز مُبلّغ در عالم تکوین نشان دهنده‌ی جایگاه وی می‌باشد، موقعیتی که تمام موجودات برای او از خداوند طلب مغفرت می‌کنند و به او محبت می‌ورزند، روایات زیر بیان کننده‌ی این مطلب می‌باشند:
 الف:« مُعَلِّمُ الخَیرِ یَستَغفِرُ لَهُ دَوابُّ الأرضِ، وحِیتانُ البُحورِ، وکُلُّ صَغیرَةٍ وکَبیرَةٍ فی أرضِ اللّه وسَمائهِ .»(44) همه جنبدگان روی زمین و ماهی‌های دریا و هر شی کوچک و بزرگ در آسمان‌ها و زمین برای آموزگار خوبی‌ها ( مبلغ) طلب مغفرت می‌کنند.
 ب: « إن الله و ملائکته و أهل السماوات و الأرض حتى النملة فی حجرها و حتى الحوت فی الماء لیصلون على معلم الناس »(45)همانا که خداوند و ملائکه او، همچنین همه اهل آسمان‌ها و زمین حتی مورچه در لانه خود و حتی ماهی‌های بزرگ در آب‌ها بر آموزگار مردم درود می‌فرستند.
 ج:« عن زید بن ثابت قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: نَضَّرَ اللهُ امرأ سمع منا حدیثًا فحفظه حتى یُبَلّغَهُ»(46) خداوند رحمت کند کسی را که حدیثی را از ما بشنود و آن را حفظ کند تا اینکه به تبلیغ آن بپردازد.
 د:« عن ابی درداء قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: إنَّهُ لیستغفر لِلعالم من فی السموات ومن فی الأرض حَتَّی الْحِیتَانُ فِی الْبَحْر» (47) از رسول خداست که می‌فرمایند: همانا که هر کسی روی زمین است و هر کس که در آسمان‌هاست برای عالم و ملبغ استغفار می‌کنند.

2- جایگاه مُبلّغ در جامعه اسلامی

طبقه بندی افراد در اجتماع اسلامی بر مبنای مال و ثروت نیست بلکه به واسطه علم و دانش می‌باشد، به تعبیر بهتر جامعه اسلامی یک جامعه دانائی محور می‌باشند. در این میان مُبلّغ و معلم که در راستای این هدف والا حرکت می‌کند ارزش خاصی پیدا کرده و پس از پیامبران و اولیاء الهی بالاترین مقام در جامعه می‌باشند، روایات زیادی در این زمینه از جانب معصومین علیه السلام صادر شده است که ذیلاً به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
 الف: «ما مِنْ عالِمٍ اَو مُتَعَلِّمٍ یَمُرُّ بِقَرْیَةٍ مِنْ قُرَى الْمُسْلِمینَ اَو بَلْدَةٍ مِنْ بِلادِ الْمُسْلِمینَ وَ لَمْ یَاْکُلْ مِنْ طَعامِهِمْ وَ لَمْ یَشْرَبْ مِنْ شَرابِهِمْ وَ دَخَلَ مِنْ جانِبٍ وَ خَرَجَ مِنْ جانِبٍ اِلاّ رَفَعَ اللّه‏ُ تَعالى عَذابَ قُبورِهِمْ اربعینَ یوماً»(48)
هیچ دانشمندی و دانش آموزی بر شهر و روستایی از مسلمین عبور نمی‌کند و غذای آنان را تناول نمی‌کند و از نوشیدنی‌های آنان مصرف نمی‌کند و از طرفی وارد نمی‌شود و از طرف دیگر خارج نمی‌شود مگر آنکه خداوند تبارک و تعالی عذاب را برای چهل شبانه روز از قبرستان آنان بردارد.
 ب: «عن الرضا علیه السلام عن آبائه قال رسول الله صلی الله علیه وآله: اللّهم ارحم خلفائی (ثلاث مرّات ) قیل یا رسول الله ومن خلفائک؟ قال: الّذین یأتون من بعدی، یروون حدیثی وسنّتی فیعلّمونها النّاس من بعدی »(49)
از پیامبر عظیم شأن نقل شده که فرمودند: خداوندا رحمتت را به جانشیناننم نازل کن و سه مرتبه این دعا را تکرار فرمودند. از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد یا رسول الله جانشینان شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: کسانی که بعد از من می‌آیند گفتار و رفتار مرا برای دیگران نقل می‌کنند و به افراد بعد از من تحویل می‌دهند.
 ج: «موسی بن جعفر (ع)‌قال: مُحادثَهُ العالِمِ علَی المَزابِلِ خیرٌ منْ مُحادَثَه الجاهِلِِ علَی الزَّرابیِّ»(50)
هم صحبت شدن با شخص دانشمند بر زباله‌ها بهتر است از هم صحبت شدن با فرد جاهل است بر روی فرش‌های گران قیمت.
 د: قال مقاتل بن سلیمان: وجدت فی الانجیل انّ الله تعالی قال لعیسی علیه السلام: عَظِّمِ الْعُلَمَاءَ وَ اعْرِفْ فَضْلَهُمْ فَإِنِّی فَضَّلْتُهُمْ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِی إِلَّا النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی الْکَوَاکِبِ »(51)
مقاتل می‌گوید: در انجیل این مطلب را یافتم که خداوند به حضرت عیسی علیه السلام فرمود: دانشمندان را پاس بدار و فضیلت آن‌ها را بشناس همانا که من دانشمندان را بر همه مردم غیر از پیامبران و فرستادگان خود برتری دادم، و برتری آنان در زمین مانند برتری خورشید نسبت به سایر ستارگان است.
 د: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: « عُلَماءُ اُمَّتی کانبِیاءِ بَنی إسرائیل»(52)
علمای امت من مانند پیامبران بنی اسرائیل‌اند.

3- موقعیت مُبلّغ در فرجام شناسی

فرجام شناسی یا معاد صحنه تبلور عدالت الهیسیت، بسیاری از مردم برای فرار از حساب و کتاب الهی حاضرند تاوان گران قیمتی بپردازند امّا راه گریزی از محاسبه نیست، در چنین روزی که کودک از فرط عظمت آن تبدیل به پیر مردی می‌شود: « یَوْم یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا»(53) و همچنین شخصی حاضر است حتی عزیزترین(54) افراد خود را فدا کند، تا اینکه به فلاح و رستگاری برسد در چنین موقعیتی عظمت و بزرگی مُبلّغ روشن می‌شود، روایاتی از پیامبر صلی الله علیه و آله موجود است که جایگاه ممتاز مُبلّغ را در محشر به خوبی مشخص می‌کند.
 الف: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: « یجیئ الرجل یوم القیامة وله من الحسنات کالسحاب الرکام أو کالجبال الرواسی فیقول: یارب أنی لی هذا ولم أعملها؟ فیقول: هذا علمک الذی علمته الناس یعمل به من بعدک»(55)
شخصی وارد محشر می‌شود در حالی که خوبی‌های او به اندازه ابرهای بر هم نشسته و کوه‌های بزرگ بر افراشته می‌باشد پس آن شخص به خداوند می‌گوید: خداوندا این همه عمل خوب از کجا آمده و من آن‌ها را انجام نداده‌ام خداوند می‌فرمایند» این همان علم توست که به دیگران آموختی و بعد از مرگت به آن عمل شد.
 ب: عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم « إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّه یَومَ القیامَةِ أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ»(56)
همانا که بزرگ‌ترین افراد از حیث جایگاه در روز قیامت کسی است که در زمین سعی و تلاش فراوانی در نصحیت خلق انجام داده است .
 ج: «عن ابی درداء قال سمعت رسول الله صلی الله علیه واله: یقول إنَّ الله عز و جل یجمع العلماء یوم القیامة ویقول لهم: لم أضع نوری وحکمتی فی صدورکم إلا وأنا ارید بکم خیر الدنیا والآخرة، إذهبوا فقد غفرت لکم على ما کان منکم»(57)
خداوند در روز رستاخیز تمام دانشمندان را جمع کرده و به آنان می‌فرمایند: هیچگاه نور و حکمتم را در قلب‌های شما قرار ندادم مگر اینکه می‌خواستم خیر دنیا و آخرت به شما برسد، وارد بهشت شوید همانا هر گناهی که بر شما بود بخشیدم.

4- مُبلّغ یکی از شفیعان روز قیامت

یکی از شفیعان روز قیامت مُبلّغ است، مُبلّغ در ردیف دیگر شفیعان روز قیامت قرار گرفته و شفاعت می‌نماید. پیامبران که در رأس آنان حضرت ختمی مرتبت قرار دارد، اهل بیت «علیهم السلام»، قرآن، ملائکه، روزه و توبه عمل به حق از جمله شفیعان روز قیامت(58) بوده که مُبلّغ در کنار آنان قرار می‌گیرد، موقیعت مُبلّغ اسلام در کنار این موارد نشان دهنده اهمیت کار مُبلّغین و علمای اسلام است، عده‌ای از روایات بر این مطلب دلالت دارند که ذیلاً به آن‌ها اشاره می‌شود:
 الف: «عن علی بن محمد الهادی عن آبائه عن علی علیهم السلام قال: لما کلم الله موسی بن عمران علیه السلام قال موسی: إلهی ماجزاء من دعا نفسا کافرة إلی الاسلام؟ قال: یاموسی آذن له فی الشفاعة یوم القیامة لمن یرید.»(59)
از حضرت علی علیه السلام نقل شده: هنگامی که خداوند به موسی آموزش می‌دادند، موسی علیه السلام سؤال کرد، خداوندا پاداش کسی که شخص کافری را بسوی اسلام و خداوند راهنمایی کند چیست؟ خداوند فرمودند: ای موسی روز قیامت به او اجازه می‌دهم تا در حق هر که بخواهد شفاعت کند.
 ب: عن ابی عبدالله علیه السلام: « اِذا کانَ یَومُ القیامَةِ بَعَثَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ العالِمَ وَ الْعابِدَ، فَاِذا وَقَفا بَیْنَ یَدَىِ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ قیلَ لِلْعابِدِ: اِنْطَلِقْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ قیلَ لِلْعالِمِ: قِف تَشَفَّعْ لِلنّاسِ به حسن تادبیک لَهم»(60)
از امام صادق علیه السلام نقل شده: روزی که قیامت بر پا شود خداوند دانشمند و عبادت کننده را محشور می‌کند و به شخص عبادت کننده گفته می‌شود، به بهشت وارد شود ولی به دانشمند گفته می‌شود به خاطر تعلیم و آموزش صحیح به مردم درنگ کن و شفاعت نما.

5- فرجام بی اعتنایی به مبلغین

در مباحث قبل بیان شد که یکی از بهترین طبقات اجتماعی، علما حقیقی و مُبلّغین واقعی هستند در مقابل بدترین بندگان خداوند کسانی هستند که جایگاه مُبلّغین و علما را نشناختند و آنان را تضعیف می‌کنند.
الف- عن علی بن الحسین علیه السلام: « انّ الله تَبارَک و تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیَالَ أَنّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَیّ الْجَاهِلُ الْمُسْتَخِفّ بِحَقّ أَهْلِ الْعِلْمِ التّارِکُ لِلِاقْتِدَاءِ بِهِمْ »(61)
خداوند به دانیال علیه السلام وحی فرمودند: همانا بدترین بندگان در نزد من شخص نادانی است که مقام علم را سبک شمرد و پیروی از علماء و مُبلّغین را رها کرده است.

اصول و مبانی تبلیغ

آنچه از معنای اصطلاحی تبلیغ معلوم شد، در واقع اصل و اساس تبلیغ بر یک مبنای اساسی استوار شده است و آن رساندن پیام الهی به گوش و جان و روح بشریت می‌باشد بنابراین اصول و مبانی نیز باید در همین راستا تعریف شوند، صاحب پیام، رساننده پیام، دریافت کننده پیام، مضمون پیام و چگونگی انتقال پیام را می‌توان پنج رکنی نامید که تبلیغ بر آن استوار است، مُبلّغ باید اشراف کامل به این مقوله‌ها داشته باشد که پیام چه کسی را، به چه فردی، با چه مضمونی، به چه صورتی انتقال می‌دهد. نتیجه اینکه هر کدام از مواد بالا دارای شرایط و مختصاتی می‌باشند:
شرایط صاحب پیام این است که علیم، قدیر و حَیّ می‌باشد، دارای تمام صفات نیکو و پسندیده در حد بی نهایت باشد و به تمام زوایای روحی و جسمی بشر اطلاع کافی داشته باشد، در حوزه تبلیغ، صاحب پیام کسی جز خداوند تبارک و تعالی نمی‌باشد همو که دارای تمام صفات جلال و جمال بوده و صفات او عین ذات او می‌باشند، به همین واسطه است که رساننده پیام و مُبلّغ چون پیام خداوند را به عالم بشریت می‌رساند می‌توان گفت با کل عالم خلقت در ارتباط است و از این جهت است که کار مُبلّغ بسیار ارزشمند می‌شود. شرائط پیام نیز در مسئله مد نظر قرار می‌گیرد، پیام باید با مقتضی و فطرت انسان سازگار بوده و از روی حکمت و خیر خواهی صادر شده باشد تمام پیام‌های الهی دارای این خصوصیات می‌باشند.
رساننده پیام یا همان مُبلّغ نیز باید دارای شرائطی باشد تا در این رسالت عظیم دچار خطا و اشتباه نشود، به دلیل اینکه مُبلّغ می‌خواهد پیام الهی را به عالم بشریت برساند، لذا اولین و مهم‌ترین شرطی که در این راستا برای او تعریف می‌شود اتصال به منبع فیض الهی می‌باشد، که در بردارنده علم، توکل، حکمت و فضائل نفسانی دیگر می‌باشد، قرآن در زمینه مُبلّغینی که متصل به ریسمان بزرگ الهی هستند می‌فرماید، اینان دارای مقام خشیت و ترس از خداوند می‌باشند و تنها از خداوند می‌ترسند، البته کسی می‌تواند به مقام خشیت برسد که دارای علوم الهی باشد یعنی مُبلّغ باید در ابتدا عالم به علوم الهی باشد و پس از مقام علم،خشیت را کسب کند، پس از آن می‌تواند برای تبلیغ دین الهی اقدام کند.
« إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ »(62)
« الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ یخْشوْنَهُ وَ لا یخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ »(63)
شهید دوم در این زمینه می‌فرماید: مجرد یادگیری و آموزش مسائل علمی و قواعد فقهی کافی نبوده و فقه به حساب نمی‌آید، بلکه فقه در نزد خداوند فهم عظمت و بزرگی خدا است و این همان علمی است که خوف و خشیت و هیبت را در نفس انسان به وجود می‌آوارد و انسان را به سمت تقوی سوق می‌دهد همانگونه که خداوند در قرآن می‌فرماید:
« فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ »(64)
آنچه از انذار حاصل می‌شود این علوم تدوین شده در کتاب‌ها نیست چون این علم محبت از معاملات و حفظ مال می‌کند امّا آن علمی که به واسطه آن انذار حاصل می‌شود، شناخت چگونگی سیر الی الله است و از بین بردن صفات ناپسند است که حجاب ما بیان انسان و خداوند می‌شود. (65)
یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی بارز در مُبلّغ صبر و بردباری است، در صورتی که این خصوصیت مهم در مُبلّغ نباشد مُبلّغ نمی‌تواند به اهداف بلند خود دسترسی پیدا کند، صبر پیامبران بزرگ خداوند در برابر سرکشی اقوام مختلف باعث شد تا این مردان بزرگ خدا به اسطوره‌های جامعه بشری تبدیل شوند، آیات و روایات متعدد وجود دارد که طبقات مختلف اجتماع اسلامی جامعه خاصه مُبلّغین را دعوت به صبر می‌نماید.
« إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»(66)
« وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا »(67)
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»(68)
امام الکاظم علیه السلام فی وصیته لهشام بن الحکم: یا هشام إصبِر عَلَی طَاعَهِ الله و إصبِر عَنِ مَعاصِی الله، فإنّما الدُّنیا ساعَه»(69)
امام کاظم علیه السلام در وصیتی به هشام بن حکم به وی می‌فرمایند: ای هشام بر طاعت الهی صبر کن و بر عدم معصیت خداوند صبر کن پس همانا که دنیا به اندازه ساعتی بیش نیست. یکی دیگر از خصوصیات مُبلّغ شجاعت است، این مقوله باعث می‌شود مُبلّغ از تهدیدات دشمنان دین ترس به خود راه ندهد و در راستای هدف والای خود از هیچ کس جز خداوند ترس نداشته باشد: « لا یخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ».(70)
میانه روی یکی دیگر از خصوصیات مهم مُبلّغ است که قلوب قاطبه مردم را نسبت به دین نرم می‌کند و در پیشبرد هدف یک مُبلّغ کارایی بسیار زیادی دارد، افراط و تفریط باعث لطمات زیادی به پیکره دین می‌شود و از نشانه‌های افراد جاهل به حساب می‌آید.
امیر المومنین علی علیه السلام می‌فرمایند: « لا تَرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً»(71)
جاهل و نادان در کارها یا جانب افراط را می‌گیرد یا تفریط، امّا مُبلّغ آگاه همیشه در عمل راه میانه را برگزیده و از حاشیه و افراط و تفریط به دور است، در همین زمینه روایتی از پیامبر نقل شده که به سرزنش درباره مُبلّغی که راه افراط را پیشه کرده می‌پردازند و این تنها سخنرانی است که پیامبر با خشم و عصبانیت ایراد فرمودند:
« عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الأَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لا أَکَادُ أُدْرِکُ الصَّلاةَ مِمَّا یُطَوِّلُ بِنَا فُلانٌ، فَمَا رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم فِی مَوْعِظَةٍ أَشَدَّ غَضَبًا مِنْ یَوْمِئِذ فَقَالَ ‏ "‏ أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّکُمْ مُنَفِّرُونَ، فَمَنْ صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْیُخَفِّفْ، فَإِنَّ فِیهِمُ الْمَرِیضَ وَالضَّعِیفَ وَذَا الْحَاجَةِ » (72)
ابن مسعود انصاری می‌گوید مردی نزد پیامبر صل الله علیه و آله آمد و گفت به خاطر اینکه فلان شخص از مُبلّغین شما نماز را طولانی می‌خواند من توانای شرکت در نماز را ندارم. ابن مسعود گوید: من هیچگاه پیامبر را در موعظه و خطابه‌ای به این شدت عصبانی ندیدم، پیامبر فرمودند: ای مردم شما با این کارها مردم را از دین متنفر می‌کنید هر کس از مُبلّغین که برای مردم نماز می‌خواند باید نماز را کوتاه و مختصر بخواند زیرا در میان مردم مریض و ضعیف و دارای حاجت است که باید مراعات حال آنان بشود.
یکی دیگر از خصوصیات مُبلّغ این است که به مردم سخت گیری نکند و مردم را به رحمت الهی امیدوار کند.
« الفَقِیهُ کُلُّ الفَقِیهِ مَن لَم یُقَنَّطِ النَّاسَ مِن رَحمَـة اللَّهِ »(73)
«عَنْ اِبْن عَبَّاس قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ " یَا أَیّهَا النَّبِیّ إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا"(74) وَقَدْ کَانَ أَمَرَ عَلِیًّا وَمُعَاذًا رَضِیَ اللَّه عَنْهُمَا أَنْ یَسِیرَا إِلَى الْیَمَن فَقَالَ اِنْطَلِقَا فَبَشِّرَا وَلَا تُنَفِّرَا وَیَسِّرَا وَلَا تُعَسِّرَا إِنَّهُ قَدْ أُنْزِلَ عَلَیَّ" یَا أَیّهَا النَّبِیّ إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا "» (75)
فقیه و مُبلّغ کسی است که مردم را از رحمت الهی مأیوس ننمایند.
هنگامی که آیه 45 سوره احزاب بر پیامبر نازل شد، پیامبر حضرت علی و معاذ را دستور فرموده بودند که به عنوان مُبلّغ به یمن بروند، پس پیامبر به آنان فرمودند: به سوی یمن حرکت کنید و مردم را به رحمت الهی امیدوار کرده بشارت دهید و آنان را از دین متنفر نسازید و بر مردم راحت بگیرند و بر آنان سخت گیری نکنید، همانا که این آیه شریفه ( آیه 45 سوره احزاب) بر من نازل شده است. علاوه بر سلامت روح که گذشت مُبلّغ باید دارای سلامت جسم نیز باشد والّا مأموریت او با مشکلات زیادی مواجه می‌شود، مبلغی که دچار نقص عضو بوده بیمار یا کریه المنظر باشد از جانب مردم با اقبال عمومی مواجه نمی‌شود، همانگونه که این شرط برای پیامبران الهی که از برزگترین مُبلّغین هستند ثابت است. (76)
تبلیغ از منظر امام خمینی (ره )و مقام معظم رهبری زیده عزه:

1- تبلیغ از منظر امام امّت (ره)

امروز کسانی که کار خودشان را تمام کرده‌اند، تحصیل خودشان را تمام کرده‌اند لکن در حوزه‌ها فعالیت تدریسی و فعالیت تبلیغی و این‌ها ندارند، این‌ها باید بروند و در بلاد دیگر که محتاج هستند، در آنجا ادای وظیفه کنند، باید اشخاص همان طلاب جوان که مشغول به تحصیل هم هستند علاوه بر اینکه ایام تعطیل را باید بروند و تبلیغ کنند در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت قرارداد کنند، نگذارند همه جای ایران، یعنی بسیاری از جاهای ایران بی روحانی بماند، بسیاری از جاهای ایران بی مُبلّغ بماند، این‌ها تکلیف دارند، تکلیف شرعی و الهی دارند که تبلیغ کنند و احکام اسلام را به مردم بفهمانند، آیه نفر می‌فرماید که: چرا نمی‌روید تحصیل کنید تا برگردید مردم را انذار کنید. (77)تحصیل برای این است که مردم انذار بشوند. (78)

2- تبلیغ از منظر مقام معظم رهبری زیده عزه:

مسئله تبلیغ یکی از مسائل اساسی در حیات اجتماعی است و مخصوص یک دوره نیست. تبلیغ که از آن در قرآن به بلاغ، بیان، تبیین و از این قبیل تعبیر شده است یکی از وظایف مقدس، وظیفه انبیاء وظیفه علماء وظیفه متفکران و دانایان و مسلمانان است، تبلیغ یعنی رساندن، رساندن چه؟ رساندن آن حقایق به اذهان و دل‌های مخاطبان که بدون آن، دچار خسارت خواهند شد، این است که ارزش تبلیغ را بالا می‌برد، تبلیغی که اسلام به آن امر می‌کند و علمای اسلام و روحانیت شیعه در طول تاریخ به آن پای بند بوده‌اند وظیفه‌ای است که هم جنبه‌ی الهی دارد و هم جنبه‌ی انسانی. (79)

نتیجه گیری

پژوهش در مفاهیم اخلاقی و یافتن شیوهای نیل به آن و حل معضلات اخلاقی، نیاز همیشگی بشر بوده و هست. البته نسل کنونی در این مقطع زمانی بدان محتاج‌تر است زوال ارزش‌های اخلاقی و بنیان‌های خانوادگی بر اثر نفوذ و هجمه‌های فرهنگی غرب نیاز روز افزون تبلیغ فرهنگ اسلامی را روشن ساخته، لزوم این مقوله گران سنگ را ضروری‌تر می‌نماید، ضعف در ارائه و تبلیغ الگوهای اخلاقی اسلام، آسیب‌هایی است که می‌تواند، جامعه دینی ما را با تهدید مواجه نماید.
شناخت بیش از پیش تبلیغ و اهمیّت آن همچنین تمرکز مبلّغان دینی متخصص در مناطق حساس و گلوگاه‌های می‌تواند مشکلات این حوزه را مرتفع و یا به حداقل برساند. فهم موقعیت و جایگاه مبلّغین در جامعه، همچنین بررسی و ارائه و عرضه‌ی معارف عمیق اسلامی توسط این قشر زحمت کش از جمله راهبردهای موفق در این حوزه است که لازم است مسئولین امر تبلیغ به آن اهتمام ویژه داشته و چالش‌های نظام تبلیغ را به حداقل برسانند. آسیب‌هایی چون نفوذ مفاهیم اخلاقی سکولار، شیوع نسبی اخلاق‌های غربی وارداتی، عرفان‌های نو ظهور، اهمیت مقوله تبلیغ را روز افزون می‌گرداند.

پی‌نوشت‌ها:

- سوره مائده، آیه 99
2 - معجم مقیاس الغه، ج 1، ص 301.
3 - مختار الصحاح، ص 72 .
4 - سوره طلاق، آیه 2 .
5 - سوره بقره، آیه 231.
6 - سوره مائده، آیه ۶۷ .
7 - سوره احزاب، آیه 39.
8- المفردات، ص 88.
9- لغت نامه دهخدا، ج1،ص 1024 .
10- فرهنگ بزرگ سخن، ج3، ص1610 .
11 - حماسه حسینی، ص 164 و 165.
12 - سوره نسا، آیه 63.
13- تفسیر الکشاف، ج1، ص 527.
14 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 280 .
15- سوره احقاف، آیه 15.
16 - سوره بقره، آیه 231.
17 - سوره کهف، آیه 60.
18- سوره کهف، آیه 93.
19- المنجد، ج 1، ص 152.
20 - مختار الصحاح، ص 72 .
21 - سوره آل عمران، آیه 20.
22 - سوره مائده، آیه 92 .
23 - سوره مائده، آیه 99 .
24- سوره نحل، آیه 35.
25- سوره تغابن، آیه 12.
26- الموجز فی الاصول، ص 96.
27- میزان الحکمه، ج 3، ص 2067 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 282.
28 - بحار الانوار، ج 2، ص 5.
29 - سوره فاطر، آیه 24 .
30 - سوره توبه، آیه 122.
31- مفنی البیت، ج 1، ص 361 .
32- اصول کافی، ج 1، ص 32 .
33 - میزان الحکمه، ج 3، ص 2063 .
34 - سوره آل عمران، آیه 146 .
35 - تاریخ بلعمی، ص 106.
36 - تاریخ بلعمی، ص 110 .
37 - سوره مریم، آیه 56. سوره انبیا، آیه 85 .
38 - تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 13.
39- الکامل فی التاریخ لابن اثیر، ج 2، ص 145 و 146.
40 - الکامل فی التاریخ لابن اثیر، ج 2، ص 138.
41- السیره النبویه، ج 2، ص 370.
42 - بحار الانوار، ج 47، ص 72. سیره پیشوایان، مکتبه اسلامیه، ص 378.
43 - سوره نحل، آیه 35.
44 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 280 - بحار الانواز، ج 2، ص 17
45- منیه المرید، ص 23 و 24 .
46 - سنن ابی داود، ج 4، ص 46.
47- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 156.
48- ینابیع الحکمه، ج 4، ص 190
49- ینابیع الحکمه، ج 4، ص 211.
50 - اصول کافی، ج 1، ص 110 .
51 - بحار الانوار، ج 2، ص 25.
52- بحار الانوار، ج 2، ص 22 .
53 - سوره مزمل، آیه 17.
54- سوره عبس، آیه 34.
55 - میزان الحکمه، ج 3، ص 2074- بحار الانوار، ج 2، ص 18 .
56 - وسائل الشیعه، ج 6، ص 515.
57 - بحار الانوار، ج 2، ص 16.
58 - میزان الحکمه، ج 2، ص 1457.
59 - بحار الانوار، ج 2، ص 15.
60 - بحار الانوار، ج 2، ص 16 .
61 - اصول کافی، ج1، ص 98.
62 - سوره فاطر، آیه 28.
63 - سوره احزاب، آیه 39.
64 - سوره توبه، آیه 122.
65 - منیه المرید، ص 59.
66 - سوره عصر، آیه 3.
67- سوره طه، آیه 132.
68 - سوره آل عمران، آیه 200.
69- میزان الحکمه، ج 2، ص 1560
70 - سوره احزاب، آیه 39
71 - نهج البلاغه، حکمت 70
72- مختصر صحیح بخاری، ص 34.
73- میزان الحکمه، ج 3، ص 2457 - نهج البلاغه، حکمت 90 .
74- سوره احزاب، آیه 45.
75 - میزان الحکمه، ج 1، ص 294.
76 - کشف السرار فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 275 .
77 - سوره توبه، آیه 122.
78 - صحیفه امام، ج 15، ص 414.
79- پایگاه اطلاع رسانی سائلین زهرا، سایت سائلین زهرا سلام الله علیها .

کتابنامه
1- قرآن کریم
2- ابن الاثیر الجزری، علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم، الکامل فی التاریخ، طبعه الثانیه، بیروت، لبنان، دار الکتب العربی، 1387 هـق. 1967 م.
3- ابن ماجه، سنن ابن ماجه، شرح امام ابی الحسن الحنفی معروف به السندی، طبعه الثانیه، بیروت، لبنان، دار المعرفه للطباعه و النشر و التوزیع، 1420 هـ.ق. 2000 م.
4- ابن هشام الانصاری، جمال الدین، مفنی البیب عن کتب الاعاریب، بی چا، قم، مطبعه امید 1406 هـق.
5- ابی الحسین، احمدبن فارس بن زکریا، معجم مقیاس اللغه (تحقیق: عبدالسلام محمدهارون)، بی چا، قم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 هـق.
6- ابی داوود السجستانی الازدی، سنن ابی داوود، الطبعه الاولی، بیروت لبنان، دار ابن حزم للطباعه و االنشر و التوزیع، 1418هـ.ق، 1997 م.
7- ابی یعقوب، احمد ( احمد بن ابی یعقوب) تاریخ یعقوبی، طبعه الاولی، قم، المطبعه شریعت، {انتشارات المکتبه، الحیدریه }1425 هـق. 1383 م.
8- الاسماعیلی الیزدی، عباس، ینابیع الحکمه، طبعه الثانیه، قم، مطبعه سرور، ناشر مسجد جمکران شعبان 1424. هـ. ق.
9- امیر المومنین، علی ابن ابی طالب علیه السلام، نهج البلاغه. جمع و اختیار: السید شریف الرضی. صبحی صالح، الطبعه الثلاثه، قم المقدسه، مطبعه دار الحدیث، 1426 هـ. ق، 1384 هـ .ش.
10- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، 1381 هـ .ش.
11- بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد، تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بی چا، تهران، انتشارات اداره کل، نگارش وزارت فرهنگ، 1341 هـ.ش.
12- پایگاه اطلاع رسانی سائلین زهرا علیها السلام.
13- پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، چاپ یازدهم، قم، چاپ اعتماد، 1379هـ.ش.
14- الحر العاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه، بی چا، تهران، مکتبه الاسلامیه، شوال 1392هـ.ق.
15- خمینی ره، روح الله، صحیفه امام، تدوین و تنظیم موسسه و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379. هـ.ش.
16- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، بی چا.
17- الرازی، محمد بن ابی بکر بن عبد القاهر، مختار الصحاح، الطبعه الرابعه، بیروت لبنان، دار المعرفه، للطباعه و النشر و التوزیع، 1431 هـ.ق، 2010 م.
18- الراغب الاصفهانی، ابی قاسم الحسین بن محمد، المفردات، طبعه الاولی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1435 هـق، 2009 م.
19- ری شهری، محمد، میزان الحکمه، طبعه الاولی، قم مطبعه دار الحدیث، 1416 هـ .ق.
20- الزمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، بی چا، بیروت، لبنان، دار الکتب العربی، بی تا.
21- زینی دحلان، احمد، السیره النبویه، الطبعه الثانیه، بیروت لبنان، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1421هـ.ق، 2001 م.
22- سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، الطبعه السادسه، قم مطبعه اعتماد، 1422 هـ.ق.
23- الشرجی، شهاب الدین بن احمد الزبیدی، مختصر الزبیدی، مختصر صحیح بخاری، تحقیق هانی الحاج، بی چا، القاهره مصر، المکتبه التوفیقیه، بی تا.
24- شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه: ابراهیم محدث، چاپ هفتم، قم، نشر اطلاق، تابستان 1384هـ.ش.
25- العاملی الشامی، زین الدین بن علی بن احمد، منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، اعداد سید احمد حسینی، بی چا، قم، مطبعه خیام، 1402 هـ.ق.
26- علامه حلی (ره)، جمال الدین الحسن بن یوسف بن علی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، بی چا، قم، کتابفروشی مصطفوی، بی تا.
27- علامه مجلسی،محمدباقر، بحار الانوار، بی چا، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی تا.
28- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمد باقر کمره ای، چاپ سوم، تهران، انتشارات اسوه، 1375 ش.
29- لویس معطوف، المنجد، ترجمه: احمد سیاح، چاپ نوزدهم، تهران، انتشارات اسلام، 1377.هـش.
30- مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، چاپ اول، تهران، چاپخانه کاویان (انتشارات صدرا) محرم 1403 هـق.