نویسنده:آیت الله محمدتقی مصباح یزدی




 

به راستی، آیا اولیای الهی و معصومین علیهم السلام نیز گرفتار گناه و خطا می شوند و در بند این امورند؟ مطلب قابل استفاده و رسایی از امام خمینی رحمه الله نقل شده است که می تواند پاسخ مناسبی به این سؤال باشد. برخی حوادث و اتفاقات، لازمه ی زندگی این عالم است. اگر کسی مریض باشد یا پایش شکسته باشد، وقتی شخص محترمی به عیادت او می رود، مریض نمی تواند پایش را جمع کند. به همین جهت، احساس شرمندگی می کند. مرتب از آن شخص محترم عذرخواهی می کند. شخص مریض، معذور است و همه، او را از انجام برخی آداب و رسوم معاف می دانند، ولی او گویی در وجودش احساس شرمندگی و گناه می کند. با خود می گوید: در مقابل ایشان نباید پای من دراز باشد.
عالم بندگی و عبودیت بندگان حقیقی در برابر خداوند نیز چنین است. بسیاری از بندگان خدا رسماً عصیان کرده اند و دائماً در حال سرافکندگی و شرمندگی هستند. حتی کسانی که اهل گناه و عصیان نیستند، نمی توانند حق بندگی خداوند را کامل ادا کنند. اساساً هیچ کس نمی تواند حق بندگی را به طور کامل به جا بیاورد. البته ناچار برای بقای حیات و نسل، برخی امور را انجام می دهد، مثل خورد و خوراک، قضای حاجت، تولید نسل و تفریحات سالم. البته خداوند هم راضی است و کسی را به خاطر انجام این امور مؤاخذه نمی کند، ولی انسان با معرفت که درباره ی جایگاه مقام ربوبی و نسبت خود با خدایش، اندک شناختی داشته باشد، بسیار احساس شرمندگی خواهد کرد. خواهد فهمید که اگرچه به اصطلاح مرتکب گناه نشده است. اشتغال به این امور سبک و ساده، قلب او را از خداوند به خود منصرف کرده و او را از وظیفه ی اصلی بازداشته است. به همین جهت، انسان های با معرفتی چون وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، دائم مراقب خود بودند تا قلب مبارکشان از امور غیرالهی پاک شود و به اندک چیزی آلوده و کدر نگردد: إِنَّهُ لَیغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ اِنَّی لَاَسْتَغْفِرُ اللهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً: (1) «بی شک، قلب من نیز غبارآلود می شود و [برای رفع این خطر،] هر روز، هفتاد مرتبه از خداوند طلب غفران و بخشش [و عذرخواهی] می کنم».
همچنین نقل شده است که سیره ی حضرت چنان بود که وقتی بر اثر مراوده ی زیاد با مردم و امور روزمره ی دنیوی آزرده می گشت و به خصوص وقتی هنگامه ی اقامه ی نماز نزدیک می شد و دل تنگ امور مهمی چون نماز و ارتباط بیشتر با خداوند می شد و گویی شوق وصال به حق، ایشان را به هیجان می آورد، بلال رحمه الله را صدا می زد و می فرمود: أرِحْنَا یا بِلَالُ!؛ ای بلال، برخیز و با صدای اذان و دعوت به نماز، ما را از آلودگی و اشتغال به غیر او راحت کن. گاهی نیز می فرمود: «خداوند، نماز را روشنای چشمانم قرار داده است». (2)
گویی ایشان احساس می کردند که ممکن است گفت و گوهای عادی و روزمره با اهل خانه، خویشان و مردم، فضای قلب مبارکشان را نیز قدری تیره گرداند. استغفار روزانه برای رفع این کدورت های احتمالی بوده است. اگر قلب خود را این گونه محافظت کنیم و از کدورت ها دور نگه داریم یا اگر احیاناً کدورتی حاصل شد، فوراً درصدد رفع آن برآییم، معنای راز و نیازهای عاشقانه ی نبی مکرم اسلام و حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام را خواهیم دانست. هنیئاً لأهله!
بنابراین، لازمه ی زندگی بزرگوارانی چون نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این عالم، روبه رو شدن و مراوده با مردم است. آنها بندگان صالحی بودند که از طرف خداوند مأموریت تربیت مردم را به عهده داشتند. به ناچار با مردم معاشرت داشتند. لازمه ی معاشرت با مردم، ابتلا به کارهایی است که از نگاه مبارک ایشان، مناسب شأن عبودیت در پیشگاه الهی نیست. این مقام، خود، یک ابتلا برای ایشان بود. گاه در مخاصمات و درگیری های بین مردم، کلمات رکیک و فحش های زشتی را می شنیدند که آنها نسبت به هم روا می داشتند. گاه مردم آن بزرگواران را به خشم می آوردند. در چنین مواردی، ایشان ناچار بر سر مردم فریاد می زدند. برای تربیت و تأدیبشان، آنها را تنبیه می کردند. نتیجه ی تمام این امور و صدها مسئله ی شبیه آن، چنان است که فرمودند: اِنَّهُ لَیغانُ عَلَی قَلْبِی.
البته آن بزرگواران دارای درجه ای از معرفت و شناخت بودند که اشتغال به این امور را دون شان بندگی می دیدند. مردمی که در زندگی روزانه به راحتی دچار انواع نافرمانی ها و معاصی می شوند و ارتکاب هر فعل غلطی برایشان سهل است، شناخت و معرفتشان در اندازه ای نیست که حتی در خود کمترین احساس خطا و شرمندگی کنند. چنین بندگانی با این بار سنگین گناه چگونه می توانند وظیفه ی بندگی خود را در پیشگاه الهی انجام دهند؟ چگونه به خدا اظهار محبت کنند؟ چگونه این بی ادبی و بی احترامی را با دوست داشتن جمع کنند؟

پی‌نوشت‌ها:

1. میرزاحسین بن محمدتقی النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج5، ص 320.
2. شیخ بخائی روایتی را نقل کرده و بیان داشته است که: أن النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم کانَ یَنْتَظِرُ دُخُولَ وَقْتِ الصَّلاةِ وَ یَقُولُ: أرِحْنَا یا بِلالُ! (شیخ بهایی، مفتاح الفلاح، ص 182)؛ یعنی سیره ی حضرت چنین بوده و همیشه بر این امر مداومت داشت. مجلسی رحمه الله نیز همین مضمون را نقل کرده است: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلاةِ وَ کانَ یَقُولُ أرِحْنَا یا بِلَالُ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج79، ص 193).

منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.