نویسنده: علی رضا لنجوانی (روزنامه نگار)




 

مروری بر یادمان های انقلاب اسلامی 1357

وقایع تاریخی و تحولات اجتماعی، نماها و یادمان های خود را می سازند. حتی در مقیاس کوچک تر از انقلاب، در وقایعی چون جنگ ها و بحران های بزرگ و کوچک می توان نشانی از نمادها و یادمان های تاریخی پیدا کرد، اما یادمان ها و نشانه های ایران دوره انقلاب و پس از انقلاب کدامند؟ چطور می توان درباره موضوعی چون شهر و یادمان صحبت کرد و بی اعتنا از کنار انقلاب گذشت؟ این مطلب نگاهی دارد به نمونه هایی که بار یادمانی انقلاب و دوران پس از انقلاب را در تهران بر دوش می کشند.
بی تردید یکی از مهم ترین وقایع تاریخی سرزمین ما که هم عصر ما روی داده، انقلاب اسلامی ایران در سال 57 است؛ ‌انقلابی که منشاء تحولات عظیمی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران -و چه بسا بخش هایی از عالم شد - و مناسبات جاری کشور و منطقه را چنان دستخوش تغییرات اساسی کرد که هنوز که هنوز است، ‌بعد از 34 سال هر کس در جغرافیای این سرزمین تنفس می کند یا به نوعی پیوندی میان او و ایران برقرار است، ‌متاثر از این تغییرات شگرف و عظیم است. چنین واقعه بزرگی نه در لایه های خاصی از اجتماع بلکه در متن جامعه و در میان توده های مردم اتفاق افتاد و همه را درگیر خود کرد. هر آن کسی که در ایران زندگی می کرد، می کند و خواهد کرد، بی شک متاثر از انقلاب اسلامی زندگی می کند و بود و نبود این واقعه بزرگ، در بود و نبودش- یا لااقل کیفیت بود و نبودش تأثیرات اساسی دارد.
34 سال از انقلاب گذشته، اما هنوز تأثیر آن بر زندگی ما جاری است. ساده انگاری است اگر گمان کنیم، انقلاب از سرگذشته و تبدیل به یک واقعه ی صرفاً تاریخی شده است. نسل انقلاب هنوز حی و حاضر است. یکی دو نسل بعدی هم بلافصل از تأثیرات انقلاب در شکل گیری تقدیر و حوالت تاریخی شان بی نصیب نبوده اند و آیندگان نیز به طور غیر مستقیم و با واسطه همچنان متاثر از این واقعه بزرگ خواهند بود. به همین دلیل است که وقتی صحبت از سرشماری یادمان انقلاب پیش می آید، باید به این نکته اشاره کنیم که ما هنوز در متن انقلاب زندگی می کنیم و مواجه مان با انقلاب هنوز از حالت مواجهه مستقیم در نیامده و رنگ و بوی تاریخی نگرفته است. شمارش یادمان های انقلاب، هر چقدر هم که موشکافانه باشد، شمارش دقیقی نخواهد بود، اما می توان با بررسی برخی از مهم ترین یادمان ها تصویری کلی از آنها ارائه کرد و درباره شان به صحبت نشست؛ یادمان هایی که ردی از انقلاب را بر تاریخ این سرزمین نشانده اند.
میدان و برج آزادی نخستین یادمانی است که انقلاب آن را مصادره به مطلوب کرد. این برج را در اواخر دهه 40، به نام «شهیاد» برای یادمان «2500 سال شکوه تاریخ پادشاهی ایران» طراحی کردند و ساختند. اما امروز کیست که با دیدن دورنمایی از برج آزادی، چنین تصوری برایش تداعی شود؟ برعکس، ‌تقدیر تاریخی برج آزادی چنین رقم خورد که نمادی از فروریختن این شکوه تاریخی باشد، یادمان انقلابی که پایه های 2500 ساله سلطنت استبدادی را در این سرزمین فرو ریخت.
برج آزادی، یکی از مهم ترین یادمان های انقلاب اسلامی است. وقایع سرنوشت ساز انقلاب، عمدتاً در مناطق دیگری در تهران رقم خوردند، اما اجتماعات و راهپیمایی های عظیم مردمی در روزهای سرنوشت ساز انقلاب در مسیر منتهی به میدان آزادی و ثبت و ضبط این وقایع تاریخی توسط دوربین های عکسبرداری و فیلمبرداری سبب شد یکی از نخستین نشانه های ذهنی ایرانی ها از انقلاب اسلامی اجتماعات مردمی پای برج آزادی باشد. کتاب های زیادی در سرتاسر دنیا با موضوع انقلاب اسلامی منتشر شده که بسیاری از آنها تصویر برج آزادی را بر جلد خود دارند.
روزهای اول انقلاب روزهای پر تب و تاب و پر اتفاقی بود. هیجان در تمام شهر موج می زد. یکی از مهم ترین وقایع، ماجرای اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان سال 58 بود. ماجرایی که به تعبیر بنیان گذار فقید انقلاب اسلامی، انقلاب دوم بود. این اتفاق در حد و اندازه ی انقلاب اسلامی در تغییر مناسبات ایران به شکل امروزی نقشی اساسی داشت. تصاویری از آن روزها به یادگار مانده که هر سال در سالروز 13 آبان، از طریق رسانه های رسمی و غیررسمی پخش می شوند، ‌اما این انقلاب دوم یک تصویر ذهنی دیگر هم دارد، ‌نقش دیوار سفارت، ‌برای همه ما نقشی آشنا است. در تب و تاب آن روزهای داغ پاییزی، گروهی از نقاشان که سرشناس ترین آنها هانیبال الخاص بود، ‌رنگ و قلم مو به دست گرفتند تا سرتاسر دیوار طولانی سفارت را مزین به یک نقاشی ضد امپریالیستی کنند. نقاشی ای که داستان اشغال «لانه جاسوسی» را از اول تا آن روزی که کار نقاشی به پایان رسیده روایت می کند. هر روز تعداد زیادی از مردم از کنار دیوار سفارت می گذرند و به خصوص بعد از راه افتادن ایستگاه مترو طالقانی در جوار دیوار سفارت، به تعداد کسانی که این نقاشی را از نزدیک می بینند اضافه شده. این نقش یادآور مهم ترین مداخله جدی دانشجویان انقلابی پیرو خط امام(ره) در متن وقایع پس از انقلاب است. شاید رهگذران حواس شان نباشد و سریع از کنار آن بگذرند، ‌اما بی تردید در آینده این نقش را جزو یادمان های دوران انقلاب برخواهند شمرد.
مجسمه میدان انقلاب هم یکی دیگر از نمونه هایی است که بار یادمانی انقلاب بر دوش آن سوار شده. ایرج اسکندری طرح این مجسمه را برای یک دیوار با نقش های برجسته به طول صد متر ارائه کرده بود، ‌اما تقدیر به گونه ای رقم خورد که این دیوارنگاره دور خود بپیچد و تبدیل به حجمی شود که تا سال های وسط میدان انقلاب جا خوش کرده بود. این حجم مارپیچ که تاریخ انقلاب را روایت می کند، ‌یکی از جدی ترین عناصر یادمانی انقلاب در تهران است که خاطرهای مشترکی حول آن به هم گره خورده. میدان انقلاب نه تنها هر روز محل رفت و آمد تعداد زیادی از مردم است، بلکه وقایع مهم تاریخی از جمله وقایع مقارن با انقلاب اکثراً در حول و حواشی این میدان اتفاق افتاده. اینها همه باعث شده که این مجسمه، ‌اهمیتی فراتر از یک اثر هنری پیدا کند و تبدیل به یک نماد شهری خاطره انگیز شود. حتماً به خاطر دارید که جابه جایی این مجسمه چطور برای مدتی موجب اعتراض و نارضایتی شهروندان شد و تا وقتی که دوباره آن را در جزیره غربی میدان نصب نکردند، این اعتراضات فروکش نکرد.
در کشاکش روزهای جنگ، هراز چندی دیدارهای مردمی امام خمینی (ره) در حسینیه جماران برگزار می شد. حسینه ای کوچک در یکی از محلات شمال تهران که کانون وقوع وقایع بزرگ بود. تصویر دیوارهای آبی رنگ این حسینیه و بالکنی که صندلی امام روی آن قرار داشت، ‌هنوز هم یکی از تصاویر آشنای ایران است. آن قدر که می تواند جزو یادمان های دهه 60 باشد. این تصویر آشنا بعد از رحلت امام در سال 67، ‌همچنان دست نخورده باقی مانده و صندلی خالی ای که روی آن پارچه سفید کشیده اند، ‌بدل به یکی از نمادهایی شده که رسانه ها به کرات از آن استفاده می کردند و هنوز می کنند تا یاد و خاطره امام (ره) را در نخستین دهه انقلاب در اذهان مردم زنده نگه دارند؛ یادمانی که کارکرد آن شاید هم طراز یادمانی مثل مرقد امام خمینی (ره) است، ‌چنانکه پس از درگذشت امام خمینی (ره) حرم بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز بدل به یکی از یادمان های ایران پس از انقلاب شد. هر روز همه کسانی که از طریق مبادی جنوبی وارد پایتخت می شوند، ‌در محل عوارضی پررفت و آمدترین جاده جنوبی کشور، ‌از مقابل مرقد امام (ره) می گذرند و چشم و ذهن شان با گنبد و مناره های حرم مطهر آشنا است، ‌آشنایی ای که نشانی روزهای پرخاطره دهه 60 را به نسل انقلاب و نسل های بعدی می دهد.
به فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، جنگ اتفاق افتاد. جنگ همه امور مملکت را تحت الشعاع خود قرار داد. جریان ساخت و ساز کشور که بخشی از آن ساخت و ساز هنری شهرها بود، ‌تقریباً متوقف شد و همه چیز در خدمت جنگی درآمد که طولانی ترین جنگ قرن بیستم بود. شاید اگر مدیران وقت بعد از جنگ کمی ذوق و حوصله به خرج می دادند و بعضی از آسیب هایی که به تهران و شهرهای دیگر وارد شده بود، دست نخورده باقی می گذاشتند، ‌امروز یادمان های تأثیرگذار زیادی در سرتاسر کشور ما از این 8 سال پر تب و تاب وجود می داشت، اما جریان سریع بازسازی، همه این آثار را در خود هضم کرد و از شهرهای آسیب زده ما چهره ای ساخت که چندان تداعی کننده اتفاق بزرگی نیست که در طول 8 سال چهره ایران را دگرگون کرد. اما چنین دوره طولانی و مهمی، نمی توانست بدون یادمان باشد. جریان پرتکاپوی نقاشی دیواری جنگ که هنوز نشانه هایی از آن بر دیوارها باقی مانده، آن دوران سخت و غریب را در ذهن مردم تداعی می کند. اگرچه، برخی از این نقاشی ها به لحاظ هنری نقص های جدی دارند، ‌اما یادمان مفهومی فراتر از هنر شهری اند. بسیاری از یادمان های مهم دنیا به لحاظ هنری، ارزش و اعتبار زیادی ندارند، ‌اما بار تاریخی دوره ای را به دوش می کشند که خود به هر چیز اعتبار و ارزش می بخشد. پس از پایان جنگ تحمیلی، دوره ای جدید در ایران پس از انقلاب آغاز شد. دوره ای که مشهور به «سازندگی»است. ساخت و ساز در کشور پس از عسرتی 8ساله، ‌دوباره به جریان افتاد و برای جبران عقب ماندگی با شتابی بیشتر از حد معمول به پیش رفت. در این دوره برخی طرح های بزرگ که در دهه اول انقلاب کلید زده شده بودند، ‌به جریان افتادند. مصلای تهران یکی از این نمونه ها بود. مصلی شاید امروز برای ما تداعی کننده یک پروژه عمرانی طولانی باشد که هنوز به سرانجام نرسیده، اما بی تردید در آینده به عنوان یکی از نمادها و نشانه های تهران شناخته خواهد شد. صحبت از ارزش های معماری و هنری ساختمان مصلی نیست، ‌بلکه حرف بر سر مصلای بزرگی است که مناره های آن تقریباً ‌از تمام تهران پیداست. طبیعی است که چنین ساختمان عظیمی تبدیل به یک عنصر نمادین و نشانه شهری می شود. تیتراژ انیمیشن تهران 1500، ‌که شمایی فانتزی از صد و 10 سال آینده تهران را به تصویر می کشد، ‌با نمایی از مصلی و صوت آسمانی اذان مرحوم موذن زاده اردبیلی آغاز می شود و همین تصویر ذهن مخاطب این انیمیشن را به تهران گره می زند. شاید نکته مهم این باشد که در سرتاسر این اثر بزرگ سینمایی، ‌به جز مصلای تهران و نمایی کوتاه از برج آزادی و برج میلاد که در میان ساختمان های بلند گم شده اند، ‌هیچ نشانی از تهران امروز وجود ندارد.
شکل تکامل یافته تهران دهه 70 را در دهه 80 می توان دید. تکمیل پروژه هایی مثل برج میلاد که میان مرتفع ترین ساختمان های جهان برای خود صاحب شأن و اعتباری است، به همراه تثبیت شکل پایتخت، ‌باعث می شود تعداد زیادی از نمادها و یادمان های ایران پس از انقلاب در این سال ها شکل بگیرند. یادمان های این دوره البته محل انتقادهایی هم بوده اند؛ از جمله اینکه برخی منتقدان کالبد این یادمان ها را متهم به بی اعتنایی به هویت تاریخی و فرهنگی ایران کرده اند، ‌اما به هر حال آنها را باید فرزند خلف زمان خودشان دانست که شمایی از تهران را و آزمون و خطا برای رسیدن به ساخت و سازهای مدرن را به تصویر می کشند.
اما این آزمون و خطا، ‌در پایان دهه سوم انقلاب به سرانجام رسید، از اواخر دهه 80 به بعد انگار از انقلاب مدرن هنری ای در ایران، در زمینه های معماری و هنر شهری اتفاق می افتد عرصه برای فعالیت هنرمندان و معماران و مهندسان خوش ذوق فراهم می شود. سازه ها و بناها، ‌حجم ها و نقاشی هایی در این شهر خلق می شوند که به بلوغ رسیده اند. شهرداری تهران با حمایت از طرح های نو(مثل فراهم کردن عرصه برای نقاشی های دیواری آوانگارد) و همچنین فراهم کردن عرصه برای عرض اندام هنرمندان در شهر (مثل برگزاری چهار دوره سمپوزیوم مجسمه سازی و نصب مجسمه های یادمانی و غیر یادمانی قابل تامل در نقاط مختلف شهر) و حمایت از ساخت مراکز فرهنگی مدرن (مثل معماری مدرن ساختمان پردیس سینمایی ملت) زمینه را برای تغییر چهره پایتخت در چهارمین دهه پس از انقلاب فراهم کرد؛ دهه ای که اگر چه در ابتدای آن قرار داریم، اما می توانیم به آینده آن خوش بین باشیم و تصور کنیم که تهران در آستانه قرن پانزدهم شمسی، مدرن تر و زیباتر از امروز خواهد بود و در سرتاسر آن نمادها و یادمان هایی به چشم خواهند خورد که تصویری واضح از ایران پس از انقلاب را بعد از گذشت چهار دهه ترسیم می کنند.
منبع :شهر زندگی زیبایی، نشریه داخلی سازمان زیباسازی شهر تهران، معاونت برنامه ریزی و توسعه، دوره اول، شماره چهارم، پاییز1391