نویسنده: سعید محسن یونسی (کارشناس ارشد معماری)




 

در «پارک تندیس های بی فایده» دیگر اثری از شکوه و عظمت ساختگی رهبران بولشویک و هنرمندان دست ساخته ایشان نیست. زیر باران و برف در مکانی دورافتاده تندیس ها و مجسمه های ریز و درشتی دیده می شوند که قرار داشتن در مکانی غیر از محلی که برایش ساخته شده اند، به جدیت چهره هایشان حالتی مضحک و بی معنا داده است. ابهت پوشالی این مجسمه ها با ترک هایی که روز به روز بیشتر می شوند بیشتر از پیش در هم می شکند. «پارک تندیس های بی فایده» محلی است که مجسمه ها و یادمان های باقی مانده از دوران کمونیسم در آن نگهداری می شود؛ محلی که نشان می دهد ممکن است تاریخ مصرف یادمان های شهری هم بگذرد، هر چقدر هم که پایه هاشان سخت و استوار باشد.
تاریخ مصرف خیلی چیزها در دنیای ما تمام می شود. اما آیا نشانه ها و المان ها و یادمان های شهری هم به چنین معضلی دچارند؟ پاسخ این پرسش قطعاً منفی نیست. وقتی تاریخ مصرف مفاهیم می گذرد و تغییرات بزرگ، بنیان همه چیز را دگرگون می کند، نشانه ها و یادمان هایی هم که بر پایه این مفاهیم شکل گرفته اند کارکرد خود را از دست می دهند.
چند روز پیش از پیروزی انقلاب اکتبر بود که با نظریه پردازی «الکساندر بوگدانف» سازمان «پرالت کولت» به معنای «سازمان های فرهنگی و روشنگری کارگری» تشکیل شد و با حمایت وزارت فرهنگ و علوم، عملاً ‌زمینه کنترل و هدایت هنر را در راستای دکترین انقلابی ها فراهم آورد. بعدها استقلال بیش از حد این نهاد مردمی - انقلابی از حزب کمونیست بولشویک، ‌موجب تضعیف آن نزد ولادمیر لنین،‌ بی اثر شدن و بعدها انحلال کامل آن در 1923 شد. در این سال رسماً تمام نهادهای فرهنگی تعطیل و مجبور به رعایت دکترین سوسیالیسم - رئالیستی استالین شدند. بعد از جنگ جهانی دوم و با شیوع تصفیه انقلابی ها،‌هنر «فرهنگستانی» در تمام زمینه ها با فشار حکومت گسترده شد.
هنرهای تجسمی در اختیار اهداف کمونیست هایی قرار گرفت که عملکردشان دیگر ارتباط چندانی به آرمان های اولیه انقلاب نداشت. هنرمندان به نقاشی های دیواری،‌ تابلوهای تصویر بزرگان حزب، ‌تصویر کارگران و دانشمندان و معماری ساختارگرای اغراق آمیز رو آوردند. موسیقی های انقلابی بی مایه ای تولید می شد که تا واپسین سال های حکومت شوروی، ‌خلق را خوشبخت و سربلند می نمایاندند. تندیس ها و مجسمه های فراوانی در جای جای سرزمین پهناور اتحاد جماهیر شوروی؛ در دستگاه عریض و طویل بزرگ ترین پروپاگاندایی که تا به حال تاریخ به خود دیده است نصب شدند و خلاصه هنرمندان در استفاده ابزاری از هنر فاخری که از دوران کلاسیک تزارها به یادگار مانده بود حتی اندکی فروگذار نکردند.
در این میان سهم لنین بیشتر از بقیه بود. لنین 7 سال رهبر انقلاب بود و در دوران او هنوز انقلاب «منحرف» نشده بود. نام لنین بر کتابخانه ملی،‌دانشگاه، ‌شبکه متروی مسکو و خیابان های متعددی در اقصی نقاط این سرزمین پهناور نشان از احترام مردم به اولین رهبر انقلاب دارد. هر چند بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیشتر از آن در مناطق اروپایی تحت سلطه حکومت کمونیستی شوروی‌، تعداد زیادی از تندیس های لنین نابود شد ولی همچنان تعداد بسیاری از آنها باقی است و جالب آنکه به مناسبت صد و سی و نهمین سالگرد تولد لنین در استان «لوهانسک»اوکراین، ‌تندیس جدیدی از او نصب شد. از تعداد تندیس های بسیار زیاد لنین در اتحاد جماهیر شوروی اطلاع دقیقی در دست نیست اما بسیاری از آنها همچنان باقی مانده اند. در شهرهای کمونیستی خارج از شوروی هم در برلین (آلمان شرقی) در 1970 تندیس لنین نصب و در 1992 نابود شد. در آدیسا بابا(اتیوپی) اولین تندیس لنین در قاره آفریقا در 1983 نصب و در 1991 توسط دولت سرنگون شد. در مجارستان تندیس لنین همچنان در باغ مجسمه ها باقی است. مجسمه او در کراکف لهستان در سال 1990 نابود شد. در بخارست در 1960 نصب و در 1990 نابود شد و در هانوی (ویتنام) در موزه ارتش ویتنام همچنان باقی است. جالب آنکه تندیس لنین در بسیاری کشورهای رقیب شوروی نیز وجود داشت: در لندن نیم تنه لنین در سال 1940 در مکانی به اسم «لنین کورت» نصب شد و بعد از پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های بسیار هم اکنون در موزه ای در لندن نگهداری می شود. همچنین در بلفاست در ورودی «کرملین بار» تندیسی از او وجود دارد. در فنلاند،‌ فرانسه، ‌ایتالیا، یونان، ‌هند،‌مغولستان، ‌هلند، قطب جنوب، ‌اسپانیا، نروژ، ‌سوئد و در آمریکا (لاس وگاس، سیاتل، آتلانتیک سیتی - نیوجرسی و نیویورک) نیز تندیس لنین نصب شده است.
تندیس استالین هم در آلبانی، جمهوری چک،‌آلمان، گرجستان، نروژ، لیتوانی،‌ مغولستان، هلند،‌تاجیکستان، ‌اوکراین، ایالات متحده و تعداد بسیار زیادی از آن در شوروی نصب شده بود که غیر از آنهایی که در موزه ها باقی مانده اند بقیه به سرنوشت مشابهی دچار شدند، ‌بعد از فروپاشی نه تنها تقریباً تمام اماکنی که به نام استالین بودند تغییر نام دادند بلکه تمام تندیس ها و یادمان های او نیز نابود یا منتقل شدند. کنار رود مسکوبین «پارک کولتوری» و ایستگاه های زیرزمینی «آکتیابرسکایا»، پشت ساختمان «کریمسکی وال» از مجموعه گالری های «ترتیاکف» و «خانه مرکزی هنرمندان» حیاط وسیع متروکه ای وجود دارد که تندیس های انقلابی دوران شوروی در آن نگهداری می شود. این محوطه به کنایه «پارک تندیس های بی فایده» (Fallen Monument park یا park of the Fallen Heroes) نامیده شده است. بسیاری از اهالی مسکو از وجود چنین مکانی اساساً بی اطلاع اند. این پارک پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به طور اتفاقی شکل گرفت. بسیاری از این تندیس ها از اماکن مختلف شهر از پایه های خود جدا شده و بعد از حمل به این مکان روی زمین انداخته شدند و چندی بعد تمامی آنها را روی پایه های جدیدی در این پارک نصب کردند.
در 1995 افزودن 300 اثر دوران سوسیالیسم رئالیستی به این باغ با عنوان جنگ جهانی دوم، بیشتر به منظور پاکسازی چهره معماری شهری مسکو از آنها صورت گرفت تا تکمیل پارک موزه، بازدیدی هر چند اجمالی از باغ های بسیار زیبای مجسمه در روسیه و مقایسه نحوه مراقبت از این اماکن توریستی با «پارک تندیس های بی فایده»، هر بیننده ای را به این نتیجه خواهد رساند که باغ تندیس های بی فایده در واقع زباله دان تاریخ است.
در «پارک تندیس های بی فایده» دیگر اثری از شکوه و عظمت ساختگی رهبران بولشویک و هنرمندان دست ساخته ایشان نیست. زیر باران و برف در مکانی دورافتاده تندیس ها و مجسمه های ریز و درشتی دیده می شوند که قرار داشتن در مکانی غیر از محلی که برایش ساخته شده اند، به جدیت چهره هایشان حالتی مضحک و بی معنا داده است. ابهت پوشالی این مجسمه ها با ترک هایی که روز به روز بیشتر می شوند بیش از پیش در هم می شکند. به نظر می رسد این پارک با تصمیم «یلنا باتورینا»(Elena Baturina ؛ همسر میلیاردر شهردار سابق مسکو) محکوم به فنا است. چرا که با راه اندازی پروژه موسوم به «پرتقال» (Orange) با طراحی «سر نورمن فاستر»(Norman Robert Foster 1935) برای تخریب و نوسازی ساختمان گالری خانه هنرمندان و تبدیل آن به یک مجموعه عظیم چندمنظوره، ‌چیزی از پارک تندیس های بی فایده باقی نخواهد ماند.
منبع :شهر زندگی زیبایی، نشریه داخلی سازمان زیباسازی شهر تهران، معاونت برنامه ریزی و توسعه، دوره اول، شماره چهارم، پاییز1391