پژوهشگر: بهزاد جامه‌بزرگ؛




 
پس عدم فهم و درک اجزای تمدن جدید غرب در ذیل یک سیستم و ارتباط این اجزا با یک‌دیگر سبب شده بود که «ابوالحسن خان ایلچی» فاصله‌ی جامعه‌ی ایران با غرب را یک فاصله‌ی طولی بداند که بر اساس مهارت و شایستگی اهالی اروپا خاصه انگلستان و به کارگیری «عقل معاش» در «سرحد کمال» ایجاد شده بود.
از انعقاد قرارداد «تیلسیت» میان فرانسه و روسیه، تعهدهای فرانسه به ایران در برابر روسیه در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت. انگلستان که با حضور فرانسوی‌ها در ایران منافع خود را در خطر می‌دید، اهتمام خود را برای استفاده از فرصت پیش آمده به کار بست و همان‌طور که در بخش‌های گذشته به آن پرداخته شد، نمایندگان خود را برای احیای موقعیت خود در ایران به دربار «فتحعلی شاه» گسیل داشتند. «سر هارفورد جونز» نماینده‌ی دولت انگلستان با حضور در ایران و طی مذاکره‌هایی با شاه ایران در 1224ه.ق. موفق به انعقاد قراردادی با دولت ایران شد که ره‌آورد آن برای انگلستان بیرون راندن نمایندگان فرانسه از ایران و احیای موقعیت انگلستان در ایران از راه معرفی انگلستان به عنوان یگانه مدافع و همراه ایران در برابر مهاجمان اروپایی بود.
پس از انعقاد این قرارداد با توجه به اختلاف‌های میان جونز و فرماندار کل هندوستان در خصوص مسائل ایران، جونز، «جیمز موریه» منشی هیئت انگلیسی در ایران را برای حل اختلاف‌های پیش آمده میان طرفین انگلیسی به لندن اعزام کرد. از طرفی جونز تصمیم گرفت برای حل و فصل مواردی که در عهد نامه‌ی «مجمل» باقی مانده بود، میرزا ابوالحسن خان ایلچی را نیز از جانب شاه ایران همراه با موریه روانه‌ی انگلستان کند.
در شرایطی که در ایران و در نزد دولت‌مردان ایرانی درک و فهم درستی نسبت به تمدن جدید غرب وجود نداشت و ضربات متعدد وارده از جانب این تمدن بر ایران، دولت‌مردان ایران و به خصوص «عباس میرزا» و «قائم مقام» را نسبت به این تمدن حساس کرده بود، ابوالحسن خان ایلچی این فرصت را به دست آورد تا با سفر به انگلستان تصاویری از تمدن جدید غرب و دستاورد‌ها و تحولات شکل گرفته در چارچوب آن را در سفرنامه‌اش منعکس کند.
«حیرت نامه»ی ابوالحسن خان ایلچی بیش از آن که ناشی از حیرت از پدیده‌های نوظهور شکل گرفته در قالب تمدن جدید اروپایی و نظام‌های نوین اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انگلستان و دگرگونی‌هایی که کشورهای اروپایی را به قدرت‌های بزرگ تبدیل می‌کرد، باشد؛ بیشتر محل توجه ابوالحسن خان به ظواهر جامعه‌ی انگلستان و خوش گذرانی‌های مردم آن است. سطح فهم و ادراک ابوالحسن خان نسبت به جامعه‌ی انگلستان که با اتکا به نظم نوین شکل گرفته در آن و قدرت ناشی از به کارگیری تکنیک‌های نوین، این کشور را به بزرگ‌ترین قدرت جهانی و دولت استعمارگر زمان خود تبدیل کرده بود، بسیار نازل است و از لایه‌های ادراک ناقص حسی فراتر نمی‌رود:
«القصه، روز و شب کار ایشان در فکر عشرت است:
بنشین بر لب جوی وگذر عمر ببین
کاین اشارت زجهان گذران ما را بس»[1]
شرح میهمانی‌ها و مجالس «عیش و عشرت» و «دلربایی دختران آفتاب طلعت» و بزم و پایکوبی و اعیان و اشراف، محور توجهات ایلچی در انگلستان قرار می‌گیرد به طوری که ایلچی و همراهانش تداول چنین مجالس را در ایران آرزو می‌کنند:
«طرفه شهری است که شاهزادگان عظیم الشأن و وزرا، امرا و بزرگان به این مهربانی نسبت به هم، با زنان آفتاب طلعتان ایشان به این کوچک دلی و بی ساختگی دست هم را گرفته در سماع رود و سرور کامرانی[می]کنند و غم روزگار از دل بی دلان زدایند؛ کاش این شیوه اعیان و اشراف انگلیس در مملکت ما نیز متداول می‌گشت.»[2]
جاری شدن نظم و سامان نوآیین در انگلستان (و به طور کلی اروپا) سبب شکل‌گیری نهادهای نوظهوری در این کشور شده بود که تحت تأثیر این نهادها ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی انگلستان دچار تحول و دگرگونی شده بود. جامعه‌ی انگلستان و به طور کلی اروپا تحت تأثیر تحولات شکل گرفته، متشکل از اجزایی شده بود که اگر چه هر یک می‌توانست برای ناظران خارجی بدیع و اعجاب آورد باشد ولی فهم و ادراک آن مستلزم نگاه سیستمی و دیدن این اجزا در ذیل یک نظم واحد بود چرا که در غیر این صورت فهم تفریدی این اجزا، نه تنها دشوار بود بلکه فایده‌ای را برای ناظر خارجی به همراه نداشت و در خوش‌بینانه‌ترین حالت ضمن برانگیختن حیرت او تنها به افزایش اطلاعات وی منجر می‌شد.
ابوالحسن خان ایلچی نیز مانند بسیاری دیگر از ناظران ایرانی تمدن اروپایی هم عصر خود قادر به ادراک پدیدارهای تمدن غربی در ذیل یک نظام واحد نبود، از این رو قادر به فهم درست این پدیده‌ها و کارکرد آن در نظام جدید نبود. توجه و اشارات ایلچی نسبت به برخی از نهادها و پدیدارهای نوظهور شکل گرفته در جامعه‌ی انگلستان مبیّن این نکته است که وی قادر به ارائه‌ی درک صحیح از این نهادها و پدیدارها و همچنین تبیین ارتباط بین آن‌ها با یک‌دیگر نیست.
از نهادهای مدرن مورد اشاره‌ی ابوالحسن خان ایلچی پارلمان است. دریافتی که ایلچی از پارلمان دارد بیشتر معطوف به ظواهر پارلمان و حاشیه‌های بی اهمیت آن است: «پارلمان انگلستان عمارتی است که سالی دو بار یا بیشتر، نمایندگان آن به رضای یک‌دیگر به صلاح رعیت گرد آیند و قرار کار مملکت می‌دهند. از وظایف مهم پارلمان تعیین مالیات و اعلان جنگ است که نمایندگان در خصوص آن در پارلمان به رایزنی می‌پردازند.»[3]
ابوالحسن خان علی‌رغم اشاراتی که به پارلمان و وظایف آن دارد، به تأثیر پارلمان در ساختار سیاسی انگلستان و تقسیم قدرت ناشی از آن و اثراتی که می‌توانست این نهاد نوظهور در نظام سیاسی انگلستان داشته باشد، نمی‌پردازد. او به واسطه‌ی حضور در لندن این فرصت را به دست می‌آورد که با مشاهده‌ی کارخانه‌های این شهر با شیوه‌ی تولید و صنعت جدید آشنا شود. وی در کارخانه‌ی اسباب خرازی با تولید مکانیکی بدون دخالت دست مواجه می‌شود: «ادواتی تعبیه کرده بودند که از بخار آب و آتش مثل خمره درست کرده و در هر گوشه‌ی خمره‌ی مذکور پیچی به او نصب کرده بدون دست زدن، در گردش افتد که به هیچ وجه دست به او نمی‌خورد.» [4]
وی با بازدید از بسیاری دیگر از کارخانه‌ها از جمله کارخانه‌های تولید صنایع نظامی علی‌رغم مشاهده‌ی نوآوری‌ها و ابتکارات صنعت جدید، نیاز جامعه‌ی خود و شاهنشاه ایران را در صنعت میناکاری می‌بیند: «من با یاران گفتم: شاهنشاه ایران طالب ارباب صنعت می‌باشد، به تخصیص اعتقاد تامی به صنعت میناکاری نقاشی دارد، اگر استاد میناکار با ما سفر ایران اختیار می‌نمود بسیار به جا و مناسب بود.»[5]
و در حالی که قشون ایران در برابر روسیه بیش از هر زمان دیگری به ابزار و ادوات جنگی و تاکتیک‌های نوین نظامی نیازمند بود، حضور ایلچی در کارخانه‌های نظامی در سطح مشاهده باقی ماند و در حالی که «سر دیوید ونداس» سپهسالار کل سپاه «انگریز» قصد داشت کتاب خود در «تعلیم جنگ پیاده و سوار» را برای ولیعهد ارسال دارد، ابوالحسن خان از روی «استغنایی جاهلانه» پاسخ وی را داد: «الحال آن ولیعهد بی‌محال در فنون لشکرگشا اسفندیار روزگار است، اما کتاب فرستادن شما باعث ازدیاد و داد می‌گردد.»[6]
تحولات شکل گرفته در حوزه‌ی ساختار اقتصادی انگلستان و تفاوت آن با جامعه‌ی ایران به قدری گسترده بود که «دیده‌ی ظاهربین» ابوالحسن خان ایلچی نیز متوجه زوایایی از برخی از این تحولات شده بود. وی با حیرت و شگفت زدگی از برخی نوآوری‌های شکل گرفته نظیر «اسکناس» و «بانک» در سامان اقتصادی انگلستان صحبت می‌کند: «یک کاغذ نازکی را چاپ کرده از یک تومان تا هزار تومان و آن چاپ را «نوت» می‌گویند و اعتبار نوت بیش از زر رایج است ... و آن کاغذ چاپ[شده] علامتی دارد که تقلب در ساختن آن کمال اشکال دارد، بلکه شبه آن مانند ذرات خالق بی چون و چند محال [است] و آن کاغذ بهتر از زر رایج مرغوب سلیقه‌ی تجار آن دیار است و نوت مذکور در حدود ممالک محروسه پادشاه ذی‌جاه انگریز مانند مرغ زرین جناح در پرواز است و با کوکب صاحبان نوت دم‌ساز.»[7]
«بانک» نیز به عنوان یک نهاد اقتصادی عریض و طویل مدرن، توجه ابوالحسن خان را به خود جلب می‌کند: «طرفه این است که گویند اکثری از اروپا، مثل فرانسه و نمسه و روس و غیره اعم از این که دشمن یا دوست باشند، وجه خود را داخل «بانک» کرده به معرفت او به دولت داده، سود خود را می‌گیرند. بزرگی آن دستگاه، از نویسندگان و سپاهی و عمله جات به نظر من به قدر دستگاه یک سلطان مقتدر بیشتر جلوه کرد.»[8] تجمیع «زر و سیم» دشمنان در یک محل نیز از جمله عجایبی است که در «کمپانی بانک» صورت می‌پذیرد: «و عجب‌تر این که از اروپا دیگر [کشورها] مانند فرانسه و پرتغال و غیره با آن که دشمن می‌باشند، زر خود را به معرفت کمپانی بانک که صراف خانه باشد داده، او به کارکنان دولت دهد و سود گیرد.»[9]
«زر و سیم» فراوان اهالی لندن و رونق کسب‌وکار آن‌ها از جمله مسائلی است که در شهر لندن توجه ایلچی ایران را به خود جلب می‌کند، به طوری که وی را به تبیین مسئله وا می‌دارد: «در شهر لندن همچون دکانی در هر کوچه ساخته شده و همه‌ی اجناس تازه، زینت دکان‌ها می‌شود و از بس زر سرخ و سیم سفید وفور دارد معامله‌ی ایشان هیچ روز منقطع نشود و به این جهت هر جنس در آن مملکت به قیمت اعلی مصرف رسد و هر فرقه[ای] به یمن دولت پادشاه انگلیس در کمال فراغت و خوش می‌گذرانند و به هیچ وجه زحمت نمی‌کشند.»[10]
از دیگر مواردی که تحت تأثیر شکل‌گیری شرایط جدید در انگلستان رایج شده بود، گزارش آمارهای رسمی توسط دولت انگلستان بود که مشاهده‌ی دستیابی دولت به آمارهای دقیق در شئون مختلف و اقدام حکومت مبنی بر انتشار آن به جهت آگاهی «وضیع و شریف آن ملک» ابوالحسن خان ایلچی را متحیر می‌کند: «جمعی را حضرت شاه مخصوص این مطلب کرده است که هر ساله، آن چه در ممالک محروسه اضافه شود، [حساب کنند] و صرف مقوله عمارات رفیعه و ابنیات منیعه و اطفال متولد شده و ولایت به تصرف در آمده و جهازات جنگی از نو ساخته شده و از چنگ دشمن به جنگ گرفته شده ... چندین هزار هزار کتاب از نو، یعنی در سال چاپ کنند و به قیمت نازلی به وضیع و شریف این ملک فروشند تا همگی از این‌هایی که مذکور شد، مطلع و مستحضر باشند و بر هیچ کس از اهل مملکت مجهول نماند و فقیرترین اهل این شهر به سبب این کتاب، حقیقت این مطلب را کماکان داند.»[11]
ابوالحسن خان ایلچی با اقامت کوتاه خود در انگلستان و مانند بسیار دیگری از سفرا و محصلین ایرانی که وارد انگلستان شدند، شیفته‌ی سامان و ظواهر جامعه‌ی انگلستان می‌شود. این شیفتگی و مجذوبیت در سراسر اشاراتی که وی از انگلستان و اهالی آن می‌کند، مشهود است. «بهتر از دیگران به نظرها جلوه کنند و دولت دنیا را همین جمع کنند. غریب دوست و میهمان نوازی، پیشه اهل انگریز است گویا به همین جهت جناب احدیت آن مملکت را از شر اشرار اعین داشته و حراست فرموده.»[12]
ابوالحسن خان ایلچی سراسر سکنات و وجنات اهالی انگلستان را حسن می‌بیند، از این رو حضور اوباش در شهر لندن نیز عیب نیست: «از این جوانان چند نفری در این شهر ضرور است که خود را اجلاف و هرزه گرد مملکت دانند. به خلاف ولایات دیگر که در جمله هزار کس از ایشان یک نفر معقول دیده نشد، در این شهر وسیع و [صاحب] آزادی اکثر خلق ایشان خوش رفتار و شیرین گفتارند، اگرچند نفر اوباش داشته باشند، چندان عیب نیست.»[13]
سگان لندن نیز از نظر ایلچی متفاوت هستند: «سگان این شهر بسیار صاحب وفا و هوش و صاحب دوست می‌باشند و گویا سگان زبان دان و ادا فهم و زیرک‌اند.»[14]
از نظر ابوالحسن خان انگلستان یک الگوی کامل در کشور داری و اداره‌ی مملکت است. وی نقطه‌ی قوت و برتری انگلستان نسبت به سایر ممالک و به خصوص ایران را تقدم عقل و دانش ایشان بر عقل معاد می‌داند، از این رو ابوالحسن خان «اقتباس» و «تقلید» از «کار اهل انگلیس» و شیوه‌ی زندگی ایشان را تجویز می‌کند تا از این طریق جمیع امور روزگار بر وفق صواب گردد:
«عقل و دانش اهل آن سرزمین به سرحد کمال است و تمامی ندارد. به اعتقاد خاطر محرز این دفتر آن که اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلیس نمایند، جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد و بعد از آن که امر مدد معاش آدمی مضبوط باشد، در تحصیل علوم نهایت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زمانی سر رشته‌ی عقل معاد کما هو حقه به دست آید و از این راه است که حکمای صاحب فن و عقلای انجمن، عقل معاش را بر عقل معاد مقدم داشته، کودکان را به کسی که سزاوار مرتبه‌ی او باشد، بسپارند؛ و به مداخل دنیوی او را راهنما شوند، چون به جمیع کمالات صوری آراسته شود و مضمون الکاسب حبیب الله را فهمد و اسباب دنیوی خود [را] فراهم آورد به خاطر جمعی، اسباب تحصیل کمالات معنوی پردازد و چشم به میراث پدر و مادر و خویشاوند بند نکند.»[15]
دریافت‌های ابوالحسن خان ایلچی در لندن از مشاهدات نظیر دستاوردهای تکنولوژیک و یا «آزادی و رفاهیت»، «مرتبه‌ی فکر و فسحت خیال ایشان» و «رسم آزادی» به سبب نگاه جز نگرانه و ظاهر بینانه‌ی وی، در سطح باقی می‌ماند و توانایی ورود به کنه این پدیده‌ها را ندارد. مشاهدات او صرفاً بر اطلاعات وی می‌افزودند و کمترین تأثیری بر نحوه‌ی تفکر و ادراک وی بر جا نمی‌گذاشتند، زیرا وی همه چیز را از پس دستگاه فکری خویش می‌دید. فکری که همچنان در حول مناسبات فرهنگی و تمدنی دوران کهن سیر می‌کرد و لاجرم درکی از ظهور تمدن جدید و شئون مختلف آن پیدا نمی‌کرد.
به دلیل درنیافتن تفاوت‌های بنیادین و مبنایی تمدن جدید با تمدن‌های قدیم، مشاهدات جدید را با مشاهدات قدیم همسان می‌انگاشت. از این رو آنچه وی می‌دید، امور پراکنده و بی‌ارتباط با یک‌دیگر بود که حاصل تفاوت فردی و شخصی استادان و سیاستمداران و نوکران دولت انگلیس با همتایانشان در سایر ممالک بود. بنابراین بر اساس درک وی، تفاوت‌های ملاحظه شده ربطی به اساس و بنیان‌های جامعه نداشتند، بلکه افراد با یک‌دیگر متفاوت بودند.[16]
به عبارت دیگر عدم فهم و درک اجزای تمدن جدید غرب در ذیل یک سیستم و ارتباط این اجزا با یک‌دیگر، سبب شده بود که ابوالحسن خان ایلچی فاصله‌ی جامعه‌ی ایران با غرب را یک فاصله‌ی طولی بداند که بر اساس مهارت و شایستگی اهالی اروپا خاصه انگلستان و به کارگیری «عقل معاش» در «سرحد کمال» ایجاد شده بود. نگاه تفریدی ابوالحسن خان ایلچی به اجزای تمدن غرب و ناتوانی در برقراری ارتباط میان این اجزا و به دنبال آن فهم ناقص و سطحی این اجزا مانع از اثر بخشی اطلاعات و اخبار منعکس شده‌ی ابوالحسن خان ایلچی از سامان نوآیین انگلستان در اوضاع و شرایط نابسامان جامعه‌ی ایران می‌شد و کمکی به حاکمیت ایران در شرایط سخت مبتلا به در مواجهه با وجه قهری تمدن غرب نمی‌کرد.(*)

پی نوشت ها :

[1]. میرزا ابوالحسن خان ایلچی، حیرت نامه، حسن مرسل وند، تهران: رسا، 1364، ص 215.
[2]. همان. ص 240.
[3]. همان. ص 168.
[4]. همان. ص 183.
[5]. همان. ص 184.
[6]. همان. ص 185.
[7]. همان. ص 149.
[8]. همان. ص 150.
[9]. همان. ص 186.
[10]. همان، ص 246.
[11]. همان. ص 229.
[12]. همان. صص 194-193.
[13]. همان. ص 307.
[14]. همان. ص 279.
[15]. همان. ص 221.
[16]. قباد منصوربخت، «نخستین دریافت‌های ایرانیان از تمدن جدید و تأثیر نظری و عملی آن در الگوی نوسازی امیرکبیر» فصلنامه‌ی تاریخ ایران (تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1387)، ص 145.

منبع: برهان