پژوهشگر: فاطمه آقاخانی؛




 
مدرسه‌ی ‌دارالفنون به ‌تدریج، به منزله‌ی کانالی برای انتقال آموزه‌های غربی که کاملاً مغایر با نظر روحانیت بود،‌ مطرح شد؛ در نهایت نیز پس از زوال سلطنت قاجار و با تأسیس اولین دانشگاه در ایران، ‌این نهاد ‌آموزشی معتبر، ‌ماهیت ‌وجودی خود را از دست داد و جایگاهش تا حد یک مدرسه‌ی معمولی تنزل یافت.
اندیشهی تأسیس مدرسهی «دارالفنون» به عنوان جایگاهی برای ترویج علم و دانش نوین اروپایی، به عنوان یکی از اقدامهای فرهنگی «امیرکبیر»، قابل ستایش است. در واقع دارالفنون که به همت امیرکبیر صدراعظم ناصرالدینشاه قاجار احداث گردید،با جذب دانشآموزان و پرورش آنها توانست گام مؤثری در جهت پیشرفت مملکت ایران بردارد؛ به این علت که با استخدام بسیاری از فارغالتحصیلان این مدرسه و بهرهگیری از مهارتهای آنها،کشور در مسیر تعالی پیش رفت؛ اما دیری نپایید که این روند رشد و ترقی با کارشکنی افراد مغرض و سودجو ماهیت اولیهی خود را از دست داد به گونهای که هیچگاه نتوانست مطابق با آرمانهای امیرکبیر درخشش لازم را کسب نماید.

علت تأسیس دارالفنون

در طول تاریخ پرفراز و فرود ایران زمین، اصلاحگران برجستهای حضور داشتند که با نقش تأثیرگذارشان، خدمات ارزندهای به میهن خویش ارایه دادند. یکی از این چهرهای شاخص، «میرزا تقیخان امیرکبیر»، صدراعظم وطن دوست ناصرالدین شاه قاجار بود. وی در جریان مناسبات اجتنابناپذیر با دولتهای غربی، با نگاهی تیزبینانهپیشرفت پرشتاب کشورهای غربی را از نظر میگذراند و به دنبال علتیابی زمینههای ترقی اروپاییان و عقب ماندگی مملکت خویش بود. امیرکبیر با تعمق بسیار پنداشت که علتالعلل مصائب مردم جامعهاش، در ناآگاهی و بیسوادی است.
به همین دلیل درصدد برآمد تا با مجاهدت بسیار ریشهی جهل و نادانی را بخشکاند و با عزم و ارادهی قوی خویش، عرصهای را جهت آموزش فنون نوین اروپایی توسط اساتید متبحر غربی، به اقشار مختلف جامعه فراهم سازد تا با انتقال مضامین علمی جدید و متنوع، نیرویی زبده و متخصص را در جامعهی ایرانی پرورش دهد تا از مهارتهای آنها در راستای مترقی ساختن سایر ارکان مملکتی بهره جوید و با تجهیز سیستمهای اداری، کشور را به درجهای از اقتدار نایل گرداند. امیرکبیر، بر مبنای همین اعتقاداتش زمینهی تأسیس مدرسهی دارالفنون را مهیا ساخت؛ اما حسادت معاندان به او مجالی نداد تا مقاصد خویش را به منصهی ظهور برساند.

چگونگی ساخت دارالفنون

با فرمان امیرکبیر، «میرزا رضا مهندس»، یکی از دانشجویان اعزامی به فرنگ در دورهی «عباس میرزا»، به ترسیم نقشهی بنای مدرسهی دارالفنون همت گمارد.[1] وی برای احداث این مدرسه، از کالج نظامی سلطنتی بریتانیا در «وولویچ» الگوبرداری کرد.[2] «محمد تقی خان معمارباشی» نیز مأموریت ساخت بنا را بر عهده داشت.[3] ساختمان مدرسه در قسمت شمال شرقی ارگ سلطنتی [4]و در مجاورت میدان توپخانه واقع شده بود [5] که تحت نظارت شاهزاده «بهرام میرزا» احداث گردید. [6]
«هینریش بروگش»، معماری دارالفنون را چنین توصیف کرده است: «ساختمان دارالفنون مستطیل شکل است و در وسط آن حیاط وسیع گل کاری شدهای با یک حوض بزرگ واقع شده است و در اطراف آن اتاقهایی بنا کردهاندکه دارای درها و پنجرههایبزرگی مشرف به این حیاط هستند. تعداد این اتاقها درحدود 40 عدد است و از آنها به عنوان کلاس درس استفاده میشود. شاگردان مدرسهی دارالفنون از جوان تا پیر در بعضی از کلاسها روی فرش و در بعضی دیگر روی نیمکتهای چوبی کوتاه مینشینند و به درس معلمین گوش میدهند.»[7]
در زمان احداث بنای دارالفنون، امیرکبیر، نمایندهای از جانب خود به نام «مسیو جان داود» را به اتریش اعزام کرد تا از معلمان اتریشی جهت تدریس در دارالفنون، دعوت به همکاری نماید.[8] گزینش معلم از کشور اتریش که کاملاً با منافع قدرتهای بزرگ انگلیسی و روسی در تضاد بود، به این علت صورت گرفت که اتریش در آن مقطع زمانی هیچگونه مطامعی نسبت به ایران نداشت. همچنین این کشور از لحاظ علمی و صنعتی در وضعیت بسیار مطلوبی به سر میبرد.[9]
سیاستمداران انگلیسی در واکنش به این اقدام امیرکبیر در خصوص جذب معلم از کشور اتریش، سخت برآشفتند و به هر دستآویزی متوسل شدند تا امیرکبیر را از تصمیم خویش منصرف سازند. آنها تمایل داشتند جوانان ایرانی تحت تربیت معلمان انگلیسی پرورش یابند تا با این راهکار، با سیطره بر افکار محصلان قادر شوند به حوزههای دیگر مملکت رسوخ نمایند و با چنبره بر منابع حیاتی ایران، مانع مستحکمی در مقابل پیشرفت فکری و فرهنگی ایرانیان گردند.[10]
اما امیرکبیر در مقابل سیاستهای مغرضانهی آنها روی برنتابید و با پیگیریهای مستمر خویش سعی داشت تا به اهدافش جامهی عمل بپوشاند.[11] او در یک اقدام کاملاً مدبرانه قراردادی با معلمان اتریشی منعقد ساخت که طی آن معلمان اتریشی متعهد شدند که از دخالت در امور ایران خودداری ورزند و افزون بر آن در مواقع بروز اختلاف، شکایات خود را در محضر متصدیان ایرانی حل و فصل نمایند و از مطرح ساختن آن با نمایندگان دولتهای بیگانه به شدت بپرهیزند.[12]

افتتاح دارالفنون

مدرسهی دارالفنون که تا پیش از این با عناوین «تعلیمخانه یا مکتبخانهی پادشاهی»[13] مطرح شده بود،چند روز پس از عزل امیرکبیر از صدارت[14] به بهرهبرداری رسید و در تاریخ 5 ربیعالاول 1268[15] با حضور ناصرالدین شاه و جمعی از درباریان گشایش یافت[16] و متأسفانه به قول «احتشام السلطنه»، «بزرگ مرد وطن دوستی که مدرسهی دارالفنون را بنیان گذارد،در نظر داشت که این مرکز همانطور که از نام آن پیداست به صورت یک جامع بزرگ و به پایهی یکی از دانشگاههای اروپا درآید. تا جوانان بعد از آموختن مقدمات فارسی و عربی برای ادامهی تحصیل و تخصص و تبحر در فنون و علوم مختلف داخل در دارالفنون گردند و به همین نظر هم برای تدریس و تعلیم در رشتههای مختلف علم و حرفه و فنون نظامی معلمینی از خارج به ایران دعوت کرد. اما بدبختانه دوران صدارت و حیات آن مرد بزرگ تاریخ تا زمان افتتاح مدرسه ادامه نیافت و او باقی نماند تا خود برنامهی کار و نحوهی تحصیل در مدرسه را پیریزی کند.»[17]

سیستم آموزشی دارالفنون

آموزش در دارالفنون به صورت رایگان[18] و تنها به قشر محدودی از نجبا و شاهزادگان درباری[19] اختصاص داشت،به گونهای که تنها عدهی خاصی از افراد برجستهی مملکتی میتوانستند از امکانات آموزشی این مدرسه بهره ببرند همچنان که احتشامالسلطنه در اظهاراتش چنین بیان میکند: «... این در به روی همه کس باز نبود و اتاقهای آن مدرسه به شاهزادگان و فرزندان رجال و اعیان تخصیص داشت.»[20] مدرسه از ساعت 8 صبح تا 3 بعدازظهر دایر بود.[21] ناهار دانشآموزان نیز به صورت رایگان توسط مدرسه در اختیارشان قرار میگرفت.[22] برنامههای آموزشی دارالفنون نیز بسیار متنوع بود و شامل رشتههای پیادهنظام،توپخانه، مهندسی،سواره نظام،پزشکی وجراحی، داروسازی،معدنشناسی، تاریخ و جغرافیا، طبیعی،ریاضی و زبان فرانسه بود.[23]
بنابراین هر یک از محصلان میتوانستند بنا بر تمایل خویش،رشتهی مورد علاقهشان را گزینش کنند و در آن رشته مشغول به تحصیل شوند. نکتهی جالب توجه این است که اکثر محصلان ترجیح میدادند در رشتههای پیاده نظام تحصیل نمایند.[24] تعداد دانشآموزان در سال اول تأسیس دارالفنون 114 نفر بودند که تعداد آنها و رشتههای انتخابیشان[25] در جدول زیر نمایان است:

مهندسی

12 نفر

توپخانه

26 نفر

پیادهنظام

39 نفر

سوارهنظام

5 نفر

طب و جراحی

20 نفر

فیزیک،شیمی،داروسازی

7 نفر

معدنشناسی

5 نفر


هر یک از دانشآموزان بنا بر رشتهی تحصیلیشان، لباسهای مخصوصی داشتند که این البسه به صورت رایگان و در قالب دو لباس تابستانی و زمستانی به هر یک از آنها اعطا میشد.[26] از مشخصههای مهم ساختمان مدرسهی دارالفنون وجود سیستمهای پیشرفتهی آموزشی مانند کتابخانه،آزمایشگاه فیزیک، شیمی، داروسازی و چاپخانه بود.[27]
هینریش بروگش در مورد امکانات و تجهیزات دارالفنون چنین بیان میکند: «دارالفنون کتابخانهای هم دارد که زیر نظر یک کتابدار اداره میشود. در این کتابخانه کتابهای زیاد اروپایی و از جمله کتابهایی به زبان آلمانی وجود دارد. اما قسمت عمدهی کتابهای آن را کتب فارسی در رشتههای علوم تشکیل میدهند که از کتب فرانسوی ترجمه شدهاند و در تهران با چاپ سنگی به چاپ رسیدهاند. یک کلکسیون و مجموعهای از آلات و ادوات جراحی و ستارهشناسی و وسایل اندازهگیری علمی نیز جزو وسایل آموزشی علمی دارالفنون به شمار میروند.»[28] آزمایشگاههای فیزیک و شیمی نیز تحت نظارت «میرزا کاظم» که در پاریس تحصیل کرده بود،اداره میشد.[29] زبان فرانسه، به دلیل عدم قرابت معلمان اتریشی با زبان فارسی و عدم دسترسی به مترجمان زبان آلمانی،به عنوان زبان رسمی دارالفنون، در اولویت قرار گرفته بود.[30]

سطوح آموزشی

دورهی تحصیلی 8 ساله بود که به مرور زمان به 4 یا 5 سال نیز کاهش یافت.[31] در سال 1275ه.ش. طبق حکم اعتضادالسلطنه که ریاست دارالفنون را به عهده داشت،برای شناسایی سطح علمی محصلان از آنها امتحان گرفته میشد و پس از اتمام دورهی تحصیلی،به آنها گواهینامهی پایان تحصیلات ارایه میگردید.[32] ناصرالدین شاه نیز به دانشآموزانی که امتحانات خود را با موفقیت پشت سر میگذاشتند، «یک مدال طلا و یا چهار تومان پول نقد»[33] اعطا میکرد. بر این اساس آییننامهی مدرسه نیز مطابق مقاصد مستبدانهی ناصرالدین شاه تنظیم و تدوین شده بود.[34] «در حقیقت ناصرالدینشاهکه رژیم استبدادی کهنسال ایران را به کمال خود رسانیده بود،هیچ فردی از افراد مردم و حتی درباریان و یا به اصطلاح آن زمان،نوکران دربار اعظم،را در اظهارنظر نسبت به تصمیمات خویش مجاز نمیدانست.»[35]

رؤسای دارالفنون

امیرکبیر،ریاست دارالفنون را به «میرزا محمد علی خان شیرازی»،وزیر خارجه،واگذار کرد؛[36] به این علت که جذب معلمان خارجی برای تدریس در دارالفنون،تحت نظارت وزارت خارجه انجام میگرفت؛ اما میرزا محمدعلیخان تنها یک ماه و نیم در این منصب باقی ماند و با فوت او،«عزیزخان آجودانباشی» به مقام ریاست دارالفنون نایل گردید و «رضا قلی خان هدایت» نیز به عنوان ناظم مدرسه به امور رسیدگی میکرد.[37] پس از عزیز خان،علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه فرزند 54 فتحعلیشاه در سال 1274ه.ش. به ریاست دارالفنون برگزیده شد. او با نفوذی که در میان درباریان داشت،توانست درآمد دو ایالت را به هزینههای دارالفنون تخصیص دهد.[38] اما معضل اساسی در دورهی ریاست اعتضادالسلطنه،فقدان معلم کارآمد بود که اعتضادالسلطنه برای جبران این نقیصه،از اروپاییانی که دارای مناصب دیپلماتیک در ایران بودند تقاضا کرد که به تدریس در دارالفنون نیز بپردازند که این مسأله،با سیاستهای امیرکبیر مبنی بر جلوگیری از استخدام افراد ناکارآمد اروپایی، کاملاً مغایرت داشت.[39]

معلمان دارالفنون

اسامی برخی از اساتید صاحب نام در دورهی اول دارالفنون به همراه مناصب آنها[40] به شرح زیر است:

بارون گومنز اتریشی

معلم پیادهنظام

مطراتسو ایتالیائی

مربی سپاه و معلم پیادهنظام

کرزیز اتریشی

معلم توپخانه، ریاضیات و تاریخ نظامی

نمیرو اتریشی

معلم سوارهنظام و مربی سپاه

زاتی اتریشی

مهندس نظام و معلم ریاضیات

بوهلر فرانسوی

تدریس ریاضیات و نقشهکشی

کارنتای اتریشی

معلم معدنشناسی

فکتی ایتالیائی

معلم فیزیک،شیمی و دوا سازی

پولاک اتریشی

معلم طب و جراحی و کحالی

شلیمر هلندی

معلم طب

ریشار خان فرانسوی

معلم زبان فرانسوی

کاژرپلو ایتالیائی

معلم نقاشی

میرزا ملکم

معلم حساب،هندسه و جغرافیا

میرزا سید علی

معلم طب ایرانی

میرزا احمد طبیب کاشانی

معلم طب قدیم

شیخ محمد صالح اصفهانی

معلم زبان فارسی و عربی


آثار اساتید اروپایی و برخی کتب دیگر توسط چاپخانهی دارالفنون که به نام «مطبعهی دولتی» مطرح بود، به چاپ میرسید.[41] افزایش ترجمهی کتب خارجی این شرایط را مهیا میساخت تا افزون بر آشکار شدن خطاها و نواقصی که در علوم گذشته وجود داشت،تحولی شگرف در سطح بینش و دانش مردم جامعه نیز ایجاد شود.[42]

سرانجام دارالفنون

به مرور زمان،ظهور وبروز اختلافهای دامنهدار، صلابت فرهنگیو علمی دارالفنون را به چالش کشانید. یکی از این مسایل مورد مناقشه و شاید مهمترین آنها تقابل و جدال قدیم و جدید بود که در جنبههای مختلف مسأله ساز شده بود. برای مثالنحوهی تدریس علم طب در دارالفنون بود که در قالبدو رشتهی سنتی و مدرن با هم در رقابت تنگاتنگ قرار داشت؛[43] به گونهای که اطبای ایرانی که مروجان طب سنتی نیز قلمداد میشدند، با پزشکان اروپایی که داعیهداران طب نوین بودند در تقابل کامل به سر میبردند، ماجرا از این قرار بود که فارغالتحصیلان رشتهی پزشکی مدرن از دارالفنون،به سهولت وارد بازار کار شده و عرصه را برای اطبای سنتی تنگ میکردند. از سویی دیگر روحانیان نیز، ایرادهای عمدهای را به شیوهی پزشکی اروپایی وارد میدانستند که یکی از آن موارد، انجام کالبدشکافی بود که به دلیل تعصبهای مذهبی موجود در ایران،نظر مثبتی نسبت به این مقوله وجود نداشت.[44]
مسألهی مهم دیگر که ماهیت دارالفنون را به عنوان یک نهاد آموزشی مدرن تحت تأثیر قرار میداد، نفوذ فراماسونری بود.طبق گزارشهای واصله، ناصرالدین شاه نسبت به عملکرد برخی از معلمان دارالفنون مظنون گردید و به این باور رسید که آنها تحت لوای «ملکم خان» در پی نیات شوم و بنیان برافکنی هستند و قصد براندازی سلطنت را دارند.[45] میرزا ملکم که در سفر دوم خود به پاریس به اعضای شبکهی فراماسونری پیوسته بود،در نظر داشت از راه این شبکه،تمنیات روشنفکران را برآورده سازد[46] و با ترفندهای گوناگون، تقلید از فرهنگ غربی را ترویج دهد.[47] او خواهان تجدید نظر در ساختار حکومتی ایران براساس مضامین سیاسی متداول در اروپا بود.[48]
میرزا ملکم خان برای نیل به اهدافش،بسیاری از شاگردان قدیمی دارالفنون را وارد انجمن فراماسونری کرد و آنها را با نقشههای خویش همسو و همگام ساخت؛[49] در واقع رویکرد تشکیلات فراماسونری در ایران،در رواج حریت فردی، نفی نظام سلطنتی دیکتاتورمآبانه و آگاهی اذهان جوانان تحصیلکردهی ایرانی با مصادیق پیشرفت دولتهای غربی خلاصه میگردید.[50] ناصرالدین شاه، در مقابل نیات شوم توطئهگران این شبکه،بیکار ننشست و افزون بر تحدید حوزهی فعالیت مدرسهی دارالفنون، نظارت شدیدی را نسبت به عملکرد کارگزاران این مؤسسه اعمال کرد.[51]
دو موضوع یاد شده یعنی تقابل سنت و تجدد و نفوذ فراماسونری نمیتوانست رویکرد مثبتی را از جانب علما نسبت به دارالفنون در پی داشته باشد.
علما براساس اخبار واصله نسبت به فعالیتهای دارالفنون بیاعتماد شدند و آن را نهادی ضددین تلقی کردند که به عرصهای برای جولانگاه مقاصد سیاسی غربیان تبدیل شده بود.[52] ناصرالدین شاه در طی فشارهایی که از سوی جامعهی روحانیت مبارز همچون «ملاعلی کنی» بر وی وارد شده بود[53] شبکهی فراماسونری ایران را منحل ساخت[54] و از اعزام دانشجویان به خارج از کشور نیز ممانعت به عمل آورد[55] به این علت که علما،نسبت به تفکرهای غربگرایانهی جوانان تحصیلکرده در اروپا بسیار بدبین بودند و عملکرد این جوانان را ناشی از جاذبههای فرهنگی اروپا میدانستند.[56] در ضمن،تحریکات اشخاص با نفوذی همچون «میرزا آقاخان نوری» که نسبت به دارالفنونی که امیرکبیر بانی آن بود، چندان نظر مساعدی نداشتند،[57] مزید بر علت شد؛ و مجموعهی این عوامل در روند انفعالگرایی مدرسه تأثیر به سزایی بر جای نهاد تا حدی که «احتشامالسلطنه» درس خواندن در مدرسهی دارالفنون را امری بیهوده تلقی میکرد.
اقدامهای «میرزا حسین خان سپهسالار»، صدراعظم ترقی خواه ناصرالدین شاه هم با توجه به رویکردی که وی در قبال نوسازی ایران در پیش گرفته بود، نمیتوانست دردی از مسایل مبتلابه دارالفنون دوا کند.[61] سپهسالار کهحامی تفکر جدایی دین از سیاست بود، جزو روشنفکرانی بود که اسلام را یگانه عامل اساسی در عقبماندگی ایرانیان میپنداشتند.[62] او در دوران حضورش در مسند سیاسی ایران تلاش میکرد تا نفوذ علما را در امور حکومتی کاهش دهد.[63] همچنین به علت علاقهاش به فرهنگ و تمدن غرب، اقدامهایی در جهت تعامل با اروپا صورت داد و عامل اعطای قرارداد ننگین «رویتر» به کشور انگلیس شد.[64]
به هر حال، هدف اولیهی امیرکبیر از گشایش دارالفنون که همانا پرورش نیروی انسانی مجرب و کار آزموده در جهت غنیسازی سیستم حکومتی ایران و کسب مهارتهای متنوع برای حذف وابستگی به غرب بود، در هالهای از ابهام قرار گرفت به گونهایکه احتشامالسلطنه جایگاه مدرسه را پس از امیرکبیر چنین ارزیابی میکند: «در دورهی اول و تا چند سال بعد عدهای از ایرانیان که به مدرسه رفتند و از آن فارغالتحصیل شدند،مایه و پایهی [پایهای] از سواد داشتند.
اما به تدریج و به لحاظ اینکه پادشاه وقت بیسوادی و جهل عمومی را قلعهی مستحکم حفظ اساس سلطنت و رژیم خویش میدانست، بساط درس و بحث و تعلیم و تعلم از این مرکز رخت بربست و از آن دارالعلم اسم بیمسمایی باقی ماند که هر کس چند صباحی بدان جا رفت و آمد میکرد و چند ماهی لباس متحدالشکل مدرسه را میپوشید و در کلاسهای معدود و محدود نقاشی، موزیک، نجوم و زبان فرانسه حاضر میشد عنوان فارغالتحصیل دارالفنون را تحصیل مینمود. در صف بزرگان و دانشمندان مملکت قرار میگرفت.»[65]
در حقیقت، مدرسهی دارالفنون به تدریج، به منزلهی کانالی برای انتقال آموزههای غربی که کاملاً مغایر با نظر روحانیت بود،مطرح شد؛[66] در نهایت نیز پس از زوال سلطنت قاجار و با تأسیس اولین دانشگاه در ایران،این نهاد آموزشی معتبر، ماهیت وجودی خود را از دست داد و جایگاهش تا حد یک مدرسهی معمولی تنزل یافت.[67](*)

پی نوشت ها :

[1] شمیم، 165
[2] رینگر،87
[3] آدمیت، 355
[4] همانجا
[5] رینگر،81
[6] آدمیت، 355
[7] بروگش،180
[8] هاشمی رفسنجانی،107-106
[9] رینگر،86
[10] آدمیت،356
[11] هاشمی رفسنجانی،107
[12] رینگر،87
[13] روشنی زعفرانلو، 69
[14] رینگر، 89-88
[15] آدمیت
[16] رینگر، 89
[17] احتشامالسلطنه، 315
[18] هاشمیان، 97
[19] سوانح عمر، 12
[20] احتشامالسلطنه
[21] فووریه،217
[22] هاشمیان، 97
[23] شمیم
[24] اشراقی،31
[25] آدمیت
[26] هاشمیان، 98
[27] شمیم، 166
[28] بروگش، 180
[29] فووریه، 218
[30] رینگر،90
[31] همانجا
[32] هاشمیان، 118-117
[33] براون،176
[34] رینگر،91
[35] شمیم،290
[36] آدمیت،363
[37] رینگر،92-91
[38] همان،97-96
[39] همان،98-97
[40] آدمیت، 363
[41] همان،367
[42] همان،355-354
[43] رینگر،114
[44] همان،118-116
[45] رینگر،112-111
[46] رائین، 487
[47] طباطبایی، 31
[48] اصیل، 39
[49] رینگر، 113
[50] اصیل، 23
[51] رینگر،113
[52] همان، 122
[53] همان، 102-101
[54] اصیل، 44
[55] رینگر، 112
[56] همان،123
[57] حکیمی،150
[58] احتشامالسلطنه، 315
[59] رینگر، 111
[60] همان، 113-112
[61] همان، 168-167
[62] اصیل، 32
[63] مشایخی، 102
[64] همان،132
[65] شمیم
[66] مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت (1)
[67] حکیمی


1- احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، سید محمدمهدی موسومی، بیجا، زوار، اول،1366
2- اصیل، حجتالله، میرزا ملکم خان ناظمالدوله و نظریهپردازی مدرنیتهی ایرانی، تهران، کویر، اول،1384
3- آدمیت، فریدون،امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، دهم، 1389
4- براون، ادوارد، یکسال در میان ایرانیان، ذبیحالله منصوری، تهران، صفار، سوم،1376
5- بروگش، هینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، کردبچه، تهران، اطلاعات، دوم، 1368
6- حکیمی، محمود، تاریخ معاصر ایران در دورهی قاجار، تهران، نامک، اول، 1388
7- رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، جلد اول، تهران، امیرکبیر، چهارم،1357
8- رشدیه، شمسالدین، سوانح عمر، تهران، تاریخ ایران، اول،1362
9- روشنی زعفرانلو، قدرتالله، امیرکبیر و دارالفنون، تهران ، انتشارات کتابخانهی مرکزی و مرکز اسناد، 1354
10- رینگر،مونیکا ام، آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، مهدی حقیقتخواه،تهران، ققنوس، دوم،1385
11- شمیم، علیاصغر، ایران در دورهی سلطنت قاجار، تهران، زریاب، چهارم، 1386
12- طباطبایی، محمدحسن، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران در دههی 1340، تهران، مرکز اسناد و انقلاب اسلامی، دوم،1384
13- فووریه، سه سال در دربار ایران، عباس اقبال آشتیانی، همایون شهیدی، بیجا، دنیای کتاب، بیتا
14- مشایخی، عبدالکریم، میرزا حسین خان سپهسالار، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی،‌جلد اول، 1385
15- مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، تاریخ تهاجم فرهنگی نقش روشنفکران وابسته (1) میرزا ملکم خان، تهران، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، چهارم، 1379
16- مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، تاریخ تهاجم فرهنگی نقش روشنفکران وابسته (2) محمدعلی فروغی، تهران، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، چهارم، 1381
17- مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جریانهای فکری مشروطیت، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلداول، 1386
18- هاشمیان، احمد، تحولات فرهنگی ایران در دورهی قاجاریه و مدرسهی دارالفنون، بیجا، مؤسسهی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب،‌جلد اول، 1379
19- هاشمیرفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، هفدهم، 1388

منبع : برهان