نویسندگان:عبدالرفیع رحیمی (1)- مریم طحان (2)




 

چکیده

آرامگاه های امامزادگان درشهرها و مناطق متعدد به مثابه پل های ارتباطی بین اعصار و قرون، از دیدگاه مذهبی، تاریخی و هنری همواره در رشد وتعالی فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی نقش بسزایی داشته و بعد از تأسیس مساجد، بیشترین تعداد بناهای مذهبی را در کشور به خود اختصاص داده است؛ تا آن جا که کمتر شهر و روستایی را در ایران می توان یافت که از وجود چنین آرامگاه هایی خالی باشد. گستره ی قزوین با قدمت طولانی خود، از جمله شهرهای مذهبی و تاریخی است که در قرون ابتدایی اسلام به دلیل موقعیت سوق الجیشی خود همواره پذیرای اولاد علی (ع) بوده و عده ای از آنان در جای جای این شهر آرمیده اند. آرامگاه های امامزادگان قزوین هم چون دیگر بقاع متبرکه کشور، علاوه بر کارکردهای مذهبی، فرهنگی و هنری، به عنوان مراکز زیارتی – سیاحتی، درکنار دیگر جاذبه های گردشگری شهر،سهم درخور توجهی در افزایش وتوسعه گردشگری داشته است. در این پژوهش، سعی بر آن است که کارکرد دو آستان مقدس امامزادگان سید اسماعیل و سلطان سید محمد از تبار امام جعفر صادق (ع) که در محله های تاریخی قزوین واقع شده اند به طور تطبیقی ومقایسه ای بررسی شود و ضمن اشاره ای مختصر به علت حضور این افراد در قزوین، توضیحاتی نیز درباره ی ویژگی های مذهبی، فرهنگی و هنری حال حاضر آرامگاه آنهابیانگرددودرادامه،نقش حضور این بقاع متبرک در افزایش سهم گردشگری استان مورد بحث و نظر قرار گیرد.
کلید واژه ها
قزوین، امامزاده سید اسماعیل، امامزاده سلطان سید محمد، توسعه گردشگری.

مقدمه

امامزاده ها به عنوان مراکز مذهبی، بعد از مساجد بیشترین کارکرد را در جوامع اسلامی دارند. اجرای برنامه های مذهبی، هم چون:برگزاری نماز جماعت، دعا و نیایش، مراسم جشن در اعیاد و عزاداری در ایام شهادت ائمه معصومین، کلاس های آموزش قرآن و نیز مشاوره های دینی و غیر دینی،کلاس های علمی و فرهنگی، تورهای زیارتی و سیاحتی و همگی از قابلیت هایی است که بقاع امامزادگان امکان برگزاری آن را در طول سال برای مردم، به ویژه همسایگان آن بقاع دارا می باشد. هم چنین زیارت قبور این امامزاده ها برای مردم شهر و نیز مردمی که از دیگر شهر ها به این اماکن می آیند و گردشگر مذهبی نامیده می شوند، خود نوعی کارکرد اجتماعی_ اقتصادی به حساب می آید. به غیر از موارد مذکور، معماری و هنر موجود در بنای امامزاده ها این قابلیت را دارد که افراد، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، را به سوی خود جذب کند و به نوعی وظیفه فرهنگی و مذهبی خود را ایفا نماید.
این مقاله با رویکرد بررسی نقش امامزادگان سلطان سید محمد و اسماعیل (ع) در گسترش گردشگری استان قزوین تدوین شده است و در آن به سوألاتزیر پاسخ داده می شود:
1 - آیا حضور امامزادگان مذکور در جهت گسترش گردشگری استان قزوین نقش مثبتی داشته یا خیر ؟
2 - چه عواملی سبب افزایش یا کاهش جاذبه های گردشگری این بقاع شده است ؟
3 - اداره میراث فرهنگی و گردشگری و اوقاف در جهت جذب گردشگران مذهبی چه کمکی می توانند به بقاع این دو امامزاده نمایند ؟
براینگارش این مقاله روش های مطالعه کتابخانه ای و میدانی به کار رفته است؛ مصاحبه با خدام و هئیت امنای امامزادگان، کارشناسان اداره میراث فرهنگی و گردشگری و اداره اوقاف از این شمار است.

معرفی اجمالی قزوین

قزوین با پیشینه ای کهن، از جمله شهر های ایران است که بر سر شاهراه های حیاتی – تجاری – بازرگانی قرار داشته و با نام های: پایتخت صفوی، پایتخت خوشنویسی و شهر آب انبارها شناخته می شود. این شهر به دلیل قرار گرفتن در مرکز مواصلاتی شرق و غرب و شمال و جنوب کشور،درتاریخ، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. در بیان موقعیت استراتژیکی قزوین همین بس که در طول تاریخ همواره در مسیر و یا همجوار پایتخت های ایران مانند: تبریز، همدان، تهران (ری) و سلطانیه بوده یا خود زمانی به پایتختی برگزیده شده است.
قزوین از شمال به گیلان و مازندران، از شرق به تهران (ری)، از جنوب به استان مرکزی (ساوه)، از مغرب به زنجان و از جنوب غربی به همدان محدود است. در شمال شهر قزوین، منطقه الموت و قلعه های حسن صباح و لمبسر؛ در طرف جنوب آن منطقه وسیع بویین زهرا و سگز آباد و در قسمت غرب، تاکستان و در شرق، آبیک قرار دارد.
چه در نگاه مورخان و جغرافی دانان و چه در نگاه هیئت حاکم و دولتمردان و چه در نگاه سیاحان و سفرنامه نویسان، قزوین شهری مشهور، آبادان و پر تحرک بوده است؛ دارای ابنیه و آثار تاریخی مشهور، دژها و قلعه های استوار، دشتی بزرگ، پهناور، هموار و مستعد کشاورزی و دامداری؛ اگرچه پیوسته از کم آبی رنج برده است. پیشینه تاریخی پر فراز و نشیب این شهر که بر سر یکی از بزرگترین راه های شرقی – غربی جاده ابریشم قرار داشته از نگاه مورخان بزرگ و جغرافی نویسان مشهور بدین گونه توصیف شده است:
شهر قزوین را شاپور ذوالاکتاف بنیان گذارد(یاقوت حموی، 1399: 342؛ قزوینی،1366: 19).درباره نام این شهر در منابع تاریخی چنین آمده است: «شهر قزوین از روزگار باستان تاکنون: شادشاپور، دزبین، کازبین، کازوین، کاسپین، کاشوین، کژوین، کشوین، باب الجنه، بلده المؤمنین، مدینه المبارکه نامیده شده است.بعضی بر این باورند که کژوین دگرگونه دزپین یعنی دژ یا قلعه ی پایین است و دژ پایین شاید دژی بوده که در زمان ساسانیان و شاید پیش از آنان، در درونگاه کوهستان ناحیه ی قزوین برای پیشگیری تاخت و تاز و غارت آماردها و دیلم ها، که در کوهستان شمال دشت قزوین می زیستند، ساخته شده بوده است»(افشار،1378: 476).
بلاذری می نویسد: نام قزوین را به فارسی کشوین گویند و معنای آن مرزی است که مورد نظر باشد یعنی مرزی که محافظت می شود (بلاذری،1364: 80). وی هم چنین از جماعت اسواران و جنگ های دیلمیان با قزوین سخن رانده و تذکر می دهد که براءبن عازب با صلح آنجا را فتح کرده است، نکته جالب توجه آن که وی از صلح جمعی مردم و اسلام آوردن آنان سخن می گوید و این که آنها جزیه نپرداختند(همان). به قول بلاذری: «سعید بن العاص بن امیه قزوین را استوار گردانید. وی قزوین را آخرین حدی می داند که سپاهیان کوفه در اختیار داشتند»(بلاذری،1364: 81؛ یاقوت حموی،1399: 244). حمد الله مستوفی، قزوین را شهری کهن دانسته، اسامی آن را برمی شمرد و احادیث فراوانی از قول پیامبر اکرم (ص) در اهمیت حضور و جهاد در شهر قزوین نقل می کند(مستوفی،1362: 773 ـ 758). مستوفی نیز فاتح قزوین را براءبن عازب انصاری می داند و معتقد است که نسل او (براء) همچنان در آن شهر حضور دارند(همان: 219).
اصطخری قزوین را چنین توصیف می کند: «قزوین شهر بزرگی است؛ شارستان و حصار دارد و آب روان بیش از آن ندارند کی خوردن را کفایت بود، لیکن باغ ها و بوستان ها بی آب فراوان بود و از آنجا بادام و مویز بسیار خیزد و گلیم های بز نیکو بافند.» ( اصطخری، 1368: 166). وی همچنین می افزاید «جنوب ولایت دیلمان قزوین است. ناحیت قزوین به ناحیت ری پیوسته است... قزوین دو شارستان دارد و دیوار دارد و مسجد آدینه در شارستان بزرگست و در شهر دو کاریز کوچک است؛ خوردن را و کشت بر آب باران بود و با بی آبی شهری پر نعمت است؛ ثغر دیلمان است و همواره میان هر دو شهر جنگ بود»( همان، 172- 168).
ابن حوقل درباره این شهر می نویسد: «قزوین شهری است که قلعه ای دارد و مسجد جامع آن در اندرون شهر است. این شهر اقامتگاه دیلم است و در روزگار بنی عباس مدتی سرحد بوده که خلفا با دیلم در آنجا جنگ می کردند و قرارگاه متجاوزان دیلم بود. آب جاری قزوین اندک و به اندازه آشامیدن آنان است و این آب در قناتی واقع در مسجد جامع است»(ابن حوقل،1366: 113). ابن خردادبه نیز، در اثر خود، حد و حدود و فواصل قزوین را با شهر های مختلف از جمله: همدان، ری و ابهر ذکر می کند(رک. ابن خردادبه،1371: 25). یعقوبی در این باب می گوید: «کسی که آهنگ ری دارد از شهر دینور به قزوین رود و سپس از قزوین سه منزل روی جاده رهسپار گردد»(یعقوبی،1356: 51)
یاقوت نیز در کتاب خود از شهر قزوین به عنوان شهری مشهور نام برده که «میان آن و دیلم کوهی است که اساوره به عنوان مدافعان در آنجا قرار داده شده و نقش حفاظت شهر را از راهزنان (دزدان) عهده دارند»(یاقوت حموی،1399: 342) وی همچنین از موقعیت شهر قزوین در عهد عثمان یاد کرده و اضافه می کند که براءبن عازب که در ری ولایت داشت مأمور فتح آن می شود»(همان).
اکثر منابع از جامع قزوین نیز سخن رانده اند؛ قزوینی معتقد است شبستان جامع قزوین از شگفتی های دنیاست. بنیانگذارش خمارتاش است که امیری از امرای مملوک عمادالدوله بوده(رک.قزوینی،1366: 201؛ هم چنین از گورستانی یاد کرده که باب المشک نام داشته و شهیدان، زاهدان، عارفان و صالحان در آن مدفون بوده اند(همان). هم چنین قزوین دارای رودخانه هایی بوده که عبارتند از: خررود، بهرود، کردان رود، ترکان رود، درج و اترک. وجود قلعه هایی استوار در شمال قزوین، بر اهمیت این شهر افزوده(لسترنج،1364: 237). در شمال باختری قزوین، بر قلل کوه های میان ولایت رودبار که در ساحل رود شاهرود در طبرستان واقع است قلاع اسماعیلیه (حشیشیه یا حشاشین) قرار داشت که بالغ بر پنجاه قلعه و مرکز آنها الموت و مستحکم ترین آنها قلعه میمون دژ بوده است(همان: 238).
لسترنج درباره قزوین شرحی مفصل دارد و چنین می گوید:«قزوین از زمان های قدیم منطقه مهمی بوده و معبرهای کوهستانی را که از راه ایالت طبرستان به سوی سواحل دریای خزر می رود حراست می کرده است. ناحیه کوهستانی شمال باختری در زمان های قدیم، قسمتی از ولایت دیلمان را تشکیل می داد که مدت زمانی استقلال داخلی داشت و به حکومت خلفای بنی عباس تسلیم نشده بود. در این دوره، قزوین مهم ترین قلعه مسلمین در مقابل این کفار سرسخت بوده و به وسیله ساخلوی نیرومندی از مسلمانان نگهبانی می شد»(همان: 236). و ادامه می دهد:«قزوین دارای دو رودخانه بوده که یکی را وادی الکبیر و دیگری را وادی سمیرم می گفتند، و در حوالی آن بقایای آتشکده هائی وجود داشته است. اسم یکی از دو شهر قزوین "موسی" بود و دیگری را "شهر مبارک" و همچنین "مبارکیه" می نامیدند. شهر اولی به جهت اینکه به امر موسی هادی خلیفه عباسی برادر بزرگ هارون الرشید در زمان خلافت پدرش مهدی ساخته شده بود، به این نام موسوم شد. هارون الرشید که بعد از برادرش هادی به خلافت رسید، وقتی که در سفر خود به خراسان در قزوین فرود آمد مسجد دیگری در آن شهر ساخت و به امر او باروئی نیز به دور شهر کشیده شد. مبارک ترک، که یکی از خادمان آزاد شده مأمون یا معتصم بود، در مبارک آباد قلعه مبارکیه را ساخت و بدین جهت آنجا را شهر مبارک نامیدند»(همان؛ بلاذری،1364: 83).
نویسنده آثار البلاد معتقد است:«چون قزوین مرزی از مرزهای مملکت اسلامی را تشکیل داده احادیثی از پیامبر نقل شده که جهادکنندگان را به اقامت در قزوین تشجیع می کند. حضرت علی(ع) به نقل از پیامبر(ص) می گوید: اسکندریه و قزوین نباید فراموش شوند، این دو شهر دروازه بهشتند و هر فردی از مسلمانان به هنگام دفاع از اسلام، تنها شبی در یکی از این دو شهر مذکور به روز آورد از هر گناهی پاک شود؛ چنان باشد که از نو از مادر زائیده»(قزوینی،1366: 199).
این ها قسمت کوچکی از نوشته های مورخان در باب قزوین است؛ بخش مهمی از تاریخ این شهر هم به عهد صفوی باز می گردد. وقتی صفویه حکومت خود را در تبریز پایه گذاری کرد فصل جدیدی در تاریخ قزوین رقم خورد و آن انتخاب شهر قزوین به پایتختی بود.«شاه تهماسب اول صفوی نخستین بار قزوین را پایتخت خویش قرار داد»(جکسن،1369: 499). تا پایان دوره پنجاه ساله پایتختی قزوین؛ یعنی، زمانی که شاه عباس اول پایتخت را از قزوین به اصفهان انتقال داد؛ بناهای متعددی در آن ساخته و به یادگار ماند که مشهورترین آنها، مجموعه دولت خانه صفوی است که هم اکنون این مجموعه، پذیرای بازدید کنندگان متعددی است. از آنجایی که موضوع مقاله در خصوص امامزادگان است به همین مقدار توضیح در باب قزوین اکتفا کرده به مبحث اصلی می پردازیم.

دلائل مهاجرت آل علی (ع)به ایران

بعد از رحلت پیامبر رحمة للعالمین(ص)، نهال نوپای اسلام که با جانشینی برحق علی (ع) و خاندانش می توانست محکم و استوار بر جهان اسلام سایه افکن باشد به واسطه بروز مسئله خلافت و جانشینی آن حضرت صدمه دید. ایجاد دو دستگی و تفرقه در میان مسلمانان به ویژه از عصر خلافت عثمان با قدرت نمایی اشرافی چون معاویه شدت یافت و بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) به تقابل دو مذهب شیعه و سنی انجامید.
معاویه که بعد از حضرت علی (ع)، خود را مالک و امیر اعراب می دانست بر یاران و خاندان عصمت و طهارت چنان سخت گرفت که آنان را به مهاجرت از موطنشان وادار نمود. روند آزارو اذیت خاندان بوتراب و سبّ علی (ع) به حکومت معاویه محدود نبود بلکه پایه و اساس حکومت داری امویان شد که واقعه کربلا عظیم ترین پیامد آن بود.
هنگامی که دوره خلافت جائرانه بنی امیه به سرآمد، نوبت ریاست بنی عباس فرا رسید؛ و با آن که آنان با اسم اهل بیت (ع) و قرابت با ایشان حکومت را به دست گرفته بودند، اما اوضاع آل علی (ع) تغییری نیافت و همواره در زجر و حبس سر برده و با دسایس و حیل از اوطان خود مهجور، تبعید و فراری گردیده، مسموم یا مقتول می گشتند(فقیه محمدی،1378: 31). وجود آرامگاه های اولاد علی(ع) در سراسر ایران، حاکی از این مطلب است که این بزرگواران به واسطه حکومت های ظالمانه اموی و عباسی، از دیار خود هجرت کرده و خاک ایران را برای زندگی انتخاب نمودند؛ و در این سرزمین به دست عمال حکومت به شهادت رسیدند و یا به مرگ طبیعی رحلت نمودند.
از زندگی نامه برخی از امامزادگان، اطلاع چندانی در دست نیست و این مسئله احتمالاً بدان علت است که آل علی (ع) از شدت جور و ستم خلفا که در تاریخ ثبت است با مخفی کردن سیادت و علویّت خود به طور ناشناس به شهرهای دوردست هجرت می کردند تا کسی آنها را نشناسد. امامزادگان مورد بررسی در این مقاله نیز، در این زمره اند و اطلاعی از زندگی آنها در منابع دیده نمی شود.

اوضاع جهان اسلام در دوره امامزادگان مذکور

تا زمان مأمون، حکومت و خلافت در قبضهد عباسیان بود؛ ولی از این دوره شاهد حضور حکومت های مستقل و نیمه مستقلی در ایران هستیم که چون مشروعیت خود را از خلفای عباسی کسب می کردند، در روش حکومت خود نیز از خلیفه عباسی تبعیت می کردند. حکومت های طاهری، سامانی، غزنوی، سلجوقی و... که مذهب سنی داشتند هم چون خلفای سنی مذهب عباسی بر شیعیان و آل علی (ع) سخت می گرفتند.
دوره متوکل عباسی اگرچه یکی از سخت ترین دوران ها برای شیعیان بوده؛ ولی به دلیل رسوخ ترک ها به دربار خلافت، شاهد ضعف امپراطوری عباسی هستیم(فقیه محمدی،1376: 100-99). این ضعف سبب گردید که دولت های شیعی مذهب بتوانند در گوشه و کنار جهان اسلام برای مدت زمانی قدرت نمایی کنند. در رأس این دولت ها می توان از آل بویه در ایران، فاطمیان در مصر و حمدانیان در شمال عراق نام برد. در این دوره شیعیان توانستند نفس راحتی کشیده به راحتی زندگی نمایند؛ اما با ظهور دولت سلجوقی، بار دیگر اوضاع تغییر کرده، فضا برای زندگی آل علی (ع) و شیعیانش سخت و طاقت فرسا گردید.
در بررسی زندگی نامه دو امامزاده مذکور باید گفت، وفات سلطان سید محمد سال 330 هـ . ق و امامزاده اسماعیل اواخر نیمه اول قرن پنجم است. با بررسی سال های وفات این بزرگواران به این نتیجه می رسیم که سلطان سید محمد، در دوره خلافت المتقی که در سال 329 هـ .ق به جای راضی بر تخت خلافت نشسته بود (رک. تاریخ کمبریج،1385: 4ر76) به شهادت رسیده است. این زمان اگرچه دوره حکومت آل بویه است و انتظار می رود به دلیل شیعی بودن این خاندان، آل علی (ع) در آسایش بیشتری باشند؛ اما لازم به ذکر است که این زمان آغاز قدرت گیری آل بویه و درگیری ها و نبردهایشان با عوامل خلافت عباسی است. در این شرایط مسلماً فضا برای خاندان عصمت مساعد نبوده و احتمال می رود این بزرگوار در جنگ و گریزهای نیروهای بویهی و عباسی به شهادت رسیده باشد.
وفات حضرت امامزاده اسماعیل (اواخر نیمه اول قرن پنجم) نیز هم زمان با خلافت الظاهر یا المستنصر (425 تا 487 هـ .ق) بوده است. بر اساس اسناد تاریخی این زمان دولت آل بویه در سراشیب قدرت قرار داشته؛ حضور دولت سنی مذهب غزنویباعث ضعف آل بویه شده؛و در نهایت با ظهور سلجوقیان در ایران به نابودی کشیده شده است. در این دوره نیز اگر چه نام آل بویه شیعی مذهب در میان است ولی درگیری ها و شکست های آنان از دو قدرت سنی مذهب غزنوی و سلجوقی خود باعث ایجاد دردسر برای شیعیان و خاندان بوتراب شده است. غزنویان و سلجوقیان هر کدام به دنبال کسب مشروعیت از دربار خلافت سنی بودند پس مبارزه با آل بویه شیعی و نیز شیعی مذهبان به ویژه منتسبان به آل علی (ع) بهترین راه برای اخذ مشروعیت و قدرت -یابی و حکومت داری در ایران بوده است.

پیشینه ی آرامگاه سازی در ایران

سنت آرامگاه سازی در ایران به قبل از اسلام بازمی گردد؛ شاهد این مدعا آرامگاه های پادشاهان هخامنشی و ساسانی است. اما بعد از اسلام نیز با وجود این که پیامبر وصیت کرده بود بدون تشریفات بدن مبارکشان را در همان اطاق زندگیشان به خاک بسپارند، سنت آرامگاه سازی از بین نرفت. در دوره اسلامی سه گروه شیعیان، سنیان و صوفیان که در گستره فرهنگی ایران زندگی می کردند، نگهداری احوال گذشتگان برایشان مهم و حیاتی بود.
از سده‏ی اول تا سوم هجری در ایران هیچ آرامگاهی که بتوان تاریخ معینی به آن نسبت داد، باقی نمانده است. شاید بتوان تدفین هارون الرشید در خراسان را آغازگر سنت آرامگاه‏سازی دانست که خود زیربنای تکوین بزرگ‏ترین بنای آرامگاهی ویژه‏ شیعیان در مشهد بود. پس از شهادت امام رضا (ع)، ایشان در همان مکانی که هارون الرشید مدفون شده بود، به خاک سپرده شدند(غروی،1376: 99).
از سده‏ی چهارم هجری به بعد شاهد ظهور و گسترش بناهای آرامگاهی در نقاط مختلف هستیم. ازدلایل این گسترش می‏توان به مهاجرت امامزادگان و سادات به ایران و شهادت یا مرگ آنان در آن‏جا اشاره کرد؛ همچنین سلسله‏ها و نهضت‏های شیعی(هم چون آل بویه )، زیارت آرامگاه‏های فرزندان علی (ع) رابا اهمیت می‏دانستند و تلاش می‏کردند به اماکن سنتی و کهن ایران جلوه‏ اسلامی ببخشند(اتینگهاوزن،1378: 301).
با وجود این که دو امامزاده مذکور هم زمان با حکومت آل بویه در ایران وفات یافته اند ولی از آرامگاه آنان نشانی نیست. در واقع آل بویه در مدت حکومت خود بیشتر به قبور ائمه معصومین به ویژه در عراق اهمیت می دادند. در عصر سلجوقیان، ایلخانان و تیموریان بیشترین آرامگاه ها به عارفان اختصاص داشت. شیخ صفی الدین اردبیلی نیز از همین عارفان بود که در خانقاه خود در اردبیل به خاک سپرده شد(غروی،1376: 161). با ظهور صفویان سنت آرامگاه سازی در ایران متحوّل شد. در گذشته برای شاهان، دولتمردان سیاسی و نظامی، عارفان، قدیسین و تا حدودی اولاد و احفاد امامان آرامگاه ساخته می شد(همان)؛ ولی شاهان صفوی که مذهب تشیع اختیار کرده بودند پذیرفتند که با وجود نشستن بر اریکه قدرت، قدیس قابل احترام نیستند یا دست کم در مقابل امامان و امامزادگان و دیگر روحانیون شیعی دارای عظمت معنوی و روحانی نیستند؛ به عبارتی، سلاطین صفوی هم چون امرای بویه ای ترجیح دادند در کنار یکی از اعضای خاندان عصمت و طهارت به خاک سپرده شوند(همان).
صفویه با رسیدن به حکومت، صوفی گری را به شیعی گری مبدل کرده، روال آرامگاه سازی برای عارفان را به آرامگاه سازی برای امامزادگان تبدیل کردند؛ و برای تکمیل و تزیین ساختمان بقاع متبرکه هزینه های بسیار نمودند. شاهان صفوی در پایتخت و شاهزادگان و حکمرانان در دیگر شهرها در ایجاد بناهای مذهبی فعالیت چشمگیری داشتند(کیانی،1377: 104 ). «رشد آیین شیعه و گسترش آرامگاه سازی و تزیین آرامگاه قدیسین و دایر نگه داشتن آن، از اسباب مهم تکوین و رشد و گسترش آیین شیعه در این قلمرو بوده است»(غروی،1376: 104). در بررسی معماری بقاع این دو امامزاده نیز به این نتیجه می رسیم که بنای آرامگاه آنها مربوط به عصر صفوی است.

امامزادگان قزوین

شهر قزوین نیز هم چون دیگر شهرهای ایران، مزار پیکرهای پاک تعداد زیادی از افراد خاندان امیرالمؤمنین علی(ع) است زیارتگاه عاشقان آن حضرت و سلاله پاکش است. بی شک آرامگاه شاهزاده حسین، فرزند بزرگوار امام رضا (ع) که در سنین طفولیت در قزوین از دنیا رفته اند معروف ترین امامزاده شهر قزوین است. هم چنین بقعه چهار انبیاء، به دلیل وجود پیکر چهار پیامبر و نیز امامزاده ای از نسل امام حسن (ع)از اهمیت بسزایی برخوردار است.
امامزاده های شهر قزوین به این دو مورد منحصر نمی شود؛ آرامگاه های سلطان سید محمد، امامزاده اسماعیل، امامزاده علی، آمنه خاتون، حلیمه خاتون، زبیده خاتون و بی بی شهربانو نیز در شهر قزوین واقع است؛ البته در اطراف شهر و نیز در روستاها و دیگر شهرهای استان قزوین نیز امامزادگان متعددی مدفون هستند که برای پرهیز از اطاله کلام به آنها اشاره نمی شود. از میان این بقاع متبرک دو امامزاده واجب التعظیم؛ سلطان سید محمد و امامزاده اسماعیل؛ از نسل امام جعفر صادق (ع)مورد بررسی این پژوهشاست که در زیر به آنها می پردازیم.

امام صادق (ع) و فرزندان ایشان

شیخ مفید در "الارشاد" فرزندان امام جعفر صادق (ع) را ده تن برمی شمارد: اسماعیل، عبدالله، ام فروه( که مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین (ع) است)؛ امام موسی الکاظم (ع)، اسحاق، محمد(که مادرشان ام ولداست)؛ عباس، علی، اسماء و فاطمه( که هر کدام از مادری جداگانه بوده اند)(شیخ مفید: بی تا: 1/222)؛ اما کیا گیلانی در «سراج الانساب» و امام فخر رازی در «شجره مبارکه» از پنج پسر نام می برد: امام موسی کاظم (ع)، اسماعیل، علی العُریضی، محمد الدیباج و اسحاق الموتمن(کیا گیلانی،1409: 70؛ فخر رازی،1409: 76)؛ البته در این مبحث قصد مشخص نمودن تعداد فرزندان امام صادق (ع) نیست و فقط من باب تذکر از آن ها یاد شد؛که البته در این اسامی دو نام قابل بررسی است؛ محمد الدیباج و علی العُریضی که در ذکر نسب امامزادگان مذکور به نام ایشان اشاره شده است.
اگر شجره نامه ای که در حرم امامزاده اسماعیل (ع) نصب شده درست باشد هر دو امامزاده از فرزندان محمد الدیباج هستند درباره زندگی ایشان همین اندازه بس که شیخ مفید گفته: «محمد الدیباج ابوجعفر المأمون مردی با سخاوت و دلاور بود و روزها یک روز روزه می گرفت و یک روز افطار می کرد و مانند زیدیه معتقد بود که امام کسی است که با شمشیر خروج کند. از همسرش خدیجه دختر عبدالله بن الحسین روایت شده که گفت: نشد روزی که محمد با جامه از خانه بیرون رود و آن را به مستمندان نپوشاند، و چنان بود که روزی یک گوسفند برای واردین و مهمانان خود می کشت. وی در سال 199هـ .ق در زمان خلافت مأمون از مکه خروج کردو طایفه زیدیه و جارودیه به همراهیش بیرون آمده علیه مأمون قیام کردند. عیسی جلودی از طرف مأمون به جنگ با محمد بن جعفر آمد و لشگرش را پراکنده ساخته و محمد را دستگیر نموده به سوی مأمون فرستاد، چون محمد به طوس رسید مأمون او را گرامی داشته پیش خود نشانیدو جایزه نیکویی به او داد و هم چنان نزد مأمون در خراسان بماند. ... محمد بن جعفر در زمان مأمون در خراسان از دنیا برفت، پس مأمون سوار شده برای برداشتن جنازه از قصر خود بیرون آمده... پس مأمون پیش ایستاده بر او نماز خواند»(شیخ مفید، بی تا: 1/205-203). هم چنین گفته شده که مدفن ایشان در بسطام در نزدیکی شاهرود است و سلطان اولیجایتو بر فراز قبر مطهرش گنبدی ساخته است(رحمانی،1390: 21).
بنابر نوشته رحمانی، خادم حرم امامزاده سلطان سید محمد (ع،) احتمال دارد این امامزاده از نسل محمد دیباج و یا از نسل علی عُریضی، دیگر فرزند امام صادق (ع)، باشد که در عریض از محلات مدینه منوره مدفون است(همان). علی عُریضی عمری طولانی داشت و دوره امامت امام حسن عسگری (ع) را درک کرده بود(فخر رازی،1409: 76).
در شهر قزوین پیکر مطهر چهار امامزاده از نسل امام جعفر صادق (ع) مدفون است که عبارتند از: امامزاده سلطان سید محمد، آمنه خاتون، امامزاده علی و امامزاده اسماعیل (ع) .

امامزاده سلطان سید محمد (ع)

نسب امامزاده

سلطان سید محمد (ع) را از نسل امام جعفر صادق (ع) می دانند. در بررسی شجره نامه ای که یکی از خدام آن حضرت در کتابی تحت عنوان «امامزاده سلطان سید محمد» نوشته چنین آمده است :
1 ) جناب سید محمد، فرزند علی بن جعفر، مشهور به عریضی، فرزند بلافصل امام جعفر صادق (ع).
2 ) جناب سید محمد، فرزند عیسی الاکبربن محمد الاکبربن علی عریضی.
3 ) جناب سید محمد، فرزند جور بن حسین بن علی بن محمد دیباج ، فرزند بلافصل امام جعفر صادق (ع).
4 ) جناب سید محمد بن جعفر، بن محمد بن جور بن حسین بن علی بن محمد دیباج(رحمانی،1390: 21-20).
وی در پایان با توجه به سال وفات ایشان، چنین احتمال می دهد که این امامزاده همان سید محمد، فرزند عیسی الاکبر بن محمد الاکبربن علی عریضی باشد(همان: 22). ابن طباطبا در ذکر اسامی واردین به قزوین از فرزندان علی عریضی این چنین می نویسد:«از جمله منتقلان اصفهان به قزوین، ابوالحسین عیسی اکبر نقیب فرزند محمد اکبر پسر علی عریضی است»(ابن طباطبا،1372: 329 – 328). وی محمد را از جمله بازماندگان این فرد می داند. بر این اساس وی نخستین کس از فرزندان عیسی الاکبر است که وارد ایران شده است(همان؛ رحمانی،1390: 22).
اما در شجره نامه ای که در حرم امامزاده اسماعیل نصب است نام ایشان بدین شکل آمده است: الحسن ابو محمد الدین بن الحسین الطوّاف بن جعفر ابوعبدالله الشعرانی بن حسین بن علی الحارض بن محمد الدیباج ابوجعفر المأمون بن جعفر الصادق (ع).
بر این اساس، سلطان سید محمد از نسل محمد دیباج می باشد نه علی عریضی که رحمانی بیان داشته است؛ ولی در جای دیگر از کتاب ایشان می بینیم. که وی امامزاده سلطان سید محمد را از نسل محمد دیباج از خاندان ابوالحسن علی حارض (خارض) معرفی کرده است(رحمانی،1390: 30). محمد دیباج پسری به نام علی معروف به «الحارض» داشت که با پسر عمویش زید النار در بصره قیام کرده بود(فخر رازی،1409: 105)؛ در هر صورت نسب ایشان به امام جعفر صادق ( ع) می رسد.
از زندگی این بزرگوار اطلاع چندانی در دست نیست؛ جز این که خادم حرم به نقل از کتاب «سرّ السلسله العلویه» ابونصر بخاری، نوشته است: سلطان سید محمد در سال 330 هـ . ق در دروازه شهر قزوین به شهادت رسیده و حمزه بن محمد زیدی بر پیکر مطهرش نماز خوانده است(رحمانی،1390: 21)؛ البته در شجره نامه موجود در امامزاده اسماعیل، سال شهادت 335 هـ .ق ذکر شده است.

موقعیت مکانی

آرامگاه سلطان سید محمد (ع) در محله یا کوی "آخوند"، از محلات قدیمی قزوین واقع شده و هم اینک به دلیل نوسازی های شهرداری، در کنار خیابان شهید انصاری غربی قرار گرفته است.

معماری و معماران

اطلاعات ما در خصوص تاریخچه بنای امامزاده، به عصر قاجار و پهلوی بر می گردد.ساختمان اصلی بنا که از خشت و گل ساخته شده مربوط به دوران صفویه است(رحمانی،1390: 6)؛ هم چنین آمده که «سابقاً حرمی ساده با صندوق چوبین داشت»(گلریز،1368: 1-709)؛ ولی اشاره ای به زمان دقیق آن نمی شود.
بانی اساس ساختمان این امامزاده مرحوم حاج علی اکبر لوّاف از اهالی اهل قزوین است(همان: 710). ماده تاریخ ساختمان در قطعه شعری در کاشی کاری لاجوردی بالای در ورودی به حرم چنین آمده است :

 

این روضه ای که کرده خور از نورش اکتساب
باشد حـــریـم زاده آل ابـــوتـــراب

ســلطان دیـن محـــــمد نوباوه رسـول
فرزند پاک جعــفر صـادق در انتساب

مغــفور بــاد گشت چو بانی این حـــرم
حــاجی عــلی اکبر لـــوّاف از ثــواب

تــاریخ وی چو سیــد گلـــریـز زد رقم
سال هزار و سیصد و ده بود در حساب

بنای فعلی را نیز آیت الله حاج عبدالحسین شهیدی مرمت کرده که در داخل همین صحن مدفون است(رحمانی،1390 : 6).
طرح حرم به صورت بعلاوه (+) و دارای دوازده ضلع و چهار شاه نشین است. گنبد بنا روی چهار قوس آیینه کاری شده برپا گردیده و دارای گچ بری های برجسته به صورت اسب، گوزن و انسان است که در بین آنها طرح های گیاهی نیز اجرا شده است(دائره المعارف تشیع: 2-431). گنبد امامزاده در قدیم از آجر بوده که در حال حاضر کاشی کاری شده است. ارتفاع گنبد 18 متر و از دو پوسته تشکیل شده که فاصله پوسته داخلی با خارجی حدود 5/4 متر است. دور تا دور گنبد کاشی کاری و اسامی خداوند و پنج تن روی آن نوشته شده است(رحمانی،1390: 5)
ازاره های حرم با کاشی های ابلق یشمی که دارای خط های سیاه رنگی است تزیین شده است. در جانب چپ حرم، مسجد مستطیل شکلی قرار دارد که ازاره های آن با کاشی های کف پوش لاجوردی و سفید ابر و باد دوره قاجار، تزیین شده است (دائره المعارف تشیع: 2-431).
مهتابی مقابل ورودی حرم که دارای آلت بندی های رنگی چوبی در سقف می باشد، در سال های اخیر به رواق تبدیل گشته است. انجمنی به نام «محمدیه» که به ریاست آقای حسین شهیدی امام جمعه قزوین تشکیل شده، با کمک مردم و افراد خیّر ایوان بزرگ بیرون حرم را ساخته اند(گلریز،1368: 1/710).
خطوط گچبری متعلق به اساتیدی چون: تقی قزوینی، محمد رضا قنبری و استاد محصص است. در ایوان و سر درب ها از کاشی های هفت رنگ استفاده شده و نورپردازی داخل ضریح همانند نورپردازی ضریح به رنگ سبز است(رحمانی،1390: 6).
امامزاده دارای دو درب است. گویا در گذشته در میان حیاط، حوضی بوده و در آن تلمبه ای نصب که کمبود آب برطرف کند(همان)، ولی در حال حاضر، اثری از حوض نیست. هم چنین در حیاط این امامزادهاتاق هایی جهت استراحت و اسکان زائرین وجود دارد که در گذشته کاربرد بیشتری داشته است.

محیط های اطراف آن ( مدرسه – قبرستان – حسینیه و ... )

در کنار آرامگاه ها به ویژه آرامگاه هایی که در شهرهاست به دلیل زندگی مردم در جوار این اماکن معمولاً بناهای متعددی با کاربری های مختلف وجود دارد. بناهایی نظیر: حسینیه، مدرسه یا مکتب خانه، قبرستان، حمام، آب انبار و ... .
در جوار حرم سلطان سید محمد ساختمان بزرگی احداث شده که حکم حسینیه دارد و در مواردی چون مراسم عزاداری ائمه معصومین، اعیاد و نیز مجالس ختم اموات از این بنا استفاده می شود.
در قدیم اموات را در حیاط این امامزاده دفن می کردند؛ بنابر گفته سید محمد علی گلریز، صاحب کتاب مینودر،«بیش از سی سال است که خاک سپردن مردگان در آن جا ممنوع شده»(گلریز،1368 : 1/709)؛ و چون کتاب وی در سال1337ه.ش به چاپ رسیده، می توان چنین نتیجه گرفت که در اوائل حکومت رضاشاه دستور این ممنوعیت صادر گشته است.
پیش از ایجاد مدارس به سبک جدید و حتی تا سال ها بعد از ایجاد دبستان در ایران، مکتب خانه های زیادی در سطح شهر وجود داشت که بیشتر آنها در جنب مساجد و امامزاده ها دائر می گشت، از همین رو است که در منابع به مکتب خانه ای در نزدیکی امامزاده سلطان سید محمد به نام «مکتب خانه سید جعفر»اشاره شده که کاربری آن آموزش خواندن و نوشتن قرآن به خردسالان و نوجوانان بوده است(ورجاوند،1377: 2/1287). اگرچه امروزه خبری از مکتب خانه های قدیمی نیست ولی در جوار امامزاده ها کلاس های متعدد علمی، فرهنگی، مذهبی و هنری برای سنین مختلف به ویژه خردسالان و نوجوانان تشکیل می شود. هم چنین در جوار امامزاده سلطان سید محمد آب انبار سردار قرار دارد که در حال حاضر فقط جنبه تاریخی دارد.

امامزاده اسماعیل

تاریخچه و نسب ایشان

گفته شده «امامزاده اسماعیل فرزند حضرت امام جعفر صادق (ع) است که "اسماعیل کوچک" خوانده می‏شده. این امامزاده در دوران خلفای عباسی، بر حسب ضرورت، در سفری از قزوین آن زمان عبور می‏کنند و به دلیل حکومت ظالمانه‏ منصور دوانقی، در منزل نجاری مسکن می‏گزیند، ولی به دلیل بیماری در همان منزلوفات می‏کند. صاحبخانه ایشان را در سردابه‏ خانه دفن می‏کنند و این خانه همان امامزاده‏ی کنونی است. این مکان، قبل از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، ناشناخته مانده بود»(خلج: مقاله ی اینترنتی )
میرزا محمد حسین فراهانی در سفرنامه اش (1303 - 1302 ه‏.ق) درباره‏ی این بقعه می‏نویسد: «یکی بقعه‏ی امامزاده اسماعیل است که مردم قزوین خیلی به او معتقدند و می‏گویند نذر و قسم او در نهایت تأثیر است و کراراً تجربه شده و کرامات او به ظهور رسیده است. و این امامزاده در جنب عمارت دیوانی واقع شده و گنبد آجری دارد و حاجی نصر الله خان آن را تعمیر کرده است و نسبت این امامزاده از قراری که در "بحر الانسابگ نوشته شده، این است که بعد از آن که معتصم، حضرت جعفر صادق (ع) را به زهر شهید کرد و پس از آن منصور دوانقی به ریاست رسید، اسمعیل بن جعفر صادق از ترس منصور، با چهار برادرش فرار کرده و به سمت ری می‏آمدند؛ زمانی که به قزوینرسیدند، سفیان قزوینی که دوستدار منصور بود، سر راه بر ایشان بگرفت و محاربه نمود تا اسمعیل در شهر قزوین شهید شد و در همان جا مدفون گشت و برادران او فرار نموده، به ری و دماوند رفتند»(حسینی فراهانی،1362: 23).
این مسئله که امامزاده اسماعیل واقع در قزوین، فرزند بلافصل امام صادق (ع) باشد، اشتباه است. شیخ مفید در الارشاد می‏نویسد: «اسماعیل، بزرگ‏ترین پسر آن حضرت بود و امام صادق (ع) او را بسیار دوشت داشت و نسبت به او نیکی و محبت بیش از دیگران می‏نمود. گروهی از شیعه به خاطر اینکه بزرگتر از پسران دیگر بود و علاقه و دوستی پدر به او بیشتر بود، گمان کردند که او پس از پدر بزرگوارش امام و جانشین او است. ولی اسماعیل در زمان زنده بودن حضرت صادق (ع) در عریض، که نام دره‏ای است، در نزدیکی مدینه از دنیا رفت و مردم جنازه‏اش را از آنجا تا مدینه با دوش نزد امام آوردند. و در قبرستان بقیع دفن کردند»(شیخ مفید، بی تا: 1/202)؛ بنابراین با توجه به مطالب بالا، مدفون در بقعه نمی‏تواند اسماعیل بن جعفر الصادق (ع) باشد، بلکه از نوادگان حضرت امام جعفر صادق (ع)است. هم چنین این امرکه وی در زمان خلافت منصور دوانیقی به ایران آمده نیز، درست نیست؛ چرا که مطابق سال وفات ایشان (اواخر نیمه اول قرن پنجم)، المستنصر خلیفه عباسی بوده و منصور در سال 136 هـ .ق به خلافت رسیده است.
در شجره نامه ای که در بالای ضریح مقدس امامزاده اسماعیل نصب شده است این سلسله نسب دیده می شود :
اسماعیل ابوالفضل؛ سیدی شریف، جلیل القدر و از بزرگان و سادات قزوین؛ بن علی ابوالحسن بن احمد ابوطاهر بن الحسن ابو محمد مشهور به سلطان سید محمد بن الحسین الطوّاف بن جعفر ابوعبدالله الشعرانی بن حسین بن علی الحارض بن محمد الدیباج ابوجعفر المأمون بن جعفر الصادق (ع).
نکته قابل توجه در این شجره نامه، نام سلطان سید محمد است که بنابر آنایشان جد امامزاده اسماعیل است، اما در تحقیقات میدانی نگارنده که در گفتگو با آقای عباس رحمانی، خادم امامزاده سلطان سید محمد صورت گرفته، این مسئله رد شده است. ایشان که کتاب "امامزاده سلطان سید محمد" را به رشته تحریر در آورده این شجره نامه را نادرست می داند و برای سلطان سید محمد شجره نامه دیگری عنوان کرده که در بالا بیان گردید، البته کارشناس فرهنگی اداره اوقاف استان در گفتگو با نگارنده، شجره نامه های نصب شده در امامزادها و این شجره نامه را صحیح می داند.

موقعیت مکانی

مقبره‏ امامزاده اسماعیل (ع) در چهارراه شهربانی قزوین، روبروی سردرعالی قاپو و در ابتدای کوچه‏ی تنگ و باریکی که اولین کوچه‏ خیابان شهید انصاری (کوروش سابق) به شمار می‏آید. در قسمت جنوبآن، مسجد جامع قزوین، و در شمال آن خیابان پیغمبریه و «بقعه‏ چهار انبیاء» (سلام الله علیهم) قرار دارد. این آرامگاه در دوران صفویه در حاشیه غربی میدان شاه بوده است، اما پس از تخریب این میدان و پس از خانه‏سازی زمین‏های میدان، این بقعه در کنار کوچه‏ای واقع شده که پشت به خیابان شهدا (سپه سابق) است(گلریز،1368: 668).

معماری و معماران

درباره تاریخ دقیق بنای امامزاده، اطلاع چندانی در دست نیست، اما با توجه به ویژگی‏های معماری آن، می‏توان بنای امامزاده اسماعیل (ع) را به دوران صفوی - قاجار نسبت داد. شواهد حاکی از آن است که بنای ابتدایی این بقعه در عهد صفوی استوار شده باشد؛ به طور مثال گفته شده که شاه سلطان حسین به این امامزاده توجه داشته است. او در سفر خود به قزوین، باغ صفی آباد مشهور به "هزار جریب" و باغ سلیمان آباد را برای آستانه‏ شاهزاده حسین و امامزاده اسماعیل و پیغمبریه قزوین وقف کرده است. هم چنین این بقعه بعدها در دوره‏ قاجار توسط حاجی نصر الله خان پسر خان سردار تعمیر شد(دائره المعارف تشیع،1366: 2/413)
بنای امامزاده اسماعیل بر نقشه‏ چهار ضلعی و در جهت شمالی - جنوبی قرار گرفته است: طول و عرض بقعه متر است. ساختمان این مقبرهبین دو حیاط قرار گرفته که درگذشته در حیاط جنوبی یک حوض آب در وسط حیاط و دو سنگاب در هر گوشه حوض وجود داشت ولی در حال حاضر حوض جمع آوری شده است.
گنبد امامزاده دو پوسته است و 3 / 6 متر ارتفاع دارد.از کف حرم تا زیر گنبد 5 / 7 متر است. این گنبد در ابتدا یک پوش ساده آجری بوده تا این که در سال 1300 I.A توسط مرحوم حاج محمد ابراهیم شلویری کاشی می‏شود( این شخص پس از ابتلا به بیماری در حرم امامزاده متحصن می‏شود و چون شفا می‏یابد، بر پیمانی که با خود بسته بود، باقی می‏ماند و گنبد امامزاده را کاشی می‏کند)(گلریز، 1368: 669). اما در طی زمان کاشی‏های گنبد فرومی‏ریزد و گنبد تخریب می‏شود. حاج محمد ابراهیم بار دیگر گنبد را مرمت می‏کند که شاید زمان آن بیش از 20 سال پیش است و استاد مرمتکار آن حاج قاسم ماخانی است( خلج: مقاله اینترنتی).
مقبره دارای نمایی متقارن است و به موازات گنبد ایوان ورودی در نما دیده می‏شود. از ایوان به گنبد خانه دری چوبی باز می‏شود و در دو طرف ایوان، دو اتاق کوچک واقع شده است.در قسمت سردر بر روی دو ردیف کاشی فیروزه‏ای به خط سفید، اسم امامزاده‏ مدفون نگاشته شده است. با عبور از کفش‏کن‏های غربی و شرقی ایوان جنوبی، وارد فضای آن می‏شویم. ازاره‏ی داخلی ایوان تا ارتفاع یک متر با کاشی‏های زیبای هفت رنگ تزیین شده است. از بالای قسمت ازاره ایوان تا بالای درگاهی ایوان با گچ به صورت ساده مزین شده است.
درباره درهای چوبی اطراف گنبد باید گفت که دو در جنوبی و شمالی گنبد خانه جدیدتر و بسیار زیبا است و گره‏های چوبی دارد و دور تا دور آن اشعاری در مدح امامزاده اسماعیل نوشته شده و سال ساخت بروی آن حک گشته است. بر روی در شمالی چنین آمده است: «ادخلوها سلمه مبین، سلام المرسلین سلام علی من اتبع الهدی. هزار و چهارصد و یک به هجری قمری شد این خجسته التفات حق تکمیل در این حرم شده مدفون به رفعت و به جلیل امامزاده والامقام اسماعیل، سرور سینه‏ زهرا، پناه اهل والا به تاریخ 1401 قمری، 1359 شمسی». و در آستانه‏ بالای در ورودی جنوبی نوشته شده: «با ذکر مصایب و مناقب اهل بیت، علیهم‏السلام، اسلام زنده است»(امام خمینی). این درب مطهر در سنه‏ 1402 هجری برابر سال 1360ه.ش در اصفهان به اتمام رسید»(همان).
در غرب گنبدخانه دری است که به یک هال کوچک، که به حسینیه‏ی جدید الاحداث متصل است، گشوده می‏شود. فاصله‏ این هال و حسینیه ارسی چوبی زیبایی است. قدمت در به دوران صفویه برمی‏گردد و چوبی است ودارای شیشه‏های رنگی زیباایست که حال و هوای حسینیه‏ی جدید الاحداث را دگرگون کرده است. در شرقی که به ایوان شرقی گسترده می‏شود نیز قدیمی است. قسمت بالای درگاه دارای پنجره‏های ارسی مانند با شیشه‏های رنگی است که چوبی بوده و مربوط به دوره‏ی صفوی است(همان).
بنای اصلی، که همان گنبدخانه است، دارای پلانی صلیبی است. سقف گنبد از همان دوره‏ صفویه مزین به گچبری و آیینه‏کاری زیبایی است که در طول زمان مرمت شده است. آخرین دوره‏ مرمت فضای داخلی پس از زلزله سال 1369 گیلان است.در وسط گنبدخانه، ضریح چوبی به ابعاد 60 / 3 متر در 70 / 2 متر قرار گرفته است.ضریح امامزاده پنجره‏ای است مسی با قاب چوبی ساخت اصفهان که از دوران صفویه باقی است. داخل ضریح صندوق چوبی قرار گرفته که با منبت‏کاری و گره -چینی مزین شده است(مهدیان دهکردی،1388: 49؛ گلریز،1368: 1/669).
از آن جایی که طبقه همکف باید محلی برای زیارت یا مراسم مذهبی باشد معمولاً محل تدفین در طبقه ای پایین تر از سطح زمین ساخته می شود(کیانی،1377: 22) مدفن اصلی امامزاده اسماعیل هم در سرداب بقعه در زیر حرم قرار دارد(مهدیان دهکردی، 1388: 49).

مکان های اطراف آن ( مدرسه – قبرستان – حسینیه و ... )

در حاشیه‏ غربی بقعه‏ امامزاده اسماعیل، حسینیه‏ای ساخته شده است که ورودی اصلی آن از حیاط جنوبی است. البته حسینیه دارای ورودی‏های دیگری است که یکی از آنها از ایوان غربی بقعه به داخل حسینیه راه پیدا می‏کند. ورودی دیگر به حیاط شمالی و دیگری در سمت شمال حسینیه است که مستقیماً به خیابان اصلی(شهید انصاری)راه پیدا می‏کند. از این حسینیه برای اقامه‏ نماز جماعت، مراسم عزاداری و سوگواری، جلسات قرآن و حدیث، کلاس های توجیهی حجاج، مراسم ختم اموات و ... استفاده می‏شود.

مدفونین مهم در جوار امامزاده

در جوار امامزاده اسماعیل (ع) ، در سمت شرق حیاط کوچکی واقع شده است که به امامزاده احمد معروف است. این مکان در واقع آرامگاه شیخ احمد غزالی برادر امام محمد غزالی، یکی از بزرگان متصوفه است که در قزوین متوطن بوده و در سال 504 تا 527 هـ .ق، به اختلاف روایات، درگذشته است(گلریز،1368: 1/711).

نقش این امامزادگان در گسترش گردشگری

اهمیت بقاع امامزادگان زمانی آشکار می شود که بدانیم در ساختمان آنها به کاربردهای مادی و معنوی بناها ـ که از مهم ترین ویژگی های آن است ـ توجه شده است. آرامگاه به بنایی گفته می شود که یک یا چند شخصیت مذهبی یا سیاسی در آن دفن شده باشد. البته در این میان شاهد آرامگاه های عارفان، شاعران و مفاخر ملی نیز هستیم که در حقیقت واسطه ارتباط با گذشته و در نهایت با خدا هستند. آرامگاه ها به ویژه آرامگاه امامزادگان، کارکرد های متعددی را در طول تاریخ در جامعه ایفا کرده و می کنند. بدون شک مهم ترین کارکرد امامزاده ها که مشخصه و نمایانگر خصوصیات هویتی یک شهر یا آبادی است برگزاری بسیاری از مراسم مذهبی چون زیارت شب جمعه و شب های مقدس، زیارت اهل قبور و تعاون و همکاری مردم در زمان های خاص است. «جمع شدن مردم به هنگام نیایش و زیارت در این مکان ها، علاوه بر ایجاد هم خونی و هم وطنی، میان آن مردم و خداوند نیز ارتباط برقرار می کند و آن بزرگواران متعلق به گذشته، ارتباط میان انسان ها و خداوند را تقویت می کنند و در نهاد زیارت کنندگان شادمانی و آرامش به وجود می آورند، در حقیقت در طی قرون و هزاره ها این شاهدان ناپیدا در ایجاد ارتباط های اجتماعی نقش مهمی را بر عهده داشته و دارند»(غروی،1376: 12).
این مسئله همان بعد معنوی آرامگاه ها است که بیشترین کارکرد را عهده دار است. از همین رو شاهدیم که در جوار بسیاری از بقاع امامزاده ها مکان هایی به نام حسینیه ساخته می شود. این حسینیه ها به ویژه در ایام سوگواری ها خصوصاً محرم و صفر و ماه رمضان، اعیاد مذهبی، مراسم دعا و نیایش، فاتحه و ختم اموات، کلاس های آموزشی و... دارای بیشترین فعالیتها هستند. این مراسم ها علاوه بر نقش آفرینی در امر متحد کردن مردم، در افزایش علم و فرهنگ آنان به ویژه کودکان و نوجوانان حائز اهمیت است.
در واقع در همین زیارت و عبادت و آموزش ها، شاهد نوعی گردشگری هستیم البته نه با نام گردشگر، بلکه نام زائر. در این زمینه چهار نوع گردشگر مذهبی قابل بررسی است. دسته اول اهالی محل و مردم شهر که بیشترین حجم گردشگر یا زائر را به خود اختصاص می دهند. این دسته هر روزه برای ادای نماز جماعت و یا در روزهای خاص برای زیارت یا شرکت در مراسم های آن ایام به این بقاع می روند. دسته دوم مردم شهرهای دیگر هستند که از اقصی نقاط کشور برای زیارت امامزادگان عازم شهرهای مذهبی می شوند؛ در این میان، شهرهای مقدس مشهد و قم بیشترین آمار را به خود اختصاص داده اند. دسته سوم، شامل گردشگران مذهبی مسلمان غیر ایرانی به ویژه اعراب هستند و در آخر گردشگران خارجی غیر مسلمان که به نیت زیارت عازم شهرهای مذهبی نمی شوند بلکه در کنار بازدید از مناطق تاریخی از آستان امامزادگان نیز دیدار می نمایند.
از دیدگاه هنری، آرامگاه ها در طول، زمان به واسطه آجرکاری، گچبری، کاشیکاری، آیینه کاری و... تزیین شده و تبدیل به بناهای باشکوه می شوند. این امر در جذب گردشگر به خصوص گردشگر خارجی از اهمیت بسزایی برخوردار است. «مجموعه بناهای مذهبیبا ایجاد یک آرامگاه ساده یا یک مکان مذهبی یا سیاسی شروع می شود و در طول زمان با اضافه کردن بناهای دیگر مانند مسجد، مدرسه، کتابخانه، آب انبار، خانقاه، زائرسرا، و کاروانسرا به یک مجموعه بسیار زیبا و باشکوه تبدیل می شود»(کیانی،1377: 166–165).
اگرچه بیشترین گردشگر و بازدیدکننده آرامگاه های امامزادگان را زوار تشکیل می دهند؛ ولی از بعد هنری نیز افرادی هستند که نه به قصد زیارت بلکه برای دیدن هنر و معماری اماکن مذهبی به این بقاع می روند؛ در این میان گردشگران خارجی و غیر مسلمان بیشترین سهم را دارند.
قبل از بررسی نقش آرامگاه این امامزادگان در گسترش گردشگری استان قزوین باید به بناها و مکان های تاریخی اطراف این امامزاده ها اشاره نمود.

بناهای تاریخی مهم در اطراف امامزاده سلطان سید محمد (ع)

همان طور که بیان شد آرامگاه سلطان سید محمد در یکی از محلات قدیمی و تاریخی قزوین واقع شده است و در کنار آن یا به فواصل کوتاه، بناهای تاریخی مهمی وجود دارد. ورجاوند مکان های تاریخی محله بُندرُخت یا محله آخوند را این گونه برمی شمارد: «حمام آخوند، حمام حاج ملا عبدالله، حمام حاج میرزا ابوتراب، حمام بلور، انبار آب جوف محله آخوند، انبار جوف سمساره کوچه، انبار آب شیشه گرخانه، انبار آب مسجد سبز، انبار آب عبدالله بیک مرحوم، مدرسه و مقبره مرحوم آخوند، مدرسه جدید و بقعه امامزاده سلطان سید محمد»( ورجاوند،1377: 2/786). از جمله این اماکن که در حال حاضر قابل بازدید است می توان به آب انبار سردار کوچک، مسجد و مدرسه سردار،حمام بلور (موزه سنگ)، خانه امام جمعه (شهیدی ها)، مدرسه ملا خلیلا (خانه استاد محصص)، خانه زرنگار، آب انبار حاج کاظم و... اشاره کرد.

بناهای تاریخی مهم در اطراف امامزاده اسماعیل (ع)

آرامگاه امامزاده اسماعیل در جوار دولتخانه صفوی و درکنار اولین خیابان ایران «سپه» واقع شده است. ورجاوند مکان های تاریخی محله فَشتهول در جوار دولتخانه صفوی را این چنین معرفی می کند: «بقعه مبارکه امامزاده اسماعیل، بقعه مبارک امامزاده احمد، بقعه مبارک چهل تن که واقعست در جوار دولت سرا. مدرسه واقع در حاشیه خیابان مشهور به مدرسه آقاسی، آب انبار در جوار مدرسه مشهور به حاجی آقاسی ایضاً انبار در حوالی دولت خانه»(همان: 787). شایان ذکر است که در حال حاضر در این منطقه، گردشگران می توانند از مجموعه عمارت های عصر صفوی یعنی: گراند هتل در خیابان پیغمبریه مربوط به عصر قاجار، مسجد شیخ الاسلام معروف به احمدیه، بقعه چهار انبیاء، مسجد جامع عتیق و آب انبار آن در خیابان سپه که همگی در اطراف امامزاده هستند بازدید نمایند.

میزان گردشگران مذهبی و غیر مذهبی امامزادگان سلطان سید محمد و اسماعیل

در بالا بیان شد که چهار نوع گردشگر مذهبی قابل بررسی هستند. در خصوص دو امامزاده مذکور و نیز تمامی امامزادگان ایران بدون تردید بیشترین گردشگر را اهالی محل و مردم همان شهر و روستا تشکیل می دهند. در شهر قزوین بعد از شاهزاده حسین (ع)، امامزاده سلطان سید محمد دومین امامزاده ای است که بیشترین زائر را به خود اختصاص داده است(رحمانی،1390: 6). شواهد و تحقیقات میدانی نگارنده نیز، حاکی از همین مطلب است که امامزاده سلطان سید محمد نسبت به امامزاده اسماعیل، روزانه زوار بیشتری را پذیراست؛ این گفته زمانی مستدل تر می گردد که کارشناس فرهنگی اداره اوقاف با توجه به میزان درآمد دو امامزاده، نذورات و پول های واریزی مردم در حرم سلطان سید محمد را بیشتر اعلام کرده، که این مطلب شواهد نگارنده را تصدیق می کند؛ وی هم چنین اشاره می نماید که در سلطان سید محمد طیف های مختلفی از مردم با سلایق و تیپ های متفاوت برای زیارت حضور می یابند اما در امامزاده اسماعیل فقط طیف خاص مذهبی دیده می شود.
از بعد دیگر با احترام کامل به ساحت مقدس امامزادگان، شاید بتوان دلیل دیگر میزان بیشتر زائر را، کرامات فراوان امامزاده سلطان سید محمد بیان داشت. در کتابی که خادم این امامزاده به رشته تحریر درآورده کرامات و معجزات بسیاری نوشته شده است. هم چنین شایان ذکر است که در امامزاده سلطان سید محمد افرادی جهت شفا در جوار این حرم می خوابند که طبق گفته کارشناس فرهنگی اداره اوقاف باید برای این کار از اوقاف مجوز دریافت نمایند؛ بر این اساس مجوزهای اخذ شده برای سلطان سید محمد بسیار دیده شده است.
دسته دوم گردشگران مذهبی را مردم شهرهای دیگر تشکیل می دهند. این دسته یا به قصد زیارت بقعه ی امام یا امامزاده عازم شهری می شوند و یا در کنار سفر سیاحتی خود و بازدید از مناظر طبیعی و ابنیه تاریخی به آستان امامزادها نیز می روند؛ در مواقعی نیز مسافران هنگام عبور از یک شهر در کنار بقاع امامزادگان اتراق کرده به استراحت می پردازند.
در مقایسه با شهرهای مقدس مشهد، قم، شیراز و ری بدیهی است که قزوین کمتر شاهد حضور مردم شهرهای دیگر، آن هم فقط به قصد زیارت است. البته شاهزاده حسین (ع) به دلیل قرار گرفتن در کمربندی شهر و نیز امکانات مختصری چون فضای سبز و محل پارک برای چادر زدن مسافران، پذیرای زائران بیشتری است، ولی دو امامزاده مذکور چون در مرکز شهر و محله های قدیمی واقع شده کمتر شاهد حضور دیگر هم وطنان است. در جوار امامزاده اسماعیل هیچ مکانی برای اسکان مسافران وجود ندارد؛ سلطان سید محمد نیز هر چند بعد از تخریب خانه های قدیمی در شمال آستانه در حاشیه خیابان قرار گرفته ولی مستعد پذیرش مسافران در حجم بالا نیست.
البته یکی از کارشناسان میراث فرهنگی در گفتگو با نگارنده چنین اظهار داشت که بافت قدیمی این مناطق به ویژه مردم محل نیز، در کاهش شمارگردشگران دخیل هستند. بنا بر گفته های کارشناس میراث فرهنگی، مردم محله آخوند از نظر فرهنگی برای گسترش گردشگری همکاری های لازم را با این اداره انجام نمی دهند؛ البته این مسئله بیشتر در خصوص بازدیدکنندگان بناهای تاریخی محسوس است و در مورد زوار امامزاده سلطان سید محمد و زیارت آستان آن حضرت کمتر صدق می کند. با وجود کمی آمار این دسته از گردشگران باز هم آمار زوار سلطان سید محمد بیشتر از امامزاده اسماعیل است.
شایان ذکر است که به دلیل قرار گرفتن این دو امامزاده در مناطق قدیمی و تاریخی، در برخی ایام سال، به ویژه در ایام نوروز که میزان مسافرت ها افزایش می یابد حضور گردشگران مذهبی این دو امامزاده بیشتر می شود چرا که مسافران طی بازدید از اماکن تاریخی به زیارت این بقاع هم می روند.
در خصوص دسته سوم یعنی زائران غیر ایرانی، به ویژه اعراب که بیشتر به قصد زیارت آستان مقدس امام رضا (ع) و نیز حرم حضرت معصومه (ع) رهسپار ایران می شوند، کارشناسان اداره اوقاف و میراث فرهنگی متفق القول بیان داشتند که این دسته کمتر به قزوین می آیند و آن کاروان هایی هم که از قزوین عبور می کنند بیشتر به زیارت آستان مقدس شاهزاده حسین (ع) می روند. در واقع گزارشی از حضور این دسته از گردشگران در امامزاده سلطان سید محمد و اسماعیل وجود ندارد.
گروه آخر گردشگران خارجی غیرمسلمان هستند، که حضورشان در بقاع متبرکه از نوع دیگری است. قبل از شرح آمار حضور این گروه در دو امامزاده مذکور باید بیان داشت که توریست های خارجی به دلیل تبلیغات منفی علیه اسلام و ایران کمتر به کشورمان سفر می کنند؛ توریست هایی هم که به ایران می آیند بیشتر به بازدید شهرهای شیراز، اصفهان، تهران و ... می روند. البته قزوین نیز از جمله شهرهایی است که در طول سال میزبان تعداد قابل توجهی از این نوع گردشگران هست. منطقه الموت و قلعه های حسن صباح و قلعه لمبسر از مهم ترین جاذبه های استان قزوین به خصوص برای گردشگران خارجی است؛ اما در خود شهر، بناهایی چون: دولت خانه صفوی، بقعه چهار انبیاء ، مسجد جامع عتیق و آب انبارهامهم ترین مکان هایی هستند که نگارنده شاهد بازدید توریست ها به صورت گروهی و انفرادی از آن اماکن بوده است.
گردشگران خارجی در بازدید از بقاع امامزادگان، بیشتر به جنبه هنری تکیه دارند. نوع معماری و هنرهای تزئینی به کار رفته در بناها، قدمت آنها، فرهنگ مردم در زمان زیارت و نذورات آنها و مراسم هایی که در جوار امامزادگان برپا می کنند همگی از جمله عواملی است که توریست ها را به سوی این بقاع جذب می کند. البته به گفته کارشناس فرهنگی اداره اوقاف گاه دیده شده که این نوع گردشگران علاوه بر بازدید از بقاع، هم چون مسلمانان به زیارت پرداخته و نذوراتی هم داشته اند؛ وی به وجود پول های خارجی چون دلار و یورو و ... در ضریح شاهزاده حسین (ع) اشاره می نماید.
در این مورد نیز تعداد گردشگر غیرمسلمان، در امامزاده اسماعیل از سلطان سید محمد کمتر است. خادم امامزاده اسماعیل، ضمن اشاره به حضور گاه و بی گاه توریست در این امامزاده، به کاهش میزان آن در چند سال اخیر اشاره می نماید. با توجه به موقعیت مکانی این امامزاده، انتظار می رود که توریست ها ضمن بازدید از مکان های همجوار امامزاده اسماعیل، به این آرامگاه نیز بروند؛ ولی شواهد، خلاف این را نشان می دهد.
اما بقعه امامزاده سلطان سید محمد طبق گفته یکی از مسؤلین، در ماه شاهد حضور هفت الی هشت نفری توریست خارجی است که بعد از بازدید از خانه شهیدی ها به آستان مقدس این امامزاده نیز می روند. این آمار به نظر واقعی نمی رسد چرا که تعداد زیاد، گردشگران خارجی در قزوین حکایت می کند: در حالی که؛ طبق گفته های کارشناس میراث فرهنگی این تعداد توریست در ماه در قزوین نیست. وی در ادامه چنین اضافه می کند که هر چند قزوین جاذبه های زیادی برای جلب توریست دارد؛ ولی عدم امکاناتی چون هتل سبب می شود این آمار کاهش چشمگیری داشته باشد. این کارشناس از مهندسین خارجی سخن می گوید که در قزوین ساکن هستند و به بازدید اماکن تاریخی می روند ولی توریست به حساب نمی آیند. در هر صورت قرار گرفتن این امامزاده ها در مناطق تاریخی، دارای این مزیت است که می تواند حجم بالایی از گردشگران را پذیرا باشد.

نتیجه

در بررسی های صورت گرفته در خصوص زوار و گردشگران امامزادگان سلطان سید محمد و اسماعیل (ع) به طور کلی نتیجه چنین حاصل شد که هر چند این دو امامزاده به فاصله ی نسبتاً کمی از همدیگر(امامزاده اسماعیل در ابتدای خیابان شهید انصاری شرقی و امامزاده سلطان سید محمد حدوداً انتهای خیابان شهید انصاری غربی) و در مناطق تاریخی و قدیمی واقع شده اند اما میزان زوار متفاوتی دارند.
از جمله عوامل دخیل در این تفاوت آماری می توان به کرامات و معجزات دو امامزاده اشاره کرد؛ هر چند هیئت امنای فعال می تواند در افزایش زائر مؤثر باشد. به عنوان مثال هئیت امنای سلطان سید محمد در تلاش است تا مجوز محل اعزام مسافران کربلا و مکه را برای آستان این امامزاده از اداره اوقاف اخذ نماید؛ این اقدام تلاش مهمی در جهت افزایش زائر است. البته شایان ذکر است که محوطه باز واقع در شمال آستان این امامزاده، می تواند این امکان را فراهم نماید حال آن که امامزاده اسماعیل فاقد چنین امکان فضایی است؛ البته طرح گسترش فضای امامزاده اسماعیل که چند سالی است در حال اجراست می تواندکمک مهمی در افزایش شمار زائران باشد. در مقابل با تلاش هئیت امنای امامزاده اسماعیل کلاس های توجیهی زائران حج و عتبات عالیات در حسینیه این امامزاده برگزار می شود. هر دو این موارد تلاش مثبتی برای افزایش زائر به حساب می آید.
مسئله دیگر هئیت های امامزادگان است؛ امامزاده اسماعیل دارای هئیت مذهبی بسیار فعالی است به ویژه در ماه محرم و رمضان، که مراسم های آنها شور و حال خاصی دارد؛ اما همان طور که بیان شد این هئیت را قشر خاصی تشکیل می دهندو به همین روال مردم نیز از همان قشر به هئیت، حسینیه و امامزاده می روند. اما بقعه سلطان سید محمد پذیرای همه اقشار مردمی است. در دهه اول محرم، دسته های سینه زنی شهر قزوین به اماکن مقدس می روند که از آن جمله می توان به آستان سلطان سید محمد اشاره کرد که شب نهم محرم شاهد حضور دسته های عزادار است؛ این در حالی است که دسته های عزادار در آن شب، فقط از جلوی امامزاده اسماعیل عبور کرده و به داخل آستان نمی روند؛ این مسئله می تواند ناشی از همین امر باشد.
با وجود موارد ذکر شده نمی توان کمی آمار زائر و گردشگر مذهبی را فقط به کرامات امامزاده و هئیت امنایش نسبت داد. این مسئله به ویژه در خصوص گردشگران و زوار غیر قزوینی صدق می کند. عدم تبلیغات مناسب، نبود امکانات رفاهی جهت اسکان مسافران، مناسب و کافی نبودن هتل به ویژه برای گردشگران خارجی، و ... از جمله عواملی است که سبب شده نه تنها آستان این امامزادگان بلکه شهر قزوین با داشتن قدمت تاریخی ـ مذهبی خود، گردشگران کمتری بپذیرد.

پی نوشت ها :

- استادیارگروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)
2 - کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی

ابن حوقل.( 1366). صورة الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران: امیر کبیر، چاپ اول.
ابن خرداد به.(1371). مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند، تهران: خواجه، چاپ اول.
ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا.(1372). مهاجران آل ابوطالب، ترجمه محمدرضا عطایی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول.
اتینگهاوزن، ریچارد و گراباروالگ.(1378). هنر و معماری اسلامی، ترجمه‏ی یعقوب آژند، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول.
اصطخری، ابراهیم.(1368). المسالک و الممالک، ترجمه ایرج افشار، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ سوم.
افشار، ایرج.(1378). پژوهشی در نام شهر های ایران، تهران: روزنه، چاپ اول.
امام فخر رازی.(1409 هـ . ق). الشجره المبارکه فی انساب الطالبیه، تحقیق سید مهدی الرجایی، قم: مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی، چاپ اول.
بلاذری، احمد بن یحیی.(1364).فتوح البلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران: سروش، چاپ دوم.
جکسن، ویلیامز.(1369). سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال)، ترجمه منچهر امیری و فریدون بدره ای، تهران: خوارزمی، چاپ سوم.
حسینی فراهانی، میرزا محمد حسین.(1362). سفرنامه‏ی میرزا محمد حسن فراهانی، به کوشش مسعود گلزاری، تهران: فردوسی، چاپ اول.
حموی، یاقوت.01399 ه.ق). معجم البلدان، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
خرازی، سید محمد صادق، و دیگران.(1391). الانساب المشجره، تهران: عظام، چاپ اول.
دایرةالمعارف بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی (بناهای آرامگاهی).(1378). تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و هنر، چاپ دوم.
دائرة المعارف تشیع.(1366). زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، ج 2، بنیاد اسلامی طاهر.
رحمانی، عباس.(1390). امامزاده سلطان سید محمد (ع)، قم: هدی، چاپ دوم.
زرین کوب، عبدالحسین و دیگران.(1385). تاریخ ایران / از ظهور اسلام تا آمدن دولت سلجوقیان (کمبریج)؛ ج 4، گردآورنده ر. ن، فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، چاپ ششم.
شیخ مفید.(بی تا). الارشاد، ج 1، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران : انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ ــــ .
غروی، مهدی، 1376 ، آرامگاه در گستره‏ی فرهنگ ایرانی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول.
فقیه محمدی جلالی «بحرالعلوم» گیلانی، محمد مهدی.(1378). امامزادگان خافظ، مفسر و قاری قرآن، قم: فقه، چاپ اول.
.( 1376). انوار پراکنده ( در ذکر احوال امامزادگان و بقاع متبرکه ایران)، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ اول.
قزوینی، زکریا محمد بن محمد.(1366). آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبد الرحمن بن شرفکندی، تهران: مؤسسه علمی اندیشه ی جوان، چاپ اول.
کیا گیلانی، سید احمد.(1409 هـ .ق). سراج الانساب، تحقیق سید مهدی رجائی، قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول.
کیانی، محمد یوسف.(1377). تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی، تهران: سمت، چاپ دوم.
گلریز، سید محمدعلی.(1368). مینودر یا باب الجنه قزوین، ج 1، تهران: طه، چاپ دوم.
لسترنج، گی.(1364). جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
مستوفی، حمدالله.(1362). تاریخ گزیده، به اهتمام عبد الحسین نوائی، تهران : امیر کبیر، چاپ دوم.
معین، محمد.(1376). تهران: امیر کبیر، چاپ یازدهم.
مهدیان دهکردی، سهیلا.(1388). قزوین پایتخت کهن، تهران: میردشتی، چاپ اول.
ورجاوند، پرویز.(1379). سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، ج 2 ، تهران: نی، چاپ اول.
یعقوبی، احمد.(1356). البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ سوم.

خلج، رضا، «امامزاده اسماعیل در قزوین»، مقاله اینترنتی، بر گرفته از پایان نامه آقای رضا خلج تحت عنوان: پژوهشی در بناهای آرامگاهی مذهبی شهر قزوین، پایان‏نامه کارشناسی ارشد گروه باستان شناسی دانشکده ادبیات و علوم‏انسانی دانشگاه تهران: 1382.

1 ) گفتگو با آقای رحیمی، کارشناس امور فرهنگی اداره اوقاف قزوین . مورخ 9 / 5 / 92
2 ) گفتگو با خانم خلیلی، کارشناس اداره میراث فرهنگی و گردشگری قزوین . مورخ 7 / 5 / 92
3 ) گفتگو با آقای عباس رحمانی، خادم آستان مقدس امامزاده سلطان سید محمد (ع) . مورخ 1 / 5 / 92
4 ) گفتگو با آقای بابایی، از مسؤولین آستان مقدس امامزاده سلطان سید محمد (ع) . مورخ 1 / 5 / 92
5 ) گفتگو با خادم آستان مقدس امامزاده اسماعیل (ع) . مورخ 17 / 4 / 92