حرمت حرم و نقش آن در خیزش های مردمی تاریخ معاصر ایران
چکیده:
نماد و اسطوره شدن دادگران، نشانی از خواست تاریخی عدالت اجتماعی در جامعه بشری است. در تاریخ ایران هرگاه حکومت وظیفه حمایت از طبقات فرودست را وا میگذاشت، آنان برای رفع ستم و تامین عدالت به راههای دیگری چون توسل به کانونهای دینی(مشاهد رهبران دین)، مقابله با نظام حاکم(شورش) یا برقراری خودانگیخته عدالت(با توسل به گروههای عیار، لوطی، پهلوان) روی میآوردند. در دوره قاجار تحولاتی در این راستا روی داد. با فاصله گرفتن روحانیون و نهادهای مربوط از حکومت و الزامات سیاسی دنیای جدید، آنان بیش از پیش به مانند تکیهگاهی موثر در رویارویی مردم و حکومت قاجار تبدیل شدند. در شرایط رواداری ستم و بروز نارضایتی در جامعه، پناه جویی در نزد عالمان و اماکن مذهبی، چونان راهکاری برای مقابله با ظلم و نیز گسترانیدن عرصه مبارزه سیاسی و اجتماعی بود. این امر، مفهوم بستنشینی را چون واژهای مدرن در تاریخ سیاسی جدید ایران بازتعریف و مطرح کرد. تحصّنها گاه در اماکن مختلف صورت میگرفت، اما توسل به حرم امامزادگان، اهمیت دینی، اجتماعی و به ویژه سیاسی پیدا کرد. اوج این روند در جریان تحصّنها در اواخر سده سیزدهم ه.ق، و وقوع انقلاب مشروطیت، به ویژه در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و حرم حضرت معصومه(ع)، بروز کرد.در این مقاله موضوع تاثیرگزاری سیاسی و اجتماعی حرم امام زادگان در روند دادخواهی و فعالیتهای سیاسی مردم در سده سیزدهم ه.ق بررسی میگردد. موضوع تحقیق با روش تاریخی توصیف و سپس تحلیل میگردد. نتایج تحقیق نشان میدهد توسل مردم در منازعات سیاسی و اجتماعی به گروهها و نهادهای دینی، ویژهگیهایی در منطق و روش مبارزه به وجود آوردهبود که در دنیای معاصر مشابه نداشت. از اینرو برای فهم چگونگی دگرگونیهای جامعه معاصر ایران، باید عناصر دخیل در این دگرگونیها (مانند نقش حرم امامزادگان، توسل به روحانیون و موارد نظیر آن) را مورد واکاوی مجدد قرار داد.
کلیدواژه ها: تاریخ معاصر ایران، بستنشینی، صحن امامزادگان، انقلاب مشروطه
مقدمه
شکل جنبشهای اعتراضی برای به دست آوردن حقوق اجتماعی، در جوامع با فرهنگ های گوناگون بومی شده است و به اقتضای شرایط، رویههای مختلفی از سوی مردم اتخاذ شده است که یکی از آنها بستنشینی است. تحصّن و پناه بردن به مکان مقدس یا منزل بزرگان برای حفظ جان، از دیرباز در ایران رایج بوده است. دادخواهی به شیوه تحصّن از روشهای دادخواهی مسالمتآمیز است که با درجه اقتدار و دادگری حکومت ها، در تناسبِ معنیداری قرارداشت. با کاهش اقتدار و دادگری حاکمان و افزایش بیداد در جامعه، مردم به روش های گوناگون از حقوق خود دفاع کردهاند. بستنشینی در اماکن مشخص که از گذشتههای دور یکی از راه های فرار از مجازات و گاه حفظ جان بود و معمولا خطاکاران به آن توسل میجستند، به مرور زمان از اواسط دوران قاجاریه به عنوان روش اعتراض جمعی علیه حکومت استفاده شد. رشد روز افزون آگاهی سیاسی مردم و اطلاع از حقوق اجتماعی به دلیل ارتباطات خارجی و گسترش مطبوعات در دوران قاجاریه به همان نسبتی پیش میرفت که کاهش رشد اقتصادی، افزایش 45درصدی مالیات، کاهش410 درصدی ارزش پول و رشد ستم بر طبقات فرودست (کاتوزیان، 1372: 85-75)؛ این گونه موضوعات زمینهای برای فاصله گرفتن روحانیت و مراجع دینی از حکومت فراهم آورد. از این رو از اواسط دوران قاجاریه رفته رفته نقش روحانیون به عنوان پناهگاه اصناف و طبقات اجتماعی در برابر دستگاه حاکم پررنگترشد(محیط طباطبایی، 1367: 215).این همکاری میان رهبران دینی و مردم از نهضت تنباکو با رشد گستردهای همراه شد. از اواسط حکومت ناصرالدینشاه بستنشینی گروهی علیه اقدامات حکومت با هدف دادخواهی گسترش یافت و ناصرالدینشاه خود به دست یکی از همین بست نشینان در زاویه حضرت عبدالعظیم ری کشته شد. ده سال بعد مردم از شدت فشارهای اقتصادی و ناتوانی دولت در رفع آن، ناچار به گسترش اعتراض شدند و پس از دو مرحله اعتراض که با بست و تحصّن همراه بود، شاه را مجبور به پذیرش درخواستهای خود کردند.
روش تحصّن در مشاهد بزرگان دینی به لحاظ اقبال افکار عمومی به آن و توجه آمیخته به ترس یا عوام فریبیِ حکومت، از امنیت قابل ملاحظهای برخوردار بود که در آن مردم و روحانیون در کنار هم درخواستهایی را طرح کردند. این درخواستها در راستای افکار و عقاید صاحبان این مشاهد بود. با کوتاه آمدن حکومت قاجاریه و پیروزی مشروطه خواهان، «بستنشینی» با این انقلاب همنام و به عنوان یک روشی برای احقاق حق در شرایط خاص ایرانی ثبت شد. در این زمینه، پژوهش حاضر در جستجوی پاسخ به سوالات زیر است:
1- مفهوم حرمت حرم و بستنشینی در آنها چه جایگاهی در روند دادخواهی مردم در دوره قاجاریه دارد؟
2- توسل به روش بستنشینی در حرم و مشاهد بزرگان به عنوان راهکار مبارزاتی، چه تاثیراتی در روند سیاسی اجتماعی از خود به جای گذاشته است؟
تاریخچه تحصّن و بستنشینی
توسل و تحصّن در جوار اماکن مقدس به منظور شفا و شفاعت و رهایی از عذاب اخروی، از گذشتههای دور میان اقوام مختلف رواج داشتهاست. گاهی افراد برای رهایی از عذاب و ستم بدین امر مبادرت میورزیدند. تاکید بر این سنت در اسلام و قرار گرفتن مسجد الحرام به عنوان محل امن برای کسانی که داخل آن میشوند(قرانکریم، بقره/97) زمینه قوام این سنت شد. پناه بردن امام سجاد(ع) به حرم پیامبر(ص) در واقعه حرّه،(مسعودی، 1370: 74)، سنتی علوی بود. همسویی علویان با مردم ایران در جنبشهای علیه امویان و عباسیان به مرور زمان زمینه همراهی با دعاة علوی را در جنبشهای دادخواهانه مانند قیام علویان طبرستان، فراهم نمود. به مرور جایگاه علویان و امامزادگان پس از وفاتشان نیز نزد مومنین مقدس و محترم ماند و مقامی برای توسل ایجاد شد. زیرا رهبران دینی در اسلام در حیات و ممات خود محترم و به امید عنایت الهی، ملجاء پناهجوییِ گناهکاران هستند. چنان که در اذن دخول حرم های امامان و امامزادگان میخوانیم: «پروردگارا من به حرمت صاحب این مرقد در مماتش چنان معتقدم که در حیات او و میدانم پیامبر و جانشینانش نزد تو زندهاند و مرا نزد قبر خود میبینند، سلام مرا میشنوند و پاسخ میدهند»(قمی، 1383: 486). با گذر زمان این مزارات مأمنی برای رفع گرفتاری، بخشش، خواهش، تظلم و امثال آن شد. به این ترتیب اماکن مقدسه مثل بقعه و بارگاه ائمه(ع)، امامزادگان و پیران مقدس در میان افکار عمومی مردم چنان تقدسی یافت که این گونه توسلات و تظلمات به آن اماکن، به آیین مورد قبول تبدیل شد.پناه بردن به اماکن مختلف از دیرباز در ایران معمول بود و افراد گناهکار یا مغضوب در اماکن مشخصی که غالبا مقدس بودند، بست مینشستند تا در امان باشند. گاهی انتخاب این مکان ها توسط حاکم بود تا اگر کسانی از ستم ملازمان و حاجبان سلطان شکایتی دارند در آنجا فرصت انتقال شرایط خود به حاکم را داشته باشند. برای مثال در طول دوره صفوی مقبره شیخ صفیالدین امن بود(قصابیان،1377: 226). غالبا مکان های مذهبی جهت بست و تحصّن، اعتبار خود را در حکومتهای مختلف حفظ میکرد. حرم امام رضا(ع) و حرم حضرت معصومه، از دوره صفوی به بعد مرجع بست بود. در دوران قاجاریه حرم شاه عبدالعظیم در ری نیز به صورت رسمی در ردیف پناهگاه های امن به حساب آمد. از آنجا که به سبب اعتقادات دینی، این اماکن مورد احترام مردم و حاکمان وقت بود، حاکمان از سر رعایت باور عمومی و تاسی به آن، نه تنها جرات بی اعتنایی به آن را نداشتند بلکه گاهی از سر عوام فریبی با آن همراه میشدند(آبراهامیان، 1389: 41). تکرار این موضوع در طول زمان به نفوذ آن میافزود و ریشههای آن در باور مردم قویتر میشد. البته بیراه هم نبود زیرا خوی بخشش و چشم پوشی از خطا که از صفات رحمانی هم به حساب میآید، از صفات صاحبان مزار مقدس بوده و معتقدین به آن مزارات هم با پناه گرفتن مجرم با یادآوری این عادت مطلوب ائمه(ع) و فرزندان آنان، از گناهِ خطاکار چشم میپوشیدند. از طرف دیگر هنگامی که در جامعه قانون وجود نداشت و مرگ و زندگی افراد به دست خشم و مستی حاکم بود، چنین راه فراری در جامعه ضرورت داشت. از آنجا که تحصّن معلول جامعه بیقانونِ ایرانی بود، این موضوع به نوع خود به دادخواهی بومی ایرانی تبدیل شد. از این رو به مرور زمان این موضوع برای خود آیین رسمی و قانونی شد و پایگاه محکمی پیدا کرد.
با این حساب بستنشینی در ایران به مرور رنگ معنوی گرفت و به ویژه در دوره قاجاریه، در سایه امنیت اماکن مقدس و رهبران روحانی، پررونق شد. گرچه بعضی از اماکن دولتی در دورههای مختلف امن به حساب میآمد اما اعتبار عتبات مقدس در طول زمان جابجا نشد. دوره قاجاریه اوج بازار بستنشینی در ایران است(خالصی، 1366: 19). این موضوع زمینه سوء استفادههای داخلی و خارجی را نیز در این دوران فراهم کرده بود. امیرکبیر در راستای اصلاحات خود با تقویت دستگاه های قضایی و امنیتی، جهت جلوگیری از سوء استفاده داخلی و خارجی، بستنشینی را ممنوع کرد ولی پس از امیرکبیر دولت قاجاریه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در ری، حرم معصومیه قم و حرم امامزاده حمزه در تبریز را بست رسمی شناخت(هاشمی رفسنجانی، 1346: 157).
گرچه آیین بستنشینی در بسیاری موارد از نظر پناه دهنده و هم پناه گیرنده و یا مکان بست، صورت لوث و ناخوشایندی هم پیدا میکرد اما در نیمه دوم سلطنت ناصرالدینشاه به اقتضای رشد آگاهی اجتماعی و شدت رکود اقتصادی و رشد پایگاه مردمی روحانیون در دوران قاجاریه، صورت نویی یافت که در آن مردم به شکل دسته جمعی در برابر شرایط نامطلوب خود در اعتراض به حکومت به حرم پناه میبردند.
تحصّن در حرم امامزادگان به عنوان مبارزه سیاسی
از اواسط حکومت ناصرالدینشاه بستنشینی کم کم از صورت اولیه و سنتی خارج شد و از نظر موضوع و مکان، صورت رسمیتری پیدا کرد. ناصرالدینشاه احساس میکرد این موضوع میتواند برای او در آینده مشکل ساز شود. شاه پس از سفر دوم خود به فرنگ در سال 1295ه.ق، فرمان رسمی تفویض اختیارات به وزراء، تشکیل عدلیه و اجرای قانون را صادر کرد(شمیم، 1370: 191). او میخواست تا به این وسیله اوضاع را کنترل کند اما این اصلاحات روبنایی مشکل را حل نکرد.احساس خطر ناصرالدینشاه منطقی بود زیرا به دنبال آن کم کم نارضایتیها از حکومت در قالب بستنشینی رونق ویژه یافت. در سال 1307 گروهی از مردم فریدن که از ستم حاکم خود به تنگ آمده بودند، به اصفهان آمده، در حرم امامزاده احمد بست نشستند(عباسی و بدیعی، 1372: 38). در همین سال بود که ناصرالدینشاه در آخرین سفر خارجی خود، سید جمالالدین اسدآبادی را به ایران دعوت کرد اما در تهران او را مورد بی توجهی قرار داد. سید در این مدت شاید از ترس جان در حدود حرم حضرت عبدالعظیم منزل گرفت و ماه ها با طبقات مختلف گفتگوهای آگاهی بخش داشت. او با این فرصت حریم بست را به مدرسهای تبدیل کرد که روشنگریهای آن برای استبداد قاجاری خطرناک بود. این شرایط شاه را نگران کرده دستور اخراج وی را صادرکرد و ماموران دولتی به شکل ناموجهی سیدجمال را از ایران اخراج کردند(ملکزاده، 1373: 92). بستنشینی سید، اضافه بر پناه گرفتن به حرم، ابعاد دیگری هم داشت. سید در فاصله حضور خود سخنرانیها و گفتگوهای ارزشمندی علیه استبداد داشت و از این جهت، بست و اعتراض ضد استبدادی، پیوند محکمتری پیدا کردند؛ به ویژه آن که قاتل ناصرالدینشاه در این بست، همنشین خاصّ سید بود(محیط طباطبایی، بی تا: 26-25). اتفاق نویی در حال روی دادن بود و آن این که بست نشینی در حرم بزرگان دین نه فردی و برای ترس از جان در برابر گناه؛ بلکه امری جمعی و در اعتراض به اعمال حکومت بود. شاید همین زمان است که شاه از رواج تحصّن میترسید، به ملاعلی کنی نوشت: شما که رئیس علما هستید حکم بدهید به رفع بستنشینی و آن را مهمل گذارید. آیت الله کنی در پاسخ مینویسد: گمانم این است که دولت باب عدالت را بازنماید تا جمیع ابواب بسته شود(تهرانیکاتوزیان، بی تا: 186).
گزارش تحصن در ماجرای نهضت تنباکو و تاثیر آن
نخستین اعتراضات رسمی مردم و اصناف علیه اقدامات دولت که در آن بستنشینی نقش مهمی ایفا کرد، در ماجرای امتیاز تنباکو رخ داد. در نهضت تنباکو نیز بعد از آنکه پیام اعتراضات اولیه مردم و علما نسبت به انحصار تنباکو از جانب شاه و عوامل انعقاد این قرارداد، پاسخ بایسته و مثبت دریافت نکرد، معترضان مصمم و معتقد به خلاف بودن این قرارداد به چاره اندیشی و تفکر برای یافتن راهکارهای تداوم مبارزه تا نیل به مقصود نهایی برخاستند و در نهایت روش مبارزاتی به نام بستنشینی را در پیش گرفتند. تحصّن و بستنشینی در نهضت تنباکو به عنوان شیوه مبارزه و مقاومت بود که از سوی مخالفان در برابر حکومت به کار گرفته شد. در این دوره، بستنشستن در مساجد نیز رواج داشت و برخی از مساجد مکانهای ویژهای برای بستنشینی داشتند، از جمله شاه چراغ و مسجد نو در شیراز(اعظام قدسی، 1342: 34). در مشهد مردم به مجتهدین متوسل شده و همراه با فروشندگان در حرم امام رضا(ع) بست نشستند. شاه در مورد متحصّنین مشهد، فرمان برهم زدن بست با تندی تمام صادر کرد اما مردم ضمن تنفر فراوانتر نسبت به خارجیان، بست را ترک کردند(لمبتون، 1375: 318-317). در تهران و اصفهان نارضایتیها گسترش یافت و در نهایت با فرمان میرزای شیرازی به اوج رسیده، شاه را مجبور به پذیرش خواستههای مردم نمود. به هر روی نهضت تنباکو که ترکیبی از تحصّن و تحریم بود، به عنوان روش منفی اعتراض به پیروزی رسید. رشد آگاهی سیاسی مردم و تشکل ها و گروه های اجتماعی و اقتصادی و مذهبی ــ همچون اصناف و روحانیان ــ را وارد سیاست کرد که سهم مهمی در ایجاد تحصّن ها داشتند. این تشکل ها در دوران مظفرالدینشاه در جریان انقلاب مشروطه نقش فوق العادهای ایفا کردند.گزارش تحصّن در نهضت مشروطیت و حوادث پس از آن
- بستنشینی در حرم حضرت عبدالعظیم در اعتراض به مسیو نوز
مظفرالدینشاه از قتل پدرش به دست یک بست نشین عبرت نگرفت و نه تنها کوششی در جهت اصلاح بنیادهای اقتصادی و اجتماعی نکرد بلکه همدستی افراد بی تجربه در اداره کشور و گسترش اقتدار بیگانگان شرایط را بدتر کرد. سفرهای خارجی شاه و گرو گذاشتن گمرکات شمال، زمینه حضور مسیو نوز و نارضایتی تجار را فراهم کرد. نارضایتی تجار از نوز و پاسخ توهین آمیز نوز به ایشان، بهانه هجرت بازرگانان به حرم حضرت عبدالعظیم شد(صفر 1323). این ماجرا با خواهش ولیعهد پایان گرفت(ناظم الاسلام،1363: 219). حوادث بعدی مانند به چوب بستن تجار نشان داد که این بار اعتراض کنندگان از بیم جان خود به حرم پناه بردهاند.- بستنشینی در حرم حضرت عبدالعظیم در اعتراض به بی حرمتی به تجار و واقعه مسجد
با بازگشت شاه از اروپا، علاءالدله حاکم تهران با هدف تلافی اقدام بازرگانان در واقعه مسیو نوز و تحصّن در ری، به بهانه گران شدن قند، اقدام به احضار و فلک بستن چهار نفر از تجار قند نمود. این اقدام سرفصل مبارزات منتهی به انقلاب مشروطه به حساب میآید. گرانی قند به دلیل جنگ روس و ژاپن بود و تنبیه سیدهاشم قندفروش که مردی موجه و متدین بود، برای مردم و روحانیون و بازاریان گران آمد. بازار تعطیل شد و مردم در مسجدشاه جمع شدند. سخنان سید جمال الدین واعظ و اختلافی که امام جمعه ایجاد کرد، بلوایی به پا نمود که به کتک خوردن روحانیون و مردم ختم شد. فردای آن روز به پیشنهاد سید محمد طباطبایی، هجرت و تحصّن در ری آغاز شد. در این ناامنی چارهای دیگر نبود. در آغاز دولتیان مانع میشوند ولی به مرور روحانیان و دستههای بزرگی از مردم به آنان پیوستند. تلاش دولتیان برای شکستن بست با مقاومت مردم روبرو شد و موجب استوارتر شدن متحصّنین شد. در این روزها سخنرانان علیه دستگاه دولت برای مردم سخنرانی میکردند. تلاش عین الدوله برای جلوگیری از ارتباط میان پناهندگان و شاه بی اثر ماند و بالاخره بست نشینان توانستند خواستههای خود را از طریق سفیر عثمانی به گوش شاه برسانند. بست نشینان، عزل نوز و علاءالدوله، اجرای قوانین اسلام، تاسیس عدالتخانه و برخی خواهشهای دیگر از شاه داشتند. پس از کش و قوس فراوان با دستور شاه به عین الدوله، در خواستها پذیرفته شد و مهاجران با احترام به تهران بازگردانده شدند. این مرحله از نهضت مشروطه را مهاجرت صغری خواندهاند. این تحصّن حدود یک ماه طول کشید و مردم به استقبال بست نشینان رفتند و شهر را چراغان کردند(کسروی، 1363: 75-64). بازگشت پیروزمندانه متحصّنین و احترام فراوان دو سید و روحانیون در این ماجرا موجی از ستایش نسبت به آنان را برانگیخت.- مهاجرت و بستنشینی در حرم حضرت معصومه در جریان مهاجرت کبری
هنوز ماهی از بازگشت همراه با احترام بست نشینان از ری نگذشته بود که عین الدوله بنای اقداماتی را نهاد که نشان میداد به درخواست ها بی توجه است. فرستادن شخصیتها به بیرون از تهران و بی توجهی به قول شاه از جمله اقدامات عین الدوله بود. آیتالله طباطبایی در این زمان با نوشتن نامه به شاه، قول وی را یادآوری کرد. در این فاصله روحانیون تهران در مجالس شبانه در مورد شرایط موجود برای مردم سخن میگفتند. دستگیری شیخ محمد واعظ و به شهادت رساندن عبدالحمید زمینه شعله ور شدن مجدد قیام شد. مردم جنازه شهید را به مسجد جمعه بردند. چند روز تهران ملتهب بود تا این که روحانیون تصمیم گرفتند برای خواستههای مردم به عتبات هجرت کرده، در آنجا تحصّن کنند. این بار نیز مردم در شرایطی که احساس امنیت نمی کردند تصمیم به تحصن در حرم گرفتند. در این مهاجرت حدود هزار نفر راهی قم شدند و روز 30تیر 1285ش در حرم حضرت معصومه بست نشستند. از آن سوی در تهران از جانب عین الدوله تهدیداتی به عمل آمد که در صورت ترک تهران، بازارها مصادره میشود از این رو برخی از تجار به فکر رفتن به سفارت انگلیس افتادند(کسروی،1363: 107). حضور مهاجران قم در حرم معصومیه و افزایش حاضران در سفارت انگلیس سبب شد تا شرایط تهران بدتر شود.در مهاجرت کبری، روحانیون متحصّن در حرم معصومیه قم مرکز فرماندهی نهضت بودند زیرا بست نشینان در سفارت انگلیس در این زمان درخواست خود را منوط به علمای متحصّن قم کردند و نیز از کرمانشاه و اصفهان هم نمایندگانی از طرف علما به قم رفته و همراهی خود را با بست نشینان در قم اعلام کردند. در این فاصله تلگراف هایی از شیراز، تهران، بروجرد، کلات و اصفهان به علمای متحصّن در قم ارسال شد و پشتیبانی از بست نشینان آن جا، به اطلاع متحصّنین رسیده بود(ناظم الاسلام، 1363: 475-471). بالاخره با میانجیگری سفیر انگلیس، شاه فرمان مشروطه را صادر کرد. عضدالملک قاجار از طرف شاه به قم اعزام شد تا با احترام بست نشینان را به تهران بازگرداند. این مهاجرت و تحصّن حدود یک ماه طول کشید(خالصی، 1366: 170-168).
بستنشینی علمای بزرگ در حرم معصومیه قم و همراهی و همفکری تجار سرشناس با آنها، زمینه فلج شدن مملکت را ایجاد کرده بود. این موضوع نشان میداد که افکار عمومی با حکومت نیست و روابط خارجی کشور تحت تاثیر آن قرار گرفته بود. تجارت و اقتصاد کشور از فعالیت ایستاده بود و ادامه آن وضعیت برای حکومت قابل تحمل نبود از این رو تصمیم به تسلیم همراه با اکراه بهتر از ادامه این شرایط بود.
بستنشینی در ری و قم از جهت گسترش افکار آزادیخواهانه هم قابل توجه است. در این اجتماع روحانیون و اصناف و مردم عادی حضور داشتند و شرایط بست اقتضا میکرد تا متفرق نشوند. این موضوع فرصت مناسبی بود تا وعاظ و گویندگان، افکار عدالتخواهانه اسلامی و اندیشههای آزادی خواهانه غربی را که اخیرا از طریق روزنامجات به ایران رسیده بود، به مردم اعلام کنند. از این جهت مجلس بست در مهاجرت صغری و کبری مانند مدرسهای بود که در اعتلای فکری بست نشینان تاثیر فوق العاده داشت.
- بستنشینی در حرم بزرگان دینی در فاصله استبداد صغیر تا روی کار آمدن رضاشاه
با به پیروزی رسیدن بست نشینان، بازار بستنشینی رونق گرفت. این بار شاه برای جلب افکار عمومی، طرفداران خود را به بست فرستاد تا با بست نشستن آنان خواسته های خود را تعقیب کند. به فاصله کوتاهی از صدور فرمان مشروطه، جمعی به حرم شاه عبدالعظیم رفتند تا با مشروطه مخالفت کنند. محمدعلیشاه هم از آنان حمایت کرد اما به نتیجه نرسیدند. چندی بعد عدهای به طرفداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلیشاه به ری رفته، متحصّن شدند(خالصی، 1366: 174).در شیراز به تحریک محمدعلیشاه، خانواده قوام الملک آشوبی به پا کردند که با مقاومت و تحصّن و جانفشانی سید عبدالحسین لاری در شاه چراغ روبرو شد(ملکزاده، 1373: 450).
در فاصله استبداد صغیر تا سقوط قاجاریه بارها به عناوین مختلف از سوی اقشار و شخصیتها در اماکن مقدسه تحصّن صورت گرفت تا به خواستههای ملی و مدنی برسند. این بستنشینیها چندان خبر ساز و تاثیرگذار نبودند.
گزارش از تحصن در دوران رضاشاه و عاقبت بست نشینی
کوشش رضاشاه در ایجاد امنیت عمومی و رونق اقتصاد در پناه آن، در کنار اقدامات خاص و خودسرانه او، شرایط پیچیدهای را ایجاد کرده بود که بسیاری از مردم در آغاز از درک آن عاجز بودند؛ اما برخی از روحانیون با درک این شرایط متوجه خطر شده، کوشیدند با استفاده از روش بست نشینی اعتراض خود را اعلام و مردم را نسبت به شرایط آگاه کنند. از موارد تحصّن در آغاز دوران رضاشاه میتوان به بستنشینی آیت الله شاهآبادی در حرم عبدالعظیم اشاره کرد. ایشان در تمام مدت یازده ماه ایام تحصّن خود در حرم حضرت عبدالعظیم به عناوین مختلف علیه حکومت وقت تبلیغ میکردند. با فرارسیدن محرم آن سال، آیت الله مراسم تعزیهخوانی را تعطیل و جلسه را به مجلس موعظه و سخنرانی علیه نظام تبدیل کرد. ایشان تمام ده روز را منبر رفت و در آخرین روز در سخنرانی گفت:«خدایا! تو شاهد باش که من به علمای اعلام در نجف، قم، مشهد، اصفهان و سایر بلاد نوشتم و بر آنان اتمام حجت کردم و در این ده شبانه روز هم اگر این مرتبه بگویم جمعاً سی مرتبه گفتهام و برای اقشار مختلف نیز اتمام حجت کردهام که این چاروا دار [رضاخان] با من دشمنی و عناد ندارد او با اسلام و قرآن مخالف است و چون من و امثال مرا حامی و حافظ اسلام و قرآن میداند، مخالفت میکند و اگر به او مهلت داده شود، اسلام و قرآن را در این مملکت از ریشه خشک خواهد کرد». در مدتی که آیت الله شاه آبادی در حرم ری متحصّن بود، دولت رضاشاه تمام سعی خود را برای راضی کردن ایشان و شکستن این تحصّن به کار گرفت و حتی خود رضاشاه حاضر شد به خدمت ایشان برسد و با ایشان مذاکره کند و کالسکه شاهی را نیز برای برگرداندن ایشان فرستاد اما ایشان امتناع کرد. پس از یازده ماه تحصّن گروهی از علمای تهران به حرم حضرت عبدالعظیم رفته و خواستار خاتمه دادن به تحصّن شدند. آیت الله که تهران را مرکز ظلم و ستم میدانست به شرط خروج از تهران دعوت علما را اجابت کرد و گفت:«من فقط برای جمع آوری و حمل اسباب و اثاثیه خود به تهران میآیم ولی در تهران نمیمانم»(جعفرپیشه،1381: 88).رضاشاه در راستای نوگرایی، بستنشینی را ممنوع کرد. این سیاست با افکار دین ستیزانه او هماهنگ بود. رضاشاه به خوبی تشخیص داده بود که خطر بزرگی میتواند از ناحیه مقاومت مذهبی در کمین اهداف او باشد از این رو با استفاده از فرصت امنیتی که به وجود آورده بود، تحت عنوان نوگرایی و مبارزه با خرافات، با تحصّن نیز مخالفت کرد. بهانه او برای موقوف کردن تحصّن، موضوع اعتراض و تحصّن روحانیون و مردم قم به حضور ناشایست همسر رضاشاه در حرم معصومیه بود. در فروردین 1307 همسر رضاشاه و گروهی از زنان دربار برای حضور در مراسم نوروزی وارد حرم حضرت معصومه شدند و چون در غرفه بالای ایوانِ آیینه، بی چادر نشستند، مردم به آنان اعتراض کردند. یکی از سادات، مردم را تحریک کرد که به غرفهها بریزند و خانواده شاه را از حرم بیرون کنند. روز بعد رضاشاه در واکنش به این عمل با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد عدهای از زایران را زدند و آیت اللّه بافقی را که سهم عمدهای در این اعتراض داشت، دستگیر کردند. از همین زمان هرگونه تحصّن ممنوع شد(مکی،1362: 285). از قرار معلوم بهانه حکومت رضاشاه علاوه بر مورد فوق این موضوع هم هست که در جریان اجباریشدن خدمت نظام، سربازان فراری با تحصّن در بقاع متبرک مشکلاتی ایجاد میکردند(قصابیان،1377: 227).
نتیجه
در شرایط فقدان قانون و خودکامگی قاجاریان، مردم به دو طبقه وابسته به دولت و غیر وابسته تقسیم می شدند. حاکمان و روحانیون درباری و ثروتمند که از راه وابستگی به دربار امنیت داشتند، از شرایط نامساعد موجود هم شکایتی نداشتند. طبقهای از روحانیون غیروابسته که به سبب دانش و پارسایی میان مردم اعتبار داشتند، به تدریج در میان مردم و طبقه متوسط پایگاه مستحکمی یافتند. آنها با روشنفکران پیوند یافته، در اعتراضات علیه حکومت شرکت کردند.(اشرف و بنوعزیزی، 1387: 58) در دوران قاجاریه، کشور با ضعف شدید نهادهای امنیتی، اقتصادی و اداری مواجه بود و با انفعال رو به گسترش کشور در برابر دیپلماسی استعماری بیگانگان، نابسامانیها هر روز گستردهتر میشد؛ از سویی فقدان قانون دلیلی بود تا مردم جرات شکایت از شرایط نابسامان خود را به دولت نداشته باشند. در این زمان گروه های اجتماعی فاقد امنیت لازم برای ابراز اعتراض و انتقاد خود بودند. وجه مشترک میان حکومت و مردم، مذهب بود. اماکن مقدس مذهبی برای طبقه حاکم و محکوم اعتبار داشت. در چنین شرایطی طبقات فرودست با همکاری و راهنمایی روحانیون و آشنایان به قوانین عدالتخواهانه اسلام، از روش بستنشینی برای بیان اعتراض خود بهره بردند. این روش هرچند پیش از آن رایج بود و به صورت فردی در اماکن مختلف برای رهایی از عذاب و تنبیه استفاده میشد؛ اما اکنون برای اولین بار به صورت جمعی در برابر حاکم و در اعتراض به اقدامات بیدادگرانه و یا بیکفایتی حاکمان انجام میشد. روش بستنشینی در واکنش به ستم حاکمان، نوع ویژهای از مبارزه منفی و آرام است که از حوادث تاریخ معاصر ایران آغاز و به ادبیات مبارزات سیاسی وارد شد و تاثیرات فراوانی از خود به جا گذاشت. مردم ایران با هوشمندی تمام از فرصت تحصّن –که پیش از این در جامعه برقرار بود- استفاده کردند تا در پناه امنیت و حرمت اماکن متبرکه فریاد دادخواهی خود را به گوش حکومت برسانند و حقوق از دسترفته خویش را به دولت یادآور شوند. "بست" مانند روزنه امیدی بود که مردم در تاریکی قاجاریه توانستند از آن دریچه به امید لبخند بزنند و تحول بزرگی را در تاریخ ایران ایجاد کنند. بستنشینی سیاسی در جریانات جنبش اعتراضی ایران در اواخر قاجار همچنین مانند مدرسهای بود برای یادآوری حقوق مدنی مردم به ایشان که توسط سخنرانان در آن هنگام برپا بود و آثار مهمی در اعتلای فکری ایرانیان و آگاهی طبقات مختلف مردم از حقوق اجتماعی خود، موقعیت کنونی کشور و شرایط روبه تحول دنیای آن زمان از خود به جای گذاشت. این نتیجه در قالب زیر دستهبندی میشود:1. در حکومت خودکامهی قاجاری، امنیت لازم برای بیان اعتراض وجود نداشت و توسل به بست نشینی تنها راه موجود در آن شرایط بود.
2. حرمت حرم و روش بست نشینی که از دیرباز در ایران معمول بود و غالبا به صورت فردی استفاده میشد در این شرایط تنها فرصت امنیتی مشترک میان حکومت و مردم بود و به خوبی توسط مردم از آن استفاده شد.
3. استفاده از حرمت حرم اماکن مقدس و امامزادگان برای اعتراضات سیاسی، اولین بار از تاریخ معاصر ایران به ادبیات تاریخی و سیاسی جهان وارد شد.
4. هوشمندی روحانیت در جریان بست نشینی سیاسی اواخر قاجار، استفاده از این فرصت برای روشنگری و بیان حقوق مردم به ایشان و آشناکردن مردم با شرایط دنیای آن روز بود و همین دلیل زمینه ممنوعیت آن در زمان رضاشاه شد.
پی نوشت ها :
1. دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،پست الکترونیک: shyousefifar@yahoo.com
2. دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه پیام نور واحد قشم، پست الکترونیک: vistygol@yahoo.com
3. کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش ناحیه 4 اصفهان، پست الکترونیک: gitagoly@yahoo.com
-اعظام قدسی(اعظام الوزاره)، حسن.(1342). کتاب خاطرات من، تهران: حیدری.
- آبراهامیان، یرواند.( 1389). تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.
- اشرف، احمد و علی بنوعزیزی.(1387).طبقات اجتماعی ، دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران: نیلوفر.
- تهرانی کاتوزیان، محمد علی.(بی تا).مشاهدات و تحلیلهای اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، با مقدمه ناصر کاتوزیان، تهران: شرکت سهامی انتشار.
- جعفرپیشه، مصطفی.(1381). «اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی و نقش آن در اندیشه سیاسی امام خمینی»، فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 24.
- خالصی، عباس.(1366).تاریخچه بست و بستنشینی، تهران: علمی.
- شمیم، علی اصغر.(1370). ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: علمی.
- عباسی، محمدرضا و پرویز بدیعی.(1372).گزارشات اوضاع سیاسی اجتماعی ولایات عهد ناصری، تهران: سازمان اسناد ملی.
- قصابیان، محمد رضا.(1377). «تاریخچه بست و بستنشینی در مشهد مقدس»، فصلنامه مشکوة،شماره 60و61 پاییز و زمستان 1377.
- قمی، شیخ عباس.(1383).کلیات مفاتیح الجنان، قم: اسوه.
- کاتوزیان، محمدعلی(همایون).(1372).اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز.
- کسروی، سید احمد.(1363). تاریخ مشروطه ایران، جلد یکم، تهران: امیرکبیر.
- لمبتون، ا.ک. س.(1375). ایران عصر قاجار، ترجمه سیمین فصیحی، تهران: جاودان خرد.
- محیط طباطبایی، محمد.(1367). تطور حکومت در ایران بعد از اسلام، بی جا: بعثت.
- ـــــــــــــــــــــ .(بی تا).نقش سید جمال الدین اسد آبادی در بیداری مشرق زمین، با مقدمه و ملحقات سید هادی، خسروشاهی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
- مسعودی، علیبن الحسین.(1371). مروج الذهب، جلد دوم، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی.
- مکی، حسین.(1362). تاریخ بیست ساله ایران، جلد چهارم، تهران: نشر ناشر.
- ملک زاده، مهدی.(1373). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: انتشارات علمی.
- ناظم الاسلام، کرمانی.(1363). تاریخ بیداری ایرانیان، تهران: امیرکبیر.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر.(1346). امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، تهران: موسسه انتشاراتی فرهانی.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}