سهم آموزش در بارورسازی خلاقیت در کودکان
رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
چکیده:
پرورش خلاقیت و رشد عقلانیت، مسئله ای است که می توان از زوایای متعددی به آن پرداخت. می توان گفت قوام فرهنگی و علمی هر جامعه بر توانایی نیروهای فکری آن جامعه مبتنی است. از این رو لازم است متولیان امور، دقت و سرمایه گذاری لازم جهت بارورسازی این توانایی ها در سنین کودکی را در دستور کار خود قرار دهند. آنچه در این نوشتار مورد تأکید واقع شده است نه ذکر ضرورت این مهم، که خود بحثی مفصل است، بلکه فنون و روش های نیل به آن است. به این منظور، پس از بیان قواعد و دقایق تدریس صحیح و نحوه تعامل سازنده معلم و دانش آموزان، روش تدریس ابن سینا، که بر رویکرد تفکر جانبی مبتنی است، بعنوان نمونه ای از فنون بارورسازی خلاقیت کودکان ذکر شده است.مقدمه:
بر کنار از مباحثی چون آموختنی بودن یا نبودن خلاقیت و به بیان دیگر، اکتسابی یا موهبتی بودن خصلت و ویژگی خلاقیت میان انسان ها، این مسئله که خلاقیت را می توان به شیوه های متعدد و مناسب در انسان ها بارور سازیم، مورد توجه اندیشمندان این حوزه فکری بوده است.یکی از اصلی ترین وجوه بارورسازی خلاقیت در کودکان، نحوه تعامل با کودکان در قالب تدریس صحیح و مناسب مسائل و مضامین درسی است. تدریس « تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد، براساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ارتقای یادگیری و ایجاد تغییر در رفتار شاگردان» است. (1) بنابراین هدف از آموزش و پرورش، ارتقای یادگیری و در نتیجه تغییر رفتار است، که این خود بر چهار ستون یادگیری برای دانستن، انجام دادن با هم زیستن و زیستن استوار است. در تحقق این هدف، هر یک از عناصر نظام آموزش و پرورش نقش ویژه ای برعهده دارند. از این میان، نقش برنامه های درسی که بوسیله معلم در کلاس درس به اجرا گذاشته می شود از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین برنامه درسی باید به گونه ای سازماندهی شود که دانش آموزان را برای زندگی خردمندانه در جامعه ای که به سرعت در حال پیشرفت و تغییر است، آماده کند و با رشد خلاقیت، آنها را برای رویارویی با مسائل و حل مشکلات توانا سازد. بدین منظور و برای فهم بهتر درس، روشی که معلم برای تدریس خود برمی گزیند، بسیار حائز اهمیت است. می توان گفت یک تدریس موثر باید شاخصه های زیر را دارا باشد:
1- به دانش آموزان کمک کند هدفمند بیاموزند.
2- از معلومات یا تجربه های دانش آموزان آغاز کند.
3- تفاوت های فردی را رعایت کند.
4- قدرت های تفکر و استدلال را برانگیزد.
5- دانش آموزان را به فعالیت ها و تجربه های شخصی متعدد و متنوع وادار کند و موجب آمادگی همه جانبه آنان شود.
6- فعالیت هایی را در برگیرد که مستلزم مقایسه و تشخیص و تحلیل و ترکیبند.
7- فرصت پرسش و پاسخ را برای دانش آموزان ایجاد کند. (2)
با ذکر ویژگی های یک تدریس موثر می توان تصویری از روش های تدریس هدفمند ارائه داد و به این پرسش که چگونه می توان کودکان و دانش آموزان را خلاق کرد، پاسخ داد. در این نوشتار پس از ذکر شرایط لازم برای نیل به این هدف، روش تدریس ابن سینا بعنوان یکی از روش های تدریس مقبول و قابل دفاع ذکر خواهد شد.
چگونه کودکان و دانش آموزان را خلاق کنیم؟
به عقیده کارنس ( 1961م)(3) و (4) برای پرورش خلاقیت در مدارس باید برنامه های آموزشی مدارس انعطاف پذیر باشند و در کلاس ها از شیوه ها و روش های تدریسی استفاده شود که تفکر همگرا و واگرا را تحریک کند، زیرا استفاده از این روش ها علاوه بر تحریک تفکر خلاق، برای دانش آموزان خلاق نیز چالش ایجاد می کند و استعداد خلاقانه آنها را تقویت می کند. از اینرو به منظور برانگیختن تفکر خلاق، لازم است علاوه بر تنظیم تکالیف دانش آموزان بر مبنای حل مسئله و یافتن مشکل، معلمان نیز موقعیت هایی را فراهم کنند که در آنها دانش آموزان در فعالیت های خلاق گروهی مشارکت نمایند.دیویس و ریم ( 1985م) (5) از دیدگاه عاطفی به خلاقیت نگریسته اند و معتقد بودند برانگیختن تفکر خلاق از طریق تقویت کردن نگرش هایی که منجر به خلاقیت می شوند میسر است. به نظر آنها نگرش خلاق باید در تمام برنامه های خلاقیت آموزش داده شود. از نظر دیویس حوزه عاطفی ( احساسات و عواطف انسان) در ایجاد خلاقیت، اهمیت در خور توجهی دارد. دیویس ( 1982م) مدلی چهار مرحله ای برای پرورش خلاقیت مطرح می کند که عبارت است از:
1- مرحله آگاهی از خلاقیت: در این مرحله آگاهی فرد نسبت به خلاقیت افزایش می یابد.
2- مرحله فهم و درک خلاقیت: در این مرحله شخص فرایندها، ویژگی ها و نظریه های خلاقیت را می فهمد.
3- مرحله تکنیک: در این مرحله فرد در معرض تکنیک ها و روش های خلاقیت قرار می گیرد و از آنها استفاده می کند.
4- مرحله خودشکوفایی: در این مرحله انگیزه ها و پتانسیل های فرد به فعالیت تبدیل می شوند.
فلاهوسن و ترفینیگر(6) ( 1980م) برای پرورش خلاقیت، استفاده از روش تدریس اکتشافی یا حل مسئله را پیشنهاد کرده اند. این دو پیشنهادهایی را برای ایجاد محیط مساعد در کلاس که باعث پرورش خلاقیت می شوند، ارائه داده اند:
1- ایده ها و پاسخ های غیرمعمول دانش آموزان را پشتیبانی و تقویت کنید.
2- در صورت امکان، کلاس را با ایده ها و علایق دانش آموزان وفق دهید.
3- از اشتباهات بعنوان عاملی مثبت که به دانش آموزان کمک می کند به اشتباهاتشان پی ببرند و با معیارهای قابل قبول جامعه سازش پیدا کنند، استفاده کنید.
4- به دانش آموزان اجازه دهید در خصوص توسعه ایده های خلاقانه شان فکر کنند.
5- در کلاس، فضایی توأم با پذیرش و احترام متقابل بین دانش آموزان و معلمان ایجاد کنید تا دانش آموزان بتوانند از هم یاد بگیرند و ایده هایشان را توسعه و پرورش دهند.
6- با توجه به این که خلاقیت در تمامی حوزه ها وارد شده است، لازم است از جنبه های مختلف فعالیت در کنار هنرها و مهارت ها آگاهی داشته باشید.
7- فعالیت های یادگیری واگرا را تشویق کنید و منبع هدایت کننده و فراهم کننده این نوع یادگیری باشید.
8- با دانش آموزان شوخی کنید و پای حرف های آنها بنشینید و به یاد داشته باشید که یک محیط گرم و صمیمی و آزاد، احساس آرامش و امنیت را برای خلاقیت و تفکر اکتشافی فراهم می کند.
9- به دانش آموزان اجازه دهید خودشان بخشی از آموزش و تجربه یادگیری را تنظیم و کنترل کنند و جزئی از فرایند تصمیم گیری در کلاس باشند.
10- اجازه دهید همگان درگیر شوند و از طریق حمایت کردن از ایده دانش آموزان و ارائه راه حل برای مشکلات و پروژه های آنها، به ارزش مشارکت کردن پی ببرند.
استنبرگ ( 2007م) در مقاله ای تحت عنوان « خلاقیت بعنوان یک عادت» (7) دوازده راهکار برای پرورش خلاقیت دانش آموزان پیشنهاد می کند که به شرح زیر است:
1- بازتعریف مشکل:
وقتی مشکل و مسئله ای را دوباره یا چند باره مرور می کنید و آن را از جوانب مختلف بررسی می نمایید، راهکارهایی به ذهن می رسد که در ابتدا ممکن بود نادیده گرفته شده باشند، بنابراین باز تعریف کردن مشکل سبب می شود جوانب مختلف مسئله بهتر شناخته شود. خیلی وقت ها افراد در زندگیشان با مشکل مواجه می شوند و نمی دانند چگونه آن مشکل حل می شود؛ گویا در یک چرخه گیر کرده باشند. باز تعریف مشکل به این افراد، بطور اساسی کمک می کند تا از این چرخه رهایی یابند. معلمان و پدر و مادرها می توانند با تشویق بچه ها به باز تعریف کردن مسائل و مشکلاتشان عملکرد خلاق آنها را بهبود بخشند. همین طور می توانند به بچه ها برای تعیین مباحث، موضوعات، مقالات و سخنرانی هایشان حق انتخاب دهند و همچنین اجازه دهند بچه ها راه های شخصی خودشان را برای حل مشکلاتشان انتخاب کنند و چنان چه فهمیدند در انتخاب هایشان دچار اشتباه شده اند دست به انتخاب مجدد بزنند. معلمان باید بخاطر داشته باشند که بخش مهمی از خلاقیت، تحلیل کردن ( یعنی یادگیری شناخت اشتباهات) است. پس این فرصت را به بچه ها بدهید تا انتخاب هایشان را باز تعریف کنند.2- سئوال کردن و تحلیل فرضیات:
هر کسی در ذهنش فرضیات یا پیش فرض هایی دارد که اغلب از آنها بی خبریم، زیرا افراد بطور وسیعی آنها را مخفی می کنند. افراد خلاق از مفروضات پرسش می کنند. سئوال کردن از مفروضات، بخشی از تفکر تحلیلی و دخیل در خلاقیت است. ممکن است سال ها افراد یک جامعه دارای پیش فرض های اخلاقی، فرهنگی یا تکنولوژی اشتباهی باشند که حتی متوجه آن هم نباشند. به زیر سؤال نبردن پیش فرض ها باعث پیشرفت در زمینه های علمی، فرهنگی و تکنولوژی در جامعه می شود؛ به عنوان مثال تا زمان کپرینک و گالیله افراد پیش فرض اشتباه که خورشید به دور زمین می چرخد را پذیرفته بودند. گالیله و کپرینک این فرضیات را زیر سؤال بردند و باعث دستاوردهای علمی زیادی در علم نجوم گردیدند.برای پرورش این مهارت، معلمان می توانند در زمینه زیر سؤال بردن مفروضات برای دانش آموزان، الگو باشند به این صورت که به بچه ها نشان دهند بسیاری از مفروضات ذهنی که آنها پذیرفته اند و گمان می کنند، می دانند در حقیقت از آن بی خبرند و نمی دانند.
معلمان می توانند با سوال کردن از بچه ها پیرامون مبادلات و تعاملات زندگی روزانه به پرورش این استعداد در آنها کمک کنند. مهم این است که بجای این که سئوال پرسیدن را یاد بگیرند، چگونه سئوال کردن را بیاموزند؛ برای رسیدن به اهداف، بزرگترها می توانند به بچه ها کمک کنند تا سوالات خود را بوسیله کشف ایده ای ( پیش فرضی) که بزرگسالان بر مبنای آن سئوالاتشان را می پرسند، ارزیابی کنند.
3- مقاومت در برابر ایده های جدید:
بسیاری از افراد در جامعه نسبت به ایده های جدید خود خوشبین نیستند و در برابر آنها مقاومت می کنند، بنابراین معلمان باید به بچه ها یاد بدهند که چگونه مردم را متقاعد کنند تا ایده هایشان را بپذیرند. بدین منظور معلمان می توانند به بچه های یک پروژه عملی دهند تا از این طریق به اهمیت آن کار پی ببرند و بتوانند در مورد اهمیت کارشان توضیح دهند؛ بعنوان مثال چنانچه آنها یک کار هنری انجام می دهند، باید به توصیف این که چرا کارشان با ارزش است مجهز شوند و یا اگر نقشه، طرح و پیشنهادی برای جامعه و دولت دارند، باید بتوانند نشان دهند که طرح آنها چه مزیتی نسبت به طرح های قبلی دارد و اهمیت کارشان را توضیح دهند. در این زمینه، دادن پروژه های مختلف به بچه ها و از آنها در باب اهمیت کارشان توضیح خواستن می تواند به پرورش این مهارت کمک کنند.4- تشویق دانش آموزان به تولید ایده:
مردم خلاق در شیوه تفکرشان از این قانون که آنها دوست دارند ایده تولید کنند پیروی می کنند، هرچند ممکن است محیط و اطرافیان شخص خلاق نسبت به تولید و خلق ایده های جدید موضع انتقادی داشته باشند، اما این انتقادها نباید ویرانگر و مخرب باشند. بچه ها نیاز دارند بدانند بعضی از ایده هایشان از ایده های دیگرشان بهتر است. از این لحاظ چنانچه دانش آموزی ایده ای را طرح کند که به ظاهر ارزشمند نیست معلم نباید فوراً آن را نقد کند بلکه باید بجای آن، ایده و پیشنهاد جدیدی را مطرح نماید که نسبت به ایده قبلی برتری و مزیت هایی داشته باشد و این پیشنهاد جدید را با جنبه هایی از ایده ای که به نظر بی ارزش می رسد ترکیب کند. به هرحال مهم این است که بچه ها بخاطر طرح ایده هایشان خواه ارزشمند باشد یا احمقانه، تشویق شوند.5- علم و دانش یک شمشیر دو لبه است:
از یک طرف ما بدون داشتن آگاهی و دانش در یک زمینه نمی توانیم خلاق باشیم و ایده تولید کنیم، زیرا اگر ما از زمینه و چارچوب علمی که در مورد آن ایده پردازی می کنیم اطلاع و دانشی نداشته باشیم و در آن چارچوب ایده پردازی کنیم، ممکن است ایده ها قبلاً توسط افراد دیگری ارائه شده باشند و ما از آن بی خبر باشیم. پس هر چند ایده های ما برای خودمان دارای ارزش و احترام است اما چون پیش از این، دیگران آنها را ارائه کرده اند، در چارچوب آن علم، ارزشی ندارد بنابراین اگر در مورد آنچه در یک علم گفته شده است، اطلاع و آگاهی نداشته باشیم، نمی توانیم ورای دانش موجود ایده پردازی کنیم. اما از سوی دیگر، اگر در یک زمینه علمی متخصص شویم، خیلی وقت ها همین علم و دانش و تخصص مانع خلاقیت ما می شود، زیرا اگر این تصور در ذهن نقش بندد که در آن علم متخصص هستیم و هر چیزی را در آن زمینه علمی می دانیم، ممکن است انگیزه و میل به خلاقیت و ایده پردازی در این زمینه علمی را از خود نشان ندهیم.
متأسفانه بسیاری از معلمان چون در زمینه علمی خود متخصص هستند، تمایلی به بازنگری و تولید ایده جدید در آن درس را ندارند و در نتیجه به سرکوب ایده های دانش آموزان دست می زنند و ایده های آنها را ناچیز می دانند. به یاد داشته باشید که نگرش معلم باید این گونه باشد که از دانش آموزان بخواهد در موارد متعدد، ایده های جدیدی عرضه کنند و در این صورت از ایده های آنها استقبال نماید.
6- تشویق دانش آموزان به شناسایی موانع خلاقیت:
بسیاری از کارهای خلاقانه تا زمانی که ارزشش شناخت شود، طول می کشد. حال باید پرسید آیا متفکر خلاق این توانایی را که در برابر موانع خلاقیت استقامت کند داراست؟ بسیاری از افراد را می بینیم که کار خلاقانه ای را شروع می کنند اما خیلی زود از آن کار دست می کشند. یکی از دلایل عمده این مسئله آن است که آنها به این نتیجه می رسند که مقاومت کردن برای کار خلاقانه شان ارزشی ندارد. معلمان می توانند با توصیف موانعی که خودشان یا دوستانشان و یا افراد خیلی مشهور در جامعه با آن روبرو بوده اند و با تمام این اوصاف سعی کرده اند همچنان خلاق بمانند را برای بچه ها بیان کنند و آنها را با این نوع تجربیات آشنا نموده و برای برخورد صحیح با این موانع آماده سازند. در غیر این صورت ممکن است بچه ها فکر کنند کار راحتی در پیش دارند، که این طور نیست.
معلمان می توانند داستان افراد خلاقی که از جایی حمایت نشده اند و یا افراد خلاقی که ایده هایشان در ابتدا ناخوشایند به نظر میرسیده است را برای بچه ها بازگو کنند و بدین ترتیب به بچه ها بفهمانند که ایده هایشان با ارزش است، هرچند که دیگران این گونه فکر نکنند. البته لازم بذکر است که باید به بچه ها آموزش دهیم حتماً درباره ایده های جدیدشان با کارشناس آن موضوع مشورت کنند و این خیلی مهم است.
7- تشویق ریسک کردن معقولانه:
بسیاری از انسان های خلاق در زندگیشان دست به ریسک های معقولانه ای می زنند که این ریسک ها در اغلب اوقات تشویق مردم را در پی دارند، اگرچه در برخی مواقع ممکن است به شکست هم بیانجامد. این نکته را در نظر داشته باشید که تقریباً تمام کش ها و نوآوری ها با کمی ریسک کردن توأم بوده است. بنابراین باید این مهارت را پرورش داد. برای پرورش این مهارت، معلم می تواند دانش آموزان را به ریسک کردن هوشمندان تشویق کند و سپس به ارزیابی آن ریسک بپردازد. باید توجه داشت که در برخی مواقع، معلمان سهواً دانش آموزان را به سمت کارهای بدون ریسک هدایت می کنند. آنها از طریق دادن تکالیفی که فقط خودشان آنها را تعیین می کنند بدون آن که حق انتخاب به بچه ها بدهند و همچنین از طریق درخواست دریافت پاسخ های ویژه به سؤالات مطرح شده در کلاس، این کار را ممکن می سازند. بنابراین معلم نه تنها باید ریسک معقولانه را تشویق کند بلکه باید به آن پاداش هم بدهد.8- تحمل کردن ابهامات:
خیلی وقت ها افراد خلاق نمی دانند که ایده هایشان درست هستند یا غلط، بنابراین نسبت به کارشان احساس آشفته و نامطمئنی دارند. اغلب دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان این حس را تجربه کرده اند.از این رو متفکران خلاق تا زمانی که مشخص شود ایده هایشان درست و مناسب است، نیاز به تحمل ابهام و عدم قطعیت دارند. با توجه به اینکه ممکن است تحمل ابهام به این نتیجه که ایده ها و راه حل های بهینه معقول واقع شوند منجر شود، معلم باید به پرورش این توانایی در دانش آموز بپردازد. بدین منظور لازم است معلم بچه ها را تشویق کند تا زمان ها و ساعات تدریس خاصی را به بررسی دقیق و با حوصله ایده های متفاوت دیگر دوستانشان اختصاص دهند تا بدین ترتیب حوصله آنها در پردازش ایده ها ترفیع یابد. آنها باید بفهمند ابهام و عدم قطعیت و ناراحتی، بخشی از زندگی خلاق است.
9- خودکارآمد دانش آموزان:
این خیلی مهم است که افراد خلاق به ارزش آنچه انجام می دهند، اعتقاد داشته باشند. البته این به آن معنی نیست که افراد فکر کنند ایده هایشان ایده های خوبی است بلکه بدین معنی است که افراد توانایی انجام کارهای متفاوت را دارند. شاید اصلی ترین مانع خلاقیت در کودکان، میزان توانایی آنها نباشد. بلکه میزان اعتقاد آنها به توانایی هایشان برای موفق شدن باشد. اگر به موقعیت و توانایی بچه ها اعتقاد داشته باشیم و آنها را تشویق کنیم، آنها به موفقیت دست خواهند یافت. بطور حداکثری، بیشتر بچه ها استعداد انجام کارهای خلاقانه را دارند فقط باید زمینه را برای بروز خلاقیت آنها فراهم نمود. معلمان و والدین باید به بچه ها کمک کنند تا به توانایی هایشان برای انجام کارهای خلاقانه اعتقاد پیدا کنند و خود را دست کم نگیرند. از این رو آنها باید از گفتن و دادن پیام ها و صحبت هایی که استعداد بچه ها را محدود می کنند، بپرهیزند.10- کمک به انجام آنچه بچه ها دوست دارند:
معلمان باید به بچه ها کمک کنند آنچه را که برایشان هیجان انگیز است پیدا کنند تا بهترین خلاقیتشان را در انجام آن بروز دهند. افرادی که از لحاظ خلاقیت در حرفه شان از دیگران پیشی دارند کسانی هستند که به کارشان حقیقتاً علاقه دارند. بنابراین معلم باید به بچه ها کمک کند تا علایقشان را کشف کنند، البته این کار سخت است. برای رسیدن به این مقصود معلم می تواند از بچه ها بخواهد تا استعداد یا توانایی ویژه شان را در کلاس به نمایش بگذارند و به آنها توضیح دهد که آنچه انجام می دهند مهم نیست بلکه آنچه مهم است این است که آنچه در کلاس نشان می دهند را دوست داشته باشند. در بسیاری مواقع ما با دانش آموزانی مواجه می شویم که از طرف والدین تحت فشار قرار گرفته اند تا مسیر یا رشته ای را برای آینده شان انتخاب کنند و آن را در زندگی دنبال نمایند. هرچند این گونه بچه ها در آن شغل و مسیر تعیین شده ممکن است کارها را خوب انجام دهند، اما از آنها کار بزرگی سر نخواهد زد، چرا که آن کار مورد علاقه شان نیست و جذابیتی برایشان ندارد.11- به تعویق انداختن لذت ها:
دانش آموزان باید یاد بگیرند که همیشه پاداش و مزایای کارشان را فوراً دریافت نمی کنند و ممکن است روی یک پروژه بدون این که پاداش فوری یا موقتی بگیرند به مدت طولانی کار کنند. بنابراین آنها باید یاد بگیرند که برای دریافت پاداش و مزایای کارشان انتظار بکشند. معلمان می توانند با مثال زدن از زندگی خود یا افراد خلاقی که لذت مزایای کارهایشان را با تأخیر دریافت کرده اند، به پرورش این مهارت کمک کنند. همچنین می توانند به بچه ها کمک کنند تا این مثال ها را در زندگی خود بکار ببرند؛ برای مثال به دانش آموزان بگوییم اگر شما بخواهید بازیگر یا فوتبالیست خوب و متخصصی شوید باید زمان زیادی را روی این کار بگذارید. در نتیجه این امر به همان نسبت لذت و پاداشی که در پی خواهد داشت، می تواند خیلی دور از دسترس باشد و طول بکشد. می توان با دادن پروژه هایی که هفته ها یا ماه ها طول می کشد، کودکان را با ارزش کار تدریجی برای کسب منافع و مزایای بلندمدت آشنا کرد.12- فراهم کردن محیطی که پرورش دهنده خلاقیت باشد:
بخاطر داشته باشید که بچه ها زمانی خلاقیتشان رشد و پرورش می یابد که فقط به آنها نگوییم چه انجام دهند بلکه به آنها چگونگی انجام آن کار را نیز به صورت عملی نشان دهیم. به همین دلیل خود معلم باید مدل و الگوی انسان خلاق برای دانش آموزان باشد. همه ما رفتارهای معلمان و اینکه چقدر آنها را سرمشق خود قرار می دادیم را بخاطر داریم. بنابراین معلم باید در مورد اهداف، ارزش ها و ایده هایش در مورد خلاقیت فکر کند و آنها را در کارهایش نشان دهد.درکنار موارد فوق، مؤلفه های زیر می توانند برای فراهم کردن محیط پرورش دهنده خلاقیت، مؤثر واقع شوند؛
1- برای دانش آموزان زمانی را اختصاص دهیم تا بطور خلاقانه تفکر کنند.
2- به بچه ها کمک کنیم تا ایده ها و تفکراتشان را بارور کنند.
3- به خلاقیت دانش آموزان پاداش دهیم.
4- به آنها اجازه دهید تا اشتباه کنند.
5- همکاری و مشارکت بچه ها به انجام کارهای خلاقانه را تشویق کنید.
6- به آنها یاد دهیم تا از دیدگاه دیگران نیز به مسائل نگاه کنند.
در مورد اینکه کدام یک از روش های تدریس، دانش آموزان را خلاق می کند و تفکر او را بیشتر به کار می اندازد نمی توان موضع گیری خاصی کرد، چرا که هیچ یک از روش های تدریس به خودی خود نافی روش های دیگر نیست، بلکه نحوه و شرایط استفاده از آنهاست که باعث قوت یا ضعفشان می شود. از این رو معلم و مربی باید با توجه به هدف های آموزشی، محتوای تدریس، نیازها و علایق دانش آموزان، امکانات موجود ( زمان، فضا، وسایل و ...)، تراکم دانش آموزی و .... مناسبترین شیوه را برای یک تدریس مطلوب انتخاب کند و یا برحسب موقعیت، ترکیبی از الگوها و روش های تدریس را مورد بهره برداری قرار دهد. برای انجام این مهم، معلم و مربی باید شناخت، توانایی و مهارت های فراوانی در بکار بردن الگوهای متنوع تدریس داشته باشد. معلمی که درصدد بارور ساختن خلاقیت در ضمن درسش به دانش آموزان است باید در روش های تدریس خود متناسب با درس مورد نظر دائماً تغییر و تحول ایجاد کند و در صورت نیاز دست به ابتکار عمل زده و روش جدیدی را ابداع نماید. در اینجا می توان از روش های زیر بعنوان روش های موثر در بارورسازی خلاقیت یاد کرد:
- روش تدریس یورش فکری: در این الگوی تدریس گروهی می کوشند برای یک مسئله بخصوص با انباشتن تمامی ایده هایی که همان جا ارائه می گردد، راه حلی بیابند.
- روش تدریس بدیعه پردازی: در این الگو، خلاقیت با استفاده از شبیه سازی و انواع قیاس به جریانی آگاهانه تبدیل می شود. مقایسه یک مفهوم با مفهوم دیگر و استفاده از تشبیه برای بیان واقعیت های موجود، مراحل اصلی الگوی بدیعه پردازی است که ویلیام گوردن پایه گذار آن می باشد.
- روش تدریس کاوشگری: در این الگو، تعادل دانش آموز از طریق ایجاد یک موقعیت مشکل آفرین و ابهام دار فرو می ریزد و دانش آموز از طریق پرسش کردن، ساخت فرضیه، جمع آوری اطلاعات و آزمایشگری، فعالیت هایی را در جهت رفع عدم تعادل و ایجاد تعادل مجدد با محیط انجام می دهد.
- روش تدریس ابن سینا (8)
استنبرک ( 2007م) معتقد است اگر می خواهیم دانش آموزان خلاق باشند، یکی از مهارتهایی که باید در کلاس آموزش داده شود، مهارت توانایی دیدن مسایل از نقطه نظرات و دیدگاه های گوناگون است. بنابراین خلاقیت مستلزم این است که افراد بتوانند پدیده ها را از نقطه نظرها و دیدگاه های دیگر ببینند. به اعتقاد تورنس فرد خلاق می تواند مکرراً به یک جسم یا وضعیت معمولی باز گردد و آن را به طریق متفاوت و هیجان انگیز درک کند. وی برای پرورش این توانایی، استفاده از تکنیک بارش مغزی، تکنیک ارتباط اجباری، تکنیک تغییر نقش و برخی شیوه ها و تکنیک های دیگر را توصیه می کند. در تکنیک تغییر نقش، پدر یا مادر نقش کودک را ایفا می کنند و برعکس یا معلم، دانش آموز و یا دانش آموز، معلم می شود. به همین ترتیب در نمایشنامه های روانی که مبتکر آن مورینو است، پرورش دادن و دستیابی به دیدگاه های جدید و متفاوت دنبال شده است؛ برای مثال در داستانی که درباره ملاقات دو مرد است، یکی از آنها چشمان خود را در آورده و در چشمان دیگری می گذارد. سپس مرد دیگر چشمان خود را در آورده و در چشم دیگری می نهد تا بدین ترتیب آنها بتوانند با چشمان هم ببینند. (9)دوبونو نیز در بحث « تفکر جانبی» به این مسئله توجه کرده است. وی در تعریف تفکر جانبی می گوید: تفکر جانبی توان نگریستن به امور به شیوه های گوناگون است. تفکر جانبی هم نگرش ذهنی و هم تعدادی روش های تعریف شده را در برمی گیرد. نگرش ذهنی به معنای تمایل به نگریستن امور به شیوه های متفاوت است. در این رویکرد، بر این مطلب که هر شیوه نگریستن به امور، فقط راهی از بسیار راه های ممکن است تأکید می شود. این امر مستلزم فهم این موضوع است که ذهن چگونه از این الگوها استفاده می کند. از این رو لازم است نیاز به گریز از الگوهای تثبیت شده برای یافتن الگوهای بهتر را درک کرد. (10) بنظر دوبونو حل کنندگان مسایل باید بتوانند نقطه نظرات دیگران را چه با آن موافق باشند یا مخالف، ببینند. وی در پرورش این شیوه تفکر استفاده از تکنیک های « پلکان، گریز و انگیزش بدون نقشه» را توصیه می کند. ممکن است برخی فکر کنند توان نگریستن به امور، به شیوه ها و دیدگاه های گوناگون مهارتی خدادادی است که دانشمندان، هنرمندان و نویسندگان بزرگ از آن سود می برند، در این صورت آنها ساعات و لحظاتی که این متفکران به پرورش این توانایی پرداخته اند را نادیده گرفته اند. بنابراین برخلاف نظر آنها می توان این مهارت را با کمک تکنیک های مختلف پرورش داد. به این منظور استفاده از روش تدریس ابن سینا می تواند به پرورش این مهارت در دانش آموزان کمک بسزایی کند.
مراحل روش تدریس ابن سینا
در بسیاری از درس ها در مورد دیدگاه ها، تصمیمات و اقدامات شخصیت های مختلف علمی، مذهبی و تاریخی سخن به میان آمده است. در این گونه درس ها معلم می تواند از الگوی تدریس، دانش آموزان خود را به جای شخصیت های علمی، تاریخی و مذهبی کتاب قرار می دهند و بجای آنها راهکار ارائه داده و تصمیم می گیرند.آماده سازی:
در این مرحله تلاش می کنیم به یاد گیرنده یاری کنیم تا فضا و شرایطی که شخصیت موردنظر کتاب در آن قرار گرفته است را درک و فهم کند. این مرحله، از این نظر مهم است که دانش آموز با فهم درست شرایط مزبور قادر خواهد بود تصمیم گیری یا اقدامات صورت گرفته توسط شخصیت مورد نظر را پیش بینی کند. در مرحله آماده سازی معلم باید با واژه ها و کلماتی ساده و عاری از ابهام، وضعیت توصیف شده در کتاب را توصیف کند تا از تفسیر ذهنی دانش آموزان که منجر به انحراف فکریشان در مراحل بعد می شود، دوری گردد؛ برای مثال معلم قصد دارد درس شهید راه حکمت را تدریس کند. ابتدا در مورد شخصیت سقراط توضیح می دهد؛ « بچه ها! سقراط یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بوده تا جایی که برخی معتقد بودند او داناترین انسان ها است» . (11) او همیشه در زندگی دنبال حقیقت بود و جالب است که هیچ وقت هم مدعی دانایی نبود ولی می گفت با شور و شوق بدنبال دانایی است. او همیشه می گفت می داند که هیچ نمی داند. در سال 399 پیش از میلاد، به سقراط تهمت زدند که جوانان را با افکارش فاسد کرده و همچنین به خدایان هم بی اعتقاد است و به همین دلیل سقراط را به دادگاه بردند و قضات او را محکوم به مرگ کردند» .- جایگزینی:
پس از آماده سازی در این مرحله، دانش آموزان در قالب شخصیت موردنظر فرو می روند و حدس می زنند که اگر بجای او بودند چه می کردند و بر همین اساس بجای او تصمیم گیری می کنند یا راهکار ارائه می دهند. البته یاد گیرنده باید دلایل انتخاب های خود را بیان کند. این بدان خاطر است که ممکن است برخی از دانش آموزان انتخابی متفاوت داشته باشند، اما با بیان ادله توسط دوستانشان ( و در ادامه توسط خودشان) دیدی همه جانبه نسبت به موضوع و شرایط خاص پیدا کنند و نکات آشکار و پنهان قضیه برایشان روشنتر شود.همچنین آنها می توانند با دیدگاه های مختلفی که در مورد یک مسئله قابل طرح است، آشنا شوند. معلم نیز ضمن آن که فرصت کافی را به دانش آموزان برای فکر کردن می دهد، در حین ارائه نظرات آنها، نظریات مختلف دانش آموزان را یادداشت و دسته بندی می کند.
در ادامه همان مثال قبل، معلم می گوید: « خوب حالا بچه ها تصور کید سقراط هستید. چند دقیقه فکر کنید و بگویید در دادگاه چه عکس العملی در مقابل محکوم به مرگ شدن از خود نشان می دادید؟»
محمد: « من می گفتم: من خیلی به جوانان خدمت کردم، کار شما درست نیست» .
دانیال: « فکر نکنید از مرگ می ترسم و گریه و خواهش می کنم ولی از شما می خواهم مجدداً به اتهامات من رسیدگی کنید، شما من را می شناسید و می دانید این گونه تهمت ها نسبت به من درست نیست» .
آرش: « من از عقایدم دست برنمی دارم چون به آنها اعتقاد دارم، حتی اگر هزار بار اعدام شوم» .
معلم: « حالا تصور کنید شما را به زندان برده اند. اگر بجای سقراط بودید و فرصت فرار کردن را هم داشتید، آیا از آن شهر یا زندانی که قرار دارید، فرار می کردید؟ چند لحظه فکر کنید و سپس با در نظر گرفتن همه جوانب پاسخ دهید» .
محمد: « من فرار می کردم تا بتوانم افکارم را گسترش دهم» .
آرش: « آن وقت همه می گفتند حتماً مقصر بودی که فرار کردی. من صبر می کردم، چون بی گناه تا پای دار می رود اما سرش بالای دار نمی رود» .
محمد: « اگر کشته شدی چی؟»
آرش: « باز هم من برنده بودم چون اثبات کرده بودم تا پای جان به حرف هایم اعتقاد داشته ام» .
معلم: « پس شما با این حساب هیچ وقت تقاضای بخشش هم نمی کردید» ؟
آرش: « نه»
حسین: « من فرار نمی کردم ولی درخواست بررسی مجدد پرونده ام را در دادگاه مطرح می کردم».
- بازگشت:
پس از مرحله جایگزینی، معلم بدون آنکه نظریات شخصیت مورد بررسی را بیان کند، از نظریات خود دانش آموزان استفاده می کند و درس را توضیح می دهد. بدین صورت که نظریات دانش آموزانی که نزدیک به نظریات شخصیت مورد بررسی است را انتخاب می کند و با توضیح و تشریح آن نظریات، به توضیح درس می پردازد.در ادامه معلم نظریات یا اقدامات شخصیت مورد بررسی را ذکر می کند و در صورت لزوم، دلایل وی را نیز بیان می دارد و دیدگاه دانش آموزان را با دیدگاه مطرح شده در کتاب درسی مقایسه و درس را جمع بندی می کند.
ادامه مثال قبل چنین خواهد بود:
معلم: « همین طور که محمد، دانیال و آرش گفتند، سقراط هم مثل آنها از عقاید خود دست برنداشت و حتی از دادگاه، تقاضای بخشش هم نکرد. سقراط معتقد بود نباید از مرگ ترسید، چرا که ممکن است مرگ نعمت بزرگی باشد و ما از آن بی خبر باشیم. او می گفت کسی که از مرگ می ترسد، خود را نسبت به آن دانا می داند، در حالی که دانا نیست. من فقط از چیزهایی می ترسم که می دانم واقعاً ترس آورند.
همچنین همانطور که آرش گفت، هرچند در زندان زمینه برای فرار سقراط فراهم شد، اما فرار نکرد، چرا که معتقد بود یک انسان دانا آزادگیش را برای این که چند صباحی بیشتر زنده بماند، فدا نمی کند» .
نتیجه :
پرورش خلاقیت با نظریه قواعد و فنون نیل به آن، نیکی از اصلی ترین ضرورت های نظام آموزشی کشورهاست. در این میان، روش تدریس ابن سینا جذابیت ها و قابلیت های فراوانی دارد که می توان از آنها بهره مند شد. این روش، اگر آن گونه که شایسته است انجام گیرد، می تواند در جهت نیل کودکان و حتی نوجوانان و بزرگسالان به تفکر انتزاعی و فلسفی نیز مورد استفاده قرار گیرد. انجام این مهم مسلتزم درک علمی پیچیده مربی و توانایی او در ترسیم فضای فکری مورد نیاز کودک است. در این مقام، مربی باید همچون مرشدی که گام به گام دست متربیان را گرفته است، آنها را به سوی خواسته موردنظر که همانا نیل به تفکر عقلانی است، رهنمون سازد.پی نوشت ها :
1- کارشناس ارشد جامعه شناسی و دبیر آموزش و پرورش.
2- عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
3- شعبانی، حسن، مهارت های آموزشی و پرورش، ص 103-105.
4- شعاری نژاد، علی اکبر، نگاهی نو بر روانشناسی آموختن یا روانشناسی تغییر رفتار، ص 462-466.
5- Karnes.
6- see, Fasko, D.J, Education and creativity Creativity Research Joutnal, 13, (384) 317-327.
7- Davis and Rimm
8- Feldhusen and Treffinger.
9- Creativity as a Habit.
10- این روش بعنوان یکی از روش های موثر در بارورساختن خلاقیت، حاصل تجربیات نگارنده است و به احترام حکیم بزرگ اسلامی به این نام نامیده شده است.
11- تورنس، ئی پال، استعداد و مهارت های خلاقیت و راه های آزمون و پرورش آنها، ترجمه حسن قاسم زاده، ص207.
12- دوبونو، ادوارد، مدیریت و آموزش فکر، ترجمه بدری نیک فطرت، ص 90 و 89.
13- آپولون سقراط را داناترین انسانها می دانست.
تورنس، ئی پال، استعدادها و مهارت های خلاقیت و راه های آزمون و پرورش آنها. ترجمه حسن قاسم زاده، تهران، نشر دنیای نو، 1387.
2- دوبونو، ادوارد، مدیریت و آموزش فکر، ترجمه بدری نیک فطرت، تهران، نشر خاتون، 1385.
3- شعبانی، حسن، مهارت های آموزش و پرورش، تهران، انتشارات سمت، 1384.
4- شعاری نژاد، علی اکبر، نگاهی نو بر روانشناسی آموختن یا روانشناسی تغییر رفتار، تهران، انتشارات چاپخش، 1380.
1-Fasko, D.J. (2000-2001), Education and creativity Creativity Research Joutnal, 13 (4$3) 317-327.
2- Davis, G.A., Rimm. S. B. (1985). Education of the gifted and talented. Englewood Cliffs, NJ: prentice Hall.
3- Davis, G.A. (1982). A model for teaching for creative development. Roeper review- 27, (2)5, 29.
4-Feldhusen, J. F., $ Treffinger, D.J. (1980) Creative thinking and problem solving in gifted education. Dubuque, IA: Kendall/Hunt.
5- Sternberg, R. J. (2007). Creativity as a habit. In A. – G. Tan (Ed, (creativity: A handbook for teachers) pp. 3-25). Singapore: World Scientific.
منبع مقاله : (1392) ، فصلنامه تخصصی فلسفه و کودک، تهران، بنیاد حکمت اسلامی.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}