چرا برای امام حسین (علیه السلام) گریه می کنیم ؟
چرا گریه میکنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است. گریه تجلى طبیعى یک احساس و حالتى جبرى و فطرى از یک رنج، یک شوق یا یک اندوه میباشد یکى از دانشمندان غرب میگوید:
«انسانى که هرگز نمیگرید و گریستن را نمیداند احساس انسانى را فاقد است».
مگر نه اشک زیباترین شعر و بیتابترین محبت و پر گدازترین ایمان و تب دار ترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیف ترین «دوست داشتن» است که همه در کوره دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطرهاى گرم شدهاند به نام اشک؟ مگر نه قلب، قالب اشک است و اشک در قلب شکل میگیرد ولذا اشک شبیه قلب است:
گریه ترجمان دل است مثلا کسى که عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را میسوازند، باید گریه کند. وقتى که دلش یاد از او میکند و زبانش سخن از او میگوید چشمش نیز با او همدردى میکند مگر چشم از زبان صادقانهتر سخن نمیگوید؟!
اشک چشم نشانه رقت قلب است کسى که از صحنه دلخراش منقلب نمیشود تا اشک تأثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمیبرد تا اشک شوق جارى گرداند از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست.
امیرمومنان على (علیه السلام) میفرماید:
«خداوند متعال افرادى را که به هنگام استماع قرآن تحت تأثیر قرار نمیگیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمیکنند، و خنده مینمایند، مورد سرزنش قرار میدهد و میفرماید : (تضحکون و لا تبکون)
و نیز فرموده: (بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى)(1)
چنانکه «جمود عین» و محروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوة القلب...» (2)
در مقابل، آن دسته از مومنانى که بصیرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاک و شفاف دارند در زبان قرآن کریم با جمله (یبکون و یزیدهم خشوعا) و (سجدّا و بکیّا) مورد ستایش قرار گرفتهاند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشک شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم اشک غم و اندوه از چشم خود جارى میکنند.
نام حسین (علیه السلام) با گریه همراه است
آن گونه که از متون اسلامى استفاده میشود نام حسین (علیه السلام) با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و امیرالمؤمنان على (علیه السلام) و مادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر او گریستهاند. طبق رویات فراوانى، چون حضرت حسین (علیه السلام) تولد یافت جبرئیل به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام براى حسین (علیه السلام) گریستند. طبق روایتى که از عایشه نقل شده است حسین (علیه السلام) کودک خردسال بود که وارد خدمت پیامبر گردید همان موقع جبرئیل به پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) ابلاغ کرد: زمانى نمیگذرد که این کودک را افرادى از امت تو در سرزمین «طف» از خاک عراق به قتل میرسانند «فبکى رسول الله (صلى الله علیه و آله)» اما جبرئیل افزود: «لا تبک، فسوف ینقم الله منهم، بقائمکم اهل البیت (3) «گریه نکن در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام میگیرد».
«ابن عباس» میگوید به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان على (علیه السلام) بودم چون در کنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام (علیه السلام) با صداى بلند گریست و فرمود: اى پسر عباس این محل را میشناسى؟ گفتم: نمیشناسم اى امیرمؤمنان. فرمود اگر اینجا را مثل من میشناختى هرگز از اینجا رد نمیشدى مگر این که مثل من گریه سر میدادى ابن عباس گفت: «فبکى طویلا حتى اخضلّت لحیته و سألت الدموع على صدره وبکینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلى کرد به طورى که اشک از روى محاسن او جارى شد ما هم همصدا با على (علیه السلام) گریه سردادیم». بعد امام ادامه داد: واى، من با آل ابوسفیان چه کردهام، سپس افزود: در این سرزمین که (کرب و بلا نامیده میشود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مى رسند و مدفون میگردند(4).
طبق روایت امام صادق (علیه السلام) روزى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) وارد شد و آن حضرت را گریان دید ازعلت گریهاش پرسید؟ رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حسین (علیه السلام) را گروهى از امت من به قتل میرسانند! فاطمه (علیه السلام) نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولى وقتى ازمقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید آرامش و تسکین یافت (5)
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان (علیه السلام) داستانى مفصلى است که به ذکر چند مورد اکتفا میکنیم:
امام سجاد (علیه السلام) که خود در کربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود پس از واقعه عاشورا تا زمانى که در قید حیات بود این واقعه سوزناک را فراموش نکرد و همیشه گریه و سوگوارى نمود او هر وقت میخواست آب بنوشد تا چشمش به آب میافتاد اشک از چشمانش سرازیر میشد وقتى علت این کار را میپرسیدند میفرمود چگونه گریه نکنم درحالى که یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان آزاد گذاشتند ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه کشتند. میفرماید هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه (علیه السلام) رابه یاد میآورم گریه گلویم را میگیرد. وقتى هم افرادى وى را دلدارى میدادند، میفرمود: «کیف لا أبکی؟ و قد منع أبى من الماء الذى کان مطلقا للسباع والوحوش» (6)
امام سجاد (علیه السلام) درعزاى پدر مظلوم خویش به حدى گریست که اورا یکى از بکّائون پنج گانه تاریخ لقب دادند (7) وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت میپرسیدند، مصائب جانگداز کربلا را بازگو میکرد ومیفرمود: مرا ملامت نکنید، یعقوب، پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد در حالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت.
در حالى که من به چشم خود دیدم که در یک نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید داغ آنها از دلم بیرون برود؟!(8)
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشک میریخت بلکه مومنان را نیز ترغیب به گریستن در عزاى آن مظلوم میکرد: «ایما مومن دمعت عیناه لقتل الحسین حتى تسیل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا یسکنها احقابا»(9).
«هر مؤمنى که بر شهادت حسین (علیه السلام) آن قدر بگرید که اشک بر گونهاش جارى شود خداوند براى او غرفههائى در بهشت آماده میسازد که تا ابد در آن اقامت خواهد کرد.»
امام باقر (علیه السلام) براى امام حسین (علیه السلام) اشک میریخت و به هرکس هم در خانه او بود دستور میداد گریه کند. و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسین (علیه السلام) تشکیل میگردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت میگفتند (10).
«عبد الله بن سنان» میگوید: در روز عاشورا به حضور امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم آن حضرت را رنگ پریده و بسیار غمگین و گریان یافتم، علت آن را از امام پرسیدم، فرمود : امروز عاشوراست و در چنین روزى جد ما امام حسین (علیه السلام) شهید شده است (11).
امام صادق (علیه السلام) به «ابو هارون مکفوف» دستور داد مرثیه بخواند آنگاه که وى مرثیه خود را آغاز نمود متوجه شد امام (علیه السلام) سخت گریه میکند و زنانى که پشت پرده بودند همینکه صداى گریه امام صادق (علیه السلام) را شنیدند آنها نیز صداى خود را به گریه و شیون بلند کردند؛ بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسین شعرا فبکى وابکى عشرا کتب له الجنه» (12). «هر کس در مصیبت حسین (علیه السلام) شعر بگوید و گریه کند وده نفر را بگریاند بهشت بر او نوشته میشود».
امام رضا (علیه السلام) میفرماید: روش پدرم امام موسى بن جعفر (علیه السلام) این بود که هرگاه ماه محرم میرسید پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و میفرمود: «هو الیوم الذى قتل فیه الحسین» (13).
امام رضا (علیه السلام) فرمود محرم ماهى است که اهل جاهلیت در آن ماه جنگ و خونریزى را حرام میدانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ریختند حرمت ما را شکستند زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خیمههاى ما آتش زدند اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعایت نکردند.
«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذل عزیزنا بأرض کربلا .... على مثل الحسین (علیه السلام) فلیبک الباکون، فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام.»(14)
«کشتهشدن امام حسین (علیه السلام) اشکهاى ما را ریزان و پلکهاى چشمان ما را مجروح و در کربلا عزیز ما را ذلیل کرد... گریه کنندگان باید بر حسین (علیه السلام) گریه کنند . گریه بر او گناهان بزرگ را میریزد».
امام رضا (علیه السلام) به «ریان بن شبیب» فرمود: «ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین بن على فانه ذبح کما یذبح الکبش و قتل معه من أهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبیهون...».
«اگر بخواهى به چیزى گریه کنى بر حسین بن على (علیه السلام) گریه کن زیرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بریدند و با او هجده مرد از اهل بیتش کشته شدند که در دنیا بى نظیر بودند».
سپس به «ابن شیب» فرمود: «اگر دوست دارى در درجههاى بلند بهشت با ما باشى، غمگین باش از براى غمگینى ما و شاد باش از براى شادمانى ما».(15)
حتى به موجب بعضى از روایات امام زمان (عج) نیز مدام بر سید الشهداء اشک میریزد و میگوید :
«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تأخیر انداخت و نتوانستم به یارى تو بشتابم وبا دشمنانت پیکار کنم در عوض: «فلاندبنک صباحاً و مساءً و لأبکین لک بدل الدموع دما حسرة علیک. ..»(16) «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، به جاى آن خون میگریم».
حتى به موجب روایات فراوانى که نقل شده است، همه کس و همه چیز خورشید و آسمان و زمین و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گریه میکنند .(17)
شاعر پر شور «فؤاد کرمانى» با استفاده از این روایات چنین سروده است:
تا ندا کرد ولاى تو، در اقلیم الست
بهر لبیک فدایت، دو جهان پر زداست
کشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت شب اندوه و عزاست
در غمت اعین واشیاء همه از منطق کون
هر یکى مویه کنان بر دگرى نوحه گر است
رفت بر عرشه نى تا سرت اى عرش خدا
کرسى و لوح وقلم بهر عزاى تو بپاست
منکسف گشت، چو خورشید حقیقت به جمال
گر بگریند زغم دیده ذرات رواست.(18)
موضوع قابل توجه این است که «عبد الله بن فضیل هاشمى» از امام صادق (علیه السلام) سوال میکند: چرا روز عاشورا این چنین روز مصیبت وغم واندوه وعزادارى گردید؟ اما روز وفات پیامبر اکرم وامیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى (علیه السلام) که با زهر مسموم شد این چنین نشد؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ان یوم الحسین أعظم مصیبة من جمیع سایر الایام... فکان ذهابه کذهاب جمیعهم ...»(19)
روز حسین ـ عاشورا ـ از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیمتر است... زیرا حسین (علیه السلام) تنها باقى مانده اصحاب پنج گانه کساء است که رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست».
روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد که در خاطره هیچ آفریدهاى خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:
فاجعة ان اردت اکتبها
مجملة ذکرة لمدکر
«مصیبتى بزرگ که اگر بخواهیم آن را به نحو اقتصار براى یاد آورى یاد کنندهاى بنویسم» .
جرت دموعى فحال حائلها
ما بین لحظ الجفون و الزبر
«به یقین اشک روانم بین چشم من واوراق کتب حایل آید»
و قال قلبى بقیا على فلا
و الله ما قد طبعت من حجر
«دلم گفت به من رحمى کن، به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشدهام».
بکت لها الارض و السماء دما
بینهما فى مدامع حمر(20)
«بر آن فاجعه زمین و آسمان و آنچه ما بین آندواست اشک خون گریست».
غرض، روز عاشورا روز مصیبت واندوه و گریه براى خاندان رسالت و شیعیان آنهاست. تنها بنى امیه دشمنان اهل بیت بودند که آن روز را روز مبارک و سرور و خوشحالى میدانستند.
چنانکه در زیارت عاشورا میخوانیم:«اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه»«خدایا این روز، روزى است که آن را بنى امیه مبارک ومیمون دانستند». در فراز دیگرى میخوانیم: «هذا یوم فرحت به آل زیاد وآل مروان بقتلهم الحسین...». «و این روزى است که آل زیاد و آل مروان به خاطر این که حسین را کشتند به آن مسرور شدند.»
خلاصه در باب عزا و ماتم سید الشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى (علیهم السلام) روایات فراوانى از ناحیه رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده که روز عاشورا، روز مصیبت وحزن اهل بیت وشیعیان ایشان میباشد به اعتبار همین روایات باید روز عاشورا غمگین وحزین بود در روایتى میفرماید:
«هرکه یاد کند مصیبت ما را و بگرید وبگریاند مردم را، در روز قیامت در درجههاى ما خواهد بود و هرکه مصیبت مارا یارى کند و گریه کند، چشم او در روزى که چشمها همه بگریند، نگرید و هر که در مجلسى بنشیند ودین ما را احیاء نماید، دل او نمیرد در روزى که دلها همه بمیرند .»(21)
بنابراین اگر کسى روز عاشورا روز جشن وسرور بداند یقینا او مانند بنى امیه دشمن اهل بیت است. پس این که سران صوفیه را روز شادى و سرور و جشن میدانند، بدون شک دشمن اهل بیت هستند و لو این که ادعاى دوستى بکنند. چنانکه «شیخ عبد القادر گیلانى» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد کرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصیبت نمیباشد، روز جشن وشادى است و بر مردم لازم و واجب است که در این روز براى اهل و عیال خود هدایایى تهیه کنند و آنها را به گردش و تفریح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند». (22)
پس این مسلم است که گریه بر امام حسین (علیه السلام) عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده میشود و در حقیقت دیده گریان و دل اندوهگین بر مصائب اهل بیت، شعار شیعه است .
به قول یکى از شعراى عرب
لک عندى ما عشت یا ابن رسو
ل الله حزن یفى بحق ودادی
ناظر بدموع غیر بخیل
وحشى بالسلو غیر جواد
«اى پسر پیامبر خدا در پیش من از براى تو تا زندهام اندوهى است حق مودت را به جاى میآورد دیدهام از ریزش اشک دریغ نمیورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمییابد.»
انواع گریهها
گریه انواعى دارد که همه انواع آن در شأن امام حسین (علیه السلام) نیست، حال باید ببینیم چه نوع گریه شایسته امام است:1 ـ گریه از روى خوارى ودرماندگى: چنین گریهاى، گریه افراد ضعیف وناتوانى است که از رسیدن به اهداف خود واماندهاند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمیبینند مینشینند و عاجزانه گریه سر میدهند. هرگز براى امام حسین (علیه السلام) چنین گریهاى نباید کرد و آن حضرت از این نوع گریه بیزار و متنفر است.
2 ـ گریه عجزو زبونى: چنین گریهاى، گریه افرادى است که از روى عجز و زبونى در اثر ناکامى واحیانا ستم شخصى یا جریان نامناسبى به ورشکستگى افتاده و براى خود احساس خطر میکنندو راه چاره را در گریه میجویند به قول صائب تبریزى:
گریه شمع از براى ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است.
مسلما این نوع گریه هم مناسب شأن امام نیست.
3 ـ گریه بر اموات: کسى عزیز خود را از دست میدهد و بر فقدان او گریه میکند یا به این جهت گریه میکند که آن فقید در زندگى او موثر بوده و به آینده خود نگران است در این صورت به حال خود گریه میکند و یا این که به نیکیهاى او اشک مى ریزد این نوع گریه هم در شأن امام نیست.
4 ـ از روى رحم و رأفت یا گریههاى عاطفى: قلب انسان هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى، یا بیمار دردمندى یا شخص فقیر و تهیدستى و ... قرار میگرید، متأثر میشود چه بسا اشک میریزد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هنگامى که فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست داد ودر قبرسان بقیع به خاک سپرد براى آن کودک آن قدر گریه کرد که اشک بر محاسنش جارى گردید به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو دیگران را از گریه منع میکردى حال خود این چنین بیتابى میکنى؟! آن حضرت فرمود: «لیس هذا بکاء غضب انما هذا رحمة و من لا یرحم لا یرحم» (23) «این گریه از روى خشم و نارضایتى نیست بلکه گریه رحمت و رافت است و هرکس رحم نکند مورد رحمت قرار نمیگیرد.»
واقعه خونین کربلا دل را میسوزاند وقلب وعاطفه هر انسانى را به جوش وخروش مى اندازد از این نظر این حادثه یک جنایت ویک مصیبت است و شاید در دنیا مشابه چنین جنایتى پیدا بشود و گریه کنندگانى هم داشتهباشد. گریه از روى رحم و رأفت یک امر طبیعى است. هر انسانى به هنگام مشاهده یک منظره دلخراش متأثر میشود و اشک میریزد چنانکه دشمنان امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا بر حال آن حضرت میگریستند. آنجا که اهل کوفه از دیدن وضع دلخراش اسراء بناکردند گریه و زارى کردن. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «اتنوحون و تبکون من اجلنا؟؟! فمن ذا الذى قتلنا؟».(24)
پس گریه از روى رحم و رأفت نیز چندان مناسب نیست. امام حسین (علیه السلام) از شیعیان خود این نوع گریه را نخواسته است.
5 ـ غم و اندوه: گریه از روى غم واندوه نیز یکى از گریههاى طبیعى انسان است که به هنگام از دست دادن عزیزى یا به خاطر از دست دادن مقام و موقعیتى ویا به خاطر گرفتارى به مصیبتى، غم و اندوهى به انسان دست میدهدو براى این که دل خود را سبک کند گریه سر میدهد و این نوع افراد که دلشان شکسته است به هنگام سوگوارى امام حسین (علیه السلام) بیش از همه گریه میکنند چه بسا از شدت گریه غش کنند ولى آیا این نوع گریه را میتوان به حساب امام حسین (علیه السلام) گذاشت؟ هرگز نه.
6 ـ گریه جدائى و فراق: نوع دیگر گریه، گریه فراق است که به خاطر دورى و جدائى از عزیزى حالت گریه به انسان دست میدهد امام حسن مجتبى (علیه السلام) به هنگام جان دادن، بیتابى میکرد. بعضى از عیادت کنندگان از علت آن پرسیدند امام مجتبى با صداى ضعیف فرمود: براى دو چیز گریه میکنم: هول مطلع، فراق دوستان.(25)
پر واضح است که گریه بر امام حسین و شهیدان کربلا از این نوع گریه نیست.
7 ـ گریههاى شوق گریههاى لایق حسین (علیه السلام): گریه شوق گریه مادرى است که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال سرزده میشود و از شوق گریه میکند. قسمت زیادى از حماسههاى کربلا شوق آفرین و شور انگیز است وبه دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادتها فداکاریها شجاعتها آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، بى اختیار از دیدگان شنونده سرازیر میگردد، آیا این گریه دلیل بر شکست است؟!
8 ـ گریه پیوند هدف: گاهى قطرات اشک پیامآور هدفهاست، آنها که میخواهند بگویند با مرام امام حسین (علیه السلام) همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستیم، ممکن است این کار را با دادن شعارهاى آتشین، یا سرودن اشعار و حماسهها ابراز دارند، اما گاهى ممکن است آنها ساختگى باشد ولى آن کسى که احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکى بریزد، صادقانه تر این حقیقت را بیان میکند این قطره اشک اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست مسلماً این نوع گریه بدون آشنایى با متعالى او ـ ممکن نیست.(26)
پس گریه بر حسین (علیه السلام) اشک ریختن بر مرده نبوده و از روى خوارى ودرماندگى وعجز وزبونى، غم و اندوه نیز نمیباشد بلکه آن فقط دلیلى است که نداى حق طلبان را به گوش جهانیان رسانیده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن صدا درمیآورد و صاعقههائى است که بر روى سر سرکشان و ستمگران در هر زمان و در هر مکان فرو میریزد وشاهد صادق و گواه زندهاى است از اخلاص در راه حق و دشمنى با بیداد و ستم و بزرگداشتى است براى فداکارى و حق ودلیرى وانجام وظیفه ونهراسیدن از مرگ و تکریمى است براى امتناع از قبول ظلم و شکیبائى درمحنت و سختیها.
به قول علامه مغنیه: کسانى که درمجالس تعزیه میخوانند:
لا تطهر الأرض من رجس العدا ابداً
ما لم یسل فوقها سیل الدم العرم (27)h}
«روى زمین از پلیدى دشمنان پاک نخواهد شد تا زمانى که بر روى آن سیل در هم شکننده خون روان نگردد».
غرض، شیعیان بر امام حسین (علیه السلام) از روى خوارى ودرماندگى نمیگریند، بلکه از اشک دیده خویش سرود حماسه میسازند و با آه و حسرت خود بانگ حق وعدالت رابه گوش جهانیان میرسانند:
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است
اگر چه گریه، بر آلام قلب تسکین است.
ببین که مقصد عالى وى، چه بود اى دوست
که درک آن، سبب عز و جاه و تمکین است
زخاک مردم آزاده، بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى، این است (28)
«ماربین» مورخ آلمانى میگوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسین نتوانست حس سیاسى در مسلمانان ایجاد کند.»(29)
اى اشک ماتمت به رخ ملت آبرو
وى از طفیل خون تو، اسلام سرخ رو
دین را تو زنده کردى و خود، کشته گشتهای
وین یافته ز فیض تو، دین نبى علوّ
گر آب را به روى تو بستند کوفیان
آوردى آب رفته اسلام را به جو (30)
قطرههاى اشکى که شیعه در ماتم امام حسین (علیه السلام) و یارانش میریزد عهد و پیمانى است با قطرههاى خون شهداى کربلا که با لب تشنه و محروم از «قطرههاى آب» بر سر احیاى دین و ارزشهاى راستین مکتب جان باختند. و این اشکها این نهضت الهى را به جانها پیوند زده وجاوان ساخته است. و این بسیار سادهاندیشى است که کسى تنها توجیهى عاطفى براى این گریهها داشته باشد چرا که داغ، هر قدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن میکاهد درحالى که عزادارن حسینى از اول عمر تا آخر عمر پس از گذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در سوک سید الشهداء میگریند. اگر این گریهها تنها جنبه عاطفى داشت مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطرهها محو میشد و یا ازطراوت ونشاط آن کاسته میگردید .
9 ـ گریه کردن براى از دست دادن چیزى و یا تحمل دردى: انسان زمانى گریه میکند که چیزى را از دست بدهد یا دردى را متحمل بشود. پس عامل عمده گریه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چیزى نفع میبریم به مجرد از دست دادن آن گریه سر میدهیم و یا دردى به ما روى میکند ناله میکنیم.
در روایات میخوانیم که همه چیز بر حسین (علیه السلام) گریه کردند ماه و ستارگان و خورشید شنهاى بیابان و حتى بادى که میوزید و حتى الحوت فى البحر،چرا؟ شن بیابان چرا گریه کرد؟ ماهیان دریا چرا سوگوارى کردند؟ ماه و ستارگان وخورشید چرا تار شدند و بى تابى کردند؟ مسلما آنا به ظاهر متحمل دردو رنجى نشدند چون تیر و خنجرهائى که بر آن پیکر شریف وارد میشد دردش برخورشید و ماهیان دریا نمیرسید پس چرا آنان گریه کردند و آن هم بکاء شدیدا پس حتماً آنها متضرر گردیدند و ازچیزى که نفع میبردند بى نصیب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چیست ؟چه چیزى بالاتر از امامت! همه از امام نفع میبرند و از فقدانش رنج میبینند و متضرر میشوند امام قطب و قلب عالم است وهرکه در عالم است در سایه اوست وقتى او را از ست میدهند متحمل رنج و به دنبال این رنج صاحب درد میشوند این است که آن موجوداتى که ناپاکى بر آنان رخنه نکرده و نمیتواند بکند، (مثل شنهاى بیابان، ماهیان دریا و ...) بر او میگریند و آلودهها از انس وجن از فقدان چنین ذى نفعى بیخبر میمانند و شادى میکنند، و این است تفسیر آن حدیثى که میفرماید براى حسین (علیه السلام) در قلب مؤمنان حرارتى است که ... مؤمنان اگر هم ذکر مصیبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند ناله میکنند...
مرحوم علامه مغنیه میگوید: کسى گفت: آیا شیعهها جز گریه واشک راه دیگرى ندارند که بدان محبت خویش را به اهل بیت (علیه السلام) بیان نمایند؟ گفتم:
«آرى شیعیان علاوه بر گریه براى این که مودت قلبى خود را براى اهل بیت به ثبوت رسانند به راههاى گوناگونى متوسل میشوند از جمله درود و تحیت بر اهل بیت تقدیم داشته و از فضائل ایشان در مجالس و محافل سخن رانده وبه سوى اماکن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضریحهاى شریف آنان تبرک میجویند». (31)h}
چرا حسین (علیه السلام) فراموش نمیشود؟
میگویند: شما در عصر فضا و اتم زندگى میکنید آنگاه بر کسى اشک میریزد که صدها سال پیش در گذشته است وبر مزارهایى سفر مینمایید که چیزى جز صخره و سنگ نمیباشد؟!در پاسخ میگوئیم:«چنانکه گفتهاند: «بعد زمان» را در «ابدیت» اثرى نیست ابدیت را در ماوراى زمان ـ در عرصهاى برتر از زمان ـ حکومت است ابدیت همیشگى است. جاودانان رهبران بزرگ بشریت به ابدیت تعلق دارند، از اینرو قرنها نیز در طول حیات معنوى آنان، مفهوم متداول خود را از دست میدهند(32)
حسین بن على (علیه السلام) از زمره جاودانان از رهبران بزرگ بشریت است سخن از وى سخن از تاریخ نیست سخن روز است. سخن از ابدیت است سخن از همیشگى خروشان و شکوفا و پر فروز است.
این زنده جاوید نزدیک چهارده قرن ـ به حساب تاریخ ـ پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها حکومت میکند و هنوز پرتو وجودش نه تنها در حیات ما بلکه در حیات جهان معاصر ودر عصر فضا و اتم «حوادث بى نظیر» ایجاد میکند وبه صورت یکى از «شور انگیزترین حماسههاى تاریخ بشریت» در آمده و همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود بر میانگیزد و مراسمى پرشورتر و هیجان انگیزتر ازهر مراسم دیگر به وجود میآورد .
راستى چرا به این حادثه تاریخى ـ که شاید در تاریخ مشابه فراوان دارد ـ اهیمت داده میشود؟ ! چرا مراسم بزرگداشت این خاطره هر سال پرشکوهتر و پرهیجانتر از سال پیش برگزار میگردد؟ این همه تعظیم و تکریم و سپاس این همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چیست؟ آن را چه معنائى است؟!
حقیقت این است که این زنده جاوید پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده قدرتمندانه حکومت میکند ودر جامعه «موج معنوى» ایجاد مینماید. حتى هنوز هم به طور عمیق یک قدرت محرک معنوى ویک نیروى کنترل اجتماعى بزرگ به شمار میرود.
اما از زیارت زیارتگاههاى مقدس هرگز سنگها و صخرهها هدف و غایت نمیباشند چه اگر غرض خود آنها میبود همین کوهها سر به فلک کشیدهانسان را از مشقت سفر و طى راههاى طولانى بى نیاز میساخت پس مقصود بالذات صاحب مزار است وبزرگ داشتن سنگها به جهت شرف انتساب به صاحبان آن مزارها است مانند محترم داشتن جلد قرآن کریم وسنگها و آجرهائى که خانه کعبه ومسجد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) وسایر اماکن مقدس از آنها ساخته شده است .
الان میبینیم که دولتها و ملتها در حفظ مقبرههاى شخصیتهاى بزرگ خویش میکوشند وبه دور آنها هاله تقدیس میکشند.
در تاریخ نوشتهاند هنگامى که سر مبارک حسین (علیه السلام) را به نزد یزید آوردند وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس یزید بار یافت وسر مبارک حسین (علیه السلام) را درمقابل یزید مشاهده کرد و چون دانست که آن سر مبارک به حسین (علیه السلام) تعلق دارد عمل یزید را به شدت نکوهش نمود و گفت اى یزید داستان «کلیساى حافر» را شنیدهاى؟ گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پیش ما مکانى است که گویند خر عیسى از آنجا گذر کرده است در آنجا کلیسائى بنا نهادهاند که نام آن به سم خر عیسى منسوب بوده و به کنیسه حافر «سم» شهرت دارد ما هر سال به زیارت آنجا میرویم و نذورات خود را به آنجا اهدا میکنیم. روى این حساب اى یزید من گواهى میدهم که تو خطا کارى و از راه راست به دورى! یزید خشمگین شد و به کشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنین حسین (علیه السلام) رفت و آن را بوسید و شهادتین برزبان جارى کرد و سپس او را گرفتند و بر در قصر به دار کشیدند.(33)
زیارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) با آن حضرت تجدید بیعت مینماید و لذا ائمه اطهار علیهم السلام با توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان این نهضت مقدس را براى همیشه زنده و جاوید نگهداشتهاند البته زیارت همه امامان مورد تأکید است ولى روایاتى که در ترغیب وتشویق زیارت امام حسین (علیه السلام) رسیده فوق العاده زیاد است امامان بااین توصیهها در صدد آن بودند که شیعیان پیوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند. امام سجاد (علیه السلام) که خود چندین بار مخفیانه به زیارت سالار شهیدان رفته در گفتار خویش نیز سفارش زیادى به زیارت امام حسین (علیه السلام) داشته است.
«ابو حمزه ثمالى» گوید: از امام سجاد (علیه السلام) در مورد زیارت امام حسین (علیه السلام) پرسیدم، حضرت فرمود:
«زُره کل یوم فان لم تقدر فکل جمعة فان لم تقدر فکل شهر فمن لم یزره فقد استخف بحق رسول الله (صلى الله علیه و آله)(34) «هر روز آن حضرت را زیارت کن، اگر نمیتوانى هفتهاى یک بار، اگر نمیتوانى ماهى یکبار، پس کسى که اصلا آن حضرت را زیارت نکند، درحقیقت حریم رسول الله را خفیف شمرده است».
ولى مهمتر از سوگوارى و زیارت آشنایى به مکتب امام حسین و شهداى کربلا و پیوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است. مهم پاک بودن و پاک زیستن و درست اندیشیدن و تأسى عملى به او است.
پی نوشت :
.1 ارشاد القلوب: ص .128
.2 بحار الانوار: ج 90 ص .336
.3 بحار الانوار: ج 36 ص .349
.4 بحار الانوار: ج 44 ص 253 ـ .252
.5 کامل الزیارات، ص .57
.6 مناقب: ج3، ص 303 ـ بحار الانوار: ج 46، ص 109
.7 دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا ـ الخصال: ص 83
.8 امالى صدوق، مجلسى، 29، ص .121
.9 ثواب الأعمال: ص .83
.10 وسائل الشیعة: ج 10، ص .398
.11 بحار الانوار: ج 98، ص 309
.12 کامل الزیارات: ص 104
.13 امالى الصدوق مجلس 27 ـ بحار الانوار: ج 44، ص .284
.14 بحار الانوار: ج 44 ص 284
.15 وسائل الشیعه ج 10 ص 393 ح .5
.16 المزار الکبیر: ص 165 ـ 117 ـ بحار الانوار: ج 98 ص .320
.17 کامل الزیارات: ص 83 ، 81، 90 ، 91 ـ بحار الانوار: ج 14 ص 181 ـ مجمع البیان: ج 9 ص .65
.18 شمع جمع: ص 178
.19 وسائل الشیعة: ج 10، ص 394، 392 ـ علل الشرایع، ص .86
.20 مفاتیح الجنان، اعمال روز عاشورا.
.21 امالى صدوق، ص 45 وعیون الأخبار: ص .162
.22 الغنیة لمطالبى طریق الحق فى الأخلاق و التصوف و الآداب الإسلامیة ج 2، ص 57 ـ .56
.23 بحارالانوار: ج 22، ص 151 ـ عیون الأخبار: ج 2، ص 11
.24 لهوف: ترجمه، ص 99
.25 حیاة الحسن (علیه السلام): ج 2، .426 2
.26 فلسفه شهادت از آیة الله مکارم
.27 شیعه و عاشورا، نوشته محمد جواد مغنیه: ترجمه فیروز حریرچى: ص 57
.28 خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج 1 ص .207
.29 سیاسة الحسینیة: ص 44
.30 شعر از شمس لنگرودى.
.31 شیعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56
.32 دیباچهاى بر رهبرى: ص .330
.33 به نقل: علامه مغنیه شیعه وعاشورا: ترجمه، ص 59 ـ .58
.34 کامل الزیارات: ابن قولویه.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}