بازبینی ویژگی های شهید حسن آبشناسان در گفتگو با جانباز آزاده سرهنگ ستاد مجتبی جعفری رئیس سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران

درآمد

در دوران مقاومت هشت ساله دفاع مقدس، دلاور مردانی داشتیم که برای حضور در جبهه های نبرد با دشمن متجاوز و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی سر از پا نمی شناختند، و سرهنگ پیاده ستاد مجتبی جعفری یکی از همان مردانی است که در برابر پیشروی اهریمنان متجاوز به خاک میهن اسلامی به مدت شش سال مقاومت کرد و سرانجام به اسارت آنان در آمد. افزون بر آن سرهنگ جعفری یکی از فعالان دوره انقلاب اسلامی بوده که در سال 1358 به ارتش پیوست و در سال 1362 در قالب لشکر 77 خراسان به جبهه های نبرد حق و باطل اعزام شد و در مصاف با دشمن بعثی سه بار مجروح گردید. او در آخرین روزهای جنگ تحمیلی به اسارت دشمن در آمد و در سال 1369 همراه آزادگان به میهن اسلامی بازگشت و هم اکنون ریاست سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران را به عهده دارد. سرهنگ جعفری دیدگاه خود را درباره شهید حسن آبشناسان چنین بیان کرده است:

جنابعالی به عنوان افسر پیاده نیروی زمینی، جهاد و مقاومت کم نظیر همرزم تان شهید حسن آبشناسان را چگونه یافتید؟

زمانی که در جمع لشکر 77 خراسان به جبهه اعزام شدم، شهید سرلشکر حسن آبشناسان، لشکر 23 تکاور نوهد را فرماندهی می کرد و با دشمن می جنگید. نام و نشان و رشادت های او را به عنوان یک رزمنده دلاور که ویژگی های خاص و منحصر به فرد داشت می شنیدم، و بر این عقیده بودم که با اغلب فرماندهان رده بالای آن روز ارتش فرق می کرد. من با بررسی اسناد و سوابق شهید آبشناسان در آرشیو سازمان ایثارگران نیروی زمینی، یا از طریق آشنایی با خانواده گرامی اش این شخصیت ارجمند را شناختم.

شجاعت و ابعاد عرفانی شخصیت آبشناسان از نگاه بسیاری از فرماندهان ارتش جاذبه داشته است. این ویژگی ها چه تأثیری می تواند بر راهکار نیروی زمینی به ویژه نیروهای مخصوص ارتش در آینده داشته باشد؟

می توان گفت ویژگی شخصیتی شهید سرلشکر حسن آبشناسان به نوعی منحصر به فرد است. رفتار و عملکرد این مرد بزرگوار با درجه ارشد نظامی و مسئولیت سنگین نظامی که در جبهه داشته قادر است در رفتار آتی افسران و درجه داران ارتش تأثیرگذار باشد. چه اینگونه رفتار تاکنون مرسوم نبوده است. این راهکار برگرفته از روح بزرگی که خداوند به شهید آبشناسان از دوران کودکی عنایت کرده است.
مهمترین ویژگی حسن آبشناسان قدرت جسمی، سرعت عمل و ورزیدگی کم نظیر او بوده است. از نظر جسمی به حدی ورزیده بوده که از موانع خطرناک به راحتی می گذشت. عکس هایی که از او وجود دارد نشان می دهد به گونه ای از روی سر نیزه های نصب شده تفنگ ژ-3 پریده که بیانگر اوج آمادگی بدنی اوست. کسی که این آمادگی جسمی فوق العاده را داشته باشد کمتر می توان رفتارهای متواضعانه از او انتظار داشت. ولی این بزرگوار به قدری متواضع و فروتن بود که بعضی از افراد زیر دست هنگام برخورد مستقیم با ایشان، او را نمی شناختند، تشخیص نمی دادند که او فرمانده لشکر است. او را به اشتباه می گرفتند. اغلب هم به دلیل پوشش تکاوری که داشت، آن لباس پلیور سبز رنگ بدون درجه را که در صحنه های نبرد به تن می کرد، راهکار این شخصیت با ویژگی های که بر شمردیم، بسیار تأثیرگذار است در جامعه.
جوانان امروز که پنج عنوان کتابی که درباره این بزرگوار نوشته شده و مطالعه کرده اند به صراحت اقرار می دارند که الگوپذیری مناسبی را یافته اند. به راحتی اراده شان را در اختیار راهکارهای این شهید قرار می دهند تا بتوانند شخصیت این شهید را در شخصیت خودشان جلوه دهند و زنده نگهدارند. تلاشی که شما در شاهد یاران انجام می دهید می تواند کمک مؤثری در وسعت بخشیدن به این الگودهی داشته باشد. هرچند نام حسن آبشناسان در اتوبان ها و مجامع مختلف برده شده ولی هنوز منش و راهکار حسن آبشناسان برای جوانان تبیین نشده تا به عنوان الگوی عمومی تر به او نگاه کنند. این وظیفه ما و شماست. امیدوارم خداوند توفیق دهد این راه را ادامه دهیم. چرا که تبیین رفتارهای او برای مردم به خصوص برای جوانان خیلی ثمربخش است.

سال ها در جبهه و جنگ حضور داشته اید. تا چه میزان نام و حماسه های این شهید بزرگ لشکر 23 نوهد و قرارگاه حمزه سید الشهداء به گوش شما رسیده است؟

لشکر 23 نوهد، مخصوص عملیات برون مرزی بود. نیروهای تکاوری که در این لشکر حضور دارند. در مواقع جنگ برای ضربه زدن به پشت جبهه دشمن به درون جبهه دشمن رخنه می کنند. در دوران هشت سال دفاع مقدس خیلی از این داستان های حماسی را می شنیدم که تکاوران ما به عملیات های کم نظیر و تحسین برانگیز دست زده اند. مثلاً به درون جبهه دشمن رفته و از نیروهای دشمن اسیر آورده اند. یا به دشمن ضربه زده اند و تجهیزات دشمن را منهدم کرده اند. چون تعدادی از همدوره ای های ما هم در آن لشکر حضور داشتند.
از طرف دیگر چون من در یگان های ثابت عمل می کردم، و با عملیات کلاسیک و هماهنگ شده به دشمن حمله می کردیم. برای من سؤال برانگیز بود که چرا بخشی از لشکر 23 نوهد در منطقه جنوب مستقر شده است؟ منطقه جنوب که جای مانور فعالیت های چنینی لشکر 23 نیست؟ مأموریت لشکر 23 عمدتاً در شمال غرب و مناطق کوهستانی بود. برای من جای سؤال بود که این بچه های تکاور چه جوری از خط می گذرند و درست از پشت جبهه دشمن سر در می آورند که ما نمی توانیم از خاکریزها عبور کنیم. بعد متوجه می شدیم که آنها آموزش مخصوص می دیدند و اصلاً برای فعالیت های چنینی تربیت شده اند. ولی فراموش نکنید که نقش فرمانده در این مأموریت ها که بعضاً پیشاپیش یگان حرکت می کرد و به درون دشمن می رفته بسیار مؤثر بوده است. آبشناسان حتی قبل از اینکه فرمانده لشکر تکاور بشود این ویژگی را در خود ایجاد کرده بود.
دور از واقعیت نیست، اولین کسی در خط مقدم و برای نفوذ به خاک دشمن در آن محورها که هنوز دشمن جلوی خطوط خود مین و موانع ایذایی کار گذاشته بود، با بکارگیری موتورسیکلت در اوایل جنگ یک تحریک ویژه در خطوط مقدم ارائه داد آبشناسان بود. به یاد دارم در جبهه دشت عباس که ساکنان محلی آنجا هموطنان عرب زبان هستند، حسن آبشناسان به شیر صحرا معروف شده بود. معمولاً به آدم باهوش یا به قول امروزی ها هوشمند، شیر می گویند. او به راحتی از موانع و مواضع صعب العبور دشمن رد می شد.

میان گروه جنگ نامنظم شهید آبشناسان و سایر یگان ها و گروه های فعال در آن منطقه چه نوع ارتباط و همکاری وجود داشت؟

ابتدای جنگ هر سازمانی یا بعضاً هر شخص توانمندی که می توانست اثر مثبتی در سرنوشت جنگ داشته باشد، از جمله شهید بزرگوار حسن آبشناسان هر کاری که از دست او برمی آمد انجام می داد. تثبیت دشمن در دشت عباس و غرب رودخانه کرخه نکته مهمی است. می توان به جرأت گفت یکی از نقش های اساسی را برای تثبیت دشمن و جلوگیری از پیشروی دشمن آبشناسان انجام داد. اعزام تیم های گشت شناسایی و رزمی در مسیر تردد عراقی ها، مین گذاری و ایجاد موانع که ضربه های پی در پی که بر پیکر دشمن وارد می آوردند و سالم به پایگاه های خود باز می گشتند. بخشی از فعالیت های شهید آبشناسان در تثبیت دشمن در آن منطقه به شمار می رود.

معروف است که شهید آبشناسان در مرکز پیاده شیراز استاد بود و رشته تکاوری را تدریس می کرد. به نظر شما در دوران جنگ چه تحولی در راهکار عملیاتی لشکر 23 نوهد توانست به وجود بیاورد؟

دستنوشته های مانده از شهید آبشناسان نشان می دهد که از تفکر خیلی بالا و دید وسیعی برخوردار بوده است. زمانی که فرماندهی لشکر را به عهده گرفت، هنوز تعداد زیادی از افراد ستاد لشکر در تهران مستقر بودند، و از جبهه جنوب آنها را هدایت می کرد. با تهدید دستور داد باقی مانده ستاد لشکر به جنوب منتقل شوند. به آنها هشدار داد اگر به لشکر در منطقه کمک نمی کنید کناره گیری کنید و در خانه بنشینید. اینگونه باقی مانده ستاد لشکر را به منطقه عملیات پای کار کشاند. وقتی یک لشکر، خط مقدم را در جبهه جنگ تجربه کند و رده های بالای آن یگان، پای کار در منطقه عملیات بیایند، آمدن آنها تأثیر شدیدی روی افزایش روحیه سایر رزمنده های رده های پایین و سایر گردان ها و گروهان های لشکر می گذارد، تا بیشتر میل به جنگ داشته باشند. شهید آبشناسان با این حرکت نشان داد وقتی از عناصر باقیمانده ستاد لشکر در تهران می خواهد در جنگ شرکت کنند پس معلوم می شود نفراتی که در خط مقدم هستند چه انتظاری دارند؟

به نظر شما این روش تهدید که آبشناسان به کار برد، ابتکاری بوده یا با هماهنگی رده های بالای ارتش صورت گرفت؟

ببینید... اولاً شکل فرماندهی شهید صیاد شیرازی در نیروی زمینی به گونه ای بود که به فرماندهان لشکرها تقریباً اختیارات کامل و مسئولیت می داد. یعنی شهید صیاد از این فرماندهان نتیجه عملکرد می خواست. ولی شیوه عملکرد به خودشان مربوط می شود. دوم، اینکه طبع و خاصیت عناصر یگان های تکاوری اینگونه بود که فرمانده محور دستور می داد تا کار انجام بشود. این جوری می توانیم تعبیر کنیم که عدم مخالفت فرماندهان رده بالا با این روش آبشناسان، از یک جهت مهر تأییدی بر این روش بوده، و از جهت دیگر تأثیر مثبتی بر پویایی لشکر داشته که به قول شما در آن اوایل تا حدودی نابسامان بوده است.
لشکر 23 نوهد در سال 1364 که آبشناسان در آن سال به شهادت می رسد، واقعاً به یک لشکر منسجم، منظم و مقتدر تبدیل شده بود، که فرماندهان بزرگوار قرارگاه حمزه سید الشهداء (ع) همچون شهید بروجردی، شهید قمی و شهید کاوه روی آن حساب باز کرده بودند. با این وصف می توان گفت که لشکر 23 با فرماندهی شهید آبشناسان محوریت عملکردهای منطقه شمال غرب را کنترل و اداره می کرد.

در اوایل جنگ بسیاری از فرماندهان شهید ارتش، مانند شهید کلاهدوز و شهید شیرودی و دیگران با سیاست های بنی صدر در جنگ مخالف بودند. بفرمایید شهید آبشناسان چه موضعی در برابر سیاست های سازشکارانه بنی صدر داشت؟

با ذکر یک تاریخچه به طور خلاصه به این پرسش پاسخ می دهم. اولین ارتشی که پس از آغاز جنگ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می رود آبشناسان است. سپاه از نیروی زمینی ارتش درخواست می کند فردی را برای آموزش تکاوری بچه های سپاه معرفی کنید. اولین فردی که مأمور می شود و این مسئولیت را می پذیرد شهید آبشناسان است. چنان با بچه های سپاه انس می گیرد و خوب کار می کند که از نظر رفتار و برخورد شخصیتی و هم از نظر توانایی جسمی و علمی تأثیرگذار می شود. که بعد از پایان مأموریت سپاه باز دوباره درخواست تمدید این مأموریت را می کند. بعد درخواست تمدید زمانی است که سپاه به تدریج شکل سازمان نظامی به خود گرفته است. ولی با این وصف خود را به تخصص آبشناسان بی نیاز نمی داند. این نشان می دهد که حتی اگر مخالفت هایی هم در این زمینه توسط بنی صدر وجود داشته توسط آبشناسان نادیده گرفته شده بود.
عموماً اخلاق اینگونه افراد در رابطه با امور سیاسی چنین بود که امور سیاسی را در امور نظامی دخالت نمی دادند. درست است که بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا هم مطرح بود و می توانست دستور دهد. ولی فرماندهان ارتش بیاییند به سپاه آموزش دهند و در حد مسئولیت تصمیم گیری خودشان، به سپاه مساعدت دهند زیاد با رویکرد بنی صدر سازگار نبود.و

از دوران دفاع مقدس حدود 24 سال گذشت و جمهوری اسلامی ایران مقتدرتر از گذشته شده است. بفرمایید مقاومت دلیر مردان ایران اسلامی در جنگ تحمیلی تا چه اندازه می تواند بر بازدارندگی دشمنان عبرت آموز بوده باشد؟

برای پاسخ به این پرسش یک تعبیر ساده اما گویا دارم. دشمن ما اگر از روز 27 /4 /1367 که جنگ پایان یافت تقریباً زبان تهدیدش را رها نکرده و مدام ما را تهدید به حمله نظامی و جنگ می کند... اینکه دشمن بعد از 24 سال از پایان جنگ تحمیلی نتوانسته ایده اش را برای حمله نظامی به ما عملی کند، بزرگترین دلیل ما برای تأثیرگذاری هشت سال دفاع مقدس بر بازدارندگی دشمن بوده است. یعنی دشمن به راحتی فهمیده... من اینجوری از دشمن تعریف کردم که دشمن برای عبرت گرفتن از هشت سال دفاع مقدس، دانش آموز خوبی بوده است. به خاطر همین هم دست به تهاجم نمی زند.
صورت قضیه هم اینجوری است که اگر شما تاریخ را مطالعه کنید، می بینید دوران هایی که کشورمان درگیر جنگ نبوده دوران های کوتاه مدت بوده است. شاید در مایه های 40 سال طول می کشیده است. ولی به نظرم می رسد که بعد از جنگ تحمیلی با تأثیری که این جنگ بر سیستم نظامی دنیا داشته ما یک رکورد طولانی و بلند مدت از عدم حمله و تهاجم و از امنیت و آسایش برخوردار خواهیم بود.

شکی نیست که این بزرگواران الگوها و قهرمانان ملی ما هستند. بفرمایید که برای زنده نگهداشتن خاطرات، روش ها و راهکارهای شهدای بزرگ چه باید کرد؟

ببینید... خیلی روشن بگویم: ما از دوران دانش آموزی نام قهرمانانی همچون ستارخان و باقرخان را که به مرحله تاریخ معاصر ما خیلی نزدیک هستند، می شنیدیم. شاید غیر از کتب درسی هیچ گونه مطلب خاصی از این دو شخصیت قهرمان ملی در ذهنمان وجود نداشته باشد. ولی خواه ناخواه شخصیت ستارخان و باقرخان به عنوان الگوهای قهرمان ملی در ذهن ما شکل گرفته بود.
حسن آبشناسان در سال 1364 به شهادت رسید و از آن تاریخ حدود 27 سال می گذرد. نام آبشناسان برای یک نوجوان 20 ساله یک کلمه تاریخی است. حالا آبشناسان یک نمونه است که در این گفت و شنود درباره او بحث می کنیم. شهدای زیادی همچون همت، باکری، خرازی، بابابی، صیاد شیرازی و دیگران داریم. فکر نمی کنم آن ابهت و عظمتی که از دوران دانش آموزی و جوانی از کلمه ستارخان و باقرخان در ذهن ما ایجاد شده بود اکنون هم در ذهن جوانان ما ایجاد شده باشد. این ضعف بسیار بزرگی است و همه به آن اذعان دارند که کاری که باید می شده نشده است.
من علت بروز چنین حالتی را در این می دانم که در تعریف از شهداء... شهدای مان را از مردم جدا می کنیم. یعنی جوری از شهید تعریف می کنیم که پنداری از لحظه به دنیا آمدنش، معصوم به دنیا آمده است. اصلاً به دنیا آمده تا این مسیر را طی کند و اینگونه به شهادت برسد. در حالی که این طور نبوده است. آنها انسان های عادی خاکی همین کوی و برزن این جامعه بودند، و در همین مدرسه و کوچه و خیابان بازی کردند و پرورش یافتند و بعد در یک موقعیت بسیار استثنایی مثل جنگ، خداوند به آنان توفیق داد حرکت صعودی و برجسته ای را پیدا کردند، و بعد به آسمان و افلاک عروج کردند. یعنی از خاک رفتند بالا، نه اینکه از آسمان آمدند تا این مأموریت را انجام بدهند و بروند.
وقتی ما آن طور از شهید تعریف می کنیم. جوان آن الگو را دست نیافتنی تلقی می کند. پرده عصمتی روی آن می کشد و می گوید ما کجا و اینها کجا. ما که اصلاً به اینها نمی رسیم. ولی وقتی آمدیم آنها را افراد عادی معرفی کردیم، این گفتار با تعریف ستارخان و باقرخان هم مطابقت دارد. به هرحال دو فرد عادی بودند که برای نجات کشور در مشروطه به سمت تهران آمدند و آن حماسه را آفریدند. نیامدیم به آنها حالت قدوسی ببخشیم تا جوان به آنها دسترسی پیدا نکند. آنها هم افراد عادی بودند که با اراده اسلحه به دست گرفتند و آمدند وظیفه شان را انجام دادند.
اگر شهیدان ما... اسوه های دفاع مقدس مان را واقعی تر به مردم معرفی کنیم. آنگاه جوان می گوید خیلی خوب پس این دست یافتنی است، و من هم می توانم با این وضعیت، موقعیت مشابه داشته باشد و به اینجا برسم. همه مردم می دانند که وسائل ارتباطی به قدری سریع و وسیع و گسترده شده اند که در این شبیخون فرهنگی که 24 ساعته ذهن بچه های ما را بمباران می کند، فعالیت های اندک ما توان مقابله با آن شبیخون را ندارد. من ساده تر می گویم. مثلاً چرا عکس های شهدا را روی تیشرت جوانان چاپ نکنیم؟ راهیان نور حرکت متواضعانه ای را انجام داده و تاکنون عمومیت پیدا نکرده است. ولی عکس قهرمانان یک فیلم اروپایی و کارتونی یا یک ورزشکار به راحتی روی لباس ها نقش می بندد. به نظر من باید عمیقتر و وسیعتر از این کار کرد.
اکنون درهای شیشه ای رستوران ها و مغازه ها، حتی درب ورودی بسیاری از نهادهای خاص جمهوری اسلامی... وقتی دربی را نصب می کنند، برای تزیین آن و جلب توجه و زینت بخشیدن به آن درب عکس آن سرباز هخامنشی را که با آن شیر دست به یقه شده است روی آن شیشه ها حک می کنند. ما هنوز نتوانستیم از دفاع مقدس یک نمادی درست کنیم که در سطح عمومی جامعه بلکه حتی در دفاتر نهادهای رسمی جمهوری اسلامی این را به عنوان یک نماد تاریخی و افتخاری روی درب های شیشه ای حک کنند تا هر که وارد می شود ذهن او با این نماد پرواز کند.
منبع مقاله :
ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، شماره 83