نویسنده: سید رضا حسینی




 

هنر انتزاعی

انتزاع به معنی چیزی جدا شده از طبیعت و جدا کردن معنی می دهد. هنرمندان حداقل از سده نوزدهم به بعد آگاهانه یا ناآگاهانه، در جهت پی ریزی تصویری از نقاشی به عنوان یک پدیده فی نفسه مستقل و نه تقلید از چیز دیگر گام برداشتند. بسیاری از سبکهای سده نوزدهم و بیستم همگی سعی کرده اند تا با گونه های مختلف از تقلید طبیعت پرهیز نمایند. لیکن معنای انتزاع در این سبک به عنوان شیوه ای مستقل است که هنرمندان سعی می کنند شکل و ترکیب را در نهایت بی قیدی از طبیعت و محیط اطراف نشان دهند.
هنر انتزاعی شیوه ای از بیان تجسمی است، که در آن هنرمند با بهره گیری از ذهنیت فردی و اجتناب از بازنمایی پدیده ها و اشکال واقعی اثری می آفریند.
واسیلی کاندینسکی (1944 - 1866): از پیشگامان هنر انتزاعی است که چهره هنری عصر جدید را بسیار دگرگون و متفاوت ساخت. او این شیوه را در حدود سال 1910 ابداع و پس از یک دوره وقفه به خاطر سفر دوباره اش به روسیه مجدداً آن را از سال 1920 آغاز نمود. او بعد از بازگشت از مسکو تدریجاً در نقاشیهایش از خطوط مستقیم و شکلهای منظم استفاده کرد و در سال 1921 نقشهای هندسی به طور کامل بر فضای نقاشی هایش مستولی گردید.
همانگونه که قبلاً نیز توضیح دادیم کاندینسکی یکی از بنیانگذاران گروه سوار کار آبی یا اسب سوار آبی رنگ نیز بود که نام این گروه از اسم کتابی که کاندینسکی و فرانتس مارک منتشر کرده بودند گرفته شده است.
در سال 1914 کاندینسکی روشهایش را تکمیل و دو نوع نقاشی را در دو گروه از آثارش تثبیت کرد: اول آثاری که در زمینه فرم بودند و تحت عنوان کمپوزیسیونها (ترکیب بندیها) نام گرفت و گروه دوم آثاری که در آن به رنگها امکان داد تا خود را آن چنان که هستند نشان بدهند.
از جمله آثار کاندینسکی می توان (تصویر 19) و (تصویر 20) اشاره کرد.
(تصویر 19)
(تصویر 20)

ریونیسم و سوپر ماتیسم

میخائیل لاریونوف (1964 - 1881) و ناتالیا گونچارووا (1962 - 1881): این دو نقاش که با کاندینسکی نیز مکاتبه داشتند جنبشی را پی ریزی نمودند که ریونیسم (پرتوگرائی) نامیده می شد. در سال 1913 نخستین نمایشگاه آثار ریونیستی به نمایش در آمد. ریونیسم از شاخه های فرعی کوبیسم و از لحاظ تأکید بر شعاعهای نور پویا و خطی با فوتوریسم ارتباط پیدا می کرد. آنها می کوشیدند نظریات جدید درباره زمان و مکان را که در اندیشه های ریاضی دانان عصر خود مثل آلبرت اینشتاین شکل گرفته بود را در قالب تصویر بیان نمایند (تصویر 21).
(تصویر 21)
سوپرماتیسم و کازیمیر ما لویچ (1935 - 1875): مالویچ بیش از هر فرد دیگری، هندسه کوبیستی را به نتیجه منطقی اش که همان انتزاع مطلق هندسی باشد، رساند. او تا مدتی به کاوش در جنبه ها و شیوه های گوناگون کوبیسم و فوتوریسم پرداخت ولیکن در آثارش همچنان شیفته موضوع بود تا آنکه بنا به گفته خودش. در سال 1913 ضمن تلاش مأیوسانه برای رهانیدن هنر از زیربار شیء، من به شکل چهارگوش پناه بردم و پرده ای را به نمایش گذاشتم که چیزی جزء یک مربع سیاه بر زمینه سفید نبود. این پرده نخستین نمونه سبکی بود که ما لویچ عنوان سوپر ماتیسم بر آن نهاد (تصویر 22). او سوپرماتیسم را برتری احساس ناب در هنر خلاق تعریف کرده است. از سایر نقاشان سوپرماتیسم می توان از ال لیستیسکی نام برد.
(تصویر 22)

کانسترو کتیویسم

کانستروکیسون یا ساختمان، نظریه ای است که بر مبنای آن به مجسمه نه به عنوان یک شکل توپر که کمی فضا را اشغال نموده است بلکه به عنوان حجمی که فضاسازی می نماید و به تولید فضاهای جدید می پردازد نگاه می شود، این نگرش ابتداء در بین هنرمندان جدید می پردازد نگاه می شود، این نگرش ابتداء در بین هنرمندان روسی با تأثیر از آثار سه بعدی کوبیستها بخصوص پیکاسو آغاز گردید و سپس در هلند و آلمان تحقق پیدا کرد. آنان علاقه مند به کاربرد فنون مهندسی، صنعتی در پیکره سازی بودند.
ولادیمیر تاتلین (1956 - 1895): تاتلین پس از سفر به فرانسه و بخصوص بازدید از آثار پیکاسو که در آنها به بررسی کاربردهای کولاژ در پیکرتراشی پرداخته بود و بازگشتن به روسیه آثاری را به وجود آورد که کاملاًً به عنوان نمونه ای از پیکر سازی انتزاعی در نوع خود بی نظیر بودند. تلقیات تاتلین در انتزاع، کاملاًً بر تلقیات مالویچ منطبق بود.
از آثار وی می توان به مدل یادبود انترناسیونال سوم، اشاره نمود که فقط در حد مدل باقی ماند و به اجرای نهائی نرسید (تصویر 23).
(تصویر 23)
از سایر هنرمندان کانستروکتیویسم می توان به الکساندر رود چنکو با اثر ساختمان معلق و... نائوگابو نام اصلی نائو نیمیاپیفسنر با اثر نخستین سردیس ساختمانی و... و برادرش آنتوان پیفسنر، رانلد بلیدن با اثر حرف x و... اشاره نمود.

جنبش د. استیل

موندریان که خود زاده هلند بود، در سال 1914 به آنجا بازگشت و پس از آشنائی با «بارت وان درلک» و «تئووان دوسبرگ: گروه د. استیل را تشکیل دادند. در اندیشه پیروان د. استیل علاوه بر ضرورت انتزاع و ساده سازی به اصل همکاری هنرمندان، شکل گیری دیدگاه مشترک میان نقاشان، پیکرتراشان، معماران و طراحان گرافیک و طراحی صنعتی، بیش از هر اصل دیگری اهمیت داده می شد.

نئوپلاستی سیسم

پیت موندریان (1644 - 1872): پس از تأسیس نشریه د استیل توسط وان دوسبرگ و ارائه مقالاتی در آن نشریه توسط هنرمندان این گروه، موندریان مجموعه مقالاتی را در این نشریه به چاپ رساند تحت عنوان نئوپلاستی سیسم در نقاشی که بعداً تبدیل به کتابی به همین عنوان گردید (نئوپلاستی سیسم = شکل آفرینی نوین)
موندریان معتقد بود که: 1- واقعیت را در هنر پلاستیک (تجسمی) فقط به کمک ایجاد تعادل بین حرکات پویای شکل و رنگ می توان بیان کرد. 2- با استفاده از ابزار ناب می توان مؤثرترین شیوه دستیابی به این هدف را ابداع کرد.
از آثار وی می توان به تابلوی شماره 2، ترکیب بندی با قرمز - زرد و آبی، منظره با آسیاب، درخت سیب در شکوفه، مربعهای رنگی در داخل بیضی (تصویر 24)، درخت سرخ، درخت خاکستری (تصویر 25) و... اشاره نمود.
(تصویر 24)
(تصویر 25)

دادائیسم

جنبش دادائیسم ما حصل بروز تنشهای سیاسی و جنگ جهانی اول و جنبشی ضد هنر و انکارگرایانه (نیهیلستی) است. واژه دادا در سال 1916 برای توصیف جنبشی ساخته شد که آن روزها از بطن جلسات آشفته هنرمندان در کاباره ولتر سر برمی آورد. ریشه این واژه مشخص نیست و عده ای می گویند آنها به طور اتفاقی فرهنگ لغت فرانسه را باز کرده و به این جمله رسیدند.
دادا نماد اصلی و تمسخرآمیز حمله به جنبشهای رسمی - اعم از سنتی یا تجربی - و مشخص کننده هنر اوایل سده بیستم است. دادا با همه چیز حتی با خود دادا مخالف است. دادائیستها معتقد بودند که عقل و منطق به فاجعه جنگ جهانی انجامیده است و تنها راه نجات در هرج و مرج سیاسی، عواطف طبیعی، شهود و منطق گریزی است. از هنرمندان این جنبش می توان به ژان (هانس) آرپ در زوریخ (تصویر 26)، مارسل دوشان (تصویر 27) و فرانسیس پیکابیا در نیویورک، کورت شوتیزر و ماکس ارنست در آلمان اشاره نمود.
(تصویر 26)
(تصویر 27)

سوررئالیسم

هر چند دادائیسم به عنوان یک جنبش زود گذر در سال 1912 از حرکت ایستاد لیکن در جنبشهای بعد از خود تأثیر گذار بود و این جنبش با اتحاد جنبه های کنستروکتیویستی سبک کوبیسم سبب ساز پیدایش سوررئالیسم در عالم هنر می شود.
یکی از کسانی که الهام بخش این جنبش است نقاش یونانی - ایتالیائی بنام جورجیو دکریکو با اثر دلخوشیهای یک شاعر است. در سوررئالیسم هدف هنرمند این است که واقعیتهای ذهنی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را به صورت یک واقعیت تازه و مطلق درآورد و به عنوان واقعیت و رؤیا را در هم آمیزد و واقعیتی برتر از واقعیت بیافریند.
از هنرمندان این جنبش می توان به این افراد اشاره کرد: ماکس ارنست (متولد 1819) با اثر دو کودک در معرض تهدید یک بلبل (تصویر 28) و...، خوان میرو (متولد 1893) با اثر نقاشی (تصویر 29) و...، سالوادور دالی که از هنرمندان مطرح این سبک است با اثر پایداری حافظه یا تداوم خاطرات (تصویر 30) و طبیعت بی جان جاندار و...، مارک شاگال (متولد 1887) با اثر تصلیب، من و روستا (تصویر 31) و... - پل کله با اثر ماشین چهچه زن (تصویر 32)، آندره ماسون، ایو تانگه، رنه مارگریت و....
(تصویر 28)
(تصویر 29)
(تصویر 30)
(تصویر 31)
(تصویر 32)
از نویسندگان سوررئالیسم می توان به آندره برتون اشاره نمود که بیانیه (مانیفست) سوررئالیزم توسط این شخص در سال 1924 تهیه و تنظیم می گردد.

خیالپردازی در پیکر تراشی قرن بیستم

موضوع خیالپردازی از همان آغاز سده بیستم در آثار هنرمندان دیده می شد. این پیکرتراشان به استثنای کنستروکتیویستها با استفاده از سر و پیکره آدمی به عنوان موضوعات اساسی به کار خود ادامه می دادند و آن را (انسان را) با توسل به انواع ساده نمائی - کج نمائی - سبک پردازی و دستکاریهای کوبیسمی به عنوان اساسی ترین موضوع مطرح می کردند. خیالپردازی در پیکرتراشی ابتداء با ساخته شدن سردیس مادر (ضد ظریف) اثر «امبرتو بوتچونی» شدت بیشتری پیدا کرد. در خصوص آثار پابلو پیکاسو قبلاً در جای خود صحبت کردیم که قسم اعظم کارهای حجمی او را این نوع نگاه و نگرش تشکیل می دهد. از هنرمندان دیگر می توان به این افراد اشاره نمود: خولیو گونسالس (1942 - 1876) (تصویر 33) آلبرتو جاکومتی (1966 - 1901) (تصویر 34) مارکس ارنست (تصویر 35) الگزاندر کالدر (1898) (تصویر 36) باربارا هپورث (متولد 1903) (تصویر 37).
(تصویر 33)
(تصویر 34)
(تصویر 35)
(تصویر 36)
(تصویر 37)
هنری مور (متولد 1898): از میان هنرمندان انگلیسی هنری مور یکی از تأثیر پذیرترین و تأثیر گذارترین هنرمند سبک بین المللی بود. او هنرمندی کمال یافته بود که با تمامی تجربیات هنرمندان قبل و هم عصر خود با انواع گرایشها و سبکها آشنا بوده است. او در دوره ای از پیکرتراشی بدوی آمریکائی پیش از کریستف کلمب، در دوره ای - از پیکرتراشان سوررئالیستی و در نخستین سالهای دهه چهارم قرن بیستم با شکلهای انتزاعی به خلق آثار خود پرداخت. از آثار او می توان به: مادر و کودک، پیکره لمیده، (تصویر 38) شاه و ملکه و... اشاره نمود.
(تصویر 38)

اکسپرسیونیسم انتزاعی

نقاشی تجربی آمریکائی در سالهای 1939 - 1930 با انتزاع هندسی سرو کار داشت. تمامی نقاشان مهاجر به آمریکا در دهه های چهارم و پنجم، پیشتازان کوبیسم و انتزاع بودند که سرآمد آنها پیت موندریان بود.
اصطلاح اکسپرسیونیسم انتزاعی اول بار برای توصیف برخی از نقاشیهای کاندینسکی بکار رفت و در ادامه برای برخی از نقاشان جوان آمریکائی در سال 1946 مثل دکونینگ، جکسن پولاک و دیگر پیروان به کار برده شد. اصطلاح دیگری برای این هنرمندان بنام «مکتب نیویورک» نیز به کار می رفت. این نقاشان را در اوائل دهه ششم به دو گروه نقاشان عمل گرا (پولاک (تصویر 39) - دکونینگ - تورکوف و کلاین) و نقاشان تصویرهای انتزاعی در میدانهای بزرگ رنگی (روتکو (تصویر 40) نیومن (تصویر 41) استیل - مادرول - گوتلیب و راینهارت) تقسیم کردند.
(تصویر 39)
(تصویر 40)
(تصویر 41)
از سایر نقاشان به شیوه اکسپرسیونیسم انتزاعی آمریکا می توان به آرشیل گورکی، هانس هوفمان، مارک توبی، فیلیپ گاستن، کلیفرد استیل اشاره نمود.

پاپ آرت (هنر عامه پسند)

با آنکه هنر پاپ آرت را پدیده ای آمریکائی می دانند، لیکن این هنر عملاً در اواسط دهه ششم قرن بیستم در انگلستان به ظهور رسید. از این روش شکلها و تصاویر برگرفته شده از فرهنگ عامه به آثار هنری تبدیل شده و از نو به صورت اشیاء دیگری در عرصه فرهنگ عامه تبدیل می شدند. از هنرمندان انگلیسی این سبک ریچارد همیلتن است (تصویر 42).
(تصویر 42)
از دیگر نقاشان به این سبک می توان به پیتر بلیک، دیوید هاکنی (تصویر 43)
(تصویر 43)
و... اشاره نمود. لیکن هنر پاپ با تمام تجلیاتش مدیون تلاشهای نقاشان آمریکائی در دهه هفتم است. هنر پاپ آمریکائی در درجه نخست واکنشی بزرگ در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی بود که در دهه های پنجم و ششم مسلط بوده است. از هنرمندان پاپ آمریکائی می توان به رابرت دائو شنبرگ (تصویر 44)، اندی وارول (تصویر 45)، کلایس اولدنبورگ و... اشاره نمود.
(تصویر 44)
(تصویر 45)

آپ آرت (هنر بصری)

کلمه UP مخفف Optical به معنی چشمی یا بصری است. این شیوه از اوایل دهه هشتم به سرعت رواج یافت و هنرمندان آن می کوشیدند که با استفاده از رنگ و سایه روشن، حس عمق میدان حرکت و حجم را در آثار خود ایجاد کنند. این جنبش نیز در عکس العمل به اکسپرسیونیسم انتزاعی مطرح گردیده و منتشر می شود. از هنرمندان معروف این سبک می توان به ویکتور وازارلی متولد 1908 مجارستانی الاصل اشاره نمود.
بهره گیری از شیوه ها و تدابیر گوناگون برای ایجاد تصور حرکت و دگردیسی در چارچوب سازمان بندی انتزاعی از اجزای ضروری آثار وازارلی است. از آثار او می توان به وگا (تصویر 46)، سماک و... اشاره نمود. از رقیبان وازارلی در حاکمیت هنری بر جنبش آپ آرت، هنرمند انگلیسی «بریجیت رایلی» است. تابلوی نقاشی سیاه و سفید به نام «تاج» شاخص کارهای اولیه این هنرمند است (تصویر 47).
(تصویر 46)
(تصویر 47)
از سایر هنرمندان آپ آرت می توان به یاکوف آگام، هانیستن ماک، ریچارد آنشکیویچ، کارل گرشتنر و تاداسکی اشاره نمود.

فتورئالیزم

همانگونه که از نام این شیوه بر می آید، با نوعی واقع نمائی اغراق آمیز روبرو هستیم. هنرمندان این سبک می کوشیدند تا در بازنمائی واقعی و عینی موضوعات با دوربین عکاسی رقابت نمایند و از آن پیشی گیرند. این جنبش در عرصه پیکر سازی نیز رواج یافت و مجسمه سازان با مواردی از قبیل فیبر، شیشه، پولیستر رنگ شده و مواد دیگر آثاری بسیار واقعی می ساختند. این سبک در دهه 1970 از کالیفرنیای آمریکا آغاز و بعدها در نیویورک سایر شهرها گسترش یافت (تصویر 48).
(تصویر 48)

هنر مینیمال (موجز) minimal art

هنر مینیمال (موجز) را باید مولود هنرمندان دوره پس از انقلاب اکتبر روسیه دانست. در این دوره هنرمندان ساختارگرا هم در عرصه معماری و هم در نقاشی و مجسمه سازی گرایشهای متکی بر خلاصه نمائی و هندسی گرایی را در آثار خود متظاهر ساختند.
به عنوان مثال در دهه 1950 و اول دهه 1960 در آمریکا مورد توجه هنرمندانی از قبیل ادرینهارد، ایوکلین، پیروماتزونی، رابرت ریمن (تصویر 49) و اگنس مارتین، قرار گرفت. این جنبش تأثیر خود را بیشتر از هر جا در آمریکا گذاشت و به سرعت به یک پدیده هنری مبدل گردید که نمود آن در آثار سه بعدی به جای دو بعدی است. از حجم پردازان مینیمالیسم می توان از ریچارد سرا، تونی اسمیت، دانالدجاد (تصویر 50)، دان فلاوین (تصویر 51) و... نام برد.
(تصویر 49)
(تصویر 50)
(تصویر 51)
آثار حجمی این هنرمندان در نهایت سادگی و خلاصه گرایی ایجاد شده و هرگز نسبت به حالتهای تأثیرگذار و اکسپرسیونیستی توجهی نشان نداده اند.
جلوه دیگری از مینیمال به تأثیر گذاری در تعریف فضا علاقه نشان می دهد و در صدد ایجاد نوعی دگرگونی در فضا بود. از جمله این هنرمندان می توان به گروه نور و فضا اشاره نموده که تجربیات آنها در خصوص اجراهای صحنه ای و دگرگون سازی فضاها به وسیله نور و چیدمان اشیاء قابل توجه است. از جمله هنرمندان این گروه به جیمزتورل با پروژه دهانه آتش فشان رادن (تصویر 52) می توان اشاره کرد.
(تصویر 52)

هنر زمینی

تجربیات «تورل» در خصوص دگرگون سازی محیط طبیعی که با شکل خاصی از بیان هنری همراه بود و بعدها به هنر زمینی شهرت یافت که باید آنها را جزء آثار مینیمالی به حساب آورد که در ابعاد عظیم اجرا شده اند. بهترین نمونه این آثار: اسکله حلزونی اثر «رابرت اسمیتسون» (تصویر 51) است که در واقع جاده ای حلزونی در کنار ساحل اوتا است که به شکل اسپیرال قابل رؤیت است. از سایر هنرمندان می توان به ریچارد لانگ، اندی گلدزورثی اشاره نمود.
(تصویر 51)

هنر مفهومی Conceptual art

هنر مفهومی شکلی از بیان هنری است که تلاش دارد تا جنبه فیزیکی و ظاهری کار را تا حد ممکن تنزل بخشیده و به جای آن نیروی ذهنی ناشی از اثر هنری را تقویت کند. در این نوع از هنر تحرکات بصری و نوری به نفع روند فکری و هوشمندانه ادراک اثر هنری، کم اهمیت شمرده شده و مخاطب اثر هنری به گفتمان با خالق آن یعنی هنرمند دعوت می شود. و بدین صورت فرآیند خلق اثر هنری با فرایند ادراک و دریافت آن به نوعی پیوند می خورد.
نخستین ظهور هنر مفهومی، همانند هنر مینیمال به نیمه دوم 1960 باز می گردد و یکی از اولین نمونه های این جنبش هنری که جزء آثار کلاسیک آن نیز به شمار می رود، یک و سه صندلی اثر «جوزف کوسوث» می باشد. این اثر عبارت است از یک صندلی چوبی تاشو، یک عکس از همان صندلی و یک عکس بزرگ شده از تعریف صندلی در دایره المعارف، در اصل هنرمند با این چیدمان می خواهد این پرسش را به بیننده منتقل کند که واقعاً کدامیک از این سه هویت واقعی صندلی را بازگو می کنند؟ (تصویر 52)
(تصویر 52)
ماده اصلی هنر مفهومی، تفکر و زبان است و با توجه به همین دو رکن در اواخر دهه 1980 هنگامی که توجه هنر آوانگارد (پیشرو) به سوی هنر محتوائی و موضوع محور معطوف گردید، رقیبی قدرتمند برای این هنر به شمار رفت.

پست مدرنیسم

دگردیسیهای سبک شناختی هنرمندان پاپ از آغاز دهه 1980 رفته رفته موجب ظهور طرز تلقی نوینی می گردد که امروزه از آن به عنوان پست مدرنیسم یاد می شود. پست مدرنیسم محصول انتقاد به ارزشهائی است که دنیای مدرن به بشریت هدیه داده است و به گونه ای می توان گفت فرزند ناخلف مدرنیسم است که به همه دستاوردهای زندگی صنعتی و ماشینی و عصر ارتباطات پشت می کند و ارزشهای عمیق فرهنگی - سنتی و محلی را ارج می نهد.
سبکهای جدید و پی در پی و امروزی در عالم هنر مانند هنر کارگذاری یا اجراء (installations) هنر فتورئالیزم - هنر مفهومی یا ذهن گرایی و... همگی در زیر مجموعه پست مدرنیسم جای دارند.
چارلز دیکنز در کتابی بنام «پست مدرنیسم: کلاسی سیزم جدید در هنر و معماری» همانگونه که از نامش پیداست این جنبش را به گونه ای نوعی کلاسی سیزم و بازگشت در هنر جدید و معماری جدید معرفی می کند.
منبع: حسینی، سید رضا، (1348)، هنر و معماری ایران و جهان، تهران: مارلیک، چاپ دوم، (1388).