شاه تهماسب صفوی و حمایت از هنرها
چکیده
حاکمیت و هنر رابطه متقابلی با یکدیگر دارند، حاکم با حمایت از هنر و هنرمندان به گسترش آن میان مردم و جامعه کمک می کند و خطر نابودی را از هنر می زداید و جامعه هنری نیز قدر این مرتبه را دانسته و با رشد خود شکوه دربار را به گوشه و کنار مقر حکومتی و حتی فراتر از مرزها می برد.دوره پادشاهی صفوی یکی از درخشان ترین عصرهای هنری تاریخ ایران به شمار می رود. علت این امر را باید در وجود پادشاهان هنرمند پرور و هنر دوست صفوی جست و جو کرد. تجربه های هنری برخی از بزرگترین پادشاهان این سلسله، میزان علاقه آنان را به هنر و ارج نهادن به مقام هنرمند بیش از پیش آشکار می کند.
در این مقاله به بررسی جایگاه و منزلت مهم ترین انواع هنرها در دوران طولانی ترین پادشاهی سلسله صفوی یعنی شاه تهماسب که با حکومت 54 ساله خود (930-984 هق) تولید شاهکارهای هنری متعددی را پشتیبانی کرد، پرداخته شده است.
واژگان کلیدی: شاه تهماسب، ادبیات، معماری، نگارگری، قالی بافی
مقدمه:
حاکمیت و هنر رابطه متقابلی با یکدیگر دارند، حاکم با شاه با حمایت از هنر و هنرمندان به بسط آن میان مردم و جامعه کمک می کند و خطر نابودی را از هنر می زداید. در عوض جامعه هنری نیز قدر این مرتبه را دانسته و گسترش خود شکوه و اعتبار دربار را به گوشه و کنار مقر حکومتی و حتی فراتر از مرزها بوده است و کمتر احتیاج به ترجمه دارد، بنابراین برای تمام اقشار جامعه قابل فهم بوده و در عین بی زبانی و خاموشی، گویای شکوه و عظمت حامیان خود می باشد. پادشاهان صفوی نیز با آگاهی از نیروی هنر، برای تحکیم قدرت خود به حمایت از هنر روی آوردند. حکومت مقتدرانه سه پادشاه بزرگ صفوی یعنی شاه اسماعیل، شاه تهماسب و شاه عباس کبیر، با رشد غرور آفرین انواع هنرها و پدید آمدن بزرگ ترین شاهکارهای هنری دوره صفوی مقارن گردید.مطالعه جایگاه و وضعیت انواع هنرهای درباری در دوره ی پادشاهی شاه تهماسب (930-984هق) که شأن و مرتبه آن ها با نوع حمایت دربار ارتباط مستقیمی داشت، از اهداف این تحقیق است. انجام این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی-تحلیلی است.
تهماسب از کودکی تا شاهی
به علت اهمیت سیاسی هرات، شاه اسماعیل بزرگ ترین فرزند خود تهماسب را به همراهی امیرخان موصللو که «قیمی حساس به شعر و دوستدار هنر» بود (کئورکیان و سیکر، 1377، 39) به حکومت هرات منصوب کرد. سال های حضور تهماسب در هرات تأثیر بسزایی در پرورش ذوق هنری او داشت و بی دلیل نیست که امروزه از او به عنوان یکی از بزرگترین پادشاهان حامی هنر و هنرمندان نام برده می شود.هرات که در دوران سلطان حسین بایقرا «مرکز نوعی رنسانس بود» (آریان، 1382، 28) محلی مناسب برای تجمع اندیشمندان و هنرمندان به شمار می آمد. « از حیث آبادانی و جلال ظاهری نیز شهری مهم و کم نظیر به شمار می آمده است، عمارت و باغ های باشکوه داشته با میدان ها و بازارهای با رونق» (همان، 27). رشد و نمو تهماسب در این محیط فرهنگی و هنری، سواد بصری او را شکل بخشید و به نوعی پختگی و پرورش فکری رساند. به خصوص آنکه شاه اسماعیل معلمین ویژه ای چون بهزاد و سلطان محمد را از دربار تبریز به همراه فرزند به هرات فرستاد (آژند، 1389، 377).
بعد از شش سال اقامت در هرات، تهماسب به همراه امیرخان موصللو به تبریز فرا خوانده می شود (928ه/1522م). در این زمان «شهسواری دلاور و دانش پژوهی قابل مقاوله با استادان صاحب نظر شده بود» (کئورکیان و سیکر، 1377، 39). او بعد از دو سال اقامت در تبریز در سن ده سالگی 930ه/1524م، بعد از مرگ پدر (شاه اسماعیل) پا بر سریر پادشاهی نهاد. حکومت طولانی 54 ساله ی شاه تهماسب در کنار حمایت وی از هنرمندان فرصت مناسبی برای رشد انواع هنرها پدید آورد.
1.ادبیات
استعداد شاه تهماسب در شعر و شاعری و سخنوری به اندازه ای بود که آنتونی ولش از قول صادقی بیک افشار می نویسد:« چنان استعداد ذاتی داشت که سخنانش سر تا پا لطایف و ظرایف بود و اگر می خواست می توانست در تمام عمر به کلام موزون سخن بگوید... گر چه همیشه شعر نمی گفت ولی گوهرهایی که گهگاه از دریای طبعش بیرون می افتاد افکار جهانیان را آویزه گوش کردن می گشت. رباعی ذیل از اوست:
یک چند به یاقوت تر آلوده شدیم
یک چند ز پی زمرد سوده شدیم
آلودگی ای بود به هر حال که بود
شستیم به آب توبه و آسوده شدیم»(ولش، 1385: 24).
شاه تهماسب طبع شاعری خود را مدیون معاشرت و مصاحبت با ادیبان و شاعران مهم روزگار خود نیز بود. به طوری که اسکندر بیک منشی با اشاره به همنشینی شاه با طایفه ی شاعران، می نویسد:« اوایل حال حضرت خاقانی جنت مکانی توجه تمام به حال این طایفه بود چند گاه میرزا شرف جهان و مولانا حیرتی از هم صحبتان بزم اقدس و معاشران مجلس مقدس بودند.»(اسکندربیک منشی، 1382: 178).
پیدایش مفهوم جدید ستایش و منقبت پیامبر(ص) و ائمه اطهار نکته بارز شعر در دوران شاه تهماسب است او برخلاف شاهان پیشین و حتی پدرش شاه اسماعیل که مروج اصلی دین شیعه در ایران بود، به خصوص در اواخر عمر، اجازه نداد شاعران، زبان به مدح او و خاندانش بگشایند.
وی صله و انعام تنها به شاعرانی عطا می کرد که در منقبت ائمه به سخن سرایی بپردازد. هفت بند معروف حسن کاشانی مرثیه ای است که در ارتباط با عاشورا و در نتیجه این سیاست سروده شد. شاعران دیگری چون «اهلی شیرازی (متوفی 942ق) و لسانی شیرازی (متوفی 940ق) از نخستین شاعرانی بودند که در ابتدای حکومت صفوی قصایدی در منقبت اهل بیت سرودند. حیرتی تونی گوی سبقت را از ایشان ربود» (آژند، 1385: 41).
تصویر1- بازی چوگان، مثنوی گوی و چوگان عارفی کار شاه تهماسب، کتابخانه عمومی سن پطرزبورگ
2-نگارگری
شاه تهماسب، نه تنها به عنوان یکی از بزرگترین حامیان هنری شناخته شده بلکه در متون معاصر وی، از او به عنوان هنرمند نیز یاد شده و امروزه آثار هنری چندی به وی منسوب است. قاضی احمد قمی درباره او می نویسد:« در این فن استاد روزگار و مهندس معجز آثار بودند»(قاضی احمد قمی، 1383، 137). از اوان کودکی تحت تعلیم نقاشی و خوشنویسی زیر نظر هنرمندان بزرگ زمانی قرار گرفت. بسیار به نقاشی و خط نستعلیق علاقه مند بود. بعد از رسیدن به حکومت در سال (930ه/1524م) در دهه اول حکومتش که سران قزلباش حاکمان اصلی حکومت بودند در کنار نقاشان و خطاطان و مانند آنها جهت خلق آثار هنری، اوقات خود را در کتابخانه شاهی صرف می کرد، «او در تذهیب سرلوحه-صفحه عنوان نوشته ها- مهارت داشت»(سیوری، 1385: 125). کتابخانه او فقط مخصوص کتاب آرایی و تهیه نسخه های خطی نبود « بلکه قالی بافان و ابریشم کاران و چینی سازان را نیز در خود جای داده بود.» (ارنست کونل، به نقل از پوپ، 1384: 108)
تصویر 2- جمعی از درباریان، مرقع بهرام میرزا، کار شاه تهماسب، موزه توپقاپی سرای، استانبول
آثار به جا مانده، گواه از مهارت شاه تهماسب در نگارگری و خوشنویسی دارند و تأثیر مکتب بهزاد را بر کارهایش آشکار می سازند. از جمله نسخه «گوی و چوگان» عارفی (تصویر1) محفوظ در کتابخانه دولتی سالتیکوف شدرین لنینگراد، که شاه تهماسب خود، آن را در سال 930ه/1524م کتابت کرده (م.م. اشرفی، 1384، 45)، و آن را « با شانزده نگاره و تذهیب آذین بست»(آژند، 1389: 487). چندین اثر نگارگری تحت عنوان تک نگاره نیز از شاه تهماسب در مرقع برادرش بهرام میرزا که امروزه در موزه توپ قاپوسرای استانبول نگه داری می شود، بر جای مانده است. در یکی از این تک نگاره ها (تصویر2) شاه تهماسب تصویر دو دلقک درباری چاق و فربه را به همراه سه نفر درباری و یک نی نواز برای برادرش بهرام میرزا مصورسازی کرده است. در کتیبه پایین نگاره چنین نوشته شده است. «جهت برادر عزیز بهرام میرزا ساخته شد»(آژند، 1384، 26).
چیره دستی شاه تهماسب در نگارگری محدود به نسخ خطی و تک نگاره ها نشد، بکله مهارت خود را در آذین دیوارهای کاخ تازه ساز قزوین نیز به نمایش گذاشت. او در سال 955ه/1552م پایتخت را از تبریز که در جریان لشکرکشی های اول و دوم سلطان سلیمان قانونی به تصرف و اشغال نیروهای عثمانی در آمده بود و محل امنی برای مقر حکومت به حساب نمی آمد، به قزوین انتقال داد. برای آماده سازی کاخ جدید هنرمندان چیره دست را به آنجا فرا خواند و آنها را به آذین بندی دیوارهای کاخ گماشت. خودش نیز همچون سال های دهه اول حکومت با هنرمندان همراه شد و چند مجلس در ایوان چهل ستون دارالسلطنه به دست خویش تصویرسازی کرد. «از آن جمله مجلس یوسف و زلیخا و نارنج بری خواتین مصر و زنان زیبا، در آن صفحه این بیت مسطور است:
مصریان سنگ ملامت بر زلیخا می زدند
حسن یوسف تیغ گشت و دست ایشان رابرید»
(قاضی احمد قمی، 1383، 138)
در کتابخانه شاه تهماسب نسخه های نفیسی از شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی تهیه شده است، شاهنامه سترگ شاه تهماسبی که در میان شاهنامه های مصور شده ی موجود ایران، از بیشترین تعداد تصویر برخوردار است ویژگی خاص دیگری نیز دارد و آن این است که:« در تمام مینیاتورها علی رغم مضامین متفاوت، زندگی در دربار شاه تهماسب به تصویر کشیده شده است. مینیاتورنگاران، فضای اشرافی دربار صفوی را به شکلی آرمانی به تصویر در آورده اند و با نمایش صحنه های جشن، که به طرزی خوشبینانه شاد و شکوهمند هستند، زندگی در دربار شاه تهماسب را شاعرانه و زیبا نشان می دهند.»(م.م.اشرفی، 1388، 52).
حمایت شاه تهماسب از نگارگری فقط تولید این نسخه های نفیس نبود بلکه او «مسیر تحول هنر را در ربع دوم و سوم قرن شانزدهم تعین کرده بود» (سیوری، 1385، 130). نهادینه شدن سنت جدید تصویرسازی به نام «تک نگاره» که از دوران تیموریان پایه گذاری شده بود، یکی از مهم ترین خصوصیات هنری این عصر به شمار می رود. «به نظر می رسد توجه به واقعیات و زندگی مردم عادی به علاوه توجه به فضا و حرکت» (همان)، در کنار ترویج مرقع سازی و ظهور حامیان قدرتمند محلی از مهم ترین عوامل ترویج این شیوه هنری می باشند.
مرقعات نفس بسیار مهمی در شناسایی و معرفی هنرمند به مثابه آفریننده اثر در تاریخ هنر ایران به خود اختصاص داده اند. زیرا تا قبل از این هنرمند در گوشه کارگاه یا کتابخانه یک حامی قدرتمند چون شاه، به آفرینش هنری دست می زد و حاصل کار او به نام شاه و حکومت قدرتمند او تمام می شد. اما مرقعات، هنرمند و هنر او را به میان جامعه و مردم آورده و بدین طریق هویت هنری و هنر او را به میان جامعه و مردم آورده و بدین طریق هویت هنری و مؤلف اثر را آشکار ساختند. مرقع ها آلبوم هایی هنری بودند که با کاهش توان تولید نسخه های مصور، شکل گرفتند و بیانگر پیدایش اندیشه ای نو و نگاهی متفاوت از گذشته به هنر نگارگری و هنرمندان آن توسط حامیان هنر این عصر به شمار می روند. اغلب در مرقع ها آثار زیبایی از انواع هنرها مانند خوشنویسی، طراحی و نگارگری، از هنرمندان بزرگ دربار یا هنرمندان محلی در یک مجموعه کنار هم جمع آوری شده اند و اغلب دارای یک مقدمه هنری به نام دیباچه می باشند. «امروزه این دیباچه ها از مهم ترین تاریخچه های ایران بر شمرده می شوند.»(آژند، 1384، 13).
به غیر از به وجود آمدن شیوه جدید نگارگری که نتیجه آن عدم وابستگی نگاره ها به ادبیات و نسخه های خطی بود، در جلد مرقعات و کتاب ها نیز هنرمندان دست به نوآوری زدند. این شیوه جدید تجلید کتب، به «جلد لاکی» مشهور شد. این فن در کنار سایر فنون جلد سازی مانند جلد سوخت، زمینه ای برای شکوفایی هنری هنرمندان و ابداع و نوآوری در تصاویر مربوط به تجلید پدید آورد. هنرمندان بزرگی که در دربار کار می کردند، نیز آثاری بر روی این جلدها به وجود آورده اند. «از مظفر علی به عنوان یک جلدساز خبره یاد می شود و میر سید علی نیز در نقاشی های لاکی ذوق آزمایی کرد.» (کنبی، 1386، 56).
از وقایع مهم کتاب نگاری این عصر گستردگی کارگاه های تولید کتاب تا آن سوی مرزهای صفوی بود. این مهم با کوچ هنرمندان به هند و عثمانی میسر شد. هنرمندانی که در فضای آکنده از خلاقیت های هنری و در خدمت استادان برجسته ای چون بهزاد و سلطان محمد و میرک به آموزش هنر پرداخته و خود استادان بزرگی در این زمینه شده بودند، با کوچ به دربار همایون در هند و پادشاهان عثمانی توانستند مکتب سازان بزرگ ایرانی در آن سوی مرزها شده و هنر این دو امپراطوری را با گنجینه تصاویر هنری ایرانی ارتقا بخشند. این مکاتب هنری تا چندین سده و البته با الهام از شیوه های ولایتی یا غربی به حیات خود ادامه دادند. گستردگی کارگاه ها و افزایش حجم تولید نگاره ها شامل حال مرزهای داخل کشور نیز می شود. به طوری که به غیر از مراکز حکومت شاه تهماسب در تبریز و قزوین، در شهرهایی چون هرات، مشهد، مازندران و شیراز حاکمان محلی و اشراف با جذب نگارگران و خوشنویسان به تهیه و مصورسازی نسخه ها و تولید مرقعاتی مشغول شدند که در برخی موارد قابل قیاس یا نسخه های دربار بود.
رابطه شاه تهماسب با هنرمندان دربار، فراتر از رابطه یک حاکم عادی با نقاشان دربارش بود، او حتی در سال های پر آشوب حکومتش در تبریز نیز، دست از حمایت هنرمندان خویش بر نمی داشت. برخی از هنرمندان مانند میرک، دوست و همدم صمیمی شاه بودند و برخی دیگر به مناصب بزرگ حکومتی گمارده می شدند، مانند میرزا احمد خوشنویس که «بعد از بیماری شاه جنت مکان وزیر شوشتر و خراسان شد» (اسکندریه منشی، 1382، 127).
«بدون هنرشناسی و زیبایی پسندی شاه تهماسب، هنرمندان دربار او هرگز بدانچه اکنون یکی از برجسته ترین دوره های تاریخ هنر ایران به شمار می رود، دست نمی یافتند» (کنبی، 1386، 64)، آثار نفیس هنرمندان دربار شاه، منبع الهام مهمی برای سایر هنرمندان و رشته های هنری غیر درباری محسوب می شد. کتابخانه هنری شاه تهماسب فقط محلی برای تولید نسخه یا برآوردن نیازهای روحی و ذوق هنری او نبودند بلکه «معدن طرح های تزیینی برای قالی ها و منسوجات و ساختمان ها و اشیای فلزی و احتمالاً وسایل چوبی بوده است که با خاتم کاری برای شاه و خانواده اش می ساختند.»(همان).
در چرایی و چگونی این اقتباس ها می توان به این موارد اشاره کرد که:- الف) کارگاه هنرمندان شاه تهماسب فقط محدود به یک چهار دیواری بدون رفت و آمد در یک گوشه قصر نبود؛ «هنرمندان او در اردوگاه ها و احیاناً لشکرکشی ها همراهش بودند و این عامل باید هم در سفارش کتاب های نفیس مصور و مذهب و هم در انتقال آرای هنری به هنرمندان رشته های دیگر مؤثر باشد»(همان). ب) امکان نسخه برداری از آثار هنرمندان پر آوازه در زمان شاه تهماسب: برای نسخه برداری از یک اثر هنری، باید آن را در اختیار فرد مقلد قرار داد. به نظر می رسد این امکان با حضورآثار هنری هنرمندان طراز اول کشور در آلبوم های هنری موجود در دربار حامیان محلی یا اشراف، محقق گشته باشد. بدین طریق با نسخه برداری از یک اثر هنری و در اختیار قرار گرفتن آن در بین مجموعه ای وسیع از هنرمندان محلی در سراسر کشور به غنای تصاویر هنری و ارتقای سطح هنری هر منطقه کمک شایانی می شده است.
3-معماری
در زمینه معماری، شاه تهماسب هر آنچه در حافظه ی بصری اش از شیوه معماری و نقش و نگار کاخ ها و بناهای ساخته شده در شهر هرات توسط سلطان حسین بایقرا و وزیر هنر دوستش امیرعلی شیرنوایی نقش بسته بود، برای ساخت و توسعه بناها و کاخ های حکومتش در ایران بهره برد. (همان، 44). هم چنین با حضور در تبریز در سال 928ه/1522م با شیوه معماری ترکمانان و کاخ ها و بناهای باقی مانده از آن دوران آشنایی پیدا کرد. توجه به این شیوه های معماری، پیشینه ذهنی او را برای حمایت از ساخت بناهای جدید فراهم آورد.با توجه به اینکه شاه اسماعیل پایه گذار مذهب فکری شیعه در ایران و فرزندش شاه تهماسب تحکیم کننده مبانی مذهب جدید در دوران حکومتش بود، با انجام اقداماتی در جهت ترویج مذهب شیعه، به مرمت و بازسازی مقبره ائمه اطهار و ساخت و توسعه مساجد برای برگزاری آئین ها و مراسم و نیز رشد و گسترش مدارس دینی در سراسر ایران همت گمارد. وی «توجه ویژه ای به تعمیر و تزئیین بارگاه امام رضا (ع) کرد و مقدار شصت و سه من طلا به جهت گنبد و هفده من طلا جهت میل گنبد صرف نمود» (آژند، 1385، 40 و 39).
شاه تهماسب در سال های 943ه/1536م و 949ه/43-1542م زیارتگاه بزرگ قزلباشان؛ مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی را به طور قابل توجهی گسترش داد، برای اینکار او خانه ها و زمین هایی در شمال شرقی بقعه خرید و محوطه را صاف کرد و ساختمان بزرگ هشت گوش جنت سرا و ضمائم باغش را ساخت (کنبی، 1386، 46). تعداد زیادی مسجد از جمله مساجد جامع اصفهان، کرمان، شیراز و برخی بقاع متبرکه در این دوره مرمت و بازسازی شدند.
شاه تهماسب برای دسترسی آسان مردم به اماکن متبرکه به آبادسازی جاده ها و ایجاد کاروانسراهای بسیاری در طول مسیر اقدام نمود. از جمله می توان «کاروانسراهای راه زیارتی خراسان را که از کرمانشاه شروع و به مشهد ختم می شده است نام برد. در این مسیر کاروانسراهای سیاحتی و زیارتی از یک طرف به زیارتگاه اماکن مقدسه نجف و کربلا و از طرف دیگر به زیارت امام هشتم شیعیان در مشهد مشرف می شدند.» (کیانی، 1379، 268). در این سال ها رشد چشمگیر مدارس، برای ترویج و توسعه علوم و مبانی دین در میان توده مردم و تربیت علما و فضلای شیعه و هم چنین رشد نهادها و تشکیلات دستگاه مذهبی نیز قابل توجه است. به گونه ای که «حتی در برخی از روستاهای بزرگ نیز مجالس درس و بحث به طور منظم برگزار می شد و برخی از همین طلاب بعد از طی مدارج لازم به رتبه های بالا دست می یافتند»(همان، 141)
به غیر از بناهای معماری که در جهت گسترش و ترویج مذهب شیعه ساخته شده اند، معماری کاخ ها نیز قابل ذکر است. شاه تهماسب که در طول زمامداری خود در تبریز از کاخی که پدرش در آنجا ساکن بود استفاده و آن را مرمت و بازسازی می کرد، بعد از انتقال پایتخت به قزوین در سال 955ه/1549م شروع به ساختن کاخ ها و بناهای جدید در این شهر نمود. در اصفهان نیز بنای اولیه عالی قاپو را به صورت کوشکی سه طبقه بنیان نهاد که در سال های بعد توسط شاه عباس تکمیل شد.
تصویر3- قالی مشهور به شیخ صفی 949ه ق، 1152، 534. سانتی متر، موزه ویکتوریا و آلبرت لندن.
4-قالی بافی
علاقه شاه تهماسب به قالی به اندازه ای بود که آن را به مقام یک هنر ارتقا داد، (سیوری، 1385، 133). در این زمان «قالی ایران در زیبایی نقش و ظرافت بافت به حد کمال رسید و از همان هنگام به عنوان تحفه ای بسیار نفیس سهمی در روابط ایران با کشورهای همسایه بر عهده گرفت.»(حشمتی رضوی، 1387، 182).سلطنت طولانی مدت شاه تهماسب و علاقه همیشگی او به این هنر سبب شد که امروزه بهترین قالی ها از لحاظ شیوه و ظرافت بافت، طراحی، ترکیب بندی، رنگ آمیزی و آمیختگی با هنر کتاب آرایی، قالی های بافته شده در این دوره باشند. همچون نگارگری، نوشتن نام مؤلف بر روی قالی ها نیز در این سال ها رواج یافت. مانند قالی معروف اردبیل (تصویر3) و فرش چلسی که نام بافنده ی آنها در درون متن به صورت گره بافت آمده است.
رابطه مستقیم و تنگاتنگی در این دوره میان نقاشان بزرگ کتابخانه شاهی همچون بهزاد، سلطان محمد و میر سید علی با بافندگان به وجود آمد و سبب غنای طرح های قالی شد. به گونه ای که هر وجهی از وجوه این قالی ها خود شاهکاری ویژه به شمار می آید. در این میان شخص اول حکومت یعنی شاه تهماسب با آموزش های طراحی و نقاشی در نزد استادان بزرگ، نقشه قالی نیز کشیده است. به نظر می رسد وی کاملاً به شکوه قالی های بافته شده در مقر حکومت خود تبریز و «سایر مراکز مهم قالی بافی چون کاشان، همدان، شوشتر و هرات»(ژوله، 1381، 17) اشراف داشته است. زیرا بعد از صلح آماسیه و پایان جنگ و دشمنی با عثمانی ها در طی نامه ای در سال 963هق از سلطان سلیمان عثمانی، درخواست می کند تا اندازه های ایوان مسجد «صنعان» که امروزه به نام مسجد «جامع سلیمانیه» مشهور است را با ذکر رنگ متن و حاشیه هر یک برای وی بفرستد. بعد از دریافت پاسخ از سوی پادشاه عثمانی، شاه تهماسب دستور بافت قالی ها را صادر کرد (همان، 183).
انجام این سفارش بیش از ده سال به طول انجامید. «این قالی ها در سال 975هق همراه سفیری به دربار سلطان فرستاده شد و به قراری که سفیر مجارستان در استانبول گزارش می دهد قالی ها و قالیچه های ابریشمین و زربفت این هدیه را که برخی از آن کار همدان و درگزین بود چهل و چهار شتر حمل می کرد»(همان).
حضور همایون پادشاه هند که در سال 951ه به دربار شاه تهماسب پناه آورده بود و در این مدت آزادانه به کارگاه های قالی بافی سر می زد علاقه و شوق او را به این هنر در پی داشت و بدین ترتیب هنگام مراجعت از ایران «تعدادی از بافندگان قالی را با خود به هندوستان برد که بخشی از نتیجه کار این افراد در هندوستان به صورت یازده تخته فرش در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود»(همان).
نتیجه:
مباحث مطرح شده در این پژوهش نشان می دهند که هنر دوستی و ارج نهادن به مقام هنرمند از سوی یکی از بزرگترین پادشاهان سلسله ی صفوی تا چه اندازه در اعتبار بخشی به حکومت و مقام پادشاه مؤثر بوده است. شاه تهماسب صفوی در دوران طولانی سلطنت خود با چالش های بسیاری مواجه بود. وی برای اعتباربخشی به مقام سلطنت و کسب جایگاه اجتماعی در داخل کشور با حمایت از ساخت بناهای مذهبی، آموزشی و بسط و گسترش روز افزون آنها، ایجاد شاه راه های بزرگ برای دسترسی آسان تر به قبور ائمه شیعه که مراکز مهمی برای گردآوری شیعیان و فراگیری آموزه ها و اعتقادات دینی بودند و ساخت کاروانسراهای متعدد در طول مسیر برای آرامش و آسایش مسافران به بهبود منزلت شاه و کسب مقبولیت در بین توده ی مردم کمک کرد. احداث بناهای باشکوه عام المنفعه و مفروش کردن آنها با قالی های با شکوه و گرانبها و منسوجات زرین و سیمین و ابریشمی، تولید نسخه های خطی نفیس و مرقعات، عوامل مهم دیگری در محبوبیت شاه صفوی و رضایت مندی جامعه از وی بود. شاه تهماسب با سیاست و درایتی که داشت جهت تداوم روابط دوستانه با همسایگان قدرتمند خود که عثمانی ها در غرب و امپراطوری مغول در شرق بودند، نیز اقدامات فرهنگی و هنری متعددی انجام داد. وی با حمایت از تولید نسخه های خطی نفیس، مرقعات و قالی های با شکوه و گرانبها و ارسال آنها به همسایگان به عنوان تحفه و هدایا روابط گرم سیاسی ولی توأم با احتیاط را برقرار کرد.در این دوره انواع هنرها درهم تنیده شده و هنرمندان با کار در کارگاه های بزرگ هنری و کنار اساتید دیگر هنرها، مهارت های لازم را در چندین گرایش به دست می آوردند و به عنوان هنرمندی زبده و زبردست در جامعه ای هنری که در رأس آن شاه به عنوان یک حامی و هنرمند قرار داشت شناخته می شدند. در واقع رابطه دوسویه و تنگاتنگی بین حکومت و هنر وجود داشت که افزایش اعتبار یکی در گروه شکوه و صلابت دیگری بود.
-آریان، قمر(1382)، کمال الدین بهزاد، چاپ3، تهران: هیرمند
-آژند، یعقوب(1384)، سیمای سلطان محمد نقاش، تهران: فرهنگستان هنر.
-آژند، یعقوب (1389)، نگارگری ایران (پژوهشی در تاریخ نقاشی و نگارگری ایران)، جلد2، تهران: یساولی.
-آژند، یعقوب(1385)، نمایش در دوره صفوی، تهران: فرهنگستان هنر.
-اشرفی،م.م. (1388)، از بهزاد تا رضا عباسی، ترجمه نسرین زندی، تهران: متن.
-اشرفی ،م.م.(1384)،سیر تحول نقاشی ایرانی سده 16 میلادی، ترجمه زهره فیضی، تهران: فرهنگستان هنر.
-اسکندر بیک منشی، (1382)، تاریخ عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، جلد1 و نیمی از جلد2، تهران: امیرکبیر.
-پوپ، آرتور اپهام (1384)، سیر و صور نقاشی ایران، ترجمه یعقوب آژند، چاپ2، تهران: مولا.
-حشمتی رضوی، فضل ا...(1387)، سیر تحول و تطور فرش بافی ایران، تهران: سمت.
-ژوله، تورج(1381)، پژوهشی در فرش ایران، تهران: یساولی
-سیوری، راجر،(1385)، ایران عصرصفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، چاپ 15، تهران: مرکز.
-قاضی احمد قمی، (1383)، گلستان هنر، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، چاپ4، تهران: منوچهری.
-کیانی، محمد یوسف (1379)معماری ایران (دوره اسلامی)، تهران: سمت.
-کنبی، شیلا (1386)عصر طلایی هنر ایران، ترجمه حسن افشار، تهران: مرکز.
-کورکیان، ا.م.سیکر،ژ.پ.(1377)، باغ های خیال، ترجمه پرویز مرزبان، تهران: فروزان.
-ولش، آنتونی (1385) نگارگری و حامیان صفوی، ترجمه روح الله رجبی، تهران: فرهنگستان هنر
تصویر1: آژند، یعقوب (1389)، نگارگری ایران (پژوهشی در تاریخ نقاشی و نگارگری ایران)، جلد2، تهران: یساولی، صفحه 517تصویر2: همان، صفحه 487
تصویر3: ژوله، تورج (1381)، پژوهشی در فرش ایران، تهران: یساولی، صفحه 41.
منبع: نشریه کتاب ماه هنر، شماره 168.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}