نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

موضوع بحث، امنیت ملی و نقش آموزش و پرورش در آن است. (1) امنیت ملی به زبان ساده به مفهوم حفاظت از سرزمین، ملت، منافع و ارزش های یک ملت در برابر هرگونه تجاوز و یا تهدید به تجاوز است. اگر با همین تعریف ساده و اجمالی به مسئله امنیت ملی بنگریم، می بینیم به همان نسبت که در دنیای امروز ارتباطات، صنعت، تکنولوژی، مسائل سیاسی و مناسبات اجتماعی پیچیده شده، مسئله امنیت ملی نیز پیچیده تر شده است. شاید در گذشته، تجاوز پنهان یعنی تجاوزی که ملت و افرادی که به آنها تجاوز شده، خود از وقوع تجاوز بی خبر و بی اطلاع باشند، کمتر سابقه داشته است؛ اما امروز تجاوزهای مخفی و غیرآشکار، بخش بزرگی از تجاوزاتِ به یک ملت و یا یک سرزمین را تشکیل می دهند. شما چه بخواهید و چه نخواهید سیستم های مختلف شنود در کشورهای همسایه و یا از طریق سیستم های ماهواره ای بدون اینکه شما از آن مطلع باشید، امواج صوتی شما را استراق سمع می کنند. امروزه هر آنچه از طریق سیستم رادیویی و «ماکروویو»منتقل می شود، به راحتی قابل شنود است. تمام تلفن ها، به ویژه تلفن های بین المللی و بین شهری به راحتی از طریق ماهواره و از طُرق مختلفِ استراق سمع، قابل شنود است. فضای کشور شما زیر نفوذ و دید دیگران است و حتی تحرک هر پرنده ای اعم از هواپیما، هلیکوپتر و یا موشک در فضا توسط دیگران به راحتی قابل تعقیب است. ماهواره ها در بالای سر شما هستند و به راحتی قادرند از سطح و حتی عمق سرزمین شما کسب اطلاع کنند. ماهواره ها قادرند منابع زیرزمینی سرزمین شما را نیز کشف، محاسبه و اندازه گیری کنند.
بنابراین با پیچیدگی تکنولوژی، نوع تجاوز هم تغییر کرده است. شما چه بخواهید و چه نخواهید، دشمن پیام خود را به مردم شما می رساند. چه پیام صحیح و سالم و چه پیام غلط و مسموم! در امکان شما نیست که مانع آن شوید. هر کس می تواند یک دستگاه گیرنده کوچک به نام رادیو در اختیار داشته باشد و با تغییر موج این رادیو هر صدا و برنامه ای را که برای آن منطقه فرستاده می شود، دریافت و استماع کند. کم کم امواج تلویزیونی نیز مانند امواج رادیویی خواهند شد. آنتن ماهواره، چه آزاد و چه ممنوع، با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی در آینده ای نه چندان دور، برنامه های تلویزیونی کشورهای مختلف را به راحتی رادیو، در اختیار مردم قرار خواهد داد. شکل کار با گذشته متفاوت و مختلف است. با ارتباطات وسیعی که تکنولوژی به وجود آورده است، امروزه یک جاسوس به راحتی می تواند تمام اطلاعات مورد نظر خود را با یک فرستنده بسیار کوچک، در عرض چند ثانیه از طریق ماهواره به کشور مقصد منتقل کند. بنابراین تکنولوژی پیچیده شده و شکل تجاوز نیز فرق کرده است. امروزه دشمن به جای تجاوز نظامی، ابعاد و اشکال دیگر تجاوز را مدّ نظر دارد که در رأس آن تهاجم فرهنگی است. (هرچند که دشمن هرگز فکر تجاوز نظامی را نیز از سر بیرون نخواهد کرد).

امنیت توأم با استقلال

در برابر تهدیدهای مختلفی که یک جامعه با آن مواجه است، چه باید کرد؟ و چگونه باید امنیت لازم را به وجود آورد؟ اساساً آموزش و پرورش به عنوان اولین پایگاه و جایگاهی که بناست نسل کودک، نوجوان و جوان ما را در صحنه اجتماعی و بر سکوی پرش جدیدی قرار دهد، چه نقشی باید ایفا نماید؟ به ویژه در کشوری مانند ایران اسلامی و با ویژگی هایی که نظام ما دارد. برخی از کشورها امنیت را از طریق استقلال کمتر راهیابی کرده اند و تز معروف «استقلال کمتر، امنیت بیشتر» را دنبال می کنند. یعنی یک راه دستیابی به امنیت بیشتر، تمکین به استقلالِ کمتر است. متأسفانه برخی از کشورها این راه غلط را برگزیده و پذیرفته اند که برای آسودگی خیال و جلوگیری از تجاوز دشمن، کشور خود را در اختیار یک قدرت بزرگ قرار دهند. این امر به قول معروف «خودکشی از ترس مرگ» است! یعنی ما خودمان کاری کنیم که دشمن دیگر نیازی به تجاوز نداشته باشد. در همه بخش ها، دشمن را سهیم و شریک کنیم تا دیگر نیازی به تجاوز نباشد. بنابراین در بخش سیاسی مقداری وابستگی؛ در بخش فرهنگی مقداری بی هویتی، تسلیم و تقلید کورکورانه؛ و در بخش اقتصادی اشتراک منافع با دیگران، حاصل این تفکر است. کشورهایی در اطراف ما وجود دارند که مُجری این روش ها هستند. در خود ایرانِ قبل از انقلاب اسلامی نیز، وضع چنین بود. مردم ما در گذشته با این شیوه کاملاً آشنا بودند و امنیت در ایران از طریق وابستگی در بخش های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تأمین می شد.
اگر کشوری بخواهد امنیت را توأم با استقلال کامل تأمین کند، کار مقداری مشکل و سخت خواهد بود. به ویژه کشوری که دارای آرمان ها و ارزش های مقدس است و مایل است هویت مستقل اسلامی و ملی خود را حفظ کند. برای کشوری که می خواهد در بُعد سیاسی دارای استقلال کامل و خود تصمیم گیرنده باشد و جلوی دخالت های نابجای دیگران را بگیرد و در بخش اقتصادی، به جای منافع مشترک به دنبال منافع خاص ملت خود باشد، تأمین امنیت دشوارتر خواهد بود و بالمآل جامعه بار سنگین تری را بر دوش خواهد کشید. چنین کشوری دارای دشمنان فراوانی در سطح جهان و منطقه خواهد بود. پس ویژگی های نظام ما از یک سو و قدرت دشمن از سوی دیگر ایجاب می کند تا ما توان بیشتری را صرف امنیت ملی خود کنیم و آمادگی بیشتری را برای مقابله با دشمنان به دست آوریم.

امنیت و رسالت آموزش و پرورش

قبل از ادامه این بحث، به این نکته اشاره می کنم که اساساً در محیط آموزشی، که اولین محیطی است که کودک و نوجوان بعد از محیط خانه با آن آشنا می شود و تقریباً بهترین سنین و بیشترین وقت مفید کودک، نوجوان و جوان نیز در این محیط سپری می شود، یکی از مفاهیمی که با آن آشنا می شوند، مفهوم امنیت است. شاید در اولین روزهایی که کودک وارد این محیط جدید می شود،‌ خود و والدین او عملاً با مسئله امنیت رو به رو می شوند. اولین نکته ای که ذهن پدر و مادر را مشغول می کند، یافتن مدرسه و آموزشگاهی است که پدر و مادر نسبت به آن امنیت خاطر داشته باشند. اگر پدر و مادر نگران باشند، اولین ناامنی اجتماعی از خود محیط آموزشی آغاز می شود. اگر اولیای دانش آموز نسبت به محیط آموزشی نگران باشند، در مورد چگونگی رفتار با کودک در محیط آموزشی تردید داشته باشند، از معلم، مدیر و محیط کلاس و مدرسه مطمئن نباشند، هرگز آرامش خاطر نخواهند داشت.
من در اینجا وارد بحث نقاط قوّت و ضعف مدارس غیرانتفاعی نمی شوم، اما این سؤال مطرح است که چرا والدین حاضر می شوند گاهی نیمی از درآمد سالیانه خود را به مدرسه غیرانتفاعی اختصاص دهند و گاه علاوه بر پول، با اصرار و التماس فرزندانشان را به یک مدرسه غیرانتفاعی بفرستند؟ دلیل آن چیست؟ یک عامل این است که از مدارس دولتی بحق یا ناحق احساس ناامنی می کنند! شما ممکن است در بسیاری موارد وجود این احساس را در پدرها و مادرها نادرست بدانید، ولی متأسفانه واقعیت امروز جامعه ما این است.
در برابر این مسئله مهم، همه ما مسئولیم. ممکن است تصور شود که تمایل والدین به مدارس غیرانتفاعی برای این است که فرزندانشان راحت تر در کنکور قبول شوند، ولی به اعتقاد من نگرانی تنها مربوط به عبور از سدهای کنکور نیست، بلکه نگرانی اصلی از محیط مدارس دولتی است. ما بعضی از مدارس را به عنوان نمونه بررسی کردیم، البته ارگان های دیگر نیز ما را در این امر یاری نمودند. دیدیم کافی است که در یک کلاس، معلمی یک ساعت غایب باشد و یک ساعت کلاس بدون سرپرست بماند؛ در این مدت، نحوه تماس بچه ها، حرف هایی که بین آنها رد و بدل می شود، مجله و کتاب و رمان و حتی گاهی نوارها و عکس هایی که مبادله می شود، بحق، یک خانواده مسلمان و متدیّن را نگران می کند. آیا این چنین محیط آموزشی،‌ برای فرزندان جامعه محیط امنی است؟
البته در سال های قبل از انقلاب اسلامی، نگرانی بیشتر از امروز بود، ولی ما وضع موجود را باید نسبت به مدارس ایده آل اسلامی بسنجیم. ما نباید وضع را با قبل از انقلاب مقایسه کنیم. امروز، تعداد مسئولین و معلمین متدیّن و دلسوز بسیار زیاد است. شاید در کمتر ارگانی بتوانیم این همه افراد دلسوز و متعهد را بیابیم. اما یک قطره سم کافی است که یک ظرف بزرگ آب را آلوده سازد. گاهی کافی است که یک فرد ناسالم محیط بزرگی را آلوده کند. گاهی مسائلی از بعضی محیط های آموزشی که البته تعداد آنها زیاد نیست، نقل می شود که حاکی از آلودگی محیط و وجود خطرات برای نسل جوان ماست.

مسئولیت سنگین امور تربیتی

اگر خدای ناکرده افرادی که در آموزش و پرورش- به عنوان مسئولین تربیتی که این رسالت سنگین و بسیار مهم و مقدس را بر دوش دارند- به وظایفشان آشنا نباشند، چه خواهد شد؟ اگر خدای ناکرده یک مسئول تربیتی در مدرسه تبدیل به مسئول ناامنی برای دانش آموزان شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ متأسفانه گاهی دانش آموزان از مسئول امور تربیتی گریزان اند و نه تنها او را ملجأ خود و مرجع درد دل و رفع مشکل خود نمی یابند، بلکه او را فردی می دانند که می خواهد عیب یابی و عیب جویی کند، تخلف آنها را پیدا کند، آنها را لو بدهد و حیثیت آنها را از بین ببرد. و در نتیجه احساس ناامنی می کنند. ممکن است بعضی از مسئولین حاضر در جلسه چنین قضاوتی را تند بدانند، اما متأسفانه این وضع وجود دارد و این یک واقعیت است. البته همه مسئولین امور تربیتی چنین نیستند، اما در مدارس ما نمونه های فراوانی از این دست وجود دارد.
برخی از دانش آموزان در پاسخ پرسشگرانی که از آنها در مورد احساس آنان نسبت به مسئولین امور تربیتی سؤال کرده اند، به جای آنکه آنان را پناهگاه تربیتی و ملجأ خود بدانند، از آنها به عنوان کسانی که می خواهند ایراد بگیرند، برچسب بزنند و حتی دنبال بهانه جویی و پرونده سازی هستند، یاد کرده اند! این مسئله بسیار مهمی است که محیط آموزشی باید برای اولیای دانش آموزان و نیز برای خود دانش آموزان محیط امنی باشد. اول باید دانش آموز از این محیط احساس امنیت کند تا این محیط آموزشی بتواند به او درس امنیت بدهد و او آمادگی لازم جهت امنیت جامعه و کشورش و مقابله با انواع خطرات و تهدیدات را پیدا کند.
این سخن به این مفهوم نیست که آموزش و پرورش تاکنون رسالت سنگین خود را انجام نداده است، بلکه مقصود این است که مسئولیت آن قدر سنگین است که ما نباید آنچه تاکنون انجام داده ایم، کافی بدانیم. باید تلاش کنیم در کنار همه کارهای خوبی که انجام گرفته است، نقایص موجود را رفع کنیم و کاری کنیم که محیط های آموزشی ما برای اولیا و دانش ‌آموزان به یک محیط کاملاً امن مبدل شود تا آنها بتوانند رسالت سنگین امنیت جامع را بر دوش گیرند. ذکر این مطلب به این دلیل بود که به اعتقاد من، همان گونه که درس تربیت، خداشناسی، ایمان و عشق از مدرسه ها و از آموزشگاه های ما باید شروع شود، درس امنیت نیز باید از محیط های آموزشی ما آغاز گردد. در مسئله امنیت ملی نیز رسالت و مسئولیت مهمی بر دوش نهاد آموزش و پرورش است.

تهدیدات نظامی دشمن

همان طور که گفته شد، دشمنان ما برای بر هم زدن امنیت کشور و تهدید نظامی از ابزار و وسایل مختلفی استفاده می کنند. این قدرت ها تلاش کردند تا این نظام نتواند به حیات خود ادامه دهد و بعد از اینکه به توفیقی دست نیافتند، کوشیدند آن را در مرزهای جغرافیایی خود محصور کنند و وقتی در این زمینه نیز شکست خوردند و ارزش های نظام و فرهنگ ما از مرزهای جغرافیایی نیز عبور کرد،‌ امروز همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا جلوی رشد و توسعه این نظام و تبدیل آن به یک کشور و یک نظام الگو در منطقه را بگیرند؛ و لذا امروز همه تلاش دشمن برای جلوگیری از رشد و توسعه ماست. البته نه اینکه تهدیدات دیگر را رها کرده باشد. دشمن از روز اول در پی تحریک همسایه های ما بوده است و الان نیز این تحریک را به صُور گوناگون ادامه می دهد. دشمن همواره خواسته است تا ما را مشغول تنازعات و کشمکش های منطقه ای کند که امروز هم این سیاست ادامه دارد. شما دیدید که جنگ هشت ساله را بر ما تحمیل کرد. پس از جنگ، تلاش بعدی دشمن این بود که ما را وارد معرکه تهاجم عراق به کویت و درگیری این کشور با متحدین کند؛ ولی هوشیاری، بیداری و دقت عمل و تصمیم بجا و حساب شده مسئولین باعث شد که این توطئه دشمن نیز خنثی شود. هنوز هم دشمن دست بردار نیست، اما بحمدالله تاکنون ناموفق بوده است.
در مسئله جمهوری آذربایجان، دشمن در تلاش بود تا اختلاف و نزاعی را بین ما و یک کشور همسایه تازه استقلال یافته و کوچک به وجود آورد. در جنوب هم به همین ترتیب، دشمن تلاش می کند بین ما و همسایگان جنوبی همیشه کشمکش و اختلاف باشد. دشمن نمی خواهد ایران قدرتمند باشد و همواره تلاش می کند تا نیروی این نظام، صرف درگیری با دیگران شود تا به اهداف بلند خود دست نیابد و در نتیجه به جهان بگویند این نظام در تحقق آرمان های خود شکست خورده است. امروزه چه کسانی در جنوب تحریک می کنند؟ بعضی معتقدند همسایه های ما در جنوب 1+6 هستند. یعنی امریکا هم همسایه تحمیلی ما شده است! امریکا در جنوب عملاً خود را به عنوان یک همسایه غیرقانونی و غیرشرعی به منطقه تحمیل کرده است. آن قدر در کشورهای جنوب پایگاه درست کرده اند و آن قدر ناو در خلیج فارس و دریای عمان مستقر شده است که باید بگوییم همسایگان جنوبی ما 1+6 هستند!

ایجاد موانع در جهت رشد و توسعه کشور

تلاش بر این است که جمهوری اسلامی ایران نتواند به اهداف بلندمدت و آرمان های مقدس خود دست یابد تا در جهان و منطقه به یک الگو مبدل شود. در عین حال که دشمن دست از این گونه توطئه ها برنداشته، اما بزرگ ترین توطئه دشمن بعد از پایان جنگ تحمیلی ایجاد موانع برای رشد و توسعه کشور است. امروز تلاش اصلی دشمن در بخش های اقتصادی و فرهنگی است تا مانع رشد و توسعه ما شود و به اَشکال مختلف تلاش می کند تا نگذارد روابط اقتصادی سالمی را با دنیای خارج برقرار کنیم. از آنجا که به طور طبیعی یک کشور نمی تواند بدون روابط صحیح اقتصادی با دنیا به رشد و توسعه قابل ملاحظه ای دست یابد، دشمن تلاش می کند تا روابط اقتصادی ما با دنیا را به روابط صرفاً تجاری تبدیل کند. یعنی هر وقت دلار نقد داشتیم، بتوانیم چیزی بخریم. این گونه رابطه را نمی توان رابطه اقتصادی نامید. برای چنین رابطه ای لازم نیست دولت تلاش کند، چه اینکه هر دلالی می تواند با پول جنس بخرد. آنچه ما نیاز داریم، روابط سالم اقتصادی است، نه روابط صرفاً تجاری. روابط اقتصادی خارجی که در آن انتقال تکنولوژی، آموزش علمی، فنی- حرفه ای، ‌سرمایه گذاری، ‌اعتبارات بلندمدت و آموزش مدیریت ملحوظ باشند؛ همه اینها یک رابطه اقتصادی را می سازد، وگرنه خرید جنس با پول نقد را نمی توان رابطه اقتصادی نامید.
از طرف دیگر دشمن می خواهد ما به تکنولوژی حساس و سرنوشت ساز دست نیابیم. از دید آنها اشکالی ندارد که تکنولوژی معمولی به جمهوری اسلامی ایران منتقل شود، اما تکنولوژی مدرن و حساس باید همواره از دسترس ما خارج باشد تا در عین حال که در کوتاه مدت مشکلات کشور حل می شود، در بلندمدت با مشکل بزرگ وابستگی و همچنین عدم توازن در رشد و توسعه با دیگر کشورهای منطقه و کشورهایی که در وضعیت مشابه ما قرار دارند، مواجه شود. دشمن در این راه تلاش فراوانی انجام داده و هرچند که مشکلاتی را نیز برای ما به وجود آورده، اما چندان موفق نبوده است. شاید توانسته باشد در بعضی امور تحرک ما را کُند کنَد، اما خوشبختانه نتوانسته جلوی حرکت ما را بگیرد و بحمدالله حرکت ما همچنان ادامه دارد. مسئله رهبری جهان هم یک شعار توخالی است. این سخن که جهان امروز تک قطبی است و بنابراین یک کشور می تواند برای مسائل جهان تصمیم گیرنده باشد، سخنی است که هیچ وقت با واقعیت جهان منطبق نبوده است. در دنیای امروز صدها رقابت و تنازع وجود دارد و جمهوری اسلامی ایران می تواند با توانمندی در دنیای امروز به اهداف رشد و توسعه خود دست یابد.

تکیه گاه اصلی نظام

تکیه گاه اصلی ما قدرت های درونی و داخلی ماست و ما به مردم خود تکیه داریم. تکیه گاه ما بیرونی نیست. ما نمی خواهیم با ورود به یک اتحادیه دفاعی، یا با برقراری روابط سیاسی ناسالم با قدرت های بزرگ، امنیت و منافع ملی خود را تأمین و تضمین کنیم. ما دنبال امنیت توأم با استقلال کامل هستیم، نه تأمین امنیت با استقلال کمتر. تکیه اصلی ما نیز در بخش فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و نظامی بر منابع خودی است. بی تردید نیروی انسانی نقش اساسی را در همه زمینه ها خواهد داشت. برای مقابله با این توطئه ها باید تلاش کنیم تا نسل جوان ما برای این مسئولیت بزرگ آمادگی لازم را کسب کند و در این میان تربیت و آموزش نسل جوان نقش بسیار مهمی خواهد داشت.

نقش تعهد در رشد و توسعه

مهم ترین مسئله آن است که چگونه جوانان عالِم و متعهد تربیت کنیم؟ اگر کشورهای صنعتی به جایی رسیده اند، در سایه علم و تعهد بوده است. بعضی فکر می کنند که جهان غرب فقط در سایه علم به پیشرفت رسیده، اما این تصوری ناصحیح است. بی تردید پیشرفت آنها در سایه علم و تعهد بوده است. فکر نکنیم چون در غرب مفاسد اخلاقی زیاد است، پس تعهد شغلی و کاری مطرح نیست. متأسفانه باید بگویم در بعضی زمینه ها تعهد و وجدان کاری در غرب بیش از تعهد ما در این کشور انقلابی و اسلامی است. شما فکر کردید پزشکی که آنجا کار می کند، فقط متخصص است و متعهد نیست، اما پزشک ما متعهد است؟ پزشک خارجی اگر تعهد کرد که هشت ساعت کار کند، واقعاً به همان مقدار کار می کند. کارمند اداری یا کارگر اگر تعهدی کرد،‌ به تعهد خود عمل می کند. ولی اینجا چطور؟ به معلم می گوییم چرا این طور کار می کنی؟! می گوید حقوقی که می گیرم به همین اندازه است که وارد مدرسه شوم و به مدیر مدرسه سلام کنم. اگر این چنین است، پس چرا استخدام شدی؟ چرا امضا کردی و تعهد دادی؟ چرا این بار سنگین را بر دوش گرفتی؟ پزشک می گوید این حقوق در این حد است که به بیمارستان بیایم و دو نفر را ویزیت کنم. چرا از اول این مسئولیت را پذیرفتی؟ چرا قبول کردی؟!
اگر تعهد شغلی و کاری و احساس مسئولیت اجتماعی خود را از دست بدهیم، چطور می توانیم ادعا کنیم که تعهد داریم. قطعاً فردی که این طور حرف می زند، نماز واقعی نمی خواند و مسلمان واقعی نیست. روزه واقعی نمی گیرد و قطعاً تقوا هم ندارد. این طور نیست که در دنیای غرب فقط علم و دانش باعث پیشرفت آنها شده باشد، بلکه علم توأم با تعهد آنها را به پیشرفت رسانده است. البته تعهد آنها در همه بخش های زندگی نیست. این در حالی است که هدف اصلی ما تعهد در همه بخش هاست. ما در پی تعهدات گسترده اخلاقی هم هستیم که آنها در بسیاری از موارد با آن فاصله زیادی دارند.
شما در اروپا می بینید یک بیمارستان کوچک، کار یک بیمارستان بزرگ ما را انجام می دهد. گاهی سه اتاق عمل و سه تیم جراحی، کارِ ده اتاق عمل و ده تیم جراحی ما را انجام می دهد. دقت در عمل هم معمولاً بیشتر است. هماهنگی و همکاری بهتری هم بین بخش های مختلف وجود دارد. اگر پزشک متعهد باشد، ولی بخش استریل متعهد نباشد، یا مسئول نظافت بیمارستان یا مسئول آشپزخانه بیمارستان متعهد نباشد، کار آن پزشک هم بی ثمر می ماند.
در کشور سوئیس، طرح های فوق برنامه و پیشاهنگی آنها آن قدر مفید طراحی شده است که یک جوان در تابستان با رفتن به اردو برای سه تا چهار هفته مردِ کار می شود. بعد از دو اردو، مرد سازندگی می شود و می تواند بار مسئولیت را بر دوش گیرد. در یک قسمت از برنامه، دانش آموزان را به جنگل می برند و به مدت یک هفته، باید غذای مورد نیاز را خودشان از داخل جنگل تهیه کنند. دانش آموزانی که این دوره های پیشاهنگی را گذرانده باشند، برای استخدام اولویت دارند. آیا برنامه های فوق برنامه های ما هم چنین است؟!

روحیه از خودگذشتگی و نقش آموزش و پرورش

امروز رسالت بزرگ و بسیار سنگینی بر عهده ماست. اگر دانش آموز ما در دبستان، دبیرستان و دیگر مراکز آموزشی، روحیه ایثار و فداکاری را پیدا نکرد و درس از خودگذشتگی را نیاموخت، بدانیم نمی توانیم در مقابل تهدیدات درونی و بیرونی علیه امنیت ملی، مقابله و ایستادگی کنیم. اساس همه چیز در فداکاری و از خودگذشتگی خلاصه می شود. باید خودمحوری ها شکسته شود.
اگر نمی توانیم به دانش آموز هویت اسلامی بدهیم و آنها را مسلمان واقعی بسازیم، لااقل آنها را وطن دوست بار بیاوریم. امروزه متأسفانه در بسیاری از بخش های جامعه ما خودمحوری بر همه چیز غالب شده است. اگر عشق به معنویت، حق و خداوند در بعضی افراد وجود ندارد، لااقل عشق به وطن و ملت باید وجود داشته باشد. چرا این همه خودمحوری؟ چرا این همه تلاش برای خود؟ بیاییم دانش آموزان را به گونه ای تربیت کنیم که خودمحوری و خودیت در آنها شکسته شود. اگر جوان ما وطن دوست و ایران دوست شود، از خودمحوری فاصله خواهد گرفت. ایده آل ما البته خداپرستی و توحید است. عشق به خداوند است که در آن همه فضائل خواهد بود. اما نکند ما ملیت و عشق به وطن را از یک دانش آموز بگیریم و جای آن هم نتوانیم عشق به خداوند را جایگزین کنیم. این یک فاجعه است که عشق به خود و یا خدای ناکرده عشق به غرب و عشق به اجنبی در او به وجود آید. اگر بتوانیم ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی و احساس مسئولیت اجتماعی را در دانش آموزان زنده کنیم، پیروز هستیم و در آن صورت هیچ اسلحه ای علیه ما کارگر نخواهد بود.

حماسه پدافند هوایی در عملیات والفجر8

ما در زمان جنگ، در عملیات والفجر8، بیش از 75فروند هواپیما یا حداقل به اعتراف خود دشمن 63 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون کردیم. دوازده خلبان عراقی اسیر در این عملیات اعتراف کردند که 63 فروند هواپیمای عراقی ساقط شده است. امریکایی ها هم مشابه این آمار را اعلام کردند. بعد از این عملیات چند تیم از امریکا، شوروی و فرانسه برای بررسی مسئله به بغداد رفتند. عراقی ها اعلام کردند که نیروهای خارجی در ایران با سیستم پدافندی جدید توانستند هواپیماهای ما را ساقط کنند. در عملیات قبل (عملیات بدر) فقط دو فروند هواپیما ساقط کرده بودیم. قبل از آن در عملیات خیبر فقط یک فروند هواپیما سرنگون کردیم. ولی تعداد هواپیماهای ساقط شده در این عملیات حداقل به 63 فروند رسید.
دلیل آن چه بود؟ نه وسیله جدیدی به دست ما رسیده بود و نه افراد جدیدی وارد این بخش شده بودند. حدود چهل نفر افسر و درجه دار مسلمان متعهد و ایثارگر را جمع کردیم و به آنها گفتیم همه فکرهایتان را روی هم بریزید تا بتوانیم در این عملیات به نحو مناسب از رزمندگان اسلام پشتیبانی کنیم. توکل ما به خداوند است، باید همه تلاش کنیم و فقط دو ماه فرصت داریم. افراد مخلصی مانند شهید بابایی و تیمسار ستاری و دیگر ایثارگرانی که بسیاری از آنها زنده و مشغول خدمت اند، شب و روز زحمت کشیدند. همه این افراد در ایام عملیات در شبانه روز چند ساعت بیشتر استراحت نداشتند. ایثار، اعتماد به نفس و اتکاء به خداوند و به کارگیری فکر و دانش و تجربه ی کاری باعث شد که به حول و قوّه الهی آن ضربه شدید را به عراق وارد کنیم.
چون همه قرارگاه های پدافندی به نام فاطمه اطهر (سلام الله علیها) بود، خود این عزیزان معتقد بودند که کار ما نبوده، بلکه عنایت و لطف فاطمه اطهر (سلام الله علیها) بوده است. البته همین طور است، ولی به قول معروف از تو حرکت از خدا برکت. لطف حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هم شایستگی می خواهد و شایستگی در سایه تلاش و ایثار به دست می آید. البته نسبت به فداکاری های زمان جنگ بسیاری از مطالب باید در زمان مناسب در آینده گفته شود. خیلی از مسائل هنوز گفتنی نیست. بنابراین در دفاع مقدس هم هر وقت ایثار، فداکاری، اخلاص و خلاقیت بود، عنایات غیبی و لطف خداوند را هم شاهد بودیم و در نتیجه ضربه های سختی بر دشمن وارد می کردیم. ساختن این روحیه به دست شما مربیان جامعه است. شما باید با زحمت شبانه روزی خودتان آفریننده آن باشید.

موقعیت استثنایی ایرانیان

خداوند، استعداد، طبیعتِ مناسب و موقعیت جغرافیایی استثنایی را به ما ایرانی ها داده است. اندیشمندان و دانشمندان بزرگی را که پشتوانه فکری و فرهنگی ما هستند، به ما داده است. قرآن مجید ایرانی ها را چنین توصیف می کند:«فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» (2) آنهایی که خدا را دوست دارند و خدا آنها را دوست دارد. در برابر دشمن با غرور و عزت می ایستند و در میان خودشان با محبت و لطف و تواضع«أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ» (3). پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست به شانه سلمان فارسی زد و فرمود این آیه در شأن قوم تو نازل شده است. شیعه و سنی این روایت را نقل کرده اند. پس مردم ما مورد لطف و عنایت الهی هستند؛ کشور خوب، مردم خوب، بهترین دین و امروزه بهترین نظام نیز نصیب ما شده است؛ آنچه باقی می ماند، جهاد و تلاش است که از طرف ما باید انجام شود. اگر از طرف ما کوشش و تلاش صورت بگیرد، خداوند ما را موفق خواهد نمود.

تخصص و تعهد و انجام ناممکن ها

یکی از مقاطع سخت، در ایام جنگ زمانی بود که انبارهای ما از لامپ رادار خالی شده بود. رادارهایی که داشتیم، یکی بعد از دیگری از کار می افتاد. وقتی لامپ رادار می سوخت، لازم بود لامپ جدید جایگزین آن شود، چون قابل احیا نبود. در انبار هم لامپی باقی نمانده بود. روزی رسید که فقط یک لامپ برای ما مانده. البته دشمن از وضع ما بی خبر بود. نمی دانستیم باید چه کنیم. از رئیس یک کشور دوست خواستیم که تعدادی از این نوع لامپ ها را به ما بفروشند. اما حاضر نشدند و در نهایت یک لامپ به عنوان هدیه فرستادند. بعد از مدتی که آخرین لامپ ما هم سوخت، از این لامپ هدیه استفاده کردیم. دعا می کردیم این یکی سالم بماند. متخصصین را جمع کردیم و از آنها خواستیم برای احیای این نوع لامپ ها تلاش کنند، چون راه دیگری نداشتیم. تلاش شبانه روزی آغاز شد. یکی از این محققین که با یک تیم کار می کرد، حدود سه ماه خانه نرفت. می گفت با خدا عهد کرده ام تا این کار به اتمام نرسد، به خانه برنگردم. می گفت خروج از این کارگاه را فرار از جبهه می دانم. همان جا تخت زده بود و شب ها در همان کارگاه می خوابید. بالاخره توانستند بعد از چند ماه لامپ را احیا کنند. رئیس این تیم هیچ پاداشی را نپذیرفت و تنها درخواست او این بود که خدمت امام برسد و دست امام را ببوسد. وقتی خدمت امام رسید، امام پیشانی او را بوسید. بعد از این ملاقات می گفت نه تنها مزد کار گذشته را گرفتم، بلکه مزد کارهای آینده را هم گرفتم و بوسه امام را با چیز دیگری عوض نمی کنم.

حفظ هویت اسلامی

درست است دنیای صنعتی،‌ تکنولوژی مدرن دارد و پیشرفته است، اما خداوند به ما استعداد درخشان و طبیعت مستعد داده است. بهره برداری صحیح از این استعدادها و منابع، نیاز به کوشش و فداکاری دارد. اگر بخواهیم در برابر تهاجمات دشمن نیز پیروز شویم، باید با تلاش و فداکاری توطئه دشمن را خنثی کنیم. مهم ترین مسئله آن است که هویت اسلامی خود را حفظ کنیم. امنیت ملی خود را تأمین کنیم. رشد و توسعه را در کشور چنان ادامه دهیم تا نظام ما الگو شود. فردا دشمن به ما لبخند تمسخر نزند که در یک نظام اسلامی، عقب افتادید! ما می توانیم پیشرو باشیم. آیا کاری که جوانان ما در المپیاد کردند، نمونه نبود؟ خدا این لیاقت را به ما داده است. می توانیم به پیشرفت مطلوب برسیم. من معتقدم پایه و اساس امنیت ملی ما، روحیه ایثار و فداکاری جوان های ماست. اگر توانستیم جوان ها را بسازیم، قطعاً امنیت ملی ما تأمین است. قطعاً رشد و توسعه ما هم تأمین است. می توانیم کشور را بسازیم تا نظام و کشور ما الگو شود.
این بار سنگین را خداوند به دوش شما گذاشته و این توفیق را به شما داده است. یعنی توفیق هدایت جوان ها و نسل آینده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) فرمود:« یا علی لان یهدی الله بک رجلاً خیر لک مما طلعت علیه الشمس» (4) ارزش هدایت یک نفر از همه جهان بیشتر است. آینده جامعه ما، رشد و پیشرفت و عظمت ما، به دست توانمند شماست و در اختیار فکر و تلاش و ایثار و عمل صالح شماست. خداوند این لیاقت را به شما داده است که این رسالت را بر دوش داشته باشید. ان شاء الله در این آزمایش بزرگ الهی نیز پیروز خواهید شد و خداوند این توفیق را به شما خواهد داد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ‌» (5).

پی نوشت ها :

1. کنگره سراسری آموزش و پرورش، مسئولین آموزش و پرورش سراسر کشور، اردوگاه شهید باهنر، تهران، 30/ 5/ 1373.
2. قرآن مجید، سوره مائده، آیه 54.
3. قرآن مجید، سوره مائده، آیه 54.
4. شیخ کلینی، فروع کافی، صحّحه و قابله و علّق علیه علی اکبر غفاری، بیروت: دار التعارف، 1401ق، ج5، ص 28.
5. قرآن مجید، سوره محمد، آیه 7.

منبع مقاله :
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.