شهید مدرس، اسوه ی جاودان (1)
سخن گفتن درباره ی مقام و شخصیت شهید مدرس کار آسانی نیست، چه اینکه درک شرایط تاریخی آن زمان برای ما آسان نخواهد بود. (1) ما که امروز وظیفه نمایندگی مردم را در مجلس شورای اسلامی بر عهده داریم، در نگاه اول، شاید فکر کنیم شهید مدرس هم مانند ما در یک مقطع زمانی نماینده ای در مجلس شورا بوده، منتهی از ما عالم تر، فهیم تر، فعال تر و شجاع تر بوده است. بی تردید بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی آن زمان چنین قضاوتی دقیق نخواهد بود. اولاً جایگاه مجلس آن زمان با جایگاه مجلس امروز کاملاً متفاوت بوده است. مجلس شورای اسلامیِ امروز، نه با استبداد مواجه است و نه با استعمار. مجلس شورای ملی آن زمان یک تنه می خواست هم در برابر استبداد و هم در برابر استعمار و نفوذ خارجی بایستد و مقاومت کند؛ آن هم در شرایطی که مجلس شورای ملی دوره های اولیه، برای اولین بار دموکراسی، انجام شور و مشورت رسمی و قانون گذاری را در تاریخ ایران تجربه می کرد. در تاریخ ایران، برای اولین بار در یک چنین مکانی (که الان در آن جمع هستیم) نمایندگان مردم که در دوره های اولیه مجلس عمدتاً نمایندگان حقیقی و منتخبان واقعی مردم بودند، می بایست نظامی را بر مبنای قانون و مقررات در این کشور تأسیس کنند؛ چه اینکه اداره کشور در آن مقطع در اراده ی یک فرد به نام شاه خلاصه می شد. بنابراین ضروری بود نسبت به همه مسائل مهم کشور و نهادهای لازم، قانون گذاری و مقررات مناسب وضع شود. مهم تر آنکه در آن شرایط، مشروطه و انقلاب مشروطیت در مجلس شورای ملی متبلور شده بود، یعنی تبلور انقلاب مشروطه و آثار آن در مجلس شورای ملی آن زمان بود. لذا شرایط سیاسی امروز کشور ما اصلاً با شرایط آن زمان قابل مقایسه نیست تا بتوان آن شرایط را لمس نمود.
در چنان شرایطی که استقلال و مبارزه با استعمار، آزادی و مخالفت با استبداد، تدوین و تصویب قوانین و مقررات لازم و حتی استقرار احکام اسلام و مقررات اسلامی به صورتی که همه مردم به اجرای آن موظف باشند، در مجلس شورای ملی خلاصه می شد، همه چیز آن مجلس مدرس بود. امام(ره) در بیانات خود نسبت به درس بر دو نکته تأکید دارند، یکی اینکه تا کسی استبداد رضاخانی را ندیده باشد، ارزش مدرس را نمی تواند درک کند. بیان امام چنین است:
«هر کس آن وقت را ادراک کرده، می داند که زمان رضاشاه غیرزمان محمدرضا شاه بود، آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود.» (2)
همچنین امام(ره) می فرماید:
«در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود در تارک کشوری که از ظلم و جور رضا شاهی تاریک می نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد، ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی تواند درک کند.» (3)
نکته دیگر اینکه حضرت امام(ره) مشاهدات خودش را از مجلس آن زمان چنین ترسیم می نماید که مجلس بدون حضور مدرس، مجلس نبود. چون مرحوم امام در دوران جوانی وقتی به تهران می آمدند، گاهی در جایگاه مخصوص تماشاچیان در مجلس شورای ملی حضور پیدا می کردند. از دیدگاه ایشان وقتی مدرس در مجلس نبود، مثل اینکه در مجلس کسی نبود و در واقع یک کالبد بی جان بود. حتی آنهایی که با مرحوم مدرس هم مخالف بودند، می دانستند مجلس یعنی مدرس. آن روز که مدرس بود، مجلس، مجلس واقعی و سرنوشت ساز بود و وقتی نبود، گویی هیچ نبود. بیان حضرت امام در این زمینه چنین است:
«من مجلس آن وقت را هم دیده ام، کاّنه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانّه احساس نقص می کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می آمد، مثل اینکه یک چیز تازه ای واقع شده» (4).
«یک نفری غلبه می کرد بر همه مجلس، بر اهالی که در مجلس بودند غلبه می کرد یک نفری، تا توی مجلس نبود (من آن وقت مجلس رفتم، دیدم برای تماشا، بچه بودم، جوان بودم رفتم) مجلس آن وقت تا مدرس نبود، مثل اینکه چیزی در آن نیست، مثل اینکه محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن-عرض بکنم- قبای کرباسی وقتی وارد می شد، مجلس می شد، یک مجلس». (5)
واقعاً بسیار مشکل است که ما در تاریخ یک بار دیگر شخصیتی مانند مدرس را در جایگاه نمایندگی مجلس بیابیم. نکته مهم اینکه امام(ره) الگوی نماینده خوب را، مدرس قرار دادند. از دید حضرت امام(ره)، الگو و مَثَل اعلای یک وکیل مردمی، عدالتخواه، شجاع و اسلام شناسِ آگاه و آشنا به زمان، مدرس است و لذا به مردم هم توصیه می فرمود که امثال مدرس را به عنوان نماینده انتخاب کنید. بنابراین، سخن گفتن از چنین شخصیتی و ترسیم منزلت و مقام وی در تاریخ کشورمان و همچنین تأثیر وی در سرنوشت ایران، در انقلاب مشروطه، در استقرار آزادی در جامعه ایران و استقلال میهن اسلامی کار آسانی نیست.
مواضع مدرس در مجلس شورای ملی
به طور اختصار به دو نکته از زندگی مرحوم مدرس اشاره می کنم: نکته اول مطالب و نکاتی است که وی در جلسات رسمی مجلس شورای ملی آن زمان بیان کرده است. نکته دوم، ویژگی هایی از شخصیت بزرگ و استثنایی ایشان است.نسبت به بحث اول، واقعاً بیانات شهید مدرس اعجاب انگیز است. با نگاه به بخشی از صورت مذاکرات مجلس شورای ملی و بیانات مرحوم مدرس، حقیقتاً هیچ بخشی از سخنان مدرس نیست که اگر کسی آن را مطالعه کند، استفاده و بهره فراوان نبرد. نطق ها و سخنانی که شهید مدرس در هفتاد و پنج سال پیش، هشتاد سال پیش، نود سال پیش، یعنی حدود یک قرن قبل در آن شرایط تاریخی در مجلس آن زمان ایراد کرده، همین امروز برای ما تازگی دارد و قابل استفاده است. واقعاً اگر مطالب حدود یک قرن قبل مدرس را با مطالبی که امروز در مجلس شورای اسلامی مطرح می شود، مقایسه کنیم، آن وقت روشن می شود که مدرس چه شخصیت فوق العاده ای بوده است.
از یک طرف، هوش و استعداد سرشار و علم و دانش وسیع او، از طرف دیگر شجاعت، زهد و ساده زیستی اش، از سوی دیگر منطق قوی و بیان زیبایش، همه چیز دست به دست هم داده بود و یک شخصیت بی نظیری را به وجود آورده بود. واقعاً زندگی پربرکت مدرس منجی ایرانِ دیروز و هدایتگر جامعه امروز ماست. همین امروز و حتی در آینده، حق جویان می توانند از بیانات، تفکر و راه او به خوبی استفاده کنند و بهره جویند. بیانات شهید مدرس حتی در محدوده مذاکرات ثبت شده مجلس شورای ملی آن زمان یک مجموعه جامع و بسیار مفید است. البته روشن است نظرات سیاسی شهید مدرس و آثار وی را هرگز نمی توان در این محدوده خلاصه کرد، ولی اهمیت این بخش آن است که این آثار به مثابه اسناد متقن تاریخی، مطمئن و قابل اعتماد است، زیرا سخنان و کلمات ایشان در صورت مذاکرات مجلس دقیقاً ثبت شده است.
اهمیت مجلس از دیدگاه مدرس
مرحوم مدرس بر چند مسئله مهم تأکید فراوانی داشت. گرچه وی در مسائل و موضوعات مختلفی سخن گفته، اما وقتی در صورت مذاکرات مجلس دقیق می شویم، می بینیم بر چند مسئله تأکید بیشتری داشته است. یک بخش از تأکیدات شهید مدرس در زمینه تثبیت و استحکام مجلس شورای ملی است، چون او احساس می کرد که در آن شرایط جز مجلس هیچ پایگاه دیگری برای مقابله با استعمار و استبداد وجود ندارد. برای مقابله با هجمه استعمار در آن زمان یعنی در آستانه جنگ جهانی اول، در دوران جنگ و بعد از آن، مقطعی که تاریخ سیاسی ایران با شرایط بسیار پیچیده و دشواری مواجه بود، عمدتاً مجلس مرکز مقابله و مبارزه با استعمار بود. در یک برهه، کشور در اشغال انگلیسی ها بود، در برهه دیگر در اشغال روس ها، در مقطعی هم محل رقابت این دو قدرت بود و حتی در یک مقطعی هم مورد رقابت بین این دو قدرت و امریکایی ها بود و در تمامی مقاطع، سدّ اصلی مقابله و ایستادگی در برابر تجاوزگران خارجی، مجلس بود. برای مقابله با استبداد نیز مجلس در خط مقدّم قرار داشت. تلاش مجلس بر این بود که قدرت شاه را محدود کند و یک نظام پارلمانی بر مبنای قانون اساسی به وجود آورد که اسم آن را نظام مشروطه گذاشته بودند.مدرس تلاش فراوانی داشت تا پایگاه مجلس لطمه نبیند. اولین تلاش او این بود که قدرت مجلس باقی بماند و تضعیف نشود. بی تردید مهم ترین معتَمد مردم در تمامی برهه های زمانی مجلس است، زیرا مردم از بخش های مختلف کشور افرادی را به عنوان وکیل و معتمد خودشان برای مجلس انتخاب می کنند و لذا مجلس، امین و مورد اعتماد مردم است. مشروعیت دیگر قدرت های کشور هم از مجلس نشئت می گیرد. همین الان هم همین طور است، قوه مجریه وقتی مشروع و قانونی است که مصوبات مجلس را به خوبی اجرا کند و قوه قضائیه زمانی مشروع و سالم است که در محاکم، مصوبات مجلس را دقیقاً اجرا کند. این مجلس است که قوه مجریه از آن رأی اعتماد و اجازه فعالیت می گیرد و فعالیت همه وزراء با رأی اعتماد مجلس مشروعیت می یابد. مجلس بر کل دستگاه های اجرایی و قضایی و در واقع بر کل کشور نظارت دارد. بنابراین مجلس شأن و جایگاه بسیار مهمی دارد و لذا مدرس تلاش می کرد تا این جایگاه صدمه نبیند.
بخشی از بیانات مرحوم مدرس در این زمینه نشان می دهد که او تا چه حد برای استحکام مجلس تلاش کرده است. وی در یکی از نطق های خود در سال 1302هجری شمسی، اصل و بنیان کشور را «ملت» ذکر می کند. بسیاری از دعواها و مباحثی که همین امروز در جامعه ما مطرح است، از قبیل اینکه نقش مردم چیست؟ این نقش تا چه اندازه است؟ و امثال اینها، در بیانات مدرس آمده است. گویی وی به این دعواها و مباحث امروز ما هم به نحوی پاسخ می دهد:
«مملکت اصلش و بنیانش، ملت است. حقیقت مملکت عبارت است از ملتی که در آن مملکت جمع شده و تعینش می نمایند. دولت هم البته از جانب ملت یک خدمتی را وظیفه دار است. مجلس شورای ملی عبارت از مجموع ملت آن مملکت است، که حقیقتاً تمام ملت در مجلس شورای ملی جمع اند. عظمت ملت، همان عظمت شورای ملی اوست. هر ملتی بزرگواری و عظمت او به عظمت مجلس شورای ملی اوست.» (6)
چقدر بیان زیبا و مستحکمی است. مجلس به تعبیر حضرت امام(ره) عصاره ملت است. مجلس تبلور آراء، افکار و احساسات مردم است. به تعبیر مرحوم مدرس، عظمت یک ملت به عظمت مجلس آن است. هر اندازه که مجلس عظمت دارد، همان مقدار هم ملت دارای عظمت است. در یک بیان دیگر وقتی مدرس راجع به قراردادهایی که توسط وزراء، دولت یا رئیس الوزراء و یا دیگر مسئولین با مقامات خارجی بسته می شود، سخن می گوید، جایگاه مجلس را به خوبی تبیین می کند؛ که اگر قراردادی مورد تأیید مجلس نباشد، کاملاً بی ارزش است. در یکی از جلسات مجلس که مربوط به سال 1329هجری قمری است، یعنی درست نود سال پیش چنین می گوید:
«بنده هم عرض کردم که البته قرارداد وقتی آمد به مجلس و در مجلس تصویب شد، بر صلاح ملت و دولت ایران است. البته ما هم تشکر می کنیم و به قول بعضی ها شاید چراغان هم بکنیم، ولی باید دید که مرکز و نقطه قضا و قدر مملکت ایران اینجاست. ایران غیر از اینجا، نقطه قضا و قدر ندارد. اگر خدای نخواسته وزیر مختار ما در مسکو امضا کند و بنویسد که بعد از امضا به موقع اجرا گذارده می شود؛ دستش را که باید خرد کرد هیچ، گردنش را هم باید خرد کرد. هرچه متعلق به ایران واقع شود، بعد از تصویب اینجا باید اجرا شود. هر کس هر کاری بکند، یا وکیل است یا فضولی است. البته معامله فضولی را مالکش باید امضا کند و از باب اتفاق مالکش اینهایی هستند که در اینجا نشسته اند. خوب اند اینها هستند. بدند اینها هستند. به هر حال مرکز قضا و قدر ایران، این نقطه است. مالک ایران اینهایی هستند که در اینجا نشسته اند. یک وزیری برود یک جا امضا کند و بگوید بعد از امضا به موقع اجرا گذارده شود، نمی شود. فضولی است.» (7)
مدرس می گوید هر عملی که در کشور انجام می گیرد، در صورتی صحیح و درست است که وکلای مردم آن را انجام بدهند و یا توسط آنها تأیید و امضا شود و گرنه ناصحیح و فضولی است، چون توسط وکلای مردم انجام نشده است. مردم خودشان که مستقیماً نیستند، وکلای آنها هم اگر نباشند، پس عمل، فضولی است. اگر کسی مال کسی را معامله کرد بدون اجازه مالک، معامله فضولی است و وقتی آن معامله نافذ است که بعداً صاحب مال امضا کند و قبول نماید. مرحوم مدرس می گوید: مالک تصمیمات، ملت ایران است و وکلای مردم نمایندگانی هستند که در مجلس نشسته اند.
هر وقت مرحوم مدرس در مجلس می دید یکی از نمایندگان سخن و بیانی دارد که به نحوی عظمت مجلس را خدشه دار می کند، فوراً اعتراض می کرد. وی معتقد بود که برای تأسیس مجلس زحمات فراوانی کشیده شده است و عظمت و تقدس مجلس نباید زیر سؤال برود. در یکی از بیاناتش در سال 1333ه. ق در مجلس می گوید:
«لیکن عرض می کنم که خیلی مجلسِ مقدس باید ملاحظه بکند که این زحماتی که کشیده شده برای انعقاد یک همچو مجلسی، این زحمات را به هدر نداده باشند. از اول تشکیل و افتتاح مجلس احساسات همچو می نمایاند که روز به روز ما به دست خودمان قوای خودمان را می کاهیم، و بنده یک نفر که شخص خودم را حامی مشروطه می دانم، عرض می کنم که زیاده بر این قوای خودمان را نکاهیم.» (8)
جایگاه و عظمت ملت
تجلیلی که مرحوم مدرس از ملت می کند، بسیار جالب است. اگر تاریخ ایران را نگاه کنید، برای دستگاه استبداد آن زمان چیزی که اصلاً ارزشی نداشت، مردم بود. آراء افکار و نظرات مردم بی ارزش ترین متاع برای هیئت حاکمه آن زمان بود. مدرس می خواست به مردم نسبت به مقام و عظمت طبیعی آنها که خداوند به آنها ارزانی داشته است، توجه بدهد؛ درست همان چیزی که حکومت های استبدادی می خواستند آن را سرکوب کنند و از بین ببرند. مدرس می خواهد به مردم بگوید که آنها دارای چه عظمت و چه مقامی هستند. او در یکی از بیاناتش می گوید، معنی وکیل، حجة الاسلام، شاه، وزیر و رئیس الوزراء، نوکر ملت است. معنای همه اینها نوکری مردم است. وی می گوید:«تمام این مقامات که از سلسله های مختلف هستند، شاه و رئیس الورزاء، پارلمان، حجة الاسلام، تمام اینها نوکر خلق اند. یکی اسمش شاه است، یعنی نوکر مردم. یکی اسمش رئیس الوزراء است، یعنی خدمتگزار مردم. باید تمام اینها نوکری بکنند.»
در اینجا یکی از نماینده ها به نام سردار معظم خطاب به مدرس می گوید: همه را نمی شود نوکر گفت، فرق دارد! مرحوم مدرس در پاسخ می گوید:
«من به زبان فارسی خودم حرف می زنم و زبان خود را می دانم. خدمتگزار مردم هستم. شما تحصیل کرده ها را نمی دانم. شما تحصیل کرده اید، طور دیگر می گویید، من نمی دانم. من می گویم پیغمبران خدا هم که از همه برترند، نوکر خلق اند. من می گویم آنها را خدا برای خلقش فرستاده، نفهمیدم ایراد کجا بود؟!» (9)
تلاش مدرس بر این بود که احساس خودباوری، اعتماد به نفس و توجه به عظمت طبیعی خداداد را در مردم زنده کند؛ چه اینکه مردم هرچه بیشتر احساس قدرت و عظمت کنند و احساس نمایند که کشور تعلق به خودشان دارد، جایی برای استبداد و دیکتاتوری باقی نمی ماند. شهید مدرس در آن مقطع حساس، ضروری می دانست هرچه بیشتر احساس عظمت و اقتدار را در مردم زنده کند تا هم استبداد دو مرتبه زنده نشود و هم دست استعمار که به سمت کشور دراز شده بود، قطع شود. این یک بخش مهم و قابل ملاحظه از بیانات مرحوم مدرس است که در بسیاری از نطق ها و بیاناتش مشاهده می شود که نسبت به جایگاه ملت، جایگاه مجلس شورای ملی و مسئله مبارزه با استبداد آن همه حساسیت نشان می دهد.
آمیختگی دین و سیاست
بخش دیگر، بخش روابط خارجی و سیاست خارجی و مبارزه با استعمار است که شهید مدرس در این زمینه هم بسیار دقیق و حساب شده و متین سخن می گوید. نکاتی که در این زمینه مرحوم مدرس به آن تکیه دارد، بسیار جالب توجه است. به عنوان نمونه قسمتی از سخنان وی در مجلس شورای ملی در سال 1302هجری شمسی، یعنی هفتاد و پنج سال پیش راجع به سیاست خارجی چنین است. جمله معروف مدرس که «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست» هم در همین نطق است.این جمله معروف مدرس، یعنی آمیختگی دین و سیاست، زیربنایی ترین اصل تفکر سیاسی اسلام است. در انقلاب اسلامی ایران هم در دوران 16 ساله نهضت اسلامی و هم امروز در دوران حکومت اسلامی زیربنایی ترین اصل، همین اصل عدم جدایی دین از سیاست است. در مباحث سیاسی و اجتماعی اسلام، هیچ اصلی زیربنایی تر از این اصل نیست که: «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست.» دین و سیاست از یکدیگر تفکیک ناپذیرند، این اساسی ترین و مهم ترین اصل در فقه سیاسی و فقه حکومتی است.
اساس نهضت اخیر اسلامی که از سال 1341 شروع شد، بر همین اصل بود. افرادی هم که با نهضت مخالف بودند؛ در واقع مخالف با همین اصل بودند و می گفتند مسائل سیاسی به دین ربطی ندارد، دین کاری به سیاست ندارد و اساساً علما نباید در امور سیاسی وارد شوند؛ باید به سراغ تکالیف دینی، عبادات و اخلاق جامعه بروند.
امروز هم آنهایی که با حکومت اسلامی و نظام اسلامی مخالف هستند، تیشه را بر ریشه این اصل می زنند و می گویند دین لازم و ضروری است، منتهی برای ساختن آخرت؛ دین برای استقرار فضائل اخلاقی و برای ساختن حیات و زندگی توأم با سعادت برای جهان پس از مرگ می باشد. اما برای اداره امور این جهان، اسلام این مسئله را به خود مردم واگذار کرده است. دین شیوه حکومت را به تشخیص افراد جامعه، عقل، علم و تجربه ی بشر واگذار کرده است و نظام خاصی به نام «حکومت اسلامی» وجود ندارد. از دید این گروه اساساً اسلام به مفهوم اعتقادات و احکامی است که آخرت ما را می سازد، ولی دنیای ما را باید عقل، علم و تجربه بسازد. تلاش این گروه این است که اصل مسلم آمیختگی دین و سیاست را مورد تردید قرار دهند. حکومت اسلامی، اصل ولایت فقیه، نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی و فرهنگی ما بر مبنای این پایه و اصل زیربنایی یعنی اصل آمیختگی دین و سیاست قرار دارند. مرحوم مدرس یکی از شخصیت هایی است که برای تبیین و استحکام این اصل به صورتی زیبا و با مهارت، هم با بیان متین خود و هم با عمل دقیق خود و هم با تصویب قوانین لازم، همه تلاش خود را به کار بست. وی در یکی از بیانات خود، هدف اصلی مشروطه را اجرای همین اصل اعلام می کند:
«من و امثال من و بزرگ تر از من که مشروطه را تصدیق کردیم، برای این بود که یک اختلافی از بین برداشته شود. این معنی ندارد که دولت و ملت، سیاست و دیانت دو تا باشد. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که مؤسس دیانت بود، رئیس سیاست بود. از آن وقت که اختلاف پیدا شد، ممالک اسلام رو به ضعف رفت.» (10)
شخصیتی مثل مرحوم نائینی هم نظام اسلامی را به خوبی تبیین کرد. وی در کتاب «تنبیه الأمة» که برای اولین بار نحوه تشکیل یک نظام اسلامی را تبیین نمود، بر این اصل مهم تکیه می کند. البته این نطق عمدتاً در زمینه بیان چارچوب سیاست خارجی است.
اصول روابط خارجی
مطالب مدرس در این نطق، همین امروز هم می تواند برای ما راهگشا و راهنما باشد. همین امروز در جامعه خودمان، تقسیم بندی هایی وجود دارد، دسته ای شعارزده شده اند. در هر بحثی شعارهای قشنگی می دهند، اما استدلال، بیان مستحکم و منطقی و مستدل و طرح عملی و اجرایی ندارند. دسته دیگر هم از آن طرف، مرعوب و خودباخته و حالت بریدگی پیدا کرده اند و از اعلام هر مطلب قاطع و غرب ستیزی ابا دارند. مرحوم مدرس نه مرعوب بود و نه شعاری، سخنان وی مستدل، منطقی و با صراحت لهجه و در عین حال همراه با طرح و برنامه عملی روشن بود. حتی مطالب آن روزِ مدرس، امروز هم می تواند مبنای روابط خارجی ما باشد. مرحوم مدرس در نطق سال 1302ه. ش (هفتاد و پنج سال قبل) در مجلس شورای ملی در بحث استیضاح دولت چنین می گوید:«در قرون اخیره وضعیات دنیا در اثر کهنه شدن بعضی دول و غفلت بعضی دول و غرور بعضی دول در دنیای کهنه، بعضی دول به خیال ترقی خود افتادند، یا از هوشیاری، یا از احتیاج، یا از تجدد، بالخصوص در اروپا در قرون اخیره از صد، صد و پنجاه سال قبل یک دولت هایی وجود پیدا کردند، درصدد برآمدند که دول کوچک دنیا را بخورند. البته وضعیات دنیا همیشه این اقتضائات را داشته است، یک قسمت بزرگش مقارن شده است با عمر و دنیای ما، از زمان اجداد و پدران ما تا رسیده است به امروز.
البته مقتضای وضعیت ما، مقتضای دیانت ما با این دول سلم و صلح است. دیانت ما در این زمان اقتضای تعرض و حمله ندارد، مگر اینکه متعرضمان بشوند و وقتی که متعرض ما شدند، البته هر ضعیفی را اگر کسی متعرض شد باید به قدر مقدور و میسور عقلا، دیانتاً [و] سیاستاً درصدد دفع و رفع برآید.
ما نسبت به دول دنیا دوست هستیم، چه همسایه، چه غیرهمسایه، چه جنوب، چه شمال، چه شرق، چه غرب، و هر کسی متعرض ما بشود، متعرض آن می شویم، هر چه باشد، هر که باشد، به قدری که ازمان برمی آید و ساخته است. »
این سخنان مدرس شبیه بیانات حضرت امام(ره) در بحث سیاست خارجی است. امام(ره) می گوید ما متعرض دولت ها و قدرت هایی می شویم که متعرض ما بشوند، هر کسی متعرض ما بشود، متعرض او می شویم. (11) در ادامه مرحوم مدرس می گوید:
«پس هیچ فرق نمی کند، دیانت ما عین سیاست ماست، سیاست ما عین دیانت ماست. ما با همه دوست هستیم مادامی که با ما دوست باشند و متعرض ما نباشند، همان قِسم که به ما دستورالعمل داده شده است، رفتار می کنیم.
مقصود عرض بنده این است که من از هر کسی که بر ضدمان باشد می ترسم، از هر دولتی که بخواهد ذره[ای] دخالت در امور ما بکند، می ترسم، و باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد، نه توازن وجودی»(12).
اصل توازن عدمی که مدرس آن را بیان می کند، امروز اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که حضرت امام(ره) نیز بر آن تأکید داشت. می بینید که مرحوم مدرس در آن زمان بر این اصل تأکید داشته است.
پی نوشت ها :
1. سالروز شهادت آیه الله مدرس(ره)، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و میهمانان مدعو، ساختمان مجلس شورای ملی(سابق)، 10/ 9/ 1377.
2. صحیفه نور، جلد16، ص 268.
3. همان.
4. همان، جلد16، ص 269.
5. همان، ج7، ص 63.
6. علی مدرسی، مدرس، تهران: انتشارات بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1376، ج1، ص 177.
7. نطق مدرس در جلسه 217، یکشنبه 26 صفر 1329ه. ق.
8. نطق مدرس در جلسه6، یکشنبه غره ربیع الاول 1333ه. ق.
9. نطق مدرس درباره ماده چهارم برنامه دولت، جلسه 31، سه شنبه 25 میزان 1300 برابر با 16 صفر 1340ه. ق.
10. نطق مدرس درباره ماده پنجم برنامه دولت، جلسه 33، یکشنبه 30 میزان 1300برابر با 21 صفر 1340ه. ق.
11. صحیفه نور، ج19، ص 242.
12. نطق مدرس در استیضاح دولت مستوفی الممالک، 25 شوال 1341ه. ق(1302).
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}