نویسندگان: دکتر مریم رسولیان- دکتر راضیه صالحیان




 

آیا ممکن است هم دلی با رفتار دیگری اشتباه گرفته شود؟

هم دلی کردن تنها روش نشان دادن واکنش به احساسات دیگران نیست. به هنگام مواجهه با احساسات و هیجانات دیگران می توان واکنش های متفاوتی نشان داد و تجربه های متفاوتی داشت. این واکنش ها عبارت اند از:

هم حسی:

یعنی ایجاد کردن حسی در خود که کاملاً مشابه با حس طرف مقابل باشد. در هم حسی فرد با دیگران احساسی یگانه پیدا می کند، انگار که ناراحتی پیش آمده متعلق به هر دوی آن هاست. هم حسی می تواند باعث احساس ناراحتی و خستگی روحی افراد، و درد و رنج آن ها شود، چرا که فرد فقط با احساس ناشی از اخبار بد یا احساسات ناخوشایند دیگران مشارکت کرده است.
مثلاً در واکنش به دوستی که پسرش را از دست داده و ابراز می کند که خیلی به او علاقه داشته است، می گوید: « متأسفم که پسرت فوت کرد» و اگر او نشسته و گریه می کند، او هم کنارش می نشیند و هم پای او گریه می کند.
یعنی همان حسی را که او پیدا کرده است، طرف مقابل هم تجربه می کند.
بسیاری از جوانان به دلیل این که هم دلی و هم حسی را با هم اشتباه می گیرند، گرفتار دوست ناباب یا اعتیاد می شوند. به طور مثال اگر دوستی داشته باشند که گرفتار اعتیاد شده باشد و در موقعیتی به او تعارف کند که «بیا تو هم با من سیگاری بکش»؛ گمان می کنند که حق ندارند به او «نه» بگویند چون باعث ناراحتی او می شوند. یعنی فکر می کنند برای این که به او کمک کنند تا ناراحتی اش کم شود، حتماً باید همان کاری را بکنند که او می خواهد، در حالی که می توانند بگویند: «تو دوست داری بکشی بکش، لذت هم ببر. اما من نمی خواهم این کار را بکنم.»
وقتی با کسی روبه رو می شویم که مشکلی دارد، اگر ما هم کنارش بنشینیم و گریه کنیم یا در مورد کسی که باعث ناراحتی او شده بدگویی کنیم، در واقع از موضع او عمل کرده ایم و با او هم حسی نشان داده ایم. هم حسی مهارت زیاد مهمی نیست و حتی ممکن است به افرادی که حس های قوی دارند لطمه هم برند. این افراد وقتی در خیابان به فقیری بر می خورند، احساس می کنند جای او هستند و همان قدر از فقر او ناراحت می شوند.

ترحم:

احساس این که دیگران در مشکلی گیر افتاده اند و چون نمی توانند خودشان آن را حل کنند، نیاز به کمک دارند. مثلاً: «شما چه قدر در زندگی بد آورده اید، به نظر می رسد که شما واقعاً محتاج کمک هستید».

سرایت هیجانی:

شخص، هیجاناتی را که دیگران نشان می دهند، بدون درک آن ها، تقلید می کند و نمایش می دهد؛ درست مانند نوزادی که با دیدن چهره ی گریان دیگری، به گریه می افتد و با خنده ی دیگران می خندد، بدون آن که علت رفتار دیگران را درک کرده باشد.

تله پاتی:

هیجانات یا حالات روحی دیگران به طور مستقیم و بدون نیاز به درک نشانه های هیجانی آن ها یا ارتباط با آن ها ادراک می شود؛ مثال: «من غم شما را می خوانم بدون این که شما آن را به هیچ صورتی به من نشان داده باشید».
باید توجه داشت که هم در هم حسی و هم در هم دلی فرد به دنیای درون دیگران وارد می شود. اما در هم دلی بین خودش و دیگران مرزی قایل می شود و ناراحتی درک شده را متعلق به خودش نمی داند. در هم دلی ما باید مرزهای خود را مشخص کنیم، درعین حالی که به خواست و احساسات دیگران هم احترام می گذاریم.
در هم دلی ما احساس دیگران را درک می کنیم، اما آن را متعلق به خودمان نمی دانیم. در واقع می توانیم وارد ماجرا شویم و سپس از آن فاصله بگیریم. فرد هم دلی کننده به دنیای درونی دیگران وارد می شود، اما هم به جنبه هایی از مشکل که با آن موافق است و هم به جنبه هایی که با آن مخالف است، توجه دارد. پس لزوماً شرط لازم همدلی موافقت با سوژه ی مورد بحث نمی باشد و برای ابراز همدلی موافقت با موضوع ضروری نیست. او به این که ارزیابی دیگران از مشکل شان درست یا غلط است کاری ندارد و نمی خواهد در آن مورد قضاوت کند، بلکه فقط به درک نحوه ی ارزیابی دیگران از مشکل پیش آمده توجه دارد، برخلاف هم حسی که در آن فقط با احساسات بد دیگران مشارکت می کنیم، در هم دلی هم با احساسات بد و هم احساسات خوب آن ها شریک می شویم و بدون ابراز مخالفت یا موافقت با آن ها، دیگران را درک می کنیم. مثلاً چنین می گوییم: «می توانیم بفهمم که چه قدر فوت پسرت برایت سخت است و تو چه قدر او را دوست داشتی».
منبع مقاله :
رسولیان، مریم، صالحیان، راضیه،(1389)، هم دلی، تهران: چاپ اول1390