نویسندگان:
حمیرا مشیرزاده
فاطمه صلواتی




 
کلیدواژه ها: جهان اسلام،بنیادگرایی،آرمان آمریکایی

2. دیگری بنیادگرا و آرمان آمریکایی

در این بخش مقاله رابطه دیگری بنیادگرا و آرمان آمریکایی در سه محور حفظ هویت و وضع موجود، رویه های گفتمانی، فرایندهای درون گذاری و برون گذاری بررسی می شود.

حفظ هویت و وضع موجود:

اسطوره آرمان آمریکایی با تعریف خود به عنوان منجی اصلاح، دیگری را هدف خود قرار می دهد. این روایت آرمانی با ارجاع به تجربیات تاریخی آمریکا، روایتی از محیط پیرامون خود به دست می دهد که از طریق آن بر ساخته هویتی در پیوند با گذشته، حال و آینده به تعریف «دیگری» می پردازد. تعریف دیگری به عنوان بنیادگرا می تواند به تحکیم امنیت در سطح هستی شناختی و حفظ وضع موجود هویتی یاری رساند. بر مبنای این دیدگاه ثبات هویت، امنیت را برای کارگزاران مهیا می کند و به همین دلیل هویت مهم تلقی می شود. در روابط بازیگران ممکن است رابطه ای برای بازیگر اهمیت پیدا کند که به نفع بازیگر نباشد و یا حتی امنیت فیزیکی وی را تهدید کند؛ اما به دلیل ثبات هویتی که برای کنشگر به همراه دارد، استمرار یابد (Mitzen, 2006). کنشگر برای دستیابی به اهداف خود نیازمند ثبات هویتی است که از طریق تعریف دیگری حاصل می شود. بر این اساس، تداوم بر ساختن دیگری بنیادگرا و ارتباط دادن آن با جهان اسلام، ناشی از هراس از به خطر افتادن تعریف هویت محور از امنیت هستی شناختی است. وجود دشمن نیازی هویتی است که از یک سو در خدمت سیاست گذاران قرار می گیرد و از سوی دیگر، به انسجام هویتی عناصر آرمان آمریکایی در داخل آمریکا می انجامد.
از سوی دیگر، حفظ هویت به حفظ وضع موجود و بازنمایی ها از «خود» و «دیگری» می انجامد. آرمان آمریکایی تصوری از «خود» به وجود آورده که به مثابه «پیش گویی خود تحقق بخش»(1) انسجام و استمرار هویت آمریکایی را رقم زده است. در پیش گویی خود تحقق بخش، کنشگران بر مبنای اعتقاداتی که در مورد محیط خود و دیگران دارند، عمل می کنند که این باعث باز تولید هویت آنها می شود (ونت، 1384: 268). پیش گویی خود تحقق بخش نوع مشخصی از باور است که باورهای ما را تأیید می کند (Houghton, 2007: 28). هویت کنشگران در فرهنگی که در آن قرار دارند بر ساخته می شود و با توجه به شناخت مشترک پیش گویی ها تحقق می یابد و همین باعث تقویت باورهای فرهنگی و به تبع آن هویت می شود. با توجه به این شناخت مشترک، می توان تعامل را در طول زمان پیش بینی کرد. دانش مشترکی که پیرامون پیش گویی خود تحقق بخش آرمان آمریکایی به وجود آمده، باز تولید هنجارهای جهادگری و منجی گری را درمقابل «دیگری» که همواره در محور شر بازنمایی می شود، به همراه داشته است.

رویه های گفتمانی:

گفتمان نظامی از دلالت های مرتبط به هم است که در چهارچوب آن رویه های اجتماعی شکل می گیرد، تعامل «خود» و «دیگری» برساخته و واقعیت معنادار می شود (Griffiths, 2007: 91). از رهیافت گفتمانی در چهارچوب سازه انگاری، به عنوان نوعی تبیین تکوینی استفاده می شود و به پرسش های چگونگی توجه می شود. بر این اساس، ساختارهای معنایی به تکوین هویت ها و ترجیحات می پردازند (Moshirzadeh, 2007: 522). بر این اساس می توان گفت رویه های گفتمانی، آرمان آمریکایی را در مرکز هویت بخشی قرار داده است. گفتمان های لیبرالیسم، استثناگرایی و امنیت ملی، به عنوان گفتمان های هویتی شکل دهنده به هویت آمریکایی، بازتاب بستر هنجاری آرمان آمریکایی هستند که در آن مرزهای «خود» و «دیگری» مشخص می شود. در این گفتمان های هویتی، فهم کنشگران از آرمان آمریکایی تولید و باز تولید می شود. درک وضعیت کنونی در پیوند گذشته و حال، نمونه ای از بازنمایی سرنوشت مشترک در رویه های گفتمانی است.
یازده سپتامبر نمود بارزی از پیوندیابی(2) یک حادثه با رویه های گفتمانی است. چهارچوب بندی این حادثه نشان می دهد که چگونه در فرایند معنادار شدن، یک پدیده از خلاء بی معنایی به بحران تبدیل می شود (Holland, 2009: 276) و طیف گفتمان های هویتی در چهارچوب آن به هم پیوند می خورند. بدین ترتیب، در مواردی که رویه های گفتمانی موجود و بستر هنجاری بتواند به شکل گیری برداشتی ذهنی از سرنوشت مشترک بینجامد، سازمان دهی الگوهای شناختی برای بسیج جمعی و چهارچوب بندی آن اهمیت می یابد. چهارچوب بندی گفتمان سیاسی شیوه ای گفتمانی برای بسیج گرایش ها به شمار می رود (Arts, 2003:12). با استفاده از رویه های گفتمانی تروریسم، محور شرارت و 11 سپتامبر در کنار هم قرار می گیرد و دشمن [(«دیگری»)] به عنوان کسی تعریف می شود که ارزش های لیبرالی و آزادی [(«خود»)] را تهدید می کند.(Reese and Lewis, 2003: 779) بدین ترتیب، رویه های گفتمانی نقش اساسی در بر ساختن «خود» و «دیگری» ایفا می کنند.

فرایندهای درون گذاری و برون گذاری:

فرایندهای درون گذاری و برون گذاری، پیوندیابی آرمان آمریکایی با دیگری بنیادگرا را مشخص می کنند. از آنجا که هویت های اجتماعی در جریان پدید آوردن «دگربودگی»(3) به وجود می آیند، فهم دگربودگی اهمیتی خاص می یابد (لینکلیتر، 1385: 24). بر این اساس، رویه های «درون گذاری»(ملی) و «برون گذاری»(بین المللی)، در یک فضای گفتمانی تعریف و باز تولید می شوند (Neumann & Waever, 1997: 324). «خود» بر اساس تعریف خویشتن در رویه های گفتمانی به برداشتی از «دیگری» می رسد که به شمول یا حذف آن می انجامد. از چشم انداز درون گذاری و برون گذاری دولت ها و نظام دولت ها چیزی جز نظام هایی از درون گذاری و برون گذاری نیستند که بعد هنجاری آن به توجیهات فلسفی ارائه شده برای حذف و برون گذاری برخی اشخاص از ترتیبات اجتماعی خاص و پذیرش دیگران باز می گردد (لینکلیتر، 1386: 214). در اینجا فرایندهای درون گذاری و برون گذاری در هر دو سطح می توانند صورت گیرند. «خود» در آرمان آمریکایی با مشخص کردن نسبت دیگران با بنیادهای گفتمانی هویت سیاست خارجی آمریکا جایگاه تفاوت و همسانی را مشخص می کند. «کسانی که با ما نیستند، علیه ما هستند»، میزان سازگاری با آرمان آمریکایی را مبنای تمایزگذاری خود و دیگری قرار می دهد. در چشم انداز هویت و تفاوت، همسانی و غیریت از یک سو در ساختاربندی راهبردی دو گانه، واقعیت ها برتر از ارزش ها و «خود» برتر از «دیگری» قلمداد می شود از سوی دیگر، این مسئله بررسی می شود که چگونه برساخته های زبانی از هویت و تفاوت، سیاست جهان را بر می سازند (گریفیتس، 1388: 1104). بر این اساس، فرایندهای بر ساختن «خود» و «دیگری» صورت می گیرد و برخی هویت ها در مرکز قرار می گیرند و برخی به حاشیه رانده می شوند. از سوی دیگر، به شکل متقابل «دیگری» نیز به برساختن هویت های غیر از خود به عنوان «دیگری» از «خود» می پردازد. از این رو، فرایند تبدیل بنیادگرایان و هویت آمریکایی به عنوان «دیگری» فرایندی متقابل تلقی می شود، اما میزان در مرکز یا حاشیه بودن این «دیگری ها» را میزان تسلط هر یک از رویه های گفتمانی مشخص می کند.

3. آرمان آمریکایی و باز نمایی خود و دیگری: مقایسه شش سند

بازنمایی آرمان آمریکایی خیر در مقابل دیگری شر، در طول تاریخ سیاست خارجی آمریکا تکرار شده است. در طول جنگ سرد، آمریکا بارها به اقدام مسلحانه علیه کشورهای جهان سوم دست زد و اینها به عنوان اقداماتی از سوی ایالات متحده که به «رسالت» خویش عمل می کرد، علیه کمونیسم بین الملل یعنی «شر جهانی»، بازنمایی می شدند (مشیرزاده، 1386: 171). در این برداشت، مسئولیت و مأموریت جهانی آمریکا در طول تاریخ، حمله و بیرون راندن تاریکی از جهان است که می تواند در اصل جهانشمول «آزادی» خلاصه شود (Ryn, 2003: 383). با پایان جنگ سرد، نیاز به دشمن، «دیگری» را از امپراتوری اهریمنی (شوروی) به محور شرارت تغییر داد که در آن با بازنمایی جهان اسلام به عنوان دیگری بنیادگرا، ثبات هویتی آرمان آمریکایی در مبارزه با شر استمرار می یافت.
از آنجا که تمرکز مقاله حاضر از نظر زمانی بعد از یازده سپتامبر تا 2010 را در بر می گیرد، برای نشان دادن خط استمرار یا تغییر انگاره های هویتی، شش سند امنیتی مهم دستگاه سیاست خارجی آمریکا، در فاصله زمانی 2002 تا 2010، بررسی می شوند که شامل اسناد راهبردی امنیت ملی و دفاع ملی ایالات متحده است. بر اساس رویکرد مقاله حاضر، هر شش سند بازنمایی هویت آمریکایی به شمار می روند که با ارجاع به آرمان آمریکایی، «خود» و «دیگری» را تعریف می کنند.(4)
سند راهبرد امنیت ملی 2002 که متاثر از حادثه 11 سپتامبر است، بازنمایی «خود» و «دیگری» را از طریق تأکید بر فرصت تاریخی که برای ایالات متحده به وجود آمده است، آغاز می کند. بر این اساس، 11 سپتامبر فرصتی تاریخی برای حمایت از صلح و مبارزه با تروریسم قلمداد می شود. «دیگری»، بنیادگرایی است که با سخره گرفتن ارزش های آمریکایی ( که از دید آرمان آمریکایی ارزش های انسانی به شمار می رود)، منافع آمریکا را تهدید می کند. منافعی که در دیدگاه سازه انگارانه بر بنیان هویت قرار گرفته اند. بدین ترتیب که هویت ها و این که دولت رابطه «خود» را با «دیگری» چگونه ببیند، نقشی تعیین کننده در تعیین جایگاهش در نظام بین المللی دارد (Kubalkova, 2001: 33). آرمان آمریکایی به عنوان بنیان اجتماعی منافع، بر پایه انگاره هایی از «خود» برتر و «دیگری» شرور، اهمیت می یابد.
سند راهبرد دفاع ملی ایالات متحده 2005، با تمرکز بر جنگ علیه تروریسم، چالش های جدید پیش روی آمریکا را مطرح می کند. مأموریت بوش در مبارزه با این چالش ها (چالش های قرن 21)، محور اصلی این سند است. بازنمایی مأموریت آمریکایی در این سند با چشم اندازی که در مورد نقش آمریکا در جهان ترسیم می کند، آشکار می شود. «آمریکا ملتی در جنگ است. ما با مجموعه متنوعی از چالش های امنیتی روبرو هستیم. امنیت ما و متحدانمان بر مبنای تعهدی مشترک به صلح و آزادی و فرصت های اقتصادی به دست می آید». بر مبنای این مأموریت رسالت آمریکا، ایجاد «نظم بین المللی امن و صلح آمیزی است که در آن به حاکمیت ملت ها احترام گذاشته شود و خطر تروریست ها برای امنیت و آزادی جهانی از میان برداشته شود». بر این بنیان هدف راهبرد آمریکا در حفظ و گسترش صلح، دموکراسی و آزادی از طریق دیگری بنیادگرا/ مسلمان/ تروریست بازنمایی می شود. در این سند، 11 سپتامبر نماد چالش با آرمان آمریکایی تلقی می شود. «ظهور ایدئولوژی های تندرو در فقدان حکومت های کارآمد، افزایش افراط گرایی سیاسی، مذهبی و قومی درجهان، درگیر شدن آمریکا در افغانستان و عراق را ضروری می سازد». در کنار هم قرار دادن تسلیحات کشتار جمعی، تروریسم، افراط گرایی/ بنیادگرایی، تهدید صلح و امنیت بین الملی، حوزه «دیگری» و رویه های «برون گذاری» را منعکس می کند که در افغانستان و عراق عملی می شود. مأموریت آمریکا برای تامین صلح خود و متحدانش، بازنمایی «دیگری» به صورت افراط گرایی و آمریکا به عنوان متولی مبارزه با افراط گرایی، رویه های «درون گذاری» و تحدید حوزه «خود» را آشکار می سازد که وظیفه تحکیم و تقویت آرمان آمریکایی را دارند.
استراتژی امنیت ملی 2006، نقطه عزیمت خود را جنگ پیش روی ایالات متحده و استلزامات امنیتی آن قرار می دهد. بر اساس این سند «آمریکا در جنگی است که جنگ علیه تروریسم مظهر آن است». مبتنی بر فرض آرمان آمریکایی در این سند، «آمریکا در فرصت بی سابقه ای برای تضمین صلح در آینده قرار دارد». جنگ علیه ترور و ارتقای آزادی، مبارزه با رژیم طالبان و افغانستان، مبارزه با گسترش تسلیحات کشتار جمعی و تلاش برای گسترش دموکراسی در خاورمیانه «فرصتی بی سابقه» برای تجلی آرمان آمریکایی و تحکیم و باز تعریف مرزهای «خود» به وجود آورده است. بر اساس این سند، «آمریکا می خواهد به جهان شکل دهد نه اینکه صرفاً از آن تأثیر بپذیرد». «آمریکا رهیافتی ایده آلیستی برای پیشبرد اهداف ملی دارد. اما از رهیافت واقع گرایانه نیز در رسیدن به این اهداف بهره می برد». نخستین هدف، ارتقای «آزادی»، عدالت و منزلت انسانی» است که از طریق مبارزه با استبداد و استقرار دموکراسی به دست می آید. رسالت و مأموریت آمریکا برای ایجاد شهری بر بلندی را منعکس می کند. در این سند ایالات متحده باید چند وظیفه را همزمان دنبال کند: حمایت از منزلت انسانی (در کنار هم قرار دادن منزلت انسانی، مبارزه با تروریسم و تسلیحات کشتار جمعی و ارتقای دموکراسی با هم)، تقویت متحدان (حوزه «خود» و رویه های «درون گذاری») از طریق شکست دادن تروریسم جهانی و تلاش برای جلوگیری از حمله به آمریکا و دوستانش (واژه دوست به دلیل هویت کلان بخشیدن به آن در آرمان آمریکایی مهم است) و جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی توسط دشمنان. واژه های دوست، متحد و دشمن بر اساس نزدیکی به هویت آمریکایی تعریف می شوند که این هویت از طریق پیوندیابی گفتمانی آزادی، ثبات، دموکراسی و رفاه حول محور آرمان آمریکایی با زنمایی می شوند. در صفحه پنجم این سند آمده است: «آزادی و دموکراسی در سرزمین ما برخاسته از تاریخ، فرهنگ و عادت های منحصر به فرد مردم ما است. ایالات متحده در جایگاهی است که باید در هرمکانی از آزادی حمایت کند». «دیگران» کسانی هستند که از این موهبت برخوردار نیستند. به همین دلیل در صفحه هفت این سند «دشمن تروریست با ویژگی عدم تساهل مذهبی و آزادمنشی» تعریف می شود.
سند راهبرد ملی امنیت سرزمین مادری ایالات متحده 2007، حفظ امنیت سرزمین مادری را منوط به پیشرفت در جنگ علیه تروریسم می داند. در این سند، از طریق رویه های «درون گذاری»، داخلی ترین ابعاد امنیت داخلی با محقق ساختن وعده های جهانی به دست می آید. هم نشینی تکثیر سلاح های هسته ای با تروریسم، افراط گرایی/ بنیادگرایی/جهان اسلام در این سند نیز به چشم می خورد. این سند هم با این جمله شروع می شود که «آمریکا در جنگ علیه ترور به سر می برد؛ با 11 سپتامبر امنیت سرزمین مادری، با تلاش ملی برای مبارزه با تروریسم گره خورده است و تهدیدها و واقعیت های جدید عرصه بین المللی آشکار شده است». راه حل بلند مدت برای مبارزه با این تهدیدات، گسترش دموکراسی است که بر اساس پیوندیابی گفتمانی با تلاش آمریکا در تحکیم آرمان آمریکایی میسر می شود.
در سند راهبرد دفاع ملی ایالات متحده 2008، بازنمایی «خود» خیر و «دیگری» شر از طریق اعلام رسالت آمریکا در حفظ آزادی نشان داده می شود. در مقدمه این سند آمده است که «گسترش آزادی، هم آرمان های آمریکا را منعکس می کند و هم از منافع این کشور حفاظت می کند». تجلی پیوند و منافع را می توان در رابطه ناگسستنی پیشبرد آرمان آمریکایی در حکم هویت ملی و امنیت و منافع ملی این کشور دید. در این سند نیز دفاع از سرزمین مادری به معنای ارتقای امنیت برای آمریکا و دوستان و متحدانش است که ثبات وصلح بین المللی را تحکیم می کند. بر این اساس، برای جلوگیری از گسترش و ایجاد مناقشات بایستی با افراط گرایی ایدئولوژیک [که در پیوند با اسلام و مسلمانان قرار می گیرد] مبارزه کرد. بر اساس اصل هم نشینی در تداعی معانی و پیوندیابی گفتمانی، این تلقی ایجاد می شود که این نوع از افراط گرایی در گروه هایی مانند القاعده بروز یافته است و مشابه فاشیسم و کمونیسم به نابودی نهایی آنها می انجامد. بر این مبنا هر نوع «دگربودگی» محکوم به زوال است.
همسو با این اسناد، سند راهبرد امنیت ملی 2010، استمرار بازنمایی دیگری بنیادگرا را نشان می دهد. در این سند، هراس از بنیادگرایی با تشدید جهانی شدن و امکانات جدیدی که در اختیار بنیادگرایان قرار می دهد، بیشتر و علنی تر می شود. در جهان نو، مبارزه با چالش ها و استفاده از فرصت های آن، به نقش آمریکا در حفظ و تقویت هنجارهای بین المللی و مبارزه با تروریسم ارتباط پیدا می کند. در روایت مشترکی که این اسناد از هویت ملی آمریکا ارائه می کنند، آرمان آمریکایی به عنوان حلقه پیوند میان گذشته، حال و آینده قرار می گیرد. در روایتی که از جهان ارائه می شود، عنصر هویت و پیوند و استمرار آن در طول زمان اهمیتی خاص می یابد (Barnett, 1999: 9). بر این اساس، مأموریت بزرگ و رسالت اهورایی در حفظ صلح، امنیت و رفاه، سرنوشت این کشور را به هدایت کشورهای دیگر و مبارزه با شر (که پس از یاده سپتامبر دیگری بنیادگرا در قالب محور شر چهارچوب بندی می شود) گره زده است. این منبع هویتی به عنوان پایه رفتار در سیاست خارجی آمریکا، بازنمایی «دیگری» را در نقطه مقابل«خود» به صورت دشمن بر می سازد. سیاست خارجی به عنوان چیزی که دولت ها آن را می سازند (Smith, 2001: 38)، در تلاش برای شناسایی و ابراز «خود» ملی به دیگران، درگیر فهم از «دیگری» می شود. استثناگرایی آمریکایی و برتربینی مستتر در آن از گذشته تاکنون، همواره به «دیگری» نیازمند بوده تا با استناد به شرارت آن و ضرورت اصلاح گری و حفظ صلح و امنیت بین المللی، بتواند به بسیج نیروهای داخلی به عنوان منبع اصلی سیاست خارجی بپردازد. استفاده از دوگانگی خیر و شر و بر ساختن تضاد این دو در جهان، به طور خاص مبارزه در خاورمیانه و رادیکالیسم را در این منطقه بازنمایی می کند (Messari, 2001:240).
در کنار هم قرار دادن مفاهیم تروریسم، القاعده، تهدید، خشونت سیاسی، منطقه خاورمیانه، رادیکالیسم، گسترش سلاح های هسته ای، نقض حقوق بشر و صلح و امنیت بین المللی که مفاهیم مشترکی در این اسناد هستند، از طریق هویت آمریکایی، بازنمایی خود و دیگری را تحکیم می کند. در این روایت که پیوستار روایتی جهان را از گذشته تاکنون ترسیم می کند، مأموریت بزرگ آمریکا در حفظ ارزش های لیبرالی و انسانی، محور تأکید قرار می گیرد. نقطه پیوند دهنده این اسناد در هویتی دیدن بقا در عرصه بین المللی است که بر پایه آن هر آنچه هویت آمریکایی (ارزش های لیبرال) را تهدید کند، بقا و امنیت این کشور و کل نظام بین المللی را تهدید می کند. تصریح بر اینکه «جهان اسلام و خاورمیانه مهم ترین چالش امنیت ملی ایالات متحده است»(حسینی، 1383: 15) به «خودی» تبدیل شدن این «دیگری» را الزامی می سازد. در جدول زیر بازنمایی این پیوستار روایتی هویت محور با توجه به مفاهیم مشترک اسناد راهبردی نشان داده می شود:

 

گذشته

حال

آینده

 

مبارزه آزادی و استبداد در قرن بیستم با پیروزی آزادی پایان یافت

فراهم شدن فرصت تاریخی برای نشان دادن تعهد به حفظ حقوق بشر و آزادی اقتصادی وسیاسی

آینده روشن و شفاف: تعهد به آزادی، رفاه، صلح و امنیت را حفظ خواهد کرد

 

 

 

         خود

مأموریت بزرگ امریکا ارتقا ارزش های انسانی است

مبارزه با تروریسم حمایت آزادی خواهی افراد در جهان

دفاع از صلح و مبارزه با استبداد و تروریسم، پیروزی آزادی را رقم خواهد زد

سرنوشت امریکا و پیروزی در نبردهای بین المللی، سرنوشت جهان را رقم زده است.

کمک به کشورها در مبارزه با تروریسم

امریکای قوم تر و امن تر در جهان جدید، صلح وامنیت بیشتری برای جهان فراهم خواهد کرد

 

 

 

       دیگری

پیوند افراط گرایی با تروریسم و نقض ارزش های انسانی / همنشینی بنیاد گرایی مذهبی با فاشیسم و کمونیسم

عدم احترام به حقوق بین الملل بی رحمی نسبت به مردم خود استمرار استبداد و رادیکالیسم/ افراط گرایی در سطح داخلی و معاملات بین المللی

هدف نابودی ارزش ها و نظم امریکایی

نفرت از ایالات متحده و ارزش های آن و تبلیغ ارزش های بنیادگرایانه

عزم دستیابی به سلاح های کشتار جمعی وکاربرد خشونت با ابزارهای مدرن

عدم قطعیت، ابهام وناامنی، آینده تاریک

در این جدول با توجه به سه مفهوم در آرمان آمریکایی یعنی مأموریت بزرگ آمریکا، مبارزه با رادیکالیسم/ افراط گرایی در شکل های مختلف آن و نوید پیروزی ارزش های صلح و آزادی، «خود» و «دیگری» بر ساخته می شوند. در این روایت اصل سیاسی وحدت بخش آرمان آمریکایی، باور به وعده الهی و ایجاد «سرزمینی بر روی بلندی» است که بر اساس آن نمودهای محقق شدن این وعده جست و جو می شود. در این دیدگاه فروپاشی شوروی در قرن بیستم، پیروزی آرمان آمریکایی در برابر دیگری شر قلمداد می شود. آمریکا به عنوان ملت برگزیده خداوند، مأموریت بزرگ حفظ آزادی، ارتقاء ارزش های انسانی و مبارزه با شکل های رادیکالیسم و استبداد را دارد. گسترش ارزش های آمریکایی، به معنای گسترش ارزش های الهی قلمداد می شود. بر اساس این اسناد (2010، 2008، 2007، 2006، 2005، 2002) مبارزه با تروریسم و خشونت سیاسی که به شکل بنیادگرایی در خاورمیانه و مناطق دیگر جهان ظهور یافته، دولت جهادگر را به حمایت از آزادی ملزم می سازد.

4. از اسطوره آرمان آمریکایی به استعاره مفهومی خود/ دیگری

اسطوره آرمان آمریکایی در حکم اسطوره ای سیاسی است که بیش از هر چیز گویای «رابطه مشخص با قدرت» است (فکوهی، 1379). این اسطوره با استفاده از نمادها، نشانه ها و «استعاره های مفهومی» به حضور خود مشروعیت می بخشد. بر اساس نظریه لیکاف و جانسون در مورد استعاره های مفهومی، استعاره صرفاً آرایه ای بلاغی و محدود به زبان نیست بلکه سرتاسر زندگی روزمره، از جمله حوزه اندیشه و عمل ما را در بر گرفته است؛ به طوری که نظام مفهومی هر روزه مان، که بر اساس آن فکر و عمل می کنیم، ماهیتی اساساً استعاره ای دارد (Lakoff & Johnson, 1980:3). در این دیدگاه، استعاره فقط موجب وضوح اندیشه های ما نمی شود بلکه عملاً ساختار ادراکی ما را تشکیل می دهد. از دیدگاه شناختی، استعاره درک یک حوزه تجربی بر اساس حوزه تجربی دیگر است. به این معنا که از یک حوزه به نام مبدا به حوزه دیگر به نام مقصد انطباق صورت می گیرد (H?lsse and Spencer, 2008: 578). در این انطباق از تناظرهای هستی شناسی میان هستی های موجود در حوزه مبدا و مقصد استفاده می شود.
بر اساس این نظریه در سیاست خارجی نیز استعاره های مفهومی به وفور به کار می روند؛ به عنوان مثال استعاره «دولت شخص است»، یکی از استعاره های بنیادی در این زمینه است که شالوده بسیاری از مفاهیم سیاست خارجی بر آن قرار دارد. بدین معنی که مثلاً در زمینه روابط خارجی، دولت های دوست و دشمن داریم یا سلامت یک دولت را در سلامت اقتصادی آن و قدرتش را در قدرت نظامی آن می دانیم (Lakoff, 1993: 230). آرمان آمریکایی به عنوان اصلی ترین اسطوره در سیاست خارجی آمریکا به شکل گیری استعاره های مفهومی تقویت کننده آن انجامیده است که در آن از تقابل های «بالا، پایین»، «راست، چپ»، «درون، بیرون» و «خیر، شر» که استعاره های جهتی به شمار می روند، استفاده می شود. در این استعاره ها با اعطای صورت مکانی به مفاهیم در جهات متقابل، نسبت آنها با اسطوره آرمان آمریکایی تعیین می شود. در اینجا درک استعاره ای از خود/ دیگری بر اساس ادراک غیر استعاره ای بنا می شود. بر اساس، ادراک غیر استعاره ای و تجربی، خوب است در بالا و بد در پایین قرار می گیرد (صفوی، 1383: 369). بر این مبنا، استعاره تنها در واژگان زبانی دیده نمی شود بلکه به صورت شناختی، معنی را القا می کند. قرار دادن خود در بالا و دیگری در پایین به صورت شناختی، این مفاهیم را با خیر و شر در پیوند قرار می دهد. از طریق نوعی نقشه نگاری(5) استعاره ای، مفاهیم انتزاعی و فاقد ساخت به امور عینی یا ساختارمند ارتباط می یابند و تناظرهای مفهومی میان آنها برقرار می شود. مجموعه ای را که دارای مفهومی عینی تر و متعارف تر است، قلمرو مبدأ یا منبع(6) و مجموعه دیگر را که دارای مفاهیم انتزاعی و ذهنی تر (دست کم نسبت به قلمرو منبع) است، قلمرو مقصد یا هدف(7) می خوانند. در اسناد امنیت ملی آمریکا چهارچوب مفهومی آرمان آمریکایی بر اساس چهارچوب مفهومی جنگ سازمان دهی می شود.
وظیفه بزرگ آمریکا «دفاع» از آزادی و منزلت انسانی است.
آمریکا در طول تاریخ به «مبارزه» با افراط گرایی پرداخته است.
«پیروزی» ارزش های آزادی و لیبرالیسم در مبارزه با کمونیسم، جایگاه آمریکا را نشان می دهد.
«حمله» 11 سپتامبر، آزادی را نشانه گیری کرده بود.
هدف آمریکا «شکست» و «عقب راندن» فاشیسم، کمونیسم و تروریسم بوده است.
این عبارات به عنوان متناظرهایی برای نقشه نگاری استعاره ای «آرمان آمریکایی، جنگ است» شکل گرفته است. بر پایه این استعاره می توان جدولی از متناظرهای «دفاع، حمله، مبارزه، پیروزی، شکست و عقب نشینی» را نشان داد که مبنای شکل گیری طرح واره استعاره ای خود ودیگری می شوند. کار ویژه این طرح واره بازنمایی هویت آمریکایی/ آرمان آمریکایی با ارجاع به دلالت های امنیتی است.
بر مبنای جدول فوق، نقشه نگاری استعاره ای در این طرح واره نتایج زیر را به همراه دارد:

 

استعاره ها (قلمرومقصد)

دلالتها (قلمرومبدأ)

خود

مفصل پیوند استعارههای جهتی بلندی، بالایی، نور و روشنایی با یگانگی/ استثناگرایی، خیر و امنیت
شهری بر فراز بلندی
ملت برگزیده خداوند
دولت جهادگر
سرزمین موعود
دولت- ملت استثنا

نگاشت استعاره ها بر اساس سه مفهوم
لیبرال دموکراسی، بازار آزاد واحترام به
حقوق بشر

دیگری

پیوند استعاره های جهتی تاریکی، ظلمت وابهام با شرارت وناامنی افراط گرایی: تداعی استعاره افراط گرایی با استعاره جهتی پایین/ فرومایه/ شر

نگاشت استعاره ها براساس   مفاهیم گسترش سلاحهای هسته ای، نقض حقوق بشر و سه گانه
تروریسم/ بنیادگرایی/ اسلامگرایی

تمایز مرزهای «خود» و «دیگری» از طریق تمایز استعاره جهتی بلند مرتبگی/ فرومایگی، روشنایی/ تاریکی؛
مفصل بندی استعاره مفهومی امنیت، ناامنی در طرح واره هویتی آرمان آمریکایی؛ تشخیص فاتح و مغلوب بر مبنای استعاره پیروزی روشنایی بر تاریکی؛ تشخیص رویه های «درون گذاری»، «برون گذاری».

نتیجه گیری

هویت ها اجتماعی و حاصل تعامل قلمداد می شوند. صورت های متفاوت بازنمایی «خود» و «دیگری»، هویت های متفاوتی ایجاد می کند که با دگرگونی در نوع بازنمایی ها، هویت نیز دگرگون می شود. هویت در روایتی که گذشته را به حال و آینده مرتبط می سازد، استمرار می یابد. آرمان آمریکایی به عنوان ساختار هنجاری مهمی فرض می شود که نقشی اساسی در هدایت سیاست خارجی آمریکا دارد. این آرمان در متن زندگی آمریکای روایت از «خود» و «دیگری» را بر می سازد. در این روایت در کنار هم قرار دادن دولت سرکش، شر، بنیادگرا، تروریست و جهان اسلام، با تداعی معانی ناامنی و تهدید، پیوندی را میان گذشته، حال وآینده برقرار می کند که بر اساس آن هراس از دیگری بنیادگرا و مبارزه با آن بنیان هویتی خویشتن در آرمان آمریکایی را می سازد. «خود» با حفظ انسجام هویتی، با بر ساختن «دیگری» بنیادگرا، امنیت را در سطح هستی شناختی برای خود مهیا می سازد که از طریق آن با ارجاع به ثبات هویت، نیروی کنشگر در دستیابی به اهداف خود افزایش پیدا می کند. در روایتی که آرمان آمریکایی از جهان ارائه می کند، عنصر هویت و پیوند و استمرار آن در طول زمان، اهمیتی خاص می یابد. آرمان آمریکایی به عنوان شالوده هویت ملی این کشور توانسته است از طریق باز تولید باورهای رسالت محوری، استثناگرایی آمریکایی را تقویت کند و امنیتی شدن سیاست خارجی پس از 11 سپتامبر را توجیه کند. تاثیرپذیری خط مشی های سیاست خارجی از آرمان آمریکایی و فرایند بر ساخته شدن «خود» و «دیگری» در آن، در اسناد امنیتی/ راهبردی آمریکا نشان داده شده است. این اسناد از طریق استفاده از دوگانگی خیر و شر و رسالت آمریکایی، به استمرار بازنمایی دیگری بنیادگرا می پردازند. باز نمایی هویت و تفاوت، رویه های درون و بیرون گزارانه در فضای گفتمانی سیاست خارجی را نشان می دهند که بر اساس این اصل که «کسانی که با ما نیستند علیه ما هستند»، میزان سازگاری با آرمان آمریکایی را مبنای تمایزگذاری خود و دیگری قرار می دهد. بر این بنیان، چشم انداز بازنمایی دیگری بنیادگرا منوط به تعریف و چهارچوب بندی منابع هویتی در سیاست خارجی آمریکاست که به صورت استعاره های مفهومی آشکار می شوند. مفصل بندی استعاره های مفهومی از طریق ترسیم مرزهای میان «خود» و «دیگری» صورت می گیرد که در این فرایند، میزان ارتباط آنها با آرمان آمریکایی مشخص می شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- Self- Fulfilling Prophecy
2- Articulation
3- Otherness
4- The Natioal Security Strategy of the United States (2002) available at http:// www.whitehouse.gov/sites/defulf/files/rss.../national-security-strategy. pdf, The National Defense Strategy of the United States of America (2005) available at http:// www.au.af.mil/au/awc/awcgate/nds2005.pdf; The National Security Strategy of the United States (2006)available at http:// www.presidentialrhetoric.com/speeches/nss2006. pdf; The National Strategy for Homeland Security of the United States (2007) available at http://www.dhs.gov/×library/assets/nat-start-homelandsecurity-2007.pdf; The National Defense Strategy of the United States of America (2008) available at http:// www.defense.gov/news/2008%20national%20defense%20steategy. pdf; and, The National Security Strategy of the United States (2010) available at http:// www.whitehouse.gov/sites/default/files/rss .../national-security-strategy.pdf.
5- Mapping
6- Source Domain
7-Target Domain

منابع:
الف- فارسی
برگر، پیتر و توماس لوکمان. 1375. ساخت اجتماعی واقعیت: رساله ای در جامعه شناسی شناخت، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
توکویل، آلکسی. 1347. تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه ای، تهران: زوار.
چرنوف، فرد. 1388. نظریه و زبرنظریه در روابط بین الملل: مفاهیم و تفسیرهای متعارض، ترجمه علیرضا طیب، تهران: نشر نی.
حسینی، حسن.1383. طرح خاورمیانه بزرگ تر: القاعده و قاعده در راهبرد امنیت ملی آمریکا، تهران: ابرار معاصر تهران.
دردریان، جیمز. 1380. «مرزهای دانش و قدرت در روابط بین الملل»، در حسین سلیمی (تالیف و ترجمه)، نظریه انتقادی، پست مدرنیسم، نظریه مجازی در روابط بین الملل، تهران: گام نو.
دیویتاک، ریچارد. 1388.«پست مدرنیسم و روابط بین الملل»، در حسین سلیمی، نظریه انتقادی، پست مدرنیسم، نظریه مجازی در روابط بین الملل، تهران: گام نو.
شرت، ایون. 1387. فلسفه علوم اجتماعی قاره ای: هرمنوتیک، تبارشناسی و نظریه انتقادی از یونان تا قرن بیست و یکم، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نی.
صفوی، کوروش. 1383. درآمدی بر معنی شناسی، تهران: سوره مهر.
فکوهی، ناصر. 1379. تحلیلی ساختی از یک اسطوره سیاسی، نامه علوم اجتماعی، شماره 16.
فوکو، میشل. 1379. ایران. روح یک جهان بی روح و نه گفت و گوی دیگر با میشل فوکو، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.
فی، برایان. 1384. فلسفه امروزین علوم اجتماعی؛ نگرشی چند فرهنگی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران: طرح نو.
کالاهان، پاتریک. 1387. منطق سیاست خارجی آمریکا: نظریه های نقش جهانی آمریکا، ترجمه داود غرایاق زندی، محمود یزدان فام و نادر پور آخوندی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
گریفتس، مارتین (ویراستار). 1388. دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه علیرضا طیب، تهران: نی.
لودتکه، لوتراس. 1379. ساخته شدن آمریکا: جامعه و فرهنگ ایالات متحده، ترجمه شهرام ترابی، تهران: وزارت امور خارجه.
لینکلیتر، اندرو. 1385. ماهیت و هدف نظریه روابط بین الملل، ترجمه لیلا سازگار، تهران: وزارت امور خارجه.
لینکلیتر، اندرو. 1386. نوواقع گرایی نظریه انتقادی و مکتب برسازی، ترجمه علیرضا طیب، تهران: وزارت امورخارجه.
مشیرزاده، حمیرا. 1384. تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران: سمت.
مشیرزاده، حمیرا. 1386.«چرخش در سیاست خارجی ایالات متحده و حمله به عراق: زمینه های گفتمانی داخلی»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال 37، شماره 2: 153-190
مشیرزاده، حمیرا و مسعودی، علی. 1388.«هویت و حوزه های مفهومی روابط بین الملل»، فصلنامه سیاست، دوره 39،
شماره 4: 269-251. ونت، الکساندر. 1384. نظریه اجتماعی سیاست بین الملل، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
ویتکوف، یوجین و مک کورمیک، جیمز ام.1381. سرچشمه های درونی سیاست خارجی آمریکا، ترجمه جمشید زنگنه، تهران: وزارت امور خارجه.
هانتینگتون، ساموئل. 1384. چالش های هویت در آمریکا، ترجمه محمود رضا گلشن پژوه، حسن سعید کلاهی خیابان و عباس کاردان، تهران: ابرار معاصرتهران.

Arts, Bas. 2003.(non-state Actors in Global Governance A Power Analysis). Paper to be presented at the 2003 ECPR Joint Senssions.
Barnett, M. 1999. Culture, Strategy, and Foreign policy change), European Journal of International Relations, 5.
Barnett, M.and Duvall, R.2005.(Power in International Politics), International Organization, 59(1): 39-75
Biesteker, Thomas J.and Weber, Cynthia (eds). 1996. State Sovereignty as Social Construct, Cambridge: Cambridge University Press.
Campbell, David. 1992. Writing Security: United State Foreign Policy and the politics of Identity. Minneapolis: Minnesota University press.
Checkel, Jeffrey. 1999.(Norms, Institution, and National Identity in Contemporary Europe). International Studies Quarterly, 43(1): 83-114
Connolly, William.1991.Identity/ Difference- Democratic Negotiation of Political Paradox.
Ithaca,Ny: Cornell University Press.
Devetak, Richard. 1996.(Postmodernism). In Burchill, Scott and Linklater, Andrew (1996) Theories of International Relations. London: Macmillan press LTD.
Diez , Thomas & Steans, jill. 2005. (A Useful Dialogue? Habermas and International Relations). Review of International Studies, 31:127-140
Dittmer, Lowell and Samuel kim. 1993. (In Search of a Theory of National Identity). In Samuel kim and Lowell Dittmer (eds) china’s Quest for National Identity. Ithaca: Cornell University press.
Doty, R. L. 1996. Sovereignty and the Nation: Constructing the Boundaries of National Identity. In Thomas Biesteker j.and Cynthia Weber (eds).
Doty, R. L. 1993. (Foreign Policy as Construction: A Post-Positivist Analysis of US Counterinsurgency in the Philippines), International Studies Quarterly 37, 3.
Griffiths, Martin. 1999. Fifty key Thinkers in Internatinal Relations. London: Routledge.
Griffiths,Martin (ed).2007.. International Relations Theory for the Twenty-First Century. London: Routledge.
Gurowitz, Amy. 2006. (The Diffusion of International Norms: Why Identity Matters). International Politics, 43: 305-341
Hermans, Hubert J & Dimaggio, Giancarlo. 2007.(Self, Identity, and Globalization in Times of Uncertainty: A Dialogical Analysis), Review of General Psychology, 11(1):31-61.
Houghton, D. P. 2007. (Reinvigorating the study of Foreign Policy: Toward a Constructivist Approach), Foreign Policy Analysis 3,1.
Holland, Jack. 2009. (From September 11th, 2001 to 9-11: from Void to Crisis). International Political Sociology, 3:275-292
Huntington,S. 1999.(The Lonely Superpower). Foreign Affairs. 78(2):35-49.
Hülsse,Rainer and Spencer,Alexander. 2008.(The metaphor of terror: Terrorism Studies and the Constructivist turn). Security Dialogue. 39(6): 571-592.
Kubalkova,v.(ed). 2001. Foreign Policy in a Constructed World. Armonk, NY: M. E. Sharpe.
Kubalkova, V. 2001. foreign policy, International Politics, and Constructivism. In Vendulka Kubalkova, ed.
Lakoff ,G., & Johnson, M. 1980. Metaphors We Live By. Chicago and London: University of Chicago press.
Lakoff, G. 1993. (The contemporary theory of metaphor). In Geeraerts, Dirk (ed). 2006. Cognitive linguistics: Basic Readings (Cognitive linguistics research; 34). Mouton de Gruyter Berlin. New York, pp.185-238.
Lapid, Y.1989. (The Third Debate: On the prospects of International Theory in a Post-Positivist Era). International studies Quarterly. 33: 235-254.
Lebow, Richard Ned. 2008. (Identity and International Relations). International Relatioans. 22.
McDougall,Walter A. 1997. Promised Land, Crusader State: The American Encounter with the world since 1776. Boston: Houghton Mifflin.
McSweeney, Bill. 2004. Security, Identity and Interests: A Sociology of International Relations. Cambridge: Cambridge University Press.
Messari, Nizar.2001. Identity and foreign policy: The Case of Islam in U.S. Foreign policy. In Kubalkova, V.(ed).
Mitzen,Jennifer. 2006. (Ontological Security in World Politics: state Identity and the Security Dilemma). European journal of International Relations. 12(3): 341-370
Moshirzadeh, Homeira. 2007.(Discursive Foundation of Iran’s Nuclear Policy), Security Dialogue, 38.
Mouffe, Shantal. 1993. The Return of the political. New York: Verso.
Myrdal, Gunnar. 1962. An American dilemma; the negro problem and modern democracy. New York: pantheon books.
Neumann, Iver B. 1996. (Self and other in International Relations.) European Journal of Relatioans.
Reese, Stephen D. and Lewis, Seth C. 2003. (Framing the War on terror: The Internalization of policy in the US Press.) Journalism,10(6): 776-797
Reus-Smit, Christian.1996. constructivism. In Burchill, and Linklater.
Rumelili, Bahar. 2004. (constructing Ientity and Relating to Difference: understanding the EU’s Mode of Differentiation). Review of International Studies, 30:27-47.
Reuter E. B. and W. E. B. DuBois. 1944. (The American Dilemma).phylon,Vol. 5, No,2pp. 114-124.
Ryn, Claes G. 2003. America the Virtuous: the Crisis of Democracy and the Quest for Empire. New Brunswich, N. J: Transaction.
Schmitt,Carl. 1996. The Leviathan in the State theory of Thomas Hobbes. Translate George Schwaband Erna Hilfstein,London: Greenwood Press.
Shapiro, Micheal J. 1988. The Politics of Representation- Writing Practices in Biography, Photography, and Policy Analysis. Madison: University of Wisconsin Press.
Shapiro, Micheal J. 1992. Reading the Postmodern Polity. Political Theory as Textual Practice. Minneapolis, MN: University of Minnesota Press.
Skonieczny, Amy. 2001. (Constructing NAFTA: Myth, Representation, and the Discursive Construction of U. S. Foreign Policy). International studies Quarterly, 45(3): 433-454.
Smith, Steve. 2001. Foreign Policy Is What States Make of It: social construction and international relatioans theory in Kubalkova.
Walker,RBJ.1993. Inside/Outside: International Relations as Political theory. Cambridge: Cambridge University Press.
Weldes, Jutta. 1996. (Constructing National Interests). European Journal of International Relations,2: 275-318
Weldes, Jutta. 1999. Constructing national interests: The united states and the Cuban misile crisis, Minneapolis: university of Minnesota press.
Wendt, A. 1995. (Constructing International politics). International Security, 20(1): 71-81
Wendt, A. 1994. (Collective Identity Formation and the international State.) American Political Science Review, 88: 391-425.
مقاله منبع:
فصلنامه روابط خارجی، سال پنجم، شماره اول، بهار 1392، صص 103- 85.