راههای برونرفت از خطر برای بشر
جهان با یک رشته مشکلات نظیر ازدیاد جمعیت، نابود شدن منابع طبیعی و محیط زیست، تهی شدن لایهی اُزُن، گرم شدن کرهی زمین و غیره که پیوسته رو به افزایشاند مواجه است، و اکنون برای جلوگیری از آنها دیر شده است. با این
ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
جهان با یک رشته مشکلات نظیر ازدیاد جمعیت، نابود شدن منابع طبیعی و محیط زیست، تهی شدن لایهی اُزُن، گرم شدن کرهی زمین و غیره که پیوسته رو به افزایشاند مواجه است، و اکنون برای جلوگیری از آنها دیر شده است. با این حال میتوانیم از برخی از آثار آنها بکاهیم و خود را برای جهانی به گونهای دیگر آماده کنیم.
طی نیم قرن اخیر پیشرفتهایی در این زمینه حاصل شده است. تغییر قابل توجهی که در آگاهی مردم پدید آمده، باعث شده است که افراد، گروهها، دولتها، و هیأتهای بینالمللی هر کدام به طریقی گامهایی خردمندانه بردارند. اما با توچه به اهمیت مسائل، تاکنون کوشش ناچیزی به عمل آمده است و هنوز در آغاز راه هستیم. باید یاد بگیریم که نه فقط عملکرد خویش، بلکه طرز تلقیمان را هم تغییر دهیم. این از همه دشوارتر است، چون باید پندارهایمان را کنار بگذاریم، عاداتمان را تغییر دهیم، شیوههای تفکر جدیدی بیافرینیم، ارزشهای متفاوتی را بپذیریم، و دنیا را با چشمان دیگری ببینیم.
برای تغییر طرز فکر خویش، ابتدا نیازمندیم واژههایمان را از نو شکل دهیم. واژهها اجزای بیان کنندهی ساختار فکر ما هستند. ابزارهای تحلیل اقتصادی کند و فرسودهاند. اصطلاحاتی چون «رشد»، «توسعه»، «تحلیل هزینهی سود» و حتی «محصول ناخالص ملی» (G. N. P.) باعث کجروی شدهاند و بیش از آن جا افتادهاند که بتوان به آسانی تعریف مجددی از آنها ارائه داد.
ثانیاً، باید درک کنیم که «عقل مرسوم» گاهی بر حسب موقعیت، حاوی تناقض است. برخی از روندها – مثلاً استفاده از منابع تجدید نشدنی – ما را به جهت اشتباهی سوق میدهند. اما همانطور که نویسندهی فرانسوی، رنه دوبو، به خوبی گفته است: «هر جا انسان مطرح باشد، هیچ روندی قاطعیت ندارد.» هیچ چیز غیر قابل اجتناب نیست مگر این که ما آن را اجتناب ناپذیر کنیم.
سپس نیاز به تغییر فرهنگ خود داریم. ایجاد تقسیمبندی بین فرهنگهای علم و هنرها مسلماً ارزشی ندارد. اما اکنون هیچ یک از فرهنگها مسئول این وضع نیستند. رؤسای واقعی ما مدیران تجاری هستند. حتی دو قرن پیش، ادموند برک از آن بیم داشت که مبادا عصر «سفسطهگرها، اقتصاددانان، و محاسبان» فرا رسیده باشد. مشکل ما این است که محاسبات محاسبان معمولاً کوتاه مدتاند.
سرانجام به چنان نظام ارزشهایی نیازمندیم که اصل توسعهی پایدار را گرامی بدارد. این مفهوم در نظر افراد مختلف معانی متفاوت دارد، اما اندیشهی نهفته در پس آن ساده است: ما باید برای هر جامعهی نسبتاً با ثبات مدلهایی بسازیم که در آن، میزان جمعیت با منابع طبیعی موجود تعادل و تناسب داشته باشد.
رفتار متفاوت طبعاً ناشی از تفکر متفاوت است. اکثر رفتارهای تازه از افراد و گروهها سر میزنند. اما این دولتها هستند که بهترین موقعیت را برای هدایت و راهنمایی دارند، و در زمینههای متعددی باید دست به عمل بزنند.
نخست مسألهی مردم است. دولتها در این مورد باید از آن سازمانهای بینالمللی که در صدد مهار افزایش جمعیت هستند حمایت کنند، موقعیت زن و مسألهی تنظیم خانواده را ارتقا دهند، و جابهجایی محتمل جمعیت را پیشبینی کنند.
بعد، موضوع انرژی به میان میآید. قیمتگذاری عمومی را باید برای منابع مختلف انرژی به کار گرفت؛ کارایی استفاده از انرژی را باید افزایش داد و حفاظت از انرژی را باید بهبود بخشید؛ باید به یافتن منابع انرژی جایگزین پرداخت تا بتوان مصرف سوختهای فسیلی را کاهش داد. باید سیستمهای حمل و نقلی عرضه کرد که کمترین انرژی را مصرف کنند و طرحهای ساختمانی جدیدی را متداول نمود.
در مورد استفاده از زمین، توسعهی فضای سبز، ایجاد جنگل، و نیز استفادهی اقتصادی از آب شیرین اقداماتی باید انجام گیرد.
ضمناً صنعت باید شیوههای پاکیزهتری برای تولید عرضه کند و برای از بین بردن سموم یا زبالهها تلاشهای مؤثری انجام دهد.
تمام اینها منوط به این است که جامعهمان را اصلاح کنیم. اما عظمت مسأله نباید باعث شود که از کار مأیوس شویم. چند اصل نسبتاً معدود وجود دارند که با درنظر گرفتن آنها دولتها باید یاد بگیرند که هم منفرداً و هم مشترکاً اقداماتی انجام دهند.
اولاً اقداماتی که دولتها میتوانند به عمل آورند فقط به محیط زیست محدود نمیشود. حفظ جنگلها و ایجاد فضای سبز جدید برای پاک کردن جو از کربن، جریان گرم شدن کرهی زمین را کند خواهد نمود، و نیز استفاده از سوختهای فاقد دی اکسید کربن بسیار مؤثر خواهد بود. اما برای انجام چنین کارهایی دلایل دیگری نظیر حفظ معادن ذغال سنگ و منابع نفت هم وجود دارد.
یک اقدام سازماندهی داخلی نیز لازم خواهد بود. این اقدام شامل موارد زیر میشود: هماهنگی نزدیک در مرکز، تعیین تمامیت خط مشیها، بررسیهای زیست محیطی درون وزارتخانهها، و نیز وارد کردن محاسبات زیست محیطی در بودجههای سالانه؛ ارزیابی زیست محیطی هزینهها و قیمتهای مربوط به اقدامات دولتی؛ استفاده از انگیزهها و موانع مالیاتی، مثلاً حمایت از تولید انرژی؛ و تدوین مقررات اساسی روشن در مورد عملکرد بازار آزاد.
دولتها باید خود را در برابر بلایا و حوادث بیمه کنند. اولین اقدام برای این منظور، سرمایهگذاری احتیاطی نظیر اصلاح دفاع ساحلی، احداث پل و دکل نفت بالاتر از سطح آب، و برنامهریزی برای تغییر الگوهای مربوط به ریزش باران، و بدین ترتیب استفاده از آب شیرین است.
دولتها همچنین باید به پژوهشهای علمی دوباره توجه کنند؛ برای آن امکانات مالی بیشتری تدارک ببینند، و نتایج را هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی هماهنگ سازند. در سطح بینالمللی به وسایل رصدخانهای و ایستگاههای زمینی بهتر و نیز کنترل منظم تغییرات در خشکی، دریا، و هوا نیازمندیم.
بالاتر از همه، باید درک کرد که جامعهی بشری از خودِ زندگی شکنندهتر است. نهایتاً اگرچه ما هم مانند بقیهی حیوانات محدودیتهای بیولوژیکی داریم، اما برخلاف آنها میتوانیم آگاهانه برای آیندهمان برنامهریزی کنیم. اگر در این راه موفق نشویم، جز خودمان هیچ کس را نباید سرزنش کنیم.
طی نیم قرن اخیر پیشرفتهایی در این زمینه حاصل شده است. تغییر قابل توجهی که در آگاهی مردم پدید آمده، باعث شده است که افراد، گروهها، دولتها، و هیأتهای بینالمللی هر کدام به طریقی گامهایی خردمندانه بردارند. اما با توچه به اهمیت مسائل، تاکنون کوشش ناچیزی به عمل آمده است و هنوز در آغاز راه هستیم. باید یاد بگیریم که نه فقط عملکرد خویش، بلکه طرز تلقیمان را هم تغییر دهیم. این از همه دشوارتر است، چون باید پندارهایمان را کنار بگذاریم، عاداتمان را تغییر دهیم، شیوههای تفکر جدیدی بیافرینیم، ارزشهای متفاوتی را بپذیریم، و دنیا را با چشمان دیگری ببینیم.
برای تغییر طرز فکر خویش، ابتدا نیازمندیم واژههایمان را از نو شکل دهیم. واژهها اجزای بیان کنندهی ساختار فکر ما هستند. ابزارهای تحلیل اقتصادی کند و فرسودهاند. اصطلاحاتی چون «رشد»، «توسعه»، «تحلیل هزینهی سود» و حتی «محصول ناخالص ملی» (G. N. P.) باعث کجروی شدهاند و بیش از آن جا افتادهاند که بتوان به آسانی تعریف مجددی از آنها ارائه داد.
ثانیاً، باید درک کنیم که «عقل مرسوم» گاهی بر حسب موقعیت، حاوی تناقض است. برخی از روندها – مثلاً استفاده از منابع تجدید نشدنی – ما را به جهت اشتباهی سوق میدهند. اما همانطور که نویسندهی فرانسوی، رنه دوبو، به خوبی گفته است: «هر جا انسان مطرح باشد، هیچ روندی قاطعیت ندارد.» هیچ چیز غیر قابل اجتناب نیست مگر این که ما آن را اجتناب ناپذیر کنیم.
سپس نیاز به تغییر فرهنگ خود داریم. ایجاد تقسیمبندی بین فرهنگهای علم و هنرها مسلماً ارزشی ندارد. اما اکنون هیچ یک از فرهنگها مسئول این وضع نیستند. رؤسای واقعی ما مدیران تجاری هستند. حتی دو قرن پیش، ادموند برک از آن بیم داشت که مبادا عصر «سفسطهگرها، اقتصاددانان، و محاسبان» فرا رسیده باشد. مشکل ما این است که محاسبات محاسبان معمولاً کوتاه مدتاند.
رفتار متفاوت طبعاً ناشی از تفکر متفاوت است. اکثر رفتارهای تازه از افراد و گروهها سر میزنند. اما این دولتها هستند که بهترین موقعیت را برای هدایت و راهنمایی دارند، و در زمینههای متعددی باید دست به عمل بزنند.
نخست مسألهی مردم است. دولتها در این مورد باید از آن سازمانهای بینالمللی که در صدد مهار افزایش جمعیت هستند حمایت کنند، موقعیت زن و مسألهی تنظیم خانواده را ارتقا دهند، و جابهجایی محتمل جمعیت را پیشبینی کنند.
بعد، موضوع انرژی به میان میآید. قیمتگذاری عمومی را باید برای منابع مختلف انرژی به کار گرفت؛ کارایی استفاده از انرژی را باید افزایش داد و حفاظت از انرژی را باید بهبود بخشید؛ باید به یافتن منابع انرژی جایگزین پرداخت تا بتوان مصرف سوختهای فسیلی را کاهش داد. باید سیستمهای حمل و نقلی عرضه کرد که کمترین انرژی را مصرف کنند و طرحهای ساختمانی جدیدی را متداول نمود.
در مورد استفاده از زمین، توسعهی فضای سبز، ایجاد جنگل، و نیز استفادهی اقتصادی از آب شیرین اقداماتی باید انجام گیرد.
ضمناً صنعت باید شیوههای پاکیزهتری برای تولید عرضه کند و برای از بین بردن سموم یا زبالهها تلاشهای مؤثری انجام دهد.
تمام اینها منوط به این است که جامعهمان را اصلاح کنیم. اما عظمت مسأله نباید باعث شود که از کار مأیوس شویم. چند اصل نسبتاً معدود وجود دارند که با درنظر گرفتن آنها دولتها باید یاد بگیرند که هم منفرداً و هم مشترکاً اقداماتی انجام دهند.
اولاً اقداماتی که دولتها میتوانند به عمل آورند فقط به محیط زیست محدود نمیشود. حفظ جنگلها و ایجاد فضای سبز جدید برای پاک کردن جو از کربن، جریان گرم شدن کرهی زمین را کند خواهد نمود، و نیز استفاده از سوختهای فاقد دی اکسید کربن بسیار مؤثر خواهد بود. اما برای انجام چنین کارهایی دلایل دیگری نظیر حفظ معادن ذغال سنگ و منابع نفت هم وجود دارد.
یک اقدام سازماندهی داخلی نیز لازم خواهد بود. این اقدام شامل موارد زیر میشود: هماهنگی نزدیک در مرکز، تعیین تمامیت خط مشیها، بررسیهای زیست محیطی درون وزارتخانهها، و نیز وارد کردن محاسبات زیست محیطی در بودجههای سالانه؛ ارزیابی زیست محیطی هزینهها و قیمتهای مربوط به اقدامات دولتی؛ استفاده از انگیزهها و موانع مالیاتی، مثلاً حمایت از تولید انرژی؛ و تدوین مقررات اساسی روشن در مورد عملکرد بازار آزاد.
دولتها باید خود را در برابر بلایا و حوادث بیمه کنند. اولین اقدام برای این منظور، سرمایهگذاری احتیاطی نظیر اصلاح دفاع ساحلی، احداث پل و دکل نفت بالاتر از سطح آب، و برنامهریزی برای تغییر الگوهای مربوط به ریزش باران، و بدین ترتیب استفاده از آب شیرین است.
دولتها همچنین باید به پژوهشهای علمی دوباره توجه کنند؛ برای آن امکانات مالی بیشتری تدارک ببینند، و نتایج را هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی هماهنگ سازند. در سطح بینالمللی به وسایل رصدخانهای و ایستگاههای زمینی بهتر و نیز کنترل منظم تغییرات در خشکی، دریا، و هوا نیازمندیم.
بالاتر از همه، باید درک کرد که جامعهی بشری از خودِ زندگی شکنندهتر است. نهایتاً اگرچه ما هم مانند بقیهی حیوانات محدودیتهای بیولوژیکی داریم، اما برخلاف آنها میتوانیم آگاهانه برای آیندهمان برنامهریزی کنیم. اگر در این راه موفق نشویم، جز خودمان هیچ کس را نباید سرزنش کنیم.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}