نویسنده: سمانه حجارپور خلج (1)

منبع: راسخون





 

چکیده :

قرن دهم و یازدهم هجری نقطه عطفی در تاریخ ایران به شمار می رود چرا که دو حکومت مقتدر اسلامی، یعنی صفویه و عثمانی، با دو گرایش مذهبی متضاد مذهب ،دائیه طلایه داری بر جهان اسلام را داشتند. اصطکاکی که بین این دو به وجود آمد باعث شد که جهان اسلام به دو قطب مقتدر شیعی و سنی با دو ساختار حکومتی متفاوت تبدیل شود. ایران که در این زمان توسط شاهان شیعه مذهب صفوی اداره می شد، مورد توجه شیعیان سرزمین های مختلف قرار گرفت و اکثر آنان به خصوص کسانی که در مناطق حکومتی سنی مذهب زندگی می کردند شروع به مهاجرت به ایران کردند و از طرف مردم و شاهان صفوی نیز مورد استقبال قرار گرفتند.
در این مقاله به معرفی شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی(پدر شیخ بهایی) ، از علمای معروف منطقه جبل عامل،که در این دوره به ایران مهاجرت کرده بود، و بعدها در پایخت صفوی دارای منصب شیخ الاسلامی گردید، خواهیم پرداخت.

واژگان کلیدی :

شیخ عزالدین حسین ، جبل عامل ، صفویه ، شیعه

جبل عامل و پیشینه ی تشیع در آن سرزمین :

منطقه ی جبل عامل مشتمل بر سرزمین های ساحلی و کوهستانی جنوب لبنان است که این منطقه از شمال به رود اولی ( در شمال صیدا) از جنوب به رود قرن ( درشمال شهر نهاریه) در فلسطین از مشرق به دریاچه حوله ( معروف به اردن کوچک) و رود هامبیا و از مغرب به دریای مدیترانه محصور می گردد. (عودی:1384 : ذیل مدخل616 ؛ فقیه: 1406 : 10-9).
این منطقه عمدتاً از کوه ها و تپه های به هم پیوسته و دشتهای ساحلی تشکیل شده است. ارتفاع سرزمین از مغرب به مشرق افزایش می یابد ، به طوری که در برخی قسمتهای شرقی آن ، ارتفاع به بیش از 1000 متر می رسد. جبل عامل دشتهای ساحلی باریک و حاصلخیزی دارد از جمله صور ، عدلون ، غازیه ، مرجعیون و رملیه . رودهای متعددی چون لیتانی ( لیطانی) و زهرانی و اولی و همچنین چشمه ها و چاههای فراوان، آب آشامیدنی و زراعی اهالی آن را تامین می کند؛ به طوری که غالب مؤلفان آب و هوای خوش این منطقه را ستوده اند و همین فراوانی آب و زمینهای حاصلخیز، باعث تولید محصولات کشاورزی ، حبوبات ، انگور ، زیتون و عسل گردیده است. ( مقدسی ج 1 : 1361 : 260).
برخی از مشهورترین و مهمترین شهرهای جبل عامل عبارتند از : صیدا ، صور ، جزین ، نبطیه ، اسکندریه ، عدلون ، جبع و شقیف . در آثار جغرافی نویسان مانند : بلاذری، یعقوبی ، مقدسی و حموی. نام این سرزمین به صورتهای مختلفی همانند جبل الجلیل ، جبل الخلیل ، جبل بنی عامله و جبل عامله آمده است ولی آنچه مشخص است آن است که به سبب کوچ قبیله های قحطانی عامله ( بنی عامله) از یمن به شام، پس از وقوع سیل عرم در سده دوم میلادی و ظاهراً از سده ی چهارم هجری ، این منطقه جبل عامل نامیده شد. ( عودی : همان ؛ فرهانی منفرد : 1377 : 59).
جبل عامل سرزمین شیعیان شمرده می شود و مشهور است که اهالی آن پیش از دیگر شهرها به تشیع گرویدند. ( فقیه : 1406 : 33) و این به زمان تبعید ابوذر غفاری به این منطقه در سال 24 هجری می باشد که ابوذر به دلیل مخالفت با حکومت عثمان و معاویه و طرفداری از حضرت علی (ع) به این منطقه تبعید شد ودر این منطقه شروع به ترویج عقاید شیعه کرد. ( عودی : همان ؛ فقیه : 1406 : 35 ؛ فرهانی منفرد : 1377 : 159).
ظاهراً از قرن چهارم به بعد تعداد شیعیان در شام تا جبل عامل افزایش یافته است. ( فراهانی منفرد: 1377 : 60). به گونه ای که ناصر خسرو که در سال 438 هجری از صور عبور نموده است بیان می کند که بیشتر مردم این شهر شیعه هستند. ( ناصرخسرو : 1363 : 24) و این به دلیل تاسیس حکومت های شیعی مثل آل بویه و فاطمیان در جای جای سرزمینهای اسلامی بود به طوری که حتی فرقه های غالی شیعه در قرن هشتم هجری ، در این مناطق حضور یافته اند. ( ابن بطوطه ج 1 :1361: 79).
از تاریخ جبل عامل در فاصله ی سده های پنجم تا هفتم هجری آگاهی چندانی در دست نیست، ولی از رخدادهای سده های بعد می توان دریافت که تشیع از تغییرات شدید سیاسی- مذهبی ، در جبل عامل ، ضربه ی اساسی نخورده و به حیات خود ادامه داده است. ( فرهانی منفرد : 1377 : 61).
پیدایش دولت ایوبیان و پس از آن حکومت ممالیک، شیعیان ساکن در قلمرو آنان رابا شرایط دشواری روبه رو ساخت. ایوبیان سنی از بیم بازگشت فرنگیان، که برخی از آنان به جزیره ی قبرس آمده بودند ، به تخریب شهرها پرداختند و ممالیک نیز با پیگیری سیاست تخریب ، در نابودی شیعیان کوشیدند. ( همان ).
با ظهور دانشمندان بزرگ شیعی چون محمد بن مکی جزینی معروف به شهید اول جبل عامل رونق علمی یافت و بتدریج یکی از بزرگترین حوزه های علمیه شیعه شد. محمد بن مکی از دانش آموختگان حوزه ی حله بود. و به همین سبب ، مؤلفان تاریخ فقه حوزه ی جبل عامل را استمرار حوزه ی حله می دانند. این حوزه تا اواخر قرن دوازدهم بزرگترین حوزه ی علمیه شیعی شناخته می شد و عالمان و فقیهان و محدثان نام آوری از آن برخاستند که از جملة ایشاند : زین الدین بن علی جبعی معروف به شهید ثانی ، فرزندش معروف به صاحب معالم و نواده اش معروف به صاحب مدارک ، حسین بن عبدالصمد حارثی و فرزندش بهاء الدین عاملی ، محمد بن حسین حرعاملی و علی بن عبدالعال کرکی معروف به محقق ثانی.شمار بسیار زیاد عاملان منطقه ی جبل عامل و پویایی علمی آنها ، موجب توجه تاریخ نگاران و محققان شده است. ( عودی : همان).
نسب شیخ عزالدین حسین و پیشینه تشیع این خاندان:
اکثر تذکره نویسان و علمای علم انساب در مورد نسب شیخ عزالدین حسین چنین آورده اند :
عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن علی بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی. که این خاندان از نسل حارث بن عبدالله اعور همدانی می باشند . (همان: 10)
جد اعلای وی حارث همدانی است که از اصحاب خاص حضرت علی (ع) می باشد.(افندی ،ج 5 :1401 :155) او از نخستین بیعت کنندگان با وی در مدینه بوده و آن حضرت وی را در زمره ی ده یار برتر خود برشمرده است .(زعفرانی زاده :1387 :ذیل مدخل « حارث بن عبدالله همدانی» 341) به هنگام وفاتش عقیده و ایمان درستش را تصدیق کرده و ولا و مبحتش را بشارت داده است .(امینی ،ج 22 :1340 :43). بر اساس روایتی ، حارث محبت و شیفتگی فراوان خود را به حضرت علی (ع) ابراز کرده و حضرت در پاسخ فرموده است :«هر بنده ای که مرا دوست داشته باشد در هنگام مرگ مرا به گونه ای که دوست دارد، می بیند و کسی که مرا دشمن بدارد، درهنگام مرگ مرا به گونه ای که دوست ندارد می بیند.»
این روایت را سید اسماعیل بن محمد حمیری به شعر در آورده است .(زعفرانی زاده : همان ؛ امینی ، ج22 :1340: 52)

یا حار همدان من‌یمت‌یرنی
یلحظنی طرفه و اعرفه
و أنت عند الصراط معترضٌ
استیک من بارد علی ظمأ
اقول للنار حین تعرض للعر
ذریة لا تقربیه أن له

 

من مؤمن ِ أو منافق قبلاً
باسمه و الکنی و ما فعلاً
فلا تخف عشرة ً و لا زللاً
تخاله فی الحلاوة العسلا
من ذریه و لا تقربی الرجلا
حبلا بحبل الوصی متصلا
(نفیسی : 1388 :8  ؛ دمیرچی : 1381 : 85 )

حارث در دوران خلافت عثمان بن عفان (23ـ 35 هجری ) ، مبارزات سیاسی گسترده ای داشته است وی از اعضای گروه قرارء در کوفه به شمار می آمد که به سر کردگی مالک اشتر نخعی با سعد بن عاص مخالفت می کردند و بر وی شوریدند و به مدینه رفتند و از عثمان عزل وی را خواستار شدند. (ابن اعثم کوفی:1411 : ج 2 : 386) حارث در سال 65 هجری در دوران عبدالله بن زبیر در مکه در گذشت. (امینی ، ج 22 :1340 : 52)
انتساب این خاندان به حارث همدانی ،علاوه بر تأکید خود شیخ بهایی و پدرش عزالدین حسین ، مورد تأیید اساتید و معاصران ایشان از جمله شهید ثانی ،شیخ حسن صاحب معالم ،شیخ ابو محمد فرزند عنایت الله مشهور به بایزید بسطامی دوم ، سید ماجد بن هاشم بحرانی ،مولی حسنعلی عبدالله تستری ،سید نورالدین عاملی ،محمد تقی مجلسی ، آقا حسین خوانساری ،محقق سبزواری و دیگران بوده است .( همان :44-46 ).
شیخ جعفر خطی بحرانی متوفی سال 1028 در ضمن قصیده ای رائیه ای که به اقتفای رائیة شیخ بهایی سروده و شیخ را در آن ستوده و قصیده اش را تفریظ است :

على انه لم‌یبق فى ما اظنه
ولا عززوفا لا کسیر اکبر شهرة
متى بف بى کف فلیس باه سیف
فیا ابن الاوى اثنى الوصى علیهم
بصفین ان لم‌یلف من اولیائه         
وقد عض ناب الموغا غیر فرار
سراعا الى داعی الحروب‌یرونها                 
اطارواغمود البیض واتکلوا على                                  
وارسوا وقد لاثوا على الرکب                                          
فقال وقد طابت هنا لک نفسه                                          
فلو کنت بوابا على باب جنة                                     

 

من الارض شبر لم تطبقه اخباری
وما زال من جهل به تحت استار
على درهم ان لم‌ینله ودینار
بما لیس تثنی وجهه‌ید انکاری
وقد عض ناب الموغا غیر فرار
على الموت اسراع الفراش الى النار
على شربها الاعمار موردا عماری
مفارق قوم فارقوا الحق فجار
بروکا کهدی ابرکوه لجزار
رضى واقروا عینه اى اقرار
کما افصحت عنه صحیحات اثار
( بحرانی ، 1406 : ج2 : 270 ـ 271 )

که ترجمه بعضی از ابیات آن چنین است :
ـ ای کسی که فرزند بزرگان هستی ، که وصی پیامبر چنان کسان را ستوده ،کسانی که هیچ دست انکاری ، بزرگواری آنها را نتواند رد کند.
ـ در جنگ صفین، آنجا که از دوستانش کسی نمانده بود که دندان حمیت خود را برای جنگ بفشارد و فرار نکند.
ـ سپاهیان دشمن، از این بزرگواران چنان دلاوری دیدند که همچون پروانگان که برگرد آتش شتاب کنند ،جنگ را پذیرا می شدند.
ـ شمشیرهای برهنه خود را از نیام ها بر آویخته ، و بر سر و دم فاجر و تبهکاری که از حق کناره گرفته بودند فرود می آورند.
ـ اینان دسته دسته می آمدند و جان هایشان را در این شرب و آبشخور از دست می دادند.
ـ تیغ ها از نیام بر کشیده و سرهای دشمن را می پراندند، دشمنی که از حق جدا گشته و فسق و تباهی پیشه کرده بودند.
ـ می آمدند و به زانو می افتادند ، چنانچه گویی شتری را می خوابانند تا مگر سرش را ببرند.
ـ در این هنگام بود که جانش خرم و آرام می شد و نشان این پیام را در چشمانش می خواندند ، که درباره ی آل همدان می گفت.
ـ آنگاه که دربانی دروازه ی بهشت را به دست آوردم ،بهشتی که آثار و اخبار درست ، از آن نشان داده اند .(می گفتم ای آل همدانی همگی به سلامت وارد شوید).
در این ابیات به دلاوریهای قبیله ی همدان در جنگ صفین و هم چنین به پهلوان مجاهد، حارث همدانی ، اشاره شده که چگونه امیرالمؤنین او را تعریف کرده و فرموده بود ای مردم همدان ،شما به منزلة زره ونیزه ی پیکار منید، جز خدا را یاری نکردید و به جزخدا کسی را فرمانبری نکردید(امینی ،ج 22: 1340 :22ـ23)
اجداد شیخ عزالدین عمدتاً عالم و محدث و شاعر بوده اند. مانند شیخ عبدالصمد بن محمد بن حسین ،پدر وی که مورد ستایش شهید ثانی قرار گرفت و همچنین شیخ شمس الدین از شاگردان مشهور شهید ثانی بود و در تقوا و پرهیزگاری مقامی شایسته و والا داشت. (دمیرچی : 1381 : 85)
موطن آبا و اجداد این خاندان روستای (جبع ) یا (جباع) از روستاهای جبل عامل بوده است و به همین دلیل گاهی این خاندان را حارثی عاملی جبعی می گویند.(همان)
عز الدین حسین بن عبد الصمد(پدر شیخ بهایی):
وی از علمای بزرگ جهان تشیع در قرن دهم هجری بود که در اول محرم سال 918 ق در جبل عامل لبنان به دنیا آمد.(افندی ج2 :1401: 110 ؛ مدنی : 1324 : 295 ؛ موسوی خوانساری ج2: 1392 : 334) دوران تحصیل را در مصاحبت و ملازمت شهید ثانی به سر برد و همراه ایشان در ترویج مذهب شیعه در جبل عامل کوشش نمود. سپس از جبل عامل به سمت ایران که در آن دوره پایگاه شیعیان به پشتیبانی حکومت صفویه بود حرکت کرد و مقیم شهر اصفهان گردید. در این شهر مدت سه سال به ترویج مذهب شیعه ی اثنی عشری همت گماشت تا آن که آوازه ی او توسط شیخ علی منشار که در آن زمان شیخ الاسلام اصفهان بود ، به گوش شاه تهماسب رسید . شاه تهماسب به خط خود ،نامه و لواء برای عزالدین حسین فرستاد و او را به پایتخت دعوت کرد. او هم دعوت شاه را قبول کرد و به قزوین رفت و منصب شیخ الاسلامی آن شهر را پذیرفت و مدت هفت سال در آن شهر به ارشاد و تعلیم مردم پرداخت. وی به دلیل این که بر وجوب نماز جمعه نیز اعتقاد داشت ، امامت جمعه ی شهر قزوین را نیز به عهده گرفت .(افندی ج2 :1401 :120 ) شیخ عز الدین پس از این ، چندی هم در جوار حرم رضوی به ارشاد و تعلیم و تدریس پرداخت تا سرانجام به دستور شاه تهماسب با مقام شیخ الاسلام شهر هرات وارد آن شهر شد و مدت هشت سال در آن شهر به تدریس و قضا مشغول گردید.
جنبة علمی عز الدین حسین در دستگاه صفوی و بخصوص شاه تهماسب صفوی به قدری زیاد بود که تهماسب به شاه قلی سلطان حاکم هرات دستور داده بود فرزندش محمد خدابنده را هر جمعه به پای تدریس شیخ ببرد وگزارش این کار را برای شاه مکتوب نماید.
هرات در این دوره به برکت حضور شیخ ، به جایگاه بسیاری از علما گردید که از اقصی نقاط دنیا جهان اسلام به آن شهر می آمدند تا از محضر درس شیخ استفاده برند و به برکت حضور وی ، بسیاری از مردم هرات که تا آن زمان شیعه نبودند به این مذهب گرویدند.(افندی ج2 :1401: 120 ؛ ترکمان :1350 :156) در این زمان شیخ عز الدین عازم حج گردید و قبل از آن در قزوین به حضور شاه تهماسب رسید و عزم خود را برای زیارت خانة خدا اعلام کرد و حتی شیخ بهایی را نیز به ملازمت خود دعوت کرد که وی دعوت پدر را نپذیرفت و حضور خود را در ایران ارحج دانست . این سفر عزالدین حسین ، سفری بی بازگشت بود زیرا پس از حج عازم بحرین گردید و اواخر عمر را در آن جا به عبادت و تدریس پرداخت و همان جا در هشتم ربیع الاول 984 هجری در 66 سالگی ، در همان جا دار فانی را وداع گفت و در روستای «مصلی » حومه ی «هجر » از نواحی بحرین به خاک سپرده شد.( مدنی : 1324: 295 ؛ موسوی خوانساری ج 2 :1392 : 334)
شاید یکی از علت هایی که عزالدین حسین پس از سفرحج به ایران باز نگشت ،نارضایتی وی از اوضاع ایران و حکومت صفویه بوده باشد ، چنانچه از نامه ای که از بحرین برای پسرش محمد (شیخ بهایی) ارسال داشته است ، این نکته قابل برداشت است. او در نامه پسرش را چنین نصیحت می کند که «إنک ان تطلب محض الدنیا تذهب الی الهند و إن کنت ترید العقبی فلابُدَّ أن تجیء الی البحرین و ان کنت لاترید الدنیا و لا العقبی فتوطن ببلاد العراق العجم» (افندی ج2: 1401 :120)
یعنی اینکه اگر طالب دنیایی به هندوستان برو و اگر طالب آخرت هستی در بحرین موطن بگزین و اگر نه طالب دنیا و نه طالب آخرت هستی در همان ایران بمان.
شیخ بهایی چون خبر فوت پدر را شنید ، در رثای او قصیده ی زیر را سرود:

قف بالطوال و سلها این سلما
...یا جدیدة هجروا و استوطنوا هجرا
...یا ثاویا بالمصلی من قری هجر             اقمت‌یا بحر بالبحرین فا جتمعت              ... علیک منی السلام کما مدحت           

 

ورو من جمع الاخبان جر عاها
واهاً لقلبی المعنی بعد کم واها
کسیت من حلل الرضوان اصفاها
ثلاثه کن امثالاً و اشباها
علی عضون اراک المدح و رقاها
(حر عاملی : بی تا ، ج1 : 77 ؛ مدنی : 1383 : 295 )

شیخ عز الدین دارای سه پسر به نام های بهاء الدین محمد و عبدالصمد بود. عبد الصمد در شب یکشنبه در سوم صفر سال 963 ق در قزوین به دنیا آمد(افندی ج 2 :1401: 110) وی نیز همراه برادرش ، نزد پدر تحصیل کرده و مشترکاً از پدر اجازه دریافت کرده اند. (امینی ج22: 1340 : 140 ؛ افندی ج 4 :1401 : 166) .
استاد سعید نفیسی در مقدمه ای که بر دیوان اشعار شیخ بهایی نگاشته است ، عبدالصمد را بزرگتر از شیخ بهائی می داند و دلایلی هم بر این گفته می آورد (نفیسی : 1388 :19 ). ولی با توجه به تصریح صاحب ریاض العلما مشخص می شود که شیخ بهایی ، دوازده سال وسی وشش روز از برادرش بزرگتر بوده و نفیسی در این باره به خطا رفته است .
شیخ بهایی (فواید الصمدیه) را که از کتابها ی معروف نحو است و همواره در مدارس ایران تعلیم می شده را به نام برادرش نگاشته است. عبد الصمد در سال 1020 ق در اطراف مدینه درگذشته و پیکر او را به نجف اشرف برده اند و در آن جا مدفون گردیده است.(همان :18)

استادان شیخ عزالدین حسین:

از محتوای گزارش های تاریخی چنین بر می آید که بزرگترین استاد عزالدین حسین ، شیخ زین الدین شهید ثانی می باشد و زین الدین رؤیای صادقه ای را که در مورد شهید شدنش دیده بود برای وی تعریف کرده است و اما به جز شهید ثانی ، شیخ عزالدین از محضر بزرگان دیگری نیز استفاده نمود ه و از آن ها روایت کرده است . برخی از این بزرگان عبارتند از:
1_ سید بدر الدین حسن پسر سید جعفر اعرجی کرکی عاملی
2_ شیخ حسن صاحب «المعالم» پسر شهید ثانی
3_ سید حسن پسر علی حسینی مدنی .ولی عزالدین اجازه ی خود را از شهید ثانی و سید بدرالدین دریافت کرده است. (موسوی خوانساری:1392 :ج4 :60)
عزالدین حسین در روزگار خود ، از مشاهیر بزرگ ، دانشمدان و فقهای معروف بوده و در تحصیل علوم و معارف و تحقیق در مباحث اصول و فروع ، معاصر و همکار شهید ثانی بوده است و می توان گفت که این دانشمند در علم تفسیر و حدیث و فقه و ریاضی ، در روزگار بی همتا بوده است . وی علاوه بر تربیت دو فرزندش، که از دانشمدان بی نظیر تاریخ تشیع گردیدند، شاگردان دیگری نیز پرورش داد که از آن جمله می توان به افراد زیر اشاره کرد :
1_ سید میر باقر استرآبادی مشهور به میرداماد
2_ شیخ رشید الدین پسر ابراهیم اصفهانی
3 _ سید شمس الدین محمد پسر علی حسینی مشهور به ابن ابی الحسن
4_ سید حیدر پسر علاء الدین بیرونی
5_ شیخ ابو محمد پسر عنایت الله بسطامی
6_ مولا معانی تبریزی
7_ میرزا تاج الدین صاعدی
8_ شیخ حسن صاحب «المعالم»
9_ملک علی
10_ سید علاء الدین محمد پسر هدایت الله حسنی (امینی ، ج 22 :1340 : 56_55)
صاحب ریاض العلما و به تقلید از او ، غالب شرح حال نویسان ، هجرت شیخ عزالدین حسین از جبل عامل به ایران را پس از شهادت استاد بزرگش شهید ثانی می دانند ، ولی آن چه در تحقیقات جدید مشخص شده شیخ عز الدین حسین گزارش سفر خود را به ایران در یک نامه مفصل برای استادش شهید ثانی مکتوب کرده است و با توجه به این نامه می توان بیان داشت که عزالدین در زمان حیات شهید ثانی به ایران آمده است .(فرهانی منفرد: 1377 : 85)

آثار و تألیفات :

از شیخ عزالدین حسین آثار و تألیفات زیادی بر جای مانده است که از آن جمله اند:
دو شرح بر الفیه شهید ، رساله ی طهماسیه در فقه ،رساله ی الوسواسیه ، رساله ی الوجوب الجمعه وصول الاخیار الی اصول الاخبار ، الرسالة الرضاعیة، حاشیه علی الارشاد، رساله ی مناظره مع علماء الحلب ، رساله فی الرحلة ، رساله ای در عقاید، رسالة الطهارة الظاهرة و القلبیه ، رساله ای در مواریث کتاب الغرر و الدرر، رسالة فی تقدیم اشیاع علی الید، رساله فی الواجبات، تعلیقات علی الصحیفه ، رساله فی القبله ، درایة الحدیث، کتاب الاربعین، تعلیق بر خلاصه علامه ، رسالة فی جواز استر قاق ،الحر بی البالغ علی الغیبه ، رساله تحفه اهل الایمان فی قبلة عراق العجم و الاخراسان ، رساله فی وجوب صرف المال الامام فی ایام الغیبة ، جواب عما اورد علی حدیث نبوی ، رساله فی عدم طهور البواری بالشمس دیوان شعر ، کتب ال ریاضیات الرسالة القاجیه فی الصلوة ، رساله فی مال الصاحب من حقة الخمس و النذر، رساله فی المسح علی الرجلین، رساله فی الواجبات الملکیه فی الاعتقاد و العمل، المناظره مع بعض العلماء فی ا لامامه .
شیخ عزالدین حسین در شعر گفتن هم از نوادر روزگار بود به سانی که محمد امین بن فضل الله در کتاب نفحة الریحانه و رشحة طلا ء الحانه ، وی را یکی از شعرای بزرگ و صاحب سبک قرن دهم می خواند. (محبی:1387 :ج2 : 282) از اشعار او می توان به شعر زیر اشاره کرد:
_ من کجا ملامت می شوم ، در حالی که کارم شهرت جهانی دارد و از هر فرومایه ی خواری برکنارم؟
_ پیامبر و آل پیامبر را دل بسته ام و همواره از عدل سخن گفته ام هر گاه بگویم چه حامی خوبی است.
_ تباری دارم که شایسته احترام است و نسبت و پیوندی با ولایت بزرگ دارم.
_ در روز رستاخیز تکیه گاهی چون ایشان دارم و در قیامت جایگاه نکویی خواهم داشت.
_ چرا که من در شداید و پیشامدها ، با این که سخت گنه کارم
_ برادر مصطفی و پدر پیشوای جفت و آن کسی را که همسر فاطمه و داماد پیغمبر است ، فریاد خواهم زد و به یاری خواهم طلبید.
_ این شخصیتی است که محبوب پروردگار بزرگ و دوست بهترین انبیاء بشیر و نذیر است.
_ پیشوایی که پرتو افشان تیرگی ها و کفایت بخش بزرگان و مطابق نص حدیث غدیر ، پیشوای بندگان است.
_ اوست که اندوه ها را می زداید و از نهان ها آگاه و به فرموده ی خدا آگاه و پاک و مطهر است.
_ او داد یار ترین مردم و نهایت آرزوی ایشان و مرد شنوا و بینایی است که تیغ امنیت و آرامش را به کف دارد.
(امینی، ج 22: 1340 : 42_41)
مرتبه بلند علم وعرفان شیخ عزالدین حسین را می توان از اجازه ای که استادش شهید ثانی برای وی نگاشته دریافت او در ابتدا ی این اجازه چنین گفته است :«... این برادر راه خدا که در برادری فردی برجسته و در دیانت شخصیتی برگزیده و از حضیض تقلید به اوج یقین رسیده است ، شیخ بزرگوار ، امام عالم یگانه ، دارنده ی نفس پاک و پاکیزه و همت بلند برجسته و اخلاق نیکوی انسانی ، بازو ی اسلام و مسلمین ، سایه ی عزت دنیا و دین ، حسین پسر شیخ صالح عالم عامل متقن متفنن و خلاصه ی اخبار شیخ عبدالصمد پسر شیخ بزرگوار شمس الدین محمد مشهور به جبعی است ، که خداوند او را مقرون به سعادت و نیک بختی ، و دشمنانش را سرنگون بگرداند_ از کسانی است که خود را بکلی به طلب معالی وقف کرده و بیداری روزهای خود را به احیای شبها پیوند داده است تا بدان پایه که در میدان فضیلت گوی سبقت از همگان برده و از اقران و معاصر برگذشته، و بخشی از عمر گرانمایه خود را در تحصیل این علم صرف کرده و نصیب کامل و بهره فراوانی از آن اندوخته و بر این ضعیف قرائت کرده است . ... »(افتدی ج2 :1401 : 112 ؛ موسوی خوانساری :1392 :ج2 : 330 ؛ امینی 1340:ج22 : 53).

نتیجه :

مذهب شیعه اثنی عشری از غنی ترین مذاهب دینی به شمار می رود که توانسته است عالمان و دانشمندان بسیاری را پرورش دهد. شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد نیز یکی از این عالمان است که در این مذهب رشد و نمو یافت و توانست خدمات زیادی را به شیعیان داشته باشد. تألیفات وی در آن دوران حساس تاریخی و حکومت نو پای شیعی صفوی که مشروعیت آن بین علما همچنان مورد تردید بود بسیار مثمر ثمر واقع شد . وی از جمله شخصیت های جهان تشیع به شمار می آید که با تألیفاتش در صدد احیای نماز جمعه برآمد و خود یکی از پیشگامان این امر در آن زمان بود.از طرفی وی با پرورش شاگردان زیادی در گسترش فرهنگ ناب شیعی همت گماشت که مهم ترین آن ها پسرش شیخ بهاءالدین عاملی می باشد که همچنان نیز پس از گذشت قرن ها آوازه اش ورد زبان هاست.

پی‌نوشت‌ها:

1- مدرس دانشگاه و پژوهشگرتاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی

منابع و مآخذ :
شیخ محمد بن الحسن (الحر العاملی) ، امل الآمل ج 1؛ شیخ محمد بن الحسن، بتحقیق السید احمد الحسینی ؛ مکتبه الاندلس ، شارع المستنبی بغداد
شیخ محمد بن الحسن ( الحر العاملی ) ، امل الآمل ج2؛ بتحقیق السید احمد الحسینی ؛ قم دارالکتب اسلامی
حارثی الحمدانی ،شیخ حسین بن عبدالصمد (1477) ؛اربعون حدیث ؛ اخرجه الدکتر حسین علی محفوظ
البحرانی ، شیخ یوسف (1406 ) ؛الکشکول ؛ الجزء الثانی ، موسسه الوفاد و دارالنعمان
بهاء الدین عاملی ، محمد بن حسین (1403 ) ؛الکشکول ؛ بیروت
اصطخری، ابراهیم بن محمد (1368) ؛ المسالک والممالک ؛ به کوشش ایرج افشار ؛ تهران ، انتشارات علمی فرهنگی
مقدسی ، محمد بن احمد (1361 ) ؛احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم ؛ ترجمه علیقلی منزوی ، تهران ، شرکت مولفان و مترجمان ایران
یعقوبی، احمد بن اسحاق (1347 )؛البلدان ؛ ترجمه دکتر محمد ابراهیم ایتی ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
نفیسی، سعید (1316) ؛ احوال و اشعار شیخ بهایی ؛ تهران ، چاپخانه اقبال
ابو محمد احمد بن اعثم کوفی، (1411) ؛ الفتوح ؛ تحقیق علی شیری ، بیروت دارالاضواء
اسکندر بیک منشی (1368 ) ؛ تاریخ عالم ارای عباسی ؛ تصحیح محمد اسماعیل رضوانی ، تهران ، انتشارات علمی فرهنگی
فقیه ، الشیخ محمد تقی ( 1406 ) ؛جبل عامل فی التاریخ ؛ بیروت ، دار الاضواء
عودی ، ستار ( 1384 ) : جبل عامل ، « دانشنامه جهان اسلام ؛ زیر نظر غلامعلی حداد عادل تهران ، شرکت افست »
زعفرانی زاده ؛ سعید(1387) : حارث بن عبدالله همدانی ، «دانشنامه جهان اسلام ؛ زیر نظر غلامعلی حداد عادل ، تهران ، شرکت افست »
شیخ بهایی (1372 ) ؛ دیوان شیخ بهایی شامل اشعار و آثار فارسی ؛ مقدمه و شرح حال به قلم سعید نفیسی ، ویرایش و تصحیح علی کاتبی ، تهران ، نشر چکامه
موسوی الخوانساری الاصفهانی ،میرزا محمد باقر ( 1411 ) روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات ؛ ، بیروت ، الدار الاسلامیه
موسوی، محمد علی (1369 ) ، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین ؛ ج3 ، تهران ، کتابفروشی خیام
افندی اصفهانی ، میرزا عبدالله (1401 ) ؛ ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ؛ ج2 ،تحقیق سید احمد الحسینی باهتمام سید المحمود المرعشی، قم مطبعه الخیام
افندی اصفهانی ، میرزا عبدالله(1401) ؛ ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ؛ ج4 ،تحقیق سید احمد الحسینی باهتمام سید المحمود المرعشی، قم مطبعه الخیام
افندی اصفهانی ، میرزا عبدالله (1368 )؛ ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ؛ ج 5 ،ترجمه محمد باقر ساعدی ، مشهد ، بنیاد پژوهش های اسلامی
للعلامه السید علیخان مدنی؛ سلافه العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر؛ ، المکتبه المرتضویه لاحیائ الآثار الجعفریه
ناصر خیرو قبادیانی (1363 ) ؛ سفر نامه ؛ ، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، تهران
عاملی ،حسین بن عبد الصمد(1337) ؛ گفتگوی یک دانشمند شیعی با یک عالم سنی ؛ ، ترجمه میر سید احمد روضاتی ؛ به سرمایه محمد کاظم جوادیان
تنکابنی، میرزا محمد؛ قصص العلماء ؛ ، انتشارات علمیه اسلامیه
بلاذری (1988 ) ؛ فتوح البلدان ؛ بیروت ، دارالمکتبه الهلال
حموی ، یاقوت (1995 ) ؛معجم البلدان ؛ ، بیروت، دار صادر للطباعه والنشر
فرهانی منفرد، مهدی (1377 ) ؛ مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی ؛ تهران ، انتشارات امیر کبیر
محمد امین بن فضل الله بن محب الدین بن محمد المحبی ؛ نفحه الریحانه و رشحه طلاء الحانه ؛ ج2، تحقیق عبدالفتاح محمد الحلو، طبع بدار الاحیاء الکتب العربی ، عیسی البای الحلبی و شرکاء
دمیرچی ، شهاب الدین (1381 ) ؛ شیخ بهایی از جبل عامل تا اصفهان، انتشارات خورشید آفرین
امینی ،عبدالحسین (1340 ) ؛ ترجمه الغدیر ، ج 22 ، کتابخانه ی بزرگ اسلامی غدیر
ابن بطوطه (1361 ) ؛سفرنامه ( رحله ی ابن بطوطه)؛ ج 1 ، ترجمه ی محمد علی موحد ، انتشارات علمی فرهنگی .