ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون



 

ویلیام بوومن

ویلیام بوومن در 20 ژوییه 1816 (29 تیر 1195) در ننتویچ انگلستان زاده شد. او سومین پسر خانواده‌اش بود. پدرش جان با وجود شغل بانکداری یکی از بنیادگذاران انجمن زمین شناسی منچستر، عضو انجمنهای لینه‌ای و زمین شناسی، و صاحب تألیفاتی در زمین‌شناسی و گیاه‌شناسی بود. با بسیاری از دانشمندان نامدار از جمله با لوئی آگاسی، تامس بویک، و سرچارلز لایل، که بر مشاهداتش در زمینه رگه‌های معدن زغال سنگ حاشیه نوشته بود، مکاتبه فعالانه داشت.
آنان خانواده‌ای سخت مخالف با جزمیات کلیسا بودند. نامه‌های جان بوومن به پسرش در همة مراحل زندگی علمی او نگرشی مهربان و در عین حال اندرزگرانه را نشان می‌دهد که به وضوح تأثیر بسیار بر ساخته شدن سرشت مرد جوان داشت.
در 1826 بوومن به مدرسة هیزل وود در برمینگم فرستاده شد، که مدیرش تامس رایت هیل از دوستان پدرش بود. روولند، پسر هیل، نیز در آنجا تدریس می‌کرد. بوومن در 1832 به کارآموزی نزد ا. بتس، جراح درمانگاه برمینگم پرداخت، و در همان زمان تحت سرپرستی جووزف هاجسن، جراح مشهور برمینگم، مشغول کار شد. هاجسن نخستین جراح شهرستانی بود که در 1864 به ریاست انجمن پادشاهی جراحان برگزیده شد.
در روزگار بوومن، عضویت در این انجمن، که هدف او بود، احتیاج به یک دوره کار در یکی از بیمارستانهای آموزشی لندن داشت. بنابراین، بوومن در 1837 به مرکز پزشکی نوبنیاد کینگز کالج لندن، که استاد کالبدشناسی آن ریچارد پارتریج از شاگردان سابق هاجسن در برمینگم بود، رفت. همکار مهمتر دیگر، ریچارد بنتلی تاد، استاد فیزیولوژی و معلم عالیقدری بود که بوومن در 1838 دستیار کالبدشکافی وی شد. او در همان سال، به عنوان مشاور فرانسیس گالتن، که بعداً به بنیادگذار اصلاح نژاد شهرت یافت، به یک سفر دیداری از بیمارستان‌های اروپایی اقدام کرد.
بوومن در 1840 به عنوان کمک جراح در بیمارستان کینگز کالج لندن برگزیده شد، و شانزده سال بعد به مقام جراح بیمارستان رسید، و طولی نکشید که به اقتضای نیازهای کار خصوصی در حال توسعة خود، از این مقام استعفا کرد. در 1842 با هریئت پجت، دختر جراح لیستری ازدواج کرد.
از جنبه حرفه‌ای ، کار بوومن به دو دوره تقسیم می‌شود. در سالهای قبل از ازدواج، پژوهش‌های وی در بافت شناسی، در سال 1841 عضویت در انجمن پادشاهی، و در سال بعد مدال آن انجمن را نصیب وی کرد. سپس وی به جراحی، خاصه جراحی چشم، روی آورد و خدمات او در این رشته، اساسی و با دوام بود. در 1844 عضو انجمن پادشاهی جراحان شد و ملکه وکتوریا در 1884 به او مقام اشرافی اعطا کرد.
علاقه به فیزیولوژی در بوومن تحت تأثیر هاجسن به وجود آمد و به وسیلة تاد رشد کرد. او به تاد در تنظیم دانشنامة کالبدشناسی و فیزیولوژی (1823-1856) یاری کرد، و برای آن مدخل‌های «غشاهای مخاطی»، «ماهیچه‌ها»، «حرکت ماهیچگی»، و «اجسام پاچینی» را نگاشت. کتاب کالبدشناسی فیزیولوژیک و فیزیولوژی آدمی (1823-1856) آنان اثری برجسته است. این دو اثر رهیافت جدیدی در آموزش پزشکی به وجود آوردند و برای بوومن این امکان را، که تا آن زمان سابقه نداشت، فراهم ساختند که دقیقترین پژوهشها را در زمینة کالبدشناسی بافت شناختی انجام دهد. این پژوهش‌ها ضروری بودند زیرا پیش از آن انجام نشده بودند و کار او با پیشرفت اخیر در ساخت میکروسکوپ مرکب وومن را، که پاول ساخته و پیش از آنکه بوومن برمینگم را ترک گوید به او اهدا شده بود، هنوز در بیمارستان کینگز کالج می‌توان دید. با وجود اینکه وی هنوز در دهة سوم سن خود بود، به نظر می‌رسید که کلیة آموزش‌های قبلی وی دست به دست داده و او را برای کاری که پیش گرفته بود مناسب ساخته بودند، و سالها چشم‌های تیزبین و قلم توصیف‌گر او گزارشهایی استادانه در بافت شناسی به وجود آوردند، و از این راه ،توصیف‌هایی تازه و تفصیلی درباره پوست، ماهیچه، اعصاب اندامهای حسی، کلیه، استخوان و غضروف عرضه شدند.
سرآرثر کیث، اظهار داشت که نظیری برای این کار بوومن نمی‌شناخته است که در ضمن به وجود آوردن مطالبی برای کتاب خود به این همه کشفیات تازه توفیق یابد. هنری پاوئر، نوشت که تدوین کالبد شناسی فیزیولوژیک ... مبدأ دوران تازه‌ای در فیزیولوژی بود که در آن بافت شناسی (توصیف دقیق ساخت بافت‌ها و اندام‌ها به صورتی که میکروسکوپ جلوه‌گر می‌ساخته) عرضه شده است. بیشتر برش‌ها (مقطع‌ها) و حکاکی‌های روی چوب به توسط خود بوومن تهیه شده بود، و پاوئر اظهار داشت که دست‌های بوومن آن قدر محکم بودند که بسیاری از آثارش را مستقیماً بر روی چوب رسم می‌کرد. اهمیت پژوهش‌های بافت شناختی او وقتی بیشتر شناخته می‌شود که شیو‌ه‌های ابتدایی از هم جدا کردن خیساندن که در دسترس او بوده اند مد نظر قرار گیرند. در آن روزگاران از رنگ کردن برش‌های میکروسکوپی خبری نبود، اما بوومن روش‌های نوین تزریقی به کار می‌برد و در آن ترزیق پیاپی بی کرومات پتاسیم، و استات سرب در اندام‌ها اجرا می‌شد و آنچه در نتیجة این پژوهش‌ها رسوب می‌کرد حالت و وضع رگ‌ها را نمایان می‌ساخت.
در 18 ژوئن 1840 مقالة «دربارة ساختار بسیار دقیق و حرکات ارادی ماهیچه»، توسط تاد به انجمن پادشاهی تقدیم شد. نتیجة آن انتخاب بوومن به عضویت انجمن در بیست و پنج سالگی بود.
ره‌یافت بسیار دقیق بوومن در هیچ جا بهتر از جدول سنجش قطر رشته‌های در هم پیچیدة ماهیچه‌ها در چهل و چهار جانور، از جمله انسان نشان داده نشده است. از جملة مهمترین مشاهدات او در این مقاله، توصیف دقیق رشته‌های عرضی و طولی ماهیچه‌های ارادی است، و اولین توصیف کامل ماهیچه‌های چهره، که وی آن را ساکرولما (غشای رشته‌های ماهیچگی) نامید. تا کشف میکروسکوپ الکترونی خیلی کم به توصیفی که بوومن از رشته‌های کوچک ماهیچگی کرده بود اضافه شد. حتی مهمتر از ان برای فیزیولوژی، اصرار بوومن است در این عقیده که شکل هر ساختار به عمل آن کمک می‌کند. ممکن است بهترین نمونة آن را در مقالة «جسمک‌های مالپیگی کلیه»، که در 17 فوریه 1842 در انجمن پادشاهی خوانده شد، بتوان یافت. بوومن با استفاده از شیوة تزریقی نشان داد که کپسولی که تودة مویرگی مالپیگی را احاطه کرده است به غشای زیرین لوله‌های پیشاب‌زا متصل است. این کپسول اکنون به نام او «کپسول بوومن» نامیده می‌شود. با استدلال متکی بر کالبدشناسی دقیق قسمت‌ها، بوومن نظریة ترشحی خود را پیشنهاد کرد، که مهمترین اصل آن دفع آب و نمک‌ها در کلافه‌های مویرگی (Glomerulus) بود.
اهمیت این مقاله فقط در محتوای آن نیست بلکه از لحاظ نحوة ارتباط دادن خصوصیات کالبدشناختی به اعمال فیزیولوژیکی که انجام می‌دهند نیز اهمیت دارد. چنین مفهومی، اگر چه به کلی تازگی نداشت، تأثیر عمیقی بر نحوة فکر و آموزش آن عصر بخشید.
بوومن، با تکمیل این بررسی‌ها، به مرحله‌ی جراحی زندگی علمی خود گذر کرد. در این مرحله علاقة اصلی او به چشم پزشکی بود، و در 1846 به دستیاری جراحی در بیمارستان چشم مورفیلدز، که در آن زمان بیمارستان پادشاهی چشم پزشکی لندن نامیده می‌شد، منصوب شد. همان روحیه‌ی دقیق و جستجو گر را که در خصوص کارهای مربوط به فیزولوژی داشت به رشتة چشم پزشکی وارد کرد. در حقیقت، خدمات بسیار او در زمینه‌های کالبدشناسی، فیزیولوژی، و جراحی چشم غالباً با مطالعات قبلی وی در ارتباط بود.
در بافت شناسی، وی قرنیه را (که شامل غشای قابل کشش قدامی آن معروف به غشای بوومن، و رشته‌های شعاعی ماهیچة مژکدار معروف به ماهیچة بوومن است) توصیف کرد. «لوله‌های بوومن» نامی است که به بعضی اجزای به ظاهر لوله‌ای شکل میان طبقات نازک قرنیه، که وی به طور مصنوعی با تزریق جیوه به وجود آورد، داده شده است.
در جراحی، بوومن برای عمل چشم و مردمک مصنوعی در صورت کدر شدن قرنیه یا بسته شدن مردمک بر اثر چسبندگی عنبیه روشی نوشت. این عمل به «عمل جراحی بوومن» مشهور است و ابزار میل زدن در انسداد مجازی اشک به «میل بوومن» شهرت دارد. در مه 1875 وی نخستین فردی بود که در انگلستان روش آلبرشت فون گرفه را برای مردمک برداری جزئی در بیمارستان آب سیاه به کار برد و از نخستین کسانی بود که به ارزش دستگاه معاینة چشم (اوفتالموسکوپ) هلمهولتس پی بردند(1851).
بسیاری از روش‌های جراحی بوومن در حال حاضر منسوخ شده‌اند، گرچه میل اشکی او هنوز به کار برده می‌شود، اما بیشتر نظرهای او در کالبدشناسی مورد تأیید قرار گرفته‌اند. مهمتر از همه تحرکی بود که وی به مطالعه و شناخت بیماری چشم بخشید.
بوومن هیچ گاه به مقام برجسته‌ای در کالج پادشاهی جراحان انتخاب نشد، اما معلمی بود دوست داشتنی، درخشان و با حرارت و جدی در کار، و به بهتر شدن بیمارستان کینگز کالج بسیار علاقه داشت. وی در به وجود آمدن مدرسة پرستاری دخترانه سنت جان سهم داشت، و سالها با افراد عالیقدری همچون فلارنس نایتینگل، چارلز داروین، گرفه، و دوندرس مکاتبه می‌کرد. دانشگاه‌های کیمبریج، ادینبرا، و دابلین درجات افتخاری به وی اعطا کردند. وی در سال 1880 بنیادگذار و رئیس انجمن چشم پزشکی بود. چند سال بعد، انجمن رشته‌ای سخنرانی سالانه به نام سخنرانی بوومن مقرر کرد که هنوز از چشم پزشکان برجسته تجلیل می‌کند. بوومن در نظر بیماران فردی دقیق و آرام بود، و نبض گرفتنش «سبک‌ترین و جستجوگرترین نبض‌گیری» توصیف می‌شد.
کمتر مردانی به اندازه بوومن به پزشکی خدمت کرده‌اند، زیرا که سرویلیام بوومن یکی ازمشهورترین و برجسته ترین چهره‌های سدة نوزدهم است، و در انگلستان هم پدر کالبدشناسی بافت شناسی، و هم پدر چشم پزشکی شناخته شده است.