فراماسونری (3)
آغاز شکل گیری فراماسونری
یهود برای رسیدن به اهداف خود که همانا تحقق یهودیت جهانی و سلطه بر تمام دنیا است در مورد ادیان آسمانی دیگر مانند مسیحیت و اسلام دست به توطئه پنهانی زد و به لطایف الحیل سعی کرد که از پیشرفت و گسترش آنها جلوگیری کند. در راستای تحقق این هدف آنها توانستند این دین را به نوعی در خدمت خود درآورند و افکار و اعتقادات معتقدان مسیحی را در مسیر اهداف خود به کار گیرند به گونه ای که امروزه اکثریت مسیحیان در راستای تحقق اهداف یهودیت جهانی گام بر می دارند. شکل گیری مذهب پروتستان و در رأس آن مسیحیان صهیونیست نمونه بارز این جریان است.(1) در مورد اسلام نیز، یهودیان از همان ابتدا و حتی قبل از تولد پیامبر اسلام دست به کار شدند و با اطلاعاتی که از طریق پیشگویان خود داشتند و آن را بر خلاف اعتقادات انحرافی و تحریف شده خود می پنداشتند در از بین بردن اسلام، قبل از شکل گیری آن بسیار کوشیدند حتی در زمان حیات پیامبر نیز در چند مورد سعی کردند که ایشان را از بین ببرند که به لطف الاهی و از آنجایی که خداوند متعال حافظ و پشتیبان پیامبر و دینش بود کاری از پیش نبردند. در ادامه و بعد از رحلت وجود مقدس پیامبر آنها فعالیت خود را در دو زمینه ایجاد موانع در راه گسترش دعوت پیامبر و نیز نفوذ و منحرف کردن اسلام از مسیر اصلی، پی گیری کردند.طبق مستندات تاریخی می توان ادعا کرد که آنها در این دو مسیر تا حدود زیادی موفق بوده اند و نتیجه آن اینکه امروزه اختلاف و تفرقه از یک سوی و وجود فرق ضاله از سویی دیگر که می توان آنها را به ترتیب نتیجه نفوذ و ایجاد موانع بر سر راه مسلمانان دانست، توانسته است مسلمانان جهان را به سمت و سویی سوق دهد که در جبهه ظاهری جنگ علیه یهود که در سرزمین مقدس جریان دارد، در یک جنگ فرسایشی گرفتار آیند و تفرقه در میان مسلمین تا جایی بالا بگیرد که برخی علمای یهودی مآب که می توان آنان را در زمره همان یهودیان مخفی دانست رای به تسلیم شدن فلسطینی ها می دهند و حتی راهپیمایی بر علیه رژیم اشغالگر قدس شریف را حرام می دانند!(2)
اما آنچه در این تحقیق مورد نظر است اینکه از چه زمانی یهودیان اقدام به ایجاد و استفاده از تشکیلات فراماسونری امروزی در مبارزه با مسیحیت و اسلام کردند؟ اگر چه که این حربه الحادی در بسیاری از ممالک فاقدِ دین رسمی هم برای از میان برداشتن حس وطن پرستی و وطن دوستی مردم به کار گرفته شد. به نظر می رسد که در حقیقت تشکیلات فراماسونری تنها نامی است که بر روی یکی از ابزارهای سلطه یهود نهاده شده است چرا که قبلاً گذشت که این جریان هیچ ارتباطی با صنف بناهای قرون وسطی نداشت و ارتباط مستقیم آن با معماران معبد هم فریبی بیش نیست اگر چه که می توان بین یهود و شوالیه های معبد ارتباط برقرار کرد چرا که فراماسونری را می توان از لحاظ اعتقادات شبه دینی نهادی دانست که در تداوم فرقه های رازآمیز کابالایی گذشته و به تأثیر عمیق از سنن و میراث فرقه های صلیبی به ویژه شهسواران معبد و سازمان های یهودیان مخفی پدید آمده است.
بنابر گفته تاریخ نویسانِ فراماسونری، اولین مجمع ماسونی به شکل امروزی در لندن و در تاریخ 24 ژوئن سال 1717 میلادی با به هم پیوستن اعضای چهار لژ به نام های غاز و سیخ، تاج، درخت سیب و لیوان و انگور برگزار شد و موجودیت سازمانی به نام گراندلژ انگلستان را اعلام کرد.(3) در مورد کتابشناسی فراماسونری هم باید قانون اساسی فراماسونری نوشته دکتر جیمز اندرسون را نام برد که نخستین تاریخ فراماسونری هم به شمار می رود و از او به عنوان "پدر تاریخ نگاری ماسونی" یاد می شود.
اما معروف ترین و مورد استنادترین تاریخ فراماسونری متعلق است به ماسون نامدار رابرت فرک گولد که در شش مجلد چاپ شده است. وی که دارای تعصبات شدید ضد اسلامی - ضد عربی بود معتقد بود مسلمانان از نظر علمی چیزی از خود نداشتند و علوم اسلامی، مطالب ترجمه شده ای است که در زمان خلفای عباسی از یونان و اسکندریه به سرزمین های اسلامی راه یافت. تاریخ نگاران اولیه ماسون هم مانند کابالیست ها مطالب کتاب های خود را به منابعی استناد داده اند که برای محققان ناشناخته است تا بدین وسیله، تاریخی کهن برای آن دست و پا کنند و موفقیتی را که در مورد کابالا به دست آمده بود را تحصیل نمایند. در همین تاریخ نویسی ها است که بسیاری از پادشاهان باستان و حتی حضرت آدم (علیه السلام) هم به سلک ماسون ها در می آید و حضرت سلیمان نیز استاد اعظم لژ اورشلیم می شود! در مقابل این ابهام آفرینی ها و داستان سرایی ها گروهی از ماسون ها هم هستند که همه این روایات را مردود می دانند مانند دکتر آلبرت گالاتین ماکی آمریکایی ماسون درجه سی و سوم و مولف دائرة المعارف ماسونی که آغاز واقعی فراماسونری نظری را از همان سال 1717 میلادی می دانند. وی را جدی ترین و منصف ترین مورخ ماسون می شناسند.(4)
برای پی بردن به دلایل ایجاد و به کار گرفتن تشکیلات ماسونی لازم است که شرایط تاریخی زمان تشکیل گراندلژ انگلستان را مورد توجه بیشتری قرار دهیم، دلایلی که باعث شد سازمان های آشکار و مخفی یهودی دست به ایجاد چنین تشکیلاتی بزنند. در این زمان یعنی نیمه اول سده هجدهم میلادی همزمان با تأسیس گراندلژ انگلستان خاندان هانوور به سلطنت بریتانیا صعود کرده بودند. خاندان دوک هانوور از سال 1235 میلادی حکومت خود را بر منطقه ای به همین نام (هانوور) واقع در شمال غربی سرزمین آلمان آغاز کردند. بعدها دوک ارنست اگوستوس حکمران هانوور (1679-1698) با سوفیا، نوه جیمز اول پادشاه انگلیس (1603-1625) ازدواج کرد و پسر آنان به نام جرج اول پادشاه انگلیس (1714-1727) شد. او در عین حال پادشاه هانوور نیز بود. همانطور که گذشت تأسیس گراندلژ انگلیس در لندن به سال 1717 یعنی سه سال بعد از به سلطنت رسیدن خاندان هانوور اتفاق افتاد.(5)
اما این خاندان روابط تنگا تنگی با زرسالاران یهودی نیز داشتند. برجسته ترین نام در دوران اولیه پیوند خاندان هانوور با زرسالاران یهودی، لفمن بهرندز (1634-1714) است. سرآغاز این رابطه در اوایل نیمه دوم سده هفدهم و در دورانی است که خاندان فوق به عنوان دوک هانوور حکومت این سرزمین آلمانی نشین را به دست داشتند. بهرندز تکاپوی خود را با فروش لوازم زینتی به دربار هانوور آغاز کرد و به تدریج به منبع اصلی تأمین مالی، واسطه دیپلماتیک و رئیس ضرابخانه دوک هانوور بدل شد.
اقتدار او در دوران حکومت دوک ارنست اگوستوس به اوج رسید. لفمن بهرندز در دربار جرج، پسر ارنست اگوستوس و شاه بعدی هانوور نیز جایگاه پیشین را داشت. وی با ساموئل اوپنهایمر و سامسون ورتیر، زرسالاران بزرگ اروپا و کارگزاران لئوپولد اول، امپراتور روم مقدس رابطه نزدیک داشت و با بهره گیری از این نفوذ در دربار وین بود که به نوشته دائرة المعارف یهود، بهرندز در سال 1692 موفق به دریافت عنوان شاهی برای دوک هانوور شد. داماد وی دیوید بن آبراهام اوپنهایم برادرزاده ساموئل اوپنهایمر یکی از نامدارترین حاخام های نیمه اول سده هجدهم است.
در دوران سلطنت جرج اول و پس از آن، اعضای سایر خاندان های زرسالار یهودی به ویژه دیوید، کوهن و گان نیز به عنوان پیمانکاران مالی و نظامی در دربار هانوور حضور داشتند. یهودیان در تکاپوهای دیپلماتیک و طبعاً اطلاعاتی جرج اول نیز مشارکت داشتند. برای نمونه در جریان جنگ انگلیس و مراکش، پادشاه انگلیس موسِس موکاتا (نیای مادری موسس مونت فیوره) را به عنوان نماینده خود برای مذاکره صلح با مولای اسماعیل، سلطان مراکش برگزید و زمانی که او موفق نشد، موسی ابن عطار از سران جامعه یهودی مستقر در مراکش را مامور کرد که این مذاکرات به پیمان سال 1721 انگلیس و مراکش انجامید. مویّد دیگر در ارتباط تنگاتنگ خاندان حکومتگر هانوور با یهودیان ماجرای کتاب ایزانمنگر را شرق شناسان و عبری دانان آلمانی است. وی به مدت 19 سال به پژوهش و تحقیق در متون عبری در مورد یهودیان پرداخت و نتیجه تحقیقات خود را در کتابی به نام "یهودیت بی نقاب" به چاپ رسانید. یهودیان و در رأس آنها ساموئل اوپنهایمر و سامسون ورتیر دست به کار شدند و فرمانی دال بر ممنوعیت انتشار این کتاب از لئوپولد امپراتور روم مقدس گرفتند و کتاب ها را معدوم و ایزنمنگر را زندانی کردند در این میان جرج هانوور از حامیان سرسخت اقدام امپراتور به شمار می رفت.(6)
در همین راستا ساسون گیئون صراف بزرگ دربار بریتانیا در دوران سلطنت جرج اول و جرج دوم هانوور با سرمایه گذاری 1/7 میلیون پوندی خود، سرکوب شورش های جاکوبیتی (هواداران سلطنت خاندان استوارت و مخالف با سلطنت هانوورها) را برای هانوورها ممکن ساخت.(7)
پیوند عمیق فراماسونری با سلطنت هانوور را در تاریخچه گراندلژ اسکاتلند نیز به روشنی می توان دید. این نهاد در سال 1736 تأسیس شد و از آغاز به عنوان ابزار الیگارشی لندن برای جلب اشراف اسکاتلند به خاندان هانوور، در برابر جاکوبیت ها شناخته می شد. در میان سایر شاخه های متنوع فراماسونری نیز، علاوه بر حضور مستقیم اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا، شمار فراوانی از اشراف درباری و کارگزاران مستعمراتی برجسته را می توان یافت.
اما در چرایی انتخاب این شیوه برای رسوخ در میان جوامع و وارد کردن بزرگان فکری و سیاسی یک کشور در این تشکیلات جهنمی توضیحات ذیل ضروری است.
یهود بنابر عقاید تحریف شده و با استناد به کتاب ویراست شده و آیات تدوین شده به دست حاخامیم دنیا طلب و پول پرست، معتقد به نوعی نژادپرستی افراطی است که نتیجه آن بردگی و بندگی اَبنا بشر برای یهود و کدخدایی و بلکه خدایی یهود بر سایر امت هاست.
در راستای تحقق این فکر مالیخولیایی، در طول تاریخ آنها به هر نحو ممکن کوشیدند و موفقیت های بسیاری هم کسب کردند که فائق آمدن آنها بر دین مسیحیت و نفوذ در حکومت های مسیحی و به کار گرفتن آنها در مسیر اهداف خود از این نمونه ها بود.
اما با نزدیک شدن به قرون جدید و به قول تاریخنگاران یهودی، عبور از دوران تاریکی (دوران حاکمیت کلیسا)(8) اربابان و غارت گران زرسالاریهودی که سال ها به بهانه های مختلف از مسیحی کردن کفار گرفته تا کشف سرزمین های جدید و یا متمدن کردن ممالک عقب افتاده، ثروت ملت ها را چپاول کرده بودند(9) خود را در موقعیتی یافتند که موج بیداری ملت ها خواب خوش آنها را برهم می زد آنها که نمی خواستند در آمد حاصل از بی خبری و جهل مستعمرات خود را از دست بدهند دست به ایجاد تشکیلاتی زدند تا قبل از اینکه بیداری ملت های تحت سلطه، درآمدهای نامشروع آنها را از چنگشان درآورد در دسیسه ای پنهانی و پیچیده اما زیبا و به ظاهر انسانی، خود جریاناتی در مستعمرات تحت سلطه ایجاد کنند و به دنبال آن با تربیت افرادی که خود انتخاب می کنند به نحو دیگری و به صورت آبرومندانه به چپاول خود ادامه دهند و این از خواص منحصر به فرد سازمان فراماسونری است که در آن واحد هم جریان به راه می اندازد و هم ضد جریان.
در یک زمان دو ماسون هر کدام می توانند در دو حزب مخالف حضور داشته باشند و ظاهراً علیه همدیگر موضع گیری کنند چرا که آنان در این صورت تمام جریانات را در اختیار خود دارند. در راستای تحقق این فکر کثیف است که می بینیم بسیاری از به ظاهر روشنفکران و استقلال طلبان و مشروطه خواهان، خود در دام فراماسونری گرفتار آمده اند. در حقیقت ماهیت واقعی این جریان را می توان اینگونه تعریف نمود که «فراماسونری - به مفهوم یک سازمان به ظاهر سیاسی - نخستین نطفه حرامی است که در آغاز زایش دوران سرمایه داری، ریشه هایش در بطن اندیشه متفکران نژادگرای یهود، جوانه زده و از اوایل دهه سوم قرن هجدهم پا به عرصه حیات نهاده و کارگزار خیانت ها و جنایت های بی شماری علیه بشریت شده و در عصر تهاجم استعمارگران اروپایی در نقش اختاپوس دوزخی استعمار در همه سرزمین ها فتنه ها برانگیخته و سرها به باد داده و خانمان ها نابود کرده است».(10)
مثلث اندیشه های الحادی مصر باستان، یهودیت تحریف شده و فراماسونری یا ریشه های فراماسونری در مصر باستان و ارتباط آن با یهودیت تحریف شده.
قبلاً گذشت که یهود را جریانی جدای از بنی اسرائیل توصیف کردیم و همچنین اینکه بسیاری از معتقدات انحرافی یهود، ریشه در آداب بت پرستی مصر باستان و کنعانیان دارد بر همین اساس بر آنیم تا نشان دهیم که بسیاری از آداب، علائم و نشانه های مورد استفاده در فراماسونری نیز ریشه در اسطوره ها و افسانه های فرهنگ بت پرستی مردم مصر و کنعان دارد که متأسفانه این اندیشه ها به آیین یهودیت نیز سرایت کرده و به شهرت رسیده است.
در بخشی از پروتکل پانزدهم؛ پروتکل های دانشوران صهیون می خوانیم:
«در خلال مدتی که از حالا تا زمان برپایی حکومت خود سپری می کنیم سعی خواهیم کرد محافل فراماسونری را در سراسر جهان ایجاد و تکثیر کنیم تا تمام کسانی که ممکن است در آینده جزء افراد خیر و سرشناس شوند و یا همین حالا اینطور هستند جذب آنها شوند. این محافل مراکز اصلی جاسوسی ما و بهترین کانون های تبلیغاتی خواهد بود. این محافل را زیر نظر یک اداره مرکزی که فقط برای ما شناخته شده است و دیگران کمترین اطلاعی از آن ندارند در خواهیم آورد. این اداره مرکزی از دانشوران و دانشمندان ما تشکیل خواهد شد و نمایندگانی خواهد داشت که به نام آن حرف بزنند.
این نمایندگان به منزله پوششی برای اداره مرکزی فراماسونری هستند که فرامین، نشان و کلمه رمز را صادر می کند. در این محافل ما گره حلقه طنابی را که به گردن همه عناصر انقلابی و لیبرالیست افتاده محکم خواهیم کرد این عناصر از طبقات مختلف جامعه خواهند بود.بدین ترتیب از مخفی ترین توطئه های سیاسی که با حرکت دست های خود ما از پشت پرده به حرکت در می آیند آگاه خواهیم شد. کلیه اعضای پلیس بین المللی و پلیس محلی هر کشوری به عضویت این محافل در خواهند آمد زیرا هیچ چیز جای خدمت این عده را نمی گیرد چرا که نه تنها می توانند در برابر شورشیان و متمردین از تدابیر خاص خود استفاده کنند بلکه همچنین می توانند در صورت بروز ناآرامی و شورش و امثال اینها با توجیهات و تفسیرات و پندار بافی های خود پوششی برای فعالیت های ما باشند».(11)
و در پروتکل چهاردهم آمده است:
«فراماسونری گوییم (12) ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما خودمان، اهداف و برنامه هایمان را پشت سر آن پنهان می کنیم. اما برنامه ای که ما برای عمل و اجرا آماده کرده ایم و مکانی که این برنامه در آنجا پیاده خواهد شد به صورت یک راز عمیق و سر به مهر باقی خواهد ماند و احدی از آن مطلع نخواهد شد.»(13)
گذشته از مطالب فصل پیشین مویدات آشکار بالا نیز نشان از ارتباط مستقیم تشکیلات جهنمی فراماسونری با یهود دارد.(14) یهودی که در کلام خدا به عنوان دشمن ترین دشمنان نسبت به مومنان معرفی شده است(15) و آنان که تفاوت کلام الاهی و کلام بشری را تشخیص می دهند همین نشانه ها آنان را بس است تا بدانند که این طایفه در اِعمال دشمنی خود از هیچ حربه ای فروگذار نخواهند کرد همانطور که در قرآن کریم هم، به کرات به نمونه هایی از روش های تخریبی و مانع تراشی آنان اشاره شده است. در این قسمت به چند نمونه مشهور و اساسی از شواهد ارتباط این سازمان که در حقیقت از شاخه های سری فعالیت یهود است اشاره خواهیم کرد در حالی که این شواهد خود ارتباط این جریان با اندیشه های الحادی مصر باستان را نیز روشن خواهد نمود.الف: افسانه حیرام
«سلیمان تصمیم گرفت خانه ای برای عبادت خداوند و قصری برای خودش بسازد... سلیمان قاصدی با این پیام نزد حیرام پادشاه صور فرستاد... پس صنعتگر ماهری برایم بفرست که زرگری، نقره کاری و فلزکاری بداند... حیرام پادشاه در جواب سلیمان نوشت: ... من صنعتگر پدرم، حیرام (حورام) را می فرستم، او مردی دانا و با استعداد است مادرش یهودی و پدرش اهل صور می باشد... در سنگ تراشی سررشته دارد و در حکاکی تجربه زیادی دارد».(16)«و سلیمان پادشاه فرستاده، حیرام را از صور آورد، او پسر زن بیوه از سبط نفتالی بود و پدرش اهل صور(تیر) و مسگر بود، او پر از حکمت و مهارت در صنعت مسگری بود پس نزد سلیمان پادشاه آمده تمامی کارهایش را انجام داد و دو ستون برنج ریخت که طول هر ستون هیجده ذراع بود و ریسمانی دوازده ذراع ستون دوم را احاطه داشت».(17)
«حیرام این ستون ها را در دو طرف در ورودی خانه خدا برپا نمود، ستون جنوبی را یاکین و ستون شمالی را بوعز نام گذاشتند».(18)
پس از داوود پسرش سلیمان به پادشاهی رسید(19) در زمان وی دولت بنی اسرائیل به اوج شکوه و اقتدار رسید در اواخر سلطنت ساختن قصری باشکوه باعث نارضایتی خداوند و بنی اسرائیل از وی شد و در اصل همین کار است که در کتاب مقدس او را در برابر خداوند قرار می دهد.
«سلیمان، عشتاروت الاهه صیدونی ها و ملکوم، بت نفرت انگیز عمونی ها را پرستش می کرد. او به خداوند گناه ورزید و مانند پدر خود داوود از خداوند پیروی کامل نکرد».(20)
وی برای ساختن معبد و کاخ خود، از دولت فنیقی صور که کانون اصلی پرستش بعل و مروج این آیین است کمک می گیرد و پادشاه بت پرست صور، حیرام ابیف را که معمار زبردستی است از صور به اورشلیم می فرستد. توصیفی که از معبد سلیمان شده آن را پرستشگاهی باشکوه می نماید:
«تالار اصلی خانه خدا را با چوب صنوبر پوشاندند سپس روی آن طلا کشیده، بر آن نقش های درختان خرما و حلقه های زنجیر منبت کاری کردند. سنگ های قیمتی زیبا روی دیوارها کار گذاشته شد تا بر شکوه و زیبایی آن بیفزاید. طلای به کار رفته از بهترین طلای فروایم بود. تمام دیوارها، تیرهای سقف، درها و آستانه های خانه خدا را با طلا پوشانیدند و روی دیوارها تصاویر فرشتگان حکاکی کردند...»(21)
این معبد سرشار از آذین های طلایی بود که در محراب آن، دو کروبی(22) عظیم طلایی نیز نصب کرده بودند. این کروبی چیزی نبود جز گوساله طلایی بالدار (شبیه نقوش حیوانات بالداری که در تخت جمشید می یابیم!) و همان آیین پرستش گوساله طلایی که در روایات اسلامی به گوساله سامری مشهور است چرا که بعد از خروج بنی اسرائیل از مصر، سامری اولین کسی بود که این بت را به تقلید از بت پرستان مصر ساخت و در کتاب مقدس نیز به کرات در مورد گوساله پرستی بنی اسرائیل در زمان های متفاوت سخن به میان آمده است.در سده سیزدهم میلادی با پیدایش تصوف یهودی (کابالا) در اسپانیای مسیحی، مفهوم "بعل " بار دیگر به عنوان واژه ای مقدس و این بار به معنای اسماء رازآمیز الاهی سر بر کشید. در سده هیجدهم ، اسطوره حیرام نیز در بنیاد آیین های فراماسونری جای گرفت و احداث معبد سلیمان سرآغاز این طریقت رازآمیز انگاشته شد و حیرام نخستین معمار آن. این پدیده تصادفی نیست و دقیقاً باید به معنای تکریم " احیاگر پرستش بعل " ارزیابی شود.(23)
البته فراماسون ها این احیاگر پرستش بعل را "شهید ماسونی " و از " اقطاب توحید " و او را اول کسی می دانند که سَر داد ولی سِر نداد.(24)
داستان قتل حیرام
اسطوره قتل حیرام بدین قرار است که حیرام برای ساختن معبد بنایانی را که به خدمت گرفته بود به سه دسته تقسیم کرد:
یک: تمرین کنندگان با عملجات ساختمان
دو: بنایان ساختمانی
سه: استادان بنایی
به ناچار او را کشتند و در خارج از بیت المقدس در کوه مریاح دفن کردند. همین که سلیمان از فقدان و غیبت طولانی حیرام مطلع گشت پانزده تن از معماران و بنایان معبد را مامور جستجوی وی در اطراف بیت المقدس کرد. پنج نفر از آنها به کوه مریاح رفتند و محلی را که به نظر می رسید خاک آن زیر و رو شده است، کشف کردند و با کندن زمین، نعش حیرام را پیدا نمودند نهالی در آن نشانده و به شهر بازگشتند و داستان را به سلیمان گزارش دادند.(25)
سلیمان قاتلین حیرام را که سه نفر بودند شناسایی و بعد از دستگیری به قتل رساند و سرهای آنان را در معبد در معرض تماشای عموم قرار داد تا برای عامه مردم مایه ی عبرت باشد. از آنجایی که فراماسونرها در تشریفات و مراسم ویژه ای که برای تنصیب عضوی به درجات ماسونی، ترفیع و ارتقاء به مقام استادی یا سنگ پی نهادن لژی و یا افتتاح و تقدیس لژ جدید افسانه ها و اسطوره هایی را از تاریخ قوم یهود می آورند و آن را اجرا می کنند اهمیت افسانه یهودی حیرام مشخص می شود چرا که آن ها در مراسم تنصیب درجه " استاد برگزیده 15 نفر " که دهمین مراتب از درجات سی و سه گانه است ماجرای جستجو، پیدا کردن و انتقام از قاتلین حیرام (ادونیرام) را تئاترگونه اجرا می کنند تا هم به مقام او ادای احترام کرده باشند و هم دلبستگی خود را به خونخواهی مرگ حیرام به اثبات برسانند.(26)
ب: فرزندان زن بیوه
«منظور از فرزندان زن بیوه ماسون ها هستند. در مورد این تعبیر بررسی های زیادی به عمل آمده است. این افکار ناشی از آن است که حیرام فرزند یک زن بیوه بوده است».(27)«و سلیمان پادشاه فرستاده، حیرام را از صور آورد، او پسر زن بیوه از سبط نفتالی بود».(28)
«... او مردی دانا و با استعداد است مادرش یهودی و پدرش اهل صور می باشد».(29)
همانطور که در کتاب مقدس مذکور است حیرام فرزند زن بیوه بود به همین خاطر علاوه بر تکریم مقام حیرام در میان ماسون ها مادر وی نیز دارای احترام می باشد و جایگاه خاصی در آیین های ماسونی دارد.
در راستای تکریم و زنده نگه داشتن یاد مادر حیرام، مجسمه وی نیز توسط ماسون های فرانسه ساخته و به مناسبت یکصدمین سال استقلال آمریکا، در سال 1886 میلادی به این کشور هدیه داده شد. اما گذشته از ارتباط رمزآلود این مجسمه با تورات و اسطوره های یهودی، محققان رابطه مشکوکی از آن را با افسانه های بت پرستی مصر باستان کشف کرده اند. این مجسمه با نام تندیس آزادی که نام رسمی آن «آزادی روشن گر جهان»(30) است توسط " استیفن گراور کلیولند " ریاست جمهوری وقت آمریکا، در محل فعلی آن، دهانه رود هودسن در جزیره آزادی قرار داده شد. البته این مجسمه به علت پاره ای از مشکلات با ده سال تأخیر بر فراز آبهای آتلانتیس ایستاد. در دست راست این مجسمه مشعلی فروزان قرار دارد که آن را بالای سر خود نگه داشته و یک لوح سنگی که نشانگر 4 ژوئیه 1776 میلادی (تاریخ استقلال آمریکا) است در دست چپ خود گرفته است. مجسمه آزادی فقط یک تندیس ساده نیست بلکه نماد اسرارآمیزی از یک جریان مخفی و مخوف می باشد.
طرح اصلی آن "فردریک آگوسته بارتلدی" مجسمه ساز ماسون فرانسوی است اما سازه درونی آن را دیگر ماسون فرانسوی "الکساندر ایفل" مهندس برج ایفل، طراحی نموده است. در ابتدا سازندگان فرانسوی آن اعلام نمودند که این مجسمه نماد "تائیس" معشوقه اسکندر است. اما نکته ظریفی که در این میان نادیده ماند چیز دیگری بود که بعدها نشریه ماسون ترک آن را فاش ساخت و آن شباهت بسیار زیاد چهره ی این مجسمه با "ایزس" اسطوره ی مصر باستان و الهه مورد تقدیس ماسون ها بود.
از مهم ترین اسطوره های مصر باستان، داستان اُزیریس و ایزس می باشد. «اُزیریس» یکی از خدایان حاصلخیزی و «ایزس» همسر او بود. بر اساس اسطوره ها اُزیریس قربانی هوی و هوس شد و در پی آن ایزس بیوه گشت.(31) بعدها فردریک بارتلدی در پاسخ به انتقاد افرادی که بیان می داشتند این مجسمه از نظر فرم صورت به "تائیس" هیچ شباهتی ندارد، گفت: من در طراحی این مجسمه از چهره مادر بیوه خودم الهام گرفته ام. آری بارتلدی راست می گفت، ولی منظورش از مادر بیوه اش، "ایزس" بود که در واقع مادر بیوه معنوی تمامی ماسون ها منجمله خود او بود. پس از انتقال این مجسمه به نیویورک، آمریکایی ها با هزینه ای هنگفت پایه ای 46 متری از جنس گرانیت برای آن ساختند تا مجسمه را بر روی آن قرار دهند.
و جالب اینکه این پایه گرانیتی بسیار شبیه به معبد کذایی سلیمان از آب درآمد، معبدی که ماسون ها برای رسیدن به نظم نوین جهانی و تشکیل حکومت یهودی - ماسونی خویش آرزوی ساختن آن را بر بقایای مسجد الاقصی دارند.
در پایان نشست ها هم در لژهای ماسونی به یاد این بیوه کذایی صندوقچه ای به همین نام توسط مهمان پذیر در میان اعضا گردانده می شود و از آنها برای به اصلاح کارهای خیریه اعانه جمع می شود.(32)
پینوشتها:
1. سلمان قاسمی، ص 260.
2. اشاره به فتاوی برخی مفتیان کشورهای عربی در مورد تظاهرات مردم کشورشان در مخالفت با رژیم صهیونیستی خصوصاً علمای وهابی که در مقام مقایسه، دقیقاً نقش بهاییان را در میان شیعه دارند.
3. ژاک شابو، ص 33.
4. شهبازی عبدالله، ج 4، ص 17.
5. شهبازی عبدالله، ج2 ص 151.
6. شهبازی عبدالله، ج2 ص 475
7. شهبازی عبدالله، ج4 ص 182.
8. لازم به ذکر است که قرون وسطی در غرب به نام قرون تاریکی نیز شهرت دارد و در تاریخ نگاری غرب که عمدتاً یهودی صهیونیستی است سعی می شود تا این دوران تاریکی منتسب به حاکمیت کلیسا و دین مسیحی گردد و در مقابل، دوران شکوفایی و روشنگری به دورانی اطلاق می شود که بشر غربی دین را کنار گذاشته است.
9. آنها این ماموریت ها را در چهره های مختلف انجام می دادند گاه در نقش کشیشانی متعصب در کنار پادشاهان مسیحی ظاهر می شدند و گاه به عنوان مشاوران و طبیبان دربار در کنار حاکمان مسیحی قرار می گرفتند و گاهی هم به کسوت تجار بین المللی در می آمدند.
10. ملکی حسین (ح. م. زاوش) ص 35.
11. پروتکل های دانشوران صهیون ص 327.
12. لفظ عام برای بیگانه، به معنی پست، منظور غیریهودیان است.
13. پروتکل های دانشوران صهیون ص 272.
14. البته عده ای پروتکل های دانشوران صهیون را جعلی داسنته اند اما تحقق مفاد بسیاری از این پروتکل های ضد بشری، خود می تواند دلیلی بر صحت آن ها باشد.
15. مائده، آیه ی 82.
16. دوم تواریخ ایام، باب 2 بندهای 1 تا 15.
17. اول پادشاهان، باب 7 بندهای 13 و 14.
18. اول پادشاهان، باب 7 بند 22.
19. این توضیح ضروری است که یهودیان داوود و سلیمان را از پادشاهان بنی اسرائیل می دانند در حالی که در قرآن کریم این دو از پیامبران شمرده شده اند.
20. اول پادشاهان، باب 11 بندهای 6 و 7.
21. اول پادشاهان، باب 6 و 7 و دوم تواریخ ایام باب 3.
22. cherubim
23. شهبازی عبدالله، ج1، ص 318.
24. عمر حماده حسین، الادبیات الماسونیه و صلتها بالعقاید الیهودیه الصهیونیه، ص 114.
25. رائین اسمائیل، ج 1، ص 207.
26. ملکی حسین (ح م زاوش) ص 118.
27. مبانی فراماسونری، ص 127 به نقل از کتاب شاگرد، کمک استاد، استاد ص 106.
28. اول پادشاهان، باب 7 بندهای 13.
29. دوم تواریخ ایام، باب 2 بندهای 13 تا 15
30. The Enlightening Liberty World
31. یحیی هارون، شوالیه های معبد، ص 108.
32. ژاک شابو، ص 120.
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}