نویسنده: سلمان قاسمی




 

ج: ستون های ورودی هیکل سلیمان

« پس (حیرام) نزد سلیمان پادشاه آمده تمامی کارهایش را انجام داد و دو ستون برنج ریخت که طول هر ستون هیجده ذراع بود و ریسمانی دوازده ذراع ستون دوم را احاطه داشت(1) »
« حیرام این ستون ها را در دو طرف در ورودی خانه خدا بر پا نمود، ستون جنوبی را یاکین و ستون شمالی را بوعز نام گذاشت(2) »
در زبان عربی یاکین به معنای خدا حفظ کند و بوعز به معنی در اوست مدد الاهی آمده است. (3) این دو ستون از اجزای لاینفک لژهای ماسونی است و تقلیدی از دو ستون مدخل معبد سلیمان می باشد. اما حقیقت این است که این نماد نه یادگاری از سلیمان نبی(علیه السلام) بلکه تجلی عقاید منحرف این گروه از آن حضرت است. منشأ این ستون ها باز هم به عقاید مصریان باستان باز می گردد. در مقاله « علائم و نمادها در تشریفات ما» در این مورد آمده است:

«سِت» و «هوروس» (4) در مصر، معماران دو قلو و پشتیبان عالم روحانی بودند. دو ستونی که در لژهای ما بنا شده، منشأشان مصر باستان است. یکی از ستون ها در جنوب مصر در شهر صور واقع بود و دیگری در شمال، در شهر هلیاپلیس. در مدخل معبد «امنتا» (5) که مختص خدای بزرگ مصر بود، مانند معبد سلیمان دو ستون قرار داشت. در کهن ترین اساطیر مربوط به خورشید از این دو ستون به عنوان نماد بینش و قدرت یاد شده که در برابر دروازه جاودانگی بنا شده اند. (6)

نام ستون های مذکور نیز دارای معنایی رمزآلود است. حروف رمزی نوشته شده بر روی ستون ها به مفهوم تشکّل نیرومند، سیاست ازدیاد و تکثیر در سطح جهانی است. به اعتقاد اعظم اوسوالدویرث اگر کلمات یاکین و بوعز برعکس خوانده شوند به شکلی کاملاً رمزی در می آیند. (7)
این مسأله برای مخفی نگه داشتن اسرار بصورت قاعده ای در تمام مرام های سرّی مرسوم است. (افکار سری یهود) در صورتی که حروف بی صدای کلمات مذکور مد نظر قرار گیرد به دوعلامت(8) برخورد می شود که اولی به معنی رحم و عضو باردار شونده و زاینده موجودات عالم است و دومی به معنی ذََکَر یعنی عضو نر و باردارکننده می باشد. بدین صورت این دوستون سمبل رابطه جنسی، زاد و ولد و برکت و وسعت هستند این ستون ها حد و مرز عالم داخل و خارج است. (9)

د: تک ستون چهار پهلو با نوک هرمی(اُبِلیسک)

ابلیسک یا اوبلیسک(10) در لغت به معنای سوزن یا ستون نوک تیز و ستون سنگی با نوک هرمی است. این بنا نماد زایندگی باروری در مصر باستان بوده که آنها را در ورودی های مقابر خود برپا می کرده اند و در معماری مصر باستان، آشور، آکسومی اتیوپی، روم باستان و بیزانس(روم شرقی) به کار می رفته است. (11)
همچنین ابلیسک در اسطوره های بت پرستی باستان نمادی است از آلت تناسلی شیطان به معنای دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح خود به شیطان. به این دلیل، از دوران کهن، ابلیسک «آلت تناسلی بعل» (12) نیز خوانده می شد. «بعل»، به معنی «استاد» و «ارباب»، خدای کهن ادیان غیر ابراهیمی در تمدن های شرق مدیترانه و بین النهرین بود. این همان «خدایی» است که در تمدن های گوناگون اسامی گوناگون به خود گرفته، مانند مردوخ و نمرود و داگان و اوزیریس و غیره، و در ادیان ابراهیمی «شیطان» خوانده می شود. در تمامی فرقه های شیطانی معاصر، مانند ایلومیناتی و فراماسونری، این «خدا» با نام «لوسیفر» مورد پرستش است. نمادهای «لوسیفر»، از جمله ابلیسک، از گذشته های کهن تا به امروز بلاتغییر مانده است. (13)
برخی یهودیان این نماد را مرتبط با تورات می دانند آنجا که خدا بر یعقوب ظاهر! شد و:

«پس از آن که یعقوب از بین النهرین وارد بیت ئیل شد، خدا بار دیگر بر وی ظاهر شد و او را برکت داد و به او فرمود: بعد از این نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه نام تو اسرائیل خواهد بود. من هستم خدای قادر مطلق. بارور و زیاد شو ملل زیاد و پادشاهان بسیار از نسل تو پدید خواهند آمد. سرزمینی را که به ابراهیم و اسحاق دادم به تو و به نسل تو نیز خواهم داد. سپس خدا از نزد او به آسمان صعود کرد. پس از آن یعقوب در همان جایی که خدا بر او ظاهر شده بود ستونی از سنگ بنا کرد و هدیه نوشیدنی برای خداوند بر آن ریخت و آن را با روغن زیتون تدهین کرد.(14)

در حقیقت یعقوب برای اینکه آن سرزمینی را که خدا به او داده بود و آن مکانی که خدا با او سخن گفته بود را فراموش نکند آنجا را علامت گذاری کرد، اما امروزه با وجود تعدد بی شمار این علامت ها که معمولاً در سراسر دنیا پراکنده اند این سوال پیش می آید که آیا تمام این سرزمین ها را خدا به یعقوب و نسل او بخشیده است!!؟؟
اما همانطور که گذشت این نماد هم خواستگاهش همان اسطوره های مشرکانه و یا بت پرستانه مصر باستان می باشد که مانند بسیاری نمادهای دیگر به عقاید یهودیان راه یافته است. امروزه مفهوم حلول شیطان در بدن انسان را به روش های مختلف در رسانه های غربی خصوصاً دستگاه هالیوود شاهد هستیم. از نمایشنامه «دکتر فائوستوس» کریستوفر مارلو یا «فائوست» گوته گرفته تا فیلم هایی سینمایی نظیر جن گیر، کنستانتین، طالع نحس، بچه رزماری و بسیاری دیگر، همین مفهوم به شکل حلول مستقیم شیطان در جسم انسان یا باروری انسان از شیطان یا موجودات فضایی ترویج می شود.
این همان نماد کهن شیطان در صحرای عرفات 21 کیلومتری شمال مکه بود که هر سال توسط میلیون ها زائر خانه خدا در مناسک «رمی جمرات» در سه نوبت سنگ باران می شد که در سال های اخیر، حکومت سعودی این سه نماد باستانی را، که نه تنها از نظر مناسک اسلامی بلکه از نظر تاریخ ادیان و اسطوره شناسی نیز واجد اهمیت منحصر به فرد بودند را برداشته و به جایش دیواری ساده گذاشت. با این تغییر، که قطعاً تصادفی نبود، «رمی شیطان» از غنی ترین نماد برائت انسان از شیطان تهی شد.
در نگاهی لغت پژوهانه نیز در معنای شیطان به نکته ای دقیق و جالب برخورد می کنیم که شاید بی ارتباط با این ستون های شیطانی نباشد.
شیطان از ماده شَطَنَ در زبان عربی که با در نظر نگرفتن نقطه های شین می شود: سَطَن
ستون به معنای یک شیء عمودی خاص در فارسی
Stone به معنای سنگ در انگلیس
و در همه اینها سه حرف س ت (ط) ن مشترک می باشد. البته در شطن به جای سین شین وجود دارد اما می دانیم که قبلاً در زبان عربی نقطه گذاری مرسوم نبوده است و با این حساب همان تشابه پا برجاست!

خدا و مذهب در فراماسونری

فراماسون ها خود را معتقد به نوعی «خداپرستی ناب»(15) می دانند که در آن از وحی، پیامبر و مذاهب گوناگون خبری نیست چرا که آنها معتقدند با وجود این تنوع در عقاید، شعارهای آزادی، برابری و برادری آنان مفهوم خود را از دست می دهند و به این طریق سعی در جذب عقاید و آراء بیشتری زیر چتر این نوع اعتقاد دارند در حالی که به زعم باطل بعضی خوشباوران، خدا هم در این نوع خداپرستی قلب ماهیت شده است. چرا که این خدا با هماهنگی معتقدانش آن قدر مهربان نیست که بتواند برای همه مردم خدایی کند و مختص به قومی خاص به نام بنی اسرائیل است و نام یَهُوَه را بر خود دارد که در تورات 6823 بار تکرار شده است و خود را خدای اختصاصی یهود و یهود را قوم خاص خود معرفی می کند:

علاوه بر این که با غور در بحث خلقت در فراماسونری، این خدا که «معمار بزرگ جهان» نامیده می شود، مسئولیت خلقت موجودات را بر عهده نظریه «تکامل انواع» می نهد و اگر کمی بیشتر باریک شویم می بینیم که از خدای آنها تا خدای واحد تفاوتی در حد کفر و ایمان وجود دارد چنان که یکی از برجسته ترین ماسون های ترکیه در کتاب خود به نام «الهاماتی از فراماسونری» می نویسد:

«ماسونری بی دین نیست. اما مفهوم خدایی که آن ها قبول دارند با مفهومی که دین از خداوند دارد، متفاوت است. خدای ماسونری یک اصل پر شور است...
این خدا خصوصیات خوب و بد انسان ها را ندارد. او قابل تجسم به شکل انسان نیست. او تفکری نیست که راهنمای طبیعت یا بشر باشد. او معمار بزرگ اداره کننده ی یکپارچگی و هماهنگی جهان است. او کلیت تمام مخلوقات جهان، نیروی کاملی که همه چیز را احاطه کرده، یک انرژی است. با وجود تمام اینها، نمی توان قبول کرد که آغازی وجود داشته است... این یک راز بزرگ است»

و در ادامه، این معمار بزرگ، همان تکامل و طبیعت معرفی می شود:

«فراماسونری غیرجزمی از پیروانش الحاد، شک گرایی، خداجویی (18) و حتی گرایش به هر یک از مذاهب را می پذیرد و هم زمان تلاش دارد پاسخ هایی برای قرن بیست و یکم که تازه آغاز شده است، به دست آورد».(19)
و نهایتاً نویسنده ماسون دیگری اینگونه به صراحت، پرده از راز بزرگ بر می دارد:
«تنها خدایی که ماسونری قبول دارد انسان است... بنابراین، انسان تنها خدای موجود است».(20)
در حقیقت چیزی که در فلسفه ماسونری ستایش می شود، خود انسان است با تمام خواسته های مشروع و نامشروعش و این چیزی نیست جز شاه بیت فلسفه اومانیسم که امروزه، مهمترین مکتب در میان مکاتب شرک آمیز و الحادی است. اساساً در مکتب اومانیسم انسان خود شارع احکام خویشتن است و هیچ قدرتی فراتر از او وجود ندارد.
او به جایگاه خدایان ارتقاء یافته و در این چند روزه حیات، به چیزی جز ارضاء نفسانی خود نمی اندیشد و در این راه قطعاً هدف وسیله را توجیه می کند. با اعتقاد به همین فلسفه است که برای آسایش عده ای که خود را انسان تر! از دیگران می دانند، و مجهز به علم و ابزار شده اند، خدا، دین و هر آنچه رنگ خدایی و ارزشی دارد مورد هجوم واقع می شود. با تقدس شیطان و تبلیغ نمادهایش علناً به خدا اعلان جنگ می دهند و به زعم خود در نابودی نشانه های مذهبی می کوشند. آنها می خواهند با ترویج مکتب اومانیسم، دین را تنها به عنوان یک عامل فرهنگی در میان بسیاری از عوامل فرهنگی دیگر مطرح کنند و تازه آن هم در خدمت انسان باشد و در اصل ابزار وی تا بیشتر و بهتر خواسته های نفسانیش را محقق کند و در حقیقت هرگاه که خواستند عذر دین را هم بخواهند و جامعه ای یک دست و تمام الحادی، تشکیل دهند.

دو روش کلی مواجهه فراماسونری با مذهب

در یک جمع بندی کلی مواجهه جریان فراماسونری با مذهب در طول تاریخ، به دو شکل بوده است:

الف: برخورد حذفی
ب: برخورد دوگانه مبتنی بر مسخ اعتقاد به خدا و مذهب در دراز مدت.

برخورد نوع اول به هیچ وجه به نفع فراماسونری و ماسون ها تمام نشد و مخالفت گسترده ای را بر علیه آنها برانگیخت. شدیدترین اقدام از نوع اول (برخورد حذفی) توسط گرانداوریان (فرانسه) صورت گرفت. شدتِ مخالفت با این اقدام گرانداوریان، که نام معمار بزرگ جهان را از بالای نوشتجات خود حذف نموده بود فراماسونری انگلیس را واداشت که با موج مخالفت همراهی نموده! و گرانداوریان را لژ غیرمنظم بخواند.(21) برخورد حذفی به خاطر اینکه پیچیدگی خاصی در آن نیست احتیاج به بررسی بیشتر ندارد ولی برخورد نوع دوم از پیچیدگی خاصی برخوردار است که مشروحاً به بررسی آن می پردازیم.
فراماسون های معتقد به برخورد نوع دوم اعلام می دارند که به خداوند به عنوان معمار بزرگ جهان اعتقاد دارند این ادعا از ابتدا توسط جوامع مذهبی غربی و شرقی مورد تشکیک واقع شد و آثار بسیاری نیز در این زمینه به رشته تحریر درآمد. علیرغم این، اکثریت کسانی که به این تشکیلات می پیوندند شاید در ابتدا تصور کنند که آیین فراماسونری منافاتی با خداپرستی و مذهب ندارد. استفن نایت (مولف کتاب برادری) معتقد است که این روند تا درجه سوم ماسونی ادامه دارد اما از درجه طاق خسروی اندک اندک جنبه پنهانی اعتقاد فراماسونری به خدا و مذهب آشکار می گردد. در درجه مزبور برای نخستین بار نام خدا تبدیل به «دیه - بال (بعل) - آن » می شود. این نام ترکیبی از نام های سه شخصیت می باشد که در یک اسم در هم آمیخته شده اند: «یه» از یهوه خدای یهودیان - بآل از بآل (بعل) خدای زاد و ولد کنعانیان که آیین های شهوت و جادویی آلود و جادویی تقلیدی را تداعی می کند و «آن» از اویریس خدای جهان دیگر در مصر باستان گرفته شده است.(22) همانطور که مشخص شد در این مرحله مفهوم یکتاپرستی از فرد ماسون زائل می شود و خدایی با مشخصات فوق به وی معرفی می گردد. ماسون ها بنابر اظهارات استفن نایت از ابراز هر گونه توضیحی در خصوص این نام خودداری می نمایند و با تلاش زیاد سعی می کنند که تا معمار بزرگ جهان را با نام جدید همسان معرفی نمایند. البته ماسون ها قبل از این مرحله ابتدا نقش مذهب را زیر سوال می برند، آنان عنوان می نمایند که مذاهب به جهت اصرار بر درستی آیین خود نمی توانند به عنوان یک بستر مشترک برای تکامل انسان عمل کنند و همیشه در تاریخ ایجاد اختلاف نموده اند لذا فراماسونری بدون داشتن نظر خاصی به یک مذهب، فقط خدا را می پرستند!
در همین راستا در تعالیم درجه هجده فراماسونری اسکاتی (اسکاتلندی) از داوطلب خواسته می شود که خود را از هر گونه قید فرهنگی محدود و عقیده جزمی رها کند و در درجه سی ام که از درجات عالی است و اسرار فلسفی آیین اسکاتی در آن به داوطلب ارائه می شود با داوطلبِ سِیر اتمام حجت می شود که احتمال دارد تعالیم این درجه با وجداون مذهبی وی جور در نیاید لذا مختار است که این درجه را طی کند یا نه.(23)

اساساً فراماسونری برای مذهب زدایی به طور عمده از دو ابزار استفاده می کند:
الف: تکیه بر یهودیت تحریف شده
ب: گرایش به میراث باستانی کشورها
در خصوص ارتباط محتوایی فراماسونری با یهودیت تحریف شده دلایل و مستندات بسیاری وجود دارد چرا که یهود با آرزوی حاکمیت جهانی همانطور که فراماسونری را به عنوان یک ابزار سلطه سیاسی فرهنگی مدیریت می کند و در راه پیشبرد اهداف خود از آن سود می برد به یقین معتقدات تحریف شده و اساطیری خود را نیز در آن داخل کرده است تا به جریان سیر فراماسونری صورتی مذهبی و دینی داده باشد که در مطالب پیشین به صورت گذرا به شماری از آن اشاره کردیم اما در مورد گرایش فراماسونری به برجسته کردن میراث فرهنگی کشورها و ترویج باستان گرایی در میان ملت ها در یک نگاه کلی باید این خط فکر را در مقابله با مذهب ارزیابی کرد چرا که هدف آنان از این گونه مسائل، قرار دادن معتقدات باستانی ولو بت پرستانه و مشرکانه به عنوان جایگزین برای ادیان الاهی می باشد همانطور که این مسأله را در کشورهای اسلامی به وضوح می توان مشاهده کرد.

ایدئولوژی فراماسونری و ویژگی های آن
گذشته از نهان روشی، یهودی گری و برابری و برادری سایر مشخصه های این جریان را می توان در موارد ذیل برشمرد:
الف: لیبرالیسم،
ترجمه عرفی آن همان آزادیخواهی و البته بیشتر آزادی فردی انسان ها را مد نظر دارد اما در میان ماسون ها لیبرالیسم به معنای میانه روی و محافظه کاری است و علت این رویه این بود که آنها می خواستند همه جبهه ها را با خود همراه داشته باشند و کمتر آسیب ببینند.
ب: رفرمیسم،
اعتقاد به اصلاحات گام به گام، در عرف فراماسونری به عنوان تنها روش معقول و واقع بینانه و تخصصانه و علمی قلمداد می شود و همیشه در برابر رادیکالیسم قرار می گیرد.(24)
ج: تساهل و تسامح
از مشخصه های مهم تفکر فراماسونری تساهل و تسامح است. طبق این نظر انسان باید در اعتقاداتش آسان گیر و اهل مسامحه باشد و از تعصب دوری گزیند.
د: جهان وطنی (کوسموپولیتیسم)
از نظر فراماسونرها همه دولت های جهان باید زیر پرچم آبی رنگ فراماسونرها جمع شوند و سرانجام یک حکومت جهانی واحد به وجود آورند.(25)
ه: دئیسم یا لامذهبی،
اعتقاد به خداوند، منهای باور داشتن به پیغمبران و کتب آسمانی، و اینکه خداوند فقط در خلقت انسان نقش داشته و پیمودن مسیر تکامل را بر عهده عقل بشر قرار داده است.
و: تحلیل سه پایه ای،
آنها برای عدد سه اهمیت بسیار قائلند و سعی می کنند که حتماً در بررسی هر مسأله آن را به سه جنبه تقسیم کنند. مانند شعارهای اصلی شان که سه تاست: آزادی، برابری و برادری.
ز: پشتیبانی از اعلامیه حقوق بشر،
تمام فراماسونرها و اعضای سازمان های وابسته به آنها مانند پیشاهنگی جهان، باشگاه جهانی لاینز و کلوپ روتاری موظف هستند که از اعلامیه حقوق بشر پشتیبانی کنند.(26)
ح: صهیونیسم،
تفکر صهیونیسم ایدئولوژی حاکم بر تمام لژهای فراماسونری جهان است. لذا صهیونیسم بین الملل از فراماسونری جهانی به عنوان ابزاری جهت تحقق حکومت جهانی خود سود می برد و این را می توان در پشتیبانی فراماسونرها از سیاست های صهیونیستی کشورهای اروپایی و آسیایی تحت نفوذ، مشاهده کرد.

فراماسونری و رابطه آن با برخی تحولات جهانی

یهود در معنای قومی خاص با عقایدی تحریف شده، تنها قومی است که در طول تاریخ کهن بشری توانسته است انسجام درون فرقه ای خود را در برابر فشارها و گرایش های داخلی و خارجی به منظور ذوب شدن در سایر ملت ها، از گذشته تا کنون حفظ کند. این قوم، گذشته از این خصلت، دارای خصوصیتِ منحصر به فرد دیگری نیز هست که با در کنار هم قرار گرفتن با صفت قبلی، خاصیتی سازمانی و تشکیلاتی به این قوم می دهد و آن حس جهان وطنی این قوم می باشد.
توضیح اینکه، یهود با الهام گیری از متون مقدس خود چون تورات و تلمود و در حصار حاکمیت دینی که ریاست آن را حاخامیم این قوم بر عهده داشتند به این نتیجه رسیده بود که قومی منحصر به فرد بوده و تفاوت بنیادی هم از لحاظ مبدا و هم از لحاظ معاد با سایر اقوام دارد. آنها با همین حساب، به غیر از وعده سرزمینی که یهوه، خدایشان به آنان داده بود هیچگاه مکان خاصی را به عنوان وطن خود انتخاب نکردند و در ادعایی گزاف و دور از ذهن، همیشه به حاکمیت جهانی می اندیشیده اند. آنان با اتکا به خصلت جهان وطنی شان و یا در تعبیری دیگر بی وطن بودن شان، هیچ گاه برای حرکت به سوی اهدافشان که همان تحقق وعده های تورات و در نهایت حاکمیت جهانی بود، دلبسته کشورهایی که در آن زندگی می کردند، نشدند اما در عین حال در صورت مهاجرت، رابطه خود را با محل زندگی قبلی شان نیز قطع نکردند.
ادامه همین سیاست ها بود که کم کم تشکیلاتی بین آنان شکل گرفت و مجموعه ای منسجم را تشکیل دادند.(27) به تدریج با قدرت گرفتن این جامعه کوچک و همکاری آنها با حکومت های محلی و بالاتر، جامعه یهودی توانست در میان حاکمیت کشورها نفوذ کرده و از این طریق در گسترش و تثبیت نیروی پنهان خود بکوشد.
این رویه تا آن جایی ادامه پیدا کرد که در مواقعی حکومت میزبان کاملاً تحت تسلط آنان در می آمد و برای مثال انگلستانی که در سال 1290 به پادشاهی ادوارد، دستور اخراج و مصادره اموال یهودیان را صادر کرد و حتی عده ای را تکه تکه کرده و یا به دار آویخت(28) 360 سال بعد با به قدرت رسیدن کراموِل(29) که از پیوریتن ها بود، پادشاه وقت انگلستان به جرم خیانت، مجرم شناخته شده و گردنش با گیوتین زده شد و یهودیان اجازه مهاجرت دسته جمعی به انگلیس را پیدا کردند و در حقیقت انگلستان را تصاحب کردند. همین کشور بعدها به یک امپراتوری قدرتمند تبدیل شد که آفتاب در سرزمین هایش غروب نمی کرد و بزرگ ترین نیروی دریایی را در دنیا تشکیل داد و به اتکا تشکیلات فراماسونری، نفوذ خود را در سایر کشورها هر چه بیشتر گسترش داد تا زمانی فرا رسید که بازیگر اصلی تمام این ماجراها خود را نمایان ساخت به این ترتیب که در سال 1917 اعلامیه ای که به نام وزیر خارجه انگلستان لُرد جیمز بالفور شهرت پیدا کرد صادر شد و یهودیان که عمری دراز در خفا می زیستند با تاسیس کانون ملی یهود در فلسطین، یک قدم خود را به تشکیل نسخه آزمایشی حکومت جهانی خود یعنی اسرائیل نزدیک نمودند.
آنها کم کم با ترتیب نیروهایی زبده و ماهر از شرق شناسان مصلحتی گرفته تا مستشاران نظامی و پزشکان و معلمان زبان در دربار پادشاهان، زمینه را برای پیاده کردن نقشه شوم خود مهیا کردند و چندی بعد در سال 1948 کشوری!!! به نام اسرائیل موجودیت پیدا کرد و به عنوان سگی پاسبان، درست در میان کشورهای اسلامی به پاسداری از منافع اربابان خود پرداخت. اگرچه قدرت یهود سال های بعد به آمریکا نقل مکان کرد اما، آنان رژیم صهیونیستی را به عنوان پادگانی نظامی برای تحت نظر داشتن تحرکات منطقه حفظ کردند و با لطایف الحیل حاکمان کشورهای منطقه را یکی پس از دیگری به دام انداختند و آنان را چون مزدورانی در خدمت خود گرفتند.
اما اینها فقط گوشه ای از قدرت نمایی های یهود با ابراز فراماسونری است در ادامه با نگاهی گذرا به صفحات تاریخ، نقش این گروه مخفی اما تأثیرگذار در معادلات جهانی را در استقلال آمریکا و انقلاب فرانسه بررسی می کنیم.

فراماسونری در آمریکا

ریشه های ایجاد فراماسونری آمریکا را باید در نارضایتی روشن فکران و فرهنگیان آمریکایی از دست حکام انگلیسی دانست، اگر چه فراماسونری آمریکا به دست ماسون های انگلیسی و در زمانی که بخش بزرگی از آمریکا به عنوان مستعمره انگلیس شناخته می شد، وارد آمریکا شد اما با بالا گرفتن شورش ها و در نهایت شکل گیری انقلاب، ماسون های آمریکایی نخستین ضربه را به انگلیسی ها زدند.
تاریخ تشکیل لژهای فراماسونری در آمریکا را باید بعد از سال 1717 میلادی دانست. بدین ترتیب که در سال 1733 اولین سازمان فراماسونری در آمریکا در شهر بوستون و مدتی بعد در فیلادلفیا و سپس در دیگر شهرهای آمریکا تشکیل شد. انتشار نخستین نشریه فراماسونرها نیز در آمریکا، توسط بنجامین فرانکلین صورت گرفت که از پیشگامان فراماسونری در آمریکا به شمار می رود.(30) لژهای آمریکایی در ابتدا و قبل از اعلام استقلال با اجازه گراندلژ انگلستان و زیر نظر آنها فعالیت می کردند اما بعد از جنگ های استقلال و پیروزی استقلال طلبان، بلافاصله ادعای استقلال کرده و سیادت گراندلژ انگلستان را از مقررات خود حذف کردند. البته در طی جنگ های استقلال، ماسون های انگلیسی به ماسون های آمریکایی کمک های زیادی نمودند.(31)
فراماسونری در آمریکا نیز مانند سازمان های ماسونی انگلستان بسیاری از سیاستمداران درجه اول را به عضویت خود درآورد. غیر از جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا که از سن 21 سالگی ماسون بود،(32) بنجامین فرانکلین نیز در تاریخ اولیه فراماسونری آمریکا نقش برجسته ای دارد، وی در سن 28 سالگی در سِمَت استاد اعظم گراندلژ ناحیه ای پنسیلوانیا جای گرفت همچنین وی بعدها با استقرار در پاریس رابطه بسیار نزدیکی با لژهای فراماسونری آنجا برقرار کرد که این امر به گفته برخی محققین تأثیر زیادی بر عاملان انقلاب فرانسه (1789) داشت. در مجموع از امضاکنندگان اعلامیه استقلال آمریکا هشت نفر و از 33 رئیس جمهوری که تا سال 1953 در رأس دولت ایالات متحده بودند 13 تن ماسون بوده اند.
حضور مؤثر و تعیین کننده فراماسون ها در آمریکا را می توان در طرحِ مُهر و اسکناس یک دلاری آمریکا به وضوح مشاهده کرد که آنها با شرکت در کمیته ای که به همین منظور تکشیل شده بود پس از شش سال تبادل نظر، تصاویر و نقوشی را به کنگره برای تصویب نهایی پیشنهاد دادند که برخی از آنها چنین بود:

الف: گنجانیدن نقش بخشی از هرم گیزا در بر گیرنده 13 رده سنگچین، در سمت چپ اسکناس یک دلاری به گونه ای که راس هرم دارای فاصله چشم گیر از بدنه بوده و پیرامون خود را پرتوافکنی نماید.
ب: گنجانیدن چشمی درشت و کاوشگر در میان راس هرم
ج: گنجانیدن حروف و اعداد 1776 MDCCL XXXVI به نشانه سال استقلال آمریکا پیش از آغاز نخستین رده سنگچین در تصویر هرم.
د: گنجانیدن عقاب ویژه آمریکا در سمت راست اسکناس یک دلاری، به گونه ای که تعداد 13 ستاره در دایره ای که در بخش فوقانی عقاب قرار دارد جای داده شود. 13 برگ زیتون نیز در هر یک از پنجه ها و 13 پر در انتهای دو عقاب مشاهده شوند.
ه: نقش جمله «جامعه ای با نظام نوین» NOVUS ORDO SECLORUM در بخش پایین دایره(33)

ناگفته پیداست که هرم، چشم کاوشگر، عدد سیزده، برگ زیتون و شعار نظم نوین جهانی از نمادهای مطرح در جریان فراماسونری می باشد.

فراماسونری در فرانسه

در فرانسه فراماسونری به مانند کالایی صادراتی در اوایل قرن هجدهم از انگلستان به دست مستعمره چیان وارد این کشور شد و به سرعت شروع به گسترش کرد. علت توسعه فراماسونری در فرانسه را در سه چیز دانسته اند:

اول: تشریفات مرموز این سازمان
دوم: افراد روشنفکری که در این سازمان عضو می شدند بیشتر علیه دستگاه حاکمه و درباریان سخن می گفتند که این برای مردم عادی اغوا کننده بود.
سوم: عضویت در این سازمان موجب پیشرفت قابل توجهی می شد.(34)

توسعه و گسترش فراماسونری در نهایت منجر به یکی از مهم ترین حوادث تاریخ این کشور یعنی انقلاب فرانسه شد که در طی آن این کشور به حمام خون بدل گشت. در طی این انقلاب دشمنی زیادی علیه دین ابراز شد. کشیشان زیادی به گیوتین سپرده شدند و کلیساهای بسیاری ویران شد چرا که انقلابیونِ تحت رهبری فکری ماسون ها، خواستار ریشه کنی مسیحیت به طور کامل و جایگزینی یک دین انحرافی، الحادی و نمادین با عنوان «دین عقلانی» بودند. حتی برخی رهبران این انقلاب هم قربان این دیوانگی گردیدند و سرانجام هر یک از آنها که خود مردمان بیشماری را محکوم به اعدام کرده بودند، یکی پس از دیگری سر بر گیوتین نهادند. حتی امروز هم فرانسویان زیادی این سوال را مطرح می کنند که آیا انقلاب چیز خوبی بوده یا نه؟ چرا که این انقلاب، ارزش های اساسی مثل دین، اخلاق و ساختار خانواده که موجب ثبات جامعه می شدند را تخریب کرد و راه را برای ترور و هرج و مرج هموار ساخت.(35)
در دائرة المعارف کاتولیک در مورد نقش ضد دینی ماسون ها در فرانسه آمده است:

از مدارک رسمی فراماسونری که عمدتاً در نشریه و خبرنامه رسمی شرق اعظم وجود دارد، ثابت می گردد که تمام لایحه های ضد روحانیتی که در مجلس فرانسه تصویب می گردید، قبل از آن در لژهای ماسونی تدوین شده بود و زیر نظر مستقیم شرق اعظم، که هدف آشکار آنها کنترل هر کس و هر چیز در فرانسه بود اجرا می گردید... در واقع تمام اصلاحاتی که ماسون ها به نام ضد روحانیت از سال 1877 در فرانسه انجام دادند، مثل غیر مذهبی کردن آموزش، اقدامات علیه مدارس خصوصی مسیحی و موسسات خیریه و سرکوب دستورات دینی و غارت کلیساها در بازسازی ضد مسیحی و ضد دینی جامعه انسانی نه تنها در فرانسه بلکه در تمام جهان به اوج خود رسید.(36) علاوه بر اینکه تمامی رهبران انقلاب فرانسه، خصوصاً رهبران فکری آن مانند ولتر، منتسکیو، ژان ژاک روسو، دالامبر، دیدرو و کندرسه فراماسون بودند.(37)

پی‌نوشت‌ها:

1. اول پادشاهان، باب 7 بندهای 13 و 14
2. اول پادشاهان، باب 7 بند22
3. رائین اسماعیل، ج2، ص 489
4. Set و Horus
5. Amenta
6. یحیی هارون، شوالیه های معبد، ص 102.
7. zaob و nikaj
8.NK و ZB
9.مبانی فراماسونری،ص136به نقل از نشریه معمار سنان شماره 45 ص59
10.obelisk
11.دانشنامه آزاد ویکی پدیا
12.shaft of Baal
13. مقاله فرقه های رازآمیز، سایت عبدالله شهبازی
14. پیدایش، باب 36 بندهای 10 تا 15.
15. ژاک شابو، ص 89.
16. دوم سموئیل، باب 7، جمله 24.
17. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 67.
18. خداجویی فراماسونری اشاره است به وجود یک اصل فوق انسانی که به موجب آن هرگونه وحی که در کتب مقدس از آن سخن رفته است، انکار می شود.
19. ژاک شابو، فراماسونری، تاریخ، اسطوره ها و واقعیات، ص 45.
20. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 71.
21. ژاک شابو؛ ص 61.
22. فصل نامه تاریخ معاصر ایران، کتاب ششم، ص 30 به نقل از کتاب برادری، استفن نایت ص 5-294.
23. فصل نامه تاریخ معاصر ایران، کتاب ششم، به نقل از آرشیو موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ریتوئل درجه هجده الی سی آیین اسکاتی
24. محمد حسن طباطبایی، ص 48.
25. شفیعی سروستانی، ص 79.
26. محمد خاتمی، ص 139.
27. البته بسیاری هم بودند که از همان ابتدا مخالفت خود را با اینگونه زندگی در حصار و جدا از دیگران اعلام کردند. آنان با هر گونه حاکمیت و کنترل جامعه یهودیان توسط حاخامیم مخالف بودند اما حاخام ها که از وجود تشکیلات یهودی در برابر حکومت های میزبانان به عنوان امتیازی بزرگ سود می جستند به شدت از تشکیلاتی کردن جامعه یهودی دفاع می کردند.
28. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج4 ص 482.
29. اندیشه های دینی الیور کرومول بر عهد عتیق مبتنی بود او سخت در آرزوی ایجاد سازشی میان عهدین بود و تشکیل اتحادیه ای از مردم برگزیده خدا (یهودیان) و انگلیسِ پیوریتن. پیورتین ها گروهی از پروتستان ها بودند که گرایش شدیدتری نسبت به یهودیت داشتند و خواهان دخالت دادن تورات در تمام زوایای زندگی اجتماعی - سیاسی بودند.
30. خاتمی محمد، فراماسونری، ص 17.
31. رایین اسماعیل، ج 1 ص 143.
32. شهبازی عبدالله، ج 4، ص 239.
33. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 205.
34. رایین اسماعیل، ج 1، ص 105.
35. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 132.
36. هارون یحیی، فراماسونری، جهانی، ص 167.
37. طباطبائی محمدحسن، ص 19.

منبع مقاله:
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول