نویسنده:پیتر دیکسون
مترجم: حسن افشار



 

فن خطابه همیشه مثال هایش را از ادبیات آورده و بسیار از اقوال شاعران و نمایشنامه نویسان نقل کرده، زیرا این مزیت را داشته اند که اغلب کوتاه و به یادمانی و شاید پیشاپیش آشنا بوده اند. ولی مهمرتر این که معمولاً شاعران را پیشاهنگ و سرنمونه گرفته است. هومر از سبک لایه لایه برای تفکیک شخصیت ها استفاده می کرد ( کوئینتیلیان، دو، یز، 8) و ویرژیل سرانجام هم برترین خطیبت و هم برترین شاعر شناخته شد و بزرگ ترین آموزگار خطابه به شمار آمد و حکم استادی دانته را پیدا کرد. (1)
با بسط تدریجی تعریف خطابه در دوران باستان، آمیزش خطابه و شعر آسان تر شد. با استدلالی اخلاقی بر پایه ی خودداری سقراط از قربانی کردن فضیلت در پیشگاه مصلحت در محاکمه اش، کوئینتیلیان ثابت کرد « هدفی که خطیب باید در نظر داشته باشد نه قانع کردن بلکه خوب سخن گفتن است» ( یازده، الف، 11) . این تعریف موسع رفته رفته تا دوره ی رنسانس کمابیش معیار شد. اِیبرهم فرانس ( شاعر انگلیسی) کتابش را با این جمله آغاز کرد که « خطابه هنر سخنوری است» (2) و کوشید ثابت کند که خطابه در واقع هنر سخنرانی هنرمندانه است. سیسرون تا بدین حد پیش نمی رفت، ولی تمایل او به احراز تفاوت های شعر و خطابه نشان می دهد که این دو پیشاپیش شروع به آمیزش کرده بودند. سیسرون اذعان می کند که آنها وجوه اشتراک بسیاری دارند: « شاعر از بستگان نزدیک خطیب است؛ وزن شعر بر دوش اش سنگینی می کند اما در انتخاب کلمات ( واژه های مهجور، استعاره های جسورانه، و مانند آنها) آزادی بیشتری دارد و در استفاده از انواع آرایه ها همراه و چه بسا همتای اوست» ( درباره ی خطیب، یک، شانزده، 70) . سیسرون اصل اقناع را رها نمی کند اما می پذیرد که خطیب وظایف دیگری هم دارد: « پس خطیب عالی کسی است که با خطابه اش شنونده را آموزش دهد، به وجد آورد، و برانگیزد. آموزش وظیفه ی خطیب است؛ لذت هدیه ی رایگان او به شنونده است؛ و انگیزش نیز لازم است» ( درباره ی بهترین نوع خطیب، 3) . مشابه این نظر را در هوراس می یابیم که می گوید شاعر موظف است که هم مخاطبش را برانگیزد- به ویژه اگر شاعر نمایشی ( = نمایش نامه سرا) باشد- و هم فایده را با لذت بیامیزد ( هنر شاعری، 99 به بعد، 333 به بعد). در دوره ی رنسانس به احکام هوراس جامه ی سیسرون را پوشاندند و نوشتند « وظایف شاعر این است که خوب آموزش بدهد، به وجد آورد، و برانگیزد...» (3)
خطابه که از شعر آموخته بود- مخصوصاً شیوه پردازی را- و دین اش را به گردن داشت، با پذیرش شاعران به شاگردی خود ادای دین کرد. کورتیوس چهره ی کلیدی را اوید می داند و انتقال فن خطابه به شعر رومی را به او نسبت می دهد. (4) البته اوید از قالب ها و سبک های خطابه با همه ی وجود استفاده می کند و تأثیر آموزش خطابه به او آشکار است. یک قالب مورد علاقه ی او پروسوپوپیاست به صورت تک گویی شخصیتی افسانه ای یا تاریخی. دیگری معادل شاعرانه ی Chria یعنی پرداخت موشکافانه ی مضمونی اخلاقی است. او در نامه ی منظومی به سالانوس، معلم خطابه، نسبت دو هنر را به صراحت بیان می دارد:
کارمان فرق می کند ولی منابعمان یکی است. هر دو ما ستایشگر هنر آزاده ایم... باید آتشی در درونمان افروخته باشد، زیرا اشعار من از شیوایی تو جان می گیرند و درخشش کلمات تو از من است. پس حق داری که می پنداری شعرمن به کار تو مربوط است و باور داری که آیین سلحشوری مشترک ما باید حفظ شود.
( ازدریای سیاه، دو، هـ، 65 به بعد)
در سده های میانه، خطابه و شعر کمابیش یکی بودند. آرای سیسرون را به آسانی می شد تبدیل به نظریه ی شعر کرد؛ و کتاب های « هنر شاعری» در این دوره همان کتاب های « هنر خطابه» بودند با مطالب اضافه ای در مورد شعر. معتبرترین آنها کتاب شعر نو جفری ونسوف ( « گوفرِد، ارباب بزرگ عزیز» در قصه کشیش راهبان ( از قصه های کانتربوری) ) بود که وظایف شاعر را ذیل عناوین « آفرینش» و « سامان دهی» و « شیوه پردازی» بررسی می کند و بیشترین وزن را برای آخری قائل می شود. این گرایش به تلفیقی منجر می شد که اراسموس از آن استقبال کرد و نوشت « آنچه بیشتر مرا خوشحال می کند شعر خطابی و خطابه ی شعری است که شما می توانید شعر نهفته در نثر و خطابه ی نهفته در شعر را در آن ببینید» ( نامه به اندرو آمونیوس، 21 دسامبر 1513) . (5) سپس می بینیم که جرج پاتنم دوباره تفاوت هایی بین آنها پیدا می کند- شعر برخلاف خطابه با تقلید همراه است و وزن دارد- اما تأکید می کند که شاعر خود بهترین خطیب به معنی دقیق کلمه است: « شاعر قدیمی ترین خطیب است، زیرا او بود که نخستین بار، با اقناع خوب و دلپذیر، آدمیزاد وحشی و بهیمی را به اجتماعات عمومی کشاند و با زندگی مدنی آشنا کرد؛ با قصه های شیرین و سخنان رنگارنگ، درس ها و اصول سودمند بسیاری به او آموخت. » « پس شاعران از ابتدا بهترین قانع کنندگان بودند و سخن آنها اولین خطابه ی جهان بود. » (6)

پی نوشت ها :

1- E.R.Curtius, European Literature, pp.356-7.
2- Abraham Fraunce, Arcadian Rhetorike, 1588, p.3.
3- Minturno, L'Arte Poetica ( 15645), in Allen H. Gillbert, Literary Criticism: Plato to Dryden ( New York, 1940), p.297.
4- Curtius, European Literature, p.66.
5- Vickers, Francis Bacon, p.289.
6- George Puttenham, Arte of English Poesia, pp. 196 and 8.

منبع مقاله :
دیکسون، پیتر؛ ( 1389)، خطابه، حسن افشار، تهران: نشر مرکز، چاپ اول