امام رضا (علیه السلام) و ایران
موضوع مهاجرت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام) از منظرهای مختلف مورد بررسی محقّقان قرار گرفته است، با این همه این مهاجرت در صورت ظاهر حسب مکر و حیله مأمون خلیفه عبّاسی اتفاق افتاد؛ لیکن حسب تقدیر کلّی الهی چونان سایر پیشامدهای رفته بر حضرات معصومان (علیهم السلام)، بخشی از طرح کلّی الهی را نمایان می سازد که تنها با مرور زمان، وجوه مختلف و حکمت های پنهان در پس پرده آن ظاهر و آشکار می شود.
این واقعه، ابتدا صورت دعوت داشت؛ اما به سرعت تبدیل به اجبار و احضار و تهدیدی از سوی مأمون شد؛ از این رو در بدو امر، امام تنهایی و بدون خانواده و وابستگان، به همراه مأموران مأمون دل از «مدینه» کند و تن به سفر داد.
مسیر بسیار طولانی امام که از مدینه تا «مرو» از بخش های مهمّی از اراضی «ایران» نیز می گذشت. از همان ابتدا به سان دانه های زاینده ای در دل زمین و ضمیر ایرانیان نشست تا در آینده و در فرصت مقتضی به برگ و بار بنشیند.
خطّ سیر و سفر کاروان امام با گذار از «خرّمشهر»، «اهواز»، «اراک»، «ری»، «نیشابور» و به نقل از برخی مورّخان «اصفهان» و «قم» زمینه های شکل گیری بزرگ ترین کانون های فکری و عملی شیعیان را فراهم آورد.
آنچه در این سفر مهم رخ داد، دیدار و استقبال مردم تمامی شهرها و روستاها بود. آنان با کمال شوق و اشتیاق به سوی امام می شتافتند، از جام محبّت و معرفتش سیراب می شدند، خاطره اش را در دل نگه داشته و خود را حارس و نگهبان آموخته ها می ساختند. بی تردید در این مسیر، دل های مستعدّ بسیاری صید نگاه و توجه امام شدند و در اثر کیمیای او، مس وجودشان تبدیل به طلای ناب عشق به ولایت و امامت اهل بیت (علیهم السلام) شد.
رجاء بن ابی الضّحاک که از سوی مأمون مأموریّت انتقال امام به «مرو» را عهده دار بود، می گوید:
مردم در مسیر حرکت امام اجتماع کرده و سؤالاتی را مطرح می نمودند و او از قول پدرانش به آن سؤالات پاسخ می گفت. (1)
امام (علیه السلام) به هر شهر و ولایتی که می رسید، مردم آن منطقه را به حقّانیت امامت و ولایت خود آشنا می کرد. در مواردی امام توقّف هایی بین راه داشتند که اسناد ما مدّت برخی از این توقف ها را تا ده روز نوشته اند و در این مدّت، نماز جماعت و برنامه های آموزش معارف، پاسخ به سؤالات مذهبی، رفع اشکالات فکری و احیاناً مذهبی انجام می شد. (2)
به استناد برخی منابع امام (علیه السلام)، به اصرار مردم برای مدّت دو ماه در «نیشابور» اقامت داشتند.
با مراجعه به روایات، سه خطّ سیر عمده زیر در جغرافیای سفر امام رضا (علیه السلام) به مرو بیان شده است:
الف) مدینه، بصره، اهواز، فارس، یزد، نیشابور، طوس، سرخس و مرو؛
ب) مدینه، نجف، بغداد، قم، ری، سمنان، آهوان، نیشابور، سرخس و مرو؛
ج) مدینه، مکّه، بصره، اهواز، دزفول، اصفهان، یزد، طبس، نیشابور، طوس، سرخس و مرو.
خطّ سیر نخست از مؤیّدات روایی قوی تری برخوردار است، ضمن آنکه وجود قدمگاه ها در طول خطّ سیر آن را پشتیبانی و تأیید می کند. (3)
کاروان امام به گواهی تاریخ «یزد» چند روزی در این شهر توقّف کرد. همچنین اقامت امام رضا (علیه السلام) در «نیشابور» مدتی به درازا کشید. (4)
ورود امام به نیشابور، شورانگیزترین قطعه از سفر طولانی امام رضا (علیه السلام) به «مرو» است. مردم استقبال بی سابقه و باشکوهی از امام به عمل آوردند. چند روزی توقف امام در این شهر به درازا کشید.
در این میان، دو تن از حافظان «قرآن» به پیش دویدند. از امام خواستند تا رخ عیان کند و حدیثی بگوید. پرده هودج بالا رفت. امام با تمام چهره عیان شد. صورتی داشت نورانی و درخشان که آثار رنج و ملالت در آن هویدا بود. گردنی داشت افراشته و نوشته اند او را دو گیسوی بافته و زیبا بود.
در شرایط آن روزگار، به غیر از بحث سیاسی امامت و ولایت در جنبه اعتقادی، مسئله توحید مطرح بود. امام تصمیم گرفت که حدیث را در عرصه توحید عرضه کند. دستور داد مردم آرام باشند تا ایشان حدیث خود را بگوید. مردم آرام شدند. کاغذها و قلم و دوات را بیرون آوردند تا سخن امام را بشنوند و ضبط کنند.
امام سخن مورد نظر را به پدرش نسبت داد که از او شنیده و پدرش نیز از پدر خود، به همین ترتیب تا به امیرالمؤمنین (علیه السلام) برادر و ابن عمّ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید و فرمودند که او نیز این حدیث را از پیامبر و پیامبر از جبرئیل و او از خداوند آن را نقل کرده است.
«سَمِعتُ ربِّ العِزَّه سُبحانهُ و تَعالی:
«کَلِمهُ لا اله اِلا اللهُ حِصْنی فَمَنْ قالَها دَخلَ حِصنی و مِن دخلَ حِصْنی أمِنْ من عذابی صَدَقَ اللهُ سُبحانهُ و صدَقَ جِبرئیلَ و صدَقَ رسولُهُ و الائمه؛ (5)
کلمه لا اله الا الله حِصن و قلعه من است و آن کس که به آن اعتراف کند، وارد قلعه و پناه من است و هرکس که وارد پناه من شود، از عذاب من در امان است. خدای سبحان راست گفت. (فرشته وحی او) جبرئیل راست گفت. پیامبر خدا و ائمّه راست گفتند.»
امام حدیث را فرمود و خاموش شد، مجدّداً سر برآورد و در دنباله آن فرمودند:
«بِشَرطِها و شُروطِها و أنا منْ شُروطها»
امام رضا (علیه السلام) طیّ این سفر که به شهادتشان نیز انجامید، تکلیف مهم و الهی خودشان را به تمامی به انجام رساندند.
برای امام رضا (علیه السلام) مسجّل بود که موضوع پیشنهاد ولایتعهدی، حیله ای است که مأمون در کار وارد ساخته تا خود را از مخمصه ای بزرگ برهاند.
پس از سال های سختِ رفته بر امام کاظم (علیه السلام) و سایر حضرات معصومان (علیهم السلام)، فضا و شرایطی بر جغرافیای جهان اسلام حاکم شده بود که علویان شورش هایی را علیه خلافت وقت ترتیب داده بودند و گفت و گو از ولایت و امامت امام رضا (علیه السلام) از خاندان اهل بیت (علیهم السلام)، اساس مشروعیّت نظام خلافت را به چالش کشیده بود.
چنان که مأمون در برابر اعتراض عبّاسیان به مسئله ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) چنین گفت:
این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده، مردم را به امامت خود می خواند. ما او را بدین جهت ولیعهد خود قرار دادیم که مردم را به خدمت ما بخواند و به ملک و خلافت ما اعتراف کند. در ضمن شیفتگانش بدانند که او چنان که ادّعا می کند، نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او... . (6)
این امر بر امام پوشیده نبود؛ چنان که در پاسخ ریان، یکی از یارانش فرمودند:
«... خدا می داند چقدر از این کار بدم می آمد؛ ولی چون مرا مجبور کردند که میان کشته شدن یا ولایتعهدی یکی را برگزینم... در واقع این ضرورت بود که مرا به پذیرش آن کشانید و من تحت فشار بودم.» (7)
در واقع، مأمون قصد داشت برای اثبات و تثبیت امامت و خلافت غاصبانه خودش و خاندانش از حضور امام امام و ولایتعهدی امام سوء استفاده کند و در مقابل، امام رضا (علیه السلام)، نه تنها این فرصت را از مأمون صلب کرد؛ از همان آغازین روز حرکت تا شهادت، به اثبات امامت حقه اهل بیت (علیهم السلام) و ردّ و انکار خلافت و امامت ائمّه کفر هم مشغول آمد؛ چنان چه این فرصت- حتّی به بهای شهادت آن امام- از بین می رفت دیگر مجال بازگرداندن این آب معین (ولایت و امامت اهل بیت (علیهم السلام)) به مسیر اصلی اش ممکن نبود؛ چنان که پیش از این، امام صادق (علیه السلام) از بیم عبّاسیان، ناگزیر به معرفی پنج وصیّ برای خودشان شدند.
منازعات داخلی بین امین و مأمون- به اذن الله- و درگیر شدن علویان با دستگاه خلافت، طیّ 15 سال آغازین امامت امام رضا (علیه السلام) مجال اعلام امامت و ولایت حضرت علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) را فراهم آورد؛ امّا باید اذعان داشت که طرّاحی تقدیر الهی و آسمانی چنان مقدّر و مقرّر کرد که این اعلام و اعلان فراگیر در گستره «ایران» شیعی اتّفاق بیفتد.
به این ترتیب، احیای سنّت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، احقاق حقّ ولایت و امامت، بیان معارف و احکام برای شیعیان و بالأخره نشان دادن مظلومیّت اهل بیت (علیهم السلام) و جور و ستم حاکمان و غاصبان خلافت اتّفاق افتاد.
به حقیقت، در انتهای این مسیر، رسوایی و شکست نصیب مأمون و پیروزی و ماندگاری سیره و سنّت اهل بیت (علیهم السلام)، نصیب امام رضا (علیه السلام) شد؛ چنان که امروز، حرم و مضجع شریف آن حضرت دلیل محکمی است بر این ادّعا.
حضرت رضا (علیه السلام)، تنها در «نیشابور» به صراحت از مقام امام، منصب امامت و جایگاه حقّه حضرات ائمّه معصومان (علیهم السلام) سخن نگفت؛ بلکه در طیّ سفر و در برابر مأمون و در جلسات و نشست های مختلفی که تشکیل می شد، به صورت مبسوط درباره ویژگی های امام، مقام امامت، قدر و منزلت امام و جریان امامت حقّه در ذرّیه حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندان پیامبر آخرالزّمان (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، حضرات دوازده امام (علیهم السلام) سخن گفته و وجوه گوناگون آن را برشمردند؛ چنان که مأمون، فضل بن سهل ذوالرّیاستین را به حضور امام رضا (علیه السلام) فرستاد و پیام داد:
دوست دارم برای من از حلال و حرام و واجبات و مستحبّات، مجموعه ای تهیه نمایید؛ زیرا شما حجّت باری تعالی بر مردم و معدن آگاهی و علمید.
حضرت دستور داد دوات و کاغذ آوردند و به فضل فرمودند: «بنویس».
کلام امام (علیه السلام) با نام حضرت باری تعالی آغاز گردید، سپس شهادت کلمه توحید و صفات حضرتش بیان شد. آنگاه از شهادت به نبوّت حضرت محمّد بن عبدالله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مقام خاتمیّت پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نام برد و بعد از آن لزوم تصدیق به تمام محتوای «قرآن» شریف از محکم و متشابه، خاص و عام، وعد و وعید و ناسخ و منسوخ را خاطرنشان ساختند، آنگاه از امر امامت و اهمیت آن سخن گفته و اسم مبارک علیّ بن ابی طالب، امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حسن و حسین (علیهما السلام) را صریحاً ذکر و از دیگر امامان تا آن روز به اجمال یاد نمودند و در پایان نامه به قسمت هایی از احکام فرعی اسلام و امور عبادی و غیرعبادی اشاره کرده، حتّی پاره ای از احکام اختصاصی بانوان را در آن مجموعه بیان کردند. (8)
در نمونه ای دیگر، عبدالعزیز بن مسلم می گوید:
ما با حضرت رضا (علیه السلام) در مرو بودیم. اوایل ورودمان در یکی از روزهای جمعه به مسجد جامع رفتیم، کسانی که در مسجد بودند، خواستند در امر امامت گفت و گو شود و اظهار داشتند که مردم درباره امر امامت اختلاف نظر بسیار دارند. بعداً که حضور امام شرفیاب شدم، جریان امر و بحث مردم را در امر امامت به عرض رساندم. حضرت تبسّمی کرده، فرمودند:
«ای عبدالعزیز! مردم اطّلاعی ندارند، از دین خود به نیرنگ گمراه شده اند. خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد؛ مگر بعد از اینکه دین را برای او کامل گردانید و قرآن را که بیان همه چیز در آن است، بر او نازل فرمود. حلال و حرام، حدود و احکام و جمیع نیازمندی ها را به طور تمام و کمال در آن بیان فرمود و گفت: «ما فرَّطنا فِی الکتابِ منْ شیءٍ؛ در کتاب به هیچ وجه کوتاهی نکرده ایم.» (9)
پس از آن شرح مبسوطی درباره ویژگی های امام و مقام آن بیان فرمودند. (10)
قبول ولایتعهدی در اثر پافشاری و حتی تهدید مأمون اتّفاق افتاد؛ اما امام رضا (علیه السلام) از فرصت پیش آمده برای نشر معارف و مباحثه و مذاکره با علمای اسلام و مذاهب مختلف بهره جسته و با پاسخ گویی به سؤالات، بسیاری از شبهات را زدودند.
در واقع، امام رضا (علیه السلام) طیّ این سفر:
1. بنیاد بنای امامت و ولایت اهل بیت نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در «ایران» بیش از پیش استوار ساختند؛
2. از نتایج سفر و حضور امام (علیه السلام) این بود که زمینه های شکل گیری کانون های بزرگ علمی و معرفتی فراهم آمدند؛ کانون هایی که ابتدا در «طوس» و سپس در «قم» و با مهاجرت علویان در سایر بلاد شکل گرفتند؛
3. سیره و روش اهل بیت (علیهم السلام) را به نحو شایسته از طریق تربیت نخبگان عملاً جاری و منتشر ساختند؛
4. ایران را مبدّل به «شیعه خانه اهل بیت (علیهم السلام)»، ایرانیان را به عنوان مدافعان و حامیان اهل بیت (علیهم السلام) و بالأخره این سرزمین را زمینه ساز قیام جهانی امام مهدی (عج) ساختند تا در آخرالزّمان مهیّای مجاهدت و همراهی با امام عصر (عج) شود؛
5. نظام اعتقادی مبتنی بر شاکله ترسیم شده از سوی وحی و کلام پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تصحیح و بازسازی نمودند.
امام با گفت و گوی مبسوط و مکرّر از «امامت و امام» وجه بسیار مهمّ سیاسی و حکومتی دین مبین اسلام را بارز ساختند و استوار ماندن این نظام مهمّ سیاسی بر بنیاد نظری «ولایت و امامت» حضرات معصومان (علیهم السلام) منصوب از سوی حق را تنها راه رهایی و طیّ مسیر حقیقی همه آنچه که پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بنیان گذاشته بود، معرفی نمودند. شاخصی که در تمام طول خلافت امویان و عبّاسیان مورد تردید و انکار واقع شده بود؛ در حالی که خلفای غاصب و از جمله مأمون سعی در حذف یا منحصر کردن اهل بیت (علیهم السلام) در بیان احکام فرعی اسلام و امور عبادی و غیرعبادی بریده از سیاست و حکمرانی داشتند.
سخنان مفصّل و جامع امام رضا (علیه السلام) در «مسجد جامع مرو» در ویژگی امام، امامت و فضل و رتبه امام، فارق همه برداشت ها، سوءبرداشت ها و سوءنیّت های عارض شده بر این مهم بود؛ بلکه تمامی وجه مهمّ سیاسی، اجتماعی و مقام اجرایی امام برای اعمال ولایت و برپایی حق و انتظام جامعه مسلمانان بر پایه امامت را بیان داشتند. ایشان در اثنای کلام فرمودند:
«امامت، مقام انبیا، وارث اوصیا است، امامت نمایندگی خداوند عزّوجلّ و جانشینی پیامبر و مقام امیرالمؤمنین و میراث حسن و حسین (علیهم السلام) است. امامت زمام دین و باعث نظم مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. امامت پایه بالنده اسلام و شاخه و نتیجه والای آن است، توسط امام است که نماز و زکات و روزه و حج و جهاد به کمال خود می رسد و فَیء و صدقات وفور می یابد و حدود و احکام جاری می گردد و مرزها حفظ و حراست می شود. احکام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می کند و حدود را جاری می نماید و از دین خدا دفاع نموده با حکمت و موعظه نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرامی خواند...» (11)
شاید بتوان گفت در اثر دسیسه بنی امیّه و پس از آن بنی عبّاس، مسلمانان درباره منصب امامت، شخص امام و صفات و ویژگی های امامان معصوم و منصوب از سوی حق و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دچار پراکندگی، اختلاف و تشتّت رأی شده بودند. این حیرانی و آشفتگی از سویی باعث دوام و بقای خلفای جور شده و از دیگر سو امامان شیعه و شیعیان را روزبه روز در انزوا و مهجوریّت محصور ساخته و باعث جور و ستم روزافزون بر آنان شده بود. نباید از نظر دور داشت که در سرزمین های عربی، تعصّب قبیله ای و کینه های جاهلی که دیگر بار در سایه خلافت بنی امیّه و بنی عبّاس تجدید حیات یافته بود، در کنار سلطه دراز مدّت خلفا مانع از آن بود که حضرات معصومان (علیهم السلام) بتوانند در آن جغرافیا به پایگاه شایسته ای برای شیعیان و به دنبال آن نضج و رشد فرهنگ و تفکّر ولایی امامان شیعه (علیهم السلام)، دسترسی پیدا کنند.
«ایران» مهم ترین سرزمینی بود که از استعداد لازم برای تبدیل شدن به قطب و مرکز تمرکز و فعّالیت شیعیان برخوردار بود؛ چنان که می توان به موارد زیر در این باره اشاره کرد:
1. وجود نوعی عقلانیّت در میان ساکنان این سرزمین (پیراسته از تعصّب)؛
2. طبع ملایم و نزدیک به تعادل در میان آنها؛
3. روحیه قوی ولایت پذیری؛
4. و دوری از مرکز خلافت اموی و عبّاسی، چهار عامل اصلی و مهم به شمار می روند که در خود و با خود، زمینه های تبدیل شدن ایران به بزرگ ترین پایگاه شیعی را داشتند.
پیش از این ذکر شده بود که ایرانیان در هنگام آشنایی با اسلام و اهل بیت (علیهم السلام)، تمامیّت خصال جوانمردی و فتوّت و پهلوانی را که از قبل در میان خود جاری و ساری می دیدند، در سیما و سیره و سنّت اهل بیت (علیهم السلام) و حقیقت دین داری مسلمانان مشاهده کرده بودند.
از اینجاست که گفته شد، ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران و گفت و گوی مکرّر و دقیق ایشان در فرصت های مختلف از منصب امامت و ویژگی های امامان معصوم (علیهم السلام)، ناظر بر همین رویکرد ویژه حضرت درباره استحکام بخشی به جامعه شیعیان و تقویت بنیه اعتقادی آنان و حمایت از این سازمان و تشکیلات شیعی در ایران بوده است.
این پایگاه در کوتاه مدت، مأمن شیعیان مهاجر از بلاد عربی و در دراز مدّت، باعث شکل گیری قطب و مرکزی می شد که اسلام ناب ولایی و علوی را پرورش داده و سیره و سنّت اهل بیت (علیهم السلام) را حافظ و نگهبان می گردید؛ چنان که مراکز حوزوی و علمی این دیار به تمامی از طریق تربیت فقها، علما و فضلا عهده دار ثبت و اشاعه کلام، فقه و حدیث شیعی شدند.
تردیدی نباید کرد که جمله امامان معصوم (علیهم السلام) در دوردست نگاه خود، آخرالزّمان و ظهور وصیّ آخرین از سلاله پاک پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ملاحظه کرده و از قرن ها قبل، درصدد ایجاد زمینه های لازم برای آن واقعه عظیم بودند.
اگرچه تا پیش از این امر، ایرانیان بسیاری مذهب شیعه را پذیرفته و در دامان ولایت اهل بیت (علیهم السلام) به سر می بردند؛ لیکن جغرافیای تشیّع به دلیل حضور امامان معصوم (علیهم السلام)، خارج از «ایران» و در «حجاز» و «عراق» تعریف می شد. این دو منطقه دیگر ظرفیّت این معنا و حفاظت از جغرافیای فرهنگی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را نداشتند. این نهال می بایست در سرزمین دیگری به برگ و بار می نشست. جغرافیایی دور از مراکز مهمّ حضور امویان و عبّاسیان عنود و کینه جو که جاهلیّت و عصبیّت جاهلی در آنها نهادینه شده بود.
با مهاجرت بزرگ امام رضا (علیه السلام) و پس از آن امام زادگان از اهل بیت (علیهم السلام)، «کانون جغرافیایی» ویژه ای برای تمرکز و توطّن شیعیان و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) فراهم آمد؛ بلکه به دلیل وجود پتانسیل و امکانات ویژه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، این امکان را فراهم می آورد که پس از چند قرن، شیعیان نیز صاحب قدرت بزرگ سیاسی، اجتماعی شوند؛ چنان که با فروپاشی عبّاسیان و با تأسیس دولت پادشاهی شیعی «صفویّه» این قدرت بزرگ به وجود آمد و شیعیان سرانجام به یک نظام مادی و فرهنگی یکپارچه تبدیل شدند.
نباید از نظر دور داشت که جملگی این وقایع، حلقه های زنجیری بوده اند که در سیر اکمالی خود به حلقه هایی نیز می پیوندند که در پایان، ایران و ایرانیان را به عنوان «زمینه سازان قیام جهانی امام مهدی (عج)» و همراهان ایشان معرفی خواهند نمود.
از اینجاست که عرض می کنم، حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام)، شیعه خانه اهل بیت (علیهم السلام) را تأسیس و آن را در مسیری و ریلی قرار دادند که در آخرالزّمان و به وقت ظهور کبرا به تمامی در خدمت حضرت امام عصر (عج) درآید.
این سخن بدان معنی است که راز ورود «ایران» به اسلام و به تبع آن راز ماندگاری اش، به مأموریّت ویژه ای برمی گردد که خدای حکیم برای آن رقم زده است.
راز ماندگاری ایران به مأموریت آخرالزّمانی ایران و ایرانیان در همراهی با امام مبین و حجّت حق، حضرت صاحب الزّمان (عج) برمی گردد و دفاع از کیان فکری و فرهنگی شیعیان در برابر تندباد و هجمه های دجّالان آخرالزّمان.
1- هجرت امام زادگان به ایران
بیان سیر تدریجی و البته اکمالی ارتباط ساکنان ایران زمین با خاندان وحی، تأثیرگذاری آن و «خدمات متقابل ایران و اسلام» که طیّ بیش از یک هزار سال تداوم داشته، بدین منظور است تا موضوع ورود ایران به اسلام، حسب تقدیر کلی الهی و ریشه دواندن حلقه ها و پیوندهای اسلامی و شیعی در وجوه مختلف حیات فرهنگی و مادّی ساکنان این سرزمین، مقدّمه ای برای نقش آفرینی نهایی ایرانیان در بزرگ ترین واقعه تاریخ و شکل گیری مُلک عظیم خداوندی ذیل ولایت و امامت حضرت صاحب الامر (عج) شناخته شود.مشخّصات روحی، بن مایه های فرهنگی و توانایی های بالقوّه و بالفعل، این امکان را فراهم می آورد تا این سرزمین با گذار از مراحل تربیتی مقدّر شده، مهیّای ایفای نقش بزرگ و نهایی خود شود. هماره، هرچه مأموریّت مهم تر و بزرگ تر باشد، مراحل آماده سازی قوا نیز طولانی تر و سخت تر خواهد بود؛ ضمن آنکه جمله مشخصات ذکر شده، این سرزمین را در طول همه قرون سخت رفته بر اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان، به کهفی و حصنی امین و حصین برای حفاظت از شیعیان و فرهنگ و تفکّر ویژه آن تبدیل کرد. کهف و حصن امن ایران از همان قرون اوّلیه موجب بود تا جمع کثیری از امام زادگان تن به هجرت به این دیار دهند. این هجرت بزرگ باعث شد تا در گوشه گوشه های این سرزمین، خیمه هایی برای نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام) و تربیت شیعیان برپا شود و از میان این خیمه ها، جمع بزرگی از فقها، علما و مشاهیر علم، ادب و هنر قد کشیده و آثار خود را به اقصا نقاط جهان اسلام و ماورای جغرافیای شرق اسلامی صادر نمایند. شاید این واقعه خود ترجمه و تجسّم این آیه مبارک باشد که فرمودند:
«إنّا نحنُ نَزَّلنا الذِّکْرَ و إنّا لَهُ لَحافِظون؛ (12)
ما خود قرآن را فرو فرستادیم و خود نیز حافظ آن خواهیم بود.»
تأثیرات روحی و معنوی این واقعه از دایره تشخیص و سنجش این حقیر خارج است. تنها می توان گفت هریک از این امام زادگان ستون ها و نردبان هایی از نور بودند که از سویی امکان برکشیده شدن ساکنان این دیار به ساحات قدسی و آسمانی را فراهم و از سوی دیگر موجب نزول نعمات و برکات مادّی و معنوی بر این سرزمین و ساکنانش را فراهم آوردند.
بهانه این هجرت را ستم امویان و عبّاسیان درباره ائمه معصومان (علیهم السلام) و علویان فراهم کردند. آنان برای قطع رابطه شیعیان با ائمّه (علیهم السلام) و جلوگیری از بسط جریان فکری شیعی و دفع خطر از حکومت غاصبانه و ظالمانه، علویان را مظلومانه در سیاهچال های حکومت اموی و عبّاسی محبوس و آنان را آشکار و نهان به تیغ جلّادان می سپردند؛ غافل از اینکه این همه، تأثیر ویژه ای بر انسان های مؤمن داشت و استحکام اعتقادی و عملی علویان را سبب می شد.
یعقوبی با اشاره به قیام زید بن علیّ بن الحسین (علیه السلام) که باعث شد علویان مظلومیّت دیگری را بعد از حادثه «کربلا» تجربه کنند، می نویسد:
از آن پس در خراسان، تشیّع شایع شد و تبلیغات علیه بنی امیه رواج یافت. (13)
مهم ترین نقطه عطف مهاجرت گروهی امام زادگان در دوران خلافت بنی امیّه و بنی عبّاس، در ایام ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) و پس از آن بوده است.
طبق آمار تهیه شده به وسیله سازمان اوقاف در محدوده شهرهای «ایران»، یک هزار و پنجاه و نه امام زاده وجود دارد.
تنها استان «سیستان و بلوچستان» است که در آن، هیچ امام زاده ای دیده نشده و در مقابل، در شهرستان «آران و بیدگل» بیش از پنجاه امام زاده دارای بقعه و بارگاه وجود دارد که محلّ نزول برکات و کرامات فراوانی بوده و هستند.
ظهور کرامات و برکات این بقاع متبرّکه از یک سو موجب جذب روزافزون مردم به این اماکن و از سوی دیگر موجب قوام و دوام باور شیعی و ریشه دواندن آن در دل آحاد جمعیت خُرد و کلان ایرانیان بوده است.
نباید فراموش کرد که شیعیان هماره برای ادای حقوق خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مزد رسالت آن حضرت، به سوی آن امام زادگان شتافته اند. جز این، به گزارش قائم مقام سازمان اوقاف و امور خیریّه که در همایش (14) یک روزه «هیئت امنای بقاع متبرّکه، مسئولان اجرایی و مربّیان طرح نشاط معنوی» ارائه کرده، در ایران (شهر و روستا) 8500 بقعه متبرکه امام زادگان و پیامبران وجود دارد. به گزارش ارائه شده توسط آقای تقی رضایار، سالانه 100 میلیون نفر به زیارت این خانه های آسمانی و نورانی می روند. وی اذعان داشته، این تعداد بدون محاسبه زائران چهار مکان مقدس حرم امام رضا (علیه السلام)، حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، حرم حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و حرم شاهچراغ (علیه السلام) است که متولّی آنها سازمان اوقاف و امور خیریّه نمی باشد.
نکته جالب توجّه آنکه «گیلان» با داشتن 900 بقعه متبرّکه، امتیاز ویژه ای در مقایسه با سایر استان ها دارد. (15) استقرار حکومت شیعی علویان در «طبرستان» و برپایی حکومت آل بویه در گذشته، عامل مؤثّری در مهاجرت این امام زادگان به شمال ایران بوده است.
2- سازمان وکالت (16)
اگرچه دوازدهمین امام، رخ در پرده غیبت کشید و ارتباط مستقیم با نوّاب خاص نیز منقطع شد؛ لیکن امور جهان از یک سو و احوال مسلمانان و شیعیان از دیگر سو در دست تندباد حوادث و هواجس یله و رها نشد. اساساً دور از شأن حجّت خدا و مقام ولایت تامّه امام معصوم (علیه السلام) بود که در پاسخ به جفای مردم روزگار و حاکمیّت خلفای ظلم به یک باره دست از همه چیز شسته و گوشه عزلت اختیار کنند. از این رو، واسطه فیض و ولیّ امر خداوند، در اضطرار تمام با سازماندهی قوای آشکار و نهان خود از طوایف جنّ و انس، به امور زیر مشغول آمدند:1. هدایت، مدیریّت و کنترل جملگی امور مربوط به آفریده های خداوند از جمله مسلمانان و سرزمین های اسلامی (به اذن الله)؛
2. رسیدگی به حال مؤمنان و شیعیان و پاسخ گویی به نیازهای آنان از راه های مختلف؛
3. دستگیری از افتادگان، در راه ماندگان، مظلومان و درخواست کنندگان؛
4. پاسخ گویی به سؤالات و شبهات علما، فقها و سایرین از عامّه مردم؛
5. مدیریّت تشکیلات ویژه رسیدگی کننده به احوال شیعیان در اقصا نقاط عالم؛
6. جمع آوری اموال و هزینه آن در مسیر تدبیر الهی در سراسر جهان اسلام و رسیدگی به اوقاف؛
7. تربیت نخبگان؛
8. دفع شرّ ظالمان در موارد ویژه؛
9. ...
یکی از سازمان های مهم و پیچیده رسیدگی کننده به امور شیعیان در زمان غیبت کبرا، سازمان وکالت بود. مجموعه ای متشکّل از پیروان و شیعیان وفادار که تحت امر و هدایت امام، وظیفه خاصی را برای پیشبرد اصول دینی و مذهبی و رتق و فتق امور شیعیان و مسلمانان عهده دار بودند.
عوامل زیر، ضرورت تأسیس چنین سازمان پیچیده، امّا مخفی و پنهانی ای را ایجاب کرده بود:
1. دوری مسافت بین مناطق شیعه نشین و مراکز استقرار امامان معصوم شیعه (علیهم السلام) و گسترش اسلام از عصر امام صادق (علیه السلام) به بعد، بیش از هر زمان، ضرورت ایجاد این سازمان را متذکر می شود؛
2. وجود جوّ خفقان حاکم بر سرزمین های اسلامی، تحت خلافت خلفای اموی و عبّاسی از یک سو و دشواری ارتباط مستقیم میان امامان شیعه (علیهم السلام) که جملگی در حصر و حبس مانده بودند؛
3. عدم دسترسی شیعیان به امامان معصوم (علیهم السلام) به سبب محصور بودن ایشان و غلبه عصر غیبت؛
4. آماده سازی شیعیان نسبت به شرایط عصر غیبت و... .
این سازمان به دور از چشم جاسوسان خلفا، به امور دینی و مالی شیعیان سر و سامان می بخشید.
یکی از مهم ترین نقاط جهان اسلام که از دیرباز محلّ سکونت و تجمع شیعیان نیز بوده، «ایران» است. از این رو، ایران به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های سازمان وکالت ائمه (علیهم السلام) شناسایی می شود.
فعالیت وکلای نواحی مختلف در ایران، بسیار پیچیده و منسجم بوده و گاهی این انسجام به حدی می رسید که همه این وکلا تحت امر وکیل واحدی عمل می کردند. برای نمونه، در عصر دومین سفیر، محمّد بن جعفر اسدی، در «ری»، کار نظارت بر عملکرد وکلای دیگر مناطق ایران، به خصوص مناطق شرقی را به عهده داشته است.
از اواخر قرن اوّل هجری قمری، «قم» به عنوان یکی از مراکز سنّتی تشیع، محلّ تجمّع شیعیان بوده و در تقسیم بندی مناطق زیر پوشش «سازمان وکالت»، قم جزو مناطق «جبال» محسوب و به همراه «آوه»، «قزوین» و «همدان» زیر نظر وکلای برجسته ای اداره می شده است. در شهر قم موقوفات زیادی وقف پیشگاه معصومان (علیهم السلام) شده بود و وکلایی از جانب ائمه (علیهم السلام) ناظر و وکیل بر اوقاف قم بودند که معروف ترین آنها احمد بن اسحاق قمی است.
نقشه صفحه بعد پراکندگی مراکز مهمّ مرتبط با سازمان وکالت را که به صورت تشکیلاتی با ائمه (علیهم السلام) مرتبط بودند، نشان می دهد.
به جز «قم»، مناطقی همچون آوه (آیه) به دلیل گرایش شدید ساکنانش به تشیّع و نزدیکی به قم، وکلایی داشتند و «ری»، با وجود مقبره حمزه بن موسی بن جعفر، حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) و سایر اولاد ائمّه (علیهم السلام) از قرن دوم و سوم هجری قمری، سابقه مهمی از وجود گرایشات شیعی شدید در میان اهالی این منطقه را به اثبات می رساند.
هجرت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) به ری از طریق «طبرستان» به دستور امام هادی (علیه السلام) نه تنها باعث توسعه فکر شیعی در این منطقه بوده است، ضرورت وجود وکلا در این منطقه را نیز نشان می دهد.
در میان نمایندگان و وکلای ری، بسامی و اسدی جزو اشخاصی بودند که موفق به رؤیت حضرت امام مهدی (عج) و وقوف بر معجزات آن حضرت نیز شده اند.
قزوین نیز از جمله نواحی جبال و دارای سابقه تشیّع است، از جمله مؤیّدات سکونت شیعیان در این منطقه، وجود لقب قزوینی برای تعدادی از اصحاب ائمه (علیهم السلام) است.
«همدان»، «دینور»، «قرمیسین» (کرمانشاه فعلی) که جزو منطقه جبال بودند و «اهواز» در منطقه جنوبی و «خراسان» و «ماوراءالنهر»، «بیهق» (سبزوار)، «مرو»، «بلخ» و «کابل» جمع کثیری از شیعیان را در خود جای داده بودند. در ناحیه «خراسان قدیم» که شامل «افغانستان» و برخی کشورهای «آسیای میانه» می شود نیز شیعیان ساکن و مرتبط با وکلا بودند. «بیهق» یکی از نواحی مهمّ «خراسان» و مشتمل بر 321 قریه و در محدوده بین «نیشابور» و «قرمس» و «جوین» و مرکز آن «سبزوار» است.
از جمله نواحی مهمّ خراسان که مدتی نیز محلّ استقرار رهبری سازمان وکالت بوده، ناحیه «مرو» است. «بلخ»، «سمرقند» و «کَش» از مناطق مهمّ «ماوراءالنهر» بود که تعدادی از اصحاب ائمه (علیهم السلام) و راویان حدیث از این منطقه برخاستند.
به هر روی «سازمان وکالت» و وجود وکلای ایرانی در این سازمان بزرگ و پرسابقه، خود نمودار ارتباط و نقش ایرانیان در حفظ فرهنگ و تفکر شیعی و توسعه آن در اقصا نقاط شرق است؛ ضمن آنکه همین امر در کنار سایر عوامل، در شکل دادن تاریخ آینده «ایران» و جهان اسلام نقش عمده ای را ایفا کرده اند.
پی نوشت ها :
1. شیخ صدوق، عیون اخبار الرّضا (علیه السلام)، ج 2، ص 180.
2. همان؛ قائمی، علی، در مکتب عالم آل محمد، ص 350.
3. سیّد کباری، علیرضا، «هجرت امام رضا (علیه السلام) به ایران»، ماهنامه کوثر.
4. عیون اخبارالرّضا (علیه السلام)، ج 2، ص 5؛ الارشاد، ج 2، ص 257.
5. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرّقه، ص 122؛ ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 3، ص 192.
6. همان.
7. همان.
8. مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)، ج 4، 1365، ص 394؛ ابن شعبه الحرّانی، حسن بن علیّ بن حسین، تحف العقول عن آل الرّسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 415.
9. سوره انعام (6)، آیه 38.
10. مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)، ج 4، صص 395-396.
11. شیخ صدوق، عیون اخبارالرّضا (علیه السلام)، ج 1، ترجمه فارسی، علی اکبر غفّاری، ص 448.
12. سوره حجر (15)، آیه 9.
13. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 326.
14. این همایش در تیرماه 1390 ه.ش. برگزار شده است.
15. گزارش خبرگزاری فارس از رشت، تیرماه 1390 ه.ش.
16. وکالت به مفهوم نمایندگان عمومی ائمه (علیهم السلام) برای انجام یک سلسله وظایف خاص در میان شیعیان از عصر امام صادق (علیه السلام) به بعد پدید آمده است. باید توجه داشت که گرچه به هنگام بررسی متون روایی و تاریخی به تصریحاتی نسبت به وجود وکلا برای ذوات مقدسه معصومان (علیهم السلام) قبل از امام صادق (علیه السلام) نیز برمی خوریم؛ ولی وکالت در این دوره ها در مفهومی غیر از آنچه مراد است، مطرح بوده.
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}