نویسنده: نجف لک زایی




 

قرآن، احادیث نبوی و ائمه ی معصوم(علیهم السّلام)، سخنان حکما و فلاسفه، تاریخ و مشاهدات شخصی، از منابع عمده ی سبزواری به شمار می رود. او خود نوشته است«اهتمام دارد که در هر باب به قدر میسور استشهاد به آیات بیّنات قرآنیه و احادیث شریفه ی نبویه، امیرالمومنین علی بن ابی طالب- علیهم افضل السلام و التحیه- و آرای حکمای سابقین و سخنان ملوک ماضین مذکور باشد و در هر باب حکایات مناسب مقام، بی تطویل کلام ایراد شود».(1) و یا در جای دیگر می نویسد: « چه عقل و نقل و تجربه شاهدند بر آن که...»(2) و از میان منابع سیاسی به آثار خواجه نظام الملک طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و کلمات حضرت علی(علیه السّلام) به ویژه عهدنامه ی مالک اشتر عنایت خاصی دارد.

انسان شناسی سبزواری

از نظر محقق سبزواری اگر انسان ها به نواهی شرع و زواجر عقل منزجر نشوند، فساد عظیم در جامعه پدید خواهد آمد:
و بباید دانست که نفوس و طبایع نوع انسان در اوّل خلقت و بدایت فطرت به سبب تنوع خصوصیات و اختلاف استعدادات، مختلف افتاده و همم و دواعی همگی مصروف بر یک وجه نیست و مقاصد و اغراض ایشان مختلف است و تباین در اقوال و افعال و اخلاق و اغراض همه ظاهر است و صفات ذمیمه و اخلاق ردّیه، چون جور و ظلم و بغض و عُدوان و حقد و حسد و بخل در جبلّت ایشان هست و اگر به نواهی شرع و زواجر عقل منزجر نشوند، آن صفات قوّت گیرد و به فساد عظیم منتهی شود و بسیاری از ایشان را امر و نهی شرعی و تنبیه و سرزنش عقلی کافی نباشد، بلکه ایشان را در قبول صلاح و حصول اصلاح، حاجت به تأدیبات و سیاسات ملکی و ملکی بوده باشد. پس حکمت ذات متعالیه ربانی اقتضای آن ذکر کرد که در میان بشر حاکمی عادل و مصلحی کامل باشد.(3)
همچنین می گوید که اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک گردد «طبایع بهایم و سباع در میان بنی نوع انسان شایع گردد».(4) و در جای دیگر آورده است که ملایکه ملاحظه کرده اند که بر طبع بشر قوّت های شهوانی و غضبی و دواعی نفسانی که منجر به فساد و خون ریزی می شود غالب است و بر جهان دیگر مطلع نشده اند و از اسرار و انوار نفوس بشری و درجات رفیعه که «انسان را حاصل می تواند شد، خبری ندارند».(5)
سبزواری مردمان را در پنج گروه طبقه بندی می کند:
1- کسانی که به طبع خیّر باشند و خیر از ایشان به غیر تعدی کند، چون علما، حکما، فقها و عرفا. اینان خلاصه ی عباد و غایت ایجاد و نزدیک ترین گروه به پادشاه هستند و لذا رؤسای باقی خلایق باید باشند؛
2- کسانی که به طبع خیّر باشند، ولی خیر ایشان متعدی به غیر نباشد؛
3- کسانی که به طبع نه خیّر باشند و نه شریر. اینها را باید ایمن داشت و حمایت کرد و به خیرات تحریض نمود؛
4- کسانی که شریر باشند، اما شر ایشان به غیر تعدی نکند. «این جماعت را ... از افعال ذمیمه تحذیر باید فرمود... تا طبع خود باز گذارند و به جانب خوبی گرد آیند»؛
5- گروهی که به طبع شریر باشند و شر ایشان متعدی به غیر باشد. و این طایفه بدترین خلقند و ضد اوّلی.(6)

جهان بینی سبزواری

به اعتقاد سبزواری، همچون سایر مسلمانان، خداوند دو جهان آفریده است: جهان حیات و جهان ممات.
جهان حیات نشأه آخرت است که خدای عزوجل آفریده که در آن کافران و عاصیان به انواع عذاب ها مبتلا خواهند بود و مومنان و صالحان به کرامت الهی و نعیم ابدی و حیات جاودانی در بهشت، قرین سعادت و عزت و رحمت و کرامت خواهند بود.
جهان ممات این جهان است. در این جهان، عاقبتِ هر حیاتی مرگ است و هیچ کس را در این جهان حیات ابدی، ثبات و بقا نیست؛ بلکه « همه چیز این جهان در معرض تغییر و زوال و انقلاب است».
غرض از آمدن آدمی به این جهان آن است که تحصیل زاد آخرت نماید و توشه ی آن جهان را از این جهان بردارد، چه این جهان را خدای عزوجل جهت آن آفریده که بندگان در این جهان شرایط بندگی به جا آورند و متابعت فرمان الهی کنند و پیروی نفس و آرزوهای نفس نکنند و از شهوات بگذرند و از لذات دنیا بیش از آن قدر که خدای عزوجل حلال گردانیده تحصیل ننمایند تا مستحق رحمت الهی شوند.(7)
بنابراین این جهان مکان و محل آرام نیست، بلکه چون بازارچه ای است که بر سر راه بادیه ساخته اند تا مسافران از آن جا زاد و توشه ی راه بردارند؛ تمام آدمیان مسافرند.
به نظر سبزواری منازل و مراحل این سفر از این قرار است:
1- صلب پدر؛2 - رحم مادر؛3- فضا و عرصه ی دنیا؛4- قبر و لحد؛5- موقف قیامت و حساب و کتاب؛6- بهشت یا دوزخ.
بهشت یا دوزخ، نقطه ی پایانی سفر است و از آن جا دیگر به جایی سفر واقع نمی شود. هر که در این دنیا هست یا تحصیل سعادت منزل بهشت یا شقاوت منزل دوزخ می کند. دنیا پلی است بر راهگذار آخرت و عاقل آن است که بر سر پل به عمارت مشغول نشود و دل در آن نبندد و از رباط دنیا زاد بادیه ی آخرت بردارد.(8)

ایمان و مراتب آن

ایمان عبارت است از: اعتقاد به دل و اقرار به زبان به اصولی که ذکر خواهد شد. سبزواری در تعریف ایمان، عمل را وارد نکرده است. به نظر وی حداقل مرتبه ی ایمان با اقرار به زبان و اعتقاد به دل حاصل می شود و چنین کسی اگر عمل صالح نداشت، مومن فاسق خواهد بود. اصول زیر در تحقق ایمان شرط معتبر است:
1- شناختن خدا؛
2- شناختن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)(نبوّت)؛
3- شناخت حضرت ائمه هدی(علیهم السّلام)(امامت)؛
4- اقرار به روز جزا و محشور شدن در روز قیامت(معاد)؛
5- اقرار به جمیع آن چه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خدا خبر داده.(9)
اگر کسی به اصول فوق اقرار کند و به دل اعتقاد داشته باشد، به مرحله اوّل ایمان نایل شده است؛ اما اگر کسی به زبان اقرار کند، ولی به دل اعتقاد نداشته باشد، از جمله ی منافقان به حساب می آید.
مرتبه دوم ایمان،آن است که شخص علاوه بر اعتقاد به دل و اقرار به زبان، عامل به مسائل دینی نیز باشد؛ واجبات را انجام داده و از محرّمات پرهیز کند.(10)
مرتبه سوم ایمان، مرتبه سابقان و مقربان است، این مومنان کسانی هستند که:
به غیر از خدای عزوجل به هیچ چیز متوجه نشوند و ایشان را التفات به هیچ چیز از دنیا و آخرت نباشد و رضای ایشان تابع رضای الهی باشد و هر چه خدا به ایشان دهد به آن راضی باشند... و این بالاترین درجات و مراتب ایمان است.(11)
به نظر می رسد که این مرتبه از ایمان، با توجه به آن چه در بحث طبقات علما آورده ایم، در حکما و مجتهدان لازم است وجود داشته باشد.

ممنوعیت تقلید در اصول دین

سبزواری در رساله ی خلافیه تصریح کرده است که در اصول دین، باید به تحقیق پرداخت و نمی توان تقلید کرد.
وی پس از ذکر اصول دین( معرفت خداوند، نبوت، امامت و معاد) چنین آورده است:
و بباید دانست که در معرفت امور مذکور، تقلید کافی نیست... بلکه می باید که بر دین و مذهب خود حجت روشن داشته باشد که در روز قیامت در معرض سؤال و حساب به آن متمسک تواند شد و آن را از او قبول کنند و علام این آن است که این حجت معقول باشد.(12)

وجوب تقلید در فروع دین

از آن جا که «فهمیدن احکام از قرآن و حدیث همه کس را مقدور و میّسر نباشد، بلکه مخصوص جماعتی باشد که به فهم و ادراک صحیح مرسوم باشند»، (13) لازم است که مردم و از جمله پادشاه، از مجتهد زنده تقلید کنند.
او در رساله خلافیه می نویسد:
میان علما خلافی ظاهر نیست در آن که غیرمجتهد را تقلید مجتهد می باید نمود؛ لیکن شرط است که[ مجتهد ] عادل باشد.(14)
سبزواری در این باره آورده است:
چون معلوم شد از سخنان گذشته که بعد از مرتبه ی ایمان، ضرورتر و مهم تر مراعات فرایض است، مانند نماز و زکات و حج و روزه و چون پادشاهان را اکثر اوقات از حج به واسطه ی استیلای مخالفان [ منظور امپراتوری عثمانی است که در این زمان بر مکه و مدینه حاکمیت داشته است] بر آن بلاد مانع هست، غالباً حج از ایشان ساقط می بوده، بر ایشان لازم است که مراعات آن سه فرض دیگر بکنند و اعظم همه نماز است و شعار اسلام نماز است و علامت مسلمانان نماز است. پس مراعات نماز به ابلغ وجهی باید کرد، و مراعات آن از چند وجه است: یکی از جهت معرفت احکام و آداب و شرایط نماز... و آن، آن است که آداب و احکام نماز را از گفته یا نوشته مجتهد زنده فرا گیرد که اجتهاد او مظنون شده باشد و به قول غیرمجتهد، هر چند فاضل و دانشمند باشد، به حسب شرع اعتماد نمی توان کرد.(15)
فقره ی مذکور را، با این که طولانی بود، به صورت نقل قول مستقیم آوردیم و این به علت اهمیتی است که این فقره در فهم اندیشه سیاسی سبزواری و نیز جایگاهی که وی برای خود قائل بوده و از آن موضع سخن می گوید، دارد.
وی تأکیدات خاصی بر نماز جمعه کرده است. از نظر سبزواری نماز جمعه در عصر غیبت امام دوازهم(عج الله تعالی فرجه الشریف) وجوب عینی دارد.(16) وی در ضمن این بحث از مخالفان وجوب نماز جمعه در عصر خویش انتقاد کرده، دلایل آنان را سست دانسته و آنان را به غرض ورزی متهم کرده است و از شاه درخواست «نظم و نسق شرعیات» را نموده است تا مردم فریب افراد جاهل را نخورند. همچنین از کسانی که اهلیت امامت جمعه را ندارند، ولی اقدام به این کار می کنند، اظهار انزجار کرده است:
و جماعتی دیگر که اهلیت امامت نماز جمعه ندارند امامت جمعه می کنند، و به همین قناعت نکرده، جماعتی را که اهلند و واجب الاطاعه اند و بر ایشان لازم است که تقلید و متابعت کنند، تفسیق و تجهیل و تضلیل کنند.(17)
خلاصه مطلب این که «پادشاه باید که بعد از مراعات مرتبه ی ایمان و تحصیل آن، اهتمام در باب فرایض بنماید و بعد از فرایض مراعات واجبات دیگر نماید و بعد از آن مراعات سنن حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از آن از مستحبات و تطوّعات غافل نشوند و اگر گناهی از او سر زند توبه نماید تا رفع آن گناه شود».

پی نوشت ها :

1-روضه، پیش گفتار.
2- همان، قسم اوّل، باب هفتم، فصل اوّل .
3-همان، باب ششم، فصل ششم.
4- همان، باب هفتم، فصل اوّل.
5- همان، فصل دوم.
6-همان، قسم دوم، باب اوّل، فصل اوّل شبیه به همین طبقه بندی را حکمای پیشین مانند خواجه نصیر در اخلاق ناصری، ارائه کرده است.
7و8-روضه، قسم اوّل، باب اوّل .
9- روضه، قسم اوّل باب دوم، فصل اوّل.
10و11- همان، فصل دوم.
12-رساله خلاقیه، مقدمه، برگ 2.
13و14-همان ، برگ6.
15- روضه، قسم اوّل، باب دوم، فصل دوم.
16- همان. و نیز رساله نماز جمعه و بحث نماز جمعه در رساله خلاقیه، ذخیرةالمعاد و کفایة الاحکام.
17- روضه، قسم اوّل، باب دوم، فصل دوم.

منبع مقاله :
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول