بیداری اسلامی در ایران
دو سده اخیر به لحاظ تغییرات و تحوّلات فزاینده در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی، از اعصار مهمّ تاریخ «ایران» به شمار می رود. این دوره که به تاریخ معاصر ایران شهرت یافته، هم زمان با آغاز حکومت سلسله قاجاریّه در ایران شروع می شود.
در شرایطی که خاندان قاجار درصدد تثبیت حاکمیّت آخرین حکومت ایلی بر قلمرو و مردم ایران به شیوه سنّتی و بدون مشارکت مردم بودند، در گوشه دیگری از جهان، انقلاب کبیر فرانسه به وقوع پیوسته بود و درصدد نهادینه کردن اندیشه ها و ساختارهای نوینی بود که عمده ترین ویژگی آن، تغییر موازنه قدرت سیاسی از تمرکزگرایی و حکومت فردی به مردم سالاری و دمکراسی بود.
ایران با وجود دور بودن از «اروپا» که کانون اصلی رقابت های کشورهای قدرتمند بود، به علّت همسایگی با «هند»، «انگلیس» و داشتن بهترین موقعیّت راهبردی برای دستیابی به هند که منشأ قدرت، ثروت و اعتبار سیاسی انگلیس در جهان بود، از زمان فتحعلی شاه قاجار به یکباره مورد توجّه کشورهای استعمارگر و فزون خواه قرار گرفت. در مناسبات جدید ایران با کشورهای خارجی، کشورهای «روسیه»، «فرانسه» و انگلیس خواه ناخواه وارد شدند و با توجّه به ضعف های ساختاری جامعه و حکومت ایران، این مناسبات منجر به استقرار روابط نابرابر، تحمیل قراردادهای استعماری و انفصال بخش های مهمی از قلمرو ایران در شمال و شرق شد.
شکست «ایران» در رویارویی با قدرت های بزرگ، به ویژه «روسیه» و «انگلیس»، به تدریج تحوّل مهمّی، نخست در ساختار سیاسی رسمی و سپس ساختار غیررسمی جامعه پدید آورد. این تحوّل عبارت بود از لزوم اصلاحات، نخست در عرصه های نظامی و صنعتی و سپس در دیگر عرصه ها، به ویژه سیاسی و همچنین پدیدار شدن بیداری اسلامی برای حفظ بیضه اسلام و اساس دین در مقابله با استبداد داخلی و به کار بستن قاعده نفی سبیل در رویارویی با استعمارگران خارجی بود. هدف نوشته حاضر بررسی بیداری اسلام و فراز و فرودهای آن در تاریخ معاصر ایران است.
زمینه حضور نیروهای مذهبی، به ویژه مراجع تقلید و روحانیان، با نقش دائمی رهبری مذهبی آنها در جامعه و نیز تحوّلی مهم در حوزه نهاد دینی و حوزه های علمیّه شیعی در اوایل حکومت قاجار مهیّا شد. این تحوّل، پیروزی مجتهدان بر محدّثان یا غلبه روش اجتهادی و اصولی بر روش حدیثی و اخباری بود. (1) اهمّیت کار وحید بهبهانی به عنوان احیاگر مکتب اجتهادی، در این است که وی توانست شاگردانی مجتهد و تأثیرگذار در بیداری اسلامی تربیت کند، مانند کاشف الغطاء، ملّا مهدی و ملّا احمد نراقی. (2)
پس از پایه گذاری و تألیفات فراوان که به منزله مقدمات نظری مکتب اصولی و بیداری اسلامی بود، به تدریج نوبت به مرحله عمل رسید.
عالمان شیعه در این عصر با پدیده ای به نام استعمار خارجی روبه رو شدند و با تکیه بر قاعده فقهی نفی سبیل در مقابل سلطه گران خارجی موضع گرفتند. این قاعده بر اساس آیه شریفه «و لن یَجعَل اللهُ لِلْکافِرینَ علَی المؤمنینَ سبیلاً؛ (3) و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان برای کافران راه [تسلّطی] قرار نداده است.» است که سلطه کافران بر مسلمانان را نفی می کند. در تفکّر نوین انقلابی شیعه، تفسیرهای دعوت کننده به آرامش، انفعال و تسلیم کنار نهاده شد و روحیه مبارزه، ستیز و انقلابی گری جای آن را گرفت. (4)
اگرچه در دوره اول جنگ های «ایران» و «روس» از نیروی مذهبی استفاده چندانی نشد؛ اما این نکته ثابت شد که جامعه مذهبی می تواند در دفاع از کیان مسلمانان نقش مؤثری بازی کند؛ البتّه این نقش به تنهایی نمی توانست متضمّن پیروزی باشد؛ بلکه در صورتی به نتیجه می رسید که سایر ساختارها و نهادهای مؤثّر و مسئول، به وظایف خود درست عمل می کردند. در فاصله میان دو جنگ اوّل و دوم ایران و روس، مسائلی رخ داد که مجدّداً پای علمای اصولی به میدان مبارزه با روس ها کشیده شد.
واقعه قتل گریبایدوف که ناشی از واکنش مذهبی مردم بود و ادامه قیام به رهبری علمای شیعه و سنّی در سرزمین های اشغالی روس ها، از جمله قیام قاضی ملّا محمّد با شعار اتحاد شیعه و سنّی تا 1248 ه.ق. و قیام شیخ شامل داغستانی تا 1292 ه.ق. در حقیقت تداوم بیداری اسلامی بود. (5)
گرچه در فاصله جنگ های ایران و روس و نهضت تنباکو حالت رکود و سکون در نهاد دینی دیده می شود؛ امّا این ظاهر جریان است و در باطن، جنبش اصلاح طلبی و احیای فکر دینی دوره تدارک خود را سپری می کرد؛ زیرا در غیر این صورت نمی توانست در نهضت تنباکو و نهضت مشروطه خواهی و جریان های پیش و پس از آن، در آن گستره وارد جریان های سیاسی، اجتماعی و مذهبی شود. علّت دیگر تکاپوهای مکتب اجتهادی در این دوره، واکنش مخالفان درونی و بیرونی آن بود. این واکنش ها در قالب ترویج صوفی گری، بابی گری، شیخی گری و اخباری گری نمایان شد. در پشت صحنه این جریان ها، تحریک ها، زمینه سازی ها و دست پنهان استعمار، به ویژه استعمار انگلیس نیز در کار بوده است. مانع دیگری که در مقابل روند رو به رشد مکتب اجتهاد به وجود آمد، طرح افکار و عقاید الحادی و ضدّ دینی، یا به عبارت دیگر سکولار و گسترش فراماسونری بود.
یکی از وظایف و چالش های نهاد دینی در این دوره، مبارزه با استعمار با تکیه بر قاعده نفی سبیل و مقابله با فرقه سازی بود. سیاست های استعماری برای ضربه زدن و ایجاد تشتّت در میان شیعیان به فرقه سازی روی آورده بود. ایجاد فرقه شیخیّه به کوشش سید کاظم رشتی، از شاگردان شیخ احمد احسایی صوفی مسلک و ایجاد فرقه بابیّه به همّت علیمحمّد باب، شاگرد سیّد کاظم رشتی، در این راستا بود. با گذشت زمان، فرقه بابیّه نیز به دو شاخه ازلیّه، پیروان یحیی صبح ازل و بهائیّه، پیروان میرزا حسینعلی بهاء تقسیم شد. استعمارگران روسی از ازلیّه و استعمارپیشگان انگلیسی از بهائیّه حمایت و آن فرقه ها را تقویت کردند و گسترش دادند. (6)
گرچه در زمان صدارت حاجی میرزا آقاسی، به امور صوفیان رجحان داده شد و محمّدشاه قاجار نیز بر آن گردن نهاد؛ امّا در زمان صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر، عناصر درویش مسلک از حوزه های وابسته به حکومت و سلطنت طرد شدند و با سنّت های بدعت آمیز و خرافه پرستی مقابله شد.
در مجموع، سیاست مذهبی امیرکبیر، به رغم محدود کردن نقش روحانیان، به بیداری اسلام کمک کرد. او با ارجحیّت دادن به آگاهی و عقلانی کردن امور در عرصه های دینی و روزآمد کردن آن و همچنین مبارزه با وهم اندیشی و خرافه پرستی، کاستن از نقش روحانیان درباری و کاهش اختیارات امام جمعه ها، نظام العلماها و سلطان الذّاکرین ها، خواه ناخواه، با روند تدریجی بیداری اسلامی همراهی کرد. در دوره صدارت میرزا آقاخان نوری، قضیه برعکس شد و به روحانیان درباری و نیروهای مذهبی مقوّم و مؤیّد حکومت قاجار، فرصت عمل بیشتری داده شد و برای جلب نظر مساعدشان به برخی از آنها مقرّری نیز پرداخت شد. (7)
در دوره صدارت میرزا حسین خان سپهسالار نیز، موقعیت نهاد دینی تضعیف شد. اصلاحات غرب گرایانه وی و اعطای امتیازات به خارجیان، اعتراض و مخالفت روحانیان را برانگیخت.
برخورد حاج ملّا علی کنی با سپهسالار، شاخص ترین برخورد نهاد دینی و علمای شیعه با ارکان حکومت قاجار در دوره قاجاریّه تا زمان شکل گیری نهضت تحریم تنباکو است. (8)
حرکت احیاگرانه علمای شیعه در نهضت تنباکو باعث شد که نهاد دینی به فرصتی تاریخی دست یابد تا ثابت کند که توان بسیج عمومی مردم برای غلبه بر استبداد داخلی و استعمار خارجی را دارد و در عمل نیز با فتوای تاریخی تحریم تنباکو به دست میرزای شیرازی، به هر دو هدف رسید و دولت در مقابل مردم عقب نشینی و الغای امتیازنامه را اعلام کرد. بدین ترتیب نهضت تنباکو پیش درآمدی بر نهضت مشروطیّت بود که حدود پانزده سال بعد به وقوع پیوست. یکی از ابزارهای بیدارگرانه و آگاهی بخش در جریان نهضت مشروطه خواهی، نگارش و انتشار رساله هایی در موافقت یا مخالفت با مشروطیّت بوده است. این رساله ها به کوشش روحانیان و علمای مکتب اصولی تهیه شده و هدف آن روشنگری مردم به ابعاد مشروطیّت و تبیین انطباق یا تباین آن با احکام اسلامی است. (9) یکی از چالش های مهمّ نهضت بیداری اسلامی و نهاد دینی در این عصر، برخورد با موج غرب گرایی در نظر و عمل بود. ارتباط های فزاینده ایرانیان از راه های گوناگون، از جمله تجارت، سیاحت، اعزام دانشجو به جهان غرب و ورود مؤسّسات تمدّنی جدید و الزامات مدنیّت غربی که البته در بسیاری موارد صرفاً پوسته ظاهری مدنیّت غربی بود، شرایط دشواری را برای تداوم احیای تفکر دینی پدید آورد. تناقض های موجود در آرا و افکار علما نیز بر دامنه مشکلات افزود.
در عصر استبداد محمّدعلی شاهی، علمای مقیم «نجف» که به دور از فشارها و اختناق سیاسی «ایران» بودند، راحت تر از علمای فعّال در ایران، نهضت مشروطیّت و آزادی خواهی را ادامه دادند. آنها محمّدعلی شاه و روس های حامی او را دشمن اسلام و مسلمانان معرفی کردند و به لزوم از میان بردن دولت مستبد و خروج سربازان کافر روسی از «ایران» تأکید ورزیدند. (10) روحانیان ثلاثه نجف (تهرانی، خراسانی، مازندرانی) طیّ نامه ای به دولت عثمانی، که از اندیشه اتّحاد اسلام حمایت می کرد، برای براندازی محمدعلی شاه و اخراج روس ها از ایران استمداد کردند؛ البته باید در نظر گرفت که این استمداد از خلیفه سنّی بنا به مقتضیّات زمان و تنگناهای موجود بوده است.
حرکت دیگر علما در این سال ها، در واکنش به بحران ناشی از اولتیماتوم «روسیه» به ایران در سال های 1329 و 1330 ه.ق. است.
علمای نجف به اقداماتی در دفاع از استقلال ایران پرداختند و به این ترتیب به اولتیماتوم روسیه پاسخ قاطعی دادند. آنها با تعطیل کلاس های درس و طرح مسئله جهاد، مردم را به تجمّع در «کاظمین» جهت عزیمت به «ایران» فراخواندند. با رؤسای عشایر نیز در این زمینه مذاکراتی به عمل آوردند که با قوای مسلّح خود در جهاد علیه روس ها شرکت کردند و آنها نیز پذیرفتند.
اگرچه این نهضت بدون اقدام و نتیجه عملی به پایان رسید؛ (11) امّا نشان داد که مرجعیّت شیعه به قدرت سیاسی نیرومندی تبدیل شده و توان بسیج توده ها را در حدّاقل زمان دارد.
در سال های منتهی به تأسیس حکومت پهلوی، نهضت هایی مردمی که صبغه اسلامی داشتند در جاهای مختلف کشور شکل گرفتند که به دلایل مختلف، از جمله قائل شدن به جدایی دین از سیاست از منظر بیداری اسلامی قابل بررسی نیستند. قیام میرزا کوچک خان جنگلی و شیخ محمّد خیابانی از جمله این خیزش های مردمی است. با این همه، این نهضت ها در مقابله با استیلای بیگانگان و کفّار بر امور مسلمانان نقش بسزایی داشتند.
از صحنه های دیگری که علمای شیعه دست به واکنش زدند و در قبال آن موضع گرفتند و نظریه هایی ارائه کردند، طرح جمهوری خواهی رضاخان بود. این طرح در 1303 ه.ش. هنگامی مطرح شد که حاکمیّت سلسله قاجار کاملاً از اعتبار افتاده بود و در همسایگی «ایران»، در کشور «ترکیه» نظام جمهوری اعلام شده بود. طرح این موضوع و به خصوص متأثّر بودن آن از ترکیه، دل نگرانی روحانیّت را برانگیخت؛ زیرا اعلام جمهوریّت را با برنامه های ضدّ اسلامی آتاتورک در ارتباط می دانستند. (12)
یکی از مخالفان جمهوریّت، آیت الله سیّد حسن مدرّس، نماینده «مجلس شورای ملی»، بود. (13) او می گفت:
این جمهوری که می خواهند بر ما تحمیل کنند مبتنی بر اراده ملّت نیست؛ بلکه انگلیسی ها می خواهند ما را به پذیرش آن وادارند و رژیم صد در صد وابسته و تحت الحمایه را بر «ایران» استوار سازند و اگر نامزد جمهوری خواهی، فردی آزادی خواه و ملی بود. حتماً با او همراهی می نمودم.
بدین ترتیب، جنبش جمهوری خواهی در پی مخالفت آشکار نیروهای مذهبی و نیز پافشاری نمایندگان جناح اقلیّت مجلس به رهبری مدرّس به شکست انجامید. (14) مدرّس به نحوه انتخابات مجلس پنجم نیز اعتراض کرد و با مرتبط کردن تقلّب در انتخابات، به واهی بودن جمهوری خواهی رضاخان به افشاگری پرداخت. مدرّس با استقامت و مبارزه کم نظیر، چراغ جنبش بیداری اسلامی را در این دوره اختناق فزاینده، روشن نگه داشت.
دوره پهلوی اول (1304-1320 ه.ش.) را می توان دوره خصومت شدید علیه فرهنگ اسلامی و نهادهای دینی دانست. یکی از عواملی که به شکل گیری و تثبیت دیکتاتوری دوره رضاشاهی منجر شد، سرخوردگی روحانیان از مشروطه خواهی و آثار گمراه کننده شرکت مداوم و آشکار رضاشاه در مراسم مذهبی قبل از تحکیم موقعیت خود بود. در واقع دوگانگی و نفاق وی در این زمینه مؤثّر بوده است. (15) با این همه، نهضت بیدارگری به رغم دشواری راه، همچنان حرکتی رو به جلو داشت.
یکی از رخدادها و تحوّلات مهمّ نهاد دینی در دوره پهلوی، تأسیس «حوزه علمیّه قم» به کوشش آیت الله شیخ عبدالکریم حائری است. عمده ترین نتیجه تأسیس حوزه علمیّه قم، انتقال مرکزیّت مرجعیّت شیعه از «عتبات عالیات» و «حوزه علمیّه نجف اشرف» به این حوزه بود که تأثیرات فراوانی بر جامعه و مردم ایران بر جای نهاد. (16) دیری نگذشت که این حوزه در مبارزه با افکار کمونیستی و اقدامات ضدّ دینی رضاشاه معروفیّت پیدا کرد.
آیت الله حائری شکل سومی از مبارزه نهاد دینی را، که پی ریزی حرکت فرهنگی حوزوی و اصیل شیعی در برابر امواج فزاینده و مخرّب غرب گرایی بود، پدید آورد. اگر علمای پیش از وی در بُعد سیاسی و انقلابی با دو ضلع استعمار و استبداد درگیر بودند، آیت الله حائری به ضلع سوم، یعنی لائیسیسم در حال پیشروی توجّه کرد و آن را جبهه اصلی مقابل دین برشمرد و به مقابله با آن پرداخت؛ البته تقویت فرهنگ دینی از سوی آیت الله حائری، در آینده بیشتر ثمرات خود را بروز داد و آن پیروزی نهایی و تفوّق اندیشه دینی بر سکولاریسم بود. (17)
یکی از علمای روشن بین و مبارز عصر رضاشاه، آیت الله محمّدتقی بافقی بود. او در مراسم نوروزی 29 اسفند 1306 ه.ش. که زنان درباری (بی حجاب) وارد «حرم حضرت معصومه (س)» در «قم» شدند، به مخالفت برخاست و به همین علّت دستگیر و مدّتی بعد تبعید شد. (18) این اعتراضات در جامعه و مطبوعات انعکاس پیدا کرد و جریان مبارزه روحانیان با سیاست های دین ستیزانه را فعّال و زنده نگه داشت.
واکنش مهمّ دیگر علیه سیاست های مذهبی دین ستیزانه رضاشاه در 1306 ه.ش. به رهبری آیت الله نورالله اصفهانی شکل گرفت. آقا نورالله جمعیّتی به نام اتحاد اسلامی اصفهان از پیوند روحانیان، اصناف، کسبه، متدیّنان ایجاد کرد و هدف آن مقابله با سیاست های فرهنگی، مذهبی و اقتصادی حکومت پهلوی بود؛ (19) امّا عملاً علیه سیاست های فرهنگی رضاشاه عمل می کرد.
در فاصله بین سال های 1307 تا 1320 ه.ش. عرصه بر نیروهای مذهبی و عملکرد نهاد دینی بیش از پیش تنگ شد. در این مدّت، آیت الله مدرّس بر اثر ادامه مخالفت با حکومت رضاشاه به شهر «خواف» تبعید و سرانجام به شهادت رسید. (20)
از رویدادهای مهمّ دیگر عصر حکومت رضاشاه، قیام «مسجد گوهرشاد» است که در تیرماه 1314 ه.ش. اتفاق افتاد و یکی از علمای «مشهد» به نام آیت الله حسین قمی در اعتراض به ترویج کلاه های سبک اروپایی به «تهران» آمد تا شکایتش را به رضاشاه تسلیم کند؛ امّا دستگیر و زندانی شد. در واکنش به دستگیری وی، تجمّعات اعتراض آمیزی در مسجد گوهرشاد مشهد اتفاق افتاد که با کشتار مردم به دست نظامیان سرکوب شد. این بزرگ ترین قتل عام حکومت پهلوی تا 15 خرداد 1342 ه.ش. است.
با شکست دیکتاتوری رضاشاه و خروج وی در 25 شهریور 1320 ه.ش. از «ایران»، به یک باره زنجیرهای استبداد از هم گسست و نیروهای مذهبی و احیاگران تفکّر دینی نیز، همچون دیگر نیروها، خود را از قیود حکومت رضاشاهی آزاد یافتند. در این فضای نسبتاً آماده سیاسی، نیروهای مذهبی تلاش خود را برای از میان بردن فضای ضدّ دینی و تحمیل شده بر جامعه و احیای اندیشه دینی و بیداری اسلامی شروع کردند. در این میان، «حوزه علمیّه قم» با وارد کردن اوّلین نسل دانش آموختگان نواندیش خود برای هدایت مذهبی جامعه، حیات نوینی را آغاز کرد. محورهای مبارزه و فعالیت نیروهای مذهبی در اوایل دهه 30 عبارت بودند از: مبارزه با افکار احمد کسروی، مبارزه برای حجاب زنان، مبارزه با کمونیسم و مبارزه با بهائیّت.
در دهه های سی و چهل هجری شمسی، دو رکن دیگر به ارکان فعّالیت جنبش بیداری اسلامی افزوده شد و آن دو مطبوعات دینی و شاخه یا گرایش دین باور جنبش دانشجویی بود؛ البتّه مطبوعات دینی در دهه های گذشته نیز سابقه فعّالیت داشت؛ ولی در این دو دهه از نظر کمّی و کیفی گسترش چشم گیری یافت.
از نشریات مذهبی این دوره می توان به «خرد»، سالنامه و هفته نامه «نور دانش»، «آیین اسلام»، «پرچم اسلام»، «دنیای اسلام»، «وظیفه»، «مسلمین»، «محقق»، «تعلیمات اسلامی»، «ستاره اسلام»، «ندای حق»، «حیات مسلمین» و «تاریخ اسلام» اشاره کرد.
یکی از بارزترین صحنه های پیروزی جنبش بیداری اسلامی، در نهضت ملّی شدن صنعت نفت به نمایش گذاشته شد. این نهضت مهم ترین حرکت ضدّ استعماری دهه سی هجری شمسی به شمار می رود. در جریان ملّی شدن صنعت نفت، دو گرایش فکری ملّی گرایی و مذهبی به هم رسیدند و از اقدامات متّحدانه خود در دفاع از حقوق مردم نتیجه درخشانی گرفتند. رهبر ملّی، محمّد مصدّق و رهبر بلامنازع مذهبی، آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانی بود. آیت الله کاشانی سال ها با سلطه استعماری «انگلیس» در «عراق» و «ایران» مبارزه کرده بود و در این برهه از زمان با تکیه بر قاعده نفی سبیل به نفی سلطه انگلیس بر ایران، به ویژه صنعت نفت پرداخت.
صحنه دیگری که روحانیّت مبارز شیعه در مقابل استبداد و استعمار پیروز شد، قیام سی ام تیر 1321 ه.ش. بود. در فاصله 25 تا 30 تیر 1321 ه.ش. که مصدّق استعفا داد و محمدرضا پهلوی بلافاصله احمد قوام را به جای وی به نخست وزیری منصوب کرد، بی درنگ آیت الله کاشانی بار دیگر وارد صحنه شد. سخنرانی ها، مصاحبه های مطبوعاتی و اعلامیّه های وی چنان تأثیری گذاشت که یک اعتراض سراسری علیه دولت قوام شکل گرفت. پاسخ مردم به ندای مرجعیّت سیاسی بیانگر رشد مطلوب بیداری اسلامی و همه گیر شدن آن در «ایران» بود.
او در مصاحبه ای اعلام کرد:
اگر پای یک کارشناس انگلیسی به مؤسّسات نفتی «آبادان» برسد، من دستور خواهم داد که تمام تأسیسات نفتی و پالایشگاه ها را آتش بزنند و نابود کنند... اگر کار سخت شود خودم حاضرم کفن بپوشم. (21)
سرانجام بر اثر اتحاد نیروهای مذهبی با نیروهای ملی گرا و با بسیج توده های مردم، احمد قوام بر کنار و مصدّق به جای وی انتخاب شد. قیام سی تیر در واقع اوج قدرت و نیرومندی مرجعیّت شیعه و نهاد دینی در مسائل سیاسی بود.
از دیگر اقدامات بیدارگرانه در قالب احیای تفکّر دینی، تلاش آیت الله بروجردی برای خروج روحانیّت شیعه از انزوای مذهبی در جهان اسلام بود. او ابتدا هیئت هایی از مبلّغان جوان و اندیشمند مذهبی «حوزه علمیّه قم» را برای رسیدگی به امور شیعیان و مسلمانان به کشورهای مختلف روانه کرد و در «اروپا»، «آمریکا»، «آفریقا» و «آسیا»، مراکز اسلامی ویژه شیعیان را تأسیس کرد. مهم ترین اقدام وی در این زمینه، اعزام علّامه شیخ محمّدتقی قمی به «قاهره» و هم زمانی حضور وی در آن سرزمین با سفارت قاسم غنی بود. بنا به حکایت اسناد «وزارت امور خارجه» این دو با همکاری مشترک توانستند ارتباطات گسترده ای با علمای اهل سنّت ایجاد کنند و به تبیین و تشریح مبانی اهل شریعت بپردازند. این اقدام در نهایت به تأسیس نهاد «دارالتقریب مذاهب اسلامی» انجامید. (22)
چنان که قبلاً نیز اشاره شد، یکی از ارکان جدید جنبش بیداری اسلامی، پیدایش و تثبیت جنبش دانشجویی، به ویژه طیف مذهبی و اسلام گرای آن بود. در دانشگاه ها که کانون برخورد افکار مختلف بود، تفکر دفاع از اسلام و هویّت دینی به تدریج رشد کرد و تشکلی به نام «انجمن اسلامی دانشجویان» حرکت یاد شده را تقویت کرد و گسترش داد. این انجمن در سال 1320 ه.ش. تأسیس شد و در دو دهه آینده به تکامل رسید. (23) از کانون های ترویج بیداری اسلامی، به ویژه در دهه چهل هجری شمسی، مساجد بودند که در هرکدام از آنها، یکی از مبارزان مذهبی برنامه های سخنرانی و تفسیر «قرآن» برگزار می کردند. در این میان نقش «مسجد هدایت تهران» و فرد اوّل آن، یعنی آیت الله طالقانی (ره) برجسته بوده است.
از چهره های مشهور دیگر می توان به شهید آیت الله مرتضی مطهّری (ره)، شهید محمّدعلی رجایی، جلال الدّین فارسی، شهید محمّدجواد باهنر اشاره کرد. از مسجد هدایت به دلیل نقشی که در نشر معارف دینی ایفا کرد، به عنوان «دالان دانشگاه» نام برده شده است.
دهه های پنجاه و شصت هجری شمسی به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و رشد فزاینده بیداری اسلامی و احیای تفکّر دینی، جایگاه خاصّی در تاریخ معاصر ایران دارد. در این دو دهه، جریانی اصیل در شکل و محتوای حقیقی آن در عرصه تفکّر نوین دینی پدید آمد که رهبر واقعی و بلامنازع آن، امام خمینی (ره) بود. ایشان هم در حوزه مبانی نظری و هم در قلمروی عملی با احیاگران پیشین، تفاوت اساسی داشت. همچنین در این دوره، دیگر جریان های فکری معتقد به اسلام سیاسی و استقرار حکومت دینی، آن جریان اصیل و ریشه دار را تقویت کردند.
پی نوشت ها :
1. کرمانشاهی، احمد، مرآت الاحوال جهان نما، به تصحیح و اهتمام علی دوانی، ص 110.
2. حسینیان، روح الله، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، صص 194-195.
3. سوره نساء (4)، آیه 141.
4. هنری لطیف پور، یدالله، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 107.
5. آبادیان، حسین، روایت ایرانی جنگ های ایران و روس، ص 110.
6. نجفی، موسی و فقیه حقّانی، موسی، تاریخ تحوّلات سیاسی ایران؛ بررسی مؤلّفه های دین- حاکمیّت- مدنیّت و تکوین دولت- ملّت در گستره هویّت ملّی ایران، صص 118-119.
7. تاریخ فراماسونری در ایران، ص 236.
8. بهشتی سرشت، محسن، نقش علماء در سیاست از مشروطه تا انقراض قاجار، صص 77-81.
9. ن.نک: زرگری نژاد، غلام حسین، رسائل مشروطیّت (18 رساله و لایحه درباره مشروطیّت)؛ مبانی نظری حکومت مشروطه و مشروعه، ص 243-132.
10. حائری، عبدالهادی، تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ص 109.
11. نظام الدّین زاده، حسن، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، به کوشش نصرالله صالحی، صص 3-24.
12. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عبّاس مخبر، صص 21-22؛ مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، ص 335.
13. دوانی، علی، «استادان آیت الله شهید سیّد حسن مدرّس»؛ مدرّس، تاریخ و سیاست (مجموعه مقالات)، صص 44-45.
14. مجلس شورای ملّی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، صص 119-129.
15. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، صص 279-278.
16. بصیرت منش، حمید، علما و رژیم رضاشاه: نظری بر عملکرد سیاسی، فرهنگی روحانیان در سال های 1305-1320 ه.ش. صص 235-236.
17. تاریخ تحوّلات سیاسی ایران؛ بررسی مؤلفه های دین- حاکمیت- مدنیّت و تکوین دولت- ملت در گستره هویت ملّی ایران، صص 427-424.
18. دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ذیل «بافقی، آیت الله محمّد تقی»، (حامد الگار).
19. علما و رژیم رضاشاه: نظری بر عملکرد سیاسی، فرهنگی روحانیان در سال های 1305-1320 ه.ش.، ص 294.
20. همان، صص 333-335.
21. چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 176.
22. همان، صص 390-391.
23. کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، صص 115-120.
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}