پیشینه ، چالش ها و چشم انداز آینده
روابط مصر- اسرائیل (1)
حمید احمدی
آرش بیدالله خانی
چکیده
اسرائیل از زمان به رسمیت شناخته شدنش توسط مصر و در بیش از نیمی از عمر خود به عنوان یک دولت، صمیمی ترین رابطه را در بین کشورهای همسایه خود با مصر داشته است. این روابط در دوران ریاست جمهوری مبارک، گسترش یافت. مصر به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای عربی خاورمیانه و جهان اسلام و تأثیر فکری و فرهنگی مهمی که بر دیگر کشورهای مسلمان دارد و با کنترل کانال سوئز که شاهراه دریایی اصلی برای تجارت بین شرق و غرب است، نقش مهمی در مناسبات منطقه ای و بین المللی ایفا می کند. تحولات داخلی کنونی در مصر و سرنگونی رژیم مبارک، نشانگر آغاز مرحله ی جدیدی در حیات سیاسی مصر است که ساختار و فضای سیاسی داخلی و احتمالاً جهت گیری های سیاست خارجی آن کشور را با دگرگونی هایی هر چند متفاوت روبه رو می کند. مقاله حاضر ضمن بررسی روابط مصر و اسرائیل از آغاز شکل گیری اسرائیل در سال 1948 تا زمان سقوط مبارک در چهار دوره ی تاریخی، به تجزیه و تحلیل تحولات داخلی مصر بر روابط مصر و اسرائیل پس از دوره ی مبارک خواهد پرداخت. پرسش اساسی پژوهش پیش رو این است که روابط مصر و اسرائیل پس از دوران مبارک و بر اساس تحولات داخلی به وجود آمده در مصر به کدام سمت می رود؟ بر همین اساس فرضیه اصلی پژوهش حاضر این است که مصر بعد از عبور از دوران گذار انقلابی و عادی شدن مناسبات داخلی و خارجی، به روابط خود با اسرائیل با تفاوت هایی جزئی نسبت به گذشته ادامه خواهد داد. در واقع در سطح دولت - دولت، کشور مصر و اسرائیل به رابطه خود ادامه خواهند داد، اما در سطح مردم - مردم هم جامعه مصر و هم جامعه اسرائیل، هر دو به این رابطه ی پرتنش بدبین خواهند بود.واژه های کلیدی:
مصر، اسرائیل؛ روابط، معاهده ی صلحمقدمه
منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه که زمانی مهد و خاستگاه تمدن های اولیه بشری و محل ظهور و پیدایش ادیان بزرگ بوده، امروزه اهمیت خود را به عنوان مرکز استراتژیک ثقل سیاست بین المللی، همچنان حفظ کرده است. بخش بزرگی از خاورمیانه را کشورهای عربی مسلمان تشکیل می دهند. یکی از مهم ترین این کشورها در خاورمیانه و جهان عرب مصر است. اهمیت مصر بر کسی پوشیده نیست و این کشور به عنوان یکی از بزرگ ترین کشورهای خارومیانه در تحولات منطقه ای به ویژه مسائل اعراب، فلسطین و تحولات شمال افریقا تأثیر به سزایی داشته است. مصر در طول تاریخ اخیر آن، در صف مقدم سیاسی و فرهنگی جنبش پان عربیسم و جنبش عدم تعهد بوده است. این کشور، از زمان تشکیل اسرائیل در سال 1948، هدایت و رهبری کشورهای عربی را برای احقاق حقوق فلسطینیان در سرزمین های تحت اشغال اسرائیل بر عهده داشته است و از سال 1948 تا 1973 نیز مصر به عنوان یک مهره کلیدی در منازعات اعراب و فلسطین، رهبری امت عرب را در جنگ با اسرائیل برعهده داشته است. اما با قرارداد کمپ دیوید و معاهده صلح در سال 1979 دوران جدیدی از روابط بین دو کشور آغاز شد. پس از انعقاد پیمان صلح، مصر ضمن کنار رفتن از رهبری جهان عرب در مناقشات اعراب و اسرائیل و همچنین دوری از بعضی از کشورهای عرب متحد خود در خاورمیانه، به امریکا و اسرائیل نزدیک تر شد و این دو کشور به شریک راهبردی تبدیل شدند. از زمان معاهده صلح تاکنون، روابط مصر و اسرائیل سیر مداومی از تخاصم و روابط راهبردی را طی کرده است و همین امر، باعث شده که روابط بین دو کشور به « صلح سرد» مشهور شود.در مورد روابط مصر و اسرائیل، کتاب ها و مقالات زیادی نوشته شده است. در این آثار، روابط مصر و اسرائیل از ابعاد گوناگون از جمله سیاسی، امنیتی و اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است. کتاب « روابط مصر از 1980 تا 2000»، اثر افرایم دووک (1) از جمله آثاری است که به روابط مصر و اسرائیل پرداخته است. دووک، در بخش اول این کتاب استدلال کرده است که اگرچه مصر کشوری هم تراز چین و یا روسیه و امریکا نیست و نمی تواند به مانند آنها شریک اصلی و راهبردی امریکا محسوب شود، اما به عنوان یک دولت محوری در خاورمیانه، برای اسرائیل فوق العاده مهم است. این نویسنده ضمن پرداختن به اصول سیاست خارجی در مصر و اسرائیل و تشریح سفر تاریخی سادات به اورشلیم در نوامبر 1977 که به امضای معاهده صلح در سال 1979 انجامید، این معاهده را سرآغاز راهبردی شدن مصر برای اسرائیل می داند. او هنگام بحث از جامعه مصر به این موضوع نیز اشاره می کند که جامعه مصر هیچ گاه با صلح با اسرائیل موافق نبوده است و مردم این کشور نتوانسته اند قربانیانی که در مناقشات اعراب و اسرائیل و در جنگ های دوره ای کشته شده اند، را فراموش کنند. وی به این نکته نیز اشاره می کند که نظام سیاسی مصر و ارتش، با سرکوب آزادی های فردی و کرامت در جامعه و ایجاد اختناق و توزیع رانت های اقتصادی کلان، علاوه بر اینکه، به نوعی حافظ صلح شده است، به همان میزان، روحیه و انسجام ملی را از مصری ها گرفته است و باعث شده که تنفر آنها به دلیل بیزاری از حکومت به مناسبات مصر و اسرائیل هم تعمیم پیدا کند. در بخش های بعدی کتاب دووک ضمن پرداختن به نظر مردم جامعه اسرائیل، شکل گیری سیاست در جامعه اسرائیل را نسبت به مصر نه خواسته اختیاری مردم، بلکه نوعی اجبار می داند. در بخش پایانی، وی نتیجه می گیرد که صلح سرد با تمام نقایض یاد شده ی آن، بهترین جایگزین جنگ است. او می گوید، با وجود تمام منافعی که صلح سرد برای دو طرف به وجود آورده است، اما وضع موجود بین اسرائیل و مصر هر روز خطرناک تر خواهد شد. این کتاب از منظری جامعه شناختی و از نگاهی اسرائیلی به روابط با مصر نگاه می کند (Dowek, 2001)، اثر دیگری که به موضوع رابطه مصر و اسرائیل می پردازد، کتاب « فرهنگ و تضاد در روابط مصر و اسرائیل: دیالوگ های بی صدا» نوشته ریموند کوهن (2) است. موضوع اصلی کتاب همان گونه که از نام آن پیداست، زمینه های ناسازگاری و تضاد فرهنگی مصر و اسرائیل را پس از پیمان صلح نشان می دهد. کوهن در فصل سوم کتاب که مبنای اصلی کتاب است، به این امر اذعان می کند که تضادها و ناسازگاری های ذاتی که در سنت های دو ملت وجود دارد، لرزان بودن پایه های صلح و اتکای آن به قدرت را نشان می دهد. وی تأکید می کند که محاسبات خوش بینانه غرب و بعضی از اندیشمندان در مورد صلح دو طرف، عمق و زمینه های ریشه ای تضاد فرهنگی بین دو طرف را نادیده انگاشته است، کوهن، استدلال می کند که به دور از تمام سطوح روابط بین مصر و اسرائیل، مشکلات ناشی از درک متفاوت دو طرف از منابع ملی در آینده مشکل ساز خواهد بود. همچنین وی سیستم های اطلاعاتی دو کشور و عملیات جاسوسی را که علیه هم انجام می دهند، نمونه ای از این تضاد می داند که با وجود صلح و سطح عادی مناسبات دو طرف. هیچ گاه به هم اطمینان پیدا نخواهند کرد. مباحث این کتاب بیشتر بر تضادهای جوامع دو طرف تاکید می کند و ضمن جهت گیری به سوی مباحث مردم شناسانه و گفتمانی و آوردن نمونه ها و شواهدی از کارهای هر دو کشور، روابط فی مابین، بحث نخبه های دو طرف و روابط در سطح دولت - دولت را به نوعی نادیده می گیرد و کمتر از آن بحث می کند؛ ضمن اینکه دوره ی زمانی مباحث کتاب تا دهه ی 90 را دربر می گیرد ( Cohen, 1990) همچنین در این مورد مقاله ای تحت عنوان « مصر و اسرائیل، صلح برگشت پذیر» وجود دارد که توسط دن الدر (3) نوشته شده است. نویسنده در این مقاله ضمن تحلیل جنبه های مختلف روابط مصر و اسرائیل و جنگ های دو طرف به این نکته تاکید می کند که عامل ایالات متحده، مهم ترین متغیر در روابط مصر و اسرائیل است. وی تأکید می کند که امریکا با کمک های مختلف خود به مصر، عامل پویایی این روابط است. الدر، ضمن تأکید بر اینکه ارتش مصر به کمک ایالات متحده، یکی از مدرن ترین نیروهای نظامی منطقه شده است، بر این نکته تأکید می کند که ارتش، نقش مهمی در آینده مناسبات دو طرف بازی می کند. وی اذعان می دارد که از نظر کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه، مصر یکی از موانع پذیرفتن کشور مستقل فلسطین توسط اسرائیل است. او در مجموع نتیجه می گیرد که برای اسرائیل به عنوان یک دموکراسی، این باور که بتواند از طریق پیوند با رژیم های دیکتاتوری و نادیده گرفتن افکار عمومی آن ملت، صلح را در منطقه خاورمیانه حفظ کند، یک باور غلط است و در آینده موج مشکلات عمیق جامعه مصر، سیستم سیاسی را هم درمی نوردد و پس از آن ارتش و امریکا به عنوان تنها رابط های صلح با اسرائیل و عدم برخورد نظامی دو طرف مطرح خواهند بود ( Eldar. 2003: 57-65). مقاله دیگری که در این مورد وجود دارد، مقاله « روابط مصر و اسرائیل» است که توسط کنت استین (4) نوشته شده است. استین ضمن برشمردن مسائلی که پس از جنگ های اعراب و اسرائیل و معاهده صلح باعث اصطکاک میان مصر و اسرائیل شده است ( از جمله شکست مذاکرات صلح برای تشکیل کشور فلسطین، رشد و گسترش مداوم شهرک های یهودی نشین، مسئله صحرای سینا و...) بر این امر اذعان می کند که با توجه به مواردی که باعث اصطکاک روابط بین دو طرف می شود، از لحاظ هنجاری بدگمانی در روابط دو طرف نهادینه شده است. افکار عمومی در کشورهای عربی نیز به دلیل نقش منفی مصر در مدیریت موضوع فلسطین، به این کشور دیدگاه منفی پیدا کرده اند. وی در آخر مقاله با برشمردن ویژگی ها و مختصات اصلی روابط مصر و اسرائیل، به این امر تأکید می کند که اسرائیل و مصر با توجه به معاهده صلح، علاوه بر اینکه شریک هم هستند، در همان حال برای رهبری منطقه ای با هم رقابت می کنند. مصر علاوه بر رهبری جهان عرب می خواهد تنها کشوری باشد که در منطقه توان کنترل اسرائیل را داشته باشد و اسرائیلی ها نیز نمی خواهند که مصر در آینده نوعی حق و تو در منطقه و مناسبات اعراب و اسرائیل به دست آورد. بر این اساس؛ رفاقت و رقابت مصر در آینده با چالش هایی مقطعی ادامه پیدا خواهد کرد ( Stein, 1997:296-320). به طور کلی همان گونه که سابقه ی پژوهش نشان می دهد. اکثر کتب و مقالاتی که روابط مصر و اسرائیل را بررسی می کنند، ضمن بر شمردن تصویری کلی از جنگ های اعراب و اسرائیل، نقطه ی اصلی شروع را معاهده صلح می دانند. این مقالات و کتب هر کدام از دیدگاهی خاص به روابط این دو کشور نگاه می کنند. اکثر تحقیقات با توجه به اینکه در بازه زمانی سال های دهه 80 تا 2000 نوشته شده اند، به تحلیل روابط در دوره ی زمامداری حسنی مبارک پرداخته اند و پیش بینی هایشان نیز بر اساس نظام سیاسی اقتدارگرا در مصر بوده است. با توجه به این مسئله، مقاله حاضر ضمن بررسی روابط تاریخی مصر و اسرائیل از زمان تشکیل اسرائیل در سال 1948 تا زمان فروپاشی حکومت حسنی مبارک در سال 2011 در 4 دوره ی زمانی، تمرکز اصلی خود را بر آینده روابط مصر و اسرائیل پس از سقوط مبارک قرار داده است.
تغییر و تحولات اخیر مصر و انقلاب آن بیانگر آغاز مرحله ی جدیدی در حیات سیاسی مصر خواهد بود. این انقلاب به احتمال زیاد در کوتاه مدت، تمام حوزه های سیاست داخلی و خارجی این کشور را متأثر خواهد کرد. بر همین اساس سؤال اساسی مقاله حاضر این است که روابط مصر و اسرائیل پس از تحولات به وجود آمده در مصر و برکناری مبارک به کدام سمت می رود؟ در پاسخ به این سؤال، فرضیه اساسی پژوهش حاضر این است که مصر بعد از عبور از دوران گذار انقلابی و عادی شدن مناسبات داخلی و خارجی به روابط خود با اسرائیل با تفاوت هایی جزئی نسبت به گذشته ادامه خواهد داد. در واقع در سطح دولت - دولت، مصر و اسرائیل به رابطه خود ادامه خواهند داد، اما در سطح مردم - مردم، هم جامعه مصر و هم جامعه اسرائیل هر دو به این رابطه پرتنش بدبین خواهند بود. با توجه به پرسش اصلی و فرضیه اساسی مقاله، پرسش فرعی که این مقاله به دنبال پاسخ به آن است، عبارت است از اینکه تفاوت های جزئی که در روابط مصر و اسرائیل پس از دوران مبارک به وجود می آید، در چه زمینه هایی به وقوع می پیوندد و عوامل و زمینه های تداوم دهنده ی این روابط چیست؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه فرعی این پژوهش عبارت است از اینکه مصر پس از مبارک در روابط با اسرائیل در وهله ی اول به دنبال منافع ملی، از جمله منافع اقتصادی و سیاسی خواهد بود و در قضیه ی فلسطین، مصر سعی خواهد کرد که با همکاری دیگر کشورهای مسلمان، فشار دیپلماتیک بیشتری را برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین، به اسرائیل وارد کند. هر چند با تمام این اوصاف، ایالات متحده و کمک های سالانه اش به ارتش مصر، باعث می شود که در آینده هم امریکا و هم ارتش مصر نقش مهمی را در مناسبات اسرائیل و مصر ایفا کنند و به عنوان عوامل تداوم دهنده ی این روابط شناخته شوند.
روابط مصر و اسرائیل از زمان معاهده ی صلح به این سو، فراز و نشیب های متفاوتی را طی کرده است. با توجه به حوزه های مختلف روابط این دو و درکی تئوریک از این حوزه ها و عواملی که منجر به ادامه روابط بین آنها پس از دوره مبارک می شوند، نوشته حاضر برای تحلیل روابط مصر و اسرائیل و تحلیل آینده پژوهانه عواملی که منجر به ادامه این روابط بعد از دوره ی مبارک می شوند، از روش تحلیل تاریخی و روند تجزیه و تحلیل تاریخی در مطالعات آینده پژوهی برای تحلیل آینده روابط مصر و اسرائیل استفاده می کند. همچنین از آنجا که مهم ترین بحث در روابط مصر و اسرائیل بعد از شکل گیری اسرائیل تاکنون مسئله امنیت و بقا می باشد، برای درکی تئوریک از دوره های تاریخی مورد نظر و آینده روابط این دو کشور از نظریه رئالیسم تدافعی نیز استفاده می شود.
1. چهارچوب مفهومی
واقع گرایی نوکلاسیک به مجموعه ای از آثار در روابط بین الملل اختصاص دارد که در تبیین سیاست خارجی از بسیاری از بینش های واقع گرایی استفاده می کند. نوکلاسیک ها برخلاف نوواقع گرایان تنها به عوامل سطح نظام توجه ندارند، بلکه بر آن هستند که برداشت های ذهنی و ساختار داخلی دولت ها حائز اهمیت است ( مشیر زاده، 129:1386). واقع گرایی نوکلاسیک مانند سایر شاخه های واقع گرایی، یکپارچه نیست و خود به دو زیرشاخه واقع گرایی آفندی یا تهاجمی و واقع گرایی پدافندی یا تدافعی تقسیم می شود. با توجه به ساختار مفهومی بحث، ما در اینجا به توضیح نظریه واقع گرایی تدافعی خواهیم پرداخت. در رئالیسم تدافعی، دغدغه امنیت، اساسی ترین مسئله است ( Kirshner, 2010:4 ). در واقع ساختار ایستارها و وضعیت های رواشناختی که تصمیم گیرندگان با توجه به بدگمانی، تشدید موضوعات مورد تعارض، احساس فوریت، عدم اطمینان و همچنین وضعیت های بحران و تعارض در مورد موضوعات مختلف می گیرند، می تواند تعین کننده دغدغه اساسی نسبت به سطوح امنیت داخلی و بین الملل باشد ( قاسمی، 76:1384) نو واقع گرایان پدافندگرا (5) یا تدافعی به جاری رفتار تک تک دولت ها، علاقه مند به تبیین رفتار نظام های مرکب از دولت ها هستند. در واقع نظام ها به دلیل روند مستمر برقراری توازن توسط دولت ها که در گذر زمان به نوعی تعادل میان هم می رسند به شیوه ای که می بینیم رفتار می کنند. نوواقع گرایان تدافعی معتقدند، اگر دولت ها بتوانند از وضع موجود امنیت خود محافظت کنند، تمایل بیشتری به حفظ وضع موجود خواهند داشت ( چرنوف، 110:1388- 109)، اساس استدلال واقع گرایان تدافعی بر این است که می توان امنیت را به طرق سهل تری نسبت به سیاست های توسط طلبانه و یا تهاجمی به دست آورد و تمامی کشورها سعی در ایجاد نوعی توازن در نظام بین الملل دارند و کشورهایی که قدرت طلب هستند، با مقاومت دیگران رو به رو خواهند شد. آنها معتقدند ساختار سیستم بین الملل، دولت ها را برای حفظ توازن قدرت تشویق می کند نه تغییر آن ( قاسمی، 105:1384). به عبارت دیگر نگاه رئالیست های تدافعی نیز نگاهی کاملاً امنیتی است. بنابراین امنیت در نگاه تدافعی برابر است با برخورداری از قدرت کافی برای ایجاد موازنه. تا جایی که موازنه برقرار است، امنیت نیز وجود دارد. اگر کشوری قصد بر هم زدن امنیت و موازنه را داشته باشد، کشورها بایستی برای کسب امنیت، اقدام به افزایش قدرت و دستیابی به موازنه جدید نمایند ( Kirshner, 2010:4)به نظر تالیافرو، مهم ترین مفروضه های واقع گرایی تدافعی عبارتند از: امنیت، ساختار ظریف قدرت، برداشت های ذهنی رهبران و عرصه ی سیاست داخلی. به عبارتی واقع گرایان تدافعی در مورد سیاست داخلی به قدرت سیاسی ملی - به معنای توانایی بسیج منافع مادی و انسانی دولت - بسیار اهمیت می دهند ( مشیر زاده، 134:1386-133). ساخت سیاست توسط افکار عمومی و گروه های مختلف جامعه، استقلال دولت در برابر جامعه مدنی، ائتلافات سیاسی، عرصه سیاست سازمانی و روابط میان بخش های لشکری و کشوری، جملگی توانایی رهبران و دولت ها را برای این بسیج تحت تأثیر قرار می دهند.
از آنجا که مهم ترین موضوع در روابط مصر و اسرائیل تاکنون انزوای اسرائیل در منطقه و تهدید کشورهای عربی، علیه موجودیت این کشور بوده است، این کشور سعی کرده است با میانجیگری امریکا به عنوان یک قدرت بزرگ تأثیرگذار بر نظام بین الملل با دولت مصر یک اتحاد امنیتی - استراتژیکی را برقرار کند تا هم از انزوا خارج شود و هم بتواند تهدیدهای امنیتی در منطقه را علیه خویش کاهش دهد و به نوعی موازنه قوا دست پیدا کند. به همین ترتیب بر اساس هر یک از چهار دوره مورد بررسی ما یک یا دو عامل از عواملی که در واقع مفروضات تئوریک واقع گرایی تدافعی هستند، بر روابط مصر و اسرائیل سایه افکنده و به عامل یا عوامل تأثیر گذار در ادامه روابط این دو کشور تبدیل شده اند. بر اساس همین چهارچوب تئوریک و مفروضات آن، مصر پس از مبارک نیز با تداخل چند عامل پیوسته به هم که برآمده از عوامل مختلف داخلی و بین المللی است به رابطه خود با اسرائیل با تفاوت هایی نسبت به گذشته ادامه خواهد داد.
با توجه به این چهارچوب، تبیین تئوریک دوره های تاریخی روابط و تجزیه و تحلیل آن برای پی بردن به تبیینی آینده پژوهانه از چشم انداز روابط، لازم می باشد. بر همین اساس مبنای مقاله حاضر برای دست یافتن به چشم اندازی از آینده روابط دو کشور، تحقیق تاریخی در مطالعات آینده پژوهی با تأکید بر روند تجزیه و تحلیل به عنوان یکی از روش های آینده پژوهی است که این روش می تواند به تحلیلی درست از آینده و چشم انداز روابط بین طرفین منجر شود ( خزائی، 10:1384). تحقیق تاریخی (6) شامل مطالعه، درک و شرح رویدادهای گذشته است، هدف از مطالعه تاریخی، رسیدن به نتایجی مربوط به علل، تأثیرات یا روند رویدادهای گذشته است که ممکن است به روشن شدن رویدادهای کنونی و پیش بینی وقایع آینده کمک کند. روند تجزیه و تحلیل شامل کاربرد هر یک از انواع روش های مبتنی بر داده های سابقه ای و تاریخی از روابط است. با نگاهی فرایندی به این داده ها در روابط دو کشور که هر یک متوجه نمایانگر شدن روندی خاص در روابط است، می توان به این نکته پی برد که بر اساس روندهای گذشته و موجود، تغییراتی جزئی و کلی در حالت حادث شدن است که تا حدودی بر چشم انداز آینده تأثیر می گذارد ( مرادی پور، 48:1384) نوشتار حاضر نیز بر اساس همین روندهای تجزیه و تحلیل تاریخی و آینده پژوهانه به تبیین چشم انداز آینده روابط مصر و اسرائیل خواهد پرداخت.
2. زمان بندی روابط مصر و اسرائیل از سال 1947 تا 2011
2-1. دوره گفتگوهای سری و تخاصم 1977-1947
شروع نخستین تماس ها یا برخوردها میان مصر و اسرائیل به جنگ اول اعراب و اسرائیل برمی گردد. در سال 1948 با اعلام تشکیل دولت اسرائیل کشورهای عربی شامل مصر، عراق، لبنان، سوریه و اردن نیروهای خود را به فلسطین گسیل دادند و جنگ های خونینی بین طرفین درگرفت. دوره تشکیل اسرائیل تا معاهده صلح کمپ دیوید روابط مصر اسرائیل به صورت تخاصمی و مذاکرات پشت پرده پیش می رفت. ارتش های کشورهای عربی به سرکردگی مصر چهار جنگ را با اسرائیلی ها انجام دادند ( Pipes, 2006)شکست اعراب در جنگ 1948 یعنی نخستین جنگ بین اعراب و اسرائیل به حیثیت اعراب در منطقه صدماتی وارد نمود. تأثیر این شکست در مصر به حدی بود که باعث تغییر حکومت مصر شد. جنگ دوم اعراب و اسرائیل با تهاجم اسرائیل به مصر و با پشتیبانی انگلستان و فرانسه آغاز شد. از جمله اقداماتی که باعث خشم فرانسه و پشتیبانی آنها از اسرائیل شد، اقدام جمال عبدالناصر در مورد ملی کردن کانال سوئز بود. به همین منظور اسرائیل با یک نقشه از پیش تعیین شده در شب 29 اکتبر 1956 برای تسخیر صحرای سینا به مصر حمله کرد ( February 2011 middleeastmonitor, 03) فرانسه و انگلیس اکثر شهرهای مصر به جز شهر پورت سعید و اسرائیل صحرای سینا را اشغال کردند. فشار امریکا و شوروی و دفاع جانانه مردم مصر، بالاخره دو کشور اروپایی را مجبور نمود قرارداد آتش بس را بپذیرند. روز نهم نوامبر همان سال، بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل، ناچار به قبول تخلیه کامل صحرای سینا شد. پس از تشکیل اسرائیل، مصر تنها کشور عربی بود که می توانست در مقابل توسعه طلبی اسرائیل ایستادگی کند ( Azar, 1972:183-184)
اسرائیل که وخامت اوضاع مصر و سوریه را می دانست با یک حمله برق آسا جهان عرب را با شکست سنگینی روبه رو ساخت. هر چند جنگ سوم به جنگ شش روزه معروف است، لیکن سرنوشت این جنگ در ساعات اول روز 5 ژانویه 1967 پس از حمله غافلگیرانه و برق آسای اسرائیل و انهدام کامل نیروی هوایی مصر، سوریه و اردن به نفع اسرائیل پایان یافت. اسرائیلی ها طی 6 روز توانستند سراسر صحرای سینا، ساحل غربی رود اردن و قسمتی از ارتفاعات جولان را اشغال کنند ( Oren, 2002:89-99) پس از فوت جمال عبدالناصر در سال 1970، انورسادات به ریاست جمهوری مصر رسید. وی با توجه به ضعف شدید مصر در مقابل اسرائیل، تصمیم خود را دایر بر حل و فصل قضیه سرزمین های اشغالی از راه مذاکره به اطلاع نمایندگان امریکا که در مراسم تشیع جنازه جمال عبدالناصر شرکت کرده بودند، رسانید و پس از آن طی سخنرانی خود اعلام کرد حتی حاضر است در قبال عقب نشینی اسرائیل از ساحل شرقی کانال سوئز، یک قرارداد صلح با اسرائیل امضا کند و این کشور را به رسمیت بشناسد. اما اسرائیل با بهانه گیری های خود موجب شد که سادات راه جنگ را در پیش گیرد ( middleeastmonitor, 03 February 2011) همان گونه که ملاحظه شد، این دوره یعنی سال های 1948 ( تشکیل اسرائیل) تا سال 1979 که معاهده صلح کمپ دیوید به امضا رسید را می توان دوره تخاصم نامید. در این دوره با تشکیل اسرائیل، کشورهای عربی با حمایت از فلسطین به جنگ با اسرائیل روی می آورند. در این میان مصر به عنوان بزرگ ترین کشور عربی و به عنوان رهبر امت عرب، پیشتاز این جنگ ها می شود. مصر در این دوران با گرد هم آوردن ملت های عرب، مبنای ناسیونالیسم عرب را طرح ریزی می کند و بدین وسیله در برابر اسرائیل به جنگ روی می آورد ( شاذلی، 1385 :69-67).
بین سال های 1948 تا 1979 علاوه بر جنگ، گفتگوهای پشت پرده و محرمانه ای توسط دولت مصر با اسرائیلی ها انجام شد که این گفتگوها به مبنایی برای معاهده ی کمپ دیوید تبدیل شد. اسناد سری که وزارت امور خارجه امریکا در سال 1979 پس از گذشت 30 سال منتشر نمود، نقش امریکا را پس از بریتانیا در تأمین صلح برای اسرائیل و تحمیل اراده اشغال برای اعراب به وضوح روشن ساخت و امریکا از طریق سفیران و وزیران خود ابتدا برقراری صلح جداگانه میان مصر و اسرائیل را به عنوان نخستین گام طرح کرد تا پس از آن، کشورهای عربی از مصر دنباله روی کنند ( Telhami. 1999:380).
همان گونه که ملاحظه می شود، بین سال های 1947 تا 1977، یعنی از زمانی که رژیم اسرائیل به وجود آمده است، روابط مصر و اسرائیل تنش های متعددی را تجربه کرده است. در این دوره معضل و مسئله امنیت، عامل مهمی در روابط طرفین بوده است. برای اسرائیل امنیت، مهم ترین عامل در روابط راهبردی با کشورهای خاورمیانه است. پس از چهار جنگ به وجود آمده بین طرفین و شکست اعراب در این جنگ ها، مصر با فشار امریکا و دولت های اروپایی دیگر به این امر پی برد که جنگ بیشتر نه تنها به ساختارهای امنیتی این کشور لطمه سنگینی وارد می کند بلکه سال های متمادی طرفین باید نسبت به هم در حالت جنگ به سر ببرند. به همین دلیل مسئله امنیت در خاورمیانه و حل این معضل برای مصر و اسرائیل که چند چنگ بزرگ را پشت سر گذاشته بودند، دولتمردان مصری را بر آن داشت که تنها راه برای آرام شدن اوضاع، صلح با اسرائیل است؛ کما اینکه فشار کشورهای غربی از جمله امریکا که بر ساختار نظام بین الملل و ساختار قدرت آن نفوذ داشت، باعث شد تا مصر، صلح با اسرائیل را بعد از این جنگ ها انتخاب کند. پس در این مرحله معمای امنیت برای طرفین از جمله برای اسرائیل مهم ترین عاملی بوده که باعث شده طرفین به جنگ با هم بپردازند، ضمن اینکه مصر، اسرائیل را رقیبی برای خود در جهان اسلام می دانست و در برابر موازنه تهدید این کشور که پشتیبانی امریکا را نیز به همراه داشت، به تهدید متقابل روی آورد؛ ضمن اینکه اول از همه اسرائیل در تلاش برای تبدیل شدن به یک کشور به دنبال حل معضل امنیت خود و تجدیدنظر در نظم امنیتی خاورمیانه دست به تخاصم با مصر زد تا از طریق موازنه امنیت خود با مصر، تهدیدات فوری نسبت به موجودیت و منافع خود را با کمک کشورهای دیگر از بین ببرد.
2-2. دوره شروع روابط 1994-1977
سفر انورسادات، رئیس جمهور مصر به فلسطین اشغالی، نقطه عطفی در تاریخ منازعه اعراب و اسرائیل بوده است. این سفر بسترساز یک تحول تاریخی در منطقه خاورمیانه بود و نقطه آغاز مناسبات قاهره و تل آویو محسوب می شود.(Okman, 2002:2-3) به نظر اسرائیلی ها، سفر سادات به قدس شریف یک تحول راهبردی در سیاست خارجی مصر بود که باعث شد مصر از چرخه منازعات اعراب و اسرائیل بیرون برود. تصمیم سادات برای رفتن به فلسطین و آغاز مذاکره با اسرائیل یک اقدام آنی و ناگهانی نبوده، بلکه میان رهبران دو طرف به طور مستقیم و غیرمستقیم مذاکرات و گفتگوهایی بوده است. بسیاری از اسناد این ارتباطات و ملاقات های سری میان طرفین از دوران فاروق و ناصر تا دوران سادات منتشر شده است (Karawan, 1994: 251-253). در کمپ دیوید در هفدهم سپتامبر 1978 دو قرارداد میان سادات و بگین امضا شد که به گفته جیمی کارتر که نقش میانجی را بازی می کرد، این دو قرارداد، راه استقرار صلح و ثبات در خاورمیانه را هموار کرد (Quandt, 2003:157-159)نتایج و ویژگی های اصلی قرارداد کمپ دیوید برای مصر به عنوان نمونه و به طور خلاصه به شرح ذیل است:
الف - نتایج و ویژگی های مثبت:
1. به رسمیت شناختن متقابل دو کشور؛
2. خروج کامل نیروهای اسرائیل از شبه جزیزه سینا و عبور آزاد کشتی های اسرائیل از کانال سوئز؛
3. این معاهده بدان معنی بود که مصر در حال حاضر رسماً نخستین کشور عربی در به رسمیت شناختن اسرائیل است؛
4. با برقراری روابط میان مصر و اسرائیل، تل آویو بسترهای مساعدی برای ایجاد روابط با جهان عرب به دست آورد. بسیاری از کشورهای افریقایی دگربار مناسبات خود را با اسرائیل برقرار کردند و اسرائیل از حلقه انزوا خارج شد (zitaran and Caplan, 2010:39-52)
5. به عنوان بخشی از معاهده، مصر دریافت کننده ی کمک های اقتصادی و نظامی از ایالات متحده و بعضاً اسرائیل بود ( Sullivan, 1996:37).
ب - نتایج و ویژگی های منفی:
1. انزوای مصر در منطقه: مصر پس از امضای دو قرارداد صلح کمپ دیوید در 17 سپتامبر 1978 و 26 مارس 1979 با اسرائیل، از سوی اعراب تحریم و منزوی شد. اجلاس سران عرب در بغداد، این تحریم را مشروع ساخت و نهادهای اتحادیه عرب از قاهره به تونس منتقل شد. مردم و دولت مصر از سال 1979 تا 1989 زیان های این تحریم را تحمل کردند و در این امر نه تنها مصر زیان دید، بلکه جهان عرب با فقدان مهم ترین کشورشان، یعنی مصر، زیان کلانی دیدند؛
2. قدرت نظامی و مانورهای سیاسی مصر در محیط منطقه ای و جهانی در پرتو انعقاد قرارداد صلح با اسرائیل محدود شد ( Middleeatmonitor, 2010) ( صبری، 81:1386).
روند مذاکرات میان اسرائیل و اعراب بلافاصله پس از جنگ اکتبر 1973 آغاز شده و به طور جدی پس از کنفرانس مادرید در سال 1991 پیگیری شد. از دهه 90 به بعد مصر به رهبری حسنی مبارک نقش فعال تری در مذاکرات بر عهده گرفته است. اهداف اساسی اسرائیل از مذاکرات در دهه 90 عبارت بودند از:
1. حفظ و نگهداری حداکثر ممکن از سرزمین های اشغالی اعراب به ویژه در منطقه کرانه باختری رود اردن و تسلط بر منابع آبی و موقعیت های راهبردی این مناطق؛
2. مدیریت مذاکرات به شیوه ای که به تضعیف و تفکیک جهان عرب منجر و به ایجاد اختلافات میان آنها کمک کند. از این رهگذر، اسرائیل می توانست برتری خود را بر اعراب حفظ کند ( zitaran and Caplan 2010:95-100).
2-3. دوره مذاکرات، روابط اقتصادی، عادی سازی مناسبات و بروز تنش های
دوره ای 2006-1994پس از کنفرانس صلح مادرید در سال 1991 بود که مصر رهبری مذاکرات اعراب و اسرائیل را به عهده گرفت ( Stein, 1991:2).
مصر در کنفرانس اسلو که سرانجام در سپتامبر 1993 به توافقنامه غزه - اریحا منجر شد، نقش مهمی داشت. این توافقنامه مبنای اصلی طرح به اصطلاح صلح خاورمیانه است و تمام تحولات و مذاکرات انجام شده از سال 1993 تا 2001 میان اسرائیل و ساف در چهارچوب آن است. همچنین مصر در قرارداد طابا نقش مهمی در روند مذاکرات داشت.
از آنجا که پیمان صلح 1979 به اسرائیل دیکته کرده بود که باید نفت و گاز مصر را بخرد، روابط اقتصادی بین دو کشور آغاز شد. بین سال های 1994 و 2000، اسرائیل 181 میلیون دلار کالا به مصر صادر کرده است. صادرات، شامل محصولات شیمیایی، کود و فرآورده های نفتی است. در عوض مصر هم گاز و نفت و همچنین محصولات کشاورزی خود را به اسرائیل صادر می کند. مصر و اسرائیل در ژوئن 2005 قرارداد 2/5 میلیارد دلاری صادرات گاز مصر به اسرائیل را امضا کردند. مصر در این قرارداد، تضمین کرده که 1/5 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی را در طول یک دوره 15 ساله از طریق خط لوله از شهر اریش به شهر مهم و استراتژیک شیلکون اسرائیل صادر کند. همچنین اسرائیل و مصر در سال 2005 طی قرارداد فیلادلفی، توافق کردند که 750 نیروی امنیتی مصر در مرز غزه مستقر شوند تا از قاچاق اسلحه به این منطقه جلوگیری کنند ( The Israel Project. Jerusalem Office 2011). دو کشور همچنین همکاری های کشاورزی خود را توسعه دادند. با این وجود مصر از روابط با اسرائیل به دلیل اقتصاد بیمار خود سود زیادی نمی بد. به همین دلیل سطح استانداردهای زندگی مردم مصر نسبت به استانداردهای بین المللی بسیار پایین است. سازمان ملل متحد تخمین زده است که حدود 20 الی 30 درصد از مصری ها زیر خط فقر زندگی می کنند. در این بین هر چه اوضاع اقتصادی مصر وخیم تر می شود، به همان سان مصر به حمایت امریکا بیشتر متکی می شود ( Middleeastmonitor, 03 February 2011).
روابط سیاسی میان قاهره و تل آویو طی دهه های اخیر هرگز روندعادی نداشته است و همواره تحت تأثیر سیاست های منطقه ای اسرائیل و منازعه اعراب - اسرائیل بوده است. به همین دلیل از روابط بین مصر و اسرائیل به عنوان صلح سرد نام برده می شود ( Freedman, 1998:88).
از دیدگاه اسرائیل، مصر به رغم کاهش برخی از منابع توانمندی آن، در مقایسه با دیگر بازیگران منطقه هنوز قادر است بر روند تحولات منطقه خاورمیانه تأثیرگذار باشد. ارزیابی راهبردی نخبگان مصر درباره اسرائیل در قالب منبع تهدید تعریف می شود. مهم ترین علل این ارزیابی عبارتند از: حضور نیروهای نظامی اسرائیل و نیروگاه های هسته ای آن در مرزهای مصر، و روابط راهبردی امریکا و اسرائیل که امریکا را ملزم به دفاع از اسرائیل کرده است ( Gazit, 2009:69-75)
مهم ترین مسائلی که روابط مصر و اسرائیل را تحت تأثیر قرار داده اند عبارتند از:
1. شکست گفتگوهای تشکیلات خودگردان فلسطین با اسرائیل؛
2. حضور مداوم نیروهای اسرائیلی در جنوب لبنان تا سال 2000؛
3. تداوم شهرک سازی و یهودی سازی؛
4. کشتار فلسطینیان درمسجد الخلیل در فوریه 1994؛
5. تأخیر در به اجرا گذاشتن توافق الخلیل در سال 1997 ( مؤسسه تحقیقات و پژوهش های سیاسی - علمی ندا، 346:1389). با بررسی این رویدادها می توان به این نتیجه رسید که با وجود انعقاد قرارداد صلح، روابط سیاسی اسرائیل و مصر هیچ گاه به صورت کامل دوستانه نبوده است، به گونه ای که هر گاه دولت مصر موضعی علیه اسرائیل اتخاذ کرده، کلیه ی احزاب موافق یا مخالف دولت مصر، از این موضع گیری حمایت کرده اند. با این وجود، مصر به عنوان کشوری که هم با اراضی فلسطین اشغالی و هم با نوار غزه دارای مرز مشترک است، می تواند دارای تأثیرات قابل توجهی در بحران ها و درگیری های میان دو طرف فلسطینی - اسرائیلی باشد، لذا به عنوان یک میانجی تأثیرگذار بر عرصه ی بحران های ایجاد شده مطرح بوده است ( مؤسسه تحقیقات و پژوهش های سیاسی - علمی ندا، 347:1389).
2-4. دوره همکاری و همبستگی 2011-2006
مصر در کنار اسرائیل، ترکیه و عربستان از متحدان منطقه ای امریکا محسوب می شود و هر تحولی در مصر و سیاست خارجی آن از جمله تحول در روند مذاکرات صلح بر روابط آن با امریکا تأثیر می گذارد. زمانی که حسنی مبارک در سال 1981 و بعد از انتقال قدرت، بر ادامه مذاکرات صلح و پایبندی مصر بر معاهدات تصریح شده در قرارداد 1979 تأکید کرد، ثابت شد که مصر می تواند در آینده به عنوان بزرگ ترین متحد اسرائیل در خاورمیانه باشد. امریکا اگرچه یکی از تولیدکنندگان و فروشندگان اصلی سلاح به مصری ها است، ولی دو استراتژی را در قبال مصر در منطقه دنبال می کند. یکی همکاری و همبستگی مصر- اسرائیل و دومی حفظ برتری نظامی اسرائیل بر مصر ( Gerges, 1995:72-75).امریکا و دولت اولمرت در کنفرانس آناپولیس و دیدار بوش از منطقه در ژانویه 2008 از مصر خواسته اند همکاری امنیتی و اطلاعاتی خود را با اسرائیل تا انهدام و نابودی مقاومت در فلسطین به رهبری حماس ادامه دهد. قاهره در این جریان تحمیلی متحمل فشارهای سیاسی و مالی از سوی واشینگتن شده است. اسرائیل و امریکا با اعمال فشارهای گوناگون تلاش دارند، رویکرد مداخله مصر در قضیه فلسطین را به سود اولویت های امنیتی و سیاسی اسرائیل تنظیم کنند و در این راه از هیچ امری فروگذار نیستند ( Odonnel, 2008:30). با آغاز جنگ 33 روزه لبنان، مصر به نوعی با موضعی که اتخاذ کرد به اسرائیل نزدیکتر شد. مصر و چند کشور عربی دیگر از جمله عربستان، کویت، امارات و ... حزب الله را مسئول شروع جنگ معرفی نموده و تجاوزگری اسرائیل را به نوعی توجیه کردند ( الحافظ، 118:1389). در مورد نقش مصر در جنگ 22 روزه که اسرائیل آن را عملیات سرب گداخته نامیده بود، اسناد جدیدی از ویکی لیکس منتشر شده که نشان می دهد اسرائیل در این جنگ با جنبش فتح و مصر هماهنگ بوده است. این اسناد در خبرگذاری های متعدد از جمله شبکه خبری فرانس 24 منتشر شده است ( France 24, 2009 Wikileaks.ch 2009).
در واقع مهم ترین اقداماتی که دولت مصر در زمان حسنی مبارک از سال 2006 و با همکاری اسرائیل در پرونده مذاکرات صلح انجام داده عبارتند از:
1. طرح موسوم به آشتی ملی فلسطین: حسنی مبارک پس از شکست جریان فتح که به نوعی متحد قاهره در مناسبات منطقه ای و بین المللی محسوب می شد، با اعمال فشار به جریان حماس از این جنبش خواست، وزرایی را در دولت در اختیار جریان فتح قرار دهد. این درخواست در چهارچوب پرونده ای صورت گرفت که به طرح « آشتی ملی مصر» معروف شد. این در حالی بود که ملت فلسطین در انتخابات سال 2006 به برنامه های انتخاباتی جنبش حماس رأی دادند و برنامه های فتح را نپذیرفتند ( Siasat 24 January 2010).
2. بستن گذرگاه رفح در طول جنگ 22 روزه ( pchrgaza, December 2009)
3. احداث دیوار فولادی در مرز با نوار غزه به منظور محاصره کامل مردم در این منطقه ( middleeastmonitor, 2010).
4. جلوگیری از ورود کاروان های شکست محاصره غزه به این منطقه: پس از گزارش قاضی گلدستون مبنی بر ارتکاب جنایت جنگی توسط اسرائیل در جریان جنگ 22 روزه، موجی از همدردی های بین المللی با مردم غزه آغاز شد ( Goldstone,Reporter, 2009).
پینوشتها:
1- Ephraim Dowek.
2- Raymond Cohen.
3- Dan Eldar.
4- Kenneth W. Stein.
5- Defensive Neorealists.
6- Historical.
فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان 1391.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}